ریشههای نهضت مشروطه
شکی نیست که نارضایتی عمیق جامعه ایران در سالهای حکومت قاجار، ریشه اصلی اعتراضات مردمی علیه دولت و زمینهساز شکلگیری نهضت مشروطیت بود. به عبارت دیگر هرج و مرج و فساد در دستگاه اداری، تهی شدن خزانه مملکت بر اثر اسراف و ولخرجیهای شاهان و درباریان، انجام مسافرتهای مکرر و غیرضروری مظفرالدینشاه به «فرنگ»(1) از طریق دریافت وام با شرایط سنگین از دولتهای بیگانه و تحمیل مالیاتهای کمرشکن بر مردم، قحطی فزاینده در تهران و شهرستانها، تسلط روز افزون بیگانگان بر کشور، افزایش بهای ارزاق عمومی، ظلم و تعدی مأموران قاجار نسبت به مردم، بیحرمتی به مراجع تقلید و زیر پا نهادن احکام اسلامی، بحران مالی و سقوط اقتصادی کشور و اعطای امتیازات گوناگون به قدرتهای استعماری، ریشههای انقلاب مشروطیت بودند.
در این میان عواملی نیز بودند که سبب تسریع روند انقلاب شدند و در مسیر نهضت به منزله عامل محرک ایفای نقش کردند. این عوامل که در پیشبرد اهداف جنبش مشروطه سهم بسزایی داشتند عبارت بودند از: افزایش ارتباط مردم ایران با کشورهای خارج بویژه با ممالکی که حکومتهای آنها ناشی از آرای مردم بوده و براساس قانون اداره میشدند، تأسیس دارالفنون و توسعه مدارس جدید، ایجاد پست و تلگراف در کشور بهعنوان راهی برای انتقال افکار جدید در میان مردم، انتشار روزنامههای دولتی و غیر دولتی و نشر اخبار ایران و جهان در میان مردم، گسترش اطلاعات مردم درباره انقلابهای فرانسه و آمریکا و دیگر کشورهای جهان، توسعه صنعت چاپ و انتشار آثار بعضی نویسندگان آزادیخواه، بیدار شدن اذهان مردم نسبت به اعمال ناشایست دولت توسط وعاظ و علمای مذهبی و...
آن ریشههای بنیادین و این عوامل محرک سبب شکلگیری هستهها و انجمنهای ضدحکومتی در کشور و سرآغاز نهضت مشروطه شد. در این میان انقلاب 1905 روسیه(2) که همزمان با شکلگیری نهضت مشروطه بوقوع پیوست و به تأسیس مجلس «دوما»(3) منجر شد و ورود انقلابیون منطقه قفقاز به ایران در اشاعه تفکر انقلابی در کشور بینقش نبود و برای مردم ایران که به تازگی جنبش غرور آفرین تحریم تنباکو(4) را تحت رهبری روحانیت پشت سر نهاده بودند، انگیزه ایجاد کرد. مرحله جدی و تعیین کننده نارضایتیهای مردمی در ایران در دوران صدارت شاهزاده عبدالمجید میرزا (عینالدوله) و در ماههای میانی 1284 آغاز شد. تشدید بحران اقتصادی کشور همراه با بیحرمتی عینالدوله به بازاریان، بازرگانان و علمای روحانی سبب تشکیل اجتماعات مردم در مساجد و حرم حضرت عبدالعظیم(ع) و درخواست آنان مبنی بر کنارهگیری عینالدوله شد. مظفرالدین شاه بیآنکه عینالدوله را عزل کند، تأسیس «عدالتخانه» را به مردم وعده داد.
بیماری شاه و بداندیشی اطرافیان وی، اجرای وعده شاه را نه تنها متوقف ساخت بلکه خشونت و تعدی عینالدوله را نسبت به مردم بیش از پیش ساخت. اعتراض مردم افزایش یافت و موجب شد عده زیادی از علما و روحانیون از جمله آیتالله سیدعبدالله بهبهانی و آیتالله سیدمحمد طباطبایی به قم مهاجرت کنند. گروه زیادی از کسبه و بازرگانان تهران نیز در تیر 1285 در سفارت انگلیس متحصن شده(5) عزل عینالدوله و بازگشت علما به تهران و بالاخره تأسیس عدالتخانه و قصاص قاتلان مردم و رفع موانع بازگشت تبعیدشدگان را خواستار شدند. شاه، عینالدوله را برکنار و فرمان تأسیس عدالتخانه و چندی بعد دستور شکلگیری مجلس شورای ملی را امضا کرد. آنچه که در تاریخ، مبنای شکلگیری «مشروطه» شناخته شده، صدور فرمان تأسیس مجلس در مرداد 1285 هجری خورشیدی است. از این تاریخ تا حادثه کودتای رضاخان که به منزله مرگ مشروطیت بود طی یک دوره 15 ساله، ایران شاهد حوادث فراوانی بود. مجلس اول مشروطه 2 سال پس از شروع در 1287 توسط نظامیان روس و به یاری حکومت وقت که مشروطیت را تهدیدی علیه پایههای قدرت خود میدانست به توپ بسته شد.
سپس در فضای اختناق ایجاد شده بسیاری از رجال آزادیخواه و روحانیون دلسوز و معتمدان جامعه از جمله روزنامهنگاران به دار آویخته شدند. در مرحله بعد از یکسو تهران به تصرف مشروطهخواهان درآمد و از سوی دیگر وقوع جنگ اول جهانی سبب گسترش مداخلات قوای بیگانه در شمال و جنوب و غرب ایران شد. قراردادهای سری 1907 و 1915 نیز ایران را به مناطق تحت نفوذ آنها تبدیل کرد. نهضت مشروطیت شاهد ظهور و سقوط 3دوره مجلس، 3 پادشاه قاجار و حدود 30 دولت بود. این نهضت گرچه به سلسله یکصدو پنجاه ساله قاجار خاتمه بخشید ولی کودتای رضاخان نیز تیر خلاصی بر پیکره نیمهجان آن در سال پایانی قرن سیزدهم هجری خورشیدی محسوب میشد. بدین ترتیب نهضتی که اوائل سال 1285 با تحصن و اعتراض و فریاد مشروطهطلبان و آزادیخواهان اوج گرفت، در اواخر سال 1299 با کودتای «رضاخان میرپنج سوادکوهی» به خاموشی گرایید.
حوادث سال 1285
تحصن مشروطهخواهان در تیرماه این سال ابعاد گستردهای یافت. مظفرالدینشاه قاجار در 14 مرداد، فرمان برقراری حکومت مشروطه را صادر کرد. در این فرمان که خطاب به مشیرالدوله (صدراعظم) صادر شد، آمده است:
«... در این موقع که رأی همایون ملوکانه ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهیت و آسودگی قاطبه اهالی ایران و تشیید و تأیید مبانی دولت، اصلاحات مقتضیه به مرور در دوایر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود، چنان مصمم شدیم که مجلسی از منتخبین شاهزادگان و علما و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود... و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خودشان را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات مهمه قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برسانند که به صحه مبارکه موشح و بهموقع اجرا گذارده شود... .»(6 )
2 روز پس از این فرمان، مظفرالدین شاه، دستور تشکیل نخستین مجلس شورایملی را صادر کرد. در این دستور که مکمل فرمان مشروطیت بود آمده است:
«جناب اشرف صدراعظم، در تکمیل دستخط سابق خودمان مورخه 14 جمادیالثانی 1324 که صریحاً امر در تأسیس مجلس منتخبین ملت نموده بودیم، مجدداً برای آنکه عموم مردم از توجهات ما واقف باشند مقرر میداریم که مجلس مزبور را صریحاً دائر نموده و بعد از انتخاب اجزای مجلس، فصول و شرایط نظام مجلس شورای ملی را براساس امضای منتخبین به طوری که شایسته مملکت باشد مرتب نمایند که به شرف عرض و با امضای همایون این مقصود مقدس صورت پذیرد.»(7)
کار تدوین نظامنامه انتخابات نیز توسط مجلسی مرکب از نمایندگان شاهزادگان، علمای قاجاریه، اعیان و اشراف، مالکان، تجار و اصناف آغاز شد. این مجلس هفتهای 2بار در دارالخلافه ـ میدان 15 خرداد فعلی ـ تشکیل جلسه میداد و پس از 33 روز موفق شد نظامنامه انتخابات را آماده کند و آن را به امضای شاه برساند. به موجب این نظامنامه که با 51 اصل در 17 شهریور 1285تدوین و به تأیید شاه رسید، تعداد 156 نماینده انتخاب شدند که 60 نفر از آنان نمایندگان تهران بودند. نخستین جلسه مجلس شورای ملی بدین ترتیب در 17 مهر این سال تشکیل شد. در هشتم دی 1285، نخستین قانون اساسی ایران با عنوان «نظامنامه سیاسی» مشتمل بر 51 اصل تدوین شد و به امضای شاه رسید.
این قانون در حقیقت گزیدهای از قوانین اساسی کشورهای بلژیک، فرانسه و بلغارستان بود و تهیهکنندگان آن کاملاً تحت تأثیر اوضاع سیاسی و گرایشهای غربگرایانه حاکمان زمان خود قرار داشتند. قانون اساسی مشروطه که حتی متأثر از اراده لژهای فراماسونری بود، معجونی از قوانین غربی با احکام اسلامی به شمار میرفت. این قانون با امضای شاه، صورت قانونی یافت. 10روز پس از این رویداد مظفرالدین شاه در 18 دی 1285، در سن 54 سالگی درگذشت و پسرش محمدعلی میرزا ـ محمد علی شاه قاجار ـ به قدرت رسید. محمد علی شاه یکی از وابستگان به روسیه تزاری و از مخالفان سرسخت نهضت مشروطه بود. او مخالف تدوین قانون اساسی و مخالف تشکیل مجلس شورا بود و به سلطنت مطلقه اعتقاد داشت. به همین دلیل نیز در مراسم تاجگذاری خود که در روز 28 دی 1285 برگزار شد، هیچ یک از نمایندگان مجلس شورای ملی را دعوت نکرد. چند روز بعد در اول بهمن، میرزا نصرالله خان مشیرالدوله نخستین صدر اعظم مشروطه نخستین کابینه خود را تشکیل داد.
در 14 بهمن هیاتی از جانب مجلس برای تدوین متمم قانون اساسی تعیین شد ودر اسفند ماه، میرزاعلی اصغر خان اتابک، صدراعظم دوران ناصرالدینشاه از اروپا به تهران دعوت شد تا دولت مشروطه را برعهده گیرد و آن را مطابق میل شاه اداره کند. دردوران اقتدار میرزاعلی اصغرخان اتابک فاصله میان مجلس و دولت به تدریج عمیق شد به طوری که همه روزه یک یا 2 نماینده مجلس از رفتار و برخوردهای محمدعلی شاه و صدر اعظم او انتقاد میکردند. وزیران دولتی نیز کمکم از حضور در مجلس برای پاسخگویی به سؤالات مردم خودداری میکردند. رابطه میان قوه مجریه و قوه مقننه روز بهروز تیرهتر شد. میرزا علی اصغر خان اتابک رئیسالوزرای مشروطه و صدراعظم محمدعلی شاه به هنگام تعیین وزیران خود تأکید کرد که آنان فقط در برابر دولت مسؤول هستند. وی تنها 8 وزیر با اختیارات بسیار گسترده در کابینه خود جای داده بود. هنگامی که نمایندگان مجلس درباره کم بودن تعداد وزیران و وسیع بودن حوزه اختیارات آنان از صدراعظم سؤال کردند، وی در پاسخ گفت: «در قانون اساسی در باب مسؤولیت وزیران و تعداد آنها هیچ سخنی به میان نیامده، بنابراین اعتراض بیمورد است».(8)
انتصاب احمد میرزا پسر محمدعلیشاه به ولیعهدی ـ 19 اسفند ـ و عزل ظلالسلطان برادر شاه و حاکم اصفهان ـ 25 اسفند ـ که با پافشاری علما و مراجع و متعاقب تظاهرات اعتراضآمیز مردمی صورت گرفت از دیگر رویدادهای سال 1285 بود.
حوادث سال 1286
در اردیبهشت این سال کابینه میرزا علیاصغر خان اتابک با اکثریتی ضعیف از مجلس رأی اعتماد گرفت. در ماههای بهار 1286 اجتماعات مشروطهخواهان در نقاط مختلف کشور افزایش بیشتری یافت. طلاب و روحانیون در سوم تیرماه این سال به رهبری آیتالله شهید شیخ فضلالله نوری در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) متحصن شدند و مشروطه منهای مشروعه را خلاف اسلام دانستند. شیخ فضلالله نوری همراه با سید محمد طباطبایی در تلگرامهایی به علمای شهرهای ایران بر ضرورت رعایت موازین شرعی در قیام مشروطه تأکید کردند. این تأکیدات زمینهساز فاصله گرفتن تدریجی متدینین از دیگر رهبران سیاسی جنبش مشروطه بود. در نهم شهریور 1286 روسیه و انگلستان قرارداد معروف 1907 را که ایران را به مناطق تحت نفوذ 2 کشور تقسیم میکرد به امضا رساندند.
طبق این توافق قسمت شمالی ایران شامل شهرهای پرجمعیت و مراکز عمده تجاری از خط فرضی بین قصر شیرین و اصفهان و یزد و خواف و مرز افغانستان، منطقه نفوذ روسیه شناخته شد و قسمت جنوبی که دارای ارزش سوقالجیشی برای دفاع از هند بود از خط فرضی بین بندر عباس، کرمان، بیرجند، زابل و مرز افغانستان منطقه نفوذ انگلستان و قسمت میانی هم منطقه بیطرف و متعلق به دولت ایران شناخته شد. گفته میشود دولت ایران پس از گذشت یکماه از انعقاد این پیمان از طریق وزیر مختار آمریکا در جریان متن فارسی آن قرارگرفت. افشای این قرارداد در ایران موجب هیجان عمومی و اعتراضات شدیدی شد و مجلس شورای ملی به اتفاق آرا آن را مردود و بیاعتبار شناخت. با این وجود، روسها و انگلیسیها عملاً این پیمان را به اجرا گذارده و پس از آغاز جنگ اول جهانی دخالتهای وسیعی در شهرهای ایران به عمل آوردند. ترور میرزاعلیاصغر خان اتابک رئیسالوزرا در مقابل مجلس که درست در روز انعقاد قرارداد 1907 صورت گرفت از دیگر رویدادهای قابل تأمل شهریور1286 است. پس از این ترور، میرزا احمدخان مشیرالدوله رئیسالوزرا شد.
در پانزدهم مهر این سال متمم قانون اساسی تحت نظارت علما در مجلس تصویب شد. متمم قانون اساسی مشتمل بر 105 اصل با اعمال نفوذ روحانیت و جناح متعهد مجلس تنظیم شد و پس از نظارت شخصیتهایی چون آیتالله شیخ فضلالله نوری، آیتالله سیدمحمد طباطبایی، آیتالله سیدعبدالله بهبهانی و... در 15 مهر 1286 به امضای محمدعلی شاه رسید. در این ماه دولت مشیرالدوله نیز به دلیل بیکفایتی با رأی نمایندگان مجلس سقوط کرد و ناصرالملک به حکم شاه به رئیسالوزرایی منصوب شد. در آبان این سال محمدعلی شاه با حضور در مجلس و به شکل صوری سوگند وفاداری به مشروطه یاد کرد. در ماه آذر، بودجه دربار توسط نمایندگان مجلس تقلیل یافت و خشم شاه را که مخالف مجلس و مشروطه بود برانگیخت.
در همین ماه طرفداران محمدعلی شاه به ساختمان مجلس حمله کردند که با مقاومت محافظان مجلس عدهای از طرفین کشته شدند. در میدان توپخانه نیز درگیری مشابهی میان حامیان طرفین بوقوع پیوست. رئیس مجلس 2 نفر را به همراه ناصرالملک جهت گلایه از حوادث مذکور نزد شاه فرستاد ولی هر سه بازداشت شدند. بعداً ناصرالملک با وساطت سفارت انگلیس آزاد ولی به لندن تبعید شد. زد و خوردهای خونین میان طرفداران مشروطه و حامیان شاه نیز متوقف نشد و به سراسر کشور کشیده شد. در این بحبوحه، حسینقلیخان نظامالسلطنه مأمور تشکیل کابینه شد. درگیریها در دیماه افزایش یافت و در تبریز از شدت بیشتری برخوردار شد. شاه روز 23 دی برای فرونشاندن بحران، جلسه «آشتی با مجلس» را در دربار تشکیل داد و بار دیگر نزد نمایندگان دعوت شده و وفاداری خود را به مشروطه اعلام کرد. در ماه بهمن نخستین قانون مطبوعات ایران مشتمل بر 53 ماده به تصویب نمایندگان مجلس رسید.
در ماه اسفند انفجار یک بمب در مسیر حرکت محمدعلی شاه که عازم دوشانتپه بود، بار دیگر خشم وی را علیه مخالفان برانگیخت. این واقعه سبب احضار ظفرالسلطنه، حاکم تهران و وزیر وقت جنگ به دربار شد. شاه آنان را چوب فراوان زد و سپس به زندان انداخت. در همین ماه قوامالملک شیرازی والی پیشین فارس نیز که به دلیل مخالفت با مشروطه عزل شده بود به قتل رسید و در مجلس ختم او فرزندش نیز ترور شد. اما شاه برادر خود ظلالسلطان را که توسط مردم خشمگین اصفهان خلع شده بود، فرماندار فارس کرد.
حوادث سال 1287
در فروردین این سال محمدعلی شاه بار دیگر مورد سوء قصد قرار گرفت. او ستاد کار خود را به پادگان باغشاه انتقال داد و شهر تهران حالت جنگی به خود گرفت. در ماه خرداد ساختمان مجلس شورایملی به محاصره مجاهدین مشروطهخواه درآمد و محمدعلی شاه نیز در همین ماه اداره این شهر را به نظامیان روس سپرد. بازار تهران نیز در اعتراض به اقدامات محمدعلی شاه تعطیل و به دستور شاه سلاح و مهمات فراوانی به باغشاه حمل شد. در آخرین روز خرداد، شاه تمام روزنامههای کشور را توقیف کرد. او برای فراهم ساختن زمینه نقشه خود علیه مجلس، ابتدا این مکان را تهدیدی علیه مشروطیت خواند و سپس یکی از درباریان معتمد خود به نام مشیرالدوله را به صدراعظمی برگزید، مقام وزارت جنگ را نیز به میرزا حسین پاشاخان امیربهادر سپرد و «لیاخوف» سردار روس را نیز به فرمانداری نظامی تهران منصوب کرد. با این انتصاب در نخستین روزهای تابستان 1287، نقاط حساس تهران به تصرف نظامیان قزاق تحت فرماندهی افسران روس درآمد، اطراف میدان بهارستان و مدرسه سپهسالار محاصره شد و توپخانه و سواره نظام در مقابل مجلس مستقر شدند.
تمام روزنامهها توقیف شدند و جنگ بین قوای قزاق و مشروطهخواهان آغاز شد. روز دوم تیر 1287 که ساختمان مجلس به توپ بسته شد، اوج جنگ بود. این جنگ که در ساعات ظهر فروکش کرد، 300 کشته و 500 زخمی به جا گذاشت. (9) بسیاری از بازداشتشدگان در باغشاه تهران به دار آویخته شدند و تعدادی از وعاظ، روزنامهنگاران، نمایندگان مجلس، سیاسیون و روحانیون از جمله آیتالله سیدعبدالله بهبهانی و آیتالله سیدمحمد طباطبایی تبعید شدند. تعدادی نیز به سفارتخانههای خارجی پناهنده شدند. حادثه دوم تیر سبب انحلال مجلس اول و به هم ریختن اوضاع تهران شد. به دنبال این حادثه که به کودتا شباهت داشت،محمدعلی شاه در تهران حکومت نظامی اعلام کرد و به موازات آن قیام مسلحانه ستارخان و باقرخان علیه قوای دولتی در تبریز آغاز شد؛ قیامی که به تدریج به نبردی خونین در سراسر شهر انجامید. این جنگ که تا مهر ماه ادامه یافت به شکست قطعی قوای دولتی انجامید.
در ماه آبان شیخ فضلالله نوری در اجتماع بزرگ روحانیون، رجال و بازرگانان تصریح کرد که «این مشروطه با شریعت اسلامی سازگار نیست» و شاه نیز با سوء استفاده از اظهارات شیخ که حمایت بسیاری از روحانیون را به همراه داشت اعلام کرد «چون بسیاری از علما با جنبش مشروطه مخالفند، من نیز مخالفت خود را با این جنبش اعلام میدارم». با این حال شیخ فضلالله که همواره مورد غضب شاه و روشنفکران لائیک بود، در نهم ماه دی مورد سوء قصد قرارگرفت. او هنگام بازگشت از یک میهمانی شبانه ترور شد اما جان سالم به در برد. در بازجوییای که از ضارب وی صورت گرفت، اسامی افرادی به میان آمد که با سفارت انگلستان ارتباط داشتند و سفارت، رسماً از دولت ایران خواست بدون حضور نماینده آن سفارت، متهمان محاکمه نشوند. (10)
در ماههای زمستان 1287 جنگ میان مشروطهخواهان و قوای دولتی در شهرهای مختلف کشور از شدت بیشتری برخوردار شد. نجفقلی خان صمصامالسلطنه بختیاری از رهبران مشروطه در معیت 3 هزار نیرو وارد اصفهان شد. مخالفان محمدعلی شاه در گیلان پیمان اتحاد بستند و آقابالاخان، والی رشت را به قتل رساندند و جنگ میان قوای دولتی و مشروطهطلبان در کازرون، لار، میانه و میناب نیز گسترش یافت. در 28 اسفند این سال میرزا علی آقا ثقهًْالاسلام طی تلگرافی از شاه خواست برای متوقف شدن جنگ و خونریزی در کشور به مشروطیت تن دردهد.
حوادث سال 1288
ورود مشروطهخواهان به تبریز و اعدام فرمانده قشون این شهر از رویدادهای فروردین ماه سال 1288 بود. در ماه اردیبهشت نظامیان روس به بهانه تأمین مواد غذایی برای مردم محاصره شده تبریز وارد این شهر شدند. دولتهای کم دوام نیز یکی پس از دیگری ظهور و سقوط میکردند. مشیرالدوله جای خود را به کامران میرزا نایبالسلطنه و او نیز پس از چند روز جای خود را به سعدالدوله سپرد. در ماه خرداد این سال علمای نجف در جبههای متشکل اقدامات محمدعلی شاه در رویارویی با اراده مردم را خلاف اسلام دانستند. در ماه تیر قوای مشروطهخواه به فرماندهی سردار اسعد بختیاری با شکست دادن قوای دولتی وارد تهران شدند، ساختمان مجلس و مسجد سپهسالار را به تصرف خود درآوردند و در بسیاری از نقاط شهر سنگربندی کردند.
در نتیجه این تهاجم، محمدعلی شاه همراه با خانوادهاش به همراه 500 قزاق به سفارت روسیه پناهنده شد و لیاخوف، سردار روس نیز منفعلانه در مجلس حضور یافت و خواهان تأمین جانی شد. روز 26 تیر شاه از سلطنت خلع و ولیعهد 12 سالهاش احمدمیرزا جایگزین وی شد.(11)با این حال بازداشت شیخفضلالله نوری و سپس به دار آویخته شدن وی که در مرداد 1288 بهوقوع پیوست از تلخترین مقاطع حوادث مشروطه بود. از دیگر رویدادهای سال 1288 خلع «وزیر اکرم» استاندار دولتی تهران توسط مشروطهطلبان خشمگین و جایگزین کردن میرزاشکرالله خان معتمدخاقان بود. در ماه مهر این سال نیز محمدعلی شاه و همراهان بندر انزلی را به قصد اروپا ترک کردند. در همین ماه بود که روزنامه شرق به مدیریت سیدضیاءالدین طباطبایی انتشار یافت. (12)
در ماه آبان 1288 دومین دوره مجلس شورای ملی آغاز به کار کرد. این مجلس به ستارخان و باقرخان لقب «سردار ملی» و «سالار ملی» اعطا کرد. این 2 سردار آذربایجان در ماه اسفند تبریز را به قصد تهران ترک کردند.
حوادث سال 1289
در فروردین این سال ستارخان و باقرخان سرداران مشروطه وارد تهران شدند. دولت وقت که با توجه به صغر سن احمدشاه، توسط عضدالملک، بزرگ ایل قاجار اداره میشد، ستارخان و نیروهایش را در پارک اتابک ـ محل فعلی سفارت روسیه ـ و باقرخان را همراه قوایش در عشرتآباد اسکان داد. در اواخر این ماه هیأت وزیران به طور دستهجمعی استعفا دادند ودر اوائل ماه اردیبهشت محمدولیخان تنکابنی موسوم به سپهدار اعظم کابینه جدید خود را تشکیل داد. در این ماه دولتهای روسیه و انگلستان دولت ایران را برای اجرای معاهده 1907 که کشور را به قلمرو نفوذ آنان تقسیم میکرد، تحت فشار قرار دادند. مجلس نیز همزمان قانون استخدام مورگان شوستر، مستشار آمریکایی را به عنوان خزانهدار کل ایران به تصویب رساند. (13)
ترور مشکوک آیتالله سیدعبدالله بهبهانی نیز حادثه تلخ دیگری بود که در تیرماه 1289 بهوقوع پیوست. بهبهانی از رهبران برجسته مشروطیت شاگرد میرزای شیرازی و سیدحسن کوهکمری بود. او پس از واقعه به توپ بستن مجلس، همراه با جمعی از مشروطهخواهان به پارک امینالدوله پناهنده شد و مورد ضرب و شتم قزاقها قرار گرفت. سپس به عتبات تبعید شد اما متعاقب سقوط محمدعلی شاه به تهران بازگشت. مرگ بهبهانی نیز از جمله قتلهای برنامهریزی شده دوران مشروطیت بود. در پی این حادثه، مجلس و بازار تهران به عنوان اعتراض به این جنایت تعطیل شد و مردم خشمگین تظاهرات گستردهای علیه عاملان این حادثه به راه انداختند و از جمله نفرت خود را نسبت به سیدحسن تقیزاده که بویژه علمای نجف نیز وی را به خاطر توطئهچینی برای قتل آیتالله بهبهانی متهم کرده بودند، ابراز داشتند.(14)
حمله نیروهای دولتی به پارک اتابک برای خلع سلاح قوای ستارخان و همچنین باقرخان (که شبانه به وی پیوسته بود) از رویدادهای مرداد 1289 بود. در این حمله 7 نفر از قوای دولتی و 18 نفر از مجاهدین کشته و 40 نفر از جمله ستارخان مجروح شدند. انتشار روزنامه برق به مدیریت سید ضیاءالدین طباطبایی که پس از لغو امتیاز روزنامه شرق صورت گرفت نیز از دیگر رویدادهای این سال بود که در ماه مهر بهوقوع پیوست. در ماه بهمن قرارداد استخدام مستشاران مالی آمریکایی برای وزارت مالیه به تصویب مجلس رسید. در ماه اسفند شاهد سقوط کابینه 7 ماهه مستوفیالممالک و به قدرت رسیدن سپهدار تنکابنی بودیم.
حوادث سال 1290
مهمترین رویداد فروردین این سال قیام مردم اصفهان در اعتراض به قحطی و کمبود نان و حمله خشمگینانه آنان به بلدیه و غارت اموال آن ساختمان بود. در این حادثه رئیس بلدیه نیز به دست مردم خشمگین به قتل رسید. در اردیبهشت این سال مورگان شوستر که برای سامان دادن به امور مالی کشور استخدام شده بود به اتفاق 16 نفر همراه خود وارد تهران شد. او در ماه بعد برای تسهیل وصول مالیات اقدام به تشکیل یک نیروی نظامی با عنوان «ژاندارمری خزانه» کرد. در تیرماه 1290 محمدعلی شاه به اتفاق برادرش ملکمنصور میرزا ـ شعاعالسلطنه ـ با مقادیر زیادی اسلحه و سپاه نظمیه برای تصرف تهران وارد منطقه گمش تپه ـ در نزدیکی استرآباد گرگان ـ شد. در پی این رویداد که به شکست قوای محمدعلی شاه انجامید روز هشتم مرداد مجلس شورای ملی برای قتل شاه و برادرش جایزه تعیین کرد، مورگان شوستر نیز اقدام به اجرای حکم توقیف اموال شعاعالسلطنه برادر شاه کرد، اما با مقاومت نظامیان روسیه روبهرو شد.
روسها سپس نیروهای تحت فرمان شوستر را به حمله علیه یک ژنرال روس متهم کردند و در پی چند رشته مشاجره با مسؤولان دولت و مجلس در هشتم آبان این سال یک ضربالاجل 48 ساعته برای اخراج مورگان شوستر از ایران تعیین کردند. این تهدید ابتدا از سوی نمایندگان مجلس رد شد اما نظامیان روسیه در مرحله اول از رشت و تبریز به سوی قزوین به راه افتادند تا در مراحل بعد به تهران هجوم آورند. مشکل اصلی روسها با مورگان شوستر یکی اختیار قوای ژاندارمری تحت فرمان وی برای ورود به همه جای ایران از جمله «منطقه نفوذ روسیه» در شمال ایران و دیگری انتصاب یک وابسته نظامی سفارت انگلستان در تهران به فرماندهی این قوا بود. روسها این انتصاب و اختیارات حاصل از آن را مخالف روح قرارداد 1907 روس و انگلیس میدانستند و با اشاره به واقعه پناه بردن مشروطهخواهان به سفارت انگلیس، انگلیسیها را به حمایت از ملیون ایران علیه روسیه متهم کرده بودند.
در آن زمان دولت روسیه به موجب قراردادهای قرضه 1900 و 1902 درآمد گمرکات ایران به استثنای بنادر خلیج فارس را به وثیقه برداشته و به مستشاران بلژیکی دستور داده بود، قبلاً حقالسهم آن دولت را از عواید مزبور برداشت کرده و بقیه آن را به دولت ایران بپردازند. به موجب قانونی که شوستر وضع کرده بود، گمرکات باید به خزانه دولت ایران وارد و سپس حقالسهم دولتهای خارجی پرداخت شود. این امر روسها را خشمگین کرد و شوستر بدون واهمه از خشم روسها به مدد قوای ژاندارمری که خود آن را ایجاد کرده بود، قصد اخذ مالیاتها را داشت. البته انگلیسیها هم تمام گمرکات جنوب را در گرو قرضهای به مبلغ یک میلیون و 250 هزار لیره که بانک شاهی در 8 مه 1911 به دولت ایران داده بود در اختیار داشتند. ولی آنان به دلیل در اختیار داشتن فرماندهی ژاندارمری و نیاز شوستر به همکاری سفارت انگلستان چندان نگران رفتار شوستر نبودند.(15)
در کشاکش مشاجره روسها با دولت و مجلسیان ایران از یکسو علمای حوزههای علمیه نجف و کربلا تهدیدات روسیه را محکوم کردند و از جانب دیگر صدها نفر از علما و روحانیون عراقی برای ابراز حمایت خود از مردم ایران در برابر تهدیدات روسیه، وارد کرمانشاه شدند. در این اثنا دولت روسیه بیاعتنا به ابعاد بحران موجود در 24 آبان مجدداً تهدید کرد چنانچه ظرف 6 روز مورگان شوستر از ایران اخراج نشود، 4 هزار نظامی تازه نفس خود را به تهران اعزام خواهد کرد. در پاسخ به این تهدید صمصامالسلطنه رئیسالوزرا مایل به پذیرفتن درخواست روسها و ختم بحران بود اما با مقاومت مجلس روبهرو شد. در مرحله بعد یپرمخان ارمنی، رئیس نظمیه نمایندگان مجلس را برای پذیرش درخواست روسها و تسلیم شدن در برابر تهدیداتشان تحت فشار قرار داد. در نتیجه مجلس متعاقب تهدید نظمیه تسلیم شد و مورگان شوستر در آخرین روز آبان از مقامش عزل شد.
این رویداد دامنه درگیریهای مردم علیه نظامیان روس را در شهرهای مختلف شدت بخشید. قزوین، رشت، تبریز و مشهد صحنه شدیدترین این درگیریها بود. از سوی دیگر فشار یپرم خان به نمایندگان مجلس برای به تسلیم واداشتن آنان در برابر روسیه، سبب بحران شدیدی میان نظمیه و مجلس شد. نمایندگان به شکل توهینآمیزی توسط نظمیه اخراج و درهای ورودی مجلس توسط مأموران نظمیه قفل و مهر و موم شد و با این رویداد دیکتاتوری ناصرالملک نایبالسلطنه و صمصامالسلطنه بختیاری، رئیسالوزرا تحت حمایت ارتش روسیه آغاز شد. در مرحله بعد مشهد و تبریز به تصرف قزاقهای خشمگین روس درآمد و بازداشت و تبعید ناراضیان از جمله نمایندگان مجلس، روزنامهنگاران و رجال سیاسی کشور در سطح گستردهای آغاز شد. روسها سپس در شهرهای اشغالی دست به جنایات فراوانی زده و از جمله میرزاعلی آقا ثقهًْالاسلام مجتهد بزرگ تبریز را همراه با 7 مبارز نامدار این شهر در دهم دی که مصادف با روز عاشورای 1329 ق بود، به دار آویختند.(16)
گفته میشود ثقهًْالاسلام تبریزی روز تاسوعای حسینی پس از آنکه توسط روسها بازداشت شد به کنسولگری روسیه در تبریز برده شد. سپس کنسول از او خواست تا نامهای را امضا کند و گواهی دهد که نخست مجاهدان تبریز به روی ارتش روسیه آتش گشودند و جنگ را آغاز کردند و روسها برای حفظ اتباع خود، ناچار به جنگ و تصرف تبریز شدند. ثقهًْالاسلام حاضر به دادن گواهی دروغ نشد و چون از وی خواستند گواهی کند تا هنگامی که دولت ایران قادر به حفظ امنیت آذربایجان نیست، توقف ارتش تزاری در تبریز ضروری است، پاسخ داد: «شما آذربایجان را تخلیه کنید؛ من قول میدهم امنیت کامل در اینجا برقرار شود».(17)
حوادث سال 1291
نظامیان روس در ادامه جنایات خود روز 10 فروردین این سال بارگاه امام هشتم (ع) را به توپ بستند. در پی این حادثه سردرها و گلدستههای حرم خراب شدند و خزانه حضرت نیز غارت شد ودستکم 200 نفر از زائران نیز به شهادت رسیدند. (18)کشته شدن یپرمخان رئیس نظمیه در جنگ با قوای سالارالدوله در حوالی کرمانشاه ـ 26 خرداد ـ و نیز رحلت شیخ عبدالله مازندرانی مدرس حوزهعلمیه نجف و از علمای عصر مشروطیت ـ 22 آبان ـ از دیگر رویدادهای سال 1291 بود. در 11 بهمن این سال هیأت افسران سوئدی که پس از مرگ یپرمخان برای اداره امور نظمیه استخدام شده بودند، وارد تهران شدند و در 14 بهمن امتیاز راهآهن جلفا به تبریز در غیاب مجلس به بانک استقراضی روسیه که شعبهای از وزارت مالیه آن کشور بود اعطا شد. در آخرین روزهای اسفند نظمیه تهران با سازماندهی جدید توسط کلنل «وستد» سوئدی تأسیس و آغاز به کار کرد. در این روز از سوی نامبرده دستور استخدام 500 «آژان» برای تهران صادر شد.
حوادث سال 1292
در تیرماه این سال نظمیه جدید ایران توسط مأموران سوئدی پایهریزی شده و در مرداد این سال به دنبال برکناری صمصامالسلطنه بختیاری از ریاست وزراء،(19)درگیری سختی میان مأموران دولت با قوای بختیاری مستقر در تهران به وقوع پیوست. این درگیری که یکصد کشته از طرفین و مردم بر جای گذاشت، پس از آن بهوقوع پیوست که بختیاریها درخواست دولت برای خلع سلاح را رد کردند. در ماه شهریور وزیر مختار انگلیس در تهران طی یادداشت شدیداللحنی به وزارت خارجه ایران از تعرض مداوم مردم به کاروانهای انگلیسی در جنوب ایران شکایت کرد.در ماه بهمن نظامیان روسیه درکشاکش جنگ اول جهانی با هدف رویارویی با نظامیان عثمانی که در شهرهای آذربایجان غربی مستقر بودند، وارد این مناطق شدند و آنها را مغلوب و تار و مار کردند، اما خود در آذربایجان باقی ماندند و این منطقه را در اشغال خود نگاه داشتند.
حوادث سال 1293
در 30 تیر این سال مراسم جشن تاجگذاری احمدشاه قاجار که به سن قانونی رسیده بود از طریق استقراض از انگلستان برگزار شد. این مراسم یک سال پس از ازدواج احمد شاه و 3 هفته پس از شروع جنگ اول جهانی برگزار شد. یکصد روز پس از این مراسم دولت مستوفیالممالک بیطرفی ایران را در جنگ اعلام کرد؛ درخواستی که با بیاعتنایی دولتهای درگیر در جنگ مواجه شد. موضوع بیطرفی ایران در جنگ یک بار نیز در سیزدهم آذر این سال در اجلاس افتتاحیه مجلس سوم مورد تأکید احمد شاه قرار گرفت. این در حالی بود که در ماه دی نیروهای عثمانی از مرزهای غربی کشور وارد تبریز و ارومیه شدند. در پی این دخالت، روسیه و انگلستان پیمان موسوم به معاهده 1915 را به بهانه مقابله با عثمانیها و با هدف توسعه قلمرو نفوذ خود در ایران با یکدیگر به امضا رساندند.(20)
دولت مستوفیالممالک تحت تأثیر این حوادث و تبعات آن تاب مقاومت نیاورد و در اسفند این سال سقوط کرد. در سالهای جنگ اول جهانی، ایران به عرصه تهاجم نظامی، سیاسی و تبلیغاتی روسیه، انگلیس، آلمان و عثمانی تبدیل شد. کنسولگریهای اروپا در شهرهای ایران به دژهای مسلح بیشتر شباهت داشتند تا اقامتگاههای نمایندگان سیاسی. از کنسولگری روس 200 قزاق و 50 سرباز پیاده، از کنسولگری انگلیس یکصد سرباز انگلیسی و 50 سرباز هندی و از کنسولگری آلمان دهها نظامی آلمانی محافظت میکرند.(21)
در سال 1293 ایران به آیندهای مبهم و نومیدانه به خاطر اشغال کشور توسط نیروهای بیگانه تن داده بود. انگلیسیها و روسها در این سال که سال آغازین جنگ اول جهانی بود، با رؤسای قبائل مراوده مستقیم داشتند، بر راههای اصلی کشور نظارت میکردند و در شهرهای شمالی و جنوبی ایران سربازخانه داشتند.(22)
مرگ ستارخان سردار مشروطیت از دیگر حوادث سال 1293 بود. جسد وی بنابر وصیتش در باغ طوطی حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به خاک سپرده شد.
حوادث سال 1294
در خرداد این سال قوای روس از قزوین به سوی تهران به راه افتادند و در ماه مرداد قوای انگلیس بوشهر را به اشغال خود درآوردند. در ماه شهریور رئیسعلی دلواری در جریان مقاومت دلیرانه تنگستانیها در برابر پیشروی نظامیان انگلیسی به شهادت رسید.(23)
نظامیان روس از یکسو پس از اشغال شهر کرج به سمت تهران به راه افتادند و از سوی دیگر ستونهایی از آنها جداگانه از مرزهای شمالی کشور گذشته وارد شهر انزلی شدند، با نزدیک شدن قوای روس به تهران، احمدشاه تصمیم گرفت پایتخت را به اصفهان انتقال دهد. مهاجرت عده زیادی از علما و نمایندگان مجلس به قم نیز که در اعتراض به مداخلات قوای بیگانه صورت گرفت، موجب شد مجلس از اکثریت بیفتد و تعطیل شود. در ماه آذر نظامیان روسیه شهر ساوه و در ماه دی شهرهای قم و کاشان را به اشغال خود درآوردند. در همین ماه متعاقب اتحادی که میان کنسول آلمان با عشایر قشقایی و تنگستانی بهوجود آمده و شیراز را از اشغال انگلیسیها خارج کرده بود، دولت انگلیس تصمیم گرفت نیرویی مشابه قزاقهای روس در جنوب ایران تحت نام «پلیس جنوب»(24) بهوجود آورد. در آن زمان نیروهای قشقایی به کمک ژاندارمری و حمایت سفارت آلمان به تدریج استان فارس را به تصرف خود درآورده بودند.
پلیس جنوب سرانجام در ماه اسفند با نام اختصاری «S.P.R» شکل گرفت.(25) همزمان با آن نظامیان روسیه تا اصفهان پیشروی کردند و این شهر را نیز به اشغال خود درآوردند. از دیگر رویدادهای سال 1294، انتشار نشریه «کاوه» در برلین به مدیریت سیدحسن تقیزاده بود. نخستین شماره این نشریه که لائیسم و روشنفکری در مشروطیت را تبلیغ میکرد،(26) در سوم بهمن 1294 منتشر شد اما از شهریور سال بعد به صورت روزنامه درآمد.
حوادث سال 1295
دولت سپهسالار اعظم در اوج درماندگی در برابر تهاجم قوای روس و انگلیس به شهرهای کشور در اردیبهشت این سال در ازای دریافت 200 هزار تومان در ماه از دولت انگلیس، موافقت کرد اداره امور مالی کشور و کنترل قشون ایران به آنها سپرده شود. دولت همچنین با درخواست مسکو و لندن برای تشکیل نیروی قزاق در شمال و پلیس جنوب موافقت کرد. در سایه این توافقها ژاندارمری منحل شد و همه افسران سوئدی و ایرانی آن که به طرفداری از آلمان شهرت داشتند برکنار شدند و برای حفاظت راهها نیرویی مرکب از 3 هزار نفر از بقایای ژاندارمها به نام «امنیه» تشکیل شد. از این تاریخ اوضاع سیاسی ایران به نفع متفقین تغییر کرد.(27) این توافقها و تصمیمات در شرایطی صورت گرفت که نیروهای عثمانی در ماه مرداد، از مرزهای غربی وارد کشور شدند و ابتدا همدان و سپس قزوین را به تصرف خود درآوردند.
در برابر این مشکلات، سپهسالار اعظم سقوط کرد و وثوقالدوله مأمور تشکیل کابینه شد. از رویدادهای مهم سال 1295، تشکیل مجموعهای تروریستی در ایران به نام «کمیته مجازات» بود. این کمیته در 10شهریور این سال و در بحبوحه جنگ اول جهانی توسط افرادی چون ابراهیمخان منشیزاده، اسداللهخان ابوالفتحزاده، محمدنظرخان مشکورالممالک و... که بعضاً جزو مشروطهخواهان بوده و عمدتاً از حمایت جناح افراطی فرقه دموکرات برخوردار بودند، تأسیس شد. هدف اعلام نشده از تشکیل این کمیته، ایجاد بحران در کشور با هدف فراهم کردن زمینه تأسیس یک حکومت مقتدر و برخوردار از حمایت بیگانه در کشور و ترور مخالفان این تفکر بود. فراماسونها نیز در پس این تفکر قرار داشتند.(28)
در آن زمان برای اکثر صاحبنظران روشن بود که انگلیسیها در پس هرج و مرجها و بحرانسازیهای داخل کشور قرار داشتند. به واقع انگلیسیها نه در قید مشروطه ایران بودند و نه خود را مقید و مکلف به حمایت از این نظام سیاسی میدانستند. تنها چیزی که برای آنان اهمیت داشت، مهار روسیه و مات کردن آن در شطرنج سیاست ایران بود. با مشروطه این نیت عملی شد و انگلیس در دوره نخست مشروطه به منظور حفظ هندوستان و در دوره دوم به منظور حفظ سیطره خود بر منابع نفتی ایران از بحرانسازی و هرج و مرج در کشور حمایت کرد. برای انگلیس وضع مطلوب درباره ایران از 2 حال خارج نبود: یا هرج و مرج یا استقرار دولت دستنشانده. وقتی هم روسیه تزاری از بین رفت، دیگر نیازی به هرج و مرج نبود و باید دولتی وابسته، منافع امپراتوری بریتانیا را تضمین میکرد و این هم با استقرار سلطنت پهلوی به نتیجه رسید.(29)
به هر حال کمیته مجازات در دوران وثوقالدوله سرکوب و اعضای آن به اعدام، زندان یا تبعید محکوم شدند.(30) هر چند تفکر آنان تا زمان به ثمر رسیدن کودتای رضاخان باقی ماند. از دیگر رویدادهای سال 1295 درگیری خونین نظامیان انگلیس با مدافعان شهر کازرون در دیماه بود. در ماه اسفند نیز نظامیان روسیه شهر کرمانشاه و سپس همدان را به اشغال خود درآوردند. در 17اسفند این سال، شهید شیخمحمد خیابانی حزب دموکرات آذربایجان را در تبریز بنیان نهاد.
حوادث سال 1296
در ابتدای این سال وثوقالدوله، رئیسالوزرا با تشکیل یک سپاه 11 هزار نفره مرکب از نظامیان انگلیسی و هندی در جنوب ایران تحت نام «سپاه جنوب» موافقت کرد. انگلیسیها این نیرو را در شرایطی تشکیل دادند که در روسیه به تازگی انقلاب بلشویکی به پیروزی رسیده و عده زیادی از نمایندگان مجلس و رجال دولتی و روزنامهنگاران این پیروزی را به دومای روسیه تبریک گفته بودند. در این سال ایران حکومت جدید روسیه را به رسمیت شناخت و لنین رهبر کمونیست این کشور اعلام کرد عهدنامههای سری تزارها که بر ایران تحمیل شده باطل است و قشون روس بزودی خاک ایران را ترک خواهد کرد. همزمان با اعلام نظر لنین راجع به خروج قشون روس از ایران، «لئون تروتسکی» کمیسر امور خارجه روسیه بلشویکی نیز طی یادداشتی که برای سفارت ایران در سنپترزبورگ فرستاد، قراردادهای 1907 و 1915 منعقده میان روسیه و انگلستان را باطل خوانده و عزم کشورش برای خارج ساختن نیروهای نظامی روس از صفحات شمالی ایران را اعلام کرد.
این تصمیم در اوج جنگ داخلی روسیه میان بلشویکها و مخالفان اتخاذ شد و هدف از آن تقویت جبهه جنگ علیه مخالفان بود. یک ماه پیش از این تروتسکی در آذر 1295 نیز طی نطقی خطاب به اجتماعی از کارگران روسیه، ابطال پیمانهای مذکور را اعلام و بر استقلال ایران تأکید کرده بود. با این حال تا پایان رسمی جنگ اول جهانی از خروج روسها از ایران خبری نبود، حتی حملات نظامیان آنان در شهرهای ایران خاتمه نیافت و قصر شیرین، همدان، سنندج و بعضی شهرهای استان آذربایجان توسط قزاقهای روس مورد حمله و غارت قرار گرفت. این در حالی بود که «براوین» نخستین فرستاده دولت بلشویکی در بهمن این سال وارد تهران شد تا تصمیم دولت متبوع خود دایر بر لغو قراردادهای ظالمانه میان تزارهای روس و دولتهای پیشین ایران را به اطلاع مقامات تهران برساند.(31) در همین اثنا رضاخان به تدریج با حمایت و راهنمایی نظامیان روس و انگلیسی فرماندهی قزاقهای داخل ایران را برعهده گرفت. در شرایطی که مردم تهران در تظاهرات اسفندماه خود در میدان توپخانه مداخلات انگلیس و روسیه در امور داخلی ایران را محکوم کردند، تا پایان سال 1296 از خروج نظامیان روس از کشور یا انحلال پلیس جنوب که خواست مردم ایران بود، خبری نبود.
حتی به وضوح مشخص بود نظامیان انگلیسی با انتشار زمزمه خروج روسها از کشور، خود را برای تصرف نواحی شمالی ایران آماده میکردند. آنان در ماه اسفند شهر قزوین را به اشغال خود درآوردند و وزیر مختار آن کشور به رئیسالوزرا اطلاع داد دولت متبوع وی فعلاً تصمیمی برای انحلال پلیس جنوب ندارد و در صورت لزوم نیز تنها به شرط ادغام نیروهای این سازمان در ارتش ایران حاضر به انحلال این تشکیلات خواهد بود. از جمله مهمترین رویدادهای سال 1296 تأسیس «لژ بیداری ایرانیان» در 19 ربیعالاول سال 1326 در تهران بود. این شبکه نخستین شعبه رسمی ماسونی در ایران و مکمل تشکیلاتی بود که پیش از آن با نام «مجمع آدمیت» تحت نظر میرزاملکم خان قاجار شکل گرفته و در سراسر کشور توسعه یافته بود. از آنجا که ملکم خود در دوران ناصرالدینشاه نخستین شبکه فراماسونری ایران را به تقلید از «گرانداوریان» فرانسه و با نام «فراموشخانه» بهوجود آورده بود، او را مؤثرترین عامل در ترویج شبکه فراماسونری در سالهای قبل و پس از مشروطیت میشمارند. لژ بیداری ایرانیان با عضویت افرادی چون دبیرالملک شیرازی، محمدعلی ذکاءالملک فروغی، سیدحسن تقیزاده، سیدنصرالله تقوی، اردشیر جی و میرزا صادقخان امیری فراهانی (ادیبالممالک) شکل گرفت.(32)
سال 1297
با اوجگیری درگیریهای نظامیان انگلیس با مردم در نواحی جنوبی کشور، در خرداد این سال روحانیون فارس، مردم را به قیام علیه قوای انگلیس دعوت کردند. این دعوت متعاقب صدور فرمان جهاد علیه قوای انگلیس از سوی آیتالله سیدعبدالحسین لاری از علما و مراجع برجسته عصر مشروطه صورت گرفت. او در این فتوا نیروهای انگلیسی را «کفار حربی» خواند و جهاد با آنان را واجب دانست و تأکید کرد:«هر که از جهاد روی برتابد مردود جامعه ایرانی است و زن در خانه بر او حرام خواهد شد و هرکس در این جنگ کشته شود شهید خواهد بود».(33)
این فتوا سبب قیام صولتالدوله قشقایی و اتحاد وی با ناصر دیوان کازرونی و بسیج 6 هزار مجاهد علیه انگلیس شد. این اتحاد اگرچه در مراحل اول با پیروزی مجاهدین بر قوای انگلیسی در شهرهای جنوبی کشور همراه بود، ولی تلاش انگلستان برای ایجاد شکاف میان 2 نیروی متحد از یکسو و در میان قشقاییها از جانب دیگر قوای آنان را تجزیه کرد و مانع از شکست انگلیسیها در جنوب شد.(34)
انگلیسیها در خرداد ماه 1297نیروهای خود را به انزلی و رشت اعزام کردند و با تقویت تدریجی قوای خود، در ماه مرداد با قوای تحت فرمان میرزا کوچکخان جنگلی درگیر شدند و آنان را از رشت بیرون راندند. از دیگر رویدادهای این سال، محاکمه و مجازات اعضای کمیته مجازات بود؛ کمیتهای که در شهریور 1295 تشکیل شده بود. از جمله رویدادهای مهم این سال اعلام پایان رسمی جنگ اول جهانی توسط سفارتخانههای متفقین بود. در پی این اعلام دولت عثمانی به وثوقالدوله، نخستوزیر اطلاع داد قشون کشورش را به طور کامل از ایران خارج کرده است. دولت انگلیس فرماندهی پلیس جنوب را به دولت ایران واگذار کرد و دولت جدید بلشویکی بخش عمده نظامیان روس را از ایران خارج کرد. تنها عده قلیلی از نظامیان روس که به نیروهای ضدانقلاب- روسهای سفید- معروف شده بودند، در ایران باقی ماندند.
حوادث سال 1298
در این سال از یکسو تیمورتاش حکمران گیلان شد و به جان نهضت جنگل افتاد و از جانب دیگر قزاقهای مسلح وارد گیلان شدند تا رشت را از وجود جنگلیها پاک کنند. در این سال صدمات شدیدی به نهضت میرزا کوچکخان جنگلی وارد آمد. امضای پیمان 1919 میان وثوقالدوله و «سر پرسی کاکس» وزیر مختار انگلستان و سپس ورود فرستادگان نظامی و مالی انگلیس برای اداره ارتش و امور مالی ایران از دیگر رویدادهای مهم سال 1298 بود. این قرارداد در 18 مرداد 1298 و در شرایطی که احمدشاه قاجار در آخرین ماههای حکومت خود فاقد هرگونه نفوذ سیاسی در کشور بود و سلسله قاجار در آستانه انقراض قرار داشت، با نخستوزیر وقت ایران ـ وثوقالدوله ـ به امضا رسید. به موجب این قرارداد تمام تشکیلات نظامی و مالی ایران تحت نظارت انگلیسیها قرار میگرفت و امتیاز راهآهن و راههای شوسه ایران نیز به آنها واگذار میشد. پس از امضای این قرارداد، بین وثوقالدوله و سر پرسی کاکس، وزیرمختار انگلیس که خبر آن محرمانه نگاه داشته شده بود، انگلیسیها منتظر تصویب قرارداد از طرف مجلس ایران نمانده و یک هیأت نظامی به ریاست ژنرال «دیکسون» و یک هیأت مالی به ریاست «آرمیتاژ اسمیت» برای تشکیل سازمان جدید ارتش ایران و اداره امور مالیه کشور به ایران فرستادند.
قرارداد 1919 که ایران را عملاً تحتالحمایه انگلستان قرار میداد با مخالفت شدید افکار عمومی مواجه شد و به تصویب مجلس نرسید. حتی احمدشاه قاجار نیز تحت تأثیر مخالفتهای گسترده مردم، حاضر نشد این قرارداد را تأیید کند. وثوقالدوله با فشار افکار عمومی در چهارم تیر 1299 استعفا کرد و مشیرالدوله- جانشین وی- قرارداد را لغو و عذر مستشاران انگلیسی را خواست. گفته میشود وقتی وثوقالدوله این قرارداد را به مجلس چهارم که بهتازگی تشکیل شده بود، برد، لنین رهبر انقلاب بلشویکی گفت: «انگلیس، ایران را اسیر کرد».(35) این پیمان که خشم آمریکا و روسیه را به همراه داشت اداره امور مالی و نظامی ایران را به طور کامل تحت فرمان مستشاران انگلیسی در میآورد. (36) این اعلامیه با مخالفت گسترده رجال سیاسی، طیفی از نمایندگان متعهد مجلس از جمله مرحوم شهید آیت الله مدرس و مردم مواجه شد. حتی «جامعه ملل» نیز حاضر نشد آن را به رسمیت بشناسد. (37) در چنین شرایطی احمدشاه قاجار ایران را به قصد اروپا ترک گفت و در بیش از نیمی از سال در کشور حضور نداشت. در آخرین روز آذر این سال ایران به جامعه ملل پیوست.
حوادث سال 1299
سال 1299 پرحادثهترین سال در مقطع 15 ساله مورد نظر محسوب میشود. در فروردین این سال قیام شیخمحمد خیابانی در تبریز آغاز و منجر به تصرف این شهر شد. در ماه اردیبهشت شهر انزلی شاهد جنگهای خونین بلشویکها با روسهای سفید و حامیان انگلیسی آنها بود. در ماه خرداد میرزا کوچکخان جنگلی با اعلام جمهوری در رشت، این شهر را به تصرف خود درآورده و آن را پایگاه خود کرد. انگلیسیها از طریق وثوقالدوله خیلی سعی کردند قیام جنگل را با مذاکره و بدون خشونت حل و فصل کنند اما این تلاشها سودی نبخشید.(38)
در آخرین روز خرداد این سال حزب کمونیست ایران در بندر انزلی و روی عرشه یک کشتی روس اعلام موجودیت کرد.(39) در ماه تیر از یکسو قیام اسلامی مرم عراق به رهبری آیتالله میرزای شیرازی بهوقوع پیوست و از جانب دیگر شاهد سقوط کابینه وثوقالدوله و اخراج خانواده سلطنتی از تبریز توسط حامیان شیخمحمد خیابانی بود. در ماه مرداد جنگهای خونین میان قزاقها و انقلابیون جنگل در گیلان و مازندران بهوقوع پیوست و در ماه شهریور شیخمحمد خیابانی توسط قزاقها به شهادت رسید.(40)
شیخمحمد خیابانی از روحانیون برجسته تبریز و امام جماعت این شهر بود و شهادت وی را نیز باید در فهرست ترورهای هدفمند و برنامهریزی شدهای به حساب آورد که در سالهای میان جنبش مشروطیت تا کودتای رضاخان از جانب دولتهای وابسته به بیگانه یا عوامل آنها طراحی شده و یک یک چهرههای مؤمن و مؤثر در نهضت مردم را هدف قرار داده بود.
در ماه مهر با خروج نظامیان روس از نواحی شمالی ایران ژنرال«آیرونساید» انگلیسی به سمت نواحی شمالی به حرکت درآمد و برای برکناری فرمانده روس قزاقها دولت مشیرالدوله را تحت فشار قرار داد. این تهدید سبب استعفای مشیرالدوله در ماه آبان و به قدرت رسیدن دولت سپهدار رشتی و تسلیم این دولت در برابر فشار انگلیسیها و سپس اخراج «استاروسلسکی» فرمانده روس قزاقها و بسیاری دیگر از صاحبمنصبان روس از ایران شد. در همین ماه بود که آیرونساید در بازدید از اردوگاه قزاقها در قزوین، جسارت و قساوت رضاخان پهلوی را مورد تمجید قرار داد(!)(41) در ماه آذر دولت انگلیس در یادداشت شدیداللحنی به دولت ایران خواستار واگذاری مسؤولیت فرماندهی قزاقها به افسران انگلیسی شد.
ماه دی شاهد مرگ آیتالله سیدمحمد طباطبایی از رهبران روحانی قیام مشروطه و همچنین استعفای سپهدار اعظم رشتی از مقام رئیسالوزرایی کشور بود. در پی این استعفا میرزا حسینخان مستوفیالممالک و سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله نیز دعوت احمدشاه قاجار برای تشکیل کابینه را به علت مشکلات سیاسی کشور رد کردند. در نتیجه در ماه بهمن سپهدار اعظم رشتی به درخواست عده زیادی از نمایندگان مجلس مجدداً به رئیسالوزرایی منصوب شد. در این ماه ژنرال آیرونساید انگلیسی حمایت خود را از قدرت گرفتن رضاخان در کشور اعلام کرد. این حمایت در اسفندماه سبب حرکت قوای قزاق از قزوین به سمت کرج و تهران و وقوع کودتای نظامی رضاخان شد. رضاخان با تصرف کلانتریها، وزارتخانهها و اماکن دولتی، دولت سپهدار اعظم را برانداخت و حکم رئیسالوزرایی سید ضیاءالدین طباطبایی، مدیر روزنامه رعد را از احمدشاه قاجار گرفت.
او با برقراری حکومت نظامی در سراسر کشور و به راه انداختن موج بیسابقهای از بازداشتها و سرکوب مخالفان و در غیاب مجلس آخرین تیر را بر پیکر نیمهجان مشروطیتی که جز نامی از آن باقی نمانده بود، شلیک کرد. آغاز حکومت رضاخان مرگ قطعی مشروطیت بود. مقاله را با رهنمودی از امام بزرگوارمان آغاز کردیم و با رهنمودی دیگر از آن امام عزیز به پایان میبریم: «... همه دست در دست یکدیگر بدهند تا انقلاب محفوظ بماند و مثل زمان مشروطیت نشود که آنها که اهل کار بودند مأیوس بشوند و کنار بروند. در زمان مشروطیت همین کار را کردند و مستبدین آمدند و مشروطهخواه شدند و مشروطهخواهان را کنار زدند...».(42)