م - عباسی
قاره آفریقا با منابع عظیم ثروت اگر چه سالهاست که از چنگال کشورهای استعمارگر رهایی یافته اما هنوز از حضور سایههای این دولتها در رنج است. سیر تحولات این قاره بزرگ نشان میدهد که استعمار با رنگ و لعاب دیگری چشم به تاراج منابع این قاره دوخته است. هرجای این قاره خبری از تنش و بحران هست نشانی از استعمارگران قدیم نیز وجود دارد.
دارفور در سودان نمونهای ازاین ادعاست.
اما چند روز پیش رسانههای خبری جهان از قطع روابط دیپلماتیک رواندا و فرانسه خبر دادند. این از آن دست خبرهایی است که کمی دقت در آن ما را به نتایج مهمتری میرساند. اعلام قطع روابط دیپلماتیک از سوی رواندا و فراخوانی سفیر این کشور از فرانسه «باز کردن زخم سرپوشیدهای است که از سال 1373 باقیمانده بود. در سال 1373 در جریان عملیاتی معروف به بنیان خشم مردمی» 800 هزار نفر در رواندا قتلعام شدند.
پس از آن فرانسویها برای سرپوش گذاشتن بر نقش خود در این جنایت، کمیتهای تشکیل دادند و تحقیقاتی صورت گرفت. در نتیجه یک قاضی فرانسوی، رئیسجمهور رواندا و 9 تن از دستیاران وی را عامل این نسلکشی دانست و حکم بازداشت آنها را صادر کرد. رئیسجمهور رواندا این حکم را مصداق عدالت گردنکشان نامید و رئیسجمهور اوگاندا ضمن اعلام حمایت از رئیسجمهور رواندا اعلام کرد که خارجیها عامل مشکلان آفریقا هستند و اروپائیها باید این قاره را به حال خود بگذارند.
از سوی دیگر کمیسیون تحقیقاتی که در رواندا در مورد نقش فرانسه در این نسلکشی تشکیل شده بود فرانسه را متهم میکند که علاوه بر آموزش عاملان این کشتار، زمینه فرار آنها را در قالب عملیات بشردوستانه موسوم به «تورکواز» (فیروزه) فراهم آورده است. این اقدام رواندا در واقع ادامه حرکت سایر کشورهای آفریقایی برای تعمیق شکاف در روابط فرانسه با قاره آفریقاست. شکافی که از سالها پیش آغاز شده و بواسطه آن فرانسه کمکم دارد جایگاه خود را بعنوان یک امپراطوری استعمارگر از دست میدهد.
دامنه عملکرد بد فرانسه نیز نسبت به آن نمیتوانند سکوت کنند. در واقع حوادثی که در کشورهای آفریقایی فرانسهزبان در حال وقوع است ناقوس مرگ فرانسه را در آفریقا در نقش یک استعمارگر بصدا در آورده است. کشورهای آفریقایی اراده کردهاند تا دست فرانسه را از آفریقا کوتاه کنند.
به نوشته لوموند دیپلماتیک در خرداد گذشته تیترهای ضدفرانسه از قبیل «سقوط امپراطوری فرانسه در آفریقا»، «فرانسه آفریقا را رها میکند» و «پاریس از مد افتاده است» در روزنامههای فرانسوی و غیرفرانسوی آفریقا چند برابر شده است. کنگو، ساحل عاج، سنگال، توگو، رواندا، موریتانی، گابن، کامرون، چاد، سودان، الجزایر و بسیاری از کشورهای آفریقایی تابلوهای گویایی است از رفتار تحقیرآمیز کشوری که سالها منابع این کشورها را -بدون رشد اقتصادی این کشورها– به تاراج برده و کرامت انسانی صاحبان آنها را بهمراه شعارهای حقوقبشری خود فرانسویها دفن کرده است.
منابع فرانسه در ساحل عاج یکسوم سرمایهگذاریهای خارجی و 30درصد تولید ناخالص داخلی است از سال 1340 به یمن قراردادهای نامنصفانه، شرکتهای فرانسوی 75درصد ثروتهای تولید شده در کشور را به جیب زده و به کشورشان فرستاهاند. اما فرانسویها در ایجاد بحران در این کشور کوتاهی نکردهاند. اقدامات نظامیان فرانسه در عملیاتی موسوم به «تکشاخ» و حمایت از شورشیان نشان داده که پاریس میدان اصلی بحران ساحل عاج است.
اما رسانهها در فرانسها هرگز تصاویر دهشتبار «پاکسازی» پایتخت ساحل عاج بدست عوامل عملیات «تکشاخ» را به مردم فرانسه نشان ندادند.
نتیجه این شد که احساسات ضدفرانسوی در ساحل عاج شعلهور گردید. ژان هلن، یکی از روزنامهنگاران رادیو بینالمللی فرانسه در مهر 1382 به قتل رسید و گی آندره کیفر، خبرنگار کانادایی که برای روزنامه فرانسوی لالتر دوکنتینان (نامه قاره) و چند روزنامه محلی در ساحل عاج کار میکرد. در فروردین 1383 ناپدید شد.
در اردیبهشت 1383 دبیرستان ژان مرموز و مرکز فرهنگی فرانسه را تاراج کردند؛ سفارتخانه و گردان چهل و سوم پیاده نظام دریایی چند بار به محاصره افتاد لوموند دیپلماتیک در شماره ماه اسفند 1383 مینویسد: «نادیده انگاشتن غرور ملی ساحل عاج به ناشیگریها دامن زده است... در همه جای آفریقا، کاسههای صبر لبریز شده است در حقیقت سیاستی که تحت شعار نه دخالت نه بیتفاوتی که از اواخر دهه 90 میلادی از جانب فرانسه اتخاذ شده، چیزی را تغییر نداده است.
در مهرماه سالجاری نیز در جریان یک رسوایی هستهای، بخاطر آلودگی ناشی از دفن زبالههای هستهای فرانسه در ساحل عاج چندین نفر کشته و صدها نفر دیگر مصدوم و بستری شدند. لوموند دیپلماتیک درباره علت انزجار و نفرت مردم آفریقا مینویسد «قبلاً به کشتار آفریقاییان بدست خودشان تن داده بودیم. درماندگی شهروندان عادی که با چشمانی گریان در فرودگاه رواسی پاریس فرود میآیند تقریباً از یادها برده است که سربازان فرانسوی غیرنظامیان ساحل عاج را در وطن خود آنها میکشتند. یک رئیس کشور بیگانه یعنی ژاک شیراک فرمان درهم کوبیدن ناوگان هوایی یک کشور مستقل را صادر کرد تا به 15000 هموطن خود اطمینان خاطر دهد که انتقام 9 سربازش را گرفته است».
مردم فرانسه باید بپرسند که ارتش فرانسه در ساحل عاج چه میکند؟
لوموند دیپلماتیک شماره خرداد گذشته مینویسد: در پائیز 2004 در ابیجان پارچهنوشتههایی در دست تظاهرکنندگان به چشم میخورد که روی آنها نوشته شده بود: «شیراک به خانه برگرد». «ژان فرانسوا بایار» متخصص امور سیاسی میگوید موتور به راه افتاده آفریقا ظرف ده سال آینده نه فرانسوی و نه انگلیسی بلکه آفریقائی خواهد بود».
بنابراین نسلکشی سال 1373 در رواندا، جنگ داخلی کنگو در سال 1376 و کشمکشهای جاری در کشور آفریقای مرکزی و ساحل عاج گواهی است بر اینکه کشورهای آفریقائی فرانسویزبان در حال ارزیابی مجدد خود با فرانسه هستند. مناسباتی که این بار به منافع ملی، رشد اقتصادی و استقلال کامل سیاسی آفریقا ختم خواهد شد.