* چه ما به ازایی در برنامهها یا کاندیدای اصلاحطلبان بیش از مزیتهای آقای خاتمی وجود دارد که شما احساس میکنید موجب ایجاد انگیزه در لایههای دلسرد و ناامید برای اقبال به شما در انتخابات خواهد شد. آیا ویژگی برجستهای در نقطه کنونی حرکت اصلاحطلبان وجود دارد که موجب امیدواری باشد؟
** برای کسانی که کار سیاسی میکنند و به یک معنا سیاستورز هستند بزرگترین هدف رسیدن یا نزدیک شدن به شاخصههای یک حکومت و جامعه دموکراتیک است. نظامی که مظهر آن برپایی انتخابات آزاد است. به باور ما مردمسالاری رمز موفقیت و پیشرفت یک جامعه است. بنابراین به طور ذاتی کسانی که خواهان توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی هستند باید به دنبال تحقق دموکراسی باشند. و این دموکراسی تنها از یک مسیر میگذرد: «انتخابات آزاد» و هر سیاستورزی باید بکوشد که قواعد این آزادی در انتخابات به طور کامل رعایت شود و سپس در آن شرکت کند تا بتواند از حق خود استفاده کرده باشد. این مبنای نظری و عملی کار ماست. از طرف دیگر به باور ما این اشتباه است که ما انتظار داشته باشیم دموکراسی ستیزان برای مخالفانشان فرشقرمز پهن کنند و اعلام کنند که هیچ مانعی نمیتراشند که یقیناً قدم زدن بر این فرش و رانندگی در این اتوبان صاف چندان هنری نیست. تلاش برای تحقق دموکراسی در کشوری که سابقه طولانی استبداد دارد نیازمند پرداخت هزینههایی است که گاهی این هزینهها گزاف و گرانند. در یک کلام، ما به ازای شرکت ما در انتخابات« تلاش برای نهادینه کردن روند دموکراسی» است. البته این بدانمعنا نیست که تنها با یک انتخابات، آتش، گلستان میشود یا با 2 دوره حکومت خاتمی و اصلاحطلبان همه موانع از پیشپا برداشته شده است. ما خواهیم کوشید از این نقطهای که ایستادهایم یک گام به پیش برداریم و فکر میکنم این دستاورد مهمی خواهد بود. ما البته بلندپروازی نمیکنیم و ادعا نداریم که در صورت پیروزی ما همه مشکلات و موانع برطرف خواهند شد ولی این قول را میدهیم که حتماً و حتماً یک گام از جایی که هستیم پیش برویم. گامی که همه عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را شامل خواهد شد.
علاوه بر آنکه کولهباری از تجربه هشتساله در مواجهه با مخالفتها و سنگاندازیهای جناح مقابل و البته ضعفها و کاستیهای خودمان به همراه داریم و به نظر من آن تیمی که هماکنون وارد میدان شده است بسیار باتجربهتر، کارآزمودهتر و دارای توان مدیریتی بیشتری نسبت به دورههای پیش است و همینها مایه امید ما برای پیروزی در مسیر گام رو به جلو در تحقق دموکراسی است.
*انتخابات آزاد. این شعار"انتخابات آزاد" تا چه دایرهای از مخالفان جمهوری اسلامی را شامل میشود. آیا اگر کاندیدایی خارج از حیطه نظام اعلام آمادگی کرد و رد صلاحیت شد، اعتراض شما به نقض حقوقش چه شکلی خواهد داشت؟
** در هر نظامی، انتخابات در چارچوب مقررات و قانوناساسی آن کشور برگزار میشود. بنابراین هرکسی که میخواهد رئیسجمهور شود لااقل باید التزام عملی خود را به قانوناساسی اعلام کند. نمیتواند بگوید چون یک یا چند بند از قانون اساسی را قبول ندارم به آن التزام عملی هم ندارم و آن را تعطیل میکنم. هرچند که این التزام نافی اقدام پسینی او در تلاش برای تغییر قانون اساسی نیست. همه کسانی که اعلام کنند حاضرند با التزام عملی وارد انتخابات شوند اما نارساییها و نقصهایی در قانون اساسی میبینند میتوانند بعد از به قدرت رسیدن تلاش کنند تا از راههای مسالمتآمیز و جلبنظر مردم، قانون اساسی را اصلاح کنند. بنابراین با این پیش شرط هیچ منعی برای شرکت در انتخابات وجود ندارد. چرا که اساس نظامهای دموکراتیک بر این اصل استوار است که امکان تغییر آنها از راههای مسالمتآمیز وجود دارد. ما اکنون پس از حدود بیستوپنج سال از نگارش قانون اساسی و پانزده سال از بازنگری آن به این نتیجه رسیدهایم که این قانوناساسی کامل نیست و حتی بخشهایی از جناح محافظهکار نیز به آن ایراد جدی دارند...
* شما خودتان هم به این واقعیت اذعان دارید که بخشهایی از جامعه که رقم قابل توجهی هم هستند به قانون اساسی ایرادات جدی دارند؟
** بله، من حتماً اعتقاد دارم. اما همچنین معتقدم تا مادامی که این قانوناساسی تغییر نکرده است باید در چارچوب آن عمل کنیم و سپس با نقد آن در فضای آرام و مسالمتآمیز ایراداتش را مشخص و بعد از طریق روالهای قانونی اصلاحش کنیم یا به کلی تغییرش دهیم. در حقیقت میخواهم بگویم راه مناسب آن است که ما از تجربه بیستوپنج ساله خود در مسیر تکامل آن استفاده کنیم نه آنکه با دست خود به نقطه صفر برگردیم. بنابراین به باور من تمام کسانی که التزام عملیشان را به قانون اساسی اعلام کنند میتوانند کاندیدا شوند. هرچند که طبیعی است افرادی که واجد صلاحیت نیستند یا پروندههای جنایی و ... دارند نخواهند توانست. اما کسانی که مرام یا عقیده مخالف یا متفاوت دارند حتماً باید بتوانند کاندیدا شوند. یعنی کسانی که در حالحاضر در ایران هستند و فعالیتسیاسی علنی و آشکار میکنند حق دارند و میتوانند کاندیدا شوند. حتی هیچ مانعی وجود ندارد که کسی یا کسانی اعلام کنند که در صورت رئیسجمهور شدن قانون اساسی را تغییر خواهند داد. آنها هم باید اجازه حضور پیدا کنند و اگر مردم به آنها رای دادند مشخص خواهد شد که قانون اساسی را نمیخواهند. این معیار حضور افراد و جریانهای سیاسی در انتخابات است. به هرحال طبعاً هر عاملی که باعث کاسته شدن از دامنه افراد واجدشرایط در انتخابات شود، معیار و شاخص آزادبودن انتخابات را نقض کرده است و بیشک آن انتخابات دیگر عنوان"انتخابات آزاد" نخواهد داشت و مطلوب نخواهد بود. این را هم اضافه کنم که با سابقه ذهنیای که از سازوکارهای عمومی در جمهوریاسلامی داریم هیچ انتخاباتی به اندازه انتخابات دور دوم شوراها آزاد نبوده است. والا در بقیه آنها همواره محدودیتهایی وجود داشته است. به طور خلاصه، معیار انتخابات آزاد، رقابتی بودن است ولو ایرادات شکلی دیگری داشته باشد و بر همین اساس بنای ما بر این است که از حقوق همه کسانی که فکر میکنیم واجد حضور در انتخابات هستند، دفاع کنیم و براساس عقل جمعی و مشورت و هماهنگی مواضع بعدی خود را اعلام کنیم.
*منظور من همین دامنه رقابت بود. فرض کنید بخشی از نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور که مشی مسالمتآمیز برای مبارزه با وضع موجود دارند، آیا میتوانند کاندیدا ارایه کنند؟ اینها نه فساد مالی و اخلاقی دارند، نه پرونده جنایی و نه چیزی شبیه اینها. به لحاظ سابقهسیاسی نیز، بالاخره پیشینهای طولانی دارند.
** ببینید در اینجا دو بحث پیش میآید. یک مساله مبنای قانونی انتخابات است. به هرحال میگویند کسانی که به مبنای قانونی نظام اعتقاد ندارند، نمیتوانند اجازه کاندیداتوری داشته باشند. این به معنای آن نیست که حتماً اعتقاد و باور تام به قانون اساسی داشته باشند، بلکه لااقل باید التزام عملی را رعایت کنند. بنابراین هرکدام از نیروهای اپوزیسیون خارج از نظام که اعلام کنند تا زمانی که به قدرت نرسیدهایم به مبانی این قانون موجود التزام خواهیم داشت، هیچ منعی برای شرکت در انتخابات ندارند. اما من یک نظر شخصی جداگانه هم دارم و آن این است که نباید گذاشت در یک نظام دموکراتیک کارد به استخوان برسد و کار به انقلاب بکشد. یعنی دایره انتخاب مردم آنقدر تنگ شود که هیچ چارهای جز انقلاب و براندازی یا تسلیم محض نداشته باشند. الان در کشورهای اروپایی که اقتصاد آزاد دارند، احزاب کمونیست به راحتی فعالیت میکنند، در انتخابات شرکت میکنند. در پارلمان حضور دارند... و پایگاه اجتماعیشان هم مدام سنجیده میشود. و هرگز هم نمیتوانند ادعا کنند که اگر به ما اجازه شرکت در انتخابات میدادند چنین و چنان میکردیم. بنابراین معتقدم که ما باید شرایطی را در کشورمان به وجود آوریم که حتی کسانی که جمهوری اسلامی را قبول ندارند اما وطنپرست و دلسوز هستند و عامل بیگانه و تروریست هم محسوب نمیشوند و مشی مسالمتآمیز را برگزیده و میخواهند در انتخابات شرکت کنند، بتوانند آزادانه در کشور فعالیت علنی سیاسی کنند. نظرات و عقایدشان را مطرح کنند و البته یه جایی هم در معرض آراء مردم قرار بگیرند و نتیجه را هم بپذیرند. اما به لحاظعمومی به نظر میرسد که هنوز نظام امکان حضور کسانی که حاضر نیستند در چارچوب قانون فعلی فعالیت کنند را فراهم نکرده است.
* تضمین میدهید که اگر پیروز شوید، قانون اساسی را بر مبنای آزادی عمل این نیروها تغییر دهید؟
**دکتر معین خودشان هم این نکته را اعلام کردهاند که باید در محیطی آرام و عقلانی، قانوناساسی به نقد و بررسی گذاشته شود. ما معتقدیم که قانون اساسی یک ساز و کار حقوقی خاص خودش را دارد. ما معتقدیم که قانوناساسی فعلی نقایص فراوانی دارد. خیلی از امور قانوناساسی مانع فضای رقابت است. نه فقط رقابت سیاسی، بلکه حتی رقابت اقتصادی و اجتماعی و این در حالی است که رقابت اصل بدیهی سازندگی و پیشرفت جوامع بشری محسوب میشود، من به عنوان کسی که در این تیم انتخاباتی کار میکنم میتوانم این تضمین را بدهم که دولت آینده به دنبال ایجاد فضای مناسبی است که قانوناساسی بتواند به عنوان یک دستاورد بشری مورد نقد قرار گیرند و ضعفهای آن مشخص شود. کارشناسان، حقوقدانان، اقتصاددانان و سیاستورزان بتوانند در یک فضای امن و آزاد نقطهنظرات خود را درباره آن اعلام کنند و طبعاً فضایی اینچنینی به یک گفتمان عمومی تبدیل خواهد شد که در آن صورت آگاهی عمومی درباره قانوناساسی لالا خواهد رفت و امکان حقوقی اصلاح آن نیز فراهم خواهد شد.
*درباره راهکارها چطور، آیا فکری کردهاید؟
**باید باور کنیم و بپذیریم که در کشورمان جناحی وجود دارد که هرچند مستقیماً با رای مردم روی کار نیامده اما دارای پایگاههای اجتماعی و سنتی قدرتمندی است. به واقع این جناح یک اقلیت قوی و نیرومند محسوب میشود و این یک واقعیت است که گفتمانی دارد که آن گفتمان در بخشی از جامعه ما نفوذ دارد. بنابراین اینجا مثل اروپا نیست که اگر حزبی روی کار آمد بتواند همه برنامه های ارایه شدهاش را محقق کند و هیچ نیرویی هم مخالفت نکند. حتی اگر با 50+1 درصد آراء پیروز شده باشد. کشور ما در مرحله گذار از سنتگرایی به مدرنیته و به یک معنا از جامعه بسته به سوی جامعه باز است. ما نمیتوانیم تمامی قوانین یک جامعه دموکراتیک را در آن مشاهده کنیم. بنابراین راهکار ما آن است که به فضای گفتگو دامن بزنیم. یعنی تمامی جناحهای موجود به اصل گفتوگو تن بدهند و درباره مسائل مبتلا به جامعه به بحث بنشینند. و در نهایت آنچه را که در این گفتوگو حاصل شد به رای مردم بگذارند و همگی آنرا بپذیرند. بنابراین ما نهادینه کردن قواعد بازی دموکراتیک را یکی زا راهکارهایی میدانیم که با تعمیم آن به جناح محافظه کاران دربارهاش دچار توهماند، و گمان میکنند که با رفتار حذفی به مقصود خود خواهند رسید. این در حالی است که اگر محافظه کاران در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک بازنده باشند، از نظر ما نمیتوان قدرت اجتماعی آنها را نادیده گرفت و باید آنها را وارد فرآیند گفتوگو کرد. برای هر تغییر عمده، از جمله تغییر قانون اساسی یا روندهای تصمیمگیری در کشور ما به این گفتوگو نیاز داریم. و آن را یک راهکار اساسی میدانیم...
* آیا اینجا همان نقطهای نیست که جامعه را نسبت به رفتار اصلاحطلبان دلسرد کرده است؟
**خیر. منظور من از گفتوگو در جایی است که حقوق مشترک قوا وجود دارد . ببینید! در همین مورد قانوناساسی که تغییر آن در حیطه اختیارات دولت نیست، ما چگونه باید عمل کنیم؟ در چنین حوزهای که ارکان مختلف حکومت منافع مشترک دارند باید گفتوگو کرد. ایراد اصلی مردم به 8سال حکومت و دولتداری اصلاحطلبان این نیست که چرا گفتوگو کردهاند، بلکه آن است که چرا در جاهایی که حقوق انحصاراً مربوط به دولت بوده است، کوتاه آمدهاند و آنرا در اختیار جناح مقابل قرار دادهاند. بنده معتقدم که دولت باید شفاف و روشن و با دلیل و توجیه از حقوق حقهاش استفاده تام ببرد. اینکه ما میگوییم "رئیسجمهور تدارکاتچی یا مسئول دفتر نیست" بدین معنا است. از آن رو که ما میخواهیم در چارچوب قانون عمل کنیم، حقوق آنها باید محفوظ باشد. و به همین جهت است که دوباره تاکید میکنم به گفتوگو محتاجیم. گفتوگویی شفاف و صریح، آنهم در عرصه عمومی.
* این تضمین را میدهید که همچون محمد خاتمی رفتار نکنید و موانع را شفاف با مردم درمیان بگذارید؟
** اصلاً یکی از محورهای کاری دولت آینده صراحت و شفافیت است. البته این صراحت و شفافیت به معنای دعوا کردن نیست به معنای آن است که مردم در جریان مشکلات کشور قرار بگیرند. به عنوان مثال یکی از مشکلات عمده کشور عدم سرمایهگذاری است. مردم باید بدانند تفکری در کشور وجود دارد که مخالف سرمایهگذاری است. آن تفکر هم باید بیاید و دلیل خود را به مردم اعلام کند و بگوید که چرا مخالف سرمایهگذاری است. بنابراین این تضمین وجود دارد که دولت آینده جریان اداره امور کشور را خیلی شفاف و بیپرده با مردم در میان بگذارد و به هیچ وجه این شفافیت به بروز تنش منجر نخواهد شد. بلکه برعکس سبب حاکمیت عقلانیت بر امور خواهد شد. اتفاقاً آنهایی که به دنبال تنش و آشوب هستند وقتی بدانند که عملکردشان به طور شفاف در برابر دید همگان قرار خواهد گرفت، حتماً در کارهایشان دقت بیشتری خواهند کرد.
* آیا برای شما جایگاهی قدسی که از انتقاد به آن پرهیز کنید وجود خواهد داشت؟
** یکی از بزرگترین دستاوردهای این دوران 8ساله آن است که حکومت از جایگاه آسمانی و ملکوتیاش به زمین نشست. حتی اگر امام غایب و معصوم هم در راس حکومت قرار بگیرد باید بتوان به او انتقاد کرد و از عملکردش ایراد گرفت و در ملاعام استیضاحش کرد. این دستور امام علی است. حال تکلیف حکومت غیرمعصوم روشن است. همه زمینیاند و متناسب با اختیاراتی که دارند باید پاسخگو و مسوول باشند. مراجع پاسخگویی هم کاملاً مشخص شدهاند.
* اگر با مخالفت و سنگاندازی نهادهای انتصابی مواجه شدید، چه میکنید؟
** بله این قول را میدهیم. هرس که در چارچوب اختیارات قانونی خود پاسخگو نبود و فراتر از آن عمل کرد، به طور شفاف با انتقاد ما مواجه خواهد شد.
* مردم خواهان تغییر بخشی از قانون اساسی و رفع موانع تحقق دموکراسی هستند، آیا حاضرید برای جلبنظر مردم رفراندم اعلام کنید؟
** در اینجا نیز دو سطح مطرح است. یکی چارچوب حقوقی و اختیارات قانونی و دیگری دیدگاه تئوریک ما. بنده معتقدم که هر انسان عاقلی اگر احساس کند که اکثریت مردم خواهان تغییری هستند حتماً باید زمینه استقرار خواست آن اکثریت را فراهم کند. ممکن است آن خواسته باطل هم باشد، اما حکومت زور بر مردم امکانپذیر نیست. اما از نظر حقوقی 2نوع رفراندم پیشبینی شده، یکی رفراندمی که در چارچوب کار مجلس است که باید3/2 نمایندگان رای بدهند و دیگری قانون اساسی است و حیطه اختیاراتش روشن است. هیچکدام در حوزه کار دولت نیست. جز در مورد قوانین عادی که دولت میتواند لایحه ارایه بدهد. در مورد قوانینی که دولت حق دخالت در آنها را دارد از حق خود استفاده خواهیم کرد اما رفراندم قانون اساسی یک امر بین البخشی است.
*این نقطه همان جایی است که یک گام به جلوی شما زیر سؤال میرود؟
**خیر به هیچوجه اینطور نیست. ما وقتی میگوییم یک دولت عملگرا و قانونی را تشکیل میدهیم، یعنی نمیخواهیم چیزی بیش از حق خود اخذ کنیم. رفراندوم قانون اساسی در حیطه اختیارات دولت نیست. دولت میتواند مواضعی به نفع آن داشته باشد و از آن حمایت کند اما نمیتواند رفراندوم برگزار کند. چارچوب حقوقی آن یک جای دیگر است که "آن جای دیگر" باید قانع شود و ممکن است که ما تلاش کنیم آن مرجع را قانع کنیم و اگر لازم شد این اقدام را صورت خواهیم داد.
* به شکل علنی؟
** فرق چندانی نمیکند، اما وقتی میگوییم"مواضع" منظور همان مواضع علنی است. باز هم تاکید میکنم مهم ایجاد فضای نقد قانون اساسی است. نظرات درباره قانون اساسی باید از افراط و تفریط به در آید و این قانون به عنوان یک دستاورد بشری مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. اگر به نقص در قانوناساسی پی بردیم- که الان بردهایم. خواهیم کوشید به طور علنی مراجع دیگر تصمیمگیری را قانع کنیم.
* نقایص قانون اساسی از نظر شما چیست؟
** امکان رقابت در آن چندان پیشبینی نشده است و ...
* در واقع دموکراتیک نیست.
** نه اصلاً نمیتوان گفت دموکراتیک نیست یا بالعکس. مخلوطی است از قوانین اساسی دولتهای غربی و برخی اصول اسلامی...
* به نظر شما از قانون اساسی موجود میتوان"دموکراسی تمام عیار" را برداشت کرد؟
** ببینید! دموکراسی تمام عیار یعنی چه؟
*یعنی دموکراسیای که حاکمان مستقیماً توسط رای مردم انتخاب شوند
**مشکل ما الان در قانوناساسی نیست. ببینید! حتی اگر قانوناساسی کشورهای اروپایی و آمریکا را هم اینجا بیاورید، به دلیل روابط خاص درون جامعه، آنها هم نمیتوانند کارکرد واقعی خود را داشته باشند. این مشکل ماست. اما برای مرحلهگذار به دموکراسی تمام عیار قانون اساسی قابل قبولی است. هرچند که ایرادها و ضعفهایی دارد و رقابت در آن به طور کامل لحاظ نشده است.
*تجربه 8ساله این ذهنیت را برای بخشی از جامعه ایجاد کرده که اصلاحطلبان توان تحقق وعدههای خود را ندارند. این ادعا مستند به نتایج انتخابات پیشین است که نشان داد مردم اعتماد خود را به اصلاحطلبان از دست دادهاند. به بیان دیگر لایههای خاموسی که به هیچوجه ممکن حاضر نیستند با اصلاحطلبان ارتباط برقرار کنند، خواستههای روشنی دارند اما ناامید از برآورده شدن آنها هستند. در اینباره چه میگویید؟
**طبقهای که شما از آنها سخن میگویید و معتقدید که به هیچوجه حاضر نیستند در انتخابات شرکت کنند، دو دستهاند، یک دسته که اکثریتشان معتقد است که دیگر نمیتوان در چارچوب نظام موجود کاری صورت داد.
* آیا تعداد آنها رو به افزایش نمیرود؟
** بله رو به ازدیاد است اما در مجموع هنوز در کشور در اقلیت هستند. البته یک اقلیت بسیار قابل ملاحظه و پرجمعیت. این طیف خود دو دسته است. اکثریت آنها حکومت با مبنای دینی را قبول ندارند و معتقداند هرکس که بیاید و بخواهد بر این اساس کار کند، تکلیفش روشن است. نظر اینها را نمیشود در کوتاهمدت دوباره جلب کرد. اقلیت دیگری که آن سر طیف هستند متدینینیاند که بر این باورند عملکرد بسیاری از حاکمیان وجاهت دین را از بین برده است و از منظر گرایش دینی حاضر به مشارکت نیستند. پاسخگوی اصلی این طیف جناح محافظهکار است. یک طبقه سومی هم وجود دارد که معتقد است باید همین راه اصلاحات را رفت اما با اصلاح طلبان میانهای ندارد. به بنده و تیم ما ایراد دارد که مثلاً چرا جسارت و توان نداشتیم و اتفاقاً مخاطب ما همین طیف است. که چرا وقتی معتقدید اصلاحات مسیر درستی است اما اصلاحطلبان نادرستند خود وارد گود نمیشوید و پرچم آن را برنمیدارید؟ ممکن است بگویند ما را در انتخابات راه نمیدهند. که خب! این مبارزه میخواهد. باید بیایند روزنامه تاسیس کنند، فعالیتهایشان را توسعه دهند و تلاش کنند تا به یک قدرت اجتماعی تبدیل شوند. باید مراحل بینابینی را هم ببینند و برای هر آنچه قابل دسترسی است تلاش کنند.
* فکر نمیکنید قوه قهریه حکومت با آنها برخورد خواهد کرد؟
** قوه قهریه حکومت، امروز نسبت به سال 76 به مراتب ضعیفتر شده است. این ادعا را با دلیل و مدرک میتوانم ثابت کنم. اگر در سال 73 یا 74 به عنوان مثال وبلاگنویسها را میگرفتند باید جنازه آنها را از بیابان پیدا میکردیم. اما امروز وقتی آنها را میگیرند هرچند که شکنجه میشوند. اما به هر حال جریانی وجود دارد که صدایش را در حمایت از آنها بلند میکند. ببینید این 40.30 درصد خاموش میتواند سرنوشت جامعه را تعیین کند. چون 50.40 درصد باقیمانده در هر حال در انتخابات شرکت میکند. نصف محافظهکارند، نصف اصلاحطلب و این موجب یک رقابت جدی نخواهد شد و ممکن است کشور را در دام یک اقتدارگرایی گرفتار کند. بنابراین، آن 40 درصد اصلاحطلب اما مخالف با اصلاحطلبان موجود، باید فعال شوند و برنامه ارائه دهند حتی اگر نمیتوانند شرکت کنند و انتخاب شوند. خطری که امروز کشور را تهدید میکند آن نیست که اصلاحات قوی یا ضعیف پیش برود، خطر اصلی آنجایی است که اقتدارگرایی بار دیگر بر سرنوشت ما حاکم شود یا درگیر یک حکومت مطلقه نفسگیر شویم. یا مردم به سمت انقلاب یا دخالت بیگانه تمایل پیدا کنند.
* من اینجا باز هم برمیگردم به شعار انتخابات آزاد و این نکته که گفتید گروههای مخالف نظراتشان را مطرح کنند فرض را بر این بگیریم که بخشی از نیروهای اپوزیسیون که مشی مسالمت آمیز دارند، برنامهها و کاندیداهای خود را اعلام کردند. به شکل واضح بفرمایید که آیا در صورت رد صلاحیت آنها توسط شورای نگهبان و تایید احتمالی کاندیدای خودتان آیا حاضرید انتخابات را به نفع آنها در اعتراض به نقض حقوقشان مورد چالش جدی قرار دهید؟ این اعتراض چه شکلی خواهد داشت. آیا باز هم چون موارد گذشته در حد نامه به شخص اول کشور خواهد بود یا شکل جدیدی برایش طراحی کردهاید؟ مثلاً خروج از انتخابات؟
** ما به طور قطع اعتراض خواهیم کرد. اما در مورد خروج یا ماندن در انتخابات رفتار ما به تصمیم جمعیمان بستگی دارد. بسیاری از دوستانی که در انتخابات حضور خواهند داشت با ما در ارتباط هستند و باهم مشغول تبادلنظر و گفتوگو هستیم. بنابراین تصمیم ما یک تصمیم جمعی خواهد بود. این بدان معنا است که ما به هیچوجه خودمان را تافته جدا بافته نمیدانیم. گامهای ما تا همینجا نیز براساس عمل جمعی برداشته شده است. ما قطعاً در آن مقطع خواهیم سنجید که آیا حضور ما به یک انتخابات غیرقانونی مشروعیت میدهد یا از طریق آن خواهیم توانست در جهت تحقق حقوق افرادی که حقشان ضایع شده است، تلاش کنیم.