تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۱  ، 
کد خبر : ۱۶۳۴۷۸

احمدی‌نژاد، امام زمان(عج) و ولایت فقیه


محمدمهدی تهرانی
اگر دولت اصلاحات بر کرسی ریاست جمهوری نشست، فضای کشور شاهد غلبه یک گفتمان در فضای دیپلماسی و سیاسی کشور بود؛ آنجا که حرف از آزادی و دموکراسی به میان میآمد و خاتمی طول و عرض کره زمین را به هم میدوخت تا از گفتگوی تمدنها و حقوق بشر بگوید و تعلیمات غرب را برای غرب بازتعریف کند.
از سوم تیر84 فضا برای گفتمان جدیدی باز شد و طبیعی بود که رییسجمهور پرچمدار گفتمان جدید در عرصه سیاسی کشور باشد. اگر تا پیش از این حرف از دموکراسی و آزادی و حقوق بشر در جمعهای بین المللی و دانشجویی و حوزوی بود و تمام تلاشها حول محور عدم تناقض اسلام و غرب یا به عبارت بهتر ارائه تفسیر قابل تطبیق با غرب از اسلام سامان مییافت، این بار چند واژگان کلیدی به میهمانی جلسات سیاست مداران و مسؤولان اصولگرایی آمد که آرزوی تحقق دولت اسلامی را در سر داشتند. این واژگان کلیدی البته حاشیه ساز هم شد. گاهی این واژگان نماد اصولگرایی و آرمانگرایی دولت نهم و دهم توصیف شد و گاه نماد انحراف آن لقب گرفت! گاه دولت از باب ترویج و غلبه دادن این گفتمان تمجید شد و گاه توبیخ! گاه مورد مدح قرار گرفت و گاه ذمّ! دو تفسیر کاملا متناقض از یک رویکرد و یک گفتمان که بر جریان غیردینی و غیربومی اتوریته پیدا کرد و آن را به حاشیه راند، در نوع خود جالب توجه بود.
واژگانی که احمدینژاد مدام در سخنرانیهای خود تکرار میکرد، شاید برونداد همان اندیشهها و سخنان جمع هایی بود که سوم تیر را رقم زدند. این واژگان عبارت بودند از هدف خلقت و رسالت انبیاء، آینده مهدوی، توجه به امام، جایگاه انسان کامل و موضوع ولایت فقیه. شاید این را تاریخ بتواند جزو اعترافات صریح فائزه هاشمی رفسنجانی قلمداد کند؛ آنجا که در حاشیه راهپیمایی غیرقانونی 25 خرداد 88 با صراحت میگوید: "(آیت الله)خامنهای تو این همه دوره کِی رهبر بوده؟ در زمان بابا که نبود. زمان خاتمی هم که نبود. تنها دورهای که رهبر بوده الانه..."
در عین حال البته برخی احمدینژاد را دارای زاویه با ولایت فقیه خواندند تا این پازل به صورتی پیچیدهتر از آنچه گمان میشد، در بیاید. برخی میگفتند که دولت، مروج اسلام منهای روحانیت و اسلام منهای ولایت فقیه است! دولت معتقد است میتوان با امام زمان مستقیم ارتباط گرفت و اصولاً در این میان، ولی فقیه جایگاهی ندارد! جمعی دیگر نیز دولت را حجتیه ای لقب دادند و گروهی اهل خرافات! و برخی هم حتی به صراحت گفتند که احمدینژاد در سخنان خود اصلا حرفی از ولایت فقیه نمی زند و این معنادار است!
به نظر میرسد بتوان از مجموعه سخنان رییسجمهور، مبانی فکری او در این خصوص را دریافت و نگاه جامعی نسبت به مسأله پیدا کرد. اینکه بالاخره آیا احمدینژاد در سخنان خود نامی از ولایت فقیه میآورد یا نه و اگر میآورد چه جایگاه و مختصاتی را برای موضوع تعریف میکند، درخور بحث است.
احمدینژاد از همان آغاز، موضوع بسیاری از سخنرانیهایش را به تشریح یک سیر بحث مشخص اختصاص داد. محتوای این سیر در سخنرانی سازمان ملل او نیز بروز و ظهور داشت. رهبر انقلاب در خصوص سخنرانی احمدینژاد در سازمان ملل در سال 86 فرمودند: "منطق جمهورى اسلامى، آنجا گفته شد؛ منطق دین گفته شد؛ بحث خوبى راجع به نگاه اسلام و دین به علم، نور بودن علم و در دست خدا بودنِ نورافکن علم -که اینها بحثهاى خوبى است- مطرح شد. اشتباه میکنند کسانى که فکر میکنند در محیطهاى فرنگى -حالا اروپایى، امریکایى- وقتى حضور پیدا میکنند، باید همان حرفهاى خودِ آنها را -صد سال است، دویست سال است که از این حرفها دارند میزنند- تکرار کنند و به خودشان بگویند؛ اینها حرف نشد، اسلام حرف دارد."
اما فارغ از این، سوال اینجاست که سیر بحثی که احمدینژاد پی میگیرد، چیست و مفهوم ولایت فقیه از حیث تئوریک در این سیر بحث از چه جایگاهی برخوردار است؟
احمدینژاد از علت دشمنی قدرتهای بزرگ با ایران اسلامی شروع میکند و از رمز پایداری انقلاب اسلامی میپرسد. او میگوید: "چه عنصری در حرکت ملت ایران وجود دارد که همه گردنکشان، دزدان، خودخواهان و فاسدهای عالم از آن در هراس اند. این عنصر کدام است؟"
او از اینجا به اصل خلقت بر میگردد و حرکت انبیاء در طول تاریخ را مورد اشاره قرار میدهد. نکته اول در باب خلقت، حرکتی است که انسان باید به سوی کمال پی بگیرد. احمدینژاد میگوید: "خدای متعال انسان را برای حرکت به سمت نقطه کمال خلق کرده است… خدا انسان را خلق کرد و دو چیز از او خواست؛ اول اینکه خودش به سمت قلههای کمال حرکت کند و دوم اینکه در جهان یک جامعه سعادتمند، الهی، عادلانه و سازنده برپا بکند."
آنجا که احمدینژاد از تشکیل جامعه سعادتمند و الهی میگوید و از برپایی جهان بدون ظلم و عدالت محور سخن به میان میآورد یا از ضرورت آمادگی بشر برای ظهور و فراهم کردن مقدمات ظهور یا تلاش برای رفع ظلم حرف میزند، در واقع دست رد به سینه کسانی میزند که تا نامی از امام زمان میشنوند، یاد انجمن حجتیه میافتند و میکوشند تا نام امام زمان را با انگ انجمن حجتیه از تریبونها و سرِ زبانها بگیرند. چه آنکه حجتیه ایها هر گونه تلاشی برای رفع فساد و ظلم قبل از ظهور منجی را بی فایده و محکوم به شکست میدانند.
احمدینژاد میگوید: "خدا استعداد الهی شدن را در انسان قرار داده است." و ادامه میدهد: "انسان باید حرکت بکند. اما برای حرکت خودش نیازمند عواملی است؛ اولین عاملی که انسان برای حرکت به سمت قلهها نیاز دارد، شناخت خداست."
از این جاست که او در مورد مفهوم انسان کامل و ولایت سخن میگوید و معتقد است از مسیر شناخت انسان کامل و اسماء الله و اتصال به خط امامت و ولایت است که میتوان به شناخت حق تعالی و سعادت رسید. احمدینژاد عنصر ویژه، اختصاصی و تأثیر گذار این انقلاب را هم اتصال آن به خط ولایت و امامت میداند. رییسجمهور میگوید: "امامت بالاترین هدیه خداوند برای بشریت است. همه پیامبران الهی آمده اند تا انسانها را با امام آشنا کنند و دست جامعه بشری را در دست امام بگذارند."
احمدینژاد میگوید:"خدای متعال برای شناساندن خودش به جامعه بشری انسان کامل را خلق کرده است تا او تجلی کامل اسماء الهی باشد. میخواهید خدا را بشناسید، راهش انسان کامل است." او به این بیان رایج اشاره میکند که امام عصر(عج) مجرای فیض الهی است.
بعد از تبیین دقیق مفاهیمی از این دست است که احمدینژاد سخن از ولایت فقیه به میان میآورد و ولایت فقیه را در ربط با مفهوم امام و ولایت حضرت حجت تعریف میکند. او میگوید: "همه عظمت انقلاب شما در اتصال به این حلقه امامت است. اصلاً نظام ولایت یعنی نظام متصل به امامت و این رمز عظمت و اثرگذاری است. این رمز پیروزی و ماندگاری است."
با این مقدمه است که نتیجه گیری او از بحث شیرین میشود. احمدینژاد در سخنرانیهای مختلف بر این نتایج تأکید میکند. او میگوید: "صرف یک اعتقاد نظری در عالم آن مشکلی را حل نمی کند. مجاهدت ها، ماندگاریها و... همه به خاطر اتصال به امام است و اصلاً نظام متصل به ولی فقیه یعنی دعوت به امام. همه عظمت جمهوری اسلامی که در همان ولایت فقیه است در ارتباط با امام است."
رییسجمهور همچنین معتقد است: "جمهوری اسلامی ایران یک فریاد بلند دعوت به امام حق است. نظام ولایت فقیه جرقه، راهنما، نورافکن و حلقه وصل است." او بارها بر این مضمون تأکید میکند که زندگی در سایه ولایت فقیه و توجه به امر و رضایتی او تمرین زندگی در سایه امام معصوم است. احمدینژاد میگوید: "نظام ولایت فقیه حلقه اتصال به جامعه مهدوی و تمرین آمادگی برای زیستن در جامعه مهدوی محسوب میشود."
احمدینژاد میگوید: "نظام ولایت فقیه یعنی نظام متصل به حقیقت امام و همه عظمت انقلاب در این است. اتفاقاً شما ببینید، نقطه کانونی دشمنی دشمنان انقلاب هم همین جاست. اصلاً اصل دعوای شیطانی اینجاست. وقتی کسی را از امام جدا کردند، یعنی دیگر تمام شد. چیزی باقی نمی ماند. یک مرز بسیار باریک است. به محض اینکه به این طرف مرز آمد، تمام است و دیگر چیزی وجود ندارد و خیال شیطان راحت میشود."
رییسجمهور تصریح میکند: "در دوران غیبت، امت رها نشده است و ولایت فقیه، منصوب غیر مستقیم امام معصوم است." او ادامه میدهد: "امروز نظام ولایت فقیه، حلقه اتصال و تمرین زندگی در نظام امامت وموجب وحدت و رشد و انسجام و قدرت و عزت اسلام است؛ چنان که همه شاهد بوده ایم و هستیم." احمدینژاد این بحث را حتی در جمع عمومی مردم در 22 بهمن 85 مطرح میکند و به تفصیل در این باب سخن میگوید: "ولایت فقیه در راستای امامت ضامن استقلال، یکپارچگی و حرکت صحیح و رو به رشد ملت و کشور ماست. ولایت فقیه رمز استواری و ماندگاری ملت عزیز ایران است. ولایت فقیه فریاد خداپرستی و عدالت طلبی ملت ما و همه ملتهای عالم است. ولایت فقیه ضامن سربلندی، عظمت، همدلی و پیروزیهای ملت ایران است. در طول 28 سال بسیاری از توطئه ها، فتنهها و تهاجمهای دشمن از فشارهای سیاسی، طراحیهای تبلیغاتی، تلاش برای ایجاد تفرقه، درگیریهای گوناگون توسط گروهها و دستجات متفاوت و از جنگ سنگین تحمیلی که همه قدرتهای عالم در آن شریک و متحد بودند، تا ایجاد برخی ناامنیها و جنگهای روانی همه و همه به لطف عزت، ایستادگی و درایت رهبری عزیز در طول انقلاب خنثی شده است و کشتی حرکت ملت ایران از طوفانهای سهمگین دوران ما به سلامت به ساحل آرامش رسیده است. دنیا بداند ملت بزرگ ما به خوبی دریافته است و ایمان دارد که ولایت فقیه که شعبه ای از ولایت رسول اعظم حضرت محمد مصطفی(ص) است و شعبه ای از ولایت ائمه اطهار (ع) است، یک گوهر ناب و یک عطیه الهی است. به همین دلیل است که ملت ایران با همه وجود و تا پای جان در تبعیت و دفاع از این حقیقت الهی ایستاده است و خواهد ایستاد."
او ادامه میدهد: "امروز پرچم عزت و صلابت ما در دست رهبری معظم انقلاب است. ناکامی دشمنان زشت خو در هجوم مستمر به این رکن انقلاب موجب شده است که اخیراً زبونانه و ذلیلانه به دروغ و شایعه پناه ببرند. شایعاتی که ترجمه امیدها و آرزوهای آنان است. به فضل الهی این آرزوها را مانند صدام به گور خواهند برد. امروز به لطف خداوند رهبری عزیز انقلاب سالم و با صلابت پرچم عزت و انقلاب ملت ایران را بر دوش میکشند و ملت نیز با بیداری، آگاهی و اشتیاق و متحد پشت سر ایشان در حرکت است."
اگر دولت اصلاحات کوشید تا موضوعاتی را گفتمان عمومی کند و دموکراسی و آزادی را در افکار عمومی تقدس بخشد، احمدینژاد در سخنرانیهای مکرر خود در شرایطی سخن گفتن از مفهوم و جایگاه ولایت فقیه را مدنظر قرار داد که بسیاری از اصولگراها به صف انقلابیون شرمنده پیوسته بودند. آنهایی که همان روزها معتقد بودند برای رسیدن به قدرت چاره ای جز سخن گفتن در چارچوب گفتمانی اصلاحات وجود ندارد؛ نمی توان مفاهیم انقلابی را به مردم عرضه کرد؛ چه آنکه این مفاهیم قابلیت پذیرش خود را در جامعه از دست داده است و...
و امروز همان کسی که به تعبیر فائزه هاشمی، به معنای واقعی التزام به رهبری را نشان داد، مورد برخی بی انصافیها قرار میگیرد. البته در مقام عمل کاستیها و لغرشهای هر شخصی قابل نقد است و احمدینژاد هم بی نقص نبوده و نیست اما اینکه برخی بکوشند تا تمامی حقایق را وارونه جلوه دهند و از این مسیر، راهی برای خویش به سوی کرسی قدرت بگشایند یا فعالیتهای زودهنگام انتخاباتی را با تخریب پی بگیرند، صحیح و قابل قبول به نظر نمی رسد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات