تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۹:۲۹  ، 
کد خبر : ۱۳۸۱۹۵

میلیتاریزم ، دمکراسی و دیپلماسی


سعدالله زارعی
«میلیتاریزم» و «دیپلماسی» دو وجه اصلی سیاست آمریکا را در خاورمیانه شکل می دهند کما اینکه «دمکراسی» و «دیپلماسی» دو وجه اصلی سیاست بلوک مقاومت در منطقه را شکل می دهند. این دو روند در «دیپلماسی» مشترکند و در بستری که باید در آن دیپلماسی شکل بگیرد، متفاوت می شوند. یکی روی اقتدار نظامی و به تعبیری «مشت آهنین» و دیگری روی «آراء شهروندان» و صندوق رأی تأکید دارد. هر کدام از این دو در سطح خاورمیانه توفیقات و ناکامی هایی داشته اند که این یادداشت ناظر به این موضوع می باشد.
میلیتاریزم- نظامی گری- پاشنه آشیل سیاست های آمریکا و اسرائیل می باشد. براساس خبرهایی که منابع رسمی این دو کشور اعلام کرده اند، بودجه نظامی رژیم صهیونیستی برای سال جاری میلادی- 2010- بیش از 15 میلیارد دلار - حدود 25 درصد کل بودجه- است که از افزایش 30 درصدی نسبت به سال گذشته حکایت می کند و این در حالی است که مقامات این رژیم سال گذشته را از نظر سطح تهدیدات و آسیب پذیری ها برای خود «سال مطلوب» دانسته اند.
بودجه 15 میلیارد دلاری رژیم غاصب صهیونیستی، اسرائیل را از نظر هزینه های نظامی در دنیا در ردیف پانزدهم قرار می دهد- در سال 2007 این رژیم در ردیف هفدهم قرار داشت- اما اگر بودجه نظامی این رژیم را بر مساحت فلسطین- 27000 کیلومتر مربع- تقسیم نمائید و همین تقسیم را در مورد بقیه کشورها هم انجام دهید، آن وقت رژیم تل آویو از نظر بودجه نظامی در ردیف اول جهان خواهد ایستاد. حالا اینکه آیا این نشانه هراس شدید و پیش بینی ناپذیری شرایط آینده برای این رژیم است یا علامت یک تهدید یا جنگ جدید، بحث دیگری است.
آمریکایی ها در سال جاری میلادی که دومین سال ریاست جمهوری باراک اوباماست مبالغ بیشتری را در بخش نظامی هزینه خواهند کرد. این جدای از آنکه با شعارهای انتخاباتی حزب دموکرات منافات دارد در عین حال نشان می دهد که میلیتاریزم در سیاست خارجی جایگاه خود را بدون خدشه در دوره اوباما حفظ خواهد کرد. اوباما که در مبارزات انتخاباتی بارها به شکست سیاست های نظامی آمریکا در عراق و افغانستان اذعان کرده بود، اینک از اعزام 30 هزار نیروی نظامی جدید به افغانستان تا اوایل تابستان آینده خبر می دهد. با این وصف از اواسط سال جاری میلادی شمار نظامیان غرب در افغانستان به حدود 100 هزار نفر - که از سوی حدود 50 هزار نیروی امنیتی شرکت های به ظاهر خصوصی نظیر «بلک واتر» پشتیبانی می شوند- خواهد رسید. باز هم درباره اینکه این افزایش نیرو چه معنا و مفهومی دارد می توان جمعبندی های متفاوتی داشت.
دولت عربستان سعودی که بنادر کشور خود را به بارانداز نظامی تبدیل و میلیاردها دلار اسلحه را انبار کرده است یک قرارداد جدید به ارزش 20 میلیارد دلار برای یک دوره 5 ساله با شرکت های فروشنده تسلیحات نظامی منعقد کرده است و در همان حال به درخواست کشورهای فروشنده بلوک شرق هم پاسخ مثبت داده و در حد یادداشت تفاهم با آنان به توافق رسیده است. دولت سعودی در مواجهه با جنبش مردم صعده- استان شمالی یمن- کمترین تردیدی در استفاده از ابزار نظامی نکرد و با بهره برداری از جنگ افزارهای بسیار پیشرفته غرب سعی کرد که «پابرهنگان شیعه» را در کوهستانهای «مرّان» شکست دهد. حالا در ارزیابی اینکه موفق شد یا نشد و هدف اصلی چه بود، تاملاتی وجود دارد.
البته بلوک غرب و دنباله های آن در منطقه ما در کنار بهره گیری از میلیتاریزم از «دیپلماسی» هم استفاده می کنند و در این خصوص بسیار فعال هستند و از این رو در طول سال در کمتر هفته ای است که ما شاهد -حداقل- یک اجلاس فراگیر یا چندملیتی در سطح دنیا و منطقه نباشیم. همین الان کشورهای عضو این بلوک دست به کار برگزاری اجلاس 8 بهمن ماه در لندن با دو دستور کار درباره یمن و افغانستان و البته با یک هدف اعلام شده- مهار اسلام گرایی - هستند.
در کنار اجلاس ها نیز شاهد رفت و آمدهای فراوان مقامات غرب به منطقه و سفر مقامات منطقه به غرب یا به کشورهای دیگر این حوزه می باشیم. در واقع می توان گفت که غرب و دنباله های آن با ترکیب میلیتاریزم و دیپلماسی تلاش می کنند تا از یک سو بر مشکلات خود در خاورمیانه غلبه کنند و از سوی دیگر رقیب جدی و تازه نفس خود در این منطقه را از سر راه بردارند.
از آن سو «بلوک مقاومت خاورمیانه» اگرچه از عناصر مختلف شکل دهنده به اقتدار معنوی و مادی غافل نیست اما بیش از همه روی عنصر «مردم» تأکید دارد. نتایج انتخاباتی در خاورمیانه نشان داده است که این مهمترین بستر اقتدار پایدار می باشد. حدود 5 سال پیش انتخابات افغانستان که در شرایط اشغال نظامی این کشور توسط بلوک غرب انجام شد 75 درصد کرسی های مجلس نمایندگان و حدود 55 درصد کرسی های مجلس سنا را به «مجاهدین» سپرد. مجاهدین همپیمان بلوک مقاومت در افغانستان هستند. انتخابات مجلس عراق در 4 سال قبل نیز اسلام گراهای شیعه و سنی را به قدرت رساند و از این طریق دولت و دستگاههای نظامی، مالی و اطلاعاتی را در اختیار آنان قرار داد.
انتخابات در لبنان نشان داد که از حدود 4/1 میلیون نفر رأی دهنده، بیش از 800 هزار نفر به کاندیداهای مقاومت رأی داده اند و البته به دلیل نواقص موجود در قانون اساسی این اکثریت رأی به اکثریت در پارلمان منجر نشد. در جریان انتخابات 4 سال پیش فلسطین، مردم 75 درصد کرسی های مجلس قانونگذاری را به کاندیداهای مقاومت سپردند و دولت اسلام گرای اسماعیل هنیه - روحانی سرشناس ساکن غزه- را تشکیل دادند. همین انتخابات، در ایران کاندیدای هوادار مقاومت را با 62 درصد آراء و حدود 25 میلیون رأی به کرسی ریاست جمهوری رساند. در فراتر از مرزهای خاورمیانه نیز مردم کشورها در انتخابات، روی موافقت یا مخالفت کاندیداها با جریان مقاومت توجه ویژه نشان دادند. الان همه پیش بینی ها درباره انتخابات پیش روی عراق و فلسطین از پیروزی قطعی و قاطع کاندیداهای هوادار مقاومت خبر می دهند.
توجه بلوک مقاومت خاورمیانه به آرای مردم پایه های سیاسی این بلوک را محکم گردانیده است. از سوی دیگر نفرت فراوان ملت ها به غرب و بخصوص به آمریکا امکان نادیده گرفتن آراء و انتخابات مردمی را از بین برده است کما اینکه آنان هم که در این انتخابات ها به قدرت می رسند نمی توانند دیدگاههای شهروندان خود را درباره غرب نادیده بگیرند.
بال دیگر بلوک مقاومت خاورمیانه، رایزنی های دیپلماتیک است. گفت وگوهای این بلوک باید جنبه های مختلف درونی، منطقه ای و بین المللی را پوشش دهند. به نظر می رسد که این بلوک در این موضوع به بلوغ لازم نرسیده و از این رو بسیاری از فرصت های مناسب را قربانی تأخیرهای دیپلماتیک خود کرده است. امروز بلوک مقاومت در سطح خاورمیانه و فراتر از آن کشورهای مهم و بزرگی را شامل می شود که هر کدام تأثیرات مهمی در روابط بین الملل دارند.
کشورهایی در این بلوک، شرق خاورمیانه را به غرب آن پیوند داده اند و دولت های ترکیه و سودان در دو طرف این بلوک دو دولت اسلام گرای سنی را شکل داده اند که برای کشورهای با جمعیت های اکثریت سنی جنبه الهام بخشی دارند. این دو کشور با دو قاره اروپا و آفریقا پیوند دارند و بر همین اساس بلوک مقاومت را در سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا واجد موقعیت های بزرگ می کنند. این در حالی است که تمنای اسلام گرایی، تمنای عام مسلمین است و پدیده «مقاومت اسلامی» کاملاً جذاب و امیدبخش می باشد.
اگر بلوک مقاومت بتواند روی جنبه دیپلماسی کار فشرده تر و برنامه ریزی شده تری انجام دهد با سرعت بیشتری مرزهای ناپیموده جغرافیایی و فکری را طی خواهد کرد. همپوشانی، در کانون خبرهای رسانه ها بودن، اشتغال آفرینی ذهنی برای بلوک رقیب، طرح ایده های نو، ایجاد امیدها و فرصت های تازه، خنثی کردن حرکت رقیب در جذب واحدهای طرف مقابل، حداکثری کردن نقاط مشترک و حداقلی کردن نقاط تمایز عناصر بلوک اهداف مهم فعالیت مشترک دیپلماتیک است که بلوک غرب به نحو حداکثری از آن بهره می برد ولی متأسفانه بلوک مقاومت به آن نگاه حداقلی دارد. بعضی از واحدهای بلوک مقاومت اساساً کار دیپلماتیک نمی کنند و به آن تمایلی نشان نمی دهند در حالی که این بستری فوق العاده مهم به حساب می آید.
در یک جمعبندی باید گفت که «میلیتاریزم و دیپلماسی» در منطقه خاورمیانه خسارت هایی را به بلوک مقاومت وارد کرده و می توان گفت در یک دوره 10 ساله دو جنگ سنگین را در لبنان و فلسطین علیه بلوک مقاومت به راه انداخته و دو جنگ را درعراق و افغانستان از شکل مبارزه با رژیم های طالبان و صدام حسین به سمت بهم زدن موقعیت مقاومت در منطقه تغییر جهت داده است. غرب با این 4 جنگ خسارت های سنگینی به مقاومت وارد کرده ولی نتوانسته بر آن فایق آید و از آن طرف شکست سیاست های میلیتاریستی، موقعیت بلوک غرب را تضعیف هم کرده است. به همراه تضعیف موقعیت بلوک یاد شده، واحدهای تشکیل دهنده آن هم دچار بحران های فراگیر شده اند. رژیم صهیونیستی که تا همین یک دهه قبل بعنوان «دالان اصلی ورود به خاورمیانه» و «شرق» دیده می شد امروز به «سربار استراتژیک» و مزاحم تبدیل شده که غرب باید راهی برای خلاصی از آن بیابد.
مصر، عربستان و یمن سه کشور بزرگ و مهم حوزه عربی بلوک غرب، آینده ای کاملاً مبهم را پیش روی دارند. رژیم مصر جایگاه خود را در بین ملت خود و منطقه از دست داده است به گونه ای که «عبدالله الاشعل» معاون سابق وزارت خارجه این کشور با اشاره به ساخت دیوار فولادی و اظهارات ابوالغیط آشکارا می گوید، مبارک تنها به اسرائیل تکیه دارد و حتی 5 درصد شهروندان مصری هم او را نمی خواهند. عربستان سعودی درگیر کشمکش های درون خانواده و بیرون آن است. منطقه قطیف و حساء از یک سو و ساکنان استان های نجران و عصیر که اکثر ساکنان آن را شیعیان اسماعیلی تشکیل می دهند، فشار زیادی را برای پذیرش تغییرات اساسی به ریاض وارد می کنند.
کار حکمت سکولار علی عبدالله صالح در یمن تقریباً تمام است. تحولات این سه کشور را آمریکایی ها نمی توانند مدیریت کنند چرا که مورد پذیرش مردم نمی باشند و از این رو ناچارند بار دیگر بر توسعه میلیتاریزم تأکید نمایند اما آیا مشت آهنین قادر است بر اراده ملت ها غلبه کند؟ الگوی انقلاب اسلامی که به نسخه فراگیر مقاومت تبدیل شده است، به این پرسش پاسخ منفی داده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات