روحالله حسنی
اخیرا گزارشها، مقالات و حتی کتابهای بیشماری در مورد چین در آمریکا انتشار مییابد که به نوعی ترس شرکتهای بزرگ و کوچک و مردم تجارت پیشه آمریکا را نمایان میسازد. در میان اکثر سیاستمداران و اقتصاددانان آمریکای این مساله میرود تا به عنوان زنگ خطری برای اقتصاد آمریکا به صدا درآید تا ظهور ابرقدرت اقتصادی دیگری که میتواند رقیب بسیار جدی جهان غرب باشد را به جهانیان معرفی کند. ابرقدرتی که میتواند آمریکا و جهان غرب را به چالشی جدی بکشاند. بسیاری از بازرگانان غرب علیالخصوص بازرگانان آمریکایی بر این باورند که در آیندهیی نه چندان دور با پیشرفت چشمگیر چین با این کشور پرجمعیت جهان روبرو خواهند شد و چین آنها را به اعماق چالش اقتصادی و بحرانهای مالی خواهد کشاند. بسیاری از تاجران کوچک و بزرگ آمریکا چندین سال است که درباره چین و روند روبه رشد اقتصادی آن دست به مطالعه زدهاند و حتی به این نتیجه رسیدهاند که در اکثر روزنامههای دنیا هر روز حداقل یک خبر با یک مقاله تاثیرگذار در مورد چین وجود دارد که خوانندگان حتی اگر بخواهند نمیتوانند از آنها چشمپوشی کنند. بسیاری از این افراد مجبور شدهاند که به شانگهای مسافرت کنند تا شخصا و از نزدیک شاهد پیشرفتهای سریع اقتصادی چین باشند.
بیشتر این افراد حتی آنقدر تحت تاثیر قرار گرفتند که به فکر نقل مکان به چین افتاده تا بتوانند در تجربه خارقالعاده آن شرکت کنند. بسیاری از روزنامهها اخیرا صفحات اول خود را به ظهور و حضور قدرتمند چین اختصاص میدهند حتی هفتهنامه نیوزویک از هفتهها پیش بطور میانگین 15 صفحه کامل خود را به «قرن چین» اختصاص میدهد. گفتنی است که نشریات آمریکایی بندرت، صفحاتی برای یک کشور خارجی اختصاص میدهند اما این موضوع تا به آنجا مورد پذیرش آمریکاییها قرار گرفته است که «مارک وایتگر» سردبیر نیوزویک گفت: «چین، ابرقدرت آینده» جهان است و برای همین موضوع باید توجه ویژهیی به آن مبذول کرد.
همچنین تاکید کرد که تا برگزاری المپیک سال 2008 پکن به پوشش خبری وسیع خود از چین ادامه خواهد داد. از سوی دیگر در مجلات و روزنامههای دیگر موضوع چین موضوعی شده است که آن را بشدت رقیب خود میبینند و حتی میکوشند تا به هر طریقی به مبارزه با چین بپردازند و از لحاظ اقتصادی و سیاسی با آن به رقابت (از دور خارج کردن) برخیزند. یکی از ماهنامههای آمریکایی به نام «آتلانتیک» با اشاره به مقالهیی به عنوان چگونه میتوان با چین جنگید؟ القا میکند که این غول آسیایی، خلاً قدرت برجای مانده از دوران فروپاشی شوروی سابق را به نوعی پر کرده است که در آینده نزدیک شاید تنها رقیب استراتژیک اصلی آمریکا شود. گفتنی است این مجله و جوه مختلف جنگی تمام عیار و احتمالی بین آمریکا و چین را بررسی میکند و نگاه نومحافظهکارانه واشنگتنیها را نسبت به پکن، به عنوان دشمنی بالقوه، منعکس میکند. ظهور چین و حضور قدرتمند آن در عرصه جهانی آنچنان رعب و وحشت جامعه جهانی سرمایهدار از جمله اروپا را به دنبال دارد که بسیاری از تحلیلگران بر این اعتقادند که اگر ظهور و حضور توانای چین را با محاسبات دقیق و موشکافانه مورد نظر نداشته باشند این غول آسیایی میتواند به خطری جدی برای فروپاشی اقتصاد و استقلال آنها تبدیل شود و اما اگر با ظرافت محاسباتی ایدئولوژیک و استراتژیک به آن نگریسته شود نه تنها برای آمریکا و جهان خطری ندارد که میتواند خیلی مفید باشد.
همانطور که اشاره شد بسیاری از بازرگانان، روزنامهنگاران، سیاستمداران و دیگر افرادی که محسور چین شدهاند بیش از پیش به فراگیری زبان چینی علاقه نشان میدهند. دانشگاههای بزرگ آمریکا و اروپا خبر از افزایش ثبتنام دانشجویان در واحدهای درس مربوط به چین میدهند. بسیاری از والدین آمریکایی تلاش میکنند تا با بخش ویدیوهای چینی به جای کارتونهای زیبای والت دیسنی علاقه کودکانشان را به زبان سخت و پرواژه چینی زیاد کنند و تا حدودی نیز در این راه موفق شدهاند.
کلاسهای آموزش زبان چینی برای کودکان نخبگان شهرهایی همچون نیویورک و سانفرانسیسکو شاهدی بر این مدعاست که امروزه علاقه جوانان آمریکایی به زبان چینی که بطور کلاسیک به آموختن زبان فرانسه و اسپانیولی علاقه دارند، بیشتر شده است. اکثر پدران آنها میگویند: آینده روشن زبان از آن زبان چینی است و زبان چینی برای فرزندان ما مهمتر از زبان اسپانیولی و فرانسوی است. شنیدهها حاکی از آن است که کنگره آمریکا نیز در حال بررسی طرحی است که بدینوسیله بتوان لایحهیی را برای حمایت مالی از توسعه زبان چینی تدوین کرد. در میان جوانان آمریکایی فیلمهای رزمی چینی و هنگکنگی بشدت محبوبیت پیدا کرده است. چهرههایی همچون بروسلی و جکیچان، الگوی اکثر جوانانی شدهاند که به ورزشهای رزمی علاقه دارند. بسیاری از شبکههای تلویزیونی نیز به پخش این فیلم ها میپردازند و روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشود.
اما از سوی دیگر نگاه آمریکا به ابعاد دیگری از وجود چین متمرکز شده است که دلایل تجاری پشت این ابعاد پنهان شده است. بازرگانان آمریکایی اغلب از رشد بازار 4/1 میلیارد نفری چین حیرتزده شدهاند.
نیروی کار ارزان چین بسیاری از تولیدکنندگان آمریکایی را مجذوب خود کرده است تا جایی که شرکتهایی همچون بیبیاس فعالیت بازرگانی خود را در این کشور به سه برابر بیشتر از گذشته افزایش دادهاند. از سوی دیگر بخش زیادی از موفقیت اقتصاد چین به مصرفکنندگان آمریکایی بستگی دارد که همیشه به محصولات چینی که چندین برابر از محصولات آمریکایی ارزانترند، علاقه دارند، اشتهای شدید مصرف کنندگان آمریکایی سبب شده که این کشور به یکی از کشورهایی تبدیل شود که بیشترین وارداتش را از چین انجام میدهد. یکی از شرکتهای بزرگ آمریکایی به نام «والمارت» که در واقع بزرگترین شرکت جهان است هشتاد درصد از کالاهای خود را در سال گذشته از چین وارد کرد، به نوشته هفتهنامه نیوزویک شرکت وال مارت شرکتی است که سمبل کشور آمریکاست و در سراسرکشور شعبه دارد و محبوبیت این شعبهها در اکثر نقاط دنیا محرز و معلوم است. جالب است بدانیم که بیش از یک میلیون و چهارصد هزار نفر در آمریکا و دیگر نقاط دنیا برای این شرکت کار میکنند و درآمد آن دو درصد از تولید ناخالص ملی آمریکا را تشکیل می دهد. والمارت که هشت برابر بیشتر از شرکت مایکروسافت درآمد دارد بدون واردات کالاهای چینی قادر به ادامه حیات نخواهد بود . بسیاری از شرکتهای آمریکایی وضعی همچون والمارت دارند و اگر بنا به دلایلی نتوانند کالاهای چینی را به کشور وارد کنند باید با حیات کنونی خود خداحافظی کنند.
از سوی دیگر کشور آمریکا که بزرگترین خریدار کالاهای چینی است اگر بخواهد جلوی ورود کالاهای چین را به بازارهای داخلی خود بگیرد باعث میشود که چین با چالش اقتصادی جدید و جدیی روبرو شود که جبران کردن آن بسیار سخت و پر مشقت خواهد بود.
اما از آنجایی که کالاهای چینی بسیار بسیار ارزانتر از کالاهای داخلی آمریکا و دیگر کشورها است. بسیاری از شرکتهای آمریکایی وجود و ادامه حرکتشان را وابسته به وجود و ادامه حرکت چین هستند.
مادامی که چین در حرکت باشد بسیاری از شرکتهای آمریکایی همچون والمارت نیز قادر خواهند بود که به حرکت خود ادامه دهند.
همانطور که گفتیم و از سوی دیگر تولیدکنندگان چینی نیز هب شرکتهایی همچون والمارت وابستهاند. به عنوان مثال اگر بطور ناگهانی این شرکتها که عمدهترین خریداران کالاهای چینی هستند بخواهند خرید خود را متوقف کنند، تولیدکنندگان چینی اصلیترین مشتری خود را از دست خواهند داد. سال گذشته آمریکا 200 میلیارد دلار کالای ارزان چینی وارد کرد که این رقم برای تولیدکنندگان چینی از ارزش حیاتی برخوردار است. میتوان گفت کع ارتباط بین شرکتهای آمریکایی همچون والمارت و شرکتهای چینی بیانگر رابطه غیرمستقیم آمریکا و چین است. آمریکا با خرید کالاهای چینی به اکثر شرکتهای چینی بدهکار است و دچار کسری تجاری بیشتری شده است تا جایی که یکچهارم از کل کسری تجاری آمریکا ناشی از عدم توازن تجاری 162 میلیارد دلاری این کشور با چین است. چین نیز از درآمد خود برای خرید اوراق قرضه وزارت خزانهداری آمریکا استفاده میکند که خرید این اوراق به آمریکاییها کمک میکند تا کسری تجاری خود را جبران کنند و به خرید کالاهای ارزان قیمت چین ادامه دهند و این موضوع ایت که وابستگی این کشورها را به هم نشان میدهد. اگر چین اوراق قرضه آمریکا را نخرد، مصرفکنندگان آمریکایی دیگر قادر نخواهند بود از کالاهای ارزان قیمت و تا حدودی مورد قبول چینی بهرهمند شوند.
بسیاری از کالاهای چینی هم ارزانتر و در بسیاری از جهات بهتر (نسبت به قیمت) از مشابه خود هستند که در آمریکا و اروپا ساخته میشوند. این کالاها مثل سیدی، دیویدی، ماشینهای اداری، لوازم برقی و مایکروفر میتوانند با محصولات اروپایی و آمریکایی خود تا حدودی رقابت کنند اما خوبی آنها در این است که بسیار ارزانتر از کالاهای دیگر کشورها هستند. زیرا اگر پولی که برای یک کالای آمریکایی پرداخت میشود به خرید کالای چینی اختصاص داده شود، موجب میشود که یا تعداد بیشتری کالا خریده شود و یا منفعت آن در جای دیگری به شکل پسانداز به خریدار برسد.
البته واردات کالاهای چینی بسیاری از تولیدکنندگان آمریکایی را بشدت خشمگین کرده است که قادر به رقابت با کالاهای ارزان قیمت چینی نیستند.
تولیدکنندگان آمریکایی و بسیاری از صنایع آمریکایی از دولت خواستهاند تا تعرفههای گمرکی شدیدی بر کالاهای چینی بسته شود. حتی برخی از نمایندگان کنگره آمریکا ابراز میکنند که چنانچه چین از شناور کردن ارز خود خودداری کند. برای اعمال تعرفههای حمایتی علیه کالاهای چینی تلاش خواهند کرد. اگر چه در حال حاضر چین واحدی پول خود را در سطح 3/8 به ازای هر دلار نگه داشته است. شناور کردن ارز، موجب افزایش ارزش یوان (واحد پول چین) و گرانتر شدن کالاهای وارداتی چین می شود که این کار باعث کاهش تقاضا از سوی آمریکا خواهد شد و به پایین آمدن کسری تجاری منجر میشود. از سوی دیگر دولت آمریکا از اعمال تعرفههای گمرکی علیه کالاهای چینی حمایت نمیکند ولی از چین خواسته است که در سیاستهای حمایتی خود در قبال واحد پول خود تجدید نظر کند.
گفتنی است که چین بزرگترین ارتش دنیا را با دومیلیون و پانصد هزار نفر به خود اختصاص داده و کشوری است که چهارمین بودجه دفاعی جهان را با رشد 10 درصد از آن خود کرده است.
اگر چه شاید چین در عرصه جهانی از خود ظهوری چشمگیر به راه نینداخته است اما باید گفت که دیگر چین فراتر از پیشبینیهای سیاستمداران میرود تا به قطبی از قدرت جهانی تبدیل شود. واقعیت این است اگر چه چین در آینده نزدیک نمیتواند از لحاظ اقتصادی آمریکا را دچار ورشکستگی کند و اقتصاد آن را به زانو در آورد اما بدون شک میتواند به یکی از قدرتمندترین نیروهای نظامی و حتی اقتصادی در صحنه بینالمللی تبدیل گردد.