تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۱۲  ، 
کد خبر : ۱۸۳۰۰۵
گفت‌وگوی اختصاصی «شرق» با صادق خرازی:

منطق جنگ ساده و منطق گفت‌وگو سخت است

ارشاد علیخانی اشاره: گروه سیاسی: پشت پنجره که می‌ایستد تا مهدی حسنی از او عکس بگیرد، طوری درخت‌ها و گنجشک‌ها را نگاه می‌کند که انگاری همین روزهاست که راهی سفر شود. زیر لب می‌گوید نمی‌دانم چرا در همه عکس‌ها اخمو هستم و من هم برای آنکه چیزی گفته باشم می‌گویم پدر من هم همین‌طور است. رو به مهدی می‌کند و چیزی می‌گوید از «مرگ» و «عکس» که دوست داشتم این حرف را حالا حالاها از او نمی‌شنیدم هرچند درد بمب‌های شیمیایی صدام امانش را بریده، سرطان آزارش می‌دهد و هر از چند روزی زنگ می‌زنند و می‌گویند آقای دکتر حالش خوب نیست. اما با تمامی اینها هنوز بسیار دقیق است و همچنان بی‌برو برگرد یکی از بهترین کارشناس‌های سیاست خارجی است و یکی از بهترین دیپلمات‌هایی که جمهوری اسلامی ایران به خود دیده است. تنها مرور عناوین و مشاغل و تجارب وی جایگاه دکتر صادق خرازی را در پهنه سیاست خارجی ایران نشان می‌دهد؛ سفیر جمهوری اسلامی ایران در فرانسه، مشاور وزیر امور خارجه، معاون پژوهشی موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، دستیار ویژه وزیر خارجه، مشاور عالی وزیر امور خارجه، مشاور ارشد رئیس‌ جمهوری سابق، عضو هیات امنای مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها در ژنو، افتخاری دانشگاه سنت‌اندروز انگلستان، مدیر پروژه میراث مکتوب و نسخ خطی ایران و اسلام، و ده‌ها عنوان دیگر. او موسس انتشارات صبا نیویورک، موسس مرکز اقتصادی ایرانیان نیویورک، کتابخانه بزرگ تخصص وزارت امور خارجه تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی ایران تهران، موزه هدایای وزارت امور خارجه، مرکز ایرانشناسی و زبان فارسی مسکو، مرکز مطالعات ایران استرالیا – کانبرا، موسسه مطالعاتی ایرانی در دانشگاه سنت‌اندروز و بسیاری دیگر بوده است. شاید بهتر بود به جای اینکه این همه عنوان برای او ردیف کنم، می‌نوشتم همه او را می‌شناسند و نیازی به معرفی ندارد. در هر صورت فکر می‌کنم چهار ماه انتظار برای تعیین وقت گفت‌وگو با صادق خرازی به ماحصلش می‌ارزد.

* جناب آقای خرازی، شما سال‌های سال تجربه در عرصه سیاست خارجی و در عرصه دیپلماتیک را دارید. از دیدگاه شما وحدت رویه و وجود برای تصمیم‌گیری در عرصه سیاست خارجی تا چه حد مهم است و آیا اساساً گذشته از تصمیم‌گیری، ما وحدت رویه در سیاست خارجی خود داریم؟
** طبیعی است تمرکز در سیاست خارجی و شکل‌ دادن به اهداف و آرمان‌ها و هدایت مدیریت و روند صحیح نظم دادن به ساختار نظام دیوانسالار سیاست خارجی خود باید باشد و از دوباره‌کاری جلوگیری کند و حرف آخر در عرصه سیاست خارجی توسط مسئولانی زده شود که به ظرایف آگاهی داشته باشند، هم از این رو سیاست خارجی توازن و نظم دیپلماتیک داشته باشد و هم جلوی سوءاستفاده بازیگران سیاسی و رقبا و قدرت‌های خارجی در سیاست خارجی گرفته شود. باید پذیرفت ما در عرصه جهانی با چند دسته روبه‌رو هستیم؛ دوستان، دشمنان و رقبا. ولی در هر صورت حتی با آن دسته که ادعای رفاقت و برادری با ما دارند، رقابت ناگفته و نانوشته در راستای منافع ملی و تفاوت در اولویت‌ها به صورت جدی وجود دارد. مهم‌ترین اولویت در عرصه خارجی تامین حداکثری منافع ملی است. این خود نیاز به تعریف و بازتعریف براساس مقتضیات روز و تحولات جهانی دارد و معطوف به این نکته است که نمی‌شود گفت ما دوست دائمی یا دشمن دائمی یا حتی رقیب دائمی داریم. بالاخره هر کشوری براساس منافع ملی خود عمل می‌کند. اما اگر در سازمان مسئول سیاست خارجی چندگانگی و چنددستگی وجود داشته باشد باعث ضرر و خسران جدی می‌شود. البته ایران اولین و آخرین کشوری نبوده و نیست که گرفتار تضادهای رفتاری آنها باشد. در آمریکا نیز اگر بررسی و دقت کنید بین وزارت امور خارجه، سیا و پنتاگون و شورای امنیت ملی موازی‌کاری و دوگانگی در عرصه سیاست خارجی و اهمیت به چشم می‌خورد. در انگلستان و فرانسه هم این موضوع مصداق دارد. اصولاً سیاست خارجی‌هایی که تا حدی ایدئولوژیک هستند و خود را حامل پیام و رسالت می‌دانند و می‌خواهند در ابعاد سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژی در مقیاس جهانی حضور گسترده‌ای داشته باشند، بعضاً از ابزارهایی استفاده می‌کنند که در اختیار دستگاه وزارت خارجه نباشد و برخی روش‌ها تبدیل به دوگانگی در اجرا و عمل شود اما این در حالی است که عملاً وزارت خارجه مسئول ایجاد این هماهنگی‌هاست. ما در عرصه سیاست خارجی دچار این گرفتاری و بلیه هستیم یعنی نهادهای موازی متعدد داریم. شورای امنیت ملی مدت‌هاست که ماهیت عملی و اجرایی برای خود پیدا کرده است و این البته متعلق به دوره آقای احمدی‌نژاد نیست بلکه از قبل هم همین‌طور بود. در باب مذاکرات ایران و عراق و مسائل هسته‌ای شورای امنیت ملی ماهیت مستقل و مستقیم پیدا کرده بود و جداً هم تلاش‌های ارزنده‌ای در تمام دوران‌ها انجام داده است. ما دستگاه‌های موازی زیادی داریم که البته ناهماهنگی شکننده‌ای وجود ندارد اما دوباره‌کاری‌ها همواره مبنای اختلافی بین وزاری امورخارجه و نهادهای مختلف شده، حتی تا حد روسای جمهور هم این اختلافات بوده است. روسای جمهوری همواره خواسته‌هایی دارند و توقع‌شان این است تصمیمی که می‌گیرند فوراً اجرا شود. اما در عرصه سیاست خارجی متانت و عدم شتابزدگی و رفتارسنجی مخاطب یک اصل است. تجارب فراوانی در سازمان دیپلماسی هست که مانع عملی شدن ناگهانی برخی تصمیم‌ها می‌شود. در دستگاه سیاست خارجی اتفاقات و پدیده‌ها باید به صورت پروژه تعریف شود و روند خود را طی کند ولی گهگاه روش‌ها همواره چالشی بین دستگاه سیاست خارجی و دولت ایجاد می‌کند. این مسائل در ادوار مختلف همواره بوده است. به طور مثال در زمان جنگ آقای موسوی و در زمان سازندگی آقای هاشمی ته دلش‌شان از برخی مسائل و روندها در عرصه سیاست خارجی و وزارت خارجه راضی نبودند. در دولت آقای خاتمی نیز اختلافات وجود داشت اما به دلیل رابطه آقای خاتمی با آقای خرازی، راحت‌تر مسائل حل و فصل می‌شد. در دولت آقای احمدی‌نژاد به دلایلی خیلی زیادتر این مشکلات وجود دارد و خودنمایی می‌کند.
* نماینده‌هایی که آقای احمدی‌نژاد انتخاب کرده‌اند در همین راستاست؟
** ما قبلاً هم نماینده ویژه هم در امور افغانستان و هم در امور خزر داشته‌ایم. دیپلماسی کشور نیست اما آقای احمدی‌نژاد خیلی این مساله را موسع تعریف کرد و حالت اجرایی به آنها داد که عملاً این وضعیت تبدیل به موازی‌کاری می‌شود. نمایندگان ویژه، سابق بر این در وزارت خارجه مستقر و در هماهنگی کامل با وزیر خارجه بودند اما حالت مستقل داشتند. اما این نمایندگان جدید نقش وزارت امور خارجه را در مدیریت و هماهنگی کمرنگ می‌کردند. بنابراین رهبری دخالت کردند و جلوی این کار را گرفتند. البته این آقایان مشاور رئیس جمهوری شده‌اند. رئیس‌جمهور هم اختیارات خود را دارد و می‌تواند مشاورهای خود را داشته باشد. رئیس‌جمهور بالاخره مسئول است. ظاهراً اختلافات بین وزیر امور خارجه و رئیس‌ جمهوری جدی است. آقای رئیس جمهوری احساس می‌کند وزارت امور خارجه با بسیاری از نظرات ایشان مخالف است یا وزارت خارجه نسبت به روش‌ها و برداشت‌های ایشان باور ندارند یا در اجرای آن تساهل می‌کنند یا با ایشان اختلاف فکری و مبنایی وجود دارد. بالاخره وزارت امور خارجه هم سرشار از تجربه است. بسیاری از نیروهای زبده و خبره در آنجا حضور دارند و انبوهی از تجربه سیاست خارجی در آنجا وجود دارد که متاسفانه مورد توجه هم نیستند و آنچه تاکنون انجام گرفته براساس تلاش جمعی و تجربه همین نیروهای کارآمد است. دستاوردهای گذشته محصول کارشناسی و تلاش بی‌تکلف و خالصانه کارشناسان و افسران زبده و کارآمد سیاست خارجی است. تجربه‌های گرانبهایی که در طول زمان به دست آمده اساساً تجربه و پدیده‌ای فرمایشی و انتصابی نیستند. دستگاه سیاست خارجی باید با متانت و دقت کار خود را انجام دهد انضباط فکری و دقت‌های موشکافانه و آرام و متین کارشناسانه لازمه کار دیپلماسی است و دیپلمات باید این‌گونه باشد.
* آقای خرازی به نظر می‌رسد عرصه سیاست خارجی مانند دیگر عرصه‌های سیاسی در این 30 ساله به صورت آزمون و خطایی راه خود را پیدا کرده و پیش رفته است و به همین خاطر است که یکسری مشکلات ساختاری در آن وجود دارد.
** تصور می‌کنم این‌طور باشد. سیاست خارجی همواره در دولت‌های پیشین انضباط داشته است. حضرت امام(ره) نظرات و رهنمودهای استراتژیک در سیاست خارجی داشتند که همیشه تازگی دارد. همچنین نظم فکری‌ای که مقام معظم رهبری دارند و اصول حکمت، عزت و مصلحت را مبنای کار قرار دادند و با تیزبینی امور را رصد می‌کنند و همین‌طور تجاربی که آقایان هاشمی‌رفسنجانی و خاتمی از خود نشان دادند، نشانگر این است که مساله آزمون و خطا بسیار نادر بوده است. همین سیاست خارجی در دوره‌های مختلف گام‌های اساسی برای کشور در دوران دفاع مقدس و دوران سازندگی و توسعه برداشت؛ اتفاقاتی که اگر دقت نمی‌شد امکان داشت بحران و حتی جنگی بر کشور تحمیل شود. در ماجرای قطعنامه 598 و احقاق حقوق ملت ایران، سیاست خارجی و نقش بالای منطقه‌ای و بین‌المللی که ایران داشت همه از اتفاقات مبارکی است که در این سیستم بوده است. در قیاس با عرصه اقتصاد یا فرهنگ این میزان آزمون و خطا بسیار کمتر بوده است چرا که اهداف ما از روز اول در سیاست خارجی مشخص بوده و شاید در روش‌ها یکسری اختلافات بوده یا مانع‌تراشی‌های خارجی برای ما مضیقه‌هایی ایجاد کرده باشد. اهداف سیاست خارجی ما مشخص بوده است. البته می‌توان نقدهای زیادی نیز به ادوار مختلف سیاست خارجی داشت چرا که البته آن آرمانگرایی غیرواقعی و «جهانگیری» و راه‌رفتن بر ابرها دیگر وجود نداشت و پاهای دست‌اندرکاران سیاست خارجی روی زمین بود. در هر صورت ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که واقعاً مهجوریم؛ نه دوستان زیادی داریم، نه رقبای نجیبی و نه دشمنان عاقلی. باید نگرش آرمانی خودمان را با جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، تطبیق دهیم. رسالت بزرگی در سیاست خارجی بر دوش دولتمردان است. ماموریت سیاست خارجی با چنین وضعیتی در قالب یک وظیفه پایان‌ناپذیر تعریف می‌شود.
* آقای خرازی ما خودمان هم دشمن‌تراشی کرده‌ایم؟
** متاسفانه برخی گفته‌های نسنجیده زیاد باعث دشمن‌تراشی شده است. در شناخت واقعیت‌ها و در طول دوره‌های مختلف اشتباهاتی صورت گرفته است. مثالی می‌زنم. زمانی شهید رجایی رئیس‌جمهور شدند،‌ آقای «میتران» رئیس جمهوری وقت فرانسه پیام تبریک برای ایشان فرستادند. آقای رجایی در پاسخ،‌ نامه تند و شدیدی خطاب به پرزیدنت میتران فرستادند و به قدرت‌های بزرگ و فرانسه حمله کردند. امام(ره) آقای رجایی را احضار کرده و فرمودند این چه برخوردی بود که شما با ریئس‌جمهور فرانسه که ادب دیپلماتیک کرده انجام دادید. آقای رجایی در پاسخ گفته بود آموزه‌های انقلابی را از شما آموختم که امام در پاسخ می‌گویند من طلبه‌ام. فرق من با شما این است که شما رئیس‌جمهور هستید و باید برخورد دیپلماتیک و حساب‌شده داشته باشید. حالا جالب است رهبری این خاطره را وقتی من سفیر ایران در فرانسه شده بودم در ملاقاتی خصوصی برای من تعریف کردند. من این خاطره را از زبان مقام معظم رهبری شنیدم. سیاست خارجی آداب خودش را دارد. نباید این طور باشد که کسی که مسئول است هرچه به زبانش آمد بگوید. مردم هزینه آن را پرداخت خواهند کرد. مردم نباید هزینه‌پرداز مواضع آقایان باشند. به طور مثال ما آمدیم در مورد آن موضع گرفتیم. یک روزی مشخص خواهد شد این مواضع تا چه حد به نفع ایران و تا چه حد به نفع اسرائیل و غرب بود. حقیقت این است که نگرش در دولت‌های نهم و دهم در پیروی از دیپلماسی تهاجمی و راهکارهای منبعث از آن با دوگانگی‌های عجیبی خودش را روبه‌رو کرده است و نمی‌توان نسبت به دستاوردهای آن نیز خوشبین بود. همین بحث هولوکاست یکی از نکات قابل مناقشه است. فرآیند آن واقعاً بحران و تنش برای کشور به ارمغان آورد. این مساله یک واقعه تاریخی بود که به دنیای اسلام و ایران مربوط نمی‌شد. اروپائیان علیه یهودیان جنایات زیادی انجام داده بودند و این پدیده دیگر مهجور شده بود. نه مساله‌ای در ایران بود و نه در دنیای اسلام و نه در دنیای عرب. حالا ما این بحث را مطرح می‌کنیم. هر مقدار جنایت و هرچند نفر کشته شده باشند چه شش میلیون نفر، چه شش نفر در اصل جنایت فرقی نمی‌کند. ماهیت قضیه مهم است. اسرائیل و یهود بین‌المللی نیازمند این گونه مباحث هستند تا همواره در دنیا مطرح باشند. یا در جاهایی دیگر از چیزهایی حرف زده‌ایم که در اولویت سیاست خارجی ما قرار نداشت و به تخریب وجهه ملی ایران انجامید به واسطه برخی موضع‌گیری‌ها واقعیات تلخی پدید آمد و هزینه آن را مردم باید بپردازند.
* چه اتفاقی می‌افتد که ما در عرصه جهانی زیر بار چیزی نمی‌رویم بعد هزینه این مقاومت را می‌پردازیم و سپس همان را عیناً می‌پذیریم. به طور مثال پیشنهاد تبادل سوخت این به علت موازی‌کاری است یا دلیل دیگری دارد؟
** ما در سیاست خارجی دچار چندگانگی هستیم. وقتی برخی تصویر و تصور اشتباه و انتزاعی دارند با مواضع خود پیام‌های غلطی را هم منتقل می‌کنند. وقتی دانش و اطلاعات افراد محدود باشد این موضوع باعث می‌شود تصمیمات اشتباه و سریع گرفته شود. نکته دیگر شتابزدگی است. باید به خاطر داشته باشیم در سیاست خارجی، شتابزدگی و عجله کردن معنی ندارد. باید در سیاست خارجی گام‌ها را متین و آرام در پیش گرفت. اگر با این دید جلو بروند آن اشتباهات باعث سوءتفاهم ریشه‌ای نمی‌شود. در این مورد مثالی زدید. باید بگویم در این قضیه گام‌های برمی‌گردد به همان اطلاعات از سیاست خارجی و همین‌طور تصورات اشتباه. در جلسه رسمی یکی از مقامات مسئول در باب سیاست خارجی مدعی بود هرگز قطعنامه علیه ما صادر نخواهد شد. بعد از دو هفته قطعنامه صادر شد، متاسفانه علت‌ها برمی‌گردد به عدم شناخت و متاسفانه همان موضوعی که مطرح شد در مورد اطلاع نداشتن از دانش عرصه سیاست خارجی. باید مراقب بود که فضای تنش بر روابط خارجی ما تحمیل نشود. حاکم شدن فضای تنش و تشدید جنگ روانی علیه ایران به تخریب فضای برنامه‌ریزی و توسعه ایران منتج می‌شود. به رغم اشتراکات بسیار در اهداف، کماکان نتیجه اتخاذ برخی از سیاست‌های دولت از مرحله نوزایی خود عبور نکرده است.
* در یک سال اخیر سه دیپلمات ایرانی بازنگشته‌اند. شما اینها را از نزدیک می‌شناختید؟ به نظر شما چرا این اتفاقات در ایران می‌افتد؟
** من شناختی از این افراد نداشتم اما باید بگویم این مساله جدیدی نبوده و نیست و دارای اهمیتی هم نیست و همواره این مسائل در میان بسیاری از کشورها بوده است و تنها منحصر به ایران هم نیست بلکه در تمام دنیا اتفاق می‌افتد. البته این اتفاق‌ها نادر است. چند ماه پیش دیپلمات عربستانی در آمریکا پناهنده شد. در مورد این پناهنده‌ها باید بگویم سوءاستفاده‌های شخصی است. اینها در موقعیت سیاسی مهم و خاصی نبودند. دستگاه سیاست خارجی باید به خودش بیشتر برسد تا این اتفاقات کمتر بیفتد.
* خب آقای خرازی چرا این اتفاقات فقط برای مثلاً ایران و عربستان می‌افتد؟
** خب برخی برمی‌گردد به منافع اقتصادی و فرصت‌طلبی و همچنین وضعیت زندگی‌ای که دارند. بی‌توجهی به گرفتاری فردی و روحیه فرصت‌طلبی بعضی‌ها تبدیل به این بلیه شده است. روزی و روزگاری خود این افراد نادم و پشیمان می‌شوند. غربت غرب جذابیت ویژه برای وطن‌‌پرستان ندارد. البته واقعیت دیگری هم مطرح است و آن بی‌توجهی به نقش و نگرش کارشناسانه درون سیستم به حذف و برخورد حذفی است که عوارض جدی این گونه‌ای را هم به همراه خواهد داشت.
* آقای خرازی روز گفت‌وگوی تمدن‌ها از تقویم حذف شد. آیا باید پروژه گفت‌وگوی تمدن‌ها را به فراموشی بسپریم؟
** گفت‌وگوی تمدن‌ها واقعیت امروز دنیاست. جامعه جهانی و سازمان ملل متحد و همه کشورهای جهان از نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها استقبال کرده‌اند و آن را پذیرفته‌اند و این روزگاری باعث افتخار ایران بود. ملت ایران در هزاره سوم با اتکا به اندیشه انقلابی امام(ره) و جمهوری اسلامی ایران توانست پارادایمی را مطرح کند به نام گفت‌وگوی تمدن‌ها که نیاز امروز جامعه بشری است. این امر گفتمان جدیدی در عرصه جهانی ایجاد کرد. متاسفانه بشر امروز درگیر جنگ و خشونت است. برخی مبشر خشونت هستند. برخی به نام آزادی، آزادی‌ستانی می‌کنند و حقوق انسانی را پایمال می‌کنند. سکوت جایز نیست. نظریه درگیری تمدن‌ها که هانتینگتون مطرح کرد مروج خشونت بود و بازگشت به دوران درگیری‌های استعماری را نوید می‌داد. اما بیان گفت‌وگوی تمدن‌ها از درون ایران و از درون جامعه اسلامی و آن هم مقتدرانه باعث شد همه از آن حمایت کنند. نظام و رهبری با حمایت از پدیده گفت‌وگوی تمدن‌ها بر آن صحه گذاشتند. دنیا از آن استقبال کرد و آن را جدی گرفت ولی متاسفانه ما در ایران آن را جدی نگرفتیم. این نکته بسیار تلخی است که با پدیده‌های ملی خصومت‌آمیز رفتار کنیم. اختلافات داخلی و برداشت‌های متفاوت نباید روند و حرکت تخریبی نسبت به مرزهای منافع ملی داشته باشد آن هم به دلیل رقابت‌های داخلی است. آن زمان مقام معظم رهبری از پدیده گفت‌وگوی تمدن‌ها حمایت می‌کردند و البته ایشان می‌گفتند این بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها باید باعث شود حقوق مظلومان و حقوق ملت‌های جهان سوم استیفا شود و نتیجه‌بخش باشد. همین دو سال و نیم پیش سران سابق 17 کشور دنیا به ایران آمدند و برخی از آنها به دیدار مقام معظم رهبری رفتند و نسبت به بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها صحبت شد و ایشان در مورد گفت‌وگوی تمدن‌ها مطالب بسیار مهمی بیان داشتند. حالا سلیقه دولت جدید نیست که از گفت‌وگوی تمدن‌ها حرف بزند و متاسفانه می‌آیند صورت‌مساله را این گونه پاک می‌کنند. متاسفانه وقتی با پدیده‌های ملی،‌ فردی و با نظر شخصی برخورد می‌شود، شایسته اخلاق ملی نیست. مثلاً مگر مصدق و ملی شدن نفت قابل حذف شدن از تاریخ ایران هستند؟ در طول تاریخ خیلی‌ها قصد داشتند با حذف بزرگان و پدیده‌های ملی به امیال خود برسند ولی نتوانستند. ملی شدن نفت،‌ دستاوردهای هسته‌ای و بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها بخشی از تاریخ ملی ماست. زمانی نگاه به ایران باستان انتزاعی بود. هم نگاه موافقان آن و هم نگاه مخالفان آن انتزاعی بود. حالا پس از گذشت 30 سال باز نگاه به ایران باستانی مطرح می‌شود آن هم به صورت انتزاعی. بالاخره آن دوران، دوره‌ای در تاریخ ایران بوده است. مثلاً اگر بیاییم دوران اسلامی را خفیف بشماریم و در نظر نگیریم یا دوران ایران باستان را مایه افتخار محض بدانیم این نگاه انتزاعی است. متاسفانه وقتی شاهد این دوگانگی‌ها هستیم طبیعی است که نگران نسیان و فراموشی‌های تاریخی و تمدنی خود بشویم. جهان، گفت‌وگوی تمدن‌ها را جدی می‌گیرد اما ما جدی نمی‌گیریم. جهان از مرز بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها به ائتلاف تمدن‌ها می‌رسد اما ما جدی نمی‌گیریم. همین دولت می‌توانست در چارچوب گفت‌وگوی تمدن‌ها کلی کار کند و مانور انجام دهد. مثلاً گفت‌وگوی تمدن‌ها را تبدیل به یک گفت‌وگوی جهانی بکند. متاسفانه صحبت از مدیریت جهانی می‌شود ولی الگویی برای آن ندارند و فاقد نظریه‌ای برای اجرای آن هستند. البته برخی گرفتار رفتار خصلتی خود شده‌اند و ما نباید این سلیقه‌ها را به پای نظام بگذاریم. روزگاری عقل ایرانی، از بسیاری از سلیقه‌های دیگر عبور کرد. برای من مسلم است که همین ذوق و عقل ایرانی، قدرت و توان گذر از بحران را به خوبی دارد و با اتخاذ رویکرد توازن و تعادل در سیاست خارجی و پرهیز از افتادن در دام و دامن و پرهیز از شعارزدگی و بزرگنمایی در سیاست خارجی و دفاع منطقی از اصول و منافع ملی راه خود را ادامه خواهد داد.
* فکر می‌کنید انگیزه مطرح کردن موضوعاتی مانند منشور حقوق بشر چیست؟
** من خیلی نمی‌توانم راجع به نیت آقایان و انگیزه‌های پشت پرده سخن بگویم اما خب عده‌ای تصور می‌کنند آقایان می‌خواهند با لوح کوروش خودشان را مطرح کنند و تصورشان این است که با این موضوع بخشی از جامعه می‌تواند وضع خود را احیا کند. مردم این تناقض‌ها را خوب می‌فهمند. من گفتم کوروش و تاریخ ایران باستان بخشی از تاریخ ایران است. منشور حقوق بشر باعث افتخار ایران است. تاریخ ایران باستان بخش‌های ناگفته و نانوشته فراوانی دارد که باید نوشته شود اما امیدوارم هدف و نیت و انگیزه اعتلای تاریخ و تمدن باشد نه چیز دیگر. امیدوارم دیگر تناقض‌ها پایان یابد. سالی که سازمان ملل متحد قرار است گزارش گفت‌وگوی تمدن‌ها را بررسی کند، سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی ما که کاری نکرده است حداقل و خصمانه در بعد داخلی با آن برخورد نکند.
* منظور شما این است بین رفتار و گفتار، تناقض وجود دارد؟
** بله،‌ تناقض جدی وجود دارد.
* برگردیم به موضوع گفت‌وگوی تمدن‌ها. من همیشه این سوال در ذهنم بوده است؛ وقتی ایران نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها را مطرح کرد کمی بعد واقعه 11 سپتامبر اتفاق افتاد، آمریکا به افغانستان و عراق حمله کرد. تندروها در بسیاری از نقاط دنیا به قدرت رسیدند. به طور مثال جنبش نوظهور تی‌پارتی را ما امروز در آمریکا شاهد هستیم که بسیار تندرو هستند. همان زمان نئوکان‌ها در آمریکا به قدرت رسیده بودند و حزب کارگر در انگلیس با نئوکان‌ها همراه شده بودند. القاعده و تندروها در جاهایی مثل عربستان، سومالی، یمن و... نفوذ کرده بودند و تندروها در اسرائیل بر سر کار آمدند. اگر کلاه خودمان را قاضی کنیم، نظریه هانتینگتون به واقعیت پیوسته و عملاً اتفاق افتاده و همین باعث مهجور شدن نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها شده است. آیا اساساً این نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها چیزی بیشتر از یک شعار آرمان‌گرایانه بود؟ آیا این نظریه‌ای که هانتینگتون مطرح کرد دیسکورس واقعی حاکم بر جهان نیست؟
** بحث درگیری تمدن‌ها توسط هانتینگتون مطرح و براساس واقعیت‌های موجود جهان روی آن نظریه‌سازی شد؛ واقعیتی که بر پایه رفتارهای پسااستعماری به وقوع پیوسته است. بالاخره آبشخور اندیشه هانتینگتون آموزه‌های «برنارد لویس» است و «مایکل لدن» و جریان رادیکالی و افراطی ایالت متحده آمریکا به آن دامن زده‌اند. این جریان تاثیرات خود را داشته‌اند و دارند. «ایسم‌هایی» را تبلیغ می‌کنند و پدیده افراط و رادیکالیسم همزاد نظریه هانتینگتون است. این پدیده از بعد سیاسی و ایدئولوژی همزاد حضور استعمار در مناطق مختلف جهان است. اما گفت‌وگو رمز آگاهی‌بخشی و پیام‌آور است. جنبش بیداری است. یک نوع مبارزه برای احیای هویت جوامع مختلف شده است. لذا ما شاهد چالش بین هویت‌ها هستیم؛ چالش بین دنیای در حال توسعه و توسعه‌یافته. اقتضای شناخت جهان امروز همان نظریه گفت‌وگو است. لذا این نظریه آقای هانتینگتون بحران امروز جهان را بیان می‌کند ولی نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها حقیقت دیگری را مطرح می‌سازد و در واقع راه‌حل ارائه می‌دهد. درگیری بین فرهنگ‌ها و مذاهب را برنمی‌تابد. نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها افراط موجود در جهان را نفی می‌کند و می‌گوید گفت‌وگو، نیاز جهان است. باید دیالوگ صورت بگیرد. باید از تاریخ درس گرفت. اگر برنامه داشتیم باید سیز حقوق بین‌المللی را برحسب عدالت با گفت‌وگو و دیالوگ ترسیم می‌کردیم. با درک چنین نکاتی به بحث اصلاح و تحول نظام جهانی می‌توان پرداخت. ارتقای سطح کارایی مردم و بهبود سیستم بین‌المللی برای استیلای حقوق ملت‌ها مبتنی بر چه الزاماتی باید باشد. اگر بخواهیم بازیگر صحنه بین‌المللی باشیم باید ابتکار عمل داشت. به صرف مبادلات مرسوم دیپلماتیک نمی‌توان تحول‌آفرینی کرد. ما در میدان ابلاغ رسالت جهانی دارای پارادایم و نظریه هستیم و می‌توانیم در قالب چنین فهمی در مناسبات بین‌المللی و چندجانبه واقع‌بینانه حرکت کنیم. ما می‌گوییم منطقی در این نظریه گفت‌وگو وجود دارد. منطق جنگ و درگیری بسیار ساده‌تر است اما منطق گفت‌وگو سخت و پیچیده است.
* آقای احمدی‌نژاد به تازگی حرف‌های جدیدی در مورد 11 سپتامبر زده شد. این نظریه هم مساله جدیدی نیست. قبلاً در خود آمریکا نیز یکسری از محققان این نظریه را مطرح کرده بودند. حتی در موردش فیلم ساخته شده بود. داکیومنت‌های فراوانی در این مورد برای مطالعه وجود دارد؛ متون فنی مهندسی و داکیومنت‌های سیاسی. از سوی دیگر برای اولین بار در آمریکا از گفت‌وگو با 1+5 بدون پیش‌شرط صحبت شد. ایشان یک هفته قبل از آن از سوی ایران بر الزام اضافه‌شدن دو کشور جدید به گفت‌وگوهای 1+5 به عنوان یک پیش‌شرط خبر داده شد و همین طور از مذاکره با آمریکا استقبال شد. این تفاوت‌های دیدگاهی را چگونه می‌بینید؟
** من این را می‌دانم که این مالب به عمیق‌تر شدن مشکلات و اختلافات ایران و آمریکا منتج می‌شود و تشدید جنگ روانی را به همراه خواهد داشت. در مورد 11 سپتامبر همان‌طور که گفتید آقای احمدی‌نژاد اولین فردی نیست که از پدیده 11 سپتامبر بنای سخن می‌گذارد و آخرین فرد هم نیست. اما مهم این است که این فاجعه بشری رخ داده است و مبداء بسیاری از تندروها در آمریکا شده است. آمریکا می‌توانست از این واقعه پلی بسازد تا بین خود و دنیای اسلام آشتی صورت بگیرد. آمریکا می‌توانست با درک پدیده‌های تاریخی برای رفع سوءتفاهمات بکوشد اما بوش اشتباه استراتژیک انجام داد و عمق کینه‌ها را بیشتر کرد و راه‌حلی ارائه نداد. از سوی دیگر آمریکایی‌ها می‌آیند روی تمامی مسائل ما دست می‌گذارند. به دنبال ساقط کردن نظام ما هستند. برای تغییر نظام در ایران هزینه می‌کنند و همه نوع فشاری می‌گذارند، تهدید می‌کنند و خب جمهوری اسلامی هم باید کاری کند. آمریکا به دنبال غافلگیر کردن جمهوری اسلامی ایران است. این تحریم‌هایی که وضع کرده‌اند دودش به چشم مردم ایران می‌رود. خب جواب‌«های»، «هوی» است. آنها بد و بیراه می‌گویند، بد و بیراه هم می‌شنوند. در دعوا حلوا پخش نمی‌کنند. آقای احمدی‌نژاد هم دست می‌گذارد روی چیزی که آنها روی آن حساس هستند. اما واقعیت این است که 11 سپتامبر نیازمند آسیب‌شناسی جدی است. این القاعده و طالبان دست‌پرورده‌های خود آمریکا بودند. اسناد آن موجود است. مدت‌های مدیدی سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا با القاعده و طالبان کار کرده‌اند. مردم آمریکا قربانی واقعه 11 سپتامبر شدند ولی دولت آمریکا باید به چیستی‌ها و چرایی‌ها پاسخ دهد. دو طرف منطقی به ریشه‌ها و علت‌ها بپردازند. من اگرچه ادبیات رئیس‌جمهور را نمی‌پسندم ولی خب آمریکایی‌ها همه‌گونه اهانتی را به ایران و مردم ایران انجام داده‌اند و آنها هم باید پاسخگوی سیاست‌هایشان در قبال ایران باشند.
* این مسائل را که مطرح کردید نکته‌ای به ذهنم رسید. زمانی که آمریکا به ویتنام حمله کرد، چیزی که باعث آمریکا از ویتنام خارج شود، اعتراضات گسترده مردم خود آمریکا بود. دانشجویان و مردم عادی به خیابان آمدند و حکومت آمریکا را مجبور کردند ویتنام را ترک کند چرا که مردم آمریکا فهمیدند چه جنایاتی در ویتنام صورت گرفته و حساسیتی نسبت به مردم ویتنام به وجود آمد. قیاس مع‌الفارغ است اما ما با بیان مسائلی همچون این نظریه از واقعه 11 سپتامبر آن هم در وضعیتی که به قول شما،‌ دوستان زیادی نداریم، باعث نمی‌شود آرای عمومی و نظر مردم آمریکا را از دست بدهیم؟ این آن چیزی نیست که به آن می‌گویند «دیپلماسی عمومی» و باعث اقبال و استقبال مردم جهان از ایران می‌شود؟
** چرا، درست است. افکار عمومی آمریکا بسیار، روی واقعه 11 سپتامبر حساس است. بیان چنین مساله‌ای آن هم این واقعه که در همان شهر صورت گرفته است حساسیت‌ساز شده است.
* شما هدف را درست توصیف می‌کنید، اما به نظر شما وسیله درست انتخاب نشده است؟
** بله، ما باید اعلام کنیم خود ما قربانی ترور و خشونت بوده‌ایم و دنبال گفت‌وگو هستیم.
* دولت آمریکا در این دوسالی که اوباما بر سر کار آمده است بسیار مطرح می‌کند که دوست دارد دولتی اصلاح‌طلب در ایران قدرت را در دست بگیرد اما از طرفی هم هیچ دولتی به اندازه دولت نهم و حتی دهم انگیزه بهبودی رابطه با آمریکا را نداشته است. آیا اساساً تفاوتی بین دولت اصلاح‌طلب یا اصولگرا در سیاست خارجی وجود دارد که آمریکا تا این حد مایل است دولتی اصلاح‌طلب در تهران بر سر کار باشد؟
** ببینید بیشترین تحریم‌ها و فشارها به ایران چه از سوی حزب دموکرات و چه توسط حزب جمهوریخواه آمریکا به دولت اصلاحات و سازندگی وارد شده است. این آمریکایی‌ها می‌خواهند با این بازی‌ها در مسائل داخلی ما دخالت کنند. مردم ایران، سیاست‌های آمریکا در دوره آقای کلینتون یا آقای بوش را تجربه کرده‌اند. اینها دل‌شان برای مردم ایران نمی‌سوزد که به دنبال دولت اصلاح‌طلب در ایران باشند. آمریکایی‌ها گرفتار سوءبرداشت‌ و رفتار متناقض هستند. ما نمی‌توانیم رفتار خصمانه آمریکایی‌ها را نادیده بگیریم. آنها در زمان کلینتون سیاست مهار دوگانه را در پیش گرفتند و در دولت بوش درست زمانی که ایران همگام با جامعه بین‌المللی برای مبارزه با طالبان و القاعده بیشترین همکاری را داشت بدترین ضربات را به دولت اصلاحات زد. 11 سپتامبر، 13 دسامبر (سقوط کابل و استقرار نیروهای جبهه ائتلاف شمال)، 22 نوامبر (ورود کرزی به کاخ و استقرار دولت) وقایعی است که در آن ایران و آمریکا در مبارزه با القاعده همکاری شدید داشتند. چه اتفاقی افتاد که یک ماه و نیم بعد در 28 ژانویه آقای بوش ایران را «محور شیطانی» دانست. این نشان می‌دهد اراده آمریکایی‌ها اراده حل مساله نیست، اینها به دنبال چیز دیگری هستند. آنها ایرانی می‌خواهند که از جنس انقلابی نیست. حالا چه اصلاح‌طلب بر سر کار باشد چه اصولگرا و چه تندرو؛ اینها ایرانی از جنس دیگر می‌خواهند؛ ایرانی با دلبستگی‌ها و وابستگی‌های قبل از انقلاب! برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان، ایران کمک کرد. متاسفانه بوش پدر حاکم بود و حرف از good will, good will می‌آورد. ولی هیچ کاری را نکردند هیچ،‌ به صورت محرمانه با اسرائیل ساختند. ما نمی‌توانیم دست آشکار آمریکایی‌ها را در جنگ عراق نادیده بگیریم. آنها در آسمان، زمین و دریا به عراق اطلاعات می‌دادند. هواپیمای مسافربری ما را با 290 مسافر از بین بردند، شش تا هفت مورد عملیات نظامی مستقیم علیه ما در طول جنگ انجام دادند. در حالی که ما درگیر با عراق بودیم. آمریکایی‌ها نشان داده‌اند در این 30 ساله هر روز به دنبال ایجاد بحران برای ایران بوده‌اند. این تصور آمریکایی‌ها که به دنبال دولتی اصلاح‌طلب در ایران است، اشتباه است. آقای اوباما هم دچار همان بلیه شد. وی در آغاز انگیزه‌ای برای گام‌های بلند داشت ولی در انجام آن به مشاورانی توجه کرد که خب ایران را یا نمی‌شناختند یا با همان انگیزه بازگشت نظام سلطه به ایران گام برداشتند. ما هم البته می‌توانستیم بهتر رفتار کنیم اما از آنجایی که خصومت‌ مبنای رفتار و مبنای مناسبات است وضعیتی پیش آمده که اوباما حرف‌هایی می‌زند که حتی بوش هم نمی‌زد. وقتی آمریکایی‌ها به دنبال نابودی ایران باشند، به دنبال تغییر حاکمیت و نظام باشند، هرگونه مصالحه غیرقابل پذیرش است. تناقضات آمریکا دوطرف را دچار بحران کرده است وگرنه هیچ کشوری به اندازه ایران و آمریکا در منطقه منافع مشترک ندارند. آمریکایی‌ها مخالف حیات طالبان و القاعده‌اند و طالبان و القاعده مخالف حیات ایران هستند. آمریکایی‌ها مخالف جریان افراط در خاورمیانه هستند، البته اگر ادعای‌شان درست باشد. در خاورمیانه چه کشوری اندازه ایران و ترکیه دموکراتیک است؟ چرا تا این حد تناقض در رفتار آمریکا وجود دارد؟ آمریکایی‌ها در چارچوب منافع ملی خودشان حرکت می‌کنند و منافع ملی آنها این است که نظامی مردمسالار در خاورمیانه پا نگیرد و نظام‌های توتالیتر در خاورمیانه باقی بمانند. بگذریم از این دوره انتخابات ایران که مناقشاتی صورت گرفت. در دوره قبلی ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد که این وجود نداشت، یا آقای خاتمی با رای مردم رئیس‌جمهور شد، آنها چرا این‌گونه با آنها برخورد کردند. چرا خانم آلبرایت گفت در ایران دو سیستم انتخابی و انتصابی وجود دارد؟ تازه سیستم انتصابی در ایران نیز فرآیند و پروسه انتخاباتی را طی می‌کند. این نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها دچار همان فقدان اطلاعات و دانش و تصور غلط نسبت به ما در سیاست خارجی هستند. واقعیت این است که آمریکایی‌ها در مورد خاورمیانه به شدت تحت تاثیر اسرائیل و لابی یهود هستند. اینکه پارامتر روابط تهران – واشنگتن در تل‌آویو مشخص شود از جانب ایران پذیرفته شده نیست. هر دولتی در ایران بر سر قدرت باشد، این پذیرفته‌شده نیست. ما نسبت به اسرائیل حرف داریم.
* ما قصوری در زمینه بهبود روابط نداشته‌ایم؟ آیا جاهایی بوده است آن طرف اراده بهبود روابط را داشته است و ما دست آنها را پس زده‌ایم.
** دوگانه برخورد کردن پیام غلط می‌دهد. اینکه در تبلیغات متفاوت صحبت کنند در عین این تناقض‌ها، نتیجه برعکس دارد. بله پس زدن دست آنها هم بخشی از مناسبات داخلی ایران است. اینکه دولت بخواهد مناسبات با آمریکا را بدون در نظر گرفتن نظرات مقام معظم رهبری تنظیم کند مسلماً رهبری موضع می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند. این خوشبینی و اینکه بدون ملاحظات سیاسی و ملی، مناسبات با نظام را تنظیم کنند درست نیست. آقای اوباما به ریاست جمهوری رسید و در پیام نوروزی خود به ملت ایران پیام داد. او رئیس جمهوری آمریکا است مخاطب وی رئیس جمهوری ایران باید باشد. این نشان می‌دهد هدف آنها چیز دیگری است. این در حالی است که رئیس‌جمهور ما دو پیام به آقای اوباما می‌دهد و پاسخی دریافت نمی‌کند. رئیس‌جمهور، وزارت خارجه و دولت باید مراقب این دلال‌های بی‌اعتبار باشند.
* وقتی آقای اوباما رئیس‌جمهور شد همه منتظر تغییر بودند. از طرفی دیگر وقتی بررسی می‌کنیم می‌بینیم آدم‌های عجیب و غریبی که اطلاع خاصی هم از موضوعات ایران ندارند به عنوان مشاوران امور ایران در وزارت امور خارجه آمریکا جمع شده‌اند. کسانی مثل تیترا پارسی، کریم سجادپور، ری تکیه و... که بعضاً چهره‌های فرصت‌طلبی هم هستند. چرا که این نوع آدم‌ها دور حلقه‌های قدرت آمریکا جمع می‌شوند؟
** اینچنین افرادی درک و فهم درستی از انقلاب و جمهوری اسلامی ایران ندارند. زمانی ایران را نمی‌شناختند و الان نیز دارند از دریچه اشتباهی به آن نگاه می‌کنند. ما معتقدیم آمریکایی‌ها باید نسبت به مسائل ایران واقع‌بین باشند، نه اینکه از مشاورانی استفاده کنند که خودشان درگیر مسائل داخلی ایران باشند. ما درهای خود را به سوی بخش‌های نخبه آمریکایی بسته‌ایم. ما اگر درها را به روی نخبگان آمریکا ببندیم خودمان ضرر می‌بینیم چون آنجا کسانی در مورد ایران نظر می‌دهند که افراد دست دوم و سوم هستند و دارند به دادن پیشنهاد و مشورت در مورد ایران با اهداف و امیال شخصی می‌پردازند. هوشمندی ایران باید این باشد که اگر ما قائل به دیپلماسی عمومی هستیم و اگر ما معتقد به رفتارسنجی نسبت به آمریکا در سیاست خود باشیم، باید درها را به روی نخبگان واقع‌بین و منصف باز کنیم. معضل دیگر هم بی‌هویتی برخی از گروه‌های معارض و مخالف حکومت ایران است که بدون در نظر گرفتن منافع ملی وامدار شده‌اند.
* در مورد مذاکره با آمریکا البته پس از آنکه تابوی مذاکره با آن شکست همواره عنوان شده، ایران حاضر است در شرایط برابر و عزتمدارانه با آمریکا مذاکره کند. ولی هیچ‌کس لغات «شرایط برابر» و «عزت‌مدارانه» را معنی نکرده است. پشت این لفافه لغات چیست؟ منظور صریح و روراست چیست؟ ایران در چه شرایطی حاضر است با آمریکا پشت میز بنشیند؟
** رهبری اتفاقاً این شرایط را مشخص کرده‌اند و ایشان هم به هیچ وجه مخالف بهبودی روابط ایران با جهان حتی آمریکا نیستند. ایشان مخالف روابط بر پایه مناسبات گذشته و دوران سلطه هستند یعنی اینکه ما غیرواقع‌بینانه و سطحی و ساده‌انگارانه با آمریکا مناسبات داشته باشیم. رهبری نمی‌خواهند روابط ایران و آمریکا به دوره قبل از انقلاب برگردد. مردم ایران خون دادند تا استقلال خود را حفظ کنند و حضور بیگانگان را نفی کنند. نگرانی‌هایی که رهبری دارند و درست هم هست این است. سیاست خارجی باید برخوردار از متانت بین ایران و آمریکا باشد. ما باید با آمریکا پشت میز منطقی بنشینیم و مسائل خود را کامل حل کنیم. موضوعات دیگر جهانی را نیز وارد ادبیات سیاسی ایران و آمریکا نکنیم و سر آنها هم امتیاز دهیم. چیزی که مشخص است این است که آمریکایی‌ها تا حالا قاشق خالی دهان ایران گذاشته‌اند. هر جایی ما با آمریکایی‌ها با حسن‌نیت رفتار کرده‌ایم حسن‌نیت ما بدون پاسخ مانده است. رهبری در زمان ریاست‌جمهوری‌شان وقتی به آمریکا رفتند، در زمانی ایشان در آمریکا بودند که آمریکا به کشتی‌های ما حمله کرد. آمریکا مدام در مسائل داخلی ایران دخالت می‌کرد. آمریکایی‌ها در حالی حرف از دیالوگ می‌زنند که بودجه برای براندازی ایران تصویب کرده‌اند. وقتی می‌گوییم باید در موضع برابر گفت‌وگو کنیم، باید تمام مسائل را در بر بگیرد. اگر آنها در مورد پروسه صلح خاورمیانه حرف دارند ما هم حرف داریم. 60 سال است آنها به خاطر در پیش گرفتن سیاست‌های اشتباه باعث کشته شدن ده‌ها هزار نفر در فلسطین شده‌اند و همچنان هم از الگوی اشتباه استفاده می‌کنند. آمریکا باید سیاست یک بام و دو هوای خود را کنار بگذارد. آمریکایی‌ها می‌خواهند امتیاز بگیرند و هزینه هم ندهند، این‌طوری که نمی‌شود. ما الان شاهد هستیم که آمریکا در پی تضعیف روابط ایران با جهان است. اولویت سیاست خارجی آمریکا، تحمیل فضای تنش در روابط خارجی ایران است. این نکته را امیدوارم آقایان درک کنند.
* آقای خرازی آیا فقط آمریکا است که با ما این‌گونه رفتار می‌کند. چین، روسیه و حتی ژاپن به علت نبود رقیبی تکنولوژیک و اقتصادی مثل آمریکا تمام محصولات خود را چندین و چند برابر قیمت به ما نمی‌فروشند؟ آن هم محصولات بی‌کیفیت. یا در مناقشات ما و آمریکا این دولت‌ها با سوءاستفاده از ایران امتیاز نگرفته‌اند؟
** خب ببینید چین و دیگران سابقه تاریخی استعماری به این صورت ندارند. اهداف و انگیزه اقتصادی دارند. انگیزه آنها مشخص است.
* یعنی تنها سابقه تاریخی مایه این تفاوت است؟
** منافع ملی خودشان را دارند و از ایران امتیاز می‌گیرند. چین که در ایران سابقه تاریخی استعماری نداشته است، یا اینکه چین و ژاپن انگیزه دخالت در امور داخلی ایران را نداشته‌اند. روسیه هم آن زمان که قصد دخالت داشت، گذشته است. پاهای آنها دیگر آمده روی زمین. ما به آمریکا نیز می‌گوییم شما هم بیایید روی زمین واقع‌بینانه عمل کنید. سیاست تغییر نظام معنا ندارد. در ایران هر دولتی که حاکم باشد از استقلال خودش حمایت می‌کند. از تمامیت ارضی حمایت می‌کند و نسبت به گذشته حساس است.
* آقای خرازی شما دیپلمات کارکشته‌ای هستید، از دید شما مشکلات ما با این اعراب کی و چگونه حل خواهد شد؟
** ما با اعراب مشکل اساسی داریم. ایرانی‌ها بزرگ‌ترین خدمت را به تاریخ و تمدن اعراب کرده‌اند و توسعه مناسبات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در عمق استراتژی ما، با آنها است، اما آنها دچار ناسیونالیسم عربی خود هستند، سر سازگاری با تمدن ایرانی ندارند و بدتر از همه بدترین توهین‌ها و توطئه‌ها را هم می‌کنند. در حالی که اسرائیل بدترین جنایات را علیه مردم لبنان و فلسطین انجام داد و طی سال‌های گذشته متاسفانه شاهد تمایل برخی از کشورهای عربی برای همکاری با اسرائیل علیه ایران بودیم. پس از 60 سال انزوای منطقه اسرائیل تلاش‌هایی در جریان است که ائتلافی از کشورهای عربی و اسرائیل علیه ایران ایجاد شود.
* خارج از عرصه قدرت و وزارت امور خارجه به نظر می‌رسد ما با بحران کارشناس در عرصه سیاست خارجی مواجهیم. این همه دانشجوی رشته روابط بین‌الملل، استاد این رشته و محقق و بسیاری دیگر که در این زمینه ادعا دارند اما در عمل کسانی که سیاست خارجی و حوزه قدرت‌های جهانی منطقه‌ای را به خوبی بشناسند بسیار کم هستند. پدیده‌های مهمی در عرصه جهانی رخ می‌دهد که به صورت مستقیم و غیرمستقیم حتی بر ایران نیز اثر خواهد گذاشت اما می‌بینیم کسی در ایران اصلاً‌ خبر ندارد یا توجهی نمی‌کند. چرا؟
** درست است اما باید بگویم ما آدم‌های زیادی داریم ولی نمی‌خواهیم از آنها استفاده کنیم. خبره‌ترین کارشناسان امروز گوشه‌نشین و خانه‌نشین شده‌اند. در حوزه‌های مختلف وضع همین است. وقتی دامنه دوستان و نیروهای ورزیده و نخبه انسانی خود را تا این حد تنگ می‌کنند. قلمرو دشمنان را تا این حد تصور می‌کنند، تعداد دوستان هم همینی می‌شود که الان شاهد هستیم. بهترین و زبده‌ترین کارشناسان سیاست خارجی ما الان خارج از وزارت امور خارجه هستند. الان در وزارت خارجه متن نامه به انگلیسی با غلط منتشر می‌شود. این فاجعه است و این به خاطر بی‌توجهی به کارشناسان است. حتی این برگ‌ریزانی که مطرح کردم در مورد شخص آقای مشایی هم صدق می‌کند. خب ایشان هم نظری دارد، به جان ایشان افتاده‌اند تا ایشان را حذف کنند. هرکسی باید قدرت حرف زدن داشته باشد.
* منظور شما اصل نگاه حذفی است؟
** بله، این نگاه حذفی بسیار بد است. همه ضرر می‌کنند. هرکسی که به اصول انقلاب، قانون اساسی، به امام و مقام معظم رهبری وفادار است باید باشد و کار و تلاش کند. متاسفانه الان به گونه‌ای شده که هر روز به خادمان انقلاب و کشور انگ می‌زنند. بگذریم که درد فراوان است.
* آقای خرازی به عنوان آخرین سوال؛ به نظر شما بزرگ‌ترین سیاست خارجی ما چیست و راه‌حل آن کدام است؟
** به نظر من سیاست‌های دوران اصلاحات همچنان مصداق پیدا می‌کند. هم سیاست تنش‌زدایی، هم سیاست اعتمادسازی و همین طور سیاست بازدارندگی بخشی از سیاست دولت نهم و دهم هم هست. من معتقدم باید تلاش جدی در راستای تنش‌زدایی و اعتمادسازی صورت بگیرد. در سطح ملی باید به دلیل پیوستگی سیاست داخلی و خارجی تلاش برای توسعه همه‌جانبه و معرفی ایران به عنوان الگوی اسلامی توسعه‌یافته دارای تعامل سازنده با جهان داشته باشیم. ما باید به دنبال تقویت قدرت همه‌جانبه ملی باشیم. اتخاذ رویکرد توازن و تعادل در سیاست خارجی، پرهیز از شعارزدگی و گسترش همکاری دوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی مناسب است، از واقعیت‌های نظام بین‌المللی تشریح و برداشت منطقی و عینی داشته باشیم و تهدیدات و فرصت‌ها را درک کنیم. ادامه پرهیز از تشنج در روابط و مناسبات با کشورها امری ضروری است. ما باید تلاش جدی برای نزدیکی به کشورهای اسلامی داشته باشیم؛ رویکردی توام با ارائه راهکار برای شکل‌گیری اصول عدالت‌محور در نظام بین‌المللی و بازخوانی ماموریتی که جمهوری اسلامی باید در معادلات و مناسبات جهانی داشته باشد. ما باید از این مسیر، آرایشی نوین و چیدمانی واقع‌بینانه داشته باشیم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات