محمدعلی دادخواه
ماده 27 اعلامیه جهانی حقوق بشر حق هر شهروند ایرانی است که برای احقاق حقوق خود و دستیابی به امتیازات قانونی اجرا و عمل آن را از مراجع صالح طلب کند؛ هر چند که از موضع نگرش به قوانین خاص میراث فرهنگی ما قانون داخلی با یک خلأ بزرگ مواجه است و آن این که حق شکایت متجاسران و متجاوزان به میراث فرهنگی را به گونهای تنها در اختیار سازمان میراث فرهنگی قرار داده است؛ البته این موضوع در حال حاضر با توجه به دخالت و اعلام نظر سازمان میراث فرهنگی محل ایراد و اشکال نیست.
ساخت و ساز خلاف قانون برج جهاننما در میدان نقش جهان اصفهان تجاوزی است آشکارا به حریم آثار فرهنگی و میراث گذشتگان، نکته حائز اهمیت آن است که این ساخت و ساز با هیچ کدام از معیارهای جهانی هماهنگی ندارد. همچنین در بند ب (9) ماده 8 اساسنامه کیفری بینالمللی حمله به آثار تاریخی در زمره جنایت جنگی دانسته شده و در ردیف جنایاتی چون کشتار عمدی، شکنجه، تبعید غیر قانونی، تجاوز و... قرار داده شده است که این نشان از اهمیت بالای مسئله دارد. هر یک از این فرزندان آب و خاک که دل در گرو ایران عزیز دارند باید در ادای وظیفه ملی و دفاع از ارزشها و مباهات این خاک بکوشند؛
خاکی که خون هزاران نفر از سیاوش تا بابک و از امیرکبیر تا چمران اعتلایش بر آن نقش افکنده است تا ایران سربلند و سرافراز بماند. اکنون در بزنگاه تصمیم و عمل، باید از این رفتار بیقانون گریخت والا نگرش فرهنگی جهان ما را به جایی میبرد که با چهارسوی جهان احساس غربت و بیخویشی کنیم. کدام انسان خردورز و کدام منش منطقی چنین فاجعه بیجبرانی را پذیراست؟ در این مقطع باید کدام مرجع را مخاطب قرار داد. در این وادی تکلیف بزرگ و مسئولیت خطیر بر دوش همه کسانی است که هماکنون نظارهگر این فاجعه حیثیتی و فرهنگی هستند.
در شرایطی که رئیس جمهور، وزیر کشور و رئیس سازمان میراث فرهنگی دلنگرانیهای خود را به تکرار اعلام داشتهاند و بیانیههای متعدد از طرف حقوقدانان و وکلا، اعتراض باستانشناسان و تاریخنگاران و نقد مصلحان و فعالان حقوق بشر که به اتفاق در این قول همداستان هستند که باید حیثیت ملی را پاسداشت و اعتبار و آبروی کشور را نگهبان بود از یک سو و از زاویه دیگر نگاه جهانیان که اعلام میدارند که میراث بشری است. اکنون دست به روی دست نهادند خلاف وظیفه و رسالت ساکنان ایران زمین است.
امروز که این امانت متعلق به همه فرهنگهای بشری قلمداد میشود و میراث مشترک همه فرزندان آدم محسوب میشود، تکلیف نگهبانان وامانتداران این آثار نفیس بیشتر و حساستر است. به طور طبیعی تخلف و سهلانگاری در پاسداشت آنها ناهنجاری گستردهای را در وجدان جامعه جهانی ایجاد خواهد کرد. مدیران ارشد جامعه باید بدانند کارنامه دیروز کسانی که ممکنات و مقدارات جامعه در دست آنها بود امروز ورق میخورد. اکنون باید به گونهای عمل کرد که آیندگان که هنگام این رخداد را بررسی و تحلیل میکنند در کارنامه شما رخدادی غمانگیز و بیتوجیه ببینند که امکان جلوگیری از آن ممکن بوده اما بیدقتی باعث بروز چنین فاجعهای شده است. تاریخ دادرس بیطرفی خواهد بود و داوری وی مورد پذیرش همگان.
آیا هیچ اندیشیدهاید در آیندهای نه چندان دور نتیجه تحلیل وقایع نگاران آن خواهد بود که مسئولان امروز نه تنها در موقع انتخاب و عمل قادر به برداشتن گام صحیح نبودند، بلکه گوش نصیحتپذیر و توانایی درک واقعیتهای موجود را نیز نداشتند؟ طی سالیان متوالی که اندیشمندان و آگاهان بانگ سر داده بودند که دست نگه دارید و بیجهت پول و توانایی کشور را هدر ندهید، متأسفانه مدیران با حیف ومیل امکانات دولتی نه تنها گامی مثبت برای این میهن مستعد برنداشتند که غمگنانه باید اعلام کرد اعتبار ایران و ایرانیان را در منظر جهانی و مجامع بیناللملی به بازیچه گرفتنند.
نگاه لطیف متخلفان تضمین یک رسیدگی عادلانه و منصفانه را مخدوش میسازد. اعتدال و حاکمیت قانون را از دست ندهیم و برای گروههای افراطی که قدرتمندانه در صدد پیمودن را خلاف صلاح جامعه هستند بایستیم این مهم میسر نمیشود مگر با اجرای قانونی بدون تبعیض و جدابندی. این پرسش آیندگان از مدیران امروز خواهد بود که چرا به رغم حساسیت موضوع از منظر داخل و خارج تصمیم قاطع و اجرایی در مهلت و فرصت مناسب اتخاذ و اجرا نشده است. باید با دوراندیشی و توجه به بایدها و نبایدها خردورزانه (عقل ابزاری) اجازه ندهیم گزینههای دیگری که میتواند نتیجه معادل داشته باشد ـ اما آبرو و حیثیت ما را در معرض مخاطره قرار خواهد داد ـ به کار گرفته شود.
تردید به خود راه ندهیم که اگر دیگران دایه دلسوزتر از مادر شدند و گنجینه ملی و میراث فرهنگی ما را پاس داشتند، برداشت جهانیان آن است که ما خود عرضه پاسداری از میراث را نداشتهایم. روشن است که پیوندهای عمیق اعتقادی، هنری و فرهنگی اصیلی که بین مردم ما و روح متبرک نقش جهان وجود دارد هرگز بین افراد دیگر و این بنای استوار مظلوم یافت نمیشود.
نقش جهان ریشه در اعتقاد سنن و دیرینگی ما دارد، اما متاسفانه به دلیل ندانم کاری و عدم توجه دادرسان، موضوع در موضعی قرار میگیرد که بسیاری از تواناییهای ما زیر سؤال میرود. در صورت رسیدگی به این موضوع در دیگر کشورها، نگاه دادرسان جهان و استنباط آنها از ما و مدیران ما چه خواهد بود؟ هنوز هم فرصت هست چنانکه تصمیم دیروز شورای شهر اصفهان دیروز نقش جهان را نجات داد. خوشبخت جامعهای که خطای خود را بشناسد و آن را اصلاح کند و بدین گونه پندپذیری و اصلاح نظام را به مردم بیاموزد یعنی مصداق عملی امربه معروف و نهیاز منکر.
برخی بر این تصمیم بودند تا از خریداری واحدهای تجاری این برج امتناع کنند و برخی بر این باورند که اگر برجبانان به زور ساختمان را به شهر تحمیل کردند خرید از فروشگاههای آن را تحریم کنند. در شرایطی که اجلاس آتی یونسکو از 19 تا 26 تیر ماه در شهر دوربان آفریقای جنوبی برگذار میشود میتوان جبران مافات کرد. هر چند فرصت اندک و مهلت محدود است اما مدیریت کارآمد آن است در شرایط بحرانی اتخاذ تصمیم شایسته کند. امید که همه مدیران و مسئولان ارشد کشور و دستاندرکاران مربوط، به ایران، گذشته و آینده آن بیندیشند نه به منافع جناهی و یا خدای ناخواسته شخصی.
ما که طی قرون در پهنه گیتی صدا در دادهایم که: اول اخلاق ما بعد تمدن آنها، دستکم باید معیارهای تجربی ضربالمثلهای گذشتگان را از دست ندهیم، امثال و حکمی جهانی تفکر و تجربه به همراه دارد. انسان عاقل داستان پیاز و چوب و پول را تکرار نمیکند که در مجازات عمل خلافی نخست بپذیرد که تاوان سهلتری را بپردازد. هنگامی که از تحمل آن عاجز آمد دومین آن را انتخاب کند و زمانی که از مجازات دوم نیز ناتوان آمد آخرین آن را قبول کند. روزگاری طریقه راهاندازی قطار را نمیدانستیم و فرنگیها آن را به ما یاد دادند و به عنوان ماشین دودی آن را شناختیم، عیبی نیست.
اگر نیروگاه و پالایشگاه را آنان برای نخستین بار در کشور ما برپا کردند و تحویلمان دادند چندان جای گله و افسوس ندارد، اما اگر در نگهبانی از میراث فرهنگی خود کاهلی کردیم و اعتبار و ارزش آن را نادیده گرفتیم این واقعه غمبار و فاجعه آبروریز با هیچ آبی قابل شستوشو و با هیچ جارویی رفت ورب نمیشود. اکنون وضع به گونهای شده است که حفظ اخلاق را از دیگران باید بیاموزیم و به راستی باید به لقمان حکمت آموخت. واقعیت انکارناپذیر امروز این است که در این زمانه پرمخاطره و حساس یک جدال سخت و نفسگیر بین هویت و بیهویتی در میان فرهنگ و ضدفرهنگ جریان دارد.
بر همه کسانی که در موضع حاکمیت تصدی قرار دارند این مسئولیت بار است که با انتخاب آگاهانه و منطقی، جبهه خود را به طور روشن معلوم کنند. بر ماست که با انتخاب هویت بومی و فرهنگ این سرزمین از احداث برج نازیبای جهاننما که همه معنویت و فرهنگ و تمدن ما را نشانه گرفته مقابله کنیم تا نقش خود را به عنوان حافظان میراث کهن این مرز وبوم تثبیت کنیم. همچنین بر ماست که برای تشخص نسل فردا، تعهد خویش را در حفظ میراث دیروز فراموش نکنیم.