تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۶  ، 
کد خبر : ۱۷۸۶۱۶
نگاهی به مسأله فقر در جهان

کارکرد اقتصاد

سیدحسین امامی اشاره: براساس اعلامیه جهانی حقوق بشر «هر کس حق بهره مندی از سطح زندگی مناسب برای خود و خانواده اش را داراست و از جمله اقلام این زندگی مناسب، دسترسی به غذا، پوشاک، مسکن، مراقبت های بهداشتی و خدمات اجتماعی ضروری هستند.» اما برای اغلب مردم جهان این حقوق هر روز دست نیافتنی تر می شوند. به عنوان مثال حق غذا خوردن را در نظر بگیرید. غذا یک عرضه کوتاه مدت نیست. تولید غذا در جهان هیچ گاه به اندازه امروز نبوده است. براساس گزارش توسعه منابع انسانی سازمان ملل در سال ۱۹۹۷ این تولید به اندازه کافی هست که هر ساکن کره زمین روزانه ۲۷۰۰ کالری مصرف کند. اما تولید به تنهایی کافی نیست. مردمی که به غذا نیاز دارند باید بتوانند آن را خریداری کنند و مشکل دقیقاً از همین جا آغاز می شود. براساس همین گزارش سالیانه ۳۰ میلیون نفر از مردم جهان فقط از گرسنگی می میرند و ۸۰۰ میلیون نفر از سوءتغذیه مزمن رنج می برند.

دویست سال پیش افرادی بر اثر بیماری ها، جان خود را از دست می دادند. اما بشر توانسته در طول این مدت با پیشرفت علم پزشکی این مشکلات را حل کند. اما چگونه ممکن است با گذشت بیش از ۲۰۰۰ سال از میلاد مسیح(ع) و بیش از ۱۴۰۰ سال بعد از بعثت پیامبر اکرم(ص) و تأکید و سفارش خداوند و رسولان به فقرا، هنوز هم میلیون ها انسان از فقر، گرسنگی، قحطی، سوءتغذیه و بیماری های قابل درمان جان خود را از دست بدهند و در عوض همین مشکلات، در نقاط دیگری از جهان، هزاران انسان به خاطر پرخوری و چاقی بیش از حد، به بیماری های مختلف دچار شده و جان خود را از دست می دهند و این دو سر طیف گسترده انسان- اشرف مخلوقات جهان و خلیفه الله- است. انسان پرمدعای هزاره سوم، گرفتار معضلات و نابسامانی هایی است که نمی تواند از آنها چشم پوشی کند. می توان فقر را بعد از جنگ و کشتار همنوعان دومین معضل بشر دانست که هنوز برای رهایی از آن اقدامات مؤثری انجام نداده است.
کوفی عنان- دبیر کل سازمان ملل به مناسبت ۱۷ اکتبر ۲۰۰۵ برابر با ۲۵ مهر ماه ۱۳۸۴ روز بین المللی محو فقر در پیامی اعلام داشت که فقر در حال نابودی خانواده ها، جوامع و ملت هاست و روزانه موجب مرگ ۳۰ هزار کودک در جهان می شود. او خواستار مشارکت بین المللی ثروتمندان و فقرا برای بهبود و ایجاد فرصت ها در مسیر ایجاد زندگی بهتر برای ابنای بشر شد. عنان تأکید کرد موضوع امسال- «دستیابی به اهداف توسعه هزاره، توانمندسازی فقیرترین فقیرها»- براین واقعیت تأکید دارد که اگر به فکر فقیرترین فقیرها، یعنی آنان که غالباً از فرآیند توسعه خارج هستند باشیم، فقر را می توان کاهش داد.
جیمز موریس- مدیر اجرایی برنامه جهانی غذای سازمان ملل متحد- در گزارشی بیان کرد که تعداد کمی از مردم می دانند که تلفات ناشی از گرسنگی و بیماری های مرتبط بیش از تلفات ناشی از ایدز، مالاریا و سل می باشد، چیزی که بدتر است این است که آمار گرسنگی مزمن پس از گذشت چند دهه مجدداً روبه افزایش است.
جمع کل کودکان گرسنه در جهان در حدود ۱۰۰ میلیون نفر می باشد که در حال حاضر از دریافت هرگونه مساعدت محرومند. یاری رسانیدن به آنان و نیز حدود ۱۵ میلیون مادرانی که از سوء تغذیه مزمن رنج می برند و کودک شیرخوار دارند حدود ۵ میلیارد دلار در سال هزینه دارد.
موریس افزود: مبلغ ۲ میلیارد دلار می تواند توسط کشورهای در حال توسعه تأمین گردد و مبلغ باقیمانده یعنی ۳ میلیارد دلار برای کشورهای توسعه یافته است که می بایست تقبل کنند. با یک نگاه اجمالی می توان هزینه های نظامی و ساخت اسلحه های جدید کشورهای پیشرفته را با این ارقام مقایسه کرد و تأسف خورد. پروفسور آمارتیاکومارسن Amartya kumarsen معروف به آمارتیاسن- فیلسوف و اقتصاددان هندی تبار انگلستان که در سال ۱۹۳۳ میلادی در ایالت بنگال هندوستان به دنیا آمد و استاد اقتصاد دانشگاه کمبریج است. به واسطه تحقیقات گسترده و عمیق در رشته اقتصاد رفاه و در تبیین روش و برخورد عادلانه و نقادانه به پدیده های فقر، نابرابری و قحطی و نتایج شگفت انگیز و جالب توجه که در سال های ،۱۹۷۱ ۱۹۷۶ و ۱۹۷۹ ارایه کرد و از آن به بعد دریچه های کاری و تحقیقاتی تازه ای را برای محققین دیگر بازکرد از سوی آکادمی سلطنتی علوم سوئد مفتخر به دریافت جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۸ شد. او اولین و تنها آسیایی است که جایزه نوبل اقتصاد دریافت کرده است.
او می گوید: نمی توان درک کرد که چگونه یک نظم جهانی ترحم آمیز می تواند این همه از انسان ها را گرفتار مصیبت، گرسنگی مستمر و زندگی محنت زده و فلاکت بار کند و چرا میلیون ها کودک بی گناه هر سال باید به خاطر کمبود و فقدان غذا یا مراقبت های پزشکی و اجتماعی جان ببازند. این مسأله جدیدی نیست و موضوع بحث متکلمین بوده است. این استدلال که خداوند دلایلی دارد که از ما می خواهد خودمان به حل این مسأله بپردازیم مورد حمایت گسترده اندیشمندان بوده است. من به عنوان یک فرد غیرمذهبی در موقعیتی نیستم که بتوانم مزایای کلامی این استدلال را ارزیابی کنم. اما می توانم قوت اقناعی این ادعا را درک کنم که خود ما باید مسئولیت توسعه و تغییر در جهانی را که در آن بسر می بریم عهده دار باشیم. لازم نیست که کسی دیندار یا بی دین باشد که این ارتباط مقدماتی را بپذیرد. به عنوان انسان هایی که در یک مفهوم کلی با هم زندگی می کنیم، نمی توانیم گریزی از این اندیشه ها داشته باشیم که رویدادهای دهشتناکی که در حول و حوش ما رخ می دهند اساساً مشکلات خود ما هستند. مسئول این مشکلات خود ما هستیم. چه، کسی دیگری هم دخیل باشد یا خیر؟!
به عنوان انسان های ذی صلاح، نمی توانیم از وظیفه قضاوت درباره این که در چه وضعی هستیم و چه باید کرد شانه خالی کنیم. به عنوان مخلوقات فکور، می توانیم در مورد زندگی دیگران تأمل و اندیشه کنیم. احساس مسئولیت ما می توانند به طور کلی به مصایبی که در حول و حوش ما وجود دارند و در حیطه قدرت ما برای کمک به حل آنها قرار می گیرند نیز مرتبط شوند.
عصر ما اتفاقات هولناک و گریه کم ندارد. اما تداوم گرسنگی در سطحی گسترده در جهانی که به لحاظ رونق و رفاه بی سابقه است، مطمئناً یکی از بدترین آنهاست. قحطی ها با شدت تعجب آوری به کشورهای متعدد سر می زند. به علاوه گرسنگی گسترده و رایج موجب بدبختی و نکبت عظیمی در بسیاری از نقاط جهان می شود. صدها میلیون نفر از جمعیت جهان را به ضعف و ذلت نشاند و بخش قابل توجهی از آنها را به طور مستمر به کام مرگ می کشاند. آنچه که این گرسنگی گسترده را فراتر از یک تراژدی می کند، شیوه ای است که ما آن را به صورت بخشی جداناپذیر از جهان مدرن پذیرفته و تحمل می کنیم گویی تراژدی است که ذاتاً گریزناپذیر است. اغلب فرض می شود که کار چندانی برای علاج این وضعیت های بسیار بد نمی توانیم انجام دهیم.
اگرچه، تولید غذا باید یکی از متغیرهایی باشد که در میان چیزهای دیگر می تواند بر شیوع گرسنگی تأثیر بگذارد. حتی قیمتی که در آن مصرف کننده می تواند غذا را خریداری کند متأثر از اندازه تولید غذا است. نباید نسبت به ماهیت و شدت مسایل مربوط به گرسنگی، تغذیه ناکافی و قحطی با تمرکز بر روی تولید غذا قضاوت کنیم. حتی اگر وقتی که غذا زیادی وجود دارد یک فرد ممکن است مجبور به گرسنگی کشیدن بشود و این زمانی است که او توانایی خرید غذا در بازار را ندارد.
حتی وقتی یک قحطی به کاهش تولید غذا نسبت داده می شود (قحطی های چین در سال های
۱۹۶۱-۱۹۵۸ و قحطی های ایرلند در دهه ۱۸۴۰) برای تبیین علت این که چرا بخش هایی از جمعیت یک کشور از بین می روند در حالی که بقیه مشکلی ندارند باید فراتر از آمار تولید غذا برویم. قحطی ها با منطق تفرقه بیانداز و حکومت کن به وجود می آیند. وقتی تولید غذا در قلمروی به خاطر خشکسالی کاهش می یابد کشاورزان آن منطقه ممکن است از حقوق حق خود یعنی غذا خوردن محروم شوند، در حالی که کمبود واقعی و قحطی در کشور وجود نداشته باشد. قربانیان وسیله خرید غذا ندارند. چون در صورتی که محصولاتشان را از دست بدهند چیز دیگری برای فروش ندارند. دلایل خوبی وجود دارد که فقر را به صورت محرومیت از قابلیت های اولیه در نظر بگیریم، تا صرفاً به صورت درآمد پایین که ضابطه متعارف شناسایی فقر است. محرومیت از قابلیت های اولیه می تواند در مرگ و میر زودرس، تغذیه ناکافی قابل توجه، امراض ماندگار، بیسوادی گسترده و سایر کاستی ها منعکس شوند، چشم انداز فقر قابلیتی این دید منطقی را که درآمد پایین مطمئناً یکی از علل اصلی فقر است نفی نمی کند، چون فقدان درآمد می تواند دلیل اصلی برای محرومیت قابلیتی یک فرد باشد. فقر را می توان به نحو معقولی برحسب محرومیت قابلیتی شناسایی کرد، رویکردی که توجه خود را معطوف محرومیت هایی می کند که به لحاظ ذاتی مهم هستند. بر خلاف این که درآمد پایین فقط به لحاظ ابزاری حائز اهمیت است.
گرسنگی نه تنها به تولید غذا و توسعه کشاورزی مربوط می شود، بلکه همچنین به کارکرد کل اقتصاد و حتی گسترده تر به عملکرد مناسبات سیاسی و اجتماعی مربوط می شود که می توانند به طور مستقیم و غیرمستقیم به توانایی مردم در بدست آوردن غذا و کسب سلامتی و تغذیه تأثیر گذارند.
توماس رابرت مالتوس (۱۸۳۷-۱۷۶۶) هرگونه اعانه پولی را به عنوان راه حل مسأله جمعیت رد می کرد، زیرا اعتقاد داشت هرگونه پرداخت پولی به صورت اعانه، مسأله فقر را حل نخواهد کرد. بلکه تنها به افزایش درآمد نهایی کمک کرده و در نتیجه منجر به رشد جمعیت خواهد شد. بنابر این، کمک به مستمندان وضعیت آنها را بدتر می کند، زیرا با افزایش تعداد کودکان این طبقه، چنین اقدامی موجب می شود تا ثروت جامعه از افرادی که آن را به صورت مولد مورد استفاده قرار می دهند، به جمعیت فقیر جامعه انتقال یابد و بنابر این وجوهی که باید برای ایجاد مشاغل جدید سرمایه گذاری شود برای نگهداری فقرا، بیهوده مصرف می شود و در نتیجه رشد اقتصادی کاهش می یابد. به نظر مالتوس علت فقر در جامعه ساختار بنیادی آن یا توزیع درآمد غیرعادلانه و عدم تساوی میان طبقات در بهره برداری از مالکیت و یا ثروت نیست. بلکه علت واقعی فقر از رفتار اجتماعی خود فقرا ناشی می شود. به عبارت دیگر، فقرا خود مسئول بدبختی خود می باشند و متأسفانه برای مبارزه با فقر اقتصادی نمی توان کاری انجام داد. تنها راه حل این است که گرسنگی و فقر، رشد جمعیت را تدریجاً متوقف کند.
پروفسورسن معتقد است درست همان طور که در بدبینی مالتوسی [-تولید غذا به زودی از رشد جمعیت عقب می افتد-] می تواند به عنوان یک پیش بینی کننده وضعیت غذا در جهان گمراه کننده باشد، آنچه را که می توان خوش بینی مالتوسی [-گرسنگی و فقر رشد جمعیت را تدریجاً متوقف می کند-] نامید می تواند میلیون ها نفر را به کام مرگ فرو کشد. به خاطر این که مسئولین در دام پیش بینی غلط تولید سرانه غذا افتاده اند و علایم اولیه مصیبت و قحطی را نادیده گرفتند. نظریه غلط درک شده می تواند کشنده باشد، فقر چشم انداز مالتوسی نسبت غذا به جمعیت مسئول مرگ میلیون ها انسان است (مانند قحطی ۱۹۴۳ بنگال)
آدام اسمیت- پدر علم اقتصاد- (۱۷۹۰-۱۷۲۳) برخلاف مالتوس، با قانونی که به نفع فقرا، تحت عنوان قوانین فقرا وضع شده بود، مخالف نبود؛ هرچند آن قانون را به خاطر زمختی و ماهیت ضد تولیدی و برخی قواعد دست و پاگیری که وجود آنها را برخلاف منافع کسانی می دانست که از آن استفاده می کنند مورد انتقاد قرار می داد. براساس تحلیل های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اخیر، به نظر من می توان اقداماتی را شناسایی کرد که منجر به حذف قحطی ها و کاهش اساسی تغذیه ناکافی مزمن شوند.
مطمئناً این امر حقیقت دارد که هیچ گاه با وجود کارکرد یک مردم سالاری چند حزبی قحطی رخ نداده است. در حقیقت، کشورهای فقیر با حکومت مردم سالاری گاهی اوقات کاهش بسیار بیشتری در تولید و عرضه غذا و نیز سقوط شدید تر قدرت خرید بخش های عمده ای از جمعیت را نسبت به بعضی کشورهایی که حکومت غیر مردم سالاری دارند داشته اند. اما در حالی که کشورهای استبدادی با قحطی های بزرگ روبه رو شوند، کشورهای مردم سالار علی رغم این که وضعیت غذایی بهتری داشتند، توانستند ترتیب هایی اتخاذ کنند که از بروز قحطی جلوگیری کنند. اداره مبتنی بر مردم سالاری، شامل انتخابات چند حزبی و رسانه های آزاد، این امکان را به وجود می آورند که ترتیباتی برای امنیت اولیه حمایتی نهادینه شوند. در واقع پیشگیری از وقوع قحطی ها تنها یک نمونه از گستره حمایتی مردم سالاری است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات