تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۳  ، 
کد خبر : ۱۵۰۳۹۰
نگاهی به چند فیلم اخیر سینمای آمریکا

هالیوود چگونه بشر را به سمت نابودی می‌برد؟


 آرش فهیم
در بدو اختراع سینما شاید کمتر کسی می پنداشت که این ابزار در دوره ای از تاریخ ، همچون اسلحه ، تبدیل به ابزاری برای هموار سازی جنگ و تروریسم می شود. آری ! سینمای جهان امروز بیش از هر زمان دیگری توجیه گر اعمال ضد بشری دولت های شیطانی و دیکتاتور های نظامی شده است.
متاسفانه جریان عمده نقد فیلم در کشور ما نه تنها به بازکاوی این مسئله نمی پردازد بلکه سعی دارد تا مخاطب را به استغراق در زرق و برق های آثار تولید شده توسط ماشین های رسانه ای نظام سرمایه داری جهانی وادار کند. این در حالی است که رسالت هر صاحب قلم آزاد اندیشی در عرصه نقد فیلم است که «واقعیت» زننده و زشتی را که پشت ظاهر زیبای آثار سینمایی مخفی شده است به مخاطب خود معرفی کند.
در شرایطی که شاهد به وقوع پیوستن تراژدی های روزانه ای از سوی دولت های غربی علیه بشریت هستیم ، فیلم های تولید شده توسط هنرمندان و کمپانی های آمریکایی این شرایط را به گونه ای دیگر نمایش می دهند. البته از یک نگاه ، این همه وفاداری هالیوود (دستگاه تبلیغاتی نظام سلطه) به مالکانش تحسین برانگیز است. وفاداری فاجعه بار و نابود کننده! کافی است به چند نمونه از فیلم های برجسته ماه های اخیر سینمای آمریکا بپردازیم تا عمق این فاجه مشخص شود.
آمریکای منجی
یکی از این فیلم ها «گنجه درد» به کارگردانی کاترین بیگلو و با موضوع جنگ عراق است. فیلمی که در اسکار سال 2010 توانست 6 جایزه ، از جمله جایزه بهترین فیلم را کسب کند. اتفاقی که بسیار تعجب بر انگیز بود. چون این فیلم فاقد ویژگی های هنری و تکنیکی فوق العاده ای است و همین مسئله سبب شد تا عوامل سیاسی را ، مهم ترین علت انتخاب آن از سوی آکادمی اسکار بدانیم.
در این فیلم سربازان آمریکایی به عنوان دلیرانی شجاع به نمایش در می آیند که برای خنثی کردن بمب هایی که معلوم نیست (واقعا معلوم نیست؟) چه کسانی به جان مردم بی گناه عراق می اندازند خود را با خطر همراه می کنند. فیلم سعی دارد به مخاطب خودش این گونه القا کند که نیروهای نظامی ایالات متحده ایثارگرانی هستند که برای مهار خشونت علیه مردم عراق - خشونتی که به زعم آمریکایی ها ایران نیز یکی از مدافعان آن است- در عراق حضور دارند. فیلم تصویری انسان دوستانه از سربازان آمریکایی نشان می دهد. اوج تحریف واقعیت جنگ عراق در فیلم «گنجه درد» آنجاست که نشان می دهد عراق کشوری نا امن و مملو از خشونت و ترور و بمب گذاری است و این شرایط حضور نظامی آمریکا در آن کشور را الزام آور می کند! این در حالی است که هیچ اشاره ای به منشا اصلی این خشونت های ضد انسانی که خود آمریکا و نظامیانش است در این فیلم نمی شود. جالب این است که در هیچ یک از صحنه های فیلم خود سربازان آمریکایی شروع کننده درگیری نیستند! حتی آنجا که جان آن ها به شدت به خطر می افتد ، باز هم حاضر نمی شوند به طرف مقابل آتش بکشند.
یکی از رویکرد های فیلم «گنجه درد» نوع نگاه به بومیان کشور های جهان سوم است. این نگاه پیرو سنت حاکم بر هالیوود است . در غالب فیلم های آمریکایی بومیان ، موجوداتی در حد فاصل انسان و حیوان هستند که خودشان بدون اتکا به غربی های پیشرفته توانایی اداره خودشان را ندارند. در فیلم «گنجه درد» نیز همین نوع نگاه به بومیان حاکم و غالب است. در این روایت هالیوودی ، ساکنان سرزمین عراق نه انسان هایی که با فرهنگ و باور های خاص خود مشغول زندگی هستند ، بلکه ارواح خطرناک و مخوفی به نمایش در می آیند که بدون داشتن هیچ گونه فرهنگ و سنتی فقط در حال جنگ و کشتار هستند. ارواحی که هر لحظه ممکن است از غیب ظهور کنند و فرزندان پاک و زیبای آمریکا را به خطر بیاندازند. به این ترتیب هیچ اشاره ای به فجایع جنگ 7 ساله آمریکا در عراق ، کشته و زخمی شدن ده ها میلیون انسان و بی خانمانی ده ها میلیون انسان بی گناه در این فیلم نمی شود و دغدغه فیلم خود سربازان آمریکایی و جانفشانی های آن ها برای دموکراسی است!
به این ترتیب «گنجه درد» نیز مانند بسیاری دیگر از فیلم های آمریکایی که درباره جنگ عراق ساخته شده اند ، تنها یک نمایش و برنامه تبلیغاتی برای توجیه اشغالگری و تطهیر اشغالگران است و بس!
آخرالزمان به روایت هالیوود
اما سه فیلم دیگر مورد بررسی در این نوشتار ، جزو آثار آخرالزمانی محسوب می شوند. «آواتار» دیگر فیلمی است که در جشنواره اخیر اسکار جوایزی را کسب کرد و به دلیل داشتن جلوه های ویژه خاص ، مورد استقبال جهانی نیز قرار گرفته است. آواتار جدیدترین فیلم سینمایی جیمز کامرون و پر هزینه ترین فیلم تاریخ سینمای جهان است. داستان فیلم راجع به سال 2154 است. زمانی که به روایت فیلم ، آمریکا قصد دارد با استفاده از منابع طبیعی سیاره ای به نام پاندورا کره زمین را نجات دهد. مرکز انرژی در این سیاره یک درخت است . اما مهم ترین مانع بر سر راه آنها ، موجودات بومی آنجا است که یکی از قبیله های آنها به نام آواتار، درخت مذکور را به عنوان یک پدیده مقدس می انگارند. به همین دلیل یکی از نیروهای آمریکا به نام جیک سالی مأمور می شود که با در اختیار گرفتن کالبدی مشابه آن موجودات بومی ، درون آنها نفوذ کند و زمینه را برای دسترسی به درخت مقدس فراهم نماید. اما رفته رفته به زندگی در میان آن قبیله خو می گیرد و از آنها در مقابل ارتش مهاجم زمینی حمایت می کند. در این فیلم هم سنت نجات بخش بودن آمریکایی ها رعایت شده است. به این ترتیب که قبیله آواتار به دست یک کهنه سرباز آمریکایی از گزند تخاصم دشمنان در امان می ماند. قبیله آواتار نه با اتکای به قوا و هویت خویشتن بلکه با راهنمایی و هدایت یک بیگانه و اسلحه های او نجات می یابند. به همین دلیل آواتار القاگر منجی بودن آمریکاست.
این روال تمام فیلم های آمریکایی است. حتی اگر منشأ یک مصیبت خود آمریکا معرفی شود و حتی اگر آمریکا مورد انتقاد قرار گیرد ، باز هم خود آمریکا محل فرج می شود یا یک آمریکایی به عنوان منجی نقش آفرینی می کند . همچنانکه در فیلم آخرالزمانی دیگری به نام «2012» این نگاه بر قرار است. در این فیلم هم مرکز و محل آغاز و پایان و حتی نجات انسان ها آمریکاست. این فیلم تصویری از شایعات درباره نابودی کره زمین در سال 2012 است ؛ زمانی که با روی دادن زلزله های مهیب ، فوران مواد مذاب از دل زمین و بالا آمدن آب دریاها کره زمین زیر آب می رود.
از جمله مهم ترین تفکراتی که در فیلم «2012» تنیده شده است ، نقش منجی گرایانه آمریکا و به طور کلی آنگلوساکسون هاست. در این فیلم شخصیت «کرتیس» که یک نویسنده آمریکایی است و از نظر ظاهری نیز شاخص های نژاد آنگلوساکسون ها را داراست ، عامل اصلی نجات نسل بشر می شود. علاوه بر این ، در این فیلم ، این دولت آمریکاست که کشتی نجات را می سازد و باعث می شود که پس از پایان تاریخ ، حیات تازه ای روی کره زمین آغاز شود.
اما نکته قابل توجه دیگر در این فیلم که البته بسیار رو و سطحی پرداخته شده است ، حضور محوری و تاثیر گذار رئیس جمهور ایالات متحده آمریکاست. رئیس جمهوری که اتفاقاً سیاه پوست است و می تواند نماد باراک اوباما محسوب شود. در این فیلم می بینیم که رئیس جمهور آمریکا همیشه در کنار مردم است و با این که امکان نجات و فرار از حادثه برای او فراهم است اما در میان شهروندانش می ماند. همین رئیس جمهور است که دستور ساخت کشتی نجات را می دهد. گویی به زعم فیلم «2012» رئیس جمهور آمریکا حضرت نوح در عصر فعلی است و هر کس که می خواهد از شر و نابودی در امان بماند باید سوار کشتی او شود!
در برابر خدا
اما این نگاه در فیلم های ماورایی هم وارد شده است. «لژن» از جمله جدید ترین آثار هالیوود به کارگردانی اسکات استوات است. این فیلم با درونمایه ای ماورایی نیز در حیطه آثار آخرالزمانی می گنجد .
لژن (سپاه) روایت مقطعی است که خدا از انسان ناامید شده و تصمیم می گیرد نسل بشر را نابود کند! به همین مناسبت گروهی از فرشتگان مامور می شوند تا این تصمیم را عملی کنند. در این میان میکائیل که فرماندهی فرشته ها را برعهده دارد از این فرمان سرپیچی کرده و از انسان ها دفاع می کند!
درباره مضامین و جهان بینی حقیر و موهن این فیلم جای مباحث فراوان است اما از آن ها گذشته و به موضوع اصلی ، یعنی منجی نشان دادن آمریکا و توجیه جنگ افروزی آن می پردازیم.
میکائیل در این فیلم در حقیقت نمادی از دولت آمریکاست. کافی است بار دیگر در داستان فیلم تعمق شود؛ تهاجم فرشته هایی که عهده دار تحقق فرمان خدا هستند برای نابودی انسان ها و مقاومت میکائیل به عنوان فرشته ای استقلال یافته از درگاه باری تعالی در برابر آن ها. این برداشت زمانی اثبات می شود که می بینیم میکائیل برای نبرد با لشکر خدا ، از سلاح های آمریکایی استفاده می کند. فیلم لژن در واقع نمادی سینمایی از تهاجم نظامی آمریکا به خاور میانه است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات