*سوال: روشن است که هدف اسرائیل از تحمیل جنگ ماه ژوئیه برلبنان، نابودی حزبالله و فراهم کردن زمینه مناسب برای اجرای طرحها و توطئههای آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه بوده است. اکنون که نتوانستند حزبالله را از سر راه خود بردارند، پیشبینی شما در مورد ادامی توطئه بر ضد حزبالله چیست؟
**شیخالاسلام: در آغاز، پیروزی بزرگ رزمندگان مقاومت را به شما و خوانندگان محترم تبریک میگویم. این پیروزی تنها در زمینههای سیاسی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی تحقق نیافته، بلکه ابعاد گستردهتری را در پیداشته است. جنگ اخیر ابعاد متعدد و گوناگونی دارد که میتوان درباره آن بحث کرد:
اولاً: لازم است بدانیم که یک تغییر راهبردی جدی در منطقه ایجاد شده است که در طول 20 سال گذشته تصور آن نمیرفت. پیش از این احساس میشد نفوذ اسرائیل همچنان در منطقه گسترش پیدا خواهد کرد و طرح "نیل تا فرات " را که "ناموس " اسرائیل است (و برای همین شعار آن را روی پرچم قرار دادهاند) تحقق خواهد بخشید. اسرائیلیها که دو خط آبی رنگ را به نشانه رودخانههای نیل و فرات و ستاره شش ضلعی حضرت داوود را روی پرچم خود گذاشتهاند، هرگز قصد نداشتند از این طرح ها دست بردارند.
در حقیقت، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اسرائیلی ها با گامهای استواری، اهدافشان را در منطقه به اجرا و در نیم قرن گذشته، سرزمینهای وسیعی از کشورهای همسایه را اشغال کردند. بعد از انقلاب اسلامی آنها یک گام پیشروی و در سال 1982، بیروت، پایتخت لبنان را اشغال کردند. پس از اشغال بیروت، آمریکاییها، فرانسویها، انگلیسیها و ایتالیاییها هم نیروهایی را در آنجا مستقر کردند. معنی این اقدام آن است که آنها نه تنها از نظر سیاسی اشغال را قبول دارند، بلکه از آن پشتیبانی نظامی هم میکنند و تا این اندازه آمادهاند از اسرائیل پشتیبانی کنند.
در چنین شرایطی، حزبالله به عنوان یک قدرت مبارز و متعهد در صحنه سیاسی لبنان ظاهر شد. خدا سید عباس موسوی را رحمت کند که در آن هنگام 25 یا 26 سال سن داشت و با تعدادی از طرفداران خود که هسته اولیه حزبالله را تشکیل داده بودند، در سه راهی خلده واقع در جاده ساحلی جنوب بیروت با اسلحه انفرادی و سبک، برای جلوگیری از پیشروی اسرائیلی ها جنگیدند، ولی نتوانستند مقاومت کنند. نظامیان اسرائیلی که مرز جنوب لبنان تا خلده را در یکی دو روز پشت سر گذاشته بودند، در خلده کمی متوقف شدند، اما پس از چند روز این مقاومت را شکستند و پیشروی به سوی بیروت را ادامه دادند و این شهر را به اشغال خود در آوردند.
بنابراین اولین ظهور حزبالله در خلده بوده است. همین جا باید اشاره کرد که چگونه حزبالله با اجرای عملیات دقیق و حساب شده امنیتی، اطلاعاتی و نظامی و با هماهنگی سیاسی و فرهنگی توانست شکست بزرگی را بر آمریکا و اسرائیل تحمیل کند. در چنین شرایطی 212 کماندوی کلاه سبز آمریکایی به هلاکت میرسند و با انتقال جنازهها به آمریکا، جنجالی به راه میافتد. مردم آمریکا به دولت میگویند که به آمریکا چه ربطی داشت که به لبنان برود. آمریکاییها مجبور میشوند پایگاه خود را در نزدیکی فرودگاه بیروت جمعآوری کنند. ناو غول پیکر "نیوجرسی " که در آبهای ساحلی بیروت مستقر بود، در واکنش به این عملیات، به صورتی کینهتوزانه، گلولههای یک تنی به پایتخت لبنان شلیک کرد. اگر چه مقاومت در بیروت سابقهای دیرینه دارد، ولی یکی از بارزترین مقاومتها در این شهر در مقابل گلولهباران های ناو آمریکایی نیوجرسی شکل گرفت.
حزبالله بعداً جنگ را ادامه داد و 18 یا 20 سرباز فرانسوی را به هلاکت رساند. حزبالله گام به گام جنگید و نیروهای چند ملیتی را از لبنان خارج کرد و نیروهای اسرائیلی را تا جنوب بیروت و دوباره به نقطه خلده عقب راند.
در پی اشغال بیروت توسط اسرائیل، توان و نیروی خاصی در لبنان ایجاد شد که ما دو نقطه قوت بارز را در آن میبینیم: نخست مبارزاتی بود که تا سال 2000 منجر به اخراج کامل اسرائیلیها از لبنان شد و دوم همین مبارزاتی که شما به آن اشاره کردید. این جنگ را همانطور که اشاره فرمودید، حزبالله شروع نکرد، بلکه اسرائیلیها با طراحی و هماهنگی آمریکاییها یا دست کم توافق قدرتهای بزرگ آن را آغاز کردند. اگر نگویم که توطئه از قبل طراحی شده بود، ولی مسلماً اسرائیل موافقت تمام قدرتهای بزرگ را برای این جنگ به دست آورده بود. سران هشت کشور بزرگ صنعتی در کنفرانس خود که در "سنپترزبورگ " برگزار شد، عملاً از اسرائیل پشتیبانی کردند.
*سوال: محافظه کار عرب هم از موضع آمریکا و اسرائیل حمایت کردند.
**شیخالاسلام: بله، اصولاً جریاناتی در داخل عربها خیانت و با این امید واهی که نابودی حزبالله امکانپذیر است، با آمریکا همراهی کردند. اکنون میل ندارم به این موضوع اشاره کنم، اما نکته مهم این است که اسرائیل و آمریکا آغازگر جنگ بودند، ولی درهمی صحنههای سیاسی، نظامی، اطلاعاتی، اجتماعی و فرهنگی، حزبالله به پیروزی کامل دست یافت و آنها را به انزوا کشاند.
اسرائیل که یکی از بزرگترین و با استعدادترین ارتشهای دنیا را دارد و در عرض سه روز (72 ساعت) میتواند 3 لشکر مکانیزه را آماده کند و پای جنگ بیاورد، با همی توانایی و مهمات خود کم آورد! حزبالله با اینکه اسرائیل دورتادور جادههای لبنان را بمباران کرده بود، در این جنگ با کمبود مهمات روبهرو نشد. حزبالله در روز اول جنگ 100 موشک، در روز دوم 150 موشک و در روز آخر350 موشک شلیک کرد و شهرهای خضیره ، عفوله و کریات اشمونه را هدف قرار داد و در روزهای آخر، حیفا را زد. آنها جنگ را شروع کردند، ولی بمب هوشمند و لیزری کم آوردند که از آمریکا برای آنان آورده شد، اما نیروهای حزب الله، از روز اول تا آخر جنگ، محکم و استوار در سنگرهای خود مستقر بودند و توانستند جنگ را اداره کنند.
از روز اول جنگ، آقای سید حسن نصرالله به اسرائیلیها گفت که جنگ همه جانبه خواسته حزبالله نبود، ولی حالا که چنین خواستید، اشکالی ندارد و جنگ همه جانبه خواهد بود، ولی این بار تنها ما نیستیم که کشته میدهیم و تنها خانههای ما ویران نمیشوند، بلکه شما هم آواره میشوید، خانههایتان خراب و بچههایتان کشته خواهند شد. او به آنان گفت، "اگر شهرهای ما را بزنید، ما نیز شهر حیفا، بعد حیفا و بعدِ بعد حیفا را میزنیم. " این راهکار آقای سید حسن نصرالله برای جنگ بود.
نگاه کنید شعارهای اسرائیل در جنگ تا چه میزان تغییر کرد! در ابتدا که جنگ تحمیل شد، گفتند که هدف از آن، نابودی حزبالله است. این که آقای سید حسن و دیگر برادران رهبری حزبالله را بگیرند و در دادگاه مبارزه با تروریسم محاکمه کنند. بعداً نابودی حزبالله را گفتند. وقتی که نشد، گفتند خاورمیانه جدید! بعداً گفتند پاکسازی جنوب رودخانه لیتانی از سلاح حزبالله! وقتی که نشد، گفتند کمربند 20 کیلومتری! بعداً گفتند کمربند 2 کیلومتری، بعداً آمدن نیروهای چند ملیتی را مطرح کردند و در آخر به قطعنامهای رضایت دادند که ضمانت اجرایی هم ندارد.
شما ببینید که حزبالله چه طور عمل کرد و آمریکا و اسرائیل و همه جهان غرب با همکاری هم چه طور عمل کردند و چه طور نتوانستند در برابر حزبالله بایستند. از نظر امنیتی و اطلاعاتی، ارتباط میان همه فرماندهان مقاومت با رهبری حزبالله تا روز آخر جنگ برقرار بود. پس از تصمیم فرماندهی نظامی، در عرض یک ساعت، یکصد موشک به طرف فلسطین اشغالی شلیک میشد. اسرائیلی ها دربهدر به دنبال این بودند که این موشک ها از کجا شلیک میشوند تا سکوهای موشکی را شناسایی و بمباران کنند. با این که ماهواره های آمریکا، اسرائیل و غربیها همه روی منطقی عملیات متمرکز شده بودند و هواپیماهای شناسایی اسرائیلی اعم از بیسرنشین و سرنشیندار، تمام مدت روی منطقه عملیات پرواز میکردند و یا برفراز منطقه، بالن به هوا میفرستادند که متحرک نباشد و منطقه عملیات را تمام وقت کنترل میکردند و همه اینها مستقیماً به سیستم اطلاعاتی و رایانههای اسرائیل متصل بود و هواپیماهای اسرائیلی با استناد به این بانک اطلاعاتی به اهداف حمله قرار میکردند، ولی نتوانستند شلیک موشکهای حزبالله را متوقف کنند. حزبالله بر کار اسرائیلی ها اشراف داشت، اما اسرائیلی ها نمیدانستند حزبالله چه کار میکند. حتی بیش از این، میخواهم بگویم که سید حسن آنها را اداره میکرد و حزب اللهی ها اهداف جنگی اسرائیلی ها را تعیین و به آنها تحمیل میکردند که از کجا وارد شوند و نیروی زمینی اسرائیل چه کند. به همین دلیل آنها، توی تله افتادند. میخواهم بگویم که از نظر سیاسی و عملیاتی هم سید حسن اهداف اسرائیل را بر آنها تحمیل و بسیار زیبا کارها را تنظیم میکرد! او اعلام میکرد که حیفا در مقابل حومی جنوبی بیروت و فلان شهر در مقابل فلان شهر و جنگ را اداره میکرد، اسرائیل را مدیریت میکرد و آخر کار هم به اسرائیلیها میگفت که اگر بیروت را زدید، تل آویو را میزنیم. لذا، اسرائیل جرئت نکرد به مرکز بیروت حمله کند، با این که هدف سیاسی اسرائیلی ها این بود که جنگ نامحدود باشد.
*سوال: آیا این توطئهها باز هم ادامه خواهند یافت؟
**شیخالاسلام: شکی نیست، اما احتمالاً از این به بعد جرئت نخواهند داشت به حزبالله حمله کنند. تحلیل من این است که اسرائیل با هر کشور دیگری فرق میکند. در هر کشوری ملتی زندگی میکند که برای دفاع از خود ارتشی میسازد، ولی در اسرائیل مسئله عکس آن است، زیرا اول آدمکشهای صهیونیست به منطقه آمدند و با اقدامات تروریستی و ایجاد رعب و وحشت مردم را وادار کردند که از سرزمین خود کوچ کنند و بعداً این آدمکشها ارتش اسرائیل را تشکیل دادند و یک دولت ساختند. این دولت زمینه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را برای مهاجرت هرچه بیشتر صهیونیستها آماده کرد. الان اساس این رژیم ساختگی بر سه پایه متکی است:
1. امنیت: که قرار است ارتش، امنیت این رژیم را حفظ کند.
2. اقتصاد: که قرار بود شکوفا باشد و مردم دیگری که دنبال ثروتاندوزی هستند به آنجا مهاجرت کنند.
3. مهاجرت
اکنون هر سه اصل از بین رفته است. دیگر آن ارتش نمیتواند امنیت را برقرار کند، مهاجرت معکوس شده است و اقتصاد هم به کمک آمریکا متکی است.
از سوی دیگر ساختار اقتصادی اسرائیل در شمال فلسطین اشغالی قرار دارد. جنوب فلسطین که بیابان لمیزرع است و شامل صحرای نقب و دریاچه میت است. مناطقی که آب، اقتصاد، کشاورزی، صنعت و توریسم دارند، همه درشمال فلسطین و زیر برد موشکی حزبالله قرار دارند. دیگر کسی نمیتواند در آنجا سرمایهگذاری کند و چنانچه سرمایه گذاری نباشد، اقتصاد نیست. اگر اقتصاد نباشد، مهاجرت متوقف میشود و این، آغاز نابودی اسرائیل است. در این مسئله شک نداشته باشید. آنچه امام(ره) فرمودند که اسرائیل باید از نقشه منطقه محو شود، آغاز شده است. مسئله الآن خیلی محسوس شده است و هر کسی میتواند تحلیل کند. هر روز اسرائیل کوچک و کوچکتر میشود. اسرائیل از لبنان و غزه خارج شد و الآن پیرامون خود دیوار میکشد تا بتواند در امنیت زندگی کند. اگر خداوند لطف کند و فشار به همین ترتیب ادامه یابد، دور نخواهد بود که اسرائیلی ها به همان جایی که آمدند برگردند.
*سوال: آیا این مأموریت را فقط حزبالله باید انجام دهد یا فلسطینیها و اعراب هم باید در آن نقشی داشته باشند؟
**شیخالاسلام: خیر! این مأموریت اول فلسطینیهاست. پس از آن وظیفه همه اعراب و در مرحلی بعد، مأموریت همه مسلمانان است. به این ترتیب، فلسطینیها برای آزادسازی سرزمین خود جنگ را ادامه میدهند. ما و همه عربها حتماً باید کمک کنیم. مشکل اصلی این است که متأسفانه حکومتهای عربی منبعث از مردم نیستند و راه مردم را پیش نمیگیرند. آنان اگر به راه مردم برنگردند، سرنوشت خوبی در انتظارشان نخواهد بود. اگر در این جنگ اشتباه کردند، اشکال ندارد، ولی از الآن بیایند و خواستی مردم را محقق کنند. اگر هم نمیتوانند نمایندی مردم باشند، حداقل چیزی را که مردم میخواهند برآورده کنند.
*سوال:پس از حمله اسرائیل به لبنان در سال 1982، بیشتر نیروهای ملی لبنانی و فلسطینی سرخورده شده بودند و در آستانه یأس و نا امیدی قرار داشتند، زیرا تصور میکردند معادله خاورمیانه به نفع اسرائیل دگرگون خواهد شد. دلایل پیدایش حزبالله را در آن شرایط ذکر کنید؟
**شیخالاسلام: وقتی آقای یاسر عرفات در سازمان ملل متحد، در یک دست شاخه زیتون و در دست دیگر اسلحه گرفت، تمایل به صلح با اسرائیل را نشان داد. بر اثر جو روانی که اسرائیل در نتیجه جنگهای گوناگون گذشته بر اعراب تحمیل کرده و قدرت خود را به اثبات رسانده و آنها را از امکان پیروزی مأیوس کرده بود، همه به دنبال گرفتن امتیاز و سازش بودند. در چنین شرایطی، امام(ره) تصمیم گرفتند نیروی دیگری را جایگزین کنند که امنیت اسرائیل را تهدید کند. امام(ره) میخواستند سازش همه آنها پایان قضیه فلسطین نباشد. خط استراتژیکی که امام(ره) قبول داشتند، نابودی اسرائیل بود. همه مسلمانان با تکیه به قدرت خداوند و توکل به او باید پیش بروند.
در میان شیعیان لبنان، افراد با ایمان و مخلصی وجود داشتند که امام(ره) را خیلی خوب درک کرده بودند. آقای سید عباس موسوی و شیخ راغب حرب با تعدادی از افراد مؤمن و با اخلاص، در آن موقع جمع شدند و خدمت حضرت امام(ره) آمدند. امام(ره) وقتی این توان بالقوه را در آنها دیدند، آنان را مکلف کردند تا این حرکت را آغاز نمایند. من معاون وزیر خارجه بودم و به خاطر علاقه و مسئولیتم از نزدیک از این قضیه اطلاع داشتم و به شما بگویم که حضرت امام(ره) اجازهای را که در ارتباط با صرف بیتالمال برای حزبالله دادند، در حیاتشان برای هیچ کس دیگری ندادند. میدانید که امام(ره) در صرف بودجه و پول خیلی سختگیری و همواره تأکید میکردند که بیتالمال حتماً باید در جای خود خرج شود و برخورد ایشان با حزبالله خیلی تعجبآور بود. گویی امام(ره) آینده را خوب تشخیص داده بودند.
نامهای از امام(ره) به آقای سید حسن نصرالله وجود دارد که نمیدانم آن را دیدهاید یا نه! حتماً باید آن را دید. آقای سید حسن که خیلی جوان بود، در این نامه از امام(ره) اجازه خواسته است. این که در آن موقع چگونه امام(ره) این توانایی را میدیدند و چنان دعایی برای ایشان کردند، نشان میدهد که امام(ره) چشمی ماورای دید مادی ما داشتند و با قدرت معنوی خویش، آینده را طور دیگری میدیدند. این نامه در اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد و نشان میدهد که امام(ره) چه نگرشی به حزبالله داشتند و چگونه اجازه که دادند بودجه در این راه صحیح صرف شود که نتیجه و ثمری آن را الآن مشاهده میکنیم. در هر صورت حزبالله، نیروی مخلص امام(ره) و ولی فقیه بود و تئوری ولایت فقیه را قبول داشت. شما ملاحظه کردید که در اوج موفقیت حزب الله، آقای سید حسن نصرالله دست آیتالله خامنهای را بوسید. میدانید که در پی این اقدام، جنجالی در لبنان به راه افتاد. برخی گفتند چرا ایشان که قهرمان آزادی و سمبل لبنان است، دست آقا را بوسید. من بعداً درباره این موضوع، از آقای سید حسن پرسیدم که آیا شما میدانستید اگر این کار را بکنید، این جنجال مطبوعاتی به راه میافتد؟ ایشان فرمودند، "بله، من میدانستم! من لبنان و مطبوعات لبنان را میشناسم، ولی خواستم ارزیابی کنم که چه قدر با خود، خدا و ولایت فقیه خالص هستم. آنجا وظیفه خود دیدم و این کار را کردم. "
*سوال: اولین دیدار و آشناییتان با سید حسن نصرالله در چه سالی بوده است؟
**شیخالاسلام: نمیتوانم به طور دقیق بگویم، ولی احتمال میدهم در سالهای 1360 یا 1361 بوده است. همان اوائل که برادران حزبالله به ایران میآمدند و ما هم به لبنان میرفتیم. آن سالها ابتدای شکلگیری حزبالله بود.
*سوال: حدود دوسال پس از شکلگیری حزبالله توطئههایی علیه این جنبش انقلابی آغاز شد که مهمترین آنها دامن زدن به اختلافات درون شیعی بود. جنابعالی در آن زمان برخی از درگیریها را پیگیری میکردید. به نظر شما چه کسانی به این درگیریها دامن زدند و هدف آنها چه بود؟
**شیخالاسلام: درشرایط کنونی شاید درست نباشد بگویم چه کسانی در این درگیریها مقصر بودند. یکی از نکات مثبت حزبالله و آقای سید حسن نصرالله این است که توانستند همچون امام(ره) و انقلاب اسلامی آدمهای بد و ناپسند را به آدمهای خوب تبدیل کنند. امام(ره) و انقلاب اسلامی توانستند بچههایی را که مقید نبودند، به عزیزانی تبدیل کنند که در جبهههای جنگ تحمیلی، شبها به دعا و نیایش میپرداختند و صبح به معبودشان میرسیدند: مجاهدان راستین و شبزندهدار و رهرو بهشت. همان بچههایی که آمدند و سینهشان را سپر کردند و گفتند، "توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد. " وگرنه این جمعیت میلیونی ایران که تظاهراتها را به راه میانداختند، چه کسانی بودند؟ این استحاله در حزبالله هم انجام شد و توانستند از بچههای کنار خیابان، این مجاهدین را بسازند. البته اکنون نسل حزب الله، نسل جدیدی را به وجود آورده است.
من افتخار داشتم در جشن پیروزی حزبالله که در مهر ماه گذشته در بیروت برگزار شد، شرکت کنم. دیدار کوتاهی هم از سرتاسر جنوب لبنان و نوار مرزی با فلسطین اشغالی داشتم. با فرماندهان جنگ و فرماندهان منطقه ای حزب الله که در مکانی اجتماع و صحبت کردند، دیدار داشتم. واقعاً مایه افتخار است که همه اینها بعد از انقلاب متولد شدهاند. همه جوانانی، با سن کمتر از 27 سال و در حدود 20 تا 25ساله. چنین جوانانی محوری را علیه ارتش اسرائیل با آن همه قدرت و تشکیلاتی که دارد، فرماندهی میکنند و بر آن پیروز میشوند. این نسل آینده حزبالله است که نسل خاصی خواهد بود.
*سوال: از سال 1371 تاکنون حدود چهار دوره است که آقای سید حسن نصرالله مسئولیت دبیر کلی حزبالله را به عهده دارند. ویژگیها و امتیازات ایشان بر دیگران کدامند؟ سیاست خردمندانه ایشان تا چه اندازه در موفقیتهای حزبالله مؤثر بوده است؟
**شیخالاسلام: اجازه دهید نکات مثبت سید حسن را بشماریم. مهمترین عاملی که شما به آن اشاره کردید، بعد از خلوص و توکل ایشان به خدا، خردمندی و حسن تدبیر ایشان است. آقای نصرالله با تدبیر توانسته است جمع را حفظ کند و به خرد جمعی نقش دهد. شورای حزبالله واقعاً و به تمام معنای کلمه شوراست و تصمیمات در آن واقعاً با تدبیر اتخاذ میشوند. سید همه مردم لبنان و نه تنها شیعیان را میتواند جذب کند. من در همین سفر دیداری با آقای نبیهبری، رئیس مجلس لبنان داشتم. نبیهبری رهبر جنبش امل است و همانطور که شما اشاره کردید در یک مقطع زمانی با حزبالله جنگیده است. نبیه بری امروز از آقای سید حسن نصرالله ممنون است. او میگفت که ایشان (نصرالله) در اوج جنگ برای من پیغام فرستاد که من جنگ را از نظر نظامی فرماندهی میکنم، ولی درصحنی سیاسی، شما جنگ را فرماندهی کنید. نبیهبری میداند که ثمره ی جنگ در بهرهبرداری سیاسی ازآن است و آقای نصرالله خالصانه آن را در طبق اخلاص قرار میدهد و به ایشان تقدیم می کند. سید حسن خیلی خوب توانست وحدت درونی شیعیان لبنان را حفظ کند. یکی از اولین توطئههای آمریکا و اسرائیل و نیروهای خائن وابسته به آنها این بود که وحدت شیعی را متلاشی کنند. آقای سید حسن نصرالله با درایتی که در آقای نبیهبری ودیگر شخصیتهای مؤثر در میان شیعیان لبنان همچون آقای سید محمد حسین فضلالله و شیخ محمد مهدی شمسالدین وجود داشت و ماشاهد آن بودیم و با همکاری آنان توانست وحدت شیعی را حفظ کند. او در این جنگ نه تنها وحدت شیعه که وحدت و یکپارچگی ملت لبنان را حفظ کرد. خیلی مهم است که شما آقای فؤاد سینیوره (نخست وزیر لبنان) و آقای ولید جنبلاط (رئیس حزب سوسیالیست دروزی لبنان) را به خط مقدم بیاورید. خیلی درایت و عقل میخواهد که شما به نحوی رفتار کنید که ولید جنبلاط و سینیوره و سمیر جعجع هم نتوانند کارشکنی کنند.
اصولاً نوع رفتار آقای سید حسن نصرالله در این جنگ، حتی بسیاری از کشورهای غربی را که از متحدین اسرائیل هستند با حزبالله همراه کرد. به نظر من این جنگ را آمریکا برای نابودی حزبالله آغاز کرد و آقای بوش آغازگر جنگ بود تا در منطقه، خاورمیانه جدیدی بسازد. شکی نیست که بوش و هیئت حاکمه آمریکا برای تحکیم موقعیت حزب جمهوریخواه این جنگ را راه انداختند، اما نتیجه آن چه شد؟ در همه پایتخت های دنیا تصاویر بوش و پرچم آمریکا را آتش زدند! و تصاویر آقای سید حسن نصر الله را در دست گرفتند یا روی خودروها چسباندند و پرچم های حزبالله را به اهتزاز در آوردند. آمریکاییها به بیکفایتی در جنگ معروف شدند و نه تنها از نظر نظامی و تاکتیکی و استراتژیک، بلکه از نظر سیاسی هم آن قدر کم عقل و سست بودند که تصمیمگیری شورای امنیت را معطل کردند تا این که شمار کشته شدگان بیدفاع و غیر نظامی روز به روز بیشتر شد، حادثه قانا اتفاق افتاد و مسئولیت همه این تعلل ها و طولانی کردن جنگ به عهده آمریکاست.
*سوال:در خبرها آمده بود که مقامات آمریکا، مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی اسرائیل را سرزنش کردند که شما آبروی ما را بردید و حریف یک گروه نظامی نشدید.
**شیخالاسلام: در حقیقت، هم سران آمریکا و هم سران اسرائیل باید سرزنش میشدند. همه میدانند که در این جنگ خانم رایس و آقای بوش تصمیمگیرنده بودند و اسرائیل در خدمت خانم رایس بود. آقای سید حسن نصرالله در سخنرانی روز جشن پیروزی به این نکته اشاره کردند که مزارع شبعا در آستانه آزادی قرار داشت، ولی بعضی از افراد برای لجبازی و این که این موفقیت به نام حزبالله ثبت نشود، جلوی آزادسازی شبعا را گرفتند. این درست است! خانم رایس شخصاً تصمیم گرفت که مزارع شبعا آزاد و در چهارچوب مذاکره قرار داده شوند، ولی سران برخی از احزاب و گروههای لبنانی مخالف حزبالله در دیدار با خانم رایس در سفارت آمریکا مانع از این تصمیم شدند. آنها نمیخواستند پیروزی و افتخار در این جنگ به نام حزبالله ثبت شود، در حالی که برای حزبالله این نکته مهم نیست و همان طور که آقای سید حسن نصرالله اعلام کردند که با آزادی مزارع شبعا موافق هستند و این آزادی به نام هرکسی ثبت شود مانعی ندارد. اسیران لبنانی دربند رژیم صهیونیستی باید به میهن برگردند و فرقی نمیکند این کار به اسم چه کسی تمام شود.
*سوال: در جریان جنگ اخیر، آقای نصرالله موقعیت ارزندهای را در جهان عرب و اسلام کسب کرد. آینده ایشان را چگونه میبینید؟
**شیخالاسلام: مشکل جهان عرب همیشه همین بوده که از یک رهبری همه جانبه برخوردار نبوده است. بعد از آقای جمال عبدالناصر، کسی نیامده که بتواند محبوبیت مردمی در جهان عرب داشته باشد. آقای سید حسن نصرالله مشکلاتی را که آقای ناصر داشت، ندارد. آقای ناصر ناسیونالیست بود و برخوردهای بدی با اخوانالمسلمین کرد و نتوانست جناح خیلی بزرگی از جهان عرب و اسلام را که اخوانالمسلمین بودند، پشت سر خود بسیج کند. درست عکس آن، آقای سید حسن نصرالله است که یک روحانی منتسب به سلاله مطهر حضرت رسول(ص) است و از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توانسته، همه جناحهای ملیگرا واسلامگرای دنیای عرب را پشت سر خود داشته باشد و افتخاری برای جهان تشیع و جهان اسلام باشد.
*سوال: رژیم صهیونیستی به طور علنی آقای نصر الله را تهدید کرده و گفته است که ایشان را باید از سر راه اجرای طرح های خود بردارد. به نظر شما چه اقداماتی برای حفظ جان ایشان لازم است، به ویژه اینکه سید حسن سرمایه غیر قابل جایگزینی است.
**شیخالاسلام: کاملاً درست میگویید و ایشان سرمایهای غیر قابل جایگزینی است. اسرائیل هم به دنبال این طرح است و خدا را شکر میگوییم که تاکنون موفق نشده و انشاءالله هیچ وقت هم موفق نمیشود. اسرائیل در سال 1992، سید عباس موسوی رهبر پیشین حزبالله را ترور کرد و او را همراه همسر و فرزندانش به شهادت رساند. خدا ایشان را رحمت کند که شهادت ایشان جایگاه خود را دارد و باعث رشد خاصی در حزبالله شد، زیرا مشخص شد که حزبالله نیروی خالصی است و با همه تواناییها و امکاناتی که در اختیار دارد، در میدان حضور دارد و میتواند رهبر خود را هم در راه خدا بدهد. خوشبختانه نهضت حزبالله و این جنبش و حرکت به جایی رسیده که به یک فرد متکی نباشد.
این مسائل دلیلی برسهلانگاری نمیشود. اولین چیزی که این نعمت را حفظ میکند، شکر آن است. ما باید خداوند را شکر کنیم که این نعمت را به جهان اسلام و تشییع عنایت فرموده و لازم است از آن خوب استفاده کنیم، زیرا ایشان یکی از عوامل اساسی در جهان اسلام است.
از نظر امنیتی به شما بگویم که خوشبختانه به اعتراف غربیها و اسرائیلیها، حزبالله بر اسرائیل مسلط است، نه اسرائیل بر حزب الله! بهرغم همه امکانات و تجهیزات جاسوسی پیچیده، همه انواع هواپیماهای سرنشیندار و بیسرنشین که روزانه برفراز لبنان به پرواز در میآیند و جاسوسی میکنند و همه سیستمهای جاسوسی که در داخل لبنان دارند و بعضی از خودفروختگان و وابستگان به آنان کمک میکنند، حزبالله توانسته است خود را خوب اداره کند.
اسرائیلی ها در حمله ماه ژوئیه، همه مراکز و خانهها و ساختمانهایی را که فکر میکردند یک حزباللهی در آن به سر میبرد، بمباران کردند، ولی خدا را شکر باید گفت که از کادرهای ردیف اول و دوم و سوم کسی شهید نشد. آنهایی که از حزبالله شهید شدند، کسانی هستند که در جبهه جنگ جنگیدند. تعداد شهدای نظامی حزبالله نصف کشتههای اسرائیلی هاست که در جنگهای پیشین اعراب و اسرائیل چنین چیزی سابقه نداشته است. زمانی همه پذیرفته بودند که حزبالله با معیارهای خود میجنگد. در جنگهای پیشین که به آزادی جنوب لبنان در سال 2000 منجر شد یک اسرائیلی در برابر10 حزباللهی معادلی قابل قبولی بود. در مرحلهای دیگر، یک اسرائیلی در برابر 3 رزمنده حزباللهی رضایت بخش بود. در روزهای اخیر، معادله به برابری یک اسرائیلی در مقابل یک حزباللهی مبّدل شد. اصولاً این جنگ نقطه عطفی بود.
با این همه همان طور که شما گفتید، اسرائیل رژیمی است که از نظر نظامی و اطلاعاتی در آستانه فروپاشی قرار گرفته و ارتش آن شکست خورده است. ارتش اسرائیل احتمالاً باید کاری کند و تلاش خواهد کرد که این شکست را به گونهای جبران کند، ولی تا الآن نتوانسته است. آقای سید حسن هم با قدرت اعلام کرد که همی مردم بیایند و من هم میآیم و آمد و بین جمعیت ایستاد و سخنرانی کرد. این مراسم حدود یک ساعت و اندی طول کشید و اسرائیلیها هیچ غلطی نتوانستد بکنند.
*سوال:در خبرها آمده بود که حزبالله اسرائیل را تهدید کرده که اگر به جشن پیروزی در بیروت حمله کند، تل آویو را به موشک می بندد.
**شیخالاسلام: طبیعی است که این کار را میکند. در یک سیستم اطلاعاتی، این امری طبیعی است. حزبالله نشان داده است که میتواند از نظر امنیتی هر بحرانی را اداره کند. اصلاً جالب است که جامعه اسرائیل و خود صهیونیستها به حرفهای آقای سید حسن نصرالله بیش از رهبران خود اعتماد دارند، زیرا این مرد از اول دروغ نگفته است.
در مورد همین جنگ نکاتی وجود دارند: اسرائیلی ها گفتند که این جنگ را تحمیل میکنیم تا اسیران خویش را آزاد نماییم. طبق قوانین بینالمللی، حزبالله حق دارد اسیر بگیرد، زیرا آنها اشغالگرند. از اوّل سید حسن به اسرائیلی ها هشدار داد که شما قرار بود اسیران ما را آزاد کنید، ولی چند بار در عملیات مبادله نارو زدید و آزاد نکردید، لذا ما این حق را برای خود حفظ میکنیم که از هر امکانی برای آزادی اسیران خویش استفاده کنیم. بعداً که حزبالله دو سرباز اسرائیلی را به اسارت گرفت، اسرائیلیها گفتند که باید بیقید و شرط آزاد شوند، وگرنه میکشیم یا ویران میکنیم. یکی از اهداف سیاسی جنگ، آزادی اسیران بود، امّا نتوانستند و حرف سید حسن به کرسی نشست که گفت، "اینها فقط درعملیات مبادله اسیر و از طریق مذاکره غیر مستقیم آزاد میشوند. " این مذاکرات اکنون پیش میروند. ایشان هم در کشورهای عربی و اسلامی و بین مردم مسلمان و هم در غرب جایگاه ویژهای پیدا کرده است.
*سوال: مطبوعات رژیم صهیونیستی نوشتند که اسرائیلی ها سید حسن نصرالله را بیش از رهبرانشان قبول دارند.
**شیخالاسلام: سید حسن آدمی با سیاست و کیاست و قدرت است و میتواند جنگ را اداره کند و آنچه را میخواهد تحقق بخشد. خود اسرائیلی ها و صهیونیست ها هم این آقا را بیش از رهبران خود قبول دارند، زیرا او دروغ نمیگوید یا کاری را که میگوید انجام میدهد، ولی رهبران آنها دروغ میگویند. این برای اسرائیل خیلی بد و یک افتضاح است. رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل که از حمله اطلاع داشت، سهام خود را در بورس تلآویو فروخت. معلوم است که چنین لشکری در مقابل کسی که جان خود را در طبق اخلاص گذاشت، شکست میخورد. اصولاً رفتار حزبالله و سید حسن نصرالله با اسرائیلی ها قابل مقایسه نیست. بچههای حزبالله جان خود را بر کف گرفتهاند و طبیعی است که پیروز میشوند، اما اسرائیلی ها شکست میخورند. شک نداشته باشید. به معیارهای مادی و معیارهای معنوی شک نداشته باشید.
خوشبختانه از نظر اطلاعاتی و عملیاتی که یکی از پایههای قدرت در دنیای امروز است، حزبالله در همه چیز براسرائیل برتری دارد. در طول جنگ هایی که منجر به آزادی شدند، حزبالله فرماندهان مهم اسرائیل را پیدا میکرد و به هلاکت میرساند و فرمانده کل شمال اسرائیل را با همین روش زد.
*سوال: دراین جنگ، برخی از کشورهای عربی، اسرائیل را همراهی و حمایت کردند.
**شیخالاسلام: متأسفانه آنها بخشی از طرح آمریکا واسرائیل برای نابودی حزبالله بودند. آمریکایی ها موافقت بعضی از این کشورهای عربی را قبل از حمله گرفتند. خانم رایس در سفارت آمریکا در بیروت، گروه 14 فوریه را جمع و برای آنان سخنرانی کرد و گفت که درعرض یک هفته، حزبالله را نابود میکنیم و سران آن را میگیریم تا در دادگاه محاکمه کنیم. با این تئوری، اینها همه دولت های عربی را قانع کرده بودند. دولتهای عربی هم که حرفهای آمریکا را مانند وحی منزل قبول دارند، متأسفانه همراهی کردند. آنها در ابتدای جنگ نه تنها پشت حزبالله را خالی کردند، بلکه آن را به ماجراجویی متهم کردند. برای همین بود که سید حسن با ناراحتی گفت ما کمک شما را نمیخواهیم، دست کم سکوت کنید! آنان همه پشت سر اسرائیل ایستادند. این جنگ، مانند جنگ احزاب در صدراسلام، جنگ همه کفر در مقابل همه اسلام بود. میدانید که در جنگ احزاب همه کافران و مشرکان با هم علیه اسلام متحد شدند. حمله اسرائیل به لبنان، جنگی طولانی بود که تکنیک در آن اهمیت بسیاری داشت. در این جنگ، خندق همین تونل ها و سنگرهایی بودند که حزبالله از آنها استفاده کرد. جنگ روانی هم درآن نقش زیادی داشت. به هرحال این جنگ مانند جنگ احزاب در صدر اسلام بود. "عمرو بن عبدود " به عنوان نماینده مشرکین و کفار و در طرف مقابل هم حضرت علی بن ابیطالب(ع) به عنوان نماینده اسلام روبه روی هم قرار گرفتند. علی جوان در مقابل آن غول ایستاد ودر نهایت، با صبر و مقاومت و کظم غیظ و تکنیک خوب، او را شکست داد. اینجا هم اسرائیل: غول بیشاخ و دم در مقابل حزبالله جوان قرارگرفت! در جنگ احزاب در صدراسلام، یک عنصر ایرانی به نام "سلمان فارسی " به مسلمانان تکنیک خندق را یاد داد و عنصر ایرانی در این جنگ هم به برادران حزبالله کمک کرد. باید از کسانی که برادران حزبالله را آموزش دادند و کمک کردند، تشکر کرد. باید دست سپاهیها را بوسید که این کار را کردند.
*سوال: دولت های عرب که اسرائیل را در جنگ همراهی کردند، پس از پیروزی حزبالله، با اسرائیل تماس برقرار کردند. گویی آنها هنوز عبرت نگرفتهاند. این طور نیست؟
**شیخالاسلام: قبلاً به این نکته اشاره کردم که اشکال اساسی این حکومت ها این است که نمایندی مردم خود نیستند و ماهیتاً احساس غربت و انزوا میکنند. اگر نماینده مردم بودند، از قدرتهای خارجی کمک نمیگرفتند. آنهایی که به قدرت های خارجی متکی میشوند، همان هایی هستند که به مردم متکی نبودهاند. اگر خداپرست و خدمتگزار مردم بودند، خود را در آغوش قدرت های خارجی قرار نمیانداختند.
*سوال: شیوی عملکرد وصداقت و رهبری خردمندانه سید حسن نصرالله چه درسی می تواند به ملتهای تحت ستم بدهد؟
**شیخالاسلام: مقاومت! مقاومت تنها یک روش نیست، بلکه یک راهکار است. مقاومت در همه جا، درایران و در حزبالله نتیجه داده است. انشاءالله در فلسطین هم نتیجه خواهد داد. این سنت الهی است که اگر قومی یا ملتی در خود دگرگونی ایجاد کنند، خداوند هم سرنوشت آنان را عوض می کند. نیروهای حزبالله واقعاً بچههای خالصی هستند و خودشان کار کردند و خودشان را تزکیه کردند که نتیجهاش همین بود.
*سوال: درهمه جوامع افرادی وجود دارند که کارشان ایجاد یأس ونا امیدی درمیان مردم است. در جامعی شیعی لبنان و در میان فلسطینی ها هم چنین افرادی وجود دارند و تلقین میکنند که مگر میتوان با نظام های حاکم و قدرت های بزرگ جنگید.
**شیخالاسلام: دیدیم که شد. مهمترین تجربه این است که تحولی اتفاق بیفتد. شما اگر صد بار سعی کنید برای تأیید تئوری خود دلیل بیاورید، این دلایل فقط به قوت تئوری اضافه میکنند، ولی آنها را اثبات نمیکنند. اما اگر در یک مورد آن را نقض کنید، آن تئوری ارزش خود را از دست می دهد. اینکه اسرائیل و آمریکا شکستناپذیرند یا غولپیکرند یا اینکه این ادعا، آزموده شده و آنها نشان دادهاند قدرت دارند، ولی این قدرت اکنون نقض شده است. یکی از نشانههای نقض آن، پیروزی انقلاب اسلامی ایران است. از دیگردلایل نقض آن، حزبالله لبنان است. یکی از دلایل نقض آن در آینده، انشاءالله فلسطین خواهد بود.
*سوال:زمانی که در منطقه حضور داشتید، برخی از گروههای مبارز لبنانی همچون جنبش «امل اسلامی» و «مقاومت مؤمنه» را به حزبالله پیوند دادید. موضع حزبالله و آقای نصرالله در برابر این اقدام چگونه بوده است؟ آیا احتمال اتحاد جنبش امل با حزبالله وجود دارد؟
**شیخالاسلام: آقای نصرالله مرد خیلی مدبری است. او از نظر معنوی، نه تنها شیعیان که همه لبنان را جذب کرده است. جنبش امل افتخار میکند که در این جنگ در خدمت حزبالله بوده است. این جنبشی است که زمانی حزبالله را رقیب سرسخت خود میدانست، با آن جنگیده بود و میان آن دو، برادرکشی راه افتاد بود. یکی از گام های مثبتی که آقای نصرالله برداشت، جذب «مقاومت مؤمنه» بود. او نیروهای مخلصی را که در «مقاومت مؤمنه» سراغ داشت جذب کرد و نیروهای سیاسی را هم که نمی توانست جذب کند (چون جایگاهی برای آنان نداشت) جایگاه خاصی برای آنان ایجاد کرد. برای مثال حزبالله جایگاه خاصی به مصطفی دیرانی، این شخصیت تاریخی لبنانی که سالها اسیر اسرائیل بوده، اختصاص داد و از موقعیت ایشان به نحو مطلوب و مفید بهرهبرداری کرد. سید حسین موسوی یا ابوهشام هم داخل حزبالله به فعالیت خود ادامه میدهد. این هنر مدیریت آقای سید حسن نصرالله است که می تواند از هر نیرویی با هر ظرفیتی که دارد، در جایگاه خودش استفاده کند.
*سوال: با این بینش و جهانبینی که سید حسن نصرالله دارد، آیا احتمال نمیدهید که جنبش امل هم در آینده به حزبالله بپوندد؟
**شیخالاسلام: معلوم نیست که این کار به نفع شیعیان لبنان باشد. ببینید ما آدمهای گوناگونی داریم. آدمی داریم که میتواند در امل زندگی کند یا در حزبالله. آدمی داریم که نمیتواند در امل یا در حزبالله زندگی کند. آدمهایی هم هستند که می توانند در هر دو جنبش زندگی کنند. ما باید برای همی اینها امکان حضور در صحنه لبنان و بهرهبرداری از توان آنان را داشته باشیم. آدم ها همه نماز شبخوان نیستند. در صحنه مبارزه بودن هم متفاوت است. لبنان جامعی پیچیدهای است و رویکرد همه اعتقادی نیست بلکه نگاه طایفهای هم وجود دارد. لبنان به همه نیاز دارد و نمی توان و نباید همه را یکپارچه کرد.
*سوال:چند ماهی است که حزبالله با "جریان آزاد ملی " به رهبری ژنرال "میشل عون " که از طایفی مسیحیان است، تفاهمنامه امضاء کرده است. آیا شایسته نیست که حزبالله چنین توافقی با جنبش امل داشته باشد؟
**شیخالاسلام: حزبالله، هم دراین جنگ و هم درصحنه سیاسی لبنان با جنبش امل اتحاد استراتژیک دارد. میان آقای سید حسن نصرالله و آقای نبیهبری وحدت وجود دارد. بعد از آن تجربههای تلخی که حزبالله و جنبش امل در گذشته داشتند، امروز پشت سر همدیگر می ایستند و با روشی موفق عمل میکنند.
*سوال:آیا پیشبینی میکنید که گروههای دیگری به حزبالله بپیوندند؟
**شیخالاسلام: من این پیشبینی را دارم. حتماً گروههای دیگری هم به مجموعه حزبالله خواهند پیوست، نه تنها در لبنان که در جهان.
*سوال:غیر از شیعه و مسلمان؟
**شیخالاسلام: بله، نه تنها در لبنان که در کل جهان عرب و جهان اسلام. این خط، خط مقاومت، پیروزی، عزت، نصرت و سربلندی است و همه به آن میپیوندند. مثل انقلاب اسلامی و امام(ره) است. در دوران حیات امام(ره) حتی کمونیستها هم به انقلاب پیوستند. شاید از ناچاری بوده است، چون چیزی غیر از این باقی نمیماند. نهضت ملی، نهضت چپ ایران هم به امام(ره) پیوست و امام(ره) در سقوط شاه، پیروزی انقلاب و حفظ استقلال جمهوری اسلامی ایران از همه اینها بهره برد و برای هرکدام جایگاه خاصی را تعیین کرد. سید حسن نصرالله هم این کار را می کند. در جشن پیروزی، همه گروهها حضور و هر یک جایگاه خود را داشتند.
*سوال:در سفری که برای شرکت در جشن پیروزی مقاومت اسلامی به بیروت داشتید، آقای نصرالله را چگونه یافتید؟
**شیخالاسلام: ملاقات مفصلی با آقای نصرالله داشتم. روحیه ایشان خیلی قوی ومصمم است و میداند چه کار کند. مصاحبههای آقای نصرالله در طول جنگ هم همین طور بوده است. او با آرامش و با دقت کارها را مدیریت میکند. در صحنه عملیات میداند چه کند. در صحنه نظامی، در عرصه سیاست، اطلاعات، امور فرهنگی، و اجتماعی موفق است. برای مثال، همه اعراب و آمریکاییها وغربیها برای بازسازی لبنان جمع شدند، ولی سید حسن و حزبالله چقدر زیبا عمل کردند. آنها از همان اول اعلام کردند همه آنهایی که خانهشان خراب شده است، سراغ آدمهای بی سروپا نروند، بلکه در خانههای خود باشند. نصرالله اعلام کرد پول میدهیم تا خانه اجاره کنند، وسایل خانه بخرند و زندگی کنند تا خانههایشان ساخته شود. هنوز دولت لبنان با همه امکاناتی که دارد نتوانسته است کاری انجام دهد. حزبالله سرتاسر منطقهای را که برای خود در نظر داشته، پاکسازی کرده است. اسرائیل در حمله به ضاحیه بخش قابل توجهی از آن را نابود کرد، اکنون خرابی های سرزمین ضاحیه دوباره آماده بازسازی شده است. بوش، رایس و وزیر خارجه اسرائیل به زبان آمدند و به عربها گفتند بیایید به لبنان کمک کنید و آن را بسازید وگرنه دوباره این حزباللهی ها میسازند و مردم را جذب میکنند. هنوز هم دولت لبنان کار سازندهای انجام نداده است. انشاءالله که انجام شود. غیر از بعضی از پلهای موقت که آنها را هم خارجی ها زده بودند، من ندیدم کار سازندهای انجام شده باشد. این قابل تقدیر است که قبل از بازگشت مردم جنگزده به خانههای خود، نماینده حزبالله آنجا ایستاده بود و از آنها استقبال و به آنها پول تقدیم میکرد. بدون بوروکراسی طویل و عریض، خسارت را جبران کردند، در حالی که دولت لبنان تاکنون برای همان خانههایی که خراب شدهاند، هنوز زمان و میزان خسارت را مشخص نکرده است.
*سوال:ارزیابی شما از قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل متحد چیست؟
**شیخالاسلام: قطعنامه 1701، ظالمانه است و با تحمیل آمریکاییها صادر شده است. حداقلی که حزبالله میخواست، در آن وجود دارد، این قطعنامه نوعی آتشبس است، ولی بقیه بندهای آن قابل اجرا نیست. برای همین هم در چهارچوب "فصل هفتم " منشور شواری امنیت صادر شده است. میدانستند که ضمانت اجرایی ندارد، زیرا چه کسی میتواند حزبالله را خلع سلاح کند؟ ارتش اسرائیل با پشتوانه آمریکا نتوانست. لشکر کوماندویی "گولانی " که از زبدهترین لشکرهای دنیا به شمار میرود، نتوانست. سربازان این لشگر میگفتند رزمندگان مقاومت مانند ارواح هستند که معلوم نیست از کجا میآیند! ما نمیدانیم چه کنیم! نمیدانیم آنها زیرزمین هستند یا روی زمین! در چنین شرایطی از دست سازمانهای بینالمللی و نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد (یونیفل) برای خلع سلاح حزبالله چه کاری ساخته است؟ همی آنها با هزار ترس ولرز به جنوب لبنان آمدند! آمریکاییها و اسرائیلیها که می خواستند این کار را بکنند، وقتی زورشان به حزبالله نرسید، سعی کردند سربازان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را احضار کنند تا به جای اسرائیل بجنگند! نیروهای ناتو نه آموزش دیدهتر از نیروهای اسرائیلی هستند و نه انگیزهای بیش از نیروهای اسرائیلی برای جنگ با حزبالله دارند. آنچه در قطعنامه آمده حرف است و اینها دل خود را خوش کردهاند. البته این اولین بار نیست که قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل اجرا نمیشوند. میتوانم به دهها قطعنامه اشاره کنم که در مورد تجاوزات اسرائیل اجرا نشدهاند. اگر یکی از این قطعنامهها را حزبالله اجرا نکند، طوری نمیشود! اصلاً آنها هم در زمانی که قطعنامه را مینوشتند، میدانستند که اجرا نمیشود.
*سوال:فرهنگ عاشورا و حماسه کربلا چه نقشی در بینش و حرکت رهبری حزبالله و رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان داشته است؟
**شیخالاسلام: این درسی است که از عاشورا و حسین بن علی(ع) گرفتهایم. امام حسین با همه دارایی خود به میدان آمد. همین ایثار و فداکاری الآن در جنوب لبنان تکرار میشود. همین از جان گذشتگی بود که در انقلاب اسلامی ایران تکرار شد. در انقلاب ایران و در فلسطین از بچه شیرخوار تا پیرمرد 90 ساله جلوی گلوله قرار گرفتند و شهید شدند. لبنان هم همین طوراست. به روستای "قانا " نگاه کنید! پیرمرد 90 ساله و بچه شیرخوار را که در دست مادرش است، از زیر آوار بیرون میآورند. آن چه شما میبینید، از درس های عاشورا برای مقاومت و پایداری است. آن دستوری که در آیه 112 سوره هود آمده است که "فاستقم کما امرت و من تاب معک ". حضرت محمد(ص) فرمودند که این آیه مرا پیر کرد. دستوری است به همه مردم که در راه خدا به پا خیزند و یکی پس از دیگری قیام کنند. این همان آیه است که در عصر عاشورا، در استقامت امام حسین(ع) و یاران او تجلی یافت. آن بیانی که امام خمینی(ره) داشتند که، "ما مکلف به نتیجه نیستیم، ما مکلف به وظیفه هستیم. " اگر دستاوردهای مادی حاصل شد، چه بهتر و اگر حاصل نشد، نزد خداوند اجر وپاداش داریم و به وظیفه خود عمل کردهایم. وقتی که سید حسن و همه نیروهای حزبالله گفتند، "لبیک یا حسین " جز پیروزی دستاورد دیگری نخواهد داشت. شکست معنا ندارد. ممکن است که از نظر مادی نتیجهای حاصل نشود، ولی از نظر خدایی، معنوی، الهی و حتی آیندی مادی شکستبردار نخواهد بود. این همان درسی است که مقاومت اسلامی لبنان از نهضت عاشورا و قیام کربلا گرفته است.
*سوال:یکی از شعارهای حزبالله تلاش برای آزادی قدس است. به نظر شما راه وشیوه بسیج عمومی برای آزادی قدس چیست؟
**شیخالاسلام: اولین کسی که این شعار را مطرح کرد، امام خمینی(ره) بود. هیچ راهی جز بسیج عمومی وجود ندارد. روز جهانی قدس یکی از روشهای امام(ره) برای بسیج عمومی بوده است. این دیدگاه امام(ره) است. ایشان وقتی مراسم برائت از مشرکین را در حج جا انداختند، برای این بود که برائت همگانی شود. هدف این روش، ایجاد دگرگونی و نشان دادن پیروزی به دیگران بود. روش امام(ره) این بود که توده میلیونی مردم با انگیزه الهی وارد صحنه پیکار شوند و مقاومت کنند تا به نتیجه برسند، خواه با دست خالی جلوی توپ، تانک و مسلسل قرار گیرند و یا با اسلحه. در هر صورت، مردم با انگیزه الهی در صحنه حضور داشته باشند و زیر پرچم رهبری مشخص، مقاومت کنند.
اجازه دهید فرازهایی از پیام امام(ره) را که یک سال پس از کشتار حجاج ایران در مکه مکرمه، برای حجاج بیتالله الحرام فرستادند، برای شما بخوانم. چند ماه پس از کشتار حجاج بیتالله الحرام، انتفاضه فلسطین آغاز شد. امام(ره) دراین پیام به زیبایی، رویدادها و توطئهها را ترسیم میکنند و چنین می گویند، "ملت عزیز ودلاور ایران مطمئن باشند که حادثه مکه منشأ تحولات بزرگی در جهان اسلام و زمینه مناسبی برای ریشهکن شدن نظامهای فاسد در کشورهای اسلامی و طرد روحانینماها خواهد بود. با اینکه بیش از یک سال از حماسه برائت از مشرکان نگذشته است، عطر خونهای پاک شهدای عزیز ما در تمامی جهان پیچیده است و اثرات آن را در اقصی نقاط عالم مشاهده میکنیم. حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفی نیست. آیا دنیا میداند این حماسه را چه کسانی سرودهاند؟ و هم اکنون مردم فلسطین به چه آرمانی تکیه کردهاند که بیمهابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت میکنند؟ آیا تنها آوای وطنگرایی است که از وجود آنان دنیایی از صلابت آفریده است؟ آیا این درخت سیاستبازان خود فروخته است که بر دامن فلسطینیان میوه استقامت و زیتون نور امید می ریزد؟ .... شکی نیست که این آوای اللهاکبراست، این همان فریاد ملت ماست که در ایران، شاه را و در بیتالمقدس، غاصبین را به ناامیدی کشاند و این، تحقق همان شعار برائت است که ملت فلسطین در تظاهرات حج دوشادوش خواهران و برادران ایرانی خود فریاد رسای آزادی قدس را سرداد و مرگ برآمریکا وشوروی و اسرائیل گفت. آری فلسطین راه گم کرده خود را از راه برائت ما باز یافت. دیدیم که در این مبارزه چه طور حصارهای آهنین فرو ریختند و چگونه خون بر شمشیر و ایمان برکفر و فریاد بر گلوله پیروز شد. چطور خواب بنیاسرائیل در تصرف نیل تا فرات آشفته گشت و دوباره کوکب دری فلسطین از شجره مبارکه لا شرقیه و لا غربیه ما برافروخت و امروز همانگونه که در سراسر جهان فعالیتی وسیع برای به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است، برای خاموش کردن شعلههای خشم ملت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد و این تنها یک نمونه از پیشرفت انقلاب است. "
این بیانات نشان میدهند که گویی امام(ره) امروز زنده هستند وبر رویدادهای جهان احاطه دارند. با روش امام(ره) این راه ادامه دارد و پیش میرود و حتماً کفر و شرک و به ویژه اسرائیل که سمبل ظلم و ستم است، نابود خواهند شد.
ویژهنامه پاسداشت مبارزات مقاومت اسلامی لبنان در سالگرد جنگ 33 روزه خبرگزاری فارس