محدثه یوسفی
افضلالملک مؤلف تاریخ افضل که خود معاصر امینالدوله و از اجزای دستگاه دولت و از نزدیک شاهد زندگانی رجال اواخر دوره ناصری و مظفری بوده است، در اینباره مینویسد: «جناب امینالدوله در صدرات و غیر صدرات سهلالاریکه و لینالخلق و نرم و ملایم و با طمأنینه و وقار و با ادب بود. به احدی فحش نداد و تندی نکرد و همه وقت دیده میشد، کسی را در دیدن او اشکال و حجاب و مانعی نبود اشخاصی را در حضور خود اذن جلوس میداد که دیگران آنها را نمینشاندند، تکبر و خودپسندی و مردم را ذلیل شمردن در نزد او ناگوار بود، در تمام عمر به عقل و درستی و امانت و بیطمعی شهرت داشت، واقعا از دخلهای ناحق و رشوه گرفتن نفرت میورزید ولی به کسی هم چیزی نمیداد.
عموم مردم مأیوس بودند که نزد او رفته امتیازی بگیرند یا اضافه مواجب ببرند یا از خود او مالی دریابند، به این جهت غالباً مجلس او خلوت بود. خط را فوقالعاده نیکو مینوشت، اوراق مکتوباتش مثل خط قابوس بر جناح طاووس بود، تمام مردم به شیوه خط او تقلید کرده و احدی به خوبی او ننوشت، ظرافتی در تحریرات او بود که آدمی به حیرت میافتاد، انشاء و تلفیق عبارات و حسن بیانات او هزار درجه بهتر از خطشان بود، سحر حلال و ماه زلال را طعن میزدند. بیانات ایشان به سبک قدما نبود بلکه شیوه مخصوصی داشتند.
امینالدوله در لسان فرانسه و علوم خارجه و پلتیک دول اروپا اول شخص دانشمند بود. جناب امینالدوله در صدرات خود برای مردمان امروزه ایران مضر بود لکن اگر دوامی میکرد و خیالات خود را اجرا میداشت از برای مردمان آتیه بسیار خوب بود، همه آسوده میشدند و تکلیف زندگانی خود را میدانستند، وی کارهایی را که در ظرف 10 سال بتدریج باید صورت دهد میخواست در شش ماه اجرا کند و نتوانست... 10 سال قبل از آنکه به صدرات نائل شوند رتبه صدرات داشت و اول شخص بود.»
امینالدوله که در خانوادهای ثروتمند و اهل دانش به دنیا آمده بود و از آموزش کافی و در سطح بالایی بهرهمند گردید. در نوجوانی، نخست تحت سرپرستی مستقیم پدر به فراگیری زبان و ادبیات فارسی و عربی و فن خوشنویسی پرداخت. و به زودی معلوم شد که بسان پدر در این زمینهها ذوق و استعداد فراوانی دارد و حتی در خوشنویسی موفق که سبک خاصی را ابداع کند. از سال 1282 تا سال 1285 که همراه پدرش در آذربایجان بود، نزد معلمی ارمنی زبان فرانسه آموخت، و از آن پس همواره کلیه کتبی را که درباره وضع سیاسی، اجتماعی، و مدنیت مغرب زمین نوشته شده بود و به دستش میرسید با ولع تمام مطالعه میکرد.
در پانزده سالگی، نظر به حسن خط و انشای خویش مورد تقدیر دربار قرار گرفت. در سال 1275 که همراه پدرش به بغداد میرفت، دارای سمتی در وزارت امورخارجه بود. در سال 1278 وی، که هجده ساله بود، به دستور ناصرالدین شاه جزو خدمه دربار گردید. در سال 1279 مقامش بالا رفت و به نیابت اول وزارت امور خارجه انتخاب شد. چهار سال بعد، شاه او را به منشیگری شخص خود (منشی حضور) ملقب و منصوب کرد.
چنانکه در مقدمه کتاب خاطرات سیاسی او آوردهاند «نخستین بار در 1284 بعنوان منشی حضور همایون در التزام رکاب شاه به مشهد مشرف شد. در 1287 با عنوان منشی حضور و نایب اول وزارت خارجه به نشان از درجه ثانیه خارجه مفتخر گردید. در سال 1288 «... اداره چاپارخانههای کل ممالک محروسه را به وی سپردند. در دوره وزارت رسائل خود، امینالدوله، امور پست را بالنسبه منظم گردانید و آن را به سبک پست اروپا در آورد و از طرف شاه مدیر «مجلس کبرای دربار شد» و در 1293 که «مجلس تحقیق» تشکیل گردید امینالملک مدیر آن گشت و چنانکه خود مدعی است تشکیل این مجلس به تشویق و ترغیب او بوده است.
در 1294 چرخ سکه و ضرابخانه دولتی در محلی که مشهور به کارخانه ریسمانریسی بود به ریاست... میرزا علیخان امینالملک وزیر رسائل خاصه و مباشرت موسیو پخن نمساوی تکمیل و دایر شد اما کار ضرابخانه را شاه بعدا به آقا محمد ابراهیم امینالسلطان واگذار کردند. او در سال 1299 به لقب امینالدوله مفتخر گشت و در سال 1304 به مقام ریاست مجلس وزراء انتخاب گردید.
با اینکه امینالدوله طرف توجه ناصرالدین شاه و در سفر و حضر غالباً ملازم حضور و ملتزم رکاب و از محارم خاص بود، معهذا به علت ترقی سریع امینالسلطان و رقابت شدید بین این دو- که حتی امینالدوله را نزد شاه جمهوریخواه معرفی نمود. امینالدوله خود را از کار کنار کشید و وزارت پست را به فرزندش محسن خان مجدالملک که پیش از این در سال 1296 به منصب منشی حضوری و نیابت جناب امین الملک سرافراز شده بود تفویض نمود ولی با وجود این ناصرالدین شاه او را گرامی میداشت.
در دوره صدرات خود، امینالدوله، دنباله کارهای آذربایجان را گرفت برای تنظیم امور مالیه و گمرک مستشاران بلژیکی را استخدام کرد و به ایران آورد و امور ماله را بالنسبه منظم نمود ولی این کار چنانکه خواهیم دید به ضرر او تمام شد. علاوه بر این، امینالدوله، با رجال دربار نیز در افتاد و خواست از نفوذ متنفذین بکاهد و سر دسته آنها عبدالحسین میرزا فرمانفرما داماد و برادرزن شاه بود که سمت وزارت جنگ را داشت ولی همه کاره محسوب میشد. امینالدوله از شاه عزل او را خواستار شد و شاه نیز موافقت نمود. امینالدوله معتقد بود که باید تکنولوژی و سازمانهای مدنیت اروپایی را به ایران بیاورد.
برای او برتری سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی کشورهای اروپایی ارتباط مستقیمی با توسعه و پیشرفت این نهادها داشت. او بیش از هرچیز خواستار توسعه فعالیتهای زیربنایی و تقویت سازمانهای اداری و اجرای طرحهای اقتصادی - عمرانی مناسب عصر خود بود. بهویژه وظیفه خود میدانست که متخصصانی که در زمینههای گوناگون، طرحهای اصلاحی عملی در سر داشتند استفاده کند و برایش فرقی نمیکرد که این اشخاص کارشناسان خارجی یا متجددان داخلی باشند. از دیگر خدمات ارزندهای که امینالدوله در دوران صدرات خود انجام داد میتوان کارخانه قند و کبریت را که با پشتوانه سرمایههای خارجی و داخلی تاسیس شده بود را نام برد.
امینالدوله معتقد بود که باید حاجت کشور را از مالالتجارههای خارجی با ایجاد کارخانهها رفع کرد... بر اثر همین عقده بود که در زمان ناصرالدین شاه کارخانه کبریتسازی در الهیه شمیران و کارخانه قندریزی با سرمایههای خارجی و داخلی در کهریزک دایر کرده بود. قند کارخانه کهریزک که به شهادت جمعی با بهترین قندهای کارخانههای اروپا برابری میکرد در اواخر سال1313 به بازار آمد... همچنین کبریت الهیه که بهدرجات از کبریت کارخانه تبریز و زنجان امروز بهتر و بیخطرتر بود «... کارخانه قند کهریزک سرمایه خارجی متعلق به بلژیکیها بود و امینالدوله تعهدات لازم را از لحاظ تامین آب و چغندر مصرفی ننموده بود...»
بلژیکیها شرکتی بنام «کمپانی بلژیکی قندسازی» در ایران را با سرمایه زیاد تشکیل داده بودند و در زمستان 1313 شروع به چغندرکاری نمودند ولی مواد خام گران و خرجهای اتفاقی آنان را مجبور نمود که در سال 1317 کارخانه را تعطیل نمایند و در این کار یعنی تعطیل کارخانه قند کهریزک تحریکات و فشارهای سیاسی و اقتصادی و رقابت شدید روسها نیز بسیار موثر واقع شد.
محمدعلی جمالزاده در کتاب گنج شایگان مینویسد «میرزا علیخان امینالدوله با زحمت و مصارف زیاد در کهریزک در جنوب تهران کارخانهای برپا نمود و مشغول چغندرکاری گردید و قند بسیار ممتاز که از قند روسی بهتر بود به عمل آورد و از همین جهت به قند روسی شکست وارد آمد ولی روسها که چنین دیدند با شدت تمام بنای هم چشمی را نهاده و هر روز قیمت قند خود را تنزل دادند تا آنکه قیمت هر من تبریز آن به چهل و پنج شاهی رسید و این مبلغ از قیمت عمل آوردن خود قند هم کمتر بود ولی روسها برای شکست بازار متاع ایران تحمل این ضرر را بر خود هموار نمودند و چنان در این راه پستی به خرج دادند که قند ایران با وجود مساعی و کوشش بسیار مرحوم امینالدوله نتوانست دوامی پیدا نماید و دولت مستعجل گردید.»
کارخانه کبریتسازی نیز در سال 1308 در نزدیکی تهران در خرازین (الهیه) با یک سرمایه ابتدایی بیست هزار لیرهای توسط کمپانی روس ایجاد شد ولی نتوانست با کبریت اطریش و سوئد رقابت نماید و بسته شد.
از سوی دیگر وی اولین کسی بود که در ایران پارک ساخت و این لفظ را متداول کرد، بسیاری از نشانههای بزرگ دول خارجه را دارا بود. به وضع و قانون خارجه زیاد مایل بود و میخواست مدلهای جدیدی را به روی کار آورد که مردم آزاد و آسوده باشند.
بعدها در سال 1309 امتیاز احداث راه تهران - مشهد، به امینالدوله واگذار کرد، گو اینکه در این مورد این واقعیت که او سابقاً در ساختن راه تهران - قزوین، رشت که پایتخت را به بندر انزلی وصل میکرد، تجربیاتی اندوخته بود تاثیر داشت. پس مرگ ناگهانی پاشاخان امینالملک لقب پاشاخان را به وی دادند و از آن پس امینالملک شهرت یافت. در سال 1299 سرانجام ملقب به امینالدوله شد. وی از ناراحتی کلیه رنج میبرد و بالاخره در بیست دوم صفر 1322 در یکی از روستاهای گیلان به نام لشت نشاء چشم از جهان فرو بست.