تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۲۷  ، 
کد خبر : ۱۸۱۷۱۷
روایت محمود علیزاده‌طباطبایی از مدیریت جنگ

مشکل جنگ پول نبود

ریحانه طباطبایی اشاره: گروه سیاسی: محمود علیزاده طباطبایی را همه به عنوان یک حقوقدان و وکیل دادگستری می شناسند اما در سابقه مدیریتی وی سمتی دیده می شود که می توان از او به عنوان یکی از منابع مسائل مدیریتی جنگ یاد کرد. همین سابقه علیزاده طباطبایی شرق را به گفت وگویی درباره جنگ تشویق کرد.

* شما از سال 64 در سازمان برنامه و بودجه آن زمان مسوولیت اداره کل دفاعی سازمان را بر عهده داشتید. چرا چنین مسوولیت خطیری را به شما واگذار کردند؟
** قبل از انقلاب در نیرو هوایی بودم و از کسانی بودیم که فعالیت هایی داشتیم و رژه 19 بهمن 57 را در محضر حضرت امام(ره) طراحی کردیم. بعد از پیروزی انقلاب انجمن اسلامی را در نیروی هوایی پایه گذاری کردیم که تمامی کارهای امنیتی، عقیدتی و اطلاعاتی را بر عهده گرفت. از سال 58 اقداماتی شروع شد، از جمله پاکسازی های گسترده ای که در ارتش انجام شد و گروه هایی که پس از انقلاب در ارتش نفوذ کرده بودند مانند نیروهای چپ و سازمان مجاهدین خلق. از این رو ما دست به پاکسازی گسترده در نیروی هوایی زدیم و بخش عمده ای را اخراج کردیم. در آن زمان کودتایی نیز در نیروی هوایی توسط حزب توده طراحی شد که به اشتباه کودتای نوژه نام گرفت. سرهنگ نوژه از شهدای نیروی هوایی بود که در جنگ های سال 58 در کردستان شهید شد و به همین دلیل پایگاه همدان به نام او نامگذاری شد که چون این کودتا در این پایگاه طراحی و برنامه ریزی شد به این نام معروف شد.
همین اتفاق سبب شد ما تعداد دیگری از افسران را نیز پاکسازی کنیم و در این میان برخی نیز کنار گذاشته شدند که مستحق نبودند خاطرم هست پس از کودتای نوژه خلبان ها را بازجویی می کردیم. یکی از خلبان ها که پس از آن شهید شد خلبان قدیری مقدم از من پرسید گمان می برید چند خلبان در نیروی هوایی داریم که پاسخ دادم بیش از دو هزار خلبان داریم. جواب داد ما 168 خلبان داریم. این پاسخ موجب تعجب من شد اما او توضیح داد اگر جنگی دربگیرد خلبان کسی است که بتواند بجنگد و زنده برگردد. پس از جنگ یکی از خلبان های ورزیده که در زمان جنگ معاون فرمانده نیروی هوایی بود این جمله را یادآوری و تاکید کرد که فقط دو نفر از آنها شهید شدند. بچه هایی که در آن زمان با تجربه ای کم اما شجاعانه و ایثارگرانه رفتند و جنگیدند و شهید شدند کسانی بودند که آمادگی چنین جنگی را نداشتند. اوایل جنگ روز 17 دی در قرارگاه فرماندهی در خوزستان بودم. سرهنگ فکوری فرمانده نیروی هوایی که بعد هم وزیر دفاع شد عصبانی شده بود و از اتاق فرماندهی داد می زد «اگر یک هواپیما روی زمین بماند من خلبانش را اعدام می کنم. می خواهم امروز نیروی هوایی نابود شود، اما جلوی لشگر عراق گرفته شود.» اینها مسائلی است که بازگو نشده است. این نیروی هوایی بود که تانک را می زد. حدود 20 هواپیما سقوط کرد اما جلوی لشگر زرهی عراق در خرمشهر گرفته شد.
اگر نیروی هوایی نبود خوزستان سقوط می کرد. اما بعدها و پس از فرار بنی صدر، فکوری پیش من آمد و گفت: «طباطبایی، تو شاهدی اگر من گفتم می خواهم نیروی هوایی نابود شود و خوزستان سقوط کند هدفم نابودی نیروی هوایی نبود، بلکه می خواستم کشور را نجات بدهم اما از این جمله برایم پرونده سازی کرده اند که در یک روز به دستور مستقیم من 20 هواپیما سقوط کرده است.» جنگ چنین وضعیتی داشت و من نیز در جریان مستقیم جنگ و بسیاری از اتفاق های رخ داده در آن بودم. سال 58 نیز مجله ای در نیروی هوایی به نام پاسداران آسمان راه انداختم که از آنجا که ارتش خود یک مجله داشت توسط سازمان عقیدتی سیاسی ارتش سردبیر مجله خود آنها شدم و پس از مدتی به این جمع بندی رسیدیم که تاریخ جنگ را مکتوب کنیم. در آن زمان گروهی در ارتش تحت مدیریت آقای رادمنش استاد جامعه شناسی شکل گرفته بود که سربازها را به جبهه می فرستاد تا مصاحبه بگیرند. در همان زمان مسوولیت گروه تاریخ جنگ را نیز به من دادند که آمدم و فرمانده سابق نیروی هوایی که تیمسار معینی پور بود، فرمانده نیروی دریایی، جانشین او و تعدادی دیگر از فرماندهان ارشد را دعوت کردم و به رئیس سیاسی عقیدتی گفتم تاریخ جنگ را چهار سرباز نمی توانند با مصاحبه بازگو کنند و ما با این تیمی که در اختیار داریم می توانیم واقعیت را ثبت کنیم. آنها نیز با دقت و جدیت مشغول این کار شدند و توانستند اسناد و مدارکی در خصوص جنگ جمع آوری کنند. پس از آنکه ما این اسناد و مدارک و تاریخ جمع آوری شده را در اختیار رئیس عقیدتی سیاسی وقت گذاشتیم، او عنوان کرد این اسناد و مدارک به هیچ وجه قابل انتشار و ارائه نیست. من با واقعیت جنگ آنجا آشنا شدم و از این رو سال 64 زمانی که آقای روغنی زنجانی رئیس برنامه و بودجه شدند با توجه به مدرک تحصیلی من که لیسانس حقوق بود از من دعوت کردند در این پست مشغول به کار شوم. ایشان به من گفتند در سازمان برنامه و بودجه بخشی است که 50 درصد بودجه دولت را در حوزه های امنیتی، دفاعی و سیاسی در اختیار دارد که ما نظارتی بر آن نداریم و از آنجا که تو تجربه جنگ را داری و در این رشته هم تحصیل کردی و همچنین نماینده دولت در شورای خرید تسلیحات نظامی نیز هستی مسوولیت این کار را بر عهده بگیر.
* آن طور که از اظهارات شما، فرماندهان جنگ، مدیران و همچنین اسناد و خاطرات به جامانده از آن زمان مشخص است به دلیل شرایط پیش آمده به نظر می رسد حداقل در بخش مالی و منابع انسانی برنامه ریزی های دقیق و کارشناسی شده ای صورت نگرفته بود. زمانی که شما این مسوولیت را بر عهده گرفتید چه تغییراتی را از سوی دولت برای برنامه ریزی اقتصادی جنگ انجام دادید؟
** من زمانی که وارد سازمان شدم با طرحی با عنوان «تجهیز 500 گردان برای انجام حمله نهایی» مواجه شدم. آقای زنجانی به من گفتند برای اجرای این طرح پیشنهادهای زیادی ارائه شده و بودجه زیادی نیز می طلبد. اگر ذهنم درست یاری دهد بودجه عمومی دولت در آن زمان حدود 200 میلیارد تومان بود که بیش از 100 میلیارد تومان آن برای نیروهای مسلح از ردیف جنگ تا بودجه جاری عمرانی نیروهای مسلح، شهربانی و کمیته بود. آقای زنجانی به من گفت این طرح تقریباً 50 درصد مابقی بودجه دولت را نیز احتیاج خواهد داشت. من با بررسی اولیه ای که در سازمان برنامه انجام دادم، متوجه شدم کارشناسانی که در بخش دفاعی سازمان هستند توان بررسی این گونه طرح ها را ندارند. در این باره حتی آقای هاشمی که ریاست مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشتند از من پرسیدند در زمان رژیم گذشته بودجه نظامی چگونه تدوین می شد؟ پاسخ دادم قبل از انقلاب شورای اقتصاد بعد از هر برنامه ای گزارش مالی به دولت و شاه می داد، شاه تعیین می کرد که چند درصد بودجه کشور می تواند در اختیار ارتش قرار گیرد که این پول در اختیار ستاد بزرگ ارتشداران قرار می گرفت و آنان برنامه ریزی می کردند. اما پس از انقلاب این سیستم به هم خورد و دیگر چنین ستادی وجود نداشت. ستاد مشترک ارتش به شدت تضعیف شده بود و ما در کنار آن سپاه را داشتیم و جایی نبود تا این هماهنگی ها بین ارتش و سپاه خصوصاً در مورد منابع صورت گیرد.
از این رو من تیمی را در آنجا با مدیریت تیمسار چگینی تشکیل دادم که زمانی که شهید فکوری وزیر دفاع بود او نیز قائم مقام ایشان و متخصص برنامه ریزی و بودجه بندی نیز بود. کارهای مطالعاتی را صورت دادیم و نظام طرح ریزی، استراتژیکی، برنامه ریزی و بودجه بندی نظامی را سامان دادیم و در این طرح که در سازمان انجام شد ضمن بررسی تاریخی برنامه ریزی و طراحی استراتژی نظامی ایران و جهان، مبانی را مطرح و اعلام کردیم ترکیب سازماندهی شده برای تصمیم گیری در خصوص بودجه نظامی ترکیب منطقی و درستی نیست. طبق قانون اساسی، شورای عالی دفاع در خصوص استراتژی های نظام تصمیم گیری می کرد اما ما مطرح کردیم برای آنکه بتوانیم طرح ریزی استراتژیک نظامی انجام دهیم در راس مقام رهبری هستند و ما اهداف، سیاست ها و برنامه های کلی را باید تنظیم کنیم، تهدید های برون مرزی و درون مرزی را برآورد کنیم و جایگاهی به نام شورای امنیت ملی داشته باشیم تا این برنامه ها و بررسی ها به آن شورا ارائه شود. در شورای عالی دفاع فقط فرماندهان و نظامی ها حضور داشتند اما در شورای امنیت ملی وزیر اطلاعات حضور دارد تا برآوردهای اطلاعاتی و استراتژیکی را ارائه دهد، رئیس سازمان برنامه و بودجه حضور دارد که منابع را در اختیار دارد و وزیر اقتصاد که پول در اختیار دارد و با اصلاح قانون اساسی این پیشنهاد ما به تصویب رسید.
البته مقاومت هایی نیز در این خصوص صورت گرفت. منابع مالی کم بود. مشکلات زیاد بود. ما حرف هایی داشتیم که مدعی بودیم حرف های کارشناسی است. تلاش های زیادی صورت گرفت تا بین ارتش و سپاه تفاهم، همکاری و وحدت بیشتری صورت گیرد و به همین دلیل نیز تشکیل ستاد فرماندهی کل قوا را پیشنهاد کردیم چراکه اعتقاد داشتیم باید ستادی برای ایجاد وحدت بین سپاه و ارتش تشکیل شود که این امر را نیز فرماندهی کل قوا می توانست بر عهده بگیرد و همچنین فرمانده کل می توانست از این ستاد مشورت نیز بگیرد و بر اساس آن تصمیم گیری کند. در زمان جنگ منابع ما نیز محدود بود و البته ما کشور را نیز تعطیل نکرده بودیم. دستگاه ها و وزارتخانه ها همه به کار خود ادامه می دادند و البته همه امکانات شان را نیز همین دستگاه ها برای کمک به جنگ بسیج کرده بودند. اما دستگاه ها و وزارتخانه هایی نیز بود که نمی شد و نباید از بودجه شان کم می شد و این مساله از مسائل مورد مناقشه ما در آن زمان با نیروهای مسلح بود. یکی از مشکلات مان نیز با نیروهای مسلح در خصوص پرسنل و نیروهایشان بود. ستادها خیلی بزرگ شده بودند و وقتی من سابقه را بررسی می کردم، متوجه شدم این مشکل ریشه ای است، به طور مثال سال 54 هنگامی که قرارداد الجزایر منعقد شد و تهدید نظامی عراق و درگیری نظامی به وجود آمد، اتفاقی در خلیج فارس رخ داد. پرسنل نیروی دریایی در جزیره فارسی بدون آذوقه مانده و فراموش شده بودند و در نهایت یک کشتی انگلیسی به آنان کمک و بی بی سی روی آن خیلی تبلیغ می کند، از این رو وقتی ستاد کل تشکیل می شود شاه دستور می دهد مرکز فرمانده نیروی دریایی با تمام پرسنلش به جنوب نقل مکان کند اما دستور او اجرا نمی شود و فرمانده آن برکنار می شود.
استدلال بر این بود که معنی ندارد که وقتی این نیرو در جنوب مستقر است ستاد فرماندهی آن به این بزرگی در تهران باشد اما زور شاه نمی رسد و فرماندهی در تهران باقی می ماند. ما پس از انقلاب دیدیم که این مشکل همچنان باقی است. به طور مثال در منطقه مهرآباد تصمیم گرفتیم با هماهنگی فرمانده آن که با ما هم عقیده بود بخشی از نیرو را کم کنیم؛ بخشی در آن بود که 30 پست سرباز داشت که در هر شیفت می شد 90 سرباز که با افسر نگهبان و... بیشتر نیز می شد، من دست گذاشتم روی این نقطه و گفتم این بخش را به کل حذف کنیم، همه مخالفت کردند و گفتند نمی شود چنین کاری را انجام داد. مطالعه کردیم، بررسی کردیم و متوجه شدیم در سال 39 این مکان انبار تسلیحات نظامی بود اما پس از آن منتقل شده ولی پست آن برداشته نشده است و مسائلی از این قبیل زیاد بود. یا در خرید های تسلیحاتی ما باز هم دچار مشکل بودیم و حرف کارشناسی داشتیم. من خود نماینده دولت در خرید تسلیحات بودم و کارشناسانی که داشتیم یعنی تیمی که با تیمسار چگینی آورده بودم همه از کارشناسان نظامی خبره بودند و سلاح های هوایی، دریایی و زمینی را خوب می شناختند. ما نظرات کارشناسی آنان را مطرح می کردیم و از طرف مقامات بالانیز مورد پذیرش قرار می گرفت و از این طریق توانستیم جلوی خیلی از خرید های غیرکارشناسی را بگیریم.
* آیا در این رابطه با موانع و مشکلاتی نیز مواجه شدید یا نظر کارشناسی سازمان و دولت را قبول می کردند؟
** به طور مثال برای نیروی هوایی قرارداد ارائه شد. برای خرید ماهواره از انگلیس که به تصویب بانک مرکزی نیز رسیده بود، از آنجا که من خود نیز در نیروی هوایی بودم، درخواست کردم این قرارداد را مورد بازبینی قرار دهیم. با بررسی این قرارداد متوجه شدیم در آن ذکر شده این رادارها تا پایان جنگ فقط در شمال ایران در کنار دریای خزر و آن هم با حضور مستشاران انگلیسی قابل استفاده هستند. متاسفانه کسانی که این قرارداد را امضا کرده بودند کارشناس و متخصص نبودند و متوجه نشده بودند این رادارها به هیچ وجه به درد کشور نمی خورد. ما این موضوع را به اطلاع نخست وزیر رساندیم و به بانک مرکزی ابلاغ شد که جلوی این خرید گرفته شود. یا قراردادی بود در خصوص هواپیماهای باربری که نمی دانم به چه دلیل تصمیم به خرید این یگان گرفته شده بود، ما جلوی این خرید را نیز گرفتیم و اعلام کردیم بهترین ناوگان ترابری را در منطقه، ما داریم و نیازی به خرید هواپیماهای از رده خارج نداریم. البته اتفاق هایی نیز رخ می داد که ما نمی توانستیم جلوی آن را بگیریم، به طور مثال ما در نیروی هوایی احتیاج به جت آموزشی داشتیم و قبل از انقلاب نیز آموزش های خلبان هایمان در امریکا صورت می گرفت و خلبان آماده وارد ایران می شد و با هواپیماهای اف4 و اف5 پرواز می کرد. در حالی که مشغول بررسی حل این مشکل بودیم پیشنهادی در خصوص خرید جت اف7 از چین رسید. مشخصات این هواپیما را بررسی کردیم و متوجه شدیم به هیچ وجه به درد ما نمی خورد. ما هواپیمایی نیاز داشتیم که خلبان پس از آموزش بتواند اف 14 را بلند کند.
هیات بررسی خرید های تسلیحاتی که من به عنوان نماینده دولت در آن بودم، آقایان صفایی و علی آقامحمدی از مجلس بودند، رئیس دیوان محاسبات بود، آقای شریعتی از وزارت دفاع و آقای پوراستاد نیز از وزارت سپاه در آن حضور داشتند و موحدی ساوجی از کمیسیون داخلی مجلس. این هیات راهی چین شد برای بررسی این خرید و بازدید از صنعت نظامی این کشور. در فرودگاه که نشستیم برای هر نفر یک خودرو آمد و به رغم اصرارمان که همه با یک خودرو راهی شویم قبول نکردند و هر کس با یک خودرو راهی شد. خودرویی که من سوار شدم معاون بازرگانی وزارت دفاع چین آن را همراهی می کرد و شروع کرد به فارسی صحبت کردن با من و نصیحت کردن من. او اطلاعات ریز زندگی من را داشت و پیشنهاد معامله می داد و اینکه چرا با این خرید مخالف هستم. من دلایل خود را توضیح دادم. یا اینکه ما در سازمان با بررسی های کارشناسی خود اعلام کردیم خرید از روسیه از دست دادن پول است و تسلیحات نظامی آنها به درد ما نمی خورد. تلاش های گسترده ای در خصوص خودکفایی شد و سازمان برنامه نیز به شدت حمایت کرد. البته تشکیل ستاد فرماندهی کل قوا با موافقت امام که ریاست آن بر عهده نخست وزیر بود بسیاری از مشکلات را حل کرد و در آنجا بحث امنیت ملی و قدرت نظامی مطرح شد و در خصوص تخصیص بودجه تصمیمات مناسب تری گرفته شد.
ما همچنین متوجه شدیم بسیاری از تجهیزات نظامی دیگر به دردمان نمی خورد کمااینکه در حمله نخست امریکا به عراق مشاهده کردید عده ای مطرح کردند که ما باید در این جنگ از عراق دفاع کنیم و در خورهایی که ما هشت سال در آن با عراق جنگیدیم امریکایی ها باید 30 سال در آن بجنگند، اما با توجه به تجربه ای که داشتیم و اطلاعات بین المللی ای که کسب کرده بودیم، اعلام کردیم امریکا احتیاج ندارد با بیلچه مین را از زمین درآورد، یک بمب در ارتفاع یک متری می زند همه مین ها از زمین خارج می شود کمااینکه این اتفاق هم افتاد. یکی از مشکلات ما در کل جنگ همین اظهارات غیرکارشناسی بود. اگرچه مقاومت کردیم و ایثار و فداکاری نیروها قابل تقدیر بود اما کمبود امکانات به ما اجازه ادامه جنگ را نمی داد. در تحقیقات سازمان برنامه و بودجه متوجه شدیم نوابغ چندان وارد جنگ و ارتش نمی شوند و در ایران نیز این گونه بود اما پس از انقلاب و هنگام جنگ اتفاقی که افتاد این بود که عده ای از بااستعداد ترین بچه های ما و از نوابغ دانشگاه ها به جبهه ها رفتند و لباس نظامی پوشیدند و در سپاه حضور پیدا کردند، یعنی این را می خواهم بگویم که خیلی از موفقیت های سپاه و عملیات های صورت گرفته مدیون این بچه هاست و البته پشتیبانی هوایی و زمینی ارتش خصوصاً هوانیروز نیز بی تاثیر نبود. در تمامی موفقیت ها ارتش و سپاه با یکدیگر نقش داشتند اما غیر از تلاش ها و ایثارگری های نظامی که در خط مقدم بودند تفکر و عقلانیت در رده های فرماندهی که تحصیلکرده دانشگاه ها بودند نیز بسیار موثر بود. اما متاسفانه در پشت جبهه ها مشکلات داشتیم جبهه ها وجود نداشت.
* بودجه جنگ در آن زمان چگونه تامین می شد و منابع مالی کشور با توجه به تحریم ها و قیمت نفت از کجا می آمد؟
** بودجه از دولت تامین می شد؛ از فروش نفت و مالیات. البته مالیات بسیار ناچیز بود و بخش عمده آن از فروش نفت بود. بودجه کشور در سال های 64، 65، 66، 67 و حتی 68 به 400 میلیارد تومان در سال نرسید و همیشه نصف آن برای جنگ مصرف می شد.
* یکی از انتقادهایی که خصوصاً این روزها در رابطه با دولت از سوی بعضی از سردارهای جنگ صورت می گیرد این مساله است که دولت امکانات مادی کافی را در اختیار جبهه ها نمی گذاشت. شما به عنوان کسی که آن زمان مسوولیت این کار را بر عهده داشتید چه نظری در این خصوص دارید؟
** مسوول بودجه جنگ از سال 64 تا پایان جنگ من بودم، خصوصاً در سال 66 که در ستاد کل مستقر شدم به مسوولان نظامی نیز توضیح می دادم که نیازهای شما قابل قبول و درک است اما نیاز ما متناسب با منابع مان تامین می شود اما آنها می گفتند دولت بخش های دیگر را تعطیل کند و تمامی بودجه را به جنگ اختصاص دهد. خب امکان آن وجود نداشت. از بودجه 200 میلیاردی ما 100 میلیارد آن در اختیار نیروهای مسلح بود، از 100 میلیارد باقیمانده هم 86 میلیارد آن برای آموزش و پرورش، بهزیستی و بهداشت و درمان می رفت. اینها قابل تعطیل نبود. ما نمی توانستیم آموزش و پرورش را تعطیل کنیم. بیش از یک میلیون معلم را چه می کردیم؟ گفتند جنگ را دولت اداره کند. دولت آمد در ستاد کل؛ رئیس دولت شد رئیس ستاد فرماندهی کل قوا، وزیر صنایع شد معاون لجستیکی، رئیس سازمان بودجه شد معاون طرح برنامه و وزیر فرهنگ و ارشاد شد معاون فرهنگی. همه دولت را در اختیار ستاد کل قرار دادیم. سازمان برنامه همیشه متهم بود به اینکه بودجه لازم را در اختیار جنگ قرار نمی دهد. سازمان برنامه و بودجه همیشه منابع را بر اساس اولویت بندی ها تقسیم می کرد. همیشه به مقامات جنگ می گفتیم شما به ما بگویید از کجا بزنیم تا منابع بیشتری در اختیار شما قرار دهیم؟ نفت را بشکه ای هفت دلار فروختیم، یعنی جنگ را با این رقم اداره کردیم.
مالیات که نداشتیم و تولید نیز تعطیل بود. فروشگاه ها خالی بود و همه چیز حتی مرغ و گوشت باید از خارج تامین می شد. اینها مایحتاج عمومی مردم بود. گندم و برنج از خارج وارد می شد و خیلی اقلام دیگر که همگی نیازهای اساسی مردم بودند و نمی توانستیم آنها را تعطیل کنیم. در خصوص همان طرح که گفتم یعنی 500 گردان سوالی مطرح شد در جلسه ستاد کل با حضور همه مسوولان که هر طرح امنیتی و دفاعی یک هدف نظامی را دنبال می کند با این طرح که شما می خواهید انجام دهید هدف نظامی تان چیست؟ از این رو برای مشخص شدن هدف نظامی طرح استراتژیک و نظامی مطرح کردیم که نخست مشخص شود هدف دفاعی است یا پدافندی آن وقت برای هرکدام از آنها برنامه ریزی صورت گیرد تا کمبودها جبران شود. به طور مثال نیروی هوایی ما در اواخر جنگ به محض اینکه هواپیمایی بلند می کرد نیروهای امریکایی در خلیج فارس به آن اخطار می دادند که برگرد به سمت داخل کشور و اگر می رفتیم می زدند، یا قبل از اینکه رادار ما توانایی تشخیص حضور موشک های دشمن را بدهد ما در تیررس دشمن بودیم. خب این قدرت هوایی ما بود، در خصوص قدرت موشکی نیز چین هم به ما و هم به عراق موشک می فروخت که گمان می برم با هماهنگی امریکا بود، یعنی بر اساس تئوری مهار دوگانه ریگان به هر دو طرف اسلحه فروخته می شد. هر وقت ما پیشروی می کردیم به عراق سلاح می فروختند و جلوی فروش سلاح به ما را می گرفتند و هر وقت عراق پیشروی می کرد برعکس عمل می کردند. واقعیت هایی در جنگ وجود داشت. نمی شد در عمل واقعیت ها را ندید. سه کشور هواپیمای اف 14 را در اختیار داشتند؛ نیروی هوایی امریکا، اسرائیل و ایران. قطعات و تجهیزات نیز فقط توسط یک کارخانه ساخته می شد. ما از دلال خریداری می کردیم اما 31 سال است که با امریکا رابطه نداریم و هنوز هواپیماها و رادارها قطعاتش به ما می رسد. درست است که در تحریم هستیم اما این به این معنی نیست که هیچ چیز به دست ما نمی رسد، چرا توسط واسطه ها و چندبرابر قیمت قطعات به دست ما رسیده است و هنوز این هواپیما قدرت نمایی می کند.
* آیا شما فرماندهان را در جریان ریز خرید ها، مشکلات و بودجه و منابع تامین بودجه قرار می دادید یا فقط تصمیم ها به آنها ابلاغ می شد؟
** بارها و بارها ما جزییات امکانات کشور را برای آنها توضیح داده ایم.
* پس چرا با توجه به اینکه از بودجه کشور خبر داشتند و می دانستند دولت توان و امکان تامین منابع بیشتری را ندارد گفته می شود پذیرش قطعنامه 598 به فرماندهان و سربازان تحمیل شد و آنها بارها خدمت امام گفته بودند می توانند در صورت همکاری دولت جنگ را ادامه دهند؟
** پول مشکل جنگ نبود فرماندهان به صراحت می گفتند اگر می خواهید جنگ را ادامه دهیم باید تجهیزات نظامی داشته باشیم، یعنی آنقدر تعداد توپ، تانک، هواپیما و... نیاز داریم که باید خریداری شود. خب از چه کسی باید خریداری می کردیم؟ از امریکا، یعنی وزارت خارجه باید با امریکا وارد مذاکره می شد در حالی که همه پشت عراق بودند. روسیه با تمام امکانات عراق را پشتیبانی می کرد و بهترین تجهیزات نظامی را در اختیار آن گذاشته بود اما به ما هیچ نمی داد. چین در حد موشک و توپخانه ما را تجهیز می کرد اما به عراق نیز می داد. در زمان جنگ به اندازه هر موشکی که عراق می زد ما فقط توان پاسخگویی با یک موشک را داشتیم چون بیشتر از این موشک در اختیارمان نبود. این واقعیت های جنگ است. ما که در تامین غذای سربازها مشکل نداشتیم، مشکل اصلی در تامین منابع نظامی بود که باید از خارج می خریدیم. من به عنوان مدیر امور دفاعی سازمان برنامه آماده هستم با هر کسی مناظره مستقیم داشته باشم که دولت در حد توانش و حتی بیشتر از آن امکانات در اختیار جنگ قرار داد.
* با توجه به تمامی این اظهارات چه اصراری به ادامه جنگ بود؟
** هیچ کس اصرار به ادامه جنگ نداشت. وقتی قطعنامه پذیرفته شد بچه ها در خط مقدم گریه می کردند. آنها آمادگی داشتند اما از پشت جبهه ها خبر نداشتند. فرماندهان خودشان به امام پیشنهاد دادند برای ادامه جنگ نیاز به این مقدار منابع مالی و امکانات داریم، در حالی که در طراحی استراتژیک باید توان دشمن را نیز در نظر بگیریم و متناسب با آن تجهیز کنیم.
از نظر تجهیزات توان دشمن مشخص بود. ما در مقابل آنچه می توانستیم انجام دهیم، از کی می خواستیم این تجهیزات را بگیریم؟ چین؟ روسیه؟ فرانسه؟ کدام کشور با ما دوست بود؟ همه اینها پشتیبان عراق بودند. دو نمونه را به شما گفتم؛ یکی رادار انگلیسی ها بود که جلوی آن را گرفتم و دیگری هواپیمای ترابری بود که مفت گران بود. هیچ تجهیزات اصلی و سنگین نظامی به ما ندادند. از این رو نیز دولت حاضر شد جنگ را اداره کند و تمامی امکانات خود را وسط بگذارد و از بهترین نیروهای ارتش و سپاه نیز استفاده کردیم. این نیروها خود تمامی امکانات را می دیدند و بر همین اساس نیز تصمیم گیری می شد و در اختیار مقامات بالاتر خصوصاً امام(ره) قرار می گرفت. ما که امکانات زرهی نداشتیم تا مقابل لشگر زرهی عراق بایستیم. مقاومت، ایثار، ازخودگذشتگی و شهامت نیروهای ما بود که جنگ را نگه داشت.
ما 200 هزار شهیدی داریم که اسم شان هیچ جا مطرح نشده؛ کشاورزهایی که مزارع را رها کردند و راهی جبهه های جنگ شدند. کارگران، معلمان و... ما مدیون این نیروها بودیم. ولی از طرف دیگر این نیروهای داوطلب به درد آفند می خوردند. اما به هرحال با تمام مشکلات این تنها جنگی بود در تاریخ ایران که ما حتی وجبی از خاک خود را از دست ندادیم. به طور مثال برخی از خرید ها استاندارد نبود و در انبارها ریخته بود که مورد نیاز جنگ نبود. یا بعضی از خریدها کارشناسی نشد. می گفتند ما لوله توپ خریدیم 70هزار دلار در حالی که شما خریدید 300 هزار دلار وقتی که کارشناسی می شد متوجه می شدیم توپ 70 هزاردلاری 20 گلوله شلیک می کند اما 300 هزاردلاری 200 گلوله شلیک می کند. این مشکلات ما بود که امروز کسی آنها را بیان نمی کند. از همین رو آقای هاشمی پیشنهاد دادند مسوولیت پایان جنگ را می پذیرند که خود امام(ره) پذیرفتند و فرمودند که جام زهر را نوشیدند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات