تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۷  ، 
کد خبر : ۱۵۱۴۰۰

آیت‌الله غفاری، مبارزی نستوه و مصمم


هفتم دیماه سالروز شهادت آیت‌الله حسین غفاری است.
آیت الله شیخ حسین غفاری در سال 1335 هجری قمری در آذرشهر در خانواده ای فقیر و روستایی دیده به جهان گشود. شهید غفاری شش سال بیشتر نداشت که پدر خویش را از دست داد و با فوت پدر با اینکه چند سالی بیش نداشت مجبور شد برای امرار معاش خانواده , در مزرعه اربابی مشغول کار بشود.
با اینکه مجبور بود برای امرار معاش کار کند ولی از همان دوران کودکی به دلیل علاقه ای که به فراگیری دانش داشت به دنبال کسب دانش رفت و مقدمات را در همان روستای کوچک نزد حاج شیخ علی و میرزا محمد حسن منطقی فرا گرفت . پس از مدتی در حالیکه جوان شده بود به شهر تبریز رفت و با فراهم کردن یک مغازه نجاری به کار مشغول شد. در همینجا بود که مطالعه شرح لمعه و اصول کلام را آغاز کرد.
فقر و تنگدستی اجازه اقامت در شهر را به ایشان نداد و لذا آیت الله غفاری مجبور شد به روستا برگردد. در روستا بار دیگر , هم کار در مزرعه را آغاز کرد و هم به ادامه تحصیل و کسب دانش پرداخت ولی پس از چندی , فقر شدید و لزوم کار بیشتر , مانع از آن شد که فرصتی را برای ادامه تحصیل اختصاص دهد و بالاجبار تمام وقت خودش را صرف کار نمود.
شهید غفاری در این باره می گوید :
« در تمام این مدت به علت نبودن پولی در بساط و مخصوصا با نبودن پدر... زیر بار سنگین کار کردن بوده ام و درس را اکثرا در خلال کار کردن در مزرعه و مغازه خوانده ام ... » ایشان 30 سال از عمر خویش را به همین کیفیت گذراندند تا آنکه تصمیم گرفتند به قم هجرت کنند تا گمشده خویش را در این شهر روحانی پرور بجویند. آیت الله غفاری پس از هجرت به قم با شور و حال مشغول کسب دانش دینی شد و با درایت و جدیت کفایه و خارج مکاسب را نزد مرحوم فیض قمی , مرحوم خوانساری بزرگ و آیت الله بروجردی بیاموخت . در همین دوران در حالیکه همچنان تنگدست بود تصمیم به ازدواج گرفت و بدین سبب با حاج میرزا علی مقدس تبریزی که از روحانیون مبارز بود , خویشی برقرار کرد و با دختر ایشان ازدواج نمود. حاصل این ازدواج پنج فرزند شد که سه تن آنان در اثر بیماری و گرسنگی و تنگی معیشت جان باختند. گفته اند که تنگی معیشت در این زمان برای آیت الله غفاری چنان بود که توانایی تهیه شیرخشک برای نوزاد خودش را نداشت لذا نان سنگک را در آفتاب گرم قم خشک می کرد و بعد می کوبید و آن را در آب خیس می کرد و بدین ترتیب غذا برای نوزاد خویش تهیه می نمود.
آیت الله غفاری در طول تحصیل هرگاه که فرصتی پیش می آمد به روستاهای اطراف آذربایجان رفته و به اشاعه فرهنگ اسلامی می پرداخت و در ضمن این تلاش فرهنگی به گوشه هایی از ظلمها و فجایع رژیم پهلوی نیز اشاره می کرد و آرام آرام روستائیان را نسبت به آنچه در مملکت می گذشت آشنا می نمود.
پس از آنکه یازده سال در قم گذراند راهی تهران شد و در سال 1340 در افشای نیرنگ خائنانه رژیم یعنی طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی , گامی موثر برداشت . از این زمان به بعد پیوسته علیه رژیم شاه اقدام می کرد و در قیام و حرکتهای پرشکوه امام خمینی (ره ) در طی سالهای 1341 و 1342 فعالانه شرکت کرد و بی مهابا به افشاگری پرداخت . به خاطر این جدیت در مبارزه بود که از سوی رژیم شاه دستگیر و زندانی گردید و در زندان نیز مقاومت عجیب نمود. پس از چندماه زندان و تحمل شکنجه آزاد گردید ولی هرگز مبارزه را فراموش نکرد و به تربیت و جذب نیروهای فعال جامعه برای مبارزه با رژیم شاه پرداخت . این مبارزه مداوم سبب شد که طی سالهای 50 ـ1345 دوبار دستگیر و مورد بازجوئی قرار بگیرند . وی در آخرین سالهای زندگانی خود یعنی بین 53 ـ 1350 به فعالیتهای مبارزاتی خود شکل تازه ای بخشید . سرانجام شهید غفاری در تیرماه 1353 در حالی که شصت سال از عمر عزیزش می گذشت , مجددا دستگیر و مورد بازجوئی و شکنجه جلادان رژیم قرار گرفت . در زندان کلاسی جهت کسب معارف الهیه ایجاد نمود و عاشقانه به ائمه اطهار علیهم السلام متوسل گردید.
در بازجوئیها که در زندان از شهید غفاری می شد , ایشان آشکارا از امام خمینی (ره ) یاد و دفاع می کرد , ایشان در پاسخ به سئوال بازجویی که نظرش را در مورد امام خمینی (ره ) پرسیده بود , چنین پاسخ داده بود :
دشمن خمینی کافر است ... من فکر می کنم تنها کسی که می تواند ایران را نجات دهد آیت الله خمینی است .
این صریح گویی و مبارزه آشکار علیه رژیم شاه , سبب شد که رژیم تصمیم قطعی بر شهید کردن آیت الله غفاری بگیرد , بنابر این آن مجاهد بزرگوار به شدت تمام تحت شکنجه های مختلف و کشنده قرار گرفتند. داغ کردن پا در روغن , مته گذاشتن بر استخوانهای بدن , سوراخ کردن جمجمه , کشیدن ناخنها , شکستن دنده ها و... از جمله شکنجه هایی بود که آیت الله غفاری همه را تحمل کرد ولی ذره ای از اعتقاد و رویه خویش عقب نشینی نکرد و سرانجام در 7 دی 1353 بر اثر شکنجه دژخیمان شاه , در زندان به شهادت رسید و به کاروان شهیدان اسلام و راه حق پیوست . روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات