تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۰  ، 
کد خبر : ۱۷۴۴۵۳

دروغ‌های رسمی ایالات متحده آمریکا


در تاریخ ایالات متحده آمریکا، موارد متعددی از دروغ رسمی وجود دارد، که پاره‌ای از آنها باعث بوجود آمدن جنگ و کشتار و قتل انسانهای بی‌گناه فراوانی گردیده است. در این میان نمونه‌های زیر قابل توجه است:
1- ماجرای تخریب رزمناو آمریکا "مین" در خلیج هاوانا در سال 1989 که دستاویز اعلام جنگ آمریکا علیه اسپانیا بود، یکی از این نمونه‌ها است. این جنگ منجر به الحاق کوبا، پورتوریکو، فیلیپین و جزیره گوام به آمریکا شد.
قضیه از این قرار بود که شب  15 فوریه 1989 حوالی ساعت 9 و  45 دقیقه انفجاری عظیم در رزمناو "مین" روی داد. این ناو در لنگرگاه‌ها وانا غرق شد و 260 تن جان خود را از دست دادند. بلافاصله پس از این حادثه مطبوعات آمریکا، اسپانیایی‌ها را متهم به بمب‌گذاری در بدنه کشتی کرده و با عباراتی نظیر "منشی" ، "اردوگاه‌های مرگ" و حتی "گرایشات آدمخوارانه" آنان را به باد ناسزا گرفتند و دو تن از اربابان جراید در پی هر چه هیجان‌انگیزتر ساختن این ماجرا، با هم به مسابقه برخاستند:
ژوزف پولیتزر (که اکنون مسابقه‌ای به نام او در میان روزنامه‌نگاران برگزار می‌شود.) از روزنامه ورلد و ویلیام راندولف از نیویورک ژورنال در این کارزار تبلیغاتی مورد حمایت مغرضانه آن دسته از تجار آمریکایی که سرمایه‌گذاری کلانی در کوبا کرده بودند و رؤیای بیرون راندن اسپانیا را در سر می‌پروراندند، قرار داشتند. اما نه افکار عمومی و نه روزنامه‌نگاران در این رابطه علاقه چندانی از خود نشان نمی‌دادند. در ژانویه سال 1989، فردریک رمینگتون، طراح نیویورک ژورنال از هاوانا به رئیس خود اینگونه نوشت: "اینجا از جنگ خبری نیست، من می‌خواهم باز گردم" و "هرست" در پاسخ برای او تلگراف زد: "همانجا که هستید بمانید، شما طرح‌هایتان را تحویل بدهید، ما هم جنگ تحویل شما می‌دهیم. در این اوضاع و احوال بود که انفجار رزمناو "مین" رخ داد. هرست، کارزار عظیمی را به راه انداخت که می‌توان آنرا به خوبی در فیلم "همشهری کین" اثر اورسون ولز (1941) مشاهده کرد. هرست همه روزه و طی هفته‌های متوالی، چندین صفحه از روزنامه‌های خود را به ماجرای مین اختصاص می‌داد، و عَلَم انتقام‌جویی را برافراشته و با پشتکار تمام تکرار می‌کرد: "مین را از یاد نبرید، مرگ بر اسپانیا" بنابراین دیگر روزنامه‌ها نیز از وی تبعیت می‌کردند. تیراژ نیویورک ژورنال، ابتدا از 30 هزار نسخه به  400 هزار نسخه افزایش یافت و دیری نپایید که به دفعات از مرز یک‌ میلیون نسخه در روز هم گذشت! بنابراین این افکار عمومی کاملاً به هیجان آمدند و فضایی پرتنش در آمریکا پدید آمد. رئیس‌جمهور وقت، ویلیام مک‌کینلی که از همه طرف تحت فشار قرار گرفته بود، در روز 25 آوریل 1989 به مادرید اعلام جنگ کرد. 13 سال بعد در سال 1911 تحقیق در رابطه با تخریب وزمناو و "مین" به این نتیجه رسید که این سانحه در واقع ناشی از یک انفجار تصادفی در موتورخانه بوده است.
2- در سال 1960 در بحبوحه جنگ سرد، CLA در حضور جمعی از روزنامه‌نگاران، اقدام به انتشار یک سری "اسناد محرمانه" حاکی از پیشروی سریع شوروی‌ها نسبت به آمریکا در مسابقه تسلیحاتی جهانی نمود. رسانه‌های عمده آمریکا بی‌درنگ کاندیداهای ریاست‌جمهوری را تحت فشار قرار داده و با جاروجنجال فراوان، خواهان افزایش بارز بودجه دفاعی شدند. جان اف.کندی، عاصی از این فشارها، قول داد که میلیاردها دلار را به از سرگیری برنامه ساخت موشک‌های بالستیک دور‌برد (GAP) اختصاص دهد، امری که خواسته نه فقط CLA بلکه مجموعه قدرت‌های نظامی – صنعتی آمریکا بود. تنها پس از پیروزی در انتخابات و تصویب برنامه مذکور بود که کندی دریافت در واقع ایالات متحده در عرصه نظامی همچنان تفوقی بی‌چون‌و‌چرا بر اتحاد شوروی دارد.
3- در سال 1964 دو ناوچه اسکورت آمریکا اعلام کردند که در خلیج تونکن از جانب ناوهای اژدرافکن ویتنام شمالی مورد حمله قرار گرفته‌اند. بلافاصله تلویزیون و مطبوعات آمریکا این سانحه را به یک فاجعه ملی تبدیل ساختند و فریاد از هتک حرمت ملت آمریکا سر داده و خواستار مقابله به مثل شدند.
پرزیدنت لیندون بی جانسون، این حملات را بهانه اقدام به یک سری بمباران‌های تلافی‌جویانه علیه ویتنام شمالی قرار داد. او خواهان تصویب قطعنامه‌ای از طرف کنگره آمریکا شد که در عمل به او اجازه دهد ارتش آمریکا را وارد کارزار کند. بدین ترتیب جنگ ویتنام آغاز گشت و در سال 1975 با شکست خاتمه یافت و مدت‌ها بعد، از زبان کارکنان دو ناوچه شنیده شد که حمله خلیج تونکن اساساً امری ساختگی بوده است.
4- نمونه دیگر، در سال 1985 در دوره ریگان، اعلام ناگهانی "وضعیت اضطراری ملی" ناشی از خطر نیکاراگویه از جانب ساندنیستهای حاکم بر ماناگوآ است. در حالیکه آنها در نوامبر 1984 در پی انتخاباتی دموکراتیک به قدرت رسیده بودند، اما آزادی‌های سیاسی و بیان را نیز مختوم می‌شمردند. با این حال ریگان اصرار می‌ورزید که نیکاراگویه تنها به اندازه 2روز رانندگی با اتومبیل با هارلینگن و یا تگزاس فاصله دارد. ما در معرض خطر قرار داریم! جورج شولتز، وزیر خارجه ریگان هم در مقابل کنگره اظهار می‌داشت که "نیکاراگونه به مثابه یک غده سرطانی است که رفته‌رفته در خاک ما ریشه می‌دواند. این کشور بر اساس تئوری‌های "مین کامف" عمل می‌کند و این خطر وجود دارد که کنترل سراسر نیمکره را به دست بگیرد" این دروغ‌ها برای توجیه کمک‌های گسترده آمریکا به چریک‌های ضد ساندنیست، کنترا به کار رفته و در نتیجه به رسوایی ایران – گیت منتهی می‌شوند.
5- در رابطه با اکاذیب شایع در جنگ خلیج‌فارس در سال 1991، نیز سخن فراوان است. شایعاتی همچون "عراق، چهارمین ارتش دنیا"، "غارت اتاق مخصوص نوزادان زودرس در زایشگاه کویت"، "خط دفاعی تسخیر ناپذیر"، "حملات بسیار دقیق و حساب شده" و "کارایی نیروهای آمریکایی" نمونه‌های بارزی هستند که در این زمینه می‌توان به آن اشاره کرد. ماه‌ها پس از پیروزی نیروهای آمریکایی و یاران بریتانیایی آنان در عراق، می‌دانیم که بیان این ادعاها (وجود سلاح‌های کشتار جمعی در عراق) بی‌اساسند. اکنون بیش از پیش آشکار شده که دولت آمریکا در اخبار و اطلاعات مربوط به سلاح‌های کشتار جمعی دست برده است. گروه 1400نفری بازرسان lraq survey Groupe به ریاست ژنرال دایتون کوچک‌ترین نشانی از وجود چنین سلاح‌هایی در عراق نیافتند و به تدریج روشن می‌شود که حتی پیش از طوح این اتهامات گزارش‌های سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا دال بر نادرستی آنان به دست جورج بوش رسیده بود و گفته خانم جین هارسن، نماینده دموکرات کالیفرنیا، صحبت از بزرگ‌ترین عملیات تخدیر افکار عمومی تاریخ است. آمریکا برای نخستین بار در تاریخ خود در رابطه با انگیزه‌های واقعی یک جنگ آن هم پس از پایان منازعات، دچار تردید گشته است. در این روند عظیم تحریف واقعیات، یکی از دوایر مخفی پنتاگون به نام دفتر برنامه‌ریزی‌های ویژه نقشی عمده ایفا کرده است. بنابر افشاگری سیمور. م هرش طی مقاله‌ای در نیویورکر osp که پس از سپتامبر 2001 به ابتکار پل ولفوویتز مرد شماره 2 وزارت دفاع ایجاد شده وظیفه این دفتر توسط آبرهام شولسکی یکی از "باز"‌های دو آتشه اداره می‌شود که مسیول تحلیل و جمع‌بندی داده‌های آژانس‌های اطلاعاتی گوناگون CLA – DLA) (NSA – و ارایه آنها به دولت آمریکا است. به نظر می‌رسد که OSP با تکیه بر اظهارات تبعیدیان نزدیک به کنگره ملی عراق و رهبر آنان، احمد چلبی در انعکاس خطرات ناشی از سلاح‌های کشتار جمعی و نیز ارتباطات صدام حسین و القاعده بسیار اغراق نموده باشد. گروهی از دست‌اندر‌کاران سابق CLA و وزارت امور خارجه آمریکا، منزجر از این روند بی‌محابای تحریف افکار عمومی که غالباً نظریات خود را به طور ناشناس و به نام Veteran lntelligence professionals for sanity منتشر می‌ساختند در روز 29 ماه مه طی یک پیام غیررسمی خطاب به جورج بوش، تأکید نمودند که البته در گذشته نیز "تحریف اخبار بنابر ملاحظات سیاسی" رایج بوده، اما این امر هرگز اینگونه آشکار و مداوم برای اغفال نمایندگان منتخب مردم و به منظور جلب موافقت آنان با شروع یک جنگ صورت نگرفته است.
شخص کالین پاول نیز خود آلت دست واقع شده و اکنون مسیله آینده و حیثیت سیاسی او مطرح است. وی پیش از سخنرانی کذایی خود در 5فوریه 2003 در محضر شورای امنیت سازمان ملل متحد، اصرار داشت که تا قبل از ایراد خطابه، پیش‌نویس آنرا که توسط لویس لیبی، رئیس کابینه و دیک چنی، معاون رئیس‌جمهور تهیه شده بود را بخواند. پیش‌نویس حاوی اخبار و اطلاعاتی چنان مشکوک و بی‌پایه بود که گویا پاول را به خشم آورده و در نتیجه آن را به گوشه‌ای پرتاب کرده و گفته است: "من حاضر نیستم این مزخرفات را بخوانم." سرانجام وزیر خارجه آمریکا به قرایت خطابه رضایت می‌دهد و تنها به این شرط که جورج تنت، رئیس CLA علناً در آن اجلاس پشت سر او قرار گرفته و مسئولیت این سخنان را به همراه او بر عهده بگیرد. پل ولفوویتز طی مصاحبه‌ای با مجله و نیتی‌فیر در تاریخ 30مه 2003 صراحتاً دروغ رسمی را به رسمیت شناخت و اذعان نمود که تصمیم دولت آمریکا بر طرح خطر سلاح‌های کشتار جمعی برای توجیه یک جنگ بازدارنده علیه عراق به دلایل بوروکراتیک صورت گرفته است، چرا که ما در یک نقطه "سلاح‌های کشتار جمعی" به تفاهم رسیده‌ایم و این تنها استدلالی بود که می‌توانست توافق همگان را جلب نماید.
بدین ترتیب، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا شخصاً دروغ گفته است. جورج بوش در پی بهانه‌ای برای اعلام جنگ بر علیه مواضع سازمان ملل و به منظور جذب همدستانی نظیر انگلیس و اسپانیا، به طرح خود برای فتح عراق، در ساختن یکی از ننگین‌ترین دروغ‌های رسمی تاریخ تردیدی از خود نشان نداده است.
او در این روند تنها نبود، متحد وی تونی بلر، نخست وزیر بریتانیا روز 24سپتامبر 2002 در لندن در مقابل مجلس عوام اظهار داشت: "عراق سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیک در اختیار دارد و موشک‌هایش ظرف 45دقیقه می‌توانند وارد عمل شوند".
کالین پاول هم در خطابه خود را مقابل شورای امنیت در روز 5فوریه 2003 اعلام کرد: "صدام حسین تحقیقاتی بر روی تعدادی بالغ بر 12عامل بیولوژیک محرک بیماری‌هایی چون قانقاریا، طاعون، تیفوس، وبا، آبله و تب خونی ترتیب داده است و بالاخره دیک چنی، معاون رئیس‌جمهور در مارس 2003 در آستانه جنگ ادعا کرد: "ما معتقدیم که صدام حسین واقعاً به بازسازی سلاح‌های اتمی مشغول است".
جورج بوش نیز در اعلامیه‌های بی‌شمار خود این اتهامات را با اصرار تکرار نمود. وی طی بیانیه‌ای رادیویی خطاب به ملت آمریکا در روز 8فوریه 2003 پا را فراتر نهاده و جزییات تازه‌ای را به ماجرا افزود: "عراق تعدادی از متخصصان خود را در زمینه مواد انفجاری و نیز جعل اسناد رسمی را به همکاری القاعده گماشته است، همچنین صدام به القاعده برای استفاده از سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیک آموزش‌هایی داده است. یکی از مأموران القاعده در سال 1990 طی چندین نوبت به عراق اعزام شده تا به عراق برای به دست آوردن سموم و گازها کمک کند."
این افشاگری‌ها در رسانه‌های بزرگ جنگ‌افروز که به ارگان‌های تبلیغاتی تبدیل شده بود، انعکاسی وسیع و مبالغه‌آمیز یافته و بی‌‌وقفه از شبکه‌های تلویزیونی MSNBC، Foxnews، CNN، شبکه رادیویی کلیر چانل (شامل 1225 ایستگاه رادیویی در ایالات متحده) و رسانه‌های مختلف آمریکا پخش می‌شد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات