تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۴  ، 
کد خبر : ۱۴۰۲۰۹

ویژگی‌های «انقلاب اسلامی» در گفتار شهید بهشتی

نویسنده: غلامرضا خارکوهی

هر انقلابی در پی تجدید بنای محیط اجتماعی و انسانی خود است و این دگرگونی را به واسطه تغییرات عمیق در وضع روانی و شعور قسمتی از جامعه و یا کل آن دنبال می کند; این معنا زمانی گستره و عمقی قابل توجه می یابد که یک انقلاب به مکتبی تکیه کند که از رستنگاهی الهی و وحیانی برخوردار است و سروش جوانب گوناگون مفاهیم آن بازتابشگر تغییرات عمیق در وضع روانی جامعه است.
از این منظر انقلاب اسلامی ایران موجد و خالق یک فضای گفتمانی مکتبی بود فضایی که عنصر معنویت و معنویت گرایی وجه غالب آن بود از همین رو است که " میشل فوکو " ـ فیلسوف فرانسوی ـ انقلاب ایران را " روح جهان بی روح " و " بازگشت به معنویت " می خواند و یا " کلر بریر " و " پیر بلانشه " انقلاب ایران را به عنوان " انقلابی به نام خدا " معرفی نموده اند.
تنها فوکو یا بلانشه یا بریر نیستند که انقلاب اسلامی ایران را انقلابی معنویت گرا می خوانند نظریه پردازانی چون " گیلز کپل " در کتاب " انتقام خداوند " " حامد الگار " در کتاب " ریشه های انقلاب اسلامی " " آصف حسین " در کتاب " ایران اسلامی " افزون بر نویسندگان اندیشمند ایرانی به بعد فرهنگی و معنوی انقلاب تاکید داشته اند و آن را وجه ممیزه انقلاب اسلامی ایران از سایر انقلاب های جهان دانسته اند.
کلیم صدیقی نویسنده و پژوهشگر مباحث انقلاب اسلامی نیز می گوید : " انقلاب اسلامی نهضت دینی و الهی بود که به گونه ای شگفت آور توانست در اندک زمانی کوتاه امواج توفنده و خروشان آن از مرزهای جغرافیایی فراتر رفته جهان معاصر علی الخصوص دنیای اسلامی را متاثر از درخشش انفجار نورانی خود کند " 1.
لذا اساس انقلاب اسلامی که از مهرماه سال 1341 به رهبری حضرت امام خمینی (ره ) آغاز شد بر پایه " مکتب اسلام " بنا نهاده شده و این خود نیز منبعث از سرچشمه زلال " قرآن و عترت " می باشد این ویژگی همواره در پیام ها بیانیه ها سخنرانی ها و مصاحبه های حضرت امام ـ به عنوان بانی و یگانه قائد آن ـ مورد تاکید قرار گرفته و از سوی میلیون ها زن و مرد و پیر و جوان سرتاسر ایران در قالب شعارها و قطعنامه های گوناگون مورد تائید واقع شده است . شکی نیست که در هر انقلاب بزرگی عده ای اندک متمایز از خط مشی اصلی و حتی مغایر با ماهیت آن قیام وارد عمل می شوند تا مسیر جریانات مبارزه را به سوی اهداف دیگری هدایت نمایند که گاهی نیز متاسفانه موفق هم می شوند از جمله آن انقلاب مشروطه ایران بود که ثمره نهایی آن 15 سال بعد ظهور مستبدی نوین بنام " رضاخان " بود که بدتر از استبداد " مظفرالدین شاه " عمل می کرد لذا در انقلاب اسلامی نیز با آنکه همه می دانستند منشا آن از حوزه علمیه روحانیت قم و به رهبری یک مرجع شجاع بنام " حاج آقا روح الله خمینی " بوده باز دیدیم تعداد انگشت شماری با گرایشات مارکسیستی ملی گرایی التقاطی (به تعبیر شاه مارکسیت های اسلامی ) مائوئیستی و روشنفکران وابسته به شرق و غرب و افراد هرهری مذهب (به تعبیر مرحوم جلال آل احمد) هم چون خود را مخالف رژیم شاه می دانستند وارد گود شدند و حتی برخی از آنها تا پای مرگ و زندان هم پیش رفتند اما حقیقت آن است که حضور این انگشت شماران قلیل در مقابل موج عظیم مبارزات نهضت اسلامی مردم مسلمان بسیار ناچیز بودند به خاطر روح غالب بر جریان انقلاب که همان " گفتمان مکتبی " بود اکثر این گروهها نیز در میان مردم خود را طرفدار اسلام و حتی در نوشته های خود به آیات قرآن و روایات ائمه (س ) بویژه قیام امام حسین (ع ) اشاراتی می کردند تا خود را هم سو با مردم مسلمان و اهداف قیام امام نشان دهند. حتی مارکسیت ها و کمونیست های مخالف رژیم شاه در میان مردم جرات نمی کردند که ماهیت ضد الهی خود را معرفی نمایند چون از واکنش تند مردم و روحانیت واهمه داشتند به همین سبب هریک از این طیف ها در قبل از پیروزی تلاش می کردند تا خود را بیشتر به امام نزدیک نمایند و از معظم له تائیدیه ای ولو بطور شفاهی بگیرند که موفق نشدند.
با این وجود جریانات فکری منحرف پس از پیروزی با استفاده از آزادی فرهنگی حاصل اقدام به زیر سئوال بردن " بعد مکتبی و اسلامی " انقلاب نمودند و حتی تا مرحله انکار آن پیش رفتند (که متاسفانه اکنون نیز گاهی قلم به مزدوران غرب و شرق زده و یا جاهلان نق زن به خاطر کاستی ها و ضعف های ناشی از عملکرد نا مناسب برخی از مسئولین و یا دستگاهها " اصل مکتبی و اسلامی بودن " و کلیت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را زیر سئوال می برند که کمال بی انصافی در قضاوت علمی و تاریخی است ). در این میان از جمله کسانی که با احساس مسئولیت در قبال دفاع از " اسلامیت انقلاب " علی رغم مشغله های زیاد اجرایی در آستانه پیروزی و پس از آن در سخنرانی ها و مصاحبه های خود به مناسبت های مختلف به تجزیه و تحلیل این موضوع پرداخت " شهید مظلوم آیت الله بهشتی " بود2.
نهضت ملی نفت
به اعتقاد شهید بهشتی در سرزمین ایران بویژه از نهضت تنباکو به این سو قیام های مختلفی صورت گرفته است که برخی از آنها منطقه ای و برخی دیگر بصورت سراسری انجام شده است به زعم او ما شاهد دو نوع گرایش و محور غالب در این قیام ها بوده ایم .
محور اول : " مکتب اسلام " که همواره محوری اعلی و اقوی و پرتوان تر بوده است .
محور دوم : " ملیت و وطن پرستی " که کم و بیش در این نهضت ها حضور داشته است .
او محور دوم (ملی گرایی ) را در نهضت ملی نفت یک محور نیرومند و موثر می داند و همگام با بسیاری از روحانیون دیگر بویژه آیت الله کاشانی خود در این مبارزات نقش آفرین و شاهد رویدادهای آن بوده است . لذا به خاطر همین او بحث خود را پیرامون این موضوع از همین نقطه آغاز می کند. دکتر بهشتی می گوید :
" سال " 30 ـ29 سالی بود پرهیجان برای جوان هائی که به این مسائل و آرمان ها علاقه ای داشتند تهران در آن موقع جاذبه خاصی داشت من یک روحانی جوان بودم که در دانشگاه هم به تحصیل اشتغال داشتم در نتیجه از دو سو با جریان هائی که رخ می داد رابطه و پیوند روحی برقرار کرده بودم از یک سو به اعتبار حضور روحانیت در آن نهضت مرحوم آیت الله کاشانی چهره روحانی مبارزی که براستی در آن سال ها می درخشید و در بسیج نیروها و ترساندن دشمن ها به راستی نقش اول را داشت علاوه بر این مرحوم آیت الله العظمی آقای سید محمد تقی خوانساری " رضوان الله علیه " (که از مراجع دوم قم بود) نیز در مبارزه حضور داشتند اما نه در نقش کارگردانی زیرا کارگردانی از ناحیه روحانیت در دست مرحوم آیت الله کاشانی در تهران بود.
ما به اعتبار طلاب جوانی که به این مسائل علاقه داشتیم و عشق می ورزیدیم حضور در صحنه ها برای مان مطلوب بود و به اعتبار ارتباط با دانشجویان در دانشگاه و هم به اعتبار دوستان هم فکری که داشتیم آن موقع در تظاهرات و اجتماعاتی که در تهران بود بعنوان شرکت کننده حضور پیدا می کردیم و مسائل را از نزدیک می دیدیم .
دقیقا وقتی مسئله انقلاب و نهضت از مرحوم آیت الله کاشانی و عده ای از روحانیون و جناحی از متدینین به این طرف مطرح می شد دیگر تنها مسئله مسئله نفت بود و مسئله ملیت ! خوب یادم هست سخنران هائی که دانشگاهی (اساتید یا شبیه آنها) و از چهره های شناخته شده آن مبارزه بودند در این بالکن 3 سخنرانی می کردند اما هرچه گوش تیز می کردی (تا) ببینی آیا دین و اسلام و قرآن هم محور (سخنان شان ) است می دیدی نه آنجا از این حرف ها خبری نیست آنجا تنها محور نفت است و ملیت و وطن اما این طرف می آمدی در میان روحانیت می دیدی محور مذهب و پاسداری از قرآن و تعالیم اسلامی است ولی آنجا هم صحبت نفت بود و صحبت ملیت ! لکن بطور کلی در صحبت ها و در طرح شعارها عملا شعار بیشتر و فراوان تر شعار نفت بود و شعار ملیت نه شعار اسلام !
این تلاشها به ثمر رسید و با این مبارزات " مرحوم دکتر مصدق " نخست وزیر شد این مبارزه در مرحله نفت به پیروزی رسید اما در مرحله استقلال چطور در بعد مذهب و اسلام چطور
با روی آمدن دکتر مصدق دیگر مبارزات خیابانی و شبه خیابانی مطرح نبود بلکه صحنه مبارزات دو جا بود یک جا روی پرده در روزنامه ها و مجلس و دیگر پشت پرده در خیلی جاها بخصوص در ارتش و نیروهای انتظامی و برخی از مراکز حساس سیاسی مبارزه بود بین شاه و مصدق و بین دو قدرت نهانی نیمه آشکار بیگانه 4 در عرصه سیاست ایران .
تیرماه سال 31 آمد در آن زمان من بر حسب معمول اصفهان بودم 5. وقتی قوام السلطنه آن " ارد " معروف خودش را خواند6 و من از رادیو شنیدم بی اختیار از خانه آمدم بیرون آن حالت برای من خیلی جالب بود! اصلا نمی دانستم به کدام سو می روم اما می دانستم که در خانه نباید باشم آمدم بیرون و طبق سنت قدیم رفتم به سمت تلگراف خانه در دروازه دولت دیدم آنجا اجتماعی هست رفتم داخل تلگراف خانه چند نفری آنجا بودند و قرار برنامه سخنرانی بود یک سخنرانی " را " به عهده گرفتم . مسئله " کانال سوئز " در آن طرف خاورمیانه مطرح بود و مسئله نفت در این طرف خاورمیانه اینها را تحلیل کردم در یک تحلیل سیاسی برای شوراندن مردم در یکی از بالاخانه های روبروی تلگراف خانه ـ که حالا خرابش کرده اند ـ ستاد اعتصاب تشکیل شد هشت نفر عضو این ستاد شدند و کارها به راه افتاد تا روز 29 تیر7 که در این روز روحانیت (اصفهان ) در صحنه حضور پیدا کرد . " مرحوم حاج شیخ محمدرضا جرغویه ای " یک عالم تنومند و صمیمی بود که در عین حال روشنفکر هم بود. ایشان در مدرسه صدر مدرس بود با طلاب و عده ای از اهل علم حرکت کردند آمدند به میدان اعتصاب و در همان زد و خوردها ایشان افتاد ضربه خورد و نیز خیلی های دیگر.
پس روحانیت در صحنه حضور داشت ! حضور فعال حضور بسیج کننده نیروهای مردمی که البته خیلی های دیگر هم حضور داشتند اما آنچه به دنبال این قیام خونین بدست آمد بازگشت دکتر مصدق بود به عنوان یک حکومت ملی ! بر سر کار بنابراین باز محور چه بود ملیت !
با قیام 29 و 30 تیر در شهرهای مختلف ایران دکتر مصدق بار دیگر نخست وزیر شد و در این نوبت می بینیم که حتی همین روحانیت مبارز آرام آرام باید از صحنه کنار برود و تداوم آثار قیام خونین 29 و 30 تیر در شکل یک حکومت ملی به جلو می رود (و چون پیوند میان ایمان الهی ایمان خدائی و ایمان مذهبی ایمانی که در اعماق روح مردم ریشه دارد حتی مردم کم مبالات آنها هم در این راه از خود عشق و علاقه خاصی نشان می دادند) پیوند میان این انگیزه بزرگ الهی و مقاومت مردم آرام آرام ضعیف می شود و حدود سیزده ماه بعد در مرداد 32 می بینید که مقاومت مردم در برابر توطئه آمریکا و عمال دست نشانده اش در ایران به حداقل می رسد چرا چون انقلاب مردم از محور خود غلطیده است آنها که با انگیزه دینی و شور دینی در صحنه ها می آمدند; دیگر انگیزه ای برای حضور در صحنه های خون و شهادت نمی بینند این وضع ادامه داشت تا کودتای ننگین 28 مرداد که به هر حال علیه ملت صورت گرفت .
حکومت جبار شاه با ستم پیشگی و خفقان و ظلم و ستم و جور هر چه بیشتر پایه های خودش را مستحکم می کرد مقاومت هائی که در مقابل این حکومت جبار می شد باز چند گونه بود مشهورترینش نهضت مقاومت ملی بود که در آن محور باز معیارهای ملیت بود به همین دلیل می بینیم در نهضت مقاومت ملی روحانیت به صورت یک کل توانا و مردم به صورت یک مجموعه بیکران حضور نداشتند البته گروه هائی مبارز و مصمم حضور داشتند که ما حضور آنها را ارج می نهیم لکن تلاش نهضت های مقاومت به جائی نمی رسد در سال های 39 و 40 بار دیگر استاد ازل " آمریکا " که پشت پرده تلقین می کرد به طوطی صفتان روی پرده گفت : دریچه اطمینان را باز کنید و وقتی دریچه اطمینان را باز کردند باز حرکت ها بر محور ملیت آمد یک گروه از مسلمان ها هم که یک تشکیلات سیاسی جدید " به نام نهضت آزادی " به وجود آورده بودند و مذهب در آن حضور بیشتر داشت آنها هم نه نام گروه شان نام اسلامی داشت و نه اساسنامه و مرامنامه شان نشان دهنده یک گروه مکتبی بود و در واقع آن هم یک گروه ملی بود اما با حضور بیشتر مذهب 8.
نهضت اسلامی امام خمینی
حضرت امام خمینی با وقوف بر تجربه تلخ شکست انقلاب مشروطه و انحراف آن تا مرحله اعدام مظلومانه مشروطه مشروعه خواه ـ آیت الله شیخ فضل الله نوری ـ و انزوای جناح روحانی و مذهبی مشروطه و بعد هم بی کفایتی حکام نا لایق و ستمگر قاجار و بر آمدن رضاخان با حمایت انگلستان از داخل خرابه های مشروطه و مشاهده مظالم بی شمار او نسبت به روحانیت و دیانت مردم و همچنین مشاهده بی اعتنایی های ملی گرایان در دهه بیست نسبت به احکام اسلام و نادیده انگاشتن نقش ارزنده روحانیت در موفقیت نهضت ملی نفت و در نتیجه سواستفاده آمریکا و انگلیس از اختلاف ملی گرایان با اسلام گرایان و انجام کودتای 28 مرداد در سال 1332 و نیز مشاهده شهادت مظلومانه نواب صفوی و اعمال استبداد نوین شاه و آمریکا با تاسیس ساواک در سال 1335 سپس با مشاهده بی حرمتی های علنی رژیم شاه پس از رحلت آیت الله بروجردی (در فروردین سال 1340 ) و رحلت آیت الله کاشانی (در اسفند همان سال ) به ویژه توطئه اسلام زدایی دولت علم در مهرماه سال 1341 با تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی تاب تحمل را از دست داد و با کوله باری از اندوخته های تاریخی و سیاسی بیرق مبارزه گسترده و علنی را بر علیه این لایحه ضد اسلامی و ضد قرآنی رژیم برافراشت و نهضت مکتبی اش را به طور آشکار آغاز نمود تا آنجا که دولت شاه مجبور به عقب نشینی از آن لایحه و قبول شکست خود شد به همین خاطر است . که شهید مظلوم آیت الله بهشتی می گوید :
" این سال " 1341 " نقطه عطفی تاریخی در انقلاب های ملت ایران است ! پرچم دار مبارزه یک استاد بزرگ حوزه است که تنها خیل شاگردان برجسته اش در حوزه و سراسر ایران نیروئی عظیم تشکیل می دادند بزرگترین و جوان ترین و شاداب ترین و پربارترین حوزه درسی فقه در قم در آن سال ها متعلق بود به استاد بزرگ مان آیت الله خمینی (یعنی ) پرچم دار مبارزه یک استاد و یک مرجع تقلید است (و) کانون فرماندهی و ستاد شهر قم و حوزه علمیه قم است . همزمان (همرزمان او هم ) مراجع دیگر تقلید و روحانیون بلاد و طلاب حوزه اند شعار مبارزه صرفا شعار اسلام است آنچه از دست می رود آنچه که در معرض خطر قرار گرفته اسلام است و روحانیت و ملت با روحانیت بپا خاسته تا از اسلام حراست کند مسائل دیگر هم مطرح می شود اما به تبع (آن ) " 9.
او سپس با اشاره به اینکه در سال 1325 و آن زمان من در قم می دیدم که میان نسل جوان و نوجوان و میان روحانیت و دین یک حالت نا آشنا و آشتی ناپذیری هست می گوید :
" در سال 1341 یعنی شانزده سال بعد (از سال 1325 ) که امام دعوتش را در قم آغاز کرد اولین کوشش پر خروش از شهر قم برخاست و در پانزده خرداد 1342 خونین ترین و پرشکوه ترین و زیباترین و گرم ترین صحنه های پیکار عاشقانه زن و مرد مسلمان با طاغوت در قم بپاخاست بیاد دارم که زنان پائین (شهر) چادر بسر چوب ها را بدست گرفته بودند و به سمت میدان نبرد حق و باطل آمده بودند و من همان موقع به برادرانم می گفتم : مژده باد! شما را که آنچه در تاریخ و سرگذشت الجزایر می خواندیم و می شنیدیم که زنان چادر پوش سلاح بدست به جنگ عمال استعمار و استکبار در الجزایر رفتند امروز به برکت قیام شهر (قم ) این زنان چادر بسر و چوب بدست به جنگ استکبار و عامل ایرانی استکبار (شاه ) آمدند... امام دعوتش را در شهر دین و ایمان و علم (شهر قم ) آغاز کرد و لبیکی که شنید لبیک فراوانی بود. بخش عظیمی از حوزه علمیه حرکت کردند... برادران عزیزی را که در آن موقع (از) طلاب جوان (و) پرجوش و خروش حوزه بودند... به صورت پیک های انقلاب (جهت ترویج اندیشه های امام ) به این سو و آن سو روانه می شدند و (لذا) دعوت امام در قم و در سراسر ایران با استقبال (مردم مواجه ) شد . " 10

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات