تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۹  ، 
کد خبر : ۱۴۵۳۰۲

تبلور اندیشه‏هاى امام در قیام 15 خرداد


به گزارش خبرگزاری فارس، منشاء و خاستگاه قیام پانزده خرداد، اندیشه‏هاى روحانیت مبارز شیعه به رهبرى حضرت امام خمینى(ره) بود. در اندیشه‏ها و تفکر آن حضرت، تشکیل حکومت اسلامى و اجراى احکام اسلام جایگاه خاصى داشت. بر این اساس، پیاده شدن قوانین اسلام در حوزه‏هاى سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع از انگیزه‏هاى اصولى نیروهاى مذهبى محسوب مى‏شد.
انگیزه دیگر امام، مبارزه با صهیونیسم جهانى و عوامل داخلى آن‏ها و صیانت از احکام اسلام و قرآن و حفاظت از استقلال کشور و جلوگیرى از نفوذ بیشتر اعضاى فرقه ضاله بهائیت که به عنوان ستون پنجم اسرائیل در ایران عمل مى‏کردند، بود. رژیم شاه در سال 1328، به طور غیررسمى (دوفاکتو) اسرائیل را به رسمیت شناخته بود و زمینه نفوذ عوامل صهیونیسم را در ایران فراهم ساخته بود.
امام خمینى در پاسخ به تلگراف علماى همدان، در تاریخ 16 اردیبهشت 1342، در این باره فرمودند: "... خطر اسرائیل و عمال ننگین آن، اسلام و ایران را تهدید به زوال مى‏کند. من براى چند روز زندگى با عار و ننگ ارزشى قائل نیستیم و از علماء اعلام و سایر طبقات مسلمین انتظار دارم که با تشریک مساعى، قرآن و اسلام را از خطرى که در پیش است نجات دهند... "
اهداف اصلى امام خمینى(ره) حاکمیت قوانین اسلامى و اجراى شریعت اسلامى و قطع زنجیرهاى وابستگى بود. خلع ایادى داخلى آن‏ها و براندازى اصل نظام شاهنشاهى و جایگزینى حکومت اسلامى براى جامه عمل پوشاندن به اهداف نهضت ضرورى بود که امام خمینى تلاش براى تحقق آن‏ها را پیشه خود ساخته بود.
با توجه به این‏که، ماهیت اصلى سیاستها و برنامه‏هاى رژیم شاه، مبارزه با فرهنگ مذهبى مردم ایران بود و این مسأله با روحیه مذهبى مردم سازگار نبود،به طور طبیعى، قیام پانزده خرداد داراى ماهیت اصیل دینى و مذهبى بود. زیرا این قیام براى دفاع از فرهنگ اسلامى و ارزشها و هنجارهاى مذهبى مردم ایران به وقوع پیوست.
عناصر اصلى این قیام شامل نیروهاى قیام و به بیان دیگر:
1. رهبرى قیام و مردم است که توسط ایدئولوژى و اندیشه نهضت به همدیگر پیوند خورده‏اند.
2. امام خمینى با نفى تز استعمارى "جدایى دین از سیاست " و تأکید بر نظریه مرحوم سیدحسن مدرس مبنى بر "دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست " و با صدور فرمان تحریم تقیه، نقطه عطفى در فرهنگ سیاسى کشور ایجاد کرد که پایان دوران از خود بیگانگى را بشارت مى‏داد.
آن حضرت با ذ کر عبارات "تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولو بلغ مابلغ) "، به مثابه پیشواى روحانى و سیاسى مردم ایران، "تقیه " را که موجب خمودگى و افسردگى سیاسى مردم شده بود، مطرود دانسته و نظرات سیاسى مذهبى خود را بیان کرد و بدینسان، عنوان بزرگترین مصلح تاریخ ایران و اسلام را به خود اختصاص داد.
ریشه‏هاى قیام 15 خرداد
ریشه‏هاى نهضت مقدس پانزده خردادِ سال 1342(ه.ش) را باید در این نقشه دشمنان جستجو نمود که مى‏خواستند با انواع و اقسام حیله‏ها، سیل تهمتها و مخدوش ساختن سنتهاى مذهبى، مردم را از اسلام اصیل و ارزشهاى الهى جدا سازند. آن‏ها در خیزشهاى امت مسلمان به رهبرى علما، قیام تنباکو و واقعه رژى، مبارزات شیخ فضل اللّه نورى در دفاع از موازین شرعى و قیام مردم به رهبرى آیة اللّه کاشانى در برابر توطئه‏هاى استعمارى؛ به این واقعیت رسیدند که تا مردم به دیانت و صیانت از مقدّسات، پاى‏بند باشند؛ این حماسه‏ها با شدّت تمام به رهبرى‏عالمان فرزانه ادامه و استمرار خواهد داشت.
رضاخان براى مقابله با این حقیقت هرگونه جلسه مذهبى، حتى عزادارى را ممنوع مى‏نماید و پوشیدن عبا و عمامه را جُرم قانونى و کیفرش را زندان قرار مى‏دهد. او به عنوان ترقّى‏خواهى و مخالفت با کهنه‏پرستى و ارتجاع، سعى مى‏کند مردم را از معنویت دور نماید و آنان را از محتواى اسلامى که رشد دهنده و تحوّل آفرین است، تهى سازد. این جرثومه فساد و عامل استعمار، براى تداوم بخشیدن به تسلّط شوم خود، دو محور اصلى؛ یعنى "شعائر و سنتهاى دینى " و "حوزه و روحانیت " را مورد یورش بى‏امانِ خود قرار مى‏دهد. از سوى دیگر براى مقابله با اسلامى‏شدن جامعه و جلوگیرى از رشد تفکر اصیل شیعى در میان اقشار مردم، در دو جهت نقشه‏هاى پلید خود را پیاده نمود: نخست: مراکز فرهنگى جدیدى تأسیس کرد تا این کانونها را رویاروى حوزه‏هاى علمیه قرار دهد و در مرحله بعد؛ زمینه‏هاى رشد روشنفکران غرب‏زده و خود باخته را فراهم آورد تا بتواند به مقابله خود با روحانیت ادامه دهد.
یک قرن قبل، سید جمال الدین اسد آبادى نوشت: "هر مسلمانى باید بداند که انگلیس قصد دارد دین اسلام را براندازد و مسلمانان را در هر جاى کره زمین، نابود سازد. اگرچه این کار شدنى نیست. "
این تجربه سیاسى آگاهانه در میان علما و امت مسلمان، هیچ‏گاه به دست فراموشى سپرده نشد؛ بلکه همواره آن را نسل به نسل به یکدیگر منتقل کردند و از این جهت موضع‏گیرى آگاهانه خویش را در برابر استبداد رضاخان و نقشه‏هاى ابرقدرتها بخوبى بروز دادند.
با این وجود؛ در دوران حکومت منحوس پهلوى، مسلمانان ایران در میان اشک و خون روزگار مى‏گذرانیدند. مقدسات اسلام همواره هتک گردید، حرمت اسلام فراموش شد، علماى اسلام زندانى، تبعید و یا شهید شدند، وعاظ و طلاّب به زندانها و شکنجه‏گاهها فرستاده شدند، مجالس سوگوارى براى خامس آل عبا ممنوع گشت، مدارس اسلامى بسته شد، چادر از سر زنان مسلمان برداشته شد و ستیز بر علیه ارزشهاى دینى و جلوه‏ها و مظاهر آن پى‏گرفته شد؛ زیرا استکبار و نیز عوامل ستم و کارگزاران استعمارى آنان به درستى متوجه بودند؛ یکى از مهمترین پایگاههاى اجتماعى‏که مایه قوام و اتحاد ملت مى‏شود؛ مذهب است و پاى‏بندى به اعتقادات در پهنه سرزمینهاى اسلامى، ابرقدرتها را مورد حمله و هجوم قرار داده است.
ایمان و تمایلات مذهبى، منشأ تحولات و دگرگونیهاى مهمى چون اقتدار معنوى گشت و سدى بزرگ و استوار به وجود آورد تا اجازه ندهد قدرتهاى زر و زور و تزویر به مقاصد پست و پلید خویش نایل آیند. بنابراین دشمنان تصمیم مى‏گیرند ارزشهاى اصیل را نشانه گرفته و مردم را از سلاح دین و ایمان خلع کنند.
تبانى استبداد با استکبار پس از کودتاى 28 مرداد 1332 (ه.ش)
کودتاى 28 مرداد سال 1332 (ه.ش) در زمان ریاست جمهورى "آیزنهاور " و با نقشه "کیم روزولت " با حمایت آمریکا در ایران به وقوع پیوست که به کمک آن محمد رضا پهلوى توانست تا حدودى موقعیت خود را تثبیت نماید و قدرت سیاسى، مجددا به شاه برگردد. "کرومیت روزولت " مشهور به کیم، عضو سیا و کارشناس امور خاورمیانه آمریکا، در مصاحبه‏اى گفته بود: "کودتاى ایران نخستین عملیات مخفى علیه یک دولت خارجى بود که به‏وسیله سازمان مرکزى جاسوسى آمریکا (سیا) تنظیم شده بود. "
در پى این توطئه ننگین، دولتهایى که پس از کودتا روى کار آمدند، براى از بین بردن هویت فرهنگى و خدشه‏دار نمودن استقلال ایران و سرکوب ساختن حرکتهاى مذهبى به اقدامات و عملیات ذیل الذکر روى آوردند:
1. انتخابات فرمایشى مجلس، در سایه حکومت نظامى که بر اساس آن حامیان آمریکا و انگلیس روى کار آمدند؛
2. تصویب قراردادهایى با کنسرسیوم و واگذارى نفت جنوب به انحصارهاى آمریکایى، انگلیسى، هلندى و فرانسوى‏که بیشترین سهم به انگلستان تعلق داشت. بدین ترتیب قانون ملى شدن صنعت نفت اگرچه به طور رسمى‏ملغى نشد، اما در عمل پایمال گردید؛
3. شاه که دریافته بود مردم مسلمان ایران او را فردى وابسته به بیگانگان مى‏دانند و براى حکومتش اعتبارى قائل نمى‏باشند، پس از کودتا ضمن تکیه افزون‏تر بر بیگانگان به خصوص آمریکا براى تداوم سلطه‏طلبى خود به سیاست سرکوب مخالفان روى آورد و در گام نخست خود در این زمینه، در سال 1335 (ه.ش) سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را ایجاد کرد. اعضاى این سازمان مخوف در آمریکا و اسرائیل آموزش مى‏دیدند و این تشکیلات مهم‏ترین ابزار براى شناسایى، دستگیرى و به شهادت رسانیدن مخالفان مسلمان به شمار مى‏رفت؛
4. دریافت وامهاى اسارت‏آور از کشورهاى اروپایى و همچنین آمریکا؛
5. گشودن دروازه‏هاى کشور بر روى انبوهى از کالاهاى خارجى و ایجاد زمینه براى نابودى تولیدات داخلى و تبلیغ در راستاى تغییر دادن فرهنگ مصرفى مردم؛
6. شرکت در پیمان استعمارى و تجاوزکارانه بغداد (سنتو) در سال 1334 (ه.ش) ؛
7. تصویب قانون جلب و حمایت سرمایه‏هاى خارجى در سال 1334 (ه.ش) ؛
8. امضاء قرارداد دو جانبه نظامى با آمریکا در سال 1337 (ه.ش) ؛
9. پیش گرفتن سیاست حمایت از ابرقدرتهاى جهان به رهبرى آمریکا و توطئه علیه نهضتهاى آزادى‏بخش و جنبشهاى‏اسلامى ؛
10. سرکوب نمودن حرکتهاى دانشجویى، کارگرى و سایر اقشار جامعه؛
11. محدود نمودن آزادیهاى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى.
باوجود اختناق شدید، مردم مسلمان ایران در سالهاى پس از کودتا، در مقابل غارت منابع حیاتى کشور، حاکمیت بیگانگان و تهدید هویت اسلامى و مخدوش گردیدن فرهنگ برخاسته از باورهاى شیعى؛ حتى یک لحظه از مبارزه و مقاومت دست برنداشتند.
سلاح بى‏خاصیت اصلاحات ارضى‏
اختناق و سرکوب پس از کودتا، فساد هیأت حاکمه، رشد مبارزات مردمى به رهبرى علما، فقر و محدودیتهاى‏اقتصادى اجتماعى، دولت آمریکا را به موقعیت انفجارى جامعه ایران آگاه ساخت. به همین دلیل پس از انتخاب "کندى " (از حزب دموکرات) به ریاست جمهورى، آمریکا براى حفظ حاکمیتش در ایران و تبدیل این کشور به بازار فروش و جذب هرچه بیشتر کالا و سرمایه و بدست آوردن نقش ابرقدرتى مسلط در منطقه، "اصلاحات ارضى " و سایر مواد انقلاب سفید را جهت بیرون راندن رقیبان و مقابله با موج انقلابى در کشور ایران، تجویز نمود. در راستاى عملى ساختن این برنامه "شریف امامى " از نخست وزیرى برکنار و "على‏امینى " با برخوردارى از حمایت سفیر آمریکا "جولیوس هملس " توسط رییس جمهور آمریکا به عنوان نخست وزیر محمد رضا شاه در 15 اردیبهشت 1340، تحمیل گردید. دکتر امینى کابینه خود را معرفى کرد و مجلس سنا و شوراى ملى را که جناح انگلیسى و مالکان در آن داراى قدرت بودند، منحل نمود و قانون اصلاحات ارضى را در تاریخ سه شنبه 19 دیماه 1340 (ه.ش) به تصویب رساند. محمدرضا پهلوى که توسط دکتر على امینى از صحنه کنار نهاده شده بود، براى حفظ قدرت خود در فروردین سال 1341 رهسپار کاخ سفید واشنگتن گردید و در حضور ارباب خود متعهد گردید رأسا اقدام به پیاده نمودن برنامه‏هاى جدید آمریکا نماید و بدین گونه توانست در تیر ماه 1341، پس از بازگشت از آمریکا تحت عنوان اختلاف بر سر بودجه نظامى، امینى را برکنار و مهره مورد اعتماد خود؛ یعنى "امیر اسداللّه علم " را به جاى وى بنشاند.
در واقع نخستین مرحله از طرح اصلاحات آمریکایى؛ همین اصلاحات ارضى بود که با تبلیغات فراوان به اجرا در آمد. در این طرح کارگزاران استبداد و مجلس فرمایشى، هیچ اعتنایى به علما نکردند. مرحوم آیة اللّه خوانسارى علیه این نقشه اقدام کرد و پیشاپیش جمعیت به عنوان اعتراض در بازار راه افتاد، ولى شرایط آشفته و ایستادگى عوامل حکومتى در مقابلش، موجب گردید تا او نتواند به تلاش اعتراض‏آمیز خود ادامه دهد.
البته هدف دشمنان این بود که اگر مراجع با این طرح مخالفت کردند، آنان را مخالف کشاورزان و حامیان زمین‏داران و افراد فئودال معرفى کنند و بدین وسیله حیثیت اجتماعى علما را زیر سؤال ببرند. منظور آمریکاییها و دولت وقت از اصلاحات ارضى آن بود که اگر همه کشاورزان صاحب زمین شوند، با دولت سازش مى‏کنند و از مخالفان کاسته مى‏شود. امام خمینى رحمه‏الله که حیله دشمن را دریافته بود و از طرفى هنوز ابعاد و نتایج عملى این نقشه روشن نشده بود، به انتظار توطئه‏هاى دیگر نشست؛ چون با بصیرت عمیقى که داشت مى‏دانست که این رشته سر دراز دارد!
انفکاک دیانت از سیاست‏
در عین حال تا سال 1340 که زمان آغاز نهضت جدید به رهبرى امام خمینى رحمه‏الله است، به دلیل وجود مانع بزرگى که همان نفوذ روحانیت بود عملاً رژیم پهلوى نتوانست در طرح اسلام زدایى به مقاصد خود دست یابد. زیرا نفوذ فوق العاده آیت اللّه بروجردى در میان اقشار مختلف مردم به قدرى زیاد بود که جرأت هرگونه اقدام آشکار براى مقابله با اسلام را از شاه مى‏گرفت. در این دوران، قدرت روحانیت و ارزش و اهمیت مراجع تقلید مورد توجه قرار گرفت. به همین دلیل شاه مى‏خواست مراجع را تا حد ممکن طرفدار خود نشان دهد یا حداقل مرکزیت روحانیت را به خارج از ایران انتقال دهد تا از اعتراضات و خیزشهاى عمومى به رهبرى زعماى دینى، مصون باشد و در واقع دین و سیاست را از هم منفک نماید.
همین حقایق قدرت روحانیت را در چشم کارگزاران ستم و اجانب پرمخاطره مى‏ساخت؛ از این جهت زمانِ ارتحال آیت اللّه بروجردى، رژیم ستم‏گستر، تلگراف تسلیتى به آیت اللّه حکیم که در عراق به‏سر مى‏برد، مخابره نمود و خواست ادعا کند؛ مرجع جدید اوست تا بتواند کانون روحانیت را به بیرون از ایران انتقال دهد که در این راه توفیقى به دست نیاورد.
غائله انجمنهاى ایالتى و ولایتى‏
یکى از مظاهر زننده نادیده گرفتن اسلام؛ غائله انجمنهاى ایالتى و ولایتى است. در تاریخ 16 مهر 1341، مطابق با 8 جمادى الاول 1382 (ه.ق)، جراید عصر، خبر تصویب نامه مذکور را درج کردند که قید اسلام را از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته و در مراسم سوگند به امانت و صداقت، به جاى قرآن؛ کتاب آسمانى‏آورده شده بود. همان گونه که امام پیش‏بینى کرده بود؛ رژیم، دومین نمایش ضد دیانت را به اجرا گذاشت. هدف از تصویب این لایحه، موارد ذیل بود:
1. واداشتن جامعه روحانیت به واکنش جهت شناخت روحیه و افکار آنان، ارزیابى میزان هوشیارى سیاسى علما و پیش‏بینى مخالفتهاى لازم؛
2. آماده کردن زمینه، جهت تجاوز به اساس قرآن و برچیدن مذهب در کشور که سالیان متمادى، شاه آرزوى این خیانت را در ذهن خویش مى‏پروراند؛
3. توطئه دستبرد به قانون اساسى و تغییر و تبدیل برخى از موارد قانونى که مانع مقاصد و اغراض دربار و هیأت حاکمه فاسد بود؛
4. فراهم آوردن زمینه به منظور اعطاى پستهاى حسّاس به دست اقلیتهاى مذهبى که نقش ستون پنجم را در کشورهاى اسلامى بازى مى‏کردند و مقدمه‏چینى براى پیوستن به غاصبان قدس شریف و صهیونیستها؛
5. زنان ایرانى؛ همانند مردان این کشور به علت سیاستهاى استعمارى، ارتجاعى و ضد مردمى شاه از ضرورى‏ترین و ابتدایى‏ترین حقوق خود محروم بودند و رژیم شاه که خود به‏وجود آورنده این وضع اسف‏بار بانوان بود، از همین نقطه ضعف سوء استفاده کرد و در قبال تعطیل کردن دراز مدّت مجلس شورا و سنا، به اسم تصویب نامه هیأت دولت و به عنوان فریبنده آزادى زنان به اساس مشروطه تجاوز کرد تا گناه تیره‏بختى زنان را به گردن اسلام و قانون اساسى ایران بیاندازد و بدین وسیله زمینه را جهت کم‏رنگ نمودن مذهب، محو و مسخ قانون اساسى فراهم کند؛
6. شاه با تصویب این لایحه، پایگاه فرمانروایى خود را در میان خانواده‏ها به‏کار مى‏گرفت و انتظارات آمریکا را با دیده تمکین پاسخ مى‏گفت؛
7. ایجاد محکى در توان و کیفیت بالقوه و بالفعل براى اقدامات آتى؛
8. با توجه به ارتحال آیت اللّه بروجردى و تقسیم قدرت مرجعیت؛ شاه موقعیت را براى انشقاق بیشتر روحانیت مساعد مى‏دید و در نهایت نیز در افکار عمومى مردم، علما را مخالف ترقى‏خواهى و منفور جلوه مى‏داد. از اینرو در دستگاههاى دولتى تعارض میان جناح مترقى، نو اندیش و...، به سردمدارى شاه، با مخالفین که به زعامت روحانیت به اصطلاح از سنّتهاى ارتجاعى و قرون وسطایى! حمایت مى‏کردند، تبلیغ مى‏شد.
با اعلام این تصویب‏نامه خائنانه از سوى رژیم پهلوى، فرصت مناسبى براى امام خمینى رحمه‏الله پیش آمد تا رسالت تاریخى و وظیفه اسلامى خویش را آغاز نماید و از این مصوبه ضد اسلامى به عنوان انگیزه‏اى براى بیدارى و به حرکت در آوردن امّت مسلمان استفاده کند.
به دنبال اعلام تصویب نامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى در جراید عصر، امام خمینى رحمه‏الله بى‏درنگ علماى طراز اول قم را به نشست و گفتگو پیرامون این توطئه دعوت کرد و ساعتى بعد اولین جلسه علماى قم در منزل مرحوم آیة اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى تشکیل شد. امام خمینى رحمه‏الله در این نشست، محورهاى ذیل را مطرح نمود:
1. ترسیم دور نماى سیاه و وحشت‏بار آتیه؛
2. نقشه‏هاى خانمان سوز و ویران‏کننده رژیم شاه و مأموریت او در پاسدارى از منافع استکبار جهانى که با نابودى اسلام و ملت مسلمان همراه مى‏باشد؛
3. توطئه‏ها و دسیسه‏هاى خطرناکى که پشت پرده علیه اسلام و مبانى قرآن در دست اجرا بود و این تصویب‏نامه نمونه بارز و بازگوکننده آن است؛
4. حضرت امام رحمه‏الله مسؤولیت خطیر علما و زعماى روحانیت را در این عصر تاریک در قبال نقشه‏هاى خطرناک عوامل و ایادى استعمار علیه اسلام و استقلال کشورهاى اسلامى یادآورى نمود و هشدار داد؛ اگر در مقابل این خطرات مسامحه کنیم محکوم به فنا شده، اسلام و امت مسلمان و مناطق اسلامى را در معرض سقوط و زوال قرار داده و در برابر قرآن و رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏وآله مسؤول خواهیم بود.
به دنبال بیانات بیدارکننده امام خمینى رحمه‏الله و سخنان دیگر حاضرین، و تبادل نظر در خصوص مفاد تصویب نامه؛ تصمیمهاى ذیل اتخاذ شد:
الف: طى تلگرافى به شاه، مخالفت علماى اسلام با محتواى تصویب نامه اعلام و لغو فورى آن درخواست شود که این موضوع اجرا شد و علماى قم در روز 17 مهر 1341 تلگرافهایى به شاه مبنى بر مخالفت با تصویب نامه مخابره کردند.
ب: طى نامه و پیغام به علماى تهران و شهرستانها عوارض ناگوار و غیرقابل اغماض تصویب‏نامه بازگو شود و براى‏مقابله و مبارزه با آن، از آنان دعوت به عمل آید.
ج: هر هفته یک‏بار و در صورت لزوم بیشتر، جلسه مشاوره و تبادل نظر میان علماى قم برگزار شود.
امام خمینى رحمه‏الله علاوه بر مخابره تلگرافهایى خطاب به شاه و نخست وزیر وقت (علم)، طى‏نامه‏هایى خطاب به علما و مقامات روحانى تهران و نواحى دیگر و حتى علماى خارج از کشور، خطرهایى که اسلام و استقلال مسلمانان را تهدید مى‏کند گوشزد نمود و تمامى طبقات مردم را به استقامت، اتحاد و همکارى فراخواند و از آغاز قیام علیه تصویب‏نامه با شیوه‏اى شایسته و برنامه‏ریزى شده گام به گام به سوى یک تحول فکرى تأثیرگزار در جامعه اسلامى پیش رفت و پس از 57 روز مقاومت و مخالفت شدید امام و سایر مراجع عظام و امت مسلمان ایران، این غائله پایان پذیرفت و جامعه دینى به رهبرى عالمان در دفاع از مقدسات پیروز گردید و تصویب‏نامه مذکور لغو گشت.
خاستگاه قیام پانزده خرداد 1342
خاستگاه قیام از نقش و جایگاه روحانیت شیعه در جامعه ایران و پیروى مردم از آن‏ها ناشى مى‏شود. در اینجا به چند فراز از صحبتهاى امام مى‏پردازیم: "استقلال تمام کشورها مرهون این طایفه (روحانیون) است. این‏ها هستند که تابحال از استقلال کشورهاى اسلامى دفاع کرده‏اند " و یا "اسلام براى آنان تکلیف قیام معین کرده است چنانکه قیام اخیر علما یک قیام قرآنى و دینى بود. "
"علما با چه امر مترقیانه‏اى مخالفت کرده‏اند؟ از کدام پیشرفت و تلاشى در زمینه‏هاى مختلف علمى و صنعتى فضایى و اقتصادى و تولیدى گوناگون جلوگیرى نموده‏اند؟ ما مى‏گوییم زنها را به‏اسم آزادى و ترقى به فساد نکشید. منحرف نسازید. کسانى که شما از آن‏ها تقلید کورکورانه مى‏کنید دارند به آسمانها بالا مى‏روند، شما به زنها ور مى‏روید "
"مى‏گویید من با آخوند کار ندارم، آخوند با تو کار دارد. نصیحت از واجبات است و ترکش از کبائر ".
امام خمینى به خاطر حرکت مکتبى و نبوغ ذاتى و شم سیاسى از جریانات و توطئه‏ها بخوبى مطلع شدند و به افشاى‏آن پرداختند. ایشان ابتدا سعى کردند تا از طریق نصیحت و پند و روشنگرى، شاه را از اجراى مقاصد آمریکا باز دارند. اما او نپذیرفت و در تاریخ 19 دیماه 1341 اصول ششگانه انقلاب سفیدش را که در اصل به منظور تقویت سفاکى و خونریزى رژیم پهلوى بود رسماً اعلام کرد و از مردم خواست تا در رفراندوم سراسرى 6 بهمن همان سال به آن رأى بدهند. از طرفى بلندگوهاى تبلیغات شاهانه در داخل و خارج کشور شروع به فعالیت کردند و از طرف دیگر امام خمینى و روحانیون مبارز و متعهد به افشاگرى درباره ماهیت طرح انقلاب سفید و پیامدهاى خونین آن همت گماشند. امام با اعلامیه دوم بهمن 1341 و علما با صدور فتوا، مردم را از خطر آن آگاه کردند، اعتصابات سراسرى، تعطیل بازارها و مغازه‏ها به شکل گسترده‏اى به علامت مخالفت با انقلاب سفید و حمایت از روحانیت شکل گرفت.
در عید فطر سال 1341 که مصادف با اواخر اسفند است امام سخنرانى مى‏نماید و وظیفه شرعى مردم را مشخص مى‏کند و برنامه درازمدت مبارزه را که آمادگى براى کشته شدن و زندان رفتن و غارت شدن است براى آن‏ها توضیح مى‏دهد و مردم هم به نداى او پاسخ مثبت مى‏گویند. امام مى‏فرماید: "در مقابل کارهاى خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید. از این سرنیزه‏هاى زنگ زده و پوسیده نترسید این سرنیزه‏ها به زودى خواهد شکست... خود را آماده کنید براى تحمل مصائب که در راه دفاع از اسلام و استقلال براى شما در پیش است و استقامت کنید الذین قالو ربنا الله ثم استقاموا... " صرف‏نظر از تحلیل این پیام که روحیه حماسى و عشق به اسلام و احیاى اصول مقدس اسلام و شهادت و صبر و استقامت را زنده مى‏کند، مى‏توان به شیوه مبارزه‏اى که از این تاریخ به بعد، مرحله جدیدى را در عرصه تحولات ایران آغاز کرد، توجه نمود. مرحله‏اى که باید جنگید و خون داد و اسلام را نجات بخشید.
عید نوروز 42 یا عزاى عمومى‏
ماه‏هاى آخر سال 1341 با خون و فریاد و شور و جنبش بى‏نظیر طى شد، اعتراضات و اعتصابات مؤمنین باعث شد که زندانها پُر شود و شکنجه‏گران مشغولیتى یابند. روحانیون متعهد از ماه رمضان که با اسفند تقارن داشت بهره گرفتند و به روشنگرى و ارشاد و تقویت روحیه مبارزه و ایثار پرداختند.
در روز دوم فروردین ماه که مصادف با شهادت امام صادق(ع) بود، مردم دسته دسته راهى مدرسه فیضیه مى‏شدند تا در مراسم عزادارى امام صادق شرکت کنند، بى‏خبر از آن‏که ساعتى بعد باید با هزاران کوماندو و دژخیم به نبردى نابرابر بایستند. ساعتى بعد درب‏هاى حرم مطهر بسته شد و مردم آزادیخواه و بى‏گناه همراه طلبه‏ها و روحانیون بیدار و آگاه قتل عام شدند و از طبقه دوم به روى آسفالت و سنگفرش مدرسه پرتاب شدند. دژخیمان شاه با حمایت مسلسل در برابر طلبه‏ها و روحانیون که سلاحشان تنها ایمان و فریاد بود، جنگیدند و جوى خون جارى کردند.
حمله به مدرسه فیضیه و کشتار طلاب و روحانیون و مردم بى‏گناه مهمترین عامل براى افشاء ماهیت ضد اسلامى شاه و همچنین بهترین مستمسک براى رو در رو قراردادن مردم با شاه بود که به مبارزه خونین مسلمانان عمق بیشترى بخشید و روحیه شهادت‏طلبى را تقویت نمود و این حمله یکى از بزرگترین اشتباهات شاه بود.
امام با استفاده از تلگراف و اعلامیه و سخنرانى و پیام و نامه پى در پى به افشاى بیشتر ماهیت شاه و شناساندن راه صحیح مبارزه مکتبى همت گماشتند.
بر اثر نشر خبر حمله به مدرسه فیضیه، تهران و شهرستانها اعلام عزاى عمومى کردند. بازارها تعطیل شد مردم به خیابانها ریختند. نمازهاى جماعت نیز متوقف شد و على‏رغم گفتار رسانه‏هاى گروهى و مطبوعات آن زمان، ملت مسلمان به خیابانها هجوم آورد و فصل، فصل مبارزه و حرکت و ایثار و فداکارى بود.
محرم سال 1342 و سخنرانى عاشوراى امام‏
با فرا رسیدن محرم، شمیم رهایى‏بخش شهداى کربلا فضا را پرساخت و دلها به‏سوى حسین(ع) پر کشید و اندیشه‏ها در تفکر فلسفه قیام امام حسین(ع) شکوفا شد. امام، محرم را ماه افشاگرى درباره جنایات شاه توصیف کرد و از هیئت‏ها و مجالس عزادارى خواست تا به نوبه خود سعى در شناساندن چهره پلید یزید زمان بنمایند.
پانزده خرداد و دستگیرى امام‏
ساعت سه بامداد 12 محرم 1383 مقارن با 15 خرداد 1342 مزدوران شاه، امام خمینى را در قم ربودند و به باشگاه افسران تهران منتقل کردند. على‏رغم کوشش‏هاى رژیم به‏منظور جلوگیرى از نشر خبر دستگیرى امام، تمامى مردم آگاه شدند و به خیابانها ریختند و سینه‏هایشان را آماج گلوله‏ها کردند. گلوله‏هایى که از پول مردم بینوا خریدارى شده بود، سینه 15 هزار مسلمان برومند وآزاده را درید و هماى شهادت، هزاران نفر را در آغوش کشید.
مردم خود را در کربلاى امام حسین(ع) یافته بوند و شهادت را براى استوارى اسلام و احیاى دستورات حیات‏بخش و تعالیم رهایى‏بخش آن پذیرا شدند. سفاکان پهلوى به قتل‏عام مردمى که گناهشان تنها اطاعت از اسلام و حمایت از مرجع و رهبر و پدرشان بود پرداختند و این چنین نقطه عطف انقلاب اسلامى در ایران ساخته و پرداخته شد و قیام 15 خرداد زمینه اصلى گشت براى انقلابى که در 22 بهمن به پیروزى رسید.
تحلیل قیام 15 خرداد
براى تحلیل حرکتها و نهضت‏هاى اجتماعى، نمى‏توان تنها یک مقطع از زمان، آن هم زمانى که چنین حرکتى در آن صورت مى‏گیرد را به عنوان زمینه و ابزار چنین تحلیلى در نظر گرفت بلکه باید زمینه‏هاى اجتماعى و فرهنگى و تاریخى را از زمانهاى گذشته در نظر داشت. هر چه عمق این زمان بیشتر باشد. نتایج بهترى به‏دست مى‏آید و تحلیل قضیه سندیت و ارزش بیشترى پیدا مى‏کند.
قرآن کریم وقتى که مى‏خواهد جبهه کفر را در زمان پیامبر افشا کرده و ماهیت آن را بیان دارد کار را از گذشته‏هاى بسیار دور آغاز کرده و شواهدى از آن دوران مى‏آورد، ماجراى فرعون، بلعم باعورا، ساحران و دشمنان تمامى پیامبران، نمونه‏هاى بارزى از این روش است.
و همینطور از جنبه مثبت قضیه در جبهه توحید نمونه‏هاى تاریخى از زندگى پیامبران گذشته رامى‏آورد و بدینگونه یک اتصال تاریخى به مسأله داده، بدان بعدى وسیع مى‏بخشد. حال اگر ما بر همین مبنا بخواهیم ماجراى 15 خرداد و نقش روحانیت شیعه را در آن بررسى کنیم باید مسأله را لااقل از زمانى که اسلام وارد ایران شد تحلیل نماییم و نقشى را که روحانیت و علماى اسلام و شیعه پس از آن در حفظ و صیانت کیان و فرهنگ اسلامى داشته‏اند بررسى کنیم. همینطور زمان را پیش بیاییم تا به 15 خرداد برسیم و پس از آن را نیز تحلیل کنیم. علت این امر همانگونه که گفتیم این است که حرکتهاى اجتماعى و نهضتهاى فکرى ارتباط گسترده و عمیقى با کیفیت جامعه‏اى دارند که در آن صورت مى‏گیرند. به عنوان مثال تحولى را که در اروپا به صورت نهضت فکرى و انقلاب علمى و صنعتى به وجود آمد اگر بخواهیم تحلیل کنیم بایستى تمامى قرون وسطى و وضعیت اجتماعى و فرهنگى و فکرى حاکم بر آن را مطالعه کرده تا بتوانیم این حرکت جدید را در برابر آن به خوبى تشخیص بدهیم.
انگیزه‏ها و اهداف پانزده خرداد
منشاء و خاستگاه قیام پانزده خرداد، اندیشه‏هاى روحانیت مبارز شیعه، به رهبرى حضرت امام خمینى(ره) بود. در اندیشه‏ها و تفکر آن حضرت، تشکیل حکومت اسلامى و اجراى احکام اسلام جایگاه خاصى داشت. بر این اساس، پیاده شدن قوانین اسلام در حوزه‏هاى سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع از انگیزه‏هاى اصولى نیروهاى‏مذهبى محسوب مى‏شد.
انگیزه دیگر امام، مبارزه با صهیونیسم جهانى و عوامل داخلى آن‏ها و صیانت از احکام اسلام و قرآن و حفاظت از استقلال کشور و جلوگیرى از نفوذ بیشتر اعضاى فرقه ضاله بهائیت که به عنوان ستون پنجم اسرائیل در ایران عمل مى‏کردند، بود. رژیم شاه در سال 1328، به طور غیررسمى (دوفاکتو) اسرائیل را به رسمیت شناخته بود و زمینه نفوذ عوامل صهیونیسم را در ایران فراهم ساخته بود.
امام خمینى در پاسخ به تلگراف علماى همدان، در تاریخ 16 اردیبهشت 1342، در این باره فرمودند: "... خطر اسرائیل و عمال ننگین آن، اسلام و ایران را تهدید به زوال مى‏کند. من براى چند روز زندگى با عار و ننگ ارزشى قائل نیستیم و از علماء اعلام و سایر طبقات مسلمین انتظار دارم که با تشریک مساعى، قرآن و اسلام را از خطرى که در پیش است نجات دهند... "
اهداف اصلى امام خمینى(ره) حاکمیت قوانین اسلامى و اجراى شریعت اسلامى و قطع زنجیرهاى وابستگى بود. خلع ایادى داخلى آن‏ها و براندازى اصل نظام شاهنشاهى و جایگزینى حکومت اسلامى براى جامه عمل پوشاندن به اهداف نهضت ضرورى بود که امام خمینى تلاش براى تحقق آن‏ها را پیشه خود ساخته بود.
ویژگى‏هاى نهضت 15 خرداد عبارتند از:
1. قرار گرفتن مرجعیت شیعه در سطح رهبرى نیروهاى مذهبى: هنگامى که امام خمینى(ره) به عنوان یک مرجع تقلید، رهبرى یک جنبش سیاسى اجتماعى و فکرى فرهنگى را بر عهده گرفت، دیگر مراجع را نیز با خود همراه کرد.
2. فراگیرى و پوشش دادن به حرکتهاى سیاسى موجود: حضور امام خمینى نیروهاى مذهبى را گرد هم آورد و از تفرقه آن‏ها جلوگیرى کرد.
3. رویارویى با اصل نظام شاهنشاهى: در حالى که، جنبشهاى پیشین داراى این ویژگى نبودند.
4. ضدامپریالیسم و ضد صهیونیسم بودن مبارزه: امام خمینى(ره) از ابتداى نهضت خود قدرتهاى استعمارى‏شرق و غرب و صهیونیسم جهانى و اسرائیل را به مبارزه طلبید.
5. ممانعت از اجراى سیاست دموکراسى کنترل شده کندى که در دیگر کشورهاى وابسته جهان سوم در حال اجرا بود. زیرا حرکت امام خمینى(ره)، رژیم شاه را ناگزیر به اعمال خشونت کرد و بدین ترتیب، چهره واقعى این رژیم براى جهانیان و مردم ایران روشن‏تر شد.
6. آشکار شدن قدرت مذهب به وسیله بسیج گسترده مردمى و مقاومت در مقابل برنامه‏هاى نامشروع شاه.
با توجه به این خصوصیات، نتایج و پیامدهاى قیام را مى‏توان، به اختصار اینگونه برشمرد:
1. افزایش رشد سیاسى روحانیت و حوزه‏هاى علمیه و ورود آن‏ها به عرصه سیاست؛
2. الگو قرار گرفتن مذهب براى مبارزه و رویکرد بیشتر نیروهاى مبارز به مذهب؛
3. رشد و آگاهى توده‏هاى مردم و تکامل مبارزات آنان؛
4. افشاى چهره منافقانه و ریاکارانه شاه و روشن شدن ماهیت رژیم وى براى مردم؛
5. بى‏اعتبار شدن شرق و غرب، به دلیل موضع‏گیرى‏هاى منفى آمریکا و شوروى در مقابل قیام مذکور؛
6. تثبیت مرجعیت و رهبرى امام خمینى با تأیید مراجع و علما و حمایت و پشتیبانى مردم؛
7. روشن شدن ماهیت گروه‏هاى سیاسى وابسته به لیبرال و محو شدن جاذبه گروههاى سیاسى غیرمذهبى؛
8. توسل به شیوه مبارزه قهرآمیز، توسط برخى گروه‏هاى مبارز؛
9. احساس ضرورت ایجاد تشکل براى ادامه مبارزه با رژیم؛
10. تبیین نظریه "ولایت فقیه " به عنوان نظام حکومتى جایگزین رژیم شاه، توسط امام خمینى.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات