سرآغاز
نواب صفوی در تاریخ 24/2/1324 پس از بازگشت از نجف به ایران، اقدام به اعدام انقلابی سیّداحمد کسروی نمود اما این امر به دلیل دخالت پلیس، نافرجام ماند و سیّدمجتبی دستگیر و راهی زندان شد. وی پس از یک هفته به دلیل فشار مردم و علما با قرار دوازده هزار تومان از زندان آزاد گشت. نوّاب صفوی پس از آزادی از زندان، موقعیت را برای گسترش فعالیتهای مناسب دید و جلساتی را که قبلاً با حضور افراد متدین و پرشور تشکیل داده بود، توسعه داده و پایه یک جمعیت دینی فداکار را بنیان نهاد. نوّاب در یکی از این جلسات که آقایان سیّدحسین امامی و طهماسبی نیز حضور داشتند به دوستانش گفت: "برادران! فعالیتهای پراکنده و شخصی فایده زیادی ندارد، باید برای کارها و مبارزاتمان برنامه منظمی داشته باشیم." امامی برخواست و گفت: "من به همه مقدسات قسم میخورم که برای برپایی حکومت اسلامی قیام کنم، اگر چه در این راه فدا شوم. جانها فدای اسلام."
() علت نامگذاری
سیّدمجتبی نوّاب صفوی پس از چند لحظه سکوت، سخنانش را ادامه داد؛ "برادران! من حضرت سیّدالشهدا علیهالسّلام را در خواب دیدم که بازوبندی بر دست راست من بستند." بغض گلویش را گرفت، همه با بیصبری به او نگاه میکردند، نوّاب بر خود مسلط شد و ادامه داد؛ "روی آن نوشته بود، فدائیان اسلام." قلب همگی به تپش افتاد و چشمهایشان درخشید، احساس افتخار و غرور در سراسر وجودشان موج زد. پیمان اخوّتی دیگر میان فرزندان رسولالله بسته شد چند روز بعد امامی کوچههای تنگ جنوب شهر را پشت سر گذاشت و شتابان به طرف خانه نوّاب رفت. وقتی به خانه رسید، با خوشحالی گفت: "اعلامیهمان در تمام شهر پخش شده و غوغایی بر پا کرده است. کاش تشکیل جمعیت فدائیان اسلام را زودتر اعلام کرده بودیم، همه جا صحبت از ماست."
()خصوصیّات گروه
گروه فدائیان اسلام که اعضای اصلی آن همگی از فرزندان بزرگوار علی بن ابیطالب علیهالسّلام بودند، کار خود را از جلسات تفسیر قرآن و اسلامشناسی براساس مکتب تشیّع آغاز کردند. سیّدعبدالحسین واحدی، سیّدمحمّد واحدی، خلیل طهماسبی، سیّدحسین امامی و سیّدعلیمحمّد امامی به رهبری سیّدمجتبی نوّاب صفوی فعالیت خود را مبنی بر براندازی حاکمان غاصب و ستمگر پهلوی و دفاع از حقوق مظلومان جهان با در دست داشتن پرچم سبزی که با کلمات زیبای لاالهالاالله، محمّد رسول الله، علی ولیّالله داخل هلال ماه آراسته شده بود، شروع کرده و اینگونه هدف اصلی خود را که تشکیل حکومت اسلامی بود، اعلام نمودند.
فدائیان اسلام با سر گذاشتن کلاه پوستی و پوشیدن کفش بندی و ورزش صبحگاهی در میان اقشار مختلف جامعه مشخص بودند. یاران سیّدمجتبی نوّاب صفوی بعد از هر اعدام انقلابی با گفتن الله اکبر، پیروزی حق بر کیفر را به سردمداران حکومت گوشزد میکردند. در هنگام نماز نیز اذان را با صدای بلند قرائت کرده و با برقراری نماز جماعت در اوّل وقت حتی اگر دو نفر بودند، اقتدار اسلام را یادآور شده، به تبلیغ دین میپرداختند. گروه فدائیان اسلام از لحاظ اقتصادی در وضعیت مناسبی نبودند، خانوادههای آنان به همراه خانواده رهبر عزیزشان خانهای با چهار اتاق به مبلغ صد تومان اجاره نموده و همگی در آنجا زندگی میکردند. واژههای "هو العزیز" واژهای است که نوّاب تمام مطالب خود را با آن آغاز کرده، و با کلام "به یاری خدای توانا" سخنش را به پایان میرساند. نوّاب هرگاه برادر سیّدی را میدید با عبارت پسرعمو او را مورد خطاب قرار داده و احترام به سادات را گوشزد میکرد. سیّدعبدالحسین واحدی نیز در پایان کلامش با نوشتن فرزند کوچک علیبن ابیطالب(علیهالسلام) خود را ادامهدهنده راه پدرانش معرفی مینمود.
() اوّلین اعلامیه فدائیان اسلام
"هو العزیز، ما زندهایم و خدای منتقم، بیدار. خونهای بیچارگان از سر انگشت خودخواهان شهوتران که هر یک به نام و رنگی پشت پردههای سیاه و سنگرهای ظلم و خیانت و دزدی و جنایت خزیدهاند، سالیان درازی است فرو میریزد و گاه دست انتقام الهی، هر یک از اینان را به جای خویش میسپارد و دگر یارانش عبرت نمیگیرند؛" و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انّما نحن مصلحون الا انّهم هم المفسدون" (و اگر به اینان گفته شود دست از فساد و جنایت بردارید، میگویند ما مصلحیم، آگاه باشید که هم ایشان مفسدین هستند) ... ما آزادهایم و بیداریم، میدانیم و ایمان به خدا داریم و نمیترسیم، "و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون". (گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مردگانند بلکه زندهاند و در رحمت خداوند، غوطهور.) تیشهها بر پیکر دین و معارف قرآن به نام دین زدند، دزدیها پاک و حرامها حلال گردید، به حال پریشان فقرا رحم نگردید، بر خون مقدس حسین(ع) خاکها پاشیدند و هدف عالی و مقدسش را پوشیدند که خاک عالم سر و رویتان بپوشاند. دزد دین بودید و با گردنههای بزرگ دزدی تبانی کردید. فساد اخلاقی جوانان امروزه و تنفرشان از دین را هنگام کاشتن این تخم میدانستید، ذلت و بدبختی و نفاق محصول بذر خویش بر شما معلوم بود "فتربّصوا حتی یأتی الله بامره"(منتظر باشید تا امر الهی فرا رسد). ... به خدا خونمان میجوشد و خون فداکاران دین در جوشش است و خون تازه میطلبد. جانبازی بر ما شیرین است. سالهاست که رنجیرهای سیاهی، مملکت اسلامی را از یکدیگر جدا ساخته، مراکز نصب این زنجیرها در داخل مسلمین به الوان گوناگون به قطع و فصل رشته اخوّت و اتحاد و پاشیدن سمّ فساد و سوء اخلاق و جهل و بیایمانی و اختلاف مشغول است. "انّما المؤمنون اخوه" (مؤمنان، برادرانند)، این زنجیرها از ناحیه خودخواهی است که سالها بعد از تمدن اسلام و ندای عالمگیر قرآن و دعوتش به آزادی، در جهل و بربریت غوطهور بودند. ای مسلمین عالم قیام کنید، زنده شوید، تا حقوق خویش بازستانیم. "الذین قالو ربّنا الله ثم استقاموا اولئک لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون" (کسانی که گفتند پروردگار ما خداست و قید رقیّت گسیختند و سپس قیام کردند، برایشان خوفی نیست و اندوهناک نباشند.) خدا با صابرین است.
و الله منتقم
از طرف فدائیان اسلام
نوّاب صفوی"
به این ترتیب فدائیان اسلام در تاریخ 10/12/1324 فعالیت خود را رسماً اعلام نمودند.
() تشکیل هیأتهای مؤتلفه
با آغاز قیام پانزدهم خرداد سال 1342 به رهبری امام خمینی(ره) فدائیان اسلام فعالیتهای خود را به صورت آشکار دنبال کردند. برخی از اعضای این گروه همچون مهدی عراقی، صادق امانی و... با تشکیل هیأتهای مؤتلفه، راه و یاد همرزمان شهیدشان را ادامه دادند. محلّ تجمع فدائیان اسلام در سال 1343 شهرهای قم و ورامین بود. اوج مبارزات اعضای هیأتهای مؤتلفه اسلامی در اعدام انقلابی حسنعلی منصور متبلور شد که به دستگیری و اعدام چهار نفر از عاملین آن از جمله: حاج صادق امانی، محمد بخارایی، مرتضی نیکنژاد و رضا صفّار هرندی منجر گشت. پس از این ماجرا مهدی عراقی به زندان بلندمدّت محکوم گردید و سیّدعلی اندرزگو نیز متواری شد. ولی آنها پس از مدتی در سال 1344 در مسجد مهدیه در خیابان حضرت عبدالعظیم فعالیت خود را در قالب مراسم عزاداری ادامه دادند و با تأسیس "مکتب جعفری" و "مکتب توحید" به پرورش و جذب جوانان متدیّن پرداختند. بازار تهران که از آغاز حرکت و مبارزات فدائیان اسلام پشتوانه آنها بود در این زمان نیز همچنان از آنان حمایت میکرد.