تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۸۹ - ۰۸:۰۹  ، 
کد خبر : ۱۵۱۴۸۰
تازه‌ترین تحولات در روابط ایران و آمریکا

خیلی دور خیلی نزدیک

فرشاد مهدی‌پور مقدمه: اواسط تابستانی که گذشت، یک شب، میهمان گفتگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی بود. موضوع مصاحبه، حول و حوش انقطاع مذاکره با اروپاییان چرخ می‌زد و محمدی در میانه گفتگو، به ناگاه برگی تازه رو کرد. او که در سابقه‌اش، سخنگوی وزارت خارجه ولایتی (نیمه اول دهه 70) را دارد گفت (نقل به مضمون) که طرف اصلی ما در مذاکرات اتمی آمریکاست و تا ما و اروپا نزدیک به توافقی می‌شویم، آمریکایی‌ها بازی را به هم می‌زنند و اصلا ما باید آنها را نیز وارد مذاکرات کنیم. مجری تمایلی به ادامه بحث نداشت، فردای آن روز هم کسی حاشیه‌ای برای سخنان محمدی نتراشید و موضوع مسکوت ماند تا سخنان چندی پیش محمدجواد لاریجانی و علامتهای تازه از سوی کابوها.

از سالها پیش، همواره تحلیل‌هایی دال بر دخالت نظامی و مستقیم آمریکا در ایران به گوش می‌رسیده است. شواهد و قرائن فراوانی نیز بر این مساله وجود دارد: شیوه آرایش نیروهای نظامی در خاورمیانه، طرح خاورمیانه بزرگ، کشورگشایی آمریکا در آسیای جنوب غربی و... کارشناسان مشهور جهانی را به این اتفاق‌نظر رسانده است که مسیر همه تحولات، رودررویی ایران و آمریکا را پدیدار خواهد کرد؛ ولی این روزها به نظر می‌رسد، عمو سام کمی از نقشه اسکندرگونه‌اش دور شده است.
جورج بوش پسر، حالا هم در کشتزارهای حاصلخیز عراق در گل فرو رفته است و هم مدام باید لابی‌های پشت پرده‌اش در سنا و کنگره را برای ساکت کردن نمایندگان منتقد فعال کند. از سویی صدای همه رسانه‌ها و مردمان مخالفش را از شرقی‌ترین نقطه آسیا تا غربی‌ترین منطقه آمریکای لاتین تحمل کند و از سویی با بحران‌های گسترده بیکاری، فساد و نارضایی اجتماعی در آمریکا مبارزه کند. حالا اگر رقیب دندان‌گردی چون جان کری و فیلمساز پرهیاهویی هم مثل مایکل مور پا به میدان بگذارند که قطعا روزگار ناخوش‌تر هم شده است.
اینها صرفا بخشی از دلایلی است که آمریکایی‌ها را از گزینه حمله نظامی به ایران منصرف و وادارشان می‌کند تا با سیاست بیشتری گام بردارند. نبود گزینه جایگزین و ناامیدی از اقبال در ایران، که در خوش‌بینانه‌ترین نظرسنجی‌ها، کمتر از 20 درصد مردمانش، نظر منفی زیادی نسبت به شیطان بزرگ ندارند، بر بغرنجی ماجرا می‌افزاید. با این حساب حالا بازیهای دیگری را باید پیش کشید.
جابه‌جایی هویج و چماق
مهمترین عرصه رویارویی تهران و واشنگتن، بحران اتمی است؛ نمایشنامه‌ای که آمریکایی‌ها، به کمک جوسازی از خودفروختگان منافق و شبکه سی.ان.ان، در زمستان 81 آن را روی صحنه آوردند تا امتیازات مناسب خود را به دست آورند. اروپایی‌ها در میانه کشاکش، خود را داخل بازی کردند (یا شدند). با این ورود، مطابق معمول همه سالهای ربع قرن گذشته، چماق در دستان بوش بود و هویج را تروییکای اروپایی نشان می‌دادند.
این ظاهر قضیه بود و در پس پرده، اروپایی‌ها قطعا کمتر از آمریکایی‌ها پرسر و صدا می‌خواستند ایران، هم غنی‌سازی را رها کند و هم چرخه سوخت و هم نیروگاه‌سازی را. چرا؟ چون منافع اقتصادی فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها در گرو انحصاری‌تر ماندن تولید سوخت بود و هر چه آمریکا معامله‌گرتر می‌نمود، اروپایی که آینده خود را در خطر می‌دیدند شکاک‌تر؛ البته این یکی از 2 تحلیل جدی درباره نفس مذاکرات، برای ارائه تصویری واقع‌بینانه است، رویکرد دوم همان بود که فراوان گفته می‌شد.
با قفل شدن مذاکرات در تابستان گذشته، به نظر می‌رسید جابه‌جایی مهمی در پاییز رقم خواهد خورد و چنین هم شد. آمریکایی‌ها در ظاهر کمی نرمخوتر شدند و حالا نوبت شرکای اروپایی بود تا گربه برقصانند و حرفها را کش دهند.
ورود خرس بزرگ
ایران که از مدتی پیش مترصد درهم ریختن نظم دو طرفه مذاکره با تروییکای محقر و ملون اروپایی بود، در رفت و آمد دولتهای خاتمی و احمدی‌نژاد و جابه‌جایی مسوولان پرونده اتمی‌اش، به گردش کار تحرکی تازه داد و با بیرون کشیدن چند طرح قدیمی کوشید پای طرف (یا طرفهای) دیگری را هم به معادله بگشاید.
گرچه این سیاست در مورد چین و هند چندان نتیجه‌بخش نبود، ولی روسیه و آفریقای جنوبی تصمیم به میانداری جدی گرفتند. درباره طرح آن 2 چیز زیادی اعلام نشد و هیچ کدام از طرفین، تمایلی به تشریح نداشتند، اما هر چه بود توجهات را به سمت خود جلب کرده بود و کارها را پیش می‌برد.
در کشاکش رایزنی‌ها، یک بمب خبری غربی، سوار بر موج سخنان ضداسرائیلی رئیس‌جمهور ایران، در حال تیره و تار کردن فضا بود که اندکی بعد فرو نشست و دیدارهای طرفین ادامه یافت. یک روز چند مقام ایرانی در مسکو بودند و روزی دیگر چند روسی در تهران و روزهای دیگر همگی در ژنو. خبرنگاران خیلی شفاف نمی‌دانستند موضوع چیست، ولی بی‌تردید خبرهایی بود؛ خبرهایی که علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی فقط به گفتن خوش بودنش اکتفا می‌کرد.
ما هم هستیم
طرح مبهم و همه‌پسند و پرنکته در راه بود (شاید هم اصلا نبود، چرا که هیچ کس وجودش را رسما اعلام نمی‌کرد!) که آمریکایی‌ها یک باره به میدان آمدند. ملکه جنگ، کاندولیزا رایس، از طرح حمایت کرده بود. حالا می‌شد تحلیل‌هایی روی ماجرا گذاشت؛ آنجا که مطابق دکترین همیشه ماندگار رهبر کبیر انقلاب، هر جا دشمن تقدیر کرد کمی باید مکث نمود. سناریو از پرده برون افتاد. ایران اگر می‌پذیرفت، فقط صاحب بخشی از فناوری می‌شد وگرنه، دیگر حمایت هیچ قدرت دست بالایی را نداشت و خودش را باید برای مقابله با شمشیر غلو شده شورای امنیت آماده می‌کرد.
این دیگر بازی برد ـ برد نبود، ولی شاید چاره‌ای هم نبود و دیپلمات‌های ایرانی، مشغول بندبازی بر سر طرح در شورای حکام، از بند قطعنامه‌ای جدید رمیدند تا چه پیش آید.
کمی بالاتر، کمی پایین‌تر
ناگزیر باز هم باید از ملکه جنگ، سخنی به میان کشید آنجا که او در جلسه مهم و تاثیرگذار کمیسیون روابط خارجی مجلس سنا، از بررسی امکان رابطه مستقیم با ایران سخن رانده بود. سخنان او یک ماه پیشتر بیان شده و واشنگتن پست را به وجد آورد که نوشت: ایران، بزرگترین آزمون خانم رایس!
مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در همان نطقش افزوده بود که می‌خواهد ببیند این کار، چه فوایدی در پی خواهد داشت. لحن او اندکی نرمخویانه‌تر از قیافه‌اش بود و طبعا نباید چندان امیدوارکننده می‌بود. هفته‌ای که گذشت نشان داد که خوش‌بینی‌ها زیادتر از حد بوده، چرا که رایس در لحنی کوچک‌کننده مذاکرات را صرفا به مساله عراق محدود کرده بود، چرا که به زعم او گفتگو بر سر دیگر مسائل، سطح ایران را ارتقا می‌داد.
خشم و نفرت
لحن رایس، خشم تحلیلگران ایرانی را برانگیخت. آنها یکسره به صدا درآمدند که اگر ایران مذاکره را قبول کند، عملا بر تمام فشارهای سخت و طولانی کاخ سفید مهر تایید زده است. آنها گامی جلوتر نیز آمدند و (آتیه اندیشانه) گفتند که اصلا ایران باید برای آغاز مذاکره نیز امتیاز بخواهد و براحتی از موضعش پایین نیاید، چرا که طرف قلدر قصدش همچنان قلدری است.
با این حساب مقامات رسمی هم دست به کار اعلام نظر شدند و خیلی شفاف و صریح، مذاکره در چنین سطحی و از چنین مجرایی رد شد. علی لاریجانی صریح‌تر گفت: نه پیامی رسیده و نه ارتباطی برقرار شده است. او که سالها در راس دستگاه تبلیغی کشور نشسته، بدرستی تصریح کرد که این‌گونه پیغام‌های رسانه‌ای، چندان خوشایند تهران نیست.
دبیر شورای عالی امنیت ملی در حاشیه یک شایعه دیگر که حکایت از طرح پیشنهادهایی برای ورود آمریکا به مذاکرات هسته‌ای داشت نیز اشاره کرد که چیزی به عنوان نظر رسمی داده نشده که این ترکیب از مذاکرات صورت گیرد و بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. به این ترتیب معلوم شد بحثهای ماههای قبلی کمی جدی‌تر به پیش می‌رود، چرا که روسها هم تا امروز طرحی نداده‌اند، اما همه کشورها درباره آن سخن می‌گویند.
تابو نیست
در کنار همه این رفت و برگشت‌ها که سفرا و دیپلمات‌های فعال ایرانی و روسی و اروپایی و آمریکایی، صحنه‌گردان اصلی‌اش بودند، محمدجواد لاریجانی، که سوابق فراوانی در سمتهای مربوط به امور خارجه، در همه سالهای پس از انقلاب داشته به زبان آمد.
او که کمتر حرف می‌زند، این بار خیلی راحت و شفاف درباره آمریکا سخن گفت و تاکید کرد که رابطه، تابو و خلاف شرع نیست. او این تعبیر ظریف را هم به کار برد که باید به کار دشمن سامان دهیم.
او دیدگاه خود را این چنین شرح داد که اول: مهار تشنج، دوم: کاهش تشنج و سوم: همکاری‌های مقطعی در مسائل حیاتی را در قبال دشمن باید آغاز کرد.
دیپلمات قدیمی و بذله‌گوی ایرانی، ایده‌اش را چنین پایان داد: بنابراین پرسش کارشناسی این است که با دشمن چگونه می‌شود، منافع ملی را پیگیری کرد. یک تحلیل این است که اگر الان باب مذاکره با آمریکا را باز کنیم، فایده‌ای بر آن مترتب نیست و دشمنی آمریکا با ما کاهش نمی‌یابد و این را به پای ضعف ما نیز می‌نویسند که این تحلیل تا حدی درست است و تحلیل دیگر که من به آن معتقدم، استراتژی مهار و کاهش تشنج و معمولی ساختن روابط در درازمدت به نفع خود است.
روزهای آفتابی
تهران گرچه نصف و نیمه وارد زمستان شده است، برخلاف سکوتی که در فضای سیاست داخلی‌اش حکمفرماست، روزهای گرمی را در ماجراهای جهانی طی می‌کند. حالا اگر اینچنین سخنان تامل‌برانگیزی درباره رابطه شنیده شود، کسی فریاد نخواهد کشید. شاید قرار است بازی در این سو آغاز شود و آمریکایی‌ها قصد تقلب کردن داشته‌اند. هرچه باشد، آنچه در همین روزها در محافل بین‌المللی شنیده می‌شود آن است که تنها ایران و تنها ایران است که می‌تواند در برابر آتش‌افروزان واشنگتنی سر فرود نیاورد، سر را بالا بگیرد و در رقابت نفسگیر دیپلماتیک، مانع از لغزش عالم به سوی لبه تیز ژنرال‌ها و تانکها شود.
پیشنهاد آمریکا، کوچکتر از آن بود که برایش زیاد وقت صرف کرد؛ اما اصل آن اهمیت نداشت، بلکه حاشیه‌اش مهمتر از متن آن بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات