داریوش سجادی
محمود احمدینژاد و اورانیوم غنیشده را به نوعی میتوان برکاتی در مسیر نهادینه شدن دموکراسی در کشور تلقی کرد مشروط بر آنکه محافظهکاران در سنت سیاستورزی خود با تن دادن باطنی و مستمر به قواعد و لوازم بازی دموکراسی موجبات بسط و تعمیق دموکراسی در ایران را تداوم دهند.
قطعا از منظری روانکاوانه ظهور رئیسجمهوری از دل جناح راست در ساختار قدرت ایرانی که در آن محافظهکاران همواره با بیعنایتی یا کم عنایتی خود به مناسبات و سلوک دموکراتیک مانع از نهادینه شدن نهال دموکراسی در جامعه شده و به دلیل عدم اقبال به ساز و کار دموکراتیک و ناامیدی یا کم امیدی ایشان جهت پیروزی در انتخابات، بعضا در عموم انتخابات برگزار شده در ایران مخالفت و کارشکنی در مسیر رشد و تعمیق دموکراسی به عمل آوردند، اینک حضور احمدینژاد در قدرت میتواند برخوردار از برکات و محسناتی باشد در صورتی که جناح راست ایران را نیز به این گزینه نزدیک کند که میتوان در بازی دموکراسی نیز پیروز شد و کرسیهای قدرت را به صورت مشروع و مردمی تصاحب کرد.
صرف نظر از مناقشاتی که بر سر ماهیت و سلامت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نهم در ایران بروز کرد اما یک واقعیت را نمیتوان کتمان کرد و آن اینکه بعد از این انتخابات و پیشتر بعد از انتخابات شورای شهر و مجلس هفتم اینک محافظهکاران با چشیدن لذت مزه برد در انتخابات، میتوانند یا باید بپذیرند که ایشان نیز در صورت تن دادن به قواعد دموکراسی همچون رقبایشان از امکان موفقیت و ظفرمندی در بازی دموکراسی برخوردارند یا میتوانند برخوردار شوند. از این جهت باید و میتوان حضور احمدینژاد بر کرسی ریاست جمهوری ایران را برکت دانست و از آنها استقبال کرد مشروط بر آنکه محافظهکاران بعد از این پیروزی، تن به لوازم بازی دموکراسی داده و به عنوان مجریان و صاحب منصبان جدید در اتاق قدرت، قواعد حفظ و سلامت و تداوم بازی دموکراسی را در انتخابات بعد رعایت نمایند.
انتخابات پیشروی خبرگان و شورای شهر نخستین آزمون از این نوع است که میتواند التزام یا کسب اعتقاد و باور قلبی ایشان به رقابتهای دموکراتیک در سیاست را محاسباتی کند.
اما به همان اندازه که اقبال کاندیدای جناح راست در تصاحب کرسی ریاست جمهوری میتواند مقوم دموکراسی در ایران باشد به همان اندازه نیز شکست اصلاحطلبان در آن انتخابات نیز میتواند تقویتکننده جنبش دموکراسیخواهی در ایران باشد.
بدین معنا که اکنون همه کسانی که در انتخابات ریاست جمهوری نهم در جبهه مخالفت محافظه کاران قرار داشتند و به هر دلیل موجه یا ناموجه با عدم حضور و مشارکت خود، نتیجه انتخابات را با تعلل و تحریم و کلبی مسلکی به رقیب واگذار کردند اکنون با عریانترین شکل ممکن خسارت غیبت در انتخابات را میراثداری میکنند.
انتخابات اخیر ریاست جمهوری با تندترین شکل ممکن به شهروندان ایرانی تفهیم کرد که قطار دموکراسی خود را معطل تعلل شهروندان در ایستگاه نمیکند. در این منظومه هر کس سحرخیر است به تبع کامرواتر. ولو آنکه تعلل از ناحیه بزرگمهر حکیم باشد، ناگریز باید تن به کامروایی سحرخیزتران داد! بر این اساس جنبش دموکراسی خواهی در ایران میتواند به نوعی خود را مدیون محافظه کاران بداند که کسب نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، با صریحترین زبان ممکن به بدنه اجتماعی اصلاح طلبان تفهیم کرد. بازی دموکراسی، نازکدلی را برنمیتابد و در ره منزل لیلی که خطرها است در آن - شرط اول قدم آن است که مجنونباشی.
داستان آنانی نیز که با تحریم انتخابات در محاسبات خود این گونه تلقی میکردند که برای حل مشکلات در ایران چارهای جز دست نیاز و استمداد دراز کردن به خارج نیست به مثابه داستان آن زائری بود که مدتها منتظر نشست تا خیری 5 ریال وی را با بخشش 5 ریال دیگر 10 ریال کند تا بتواند با ابتیاع بلیت اتوبوس به زیارت شاه عبدالعظیم برود و نهایتا پس این انتظار بیمعنا 5 ریال خود را نیز به گدایی بخشد و خود پیاده عازم ری شد!
مجموعا انتخابات ریاست جمهوری نهم را باید برخوردار از برکت تفهیم ارزش دموکراسی و رای برای هر دو طرف محافظه کار و اصلاح طلب دانست. اما از او آموختم که همه چیز حول صرفه جویی در هزینه میگردد. در 1995 از طرف شهر کارسون کالیفرنیا دعوت شدم یک برنامه بازیافتی را راهاندازی کنم، درست زمانی که لایحه 939 داشت شکل میگرفت. از آن تجربه آموختم که مردمی کاربردهای تکنولوژیک و توانمندیهای دانش هستهای، قدر مسلم آن است که با توجه به نقش تاریخی و منفی نفت و اقتصاد نفتی در باز تولید و تقویت دیکتاتوری در تاریخ معاصر ایران هر عاملی که بتواند محوریت و نقش نفت در ساختار اقتصاد و سیاست ایران را کمرنگ و تضعیف کند علی القاعده باید از جانب دموکراسی خواهان استقبال شود ولو آنکه آن عامل اورانیوم غنی شده باشد. نفت بالذات این ویژگی را داشته که از بدو ورودش به ساختار اقتصادی سیاسی ایران و سر ریز دلارهای نفتی به خزانه حکومت، رابطه شهروند و حکومت را برخوردار از خلصتی آمرانه و از بالا کند.
در چنین ساختاری دولت به دلیل بینیازی از مالیات مکتسبه از شهروند جهت تمشیت امور مملکت، اساسا فاقد احساس دین نسبت به شهروند بوده و رابطه خادم و مخدومی میان این دو حاکم نمیشود. بر همین اساس ماهیت عمل حکومت در ایران، به واسطه استقلال مالی حکومت از بدنه شهروندی به شدت تحت تاثیر «کیش شخصیت» قرار گرفته و مناسبات حاکم میان مردم و حکومت همواره بین دو حالت خوشخیم یا بدخیم کیش شخصیت حاکم وقت در نوسان است.
این تلون، ماهیت قائم به شخصی داشته و میتواند در حد فاصل فرهیختگی یا (استبداد رای زمامدار حاکم بر اساس شیوه احصای قدرت، نوسان داشته باشد.)1
پیش از این آب و دین دو عامل مستقل و منحصر به فرد تامین قدرت در ایران محسوب میشود اما با ورود عامل «نفت» به بازار سیاست ایران برای نخستین بار دو قطب تاریخی قدرت در ایران (هیدرو پاور- رلیجن پاور) شکسته و پولارایز هرم قدرت در ایران مبدل به ثلاثی قدرت شد.
نفت این فرصت و توان را به حکومت در ایران داد تا بدون اتکای حیاتی به منابع آبی و با تکیه بر ولع غرب به این ماده سیاه تمامی نیازهای حکومتی خود را با فروش آن به خارج، ابتیاع کند.
با ظهور نفت بود که دولت متمرکز ضرورت وجود خود را با اولویت «تامین امنیت» بر جغرافیای ایران تحمیل کرد. حکومتهایی که از ناحیه فروش نفت در ایران به خودکفایی مالی رسیدهاند عملا این فرصت را از شهروند گرفتهاند تا با تامین مایحتایج حکومت از ناحیه مالیات، شهروند را برخوردار از احساس مالکیت بر حکومت کنند همچنانکه چنین حکومتی نیز محروم از احساس دین نسبت به شهروندانش خواهد بود.
همین عدم احساس دین، به خودی خود ضدانگیزه لازم را در اختیار پایوران حکومت میدهد تا ثروت سرشار نفت را بدون احساس نیاز به مشاوره (پاسخگویی به مردم در خدمت منویات خیر یا شر خود گیرند.)2
برهمین اساس است که جنبش دموکراسی خواهی ایران باید به استقبال هر عاملی ولو اورانیوم غنی شده که تضعیف کننده نقش محوری نفت در ساختار قدرت ایران است، برود.
مطابق گزارش اخیر موسسه پژوهش «فکتس گلوبال انرژی» آمریکا با توجه به روند موجود صرف انرژی در ایران، تولید برق اتمی میتواند نقشی تعادل بخش در برقراری توازن تقاضا و تولید انرژی در ایران داشته باشد.
این گزارش اذعان دارد با توجه به آنکه ایران در سال 2005 به طور متوسط روزانه 4/1 میلیون بشکه نفت تولید کرده که یک میلیون و 600 هزار بشکه از آن به مصرف داخل رسیده و فقط دو میلیون و 600 هزار بشکه از آن صادر شده لذا روند موجود موید آن است تا برای حفظ صادرات نفتی و تعادل و ثبات اقتصادی و اجتماعی ناشی از بحران انرژی در ایران، برق هستهای به بازار مصرف داخلی تزریق شود. مشروط بر آنکه به همان میزان از ضریب تصدی گری دولت بر بازار انحصاری نفت نیز کاسته شود. مجموعا میتوان محمود احمدینژاد و اورانیوم غنی شده را حائز برکاتی دانست که در تحلیل نهایی تقویت کننده جنبش دموکراسی خواهی در ایرانند و بر همین اساس و از همین منظر، به درستی اصلاح طلبان میتوانند با شعار دولت کنونی همدلی کنند که انرژی هستهای حق مسلم ما است همچنانکه در نبود پایمردی برای ]اصلاح طلبی[ نتیجه انتخابات نهم نیز حق مسلم ما است.