تاریخ انتشار : ۰۶ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۰  ، 
کد خبر : ۱۷۹۲۷۸

شریعتمداری و سیاستمداری


محمد قوچانی
از میان سیاستمداران و شریعتمدارن تاریخ معاصر ایران، نزد سران جمهوری اسلامی مرحوم سیدحسن مدرس از همه همگنان خود محبوب‌تر است. گرچه برخی می‌کوشند تبار حکومت اخیر را به تئوری‌های مرحوم شیخ فضل‌الله نوری برسانند و نقطه نظرات بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و تلاش‌های مورخان نزدیک به حکومت درباره رهبر جنبش مشروعه‌خواهی همه دال بر این خویشاوندی است اما از یاد نبریم که شیخ نوری در برابر شیخ خراسانی قرار گرفته بود که مشروطه‌خواه بود و همین تقابل شیخ فضل‌الله نوری و آخوند خراسانی و نیز نقش سیدین (طباطبایی و بهبهانی) در نهضت مشروطه ایران سبب می‌شود که نتوان به آسانی از میان شریعتمداران عصر مشروطه یکی را برگزید و آن یکی را نماد شریعت و دیگران را مظهر انحراف از آن طریقت دانست و درست به همین دلیل است که با وجود تجلیل‌های امام خمینی از شیخ فضل‌الله‌ نوری و تحلیل‌های مورخان وفادار به تئوری ولایت فقیه از مشروعه‌خواهی آن مرحوم،‌ هنوز نمی‌توان به صراحت اعلام کرد میان این جمهوری و آن شیخ نسبت نبوت برقرار است.
اما درباره سیدحسن مدرس اوضاع متفاوت است. مدرس همچون سیاستمداری شریعتمدار نه فقط مورد توجه و تقدیس سران و مورخان جمهوری اسلامی است بلکه نویسندگان و سیاستمداران ملی، ملی – مذهبی و حتی برخی روشنفکران عرفی از او با احترام و علاقه یاد می‌کنند. مشروطه‌خواهی آن مرحوم (که به شکل یک پارلمانتاریست حرفه‌ای بروز می‌یافت)، میهن‌دوستی و ایران‌خواهی‌اش (که او را در کنار دکتر محمدمصدق در صف رجال آزاده مجالس صدر مشروطه قرار می‌دهد) و ایستادگی و سرزندگی او در برابر دیکتاتوری در شرف تاسیس پهلوی و شخص رضاخان از جمله عواملی است که مدرس را نزد حکومت و اپوزیسیون سربلند و پرافتخار می‌سازد حتی اگر شهادت و مرگ ناجوانمردانه او را در نظر نگیریم که مظلومین و شهیدان در ایران محبوبیتی ذاتی دارند. اما این تعلق خاطر و علاقه مشترک سبب نمی‌شود در تاریخ نگاری رسمی بمانیم و چهره مدرس را تنها از دریچه نمایشنامه‌های تلویزیون دولتی یا کتاب‌های درسی و رسمی بشناسیم. پژوهش درباره سیدحسن ما را باید به سوی راززدایی از این پرسش هدایت کند که چرا در عصر ستیز با روحانیت و علمای شیعه،‌ یک روحانی چنین از سوی دیگران به خصوص روشنفکران مورد احترام قرار می‌گیرد؟ مدرس،‌ فقیهی همچون آخوند خراسانی نبود که بر کفایه‌اش شرح بنویسند و از این راه نامش ماندگار شود؛‌ با مولفی همچون علامه نائینی نبود که تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله‌اش را سند تئوریک مشروطه‌خواهی بدانند و نامش را در تاریخ اندیشه سیاسی بنویسند؛ سیدحسن مدرس گرچه در آغاز به عنوان نماینده فقهای شیعه در مجلس شورای ملی برگزیده و راهی پارلمان شد اما در ادامه راه خود منتخب ملت شد. در مجلس دوم مدرس منتخب روحانیت (مصوبه برجای مانده از پیشنهاد شیخ فضل‌الله نوری) بود: «مجلس شورای ملی نمره 8020/4732 تلگراف از تهران به اصفهان به توسط انجمن محترم ولایتی خدمت جناب مستطاب ملاذالانام آقامیرزا سیدحسن مدرس قمشه سلمه‌الله از جمله منتخبین علمای عظام در مجلس شورای ملی وجود محترم جناب مستطاب‌عالی است ان‌شاء‌الله عاجلا حرکت فرموده به طهران تشریف بیاورید که عموم ملت از زیارت حضور حضرت عالی بهره‌مند گردند.» با وجود این در مجالس بعدی (دوره سوم، چهارم،‌ پنجم و ششم) با رای مستقیم مردم تهران نماینده پارلمان شد و در کنار محمد مصدق و دیگر آزادیخواهان در ردیف نمایندگان رتبه اول تهران قرار گرفت و در مجلس هفتم نیز تنها با دخالت دولت از راهیابی به مجلس بازماند. همین چهره پارلمانی سیدحسن‌ مدرس بود که بعدها در ذهن طلاب جوان و علمایی مانند سیدروح‌الله خمینی اثری شگرف نهاد و امام خمینی را به یکی از طرفداران نظام پارلمانی تبدیل کرد تا بدانجا که در کشف‌الاسرار تعبیه مجلس خبرگان روحانی را در کنار مجلس شورای ملی از جمله شروط تبدیل حکومت عرفی به حکومت شرعی می‌داند. گفته می‌شود بنیان‌گذار جمهوری اسلامی در ایام حیات مدرس به مجلس می‌رفت تا شاهد سیاستمداری این شریعتدار باشد: این آدم که – من درس ایشان یک روز رفتم – می‌آمد در مدرسه سپهسالار (که مدرسه شهید مطهری است حالا) درس می‌گفت – من یک روز رفتم درس ایشان – مثل اینکه هیچ کاری ندارد،‌ فقط طلبه‌ای است دارد درس می‌دهد؛ این طور قدرت روحی داشت. در صورتی که آن وقت در کوران آن مسائل سیاسی بود که باید حالا بروند مجلس و آن بساط را درست کند. از آنجا – پیش ما – رفت مجلس. آن وقت هم که می‌رفت مجلس، یک نفری بود که همه از او حساب می‌بردند. من مجلس آن وقت را هم دیده‌ام. کانه مجلس منتظر بود که مدرس بیاید؛ با اینکه با او بد بودند،‌ ولی مجلس کانه احساس نقض می‌کرد وقتی مدرس نبود. وقتی مدرس می‌آمد،‌ مثل اینکه یک چیز تازه‌ای واقع شده، این برای چه بود؟ برای اینکه یک آدمی بود که نه به مقام اعتنا می‌کرد و نه به دارایی و امثال ذالک،‌ هیچ اعتنا نمی‌کرد؛ نه مقامی او را جذبش می‌کرد،‌ [نه دارایی] ایشان وضعش این طور بود که - برای من نقل کردند این را که – داشت قلیان خودش را چاق می‌کرد. خودش این طور بود. فرمانفرمای آن روز (حالا که من می‌گویم «فرمانفرما» شما به ذهنتان نمی‌آید که یعنی چه!!) فرمانفرمای آن روز وارد شده بود منزلش [مدرس] به او گفته بود که: حضرت والا! من قلیان را آبش را می‌ریزم،‌ تو این را،‌ آتش سرخ را درست کن یا به عکس. (صحیفه امام / ج16 / ص 451)
مدرس در آن زمان از سران حزب «اصلاح‌طلبان» بود. این حزب (که برخلاف نامش از سوی مورخان دارای گرایش‌های محافظه‌کارانه در برابر تجددخواهان چپ و راست شناخته می‌شود) در اصل مقابل حزب دموکرات و سپس حزب تجدد قرار گرفت که نوعی مدرنیسم وارداتی را تبلیغ می‌کردند. اما اصلاح‌طلبان بر اساس سنت حزب اعتدالیون تاسیس شده بودند که از مدرنیسم ملی و بومی دفاع می‌کردند. دوگانه اعتدالیون (به رهبری افرادی مانند علی‌اکبر دهخدا) / عامیون (به رهبری افرادی مانند سیدحسن تقی‌زاده) در مشروطه دوم به صورت سه حزب اصلاح‌طلبان (به رهبری مدرس) تجدد (به رهبری تدین) و سوسیالیست (به رهبری سلیمان‌میرزا) درآمد که در این میان افراد مستقلی چون محمد مصدق و چهره‌های ملی و ادبی چون ملک‌الشعرای بهار نیز همراه و هم‌پای مدرس بودند. مصدق در پارلمان و بهار در حزب متحد مدرس بود و حزب تجدد رضاخان به شمار می‌رفت. درک سیاسی مدرس به عنوان یک سیاستمدار حرفه‌ای که به فعالیت حزبی می‌پرداخت سبب می‌شد که هیچ کس نتواند در آن فضای ضدروحانی میان این سیاستمدار شریعتدار و سیاستمداران عرفی فاصله‌ای ایجاد کند. مدرس با وجود آنکه منتخب فقها بود و از این حیث می‌توانست به مدد چهره دینی خود امتیازی سیاسی بجوید اما ترجیح می‌داد انگیزه‌های دینی خود را سبب‌ساز رشد و ارتقا قرار ندهد و با حربه دین دیگران را تکفیر نکند و اصولاً از موضع کفر و ایمان به سیاست نپردازد. سیاست‌ورزی مدرس،‌ سیاست‌ورزی عرفی بود که گرچه به جهت اقامه شریعت شکل گرفته بود اما هیچ‌گونه رنگ و بوی صنفی و طبقاتی دیده نمی‌شد. مدرس به عنوان یک سیاستمدار وارد سیاست شده بود نه به عنوان یک شریعتدار. مرحوم آیت‌الله پسندیده برادر امام خمینی که از شاهدان عصر مدرس بود روایت می‌کند که: اواخر 1302 یا اوایل 1303 شمسی،‌ یک روز عصر،‌ حقیر و چهار پنچ نفر دیگر منزل ایشان بودیم. عموی شیخ حیدرعلی نیاورانی نیز حضور داشت،‌ که شیخ معممی با قد بلند و ریش زرد و چشم زاغ و لباس خاص وارد شد و تقاضا کرد مطالبی به عرض برساند،‌ فرمودند فردا صبح اول وقت بیایید. شیخ معمم رفت و آقای نیاورانی عرض کرد،‌ این شخص، حاج میرزا حسن رشدیه صاحب کتاب صددرس است،‌ مرحوم مدرس به آقای نیاورانی و بقیه فرمودند،‌فردا صبح برای چایی بیایید که حضور داشته باشید. صبح زود رفتم و چایی و نان صبحانه را نوکر ایشان عمواقلی آورد و حاج میرزا حسن رشدیه آمد و در تاق‌نمای حیات نشستیم. آقای رشدیه عرض کرد که از آسمان و زمین گلوله می‌بارد و خونریزی می‌شود، من در زمان مشروطه‌ برای اختلافی که در بین بود و مرحوم حاج شیخ فضل‌الله نوری در حضرت عبدالعظیم متحصن بودند،‌ برای اینکه آیا خدمت ایشان بروم، استخاره‌ای کردم که این آیه آمد «بفضل‌الله و برحمته» بنابراین به خدمت ایشان رفتم. در یکی از اتاق‌های دست راست صحن بودند،‌به ایشان گفتم که تحصن و مخالفت با مشروطه و عنوان مشروطه دست بردارید والا کشتار خواهد شد. ایشان مرحوم حاج آخوند رستم‌آبادی را که در یکی از اتاق‌های دست چپ حضرت عبدالعظیم بودند و پس از مذاکراتی موافقت کردند که از تحصن و اقدامات خود دست بردارند، حالا هم از حضرت عالی می‌خواهم موافقت فرمایید تا سردار سپه رئیس‌جمهور شود و جنابعالی،‌ رئیس‌الوزرا و هشت نفر از علما را برای وزارت خود انتخاب فرمایید و به این کشمکش خاتمه و از خونریزی جلوگیری کنید. خداوند مرحوم مدرس را غریق رحمت فرماید. پس از خاتمه کلام برخاستند و ایستادند و با حرکت دست و لهجه اصفهانی فرمودند اگر هشت نفر مثل خودم سراغ داشتم که دنبال سناری «صددیناری» نباشند،‌ قبول می‌کردم ولی می‌ترسم اگر این پیشنهاد را بپذیرم و از علما دولتی تشکیل بدهم، آنها فریفته مقام و منصب و حب دنیا شوند و موجب دلسردی مردم از روحانیون بشود و مردم از تقلید ماها دست بردارند،‌ بنابراین من به راه خودم ادامه می‌دهم. (کیهان فرهنگی،‌ آبان 66، ص 6)
همین نگاه عرفی و غیرصنفی مدرس به امر سیاست سبب شد که او به مثابه مشروطه‌خواهی تمام عیار این نکته را درک کند که حفظ دولت مشروطه برتر از هر فعالیت سیاسی دیگر است چرا که اگر مشروطه از بین برود نه مشروعه که حکومت مطلقه و مستبد بر سر کار می‌آید و از دیگر سو مشروطه‌خواهی و قانون‌گرایی در جامعه دینی لاجرم به مشروعه‌خواهی و شریعت‌سالاری منتهی می شود. بنا به همین منطق بود که مدرس با جمهوریخواهی رضاخان مخالفت کرد چرا که مشروطه غیرمشروعه را بر جمهوری مطلقه ترجیح می‌داد. مدرس در سیاست‌ورزی و مشروطه‌خواهی خود چنان عاری از توجه به منافع صنفی بود که از سیاستمداران عرفی مانند قوام‌السلطنه و وثوق‌الدوله دفاع می‌کرد. گرچه مدرس با قرارداد 1919 بسیار جنگید اما هنگامی که پس از لغو قرارداد وثوق‌الدوله به عنوان وزیر به پارلمان پیسنهاد شد مدرس از وزارت او دفاع کرد و در حالی که محمد مصدق نطقی در مخالفت با وثوق‌الدوله ایراد کرد حسن مدرس نطقی در دفاع از او خواند چرا که به درستی گمان می‌برد تکثیر سیاستمداران عالی‌رتبه سبب خواهد شد رضاخان نتواند به تنهایی حمکرانی و دیکتاتوری کند. نقل است که مدرس در انتخابات دوره پنجم مجلس از اعتبارنامه نصرت‌الدوله فیروز پسر فرمانفرما با وجود نقش وی در عقد قرارداد 1919 دفاع کرد و افزود که او توبه کرده گرچه توبه گرگ،‌ مرگ است و در جلسه 29 شهریور 1305 هنگام معرفی کابینه حسن مستوفی در مجلس از حسن وثوق (عاقد قرارداد 1919) به عنوان وزیر امور خارجه دفاع کرد و گفت قرارداد مزبور یک معامله فضولی بوده و چون اصلش از بین رفته و موضوع منتفی شده باید حب و بغض‌های قدیمی را نیز فراموش کرد. (ابراهیم فخوایی،‌ کیهان فرهنگی، آبان 66، ص10)
مناسبات مدرس و رضاخان نیز از همین جهت قابل فهم است. بخشی از شهرت مدرس به مخالفت او با رضاخان باز می‌گردد و جمهوری اسلامی نیز از همین حیث که بر جای پادشاهی پهلوی نشسته است از مدرس تجلیل می‌کند که شهید عصر پهلوی اول بود. با وجود این مدرس بیش از آنکه با رضاخان مخالف باشد با دیکتاتوری رضاشاه مخالف بود؛ ]ملک‌الشعرا[ بهار در ضمن از قول سیدحسن مدرس روحانی برجسته می‌گوید که رضاخان در زمستان 1299 از او خواست دست‌ به دست هم داده حکومت را براندازند.» (سیروس غنی؛ برآْمدن رضاخان، ص180)
با وجود این پیشنهاد مدرس با رضاخان همکاری نکرد اما شواهدی در دست است که نشان می‌دهد مدرس همچون مصدق رضاخان را تنها به عنوان نخست‌وزیر می‌پذیرفت. مصدق در نطق مخالفت فراکسیون اقلیت مجلس با سلطنت رضاخان گفته بود سردارسپه گرچه توانسته است امنیت را برای ایران به ارمغان آورد اما این از برکت اختیار رئیس‌الوزرای مشروطه است چرا که اگر رضاخان رضاشاه شود طبق قانون مشروطه پادشاه اختیاری ندارد و اگر اختیاردار شود خلاف قانون مشروطه عمل کرده است. مدرس اما پیش از نطق مصدق پیشنهاد مبسوط‌تری داده بود: هنگامی که طرح تغییر حکومت ایران از پادشاهی به جمهوری در مجلس طرح شد: «مدرس... استدلال کرد که انتخاب‌کنندگان به مجلس جدید اختیار تغییر قانون اساسی و آوردن جمهوری نداده‌اند. در حقیقت هر یک از نمایندگان سوگند وفاداری به قانون اساسی کنونی و صیانت نهاد پادشاهی خورده است. مدرس برای از میان بردن بن‌بست سه راه پیشنهاد کرد: ابطال انتخابات تازه و انحلال مجلس و برگزاری انتخاباتی دیگر که به وکلای منتخب اختصاصاً اختیار داده شود تا احمدشاه را از سلطنت بردارند، مجلس فعلی احمدشاه را خلع کند و یک قاجار صغیر جای او گمارد و رضاخان نایب‌السلطنه باشد، اقدام به نوعی همه‌پرسی درباره نهاد پادشاهی.» (همان، ص333)
مدرس در عین حال که با حذف احمدشاه مخالف بود اما حذف رضاخان را هم نمی‌پذیرفت تا بدین وسیله به روش مشروطه‌خواهان تعادل قوا را ایجاد کند: «مدرس... امضا‌کننده اصلی لایحه‌ای شد که مجلس فرماندهی کل قوا را به رضاخان می‌داد تا احمدشاه دیگر نتواند صرفاً به فرمان همایونی او را از کار بردارد.» (سیروس غنی؛ همان، ص 376) مدرس در برابر این کار از رضاخان خواست تا رجال سیاسی مشروطه مانند وثوق و قوام از تبعید بازگردند تا تعادل میان سیاستمداران برقرار شود و رضاخان دیکتاتور نشود.
مدرس در جلوگیری از لغو مشروطه و اعلام جمهوری موفق بود اما سرانجام رضاخان توانست به سلطنت دست یابد. در آغاز به نظر می‌رسید کار مدرس تمام است اما او به عنوان سیاستمداری حرفه‌ای هنوز امیدوار بود. همین امید سبب شد مدرس سیاست تازه‌ای در پیش بگیرد و به جای برخورد ایدئولوژیک به برخوردی سیاسی با رضاخان دست زند: «نقل‌و‌قولی است از مرحوم ملک‌الشعرای بهار در کتاب آقای مکی – مدرس قهرمان آزادی، جلد 2 صفحه 776 – حاکی از این که مدرس در دوره ششم مجلس گفته است باید با دولت و شاه (رضا پهلوی) موافقت کرد شاید خوب شود و خدمت کند و به همین جهت مدرس و ما (اقلیت) ترک مخاصمت کردیم. او روزهای پنجشنبه با شاه ملاقات داشت و در اصلاحات ضروریه همکاری می‌کرد.» (ابراهیم فخرایی، کیهان فرهنگی، آبان 66، ص 11)
رضاخان نیر همچون مدرس سعی کرد که روابط خود با او را بهبود بخشد:‌ «رضاخان بی‌تامل درصدد ربودن دل مدرس برآمد و با او به گفت‌و‌گوی جدی پرداخت. مرتب با مدرس دیدار می‌کرد. این ملاقات‌ها بیشتر در یکی از دو اقامتگاه رضاخان در تهران و همیشه پیش از طلوع آفتاب صورت می‌گرفت. مستخدم معتمدی می‌رفت و مدرس را می‌آورد.
... هر وقت مدرس می‌خواست به حومه شهر برود رضاخان به رئیس بلدیه تهران می‌گفت وسائط نقلیه خصوصی در اختیارش بگذارد. این دید و بازدیدها در اواسط دی ماه 1303 شروع شد و تا مدتی بعد از تاجگذاری رضاخان در 1305 ادامه یافت و آنگاه ناگهان قطع شد. چون رضاخان دیگر به حمایت مدرس نیاز نداشت.» (سیروس غنی؛ همان، ص 375)
منابع دیگر نه تنها این ملاقات‌ها را تائید کرده‌اند بلکه گفته‌اند: «رضاشاه سعی کرد در بدو زمامداری امتیازهایی به مدرس و ملیون بدهد از این رو دولت مستوفی بنا به صلاحدید مدرس روی کار آمد و تعدادی از نمایندگان طرفدار مدرس نیز به مجلس ششم راه یافتند.» (تاریخ معاصر ایران، کتاب دهم، 1375، ص56)
روابط مدرس و رضاخان به جایی رسید که علی ابوالحسنی (منذر) یکی از مورخان حامی اصولگرایان مذهبی و مدافع سرسخت شیخ فضل‌الله نوری اخیراً در کنگره بزرگداشت حاج‌آقا نورالله اصفهانی در اصفهان (17 مرداد 1384) که با پیام محمود احمدی‌نژاد و نطق غلامعلی حداد عادل افتتاح شد گفته است:
بعد از سلطنت رضاخان یک حزب مخفی به نام ضاد. الف (مخفف ضداجنبی و ضدانگلیس) تشکیل می‌شود. سه نفر در راس این حزب قرار دارند: مدرس، مستوفی و رضاخان. بحث مرحوم مدرس این بود که تاکنون ما با رضاخان جنگیدیم حال او پیش برده باید امور کشور را با رویکرد جدیدی پیش ببریم و امور را به صلاح هدایت کنیم. از افراد دیگر مرتبط با این حزب می‌توان آیت‌الله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ محمدتقی بافقی، مرحوم الفت اصفهانی و... را نام برد. یکی از اقدامات جناح مرحوم مدرس کشف کودتای صهیونیستی در ایران بود. قضیه از این قرار است که در شهریور 1305 مقرر گردید رضاخان ترور شود. این توطئه ترور که قرار بود از سوی صهیونیست‌ها با هدف تشکیل حکومت صهیونیستی به دست سرهنگ فولادی و مسیو حایم در ایران اجرا شود به توسط یاران مدرس (و به طور مخفی مرحوم آیت‌الله شیخ حسین لنکرانی) به رضاخان اطلاع داده شد زیرا آنها حکومت صهیونیستی را خیلی مهیب‌تر از دولت رضاخان می‌دانستند. در پشت صحنه اقدامات دیگری نیز انجام گرفت که همگی ناشی از تحرکات این حزب بود. لغو کاپیتولاسیون و تاسیس بانک ملی هم کار این حزب بود... در اوایل مهر ماه 1306 این حزب به توسط تیمورتاش از هم می‌پاشد. (فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره 34، تابستان 1384، ص 294، به گزارش موسی حقانی)
از آیت‌الله شهید حسن مدرس جمله‌ای برای جمهوری اسلامی به یادگار مانده است که گویای جوهره و عصاره این حکومت دینی است: «دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست» چنان مقبول بود که حتی بر روی اسناد رسمی و اسکناس‌های رایج جمهوری اسلامی نقش بست. بر این مبنا می‌توان گفت که کارنامه سیاسی مدرس گویای کارنامه دینی او نیز هست که این هر دو ظاهراً سیاست‌ورزی از نوع مدرس را به سیاستمداران ما می‌آموزد. بر مبنای این الگو مدرس گرچه شریعتمدار بود،‌ اما از موضع یک سیاستمدار وارد عرصه عمومی می‌شد. حزب ایجاد می‌کرد، وارد پارلمان می‌شد، نطق می‌کرد، مذاکره می‌کرد، امتیاز می‌گرفت. حتی با دشمن‌ترین دشمن خود (رضاخان) مذاکره می‌کرد و گرچه شجاعتش در اعلام مخالفت با دیکتاتوری پهلوی بی‌نظیر بود، اما به همان اندازه در تشخیص مصلحت سیاسی و ترجیح آن به جمود سیاسی استاد بود. مدرس نه از ستیز باکی داشت و نه از سازش. به وقت جنگ اهل نبرد بود و به وقت صلح، مرد صلح. هم‌اکنون کسی یافت نمی‌شود که بتواند تلاش مدرس را در لغو قرارداد 1919 کتمان کند، اما هنوز کسی هم یافت نمی‌شود که بتواند بهنگام از وثوق‌الدوله دفاع کند. مدرس اما می‌دانست چه زمان با وثوق‌ موافق و چه زمان مخالف باشد. هنگامی که صدای پای استعمار را می‌شنید با عاقد قرارداد 1919 مخالفت کرد و هنگامی که صدای پای استبداد را می‌شنید از وزارت وثوق‌الدوله دفاع کرد. روشنفکران مستقل و متعهد ما البته هنوز مانند مرحوم مصدق تحلیل می‌کنند که بدون توجه به شرایط زمان و مکان و دیکتاتوری رو به رشد رضاخان علیه وثوق‌الدوله نطق می‌کرد گویی ایده‌آلیسم روشنفکران همچنان مانع از پذیرش رئالیسم سیاستمداران می‌شود و مدرس سیاستمداری رئالیست بود. بلایی که بعداً بر سر مصدق آمد و محمدرضا پهلوی قوام را مقابل او قرار داد تا شده جوان از نزاع رجال کارکشته به سلطنت مطلقه برسد در واقع در عصر پهلوی و به دست خود مصدق نازل شده بود. از این حیث مدرس واقعاً مجتهد بود. مجتهدی سیاسی که احکام سیاسی را با توجه به شرایط مکان و زمان صادر می‌کرد و باب اجتهاد را نبسته بود. بدین ترتیب می‌توان گفت دو وجه شریعتمداری و سیاستمداری سیدحسن مدرس نه در تقابل با هم بودند و نه امتیازی برای دیگری در کسب کرسی‌های حکومت و فقاهت به حساب می‌آمدند. مدرس نه برای ایجاد حکومت دینی تلاش می‌کرد و نه دینی حکومت. اما شریعتمداری او پشتوانه سیاستمداری او بود. آنجا که اجتهاد و عقل شیعی به کار سیاست و سیاست‌ورزی مدرن می‌آمد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات