تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۳:۱۶  ، 
کد خبر : ۱۸۳۶۰۹

زمینه‌ها و موانع تحزب در ایران


جواد اطاعت*
از نظر سابقه تاریخی، پیدایش حزب به عنوان راهکاری برای مشارکت نهادمند به دوره جدید بازمی گردد. در دنیای قدیم یا مشارکت سیاسی وجود نداشت و یا اینکه همانند دولت شهرهای آتن، کسانی که از حق رای برخوردار بودند، مستقیماً در مسائل حکومت مداخله می کردند. با ورود به دنیای مدرن و عدم امکان دموکراسی مستقیم به لحاظ فنی و ابزاری، دموکراسی نمایندگی، جایگزین دموکراسی مستقیم و به قول دو ورژه حکومت نخبگان منتخب اکثریت مردم بر مردم، جایگزین حکومت مردم بر مردم شد. از این زمان احزاب و تشکل های سیاسی نیز با ورود دموکراسی برای شکل دهی به افکار عمومی و انتخاب افراد مورد نظر پا به عرصه حیات گذاشتند.
به قول توکویل احزاب سیاسی نیز به مثابه شرهای لاینفک نظام دموکراسی و یا به قول ماکس وبر به عنوان فرزندان دموکراسی بروز و ظهور یافتند.از طرفی اگر موضوع مطالعه علم سیاست را دولت قلمداد کنیم و موضوع مطالعه جامعه شناسی را جامعه بدانیم، حوزه مطالعاتی که بین دولت و جامعه ارتباط و اتصال برقرار می کند و واسطه عقد بین حاکمان و مردم است احزاب و تشکل های سیاسی هستند که در حوزه جامعه شناسی سیاسی مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرند. از مباحث هگل فیلسوف سیاسی آلمانی که با طرح مثلث خدا، عیسی مسیح، مردم و همچنین دولت، جامعه مدنی و خانواده به تبیین سیاست و حکومت می پردازد نیز می توان استفاده کرد.
همان گونه که عیسی مسیح واسطه بین خالق و مخلوق است، جامعه مدنی نیز واسطه بین دولت و خانواده به معنای کلان (می توانیم بخوانیم جامعه) است. اگر بخواهیم از اندیشه های فلاسفه اسلامی نیز استفاده کنیم باید به مباحث فارابی (افلاطون الهی) اشاره کنیم که با ارتباط و اتصال بین حکمت نظری و سیاست عملی و یا به تعبیری ارتباط و اتصال بین رئیس مدینه و آفریدگار نخست از طریق عقل فعال سعی در تبیین مدینه فاضله دارد و در واقع به عاملی ارتباطی توجه می کند، می توانیم استفاده کرده و بگوییم، ارتباط و اتصال بین حکومت و مردم نیز به واسطه ای نیازمند است که این ارتباط از طریق احزاب و تشکل های سیاسی صورت می‌پذیرد.
از طرفی احزاب با تجمیع منافع، علایق و خواسته ها را به دولت منتقل می کنند و از طرف دیگر مانع از استبداد دولت بر توده ها می شوند، همان گونه که از استبداد اکثریت (دموکراسی ژاکوبنی) نیز در جامعه توده ای (mass society) جلوگیری به عمل می آورند.این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که به لحاظ تاریخی اندیشمندان کلاسیک نگاهشان معطوف به حوزه سیاست و حکومت بوده است و لیبرال های متوجه فرد و جامعه و جامعه شناسان سیاسی با توجه به دو حوزه سیاست و اجتماع، تلاش کرده اند روابط این دو را از طریق فعالیت و کنش و واکنش نهادهای حد واسط دولت و جامعه تبیین کنند.
الف ـ فلسفه وجودی احزاب سیاسی
با طرح مباحث مقدماتی و تاریخی در خصوص پیدایش احزاب که به آن اشاره شد، مهمترین کارویژه های احزاب سیاسی عبارتند از:
۱- تبدیل مشارکت توده ای به مشارکت نهادمند مدنی
مشارکت توده وار که از جامعه توده ای (mass society) صادر می شود به صورت بسیج سیاسی (Political mobolaztion) بروز و ظهور پیدا می کند. در جامعه توده وار بسیج سیاسی چه نفیاً یا اثباتاً به صورت موافقت و مخالفت با سیاست های حاکم جلوه گر می شود. در این وضعیت مشارکت فعالانه یا نهادمند صورت نمی پذیرد بلکه آنچه را شاهد هستیم مشارکت منفعلانه سلبی یا اثباتی است. این وضعیت را معمولاً در انقلاب ها شاهد هستیم که بسیج سیاسی برای مقابله با وضع موجود شکل می گیرد و خواهان وضع مطلوب است. رهبران انقلابی با استفاده از چنین وضعیت اجتماعی سعی می کنند اهداف انقلابی خود را از طریق توده ها تعقیب نمایند.
چنانچه این بسیج سیاسی موفق به نفی نظام موجود شود، در وجه اثباتی و برای تحقق مشارکت نهادمند و فعالانه، لاجرم باید پروسه تبدیل مشارکت توده ای به مشارکت مدنی تعقیب شود تا از حالت سلبی به وضعیت اثباتی آن هم به صورت نهادمند به جریان افتد. این فرآیند تبدیلی از کارویژه های اصلی احزاب و تشکل های سیاسی است. در جامعه توده ای که اتمیزاسیون اجتماعی وجود دارد و افراد تبدیل به عنصر تنها شده اند، کاتالیزور رهبری می تواند با پیوند این اتم ها، همانند پیوندی که قطرات باران با یکدیگر پیدا می کنند، با تشکیل جویبارها و سیلاب ها بنیان های نظام سیاسی موجود را تخریب کند، همان گونه که سیلاب ها، منازل، مزارع و تاسیسات را تخریب و نابود می‌کنند.
حال اگر با کمک احزاب و تشکل های سیاسی این پتانسیل اجتماعی در مسیر سازندگی و توسعه قرار گیرد به جای حالتی سلبی، حالتی اثباتی پیدا کرده و در جهت منافع کشور و نظام سیاسی به کار می رود. همان گونه که با سدسازی، سیلاب های خروشان کنترل و با تعبیه کانال های لازم به جای تخریب از آن می توان انرژی برق استحصال کرده و برای آبیاری مزارع و آشامیدن از آن استفاده کرد.
 ۲- شایسته گرایی و شایسته گزینی در مدیریت های سیاسی و اجرایی
از منظر ماکس وبر مشروعیت سیاسی به طرق سه گانه سنتی، کاریزماتیک و عقلی، قانونی (بوروکراتیک) بروز و ظهور پیدا می کند. در نظام های سیاسی سنتی که ممکن است به صورت پاتریمونیالیستی و یا فئودالی باشد، سنت قومی قبیله ای، اشرافی و وابستگی های فامیلی مبنای انتخاب مدیران قرار می گیرد. در نظام های کاریزماتیک که از رهبران فرهمندی برخوردارند، مرید و مرادی و ارادت مدیران مادون به مدیران مافوق، زمینه ارتقای آنان را فراهم کرده و به طور کلی اداره کنندگان جامعه در حلقه ارادت ورزان به رهبر کاریزما قرار دارند. این در حالی است که در نظام های بوروکراتیک، شایسته گزینی معیار اصلی است. اما سئوال اساسی این است که شایستگان چگونه تجربه امور اجرایی پیدا می کنند و چگونه شناخته می شوند تا در مسئولیت های مختلف و متناسب با توانایی ها از آنها استفاده شود؟
از آنجا که در نظام های مدرن شناخت شخصی نمی تواند پاسخگو باشد، وظیفه تربیت نخبگان و شناسایی آنها برعهده احزاب سیاسی است. احزاب در واقع دولت های در سایه اند و افراد حزبی متناسب با تخصص های خود در کمیته های مختلف حزبی فعال می شوند. این فعالیت منجر به کارآموزی و کارورزی آنها درون حزب شده و برای مدیریت های آینده پرورش می یابند و از طرفی رهبران حزبی به لیاقت ها و توانمندی های آنها شناخت حاصل می کنند. چنانچه حزب در رقابت های سیاسی به قدرت رسید، افراد حزبی کارآزموده و شناخته شده تصدی مسئولیت ها را برعهده خواهند گرفت. این وضعیت مشابه انتخاب بازیکنان برای تیم ملی است.
برای مثال افراد علاقه مند به بازی فوتبال در زمین های مختلف به این ورزش مبادرت می ورزند. آنان از طرفی تجربه بازیگری را کسب کرده و از طرف دیگر لیاقت و توانایی های خود را به مربیان نشان می دهند تا در یک فرآیند ارتقا از تیم محله به تیم شهرستان، از تیم شهرستان به تیم استان، از باشگاه های کوچک به باشگاه های بزرگ و سپس آنان که توانایی و لیاقت کافی داشته باشند برای تیم ملی گزینش می شوند. بنابراین لازمه این انتخاب وجود بازیکنانی است که در باشگاه های مختلف فعال هستند تا در یک فرآیند رقابتی با دیگران، آنانی که توانمندتر و شایسته ترند گزینش شده و به تیم ملی راه یابند.
در واقع احزاب سیاسی نیز نقش باشگاه های ورزشی برای تربیت نخبگان و شناسایی آنان ایفا می کنند و افراد حزبی در باشگاه های سیاسی در یک فرآیند رقابتی برای اداره مدیریت کشور آمادگی پیدا کرده و در صورت پیروزی حزب حاکم از تجربه و توان آنها در اداره و مدیریت کشور استفاده می شود.
۳- نظارت
نظارت ها به دو دسته حقوقی و سیاسی قابل تقسیم اند. از نظر حقوقی، در جریان اداره و مدیریت کشور، سازوکارها و تمهیداتی پیش بینی شده است که براساس آن نهادهای ناظر همانند مجالس مقننه، از طریق تحقیق و تفحص، سئوال، تذکر، استیضاح و همچنین سازمان های بازرسی، نهادهایی همچون دیوان محاسبات و... وظیفه نظارتی را عهده دار می شوند. این نظارت ها عموماً مربوط به روندهای اجرایی است؛ اما معمولاً روندهای سیاستگزاری مورد غفلت قرار گرفته و لازم است، فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری و سیاستگزاری نیز مورد نظارت، نقد و بررسی قرار گرفته تا از خطاها و اشتباهات احتمالی جلوگیری به عمل آید. چنین نظارتی بر عهده احزاب و تشکل های سیاسی رقیب حزب حاکم است.
احزاب رقیب برای موفقیت در انتخابات آتی، عملکرد حزب حاکم را تحت نظارت قرار داده و خطاهای آن را از طریق ارگان های حزبی و سازوکارهای تبلیغاتی به جامعه منعکس می کنند. این موضوع ضمن اینکه مراقبت و دقت حزب حاکم را در پی می آورد، با طرح خطاهای احتمالی و ارائه راهکارهای بدیل توسط احزاب در سایه، فرآیند اداره و مدیریت نظام سیاسی را اصلاح کرده و خطاها و اشتباهات به حداقل کاهش می یابد.
۴- تجمیع منافع و کارویژه وفاق و اجماع
به دلیل تنوع سلیقه ها، خواسته ها و مطالبات پراکنده عملاً امکان پاسخگویی به همه آنها توسط دولت اگر نگوییم غیرممکن، لااقل بسیار سخت است. احزاب سیاسی با جمع علایق متفرق، پراکنده و بعضاً متعارض و انتقال آنها به حاکمیت زمینه اجرایی آنها را فراهم می آورند. چنانچه بعضاً توده های مردم تقاضاهای غیرواقعی نیز داشته باشند، احزاب سیاسی نسبت به واقعی کردن مطالبات کمک خواهند کرد. البته با انحراف رفتار سیاسی بعضاً احزاب به تقاضاها نیز دامن زده و سبب افزایش انتظارات می شوند که این از مضرات نظام حزبی به شمار می‌رود.
۵- ثبات و تداوم نظام سیاسی
انسان ها موجودی مدنی الطبع هستند و به قول ارسطو حیوانی سیاسی اند، لذا تمایل دارند در سرنوشت سیاسی، اجتماعی خویش مداخله و مشارکت کنند. چنانچه در نظام های سیاسی اجازه سازمان یافتن برای مشارکت در سرنوشت به آنان داده شود، از این طریق به بیان عقاید خویش مبادرت کرده و کنش سیاسی انجام می دهند. این مسئله از نظر روانی از تمرکز ایده های نهفته ای که ممکن است به صورت دفعی و با حالتی خشونت آمیز بروز کند، جلوگیری می‌کند.
چنان که «دارند روف» از جامعه شناسان سیاسی بر این اعتقاد است که اگر گروه های اجتماعی اجازه سازمان یافتن و بیان عقایدشان را داشته باشند، امکان تعارضات خشونت آمیز کاهش پیدا می کند و در واقع می توان گفت مبارزه و رقابت سیاسی به صورت نهادمند، شکل تلطیف شده مبارزات خشونت آمیز است که از بی ثباتی نظام سیاسی جلوگیری به عمل می آورد. زمانی که امکان حاکمیت مسالمت آمیز وجود نداشته باشد و مردم از بیان عقاید خویش محروم باشند و وسایل و امکانات قانونی برای نیل به این کار را در اختیار نداشته باشند، رفتار و واکنش کسانی که می خواهند در قدرت سهیم شوند، شکلی خشونت بار به خود می گیرد و نظام سیاسی را به سوی بی ثباتی سوق می‌دهد.
اما چنانچه به شیوه نهادمندی امکان مشارکت مردم و دستیابی به کسب قدرت از طریق انتخابات آزاد، عادلانه و قانونمند وجود داشته باشد، دلیلی برای مقابله با نظام سیاسی وجود نخواهد داشت، چرا که از طریق احزاب سیاسی و صندوق های رای امکان دستیابی به قدرت وجود دارد.
۶- تصمیم‌سازی و تصمیم گیری نهادمند و عقلایی
از دیگر کارهای ویژه احزاب سیاسی کمک به فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری عقلایی است. در هر نظام متکثر، از آنجا که تصمیمات سیاسی حاصل اجماع گروه های مختلف است، زوایای متفاوت تصمیم سیاسی نمایانده شده و نگرش های مختلف در آن ملحوظ می شود. این در حالی است که نظام های تک حزبی و وحدت گرایانه، تنوع اطلاعات سیاسی را در جامعه محدود می سازند و راه بازخورد (feed back) آن را سد می کنند و بدین ترتیب چشم صاحبان قدرت را برای مشاهده وضعیت پیچیده مسائلشان می بندند در چنین نظامی، کشف خطاها و تصحیح آنها بسیار دشوار می‌شود.
در واقع سازمان های مختلف سیاسی به مثابه سلسله اعصاب، آسیب ها را به مرکز سیستم سیاسی انتقال می دهند و خواهان ارائه راه حل های مناسب می شوند و یا اینکه راهکارهای مناسب نیز پیشنهاد می کنند تا بدین طریق در موقعیت زمانی مناسب، مشکلات پاسخ های خود را یافته و مرتفع شوند.
ب ـ سابقه شکل‌گیری احزاب سیاسی در ایران
همان گونه که اشاره شد، با ورود ایران به دنیای مدرن و وزیدن رایحه دموکراسی و حکومت قانون احزاب نیز به عنوان فرزندان دموکراسی بروز و ظهور یافتند، اما به علت فقدان فرهنگ سیاسی مناسب، ساخت قدرت و چندپارگی های اجتماعی، زمینه شکل گیری احزاب و تشکل های سیاسی فراهم نبود. قبل از نهضت مشروطه، هیچ گونه تشکل حزبی و سیاسی فعال وجود نداشت. خواسته ها و مطالبات مردمی از طریق قیام و شورش عمومی انعکاس می یافت. بعد از مشروطیت احزاب سیاسی سر برآوردند. در مجلس اول احزاب سیاسی به صورت رسمی وجود نداشت، اما سه جریان سیاسی معتدلین، آزادیخواهان و بی طرف ها خودنمایی می کردند و به دلیل بافت طبقاتی این مجلس مشاجرات صنفی بر گرایش های سیاسی غلبه داشت.
در مجلس دوم جناح بندی های سیاسی آشکار شد درحالی که ۲۷ نفر از اصلاح طلبان فرقه دموکرات را تشکیل می دادند، ۵۳ نماینده محافظه کار نیز فرقه اعتدالیون را به وجود آوردند. از آن به بعد سایر احزاب همانند قارچ سربیرون آوردند. طالبوف در این مورد به دهخدا می نویسد: این تهران چگونه جانوری است که در مدت زمانی اندک بالغ بر صد حزب و انجمن و جمعیت سیاسی به دنیا آورده است، درحالی که در مهد مشروطه یعنی انگلستان تعداد احزاب از انگشتان دست تجاوز نمی‌کند.
با این وصف به رغم حضور اسمی احزاب، به دلیل عدم آمادگی اجتماعی و فرهنگ حاکم بر نخبگان سیاسی احزاب نقش عملی چندانی نداشتند. در عین حال در مجلس دوم احزاب نقش پررنگ تری نسبت به سایر دوره ها داشتند. در این مجلس دو حزب نسبتاً بزرگ و دو حزب کوچک تر وجود داشت. احزاب اعتدالیون و دموکرات ها از جمله احزاب بزرگ و اتفاق و ترقی و ترقی خواهان از جمله احزاب کوچک تر بودند.حزب دموکرات سخنگوی طبقه روشنفکر بود و از دموکراسی و حاکمیت مردم دفاع کرده و در تدوین و تصویب قانون انتخابات مجلس نقش موثری ایفا می کرد. اعتدالیون که در واقع جایگزین میانه روهای مجلس اول بودند از اشرافیت زمین دار و بازاریان سنتی حمایت می کردند و به طور طبیعی دیدگاهی محافظه کارانه داشتند.
اعتدالیون که ۱۳ روحانی، ۱۰ زمین دار، ۹ تاجر، ۱۰ کارمند و سه رئیس قبیله در جمع خود داشتند از تقویت سلطنت مشروطه، تشکیل مجلس سنا، حفظ مذهب و مالکیت خصوصی دفاع می کردند. در مقابل دموکرات ها که تعداد کمتری کرسی در اختیار داشتند از قوانین عرفی، آزادی بیان، مطبوعات، اجتماعات و برابری ادیان دفاع می کردند و خواهان جدایی مذهب از سیاست بودند.فعالیت احزاب تا حاکمیت دولت خودکامه پهلوی اول ادامه یافت؛ اما پس از آن با تنگ شدن فضای سیاسی، آزادی احزاب نیز به محاق رفت.
در سال ۱۳۱۰ قانون منع فعالیت های اشتراکی تصویب شد و تا شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه احزاب واقعی در اداره نظام سیاسی جایگاهی نداشتند. مجدداً پس از سقوط رضاشاه و آزادی فضای سیاسی تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ احزاب مختلف و متعددی بروز و ظهور یافتند. مجدداً با بسته شدن فضای سیاسی در دولت بوروکراتیک اقتدارگرای پهلوی دوم احزاب از عرصه سیاست و حکومت حذف و احزاب دولت ساخته به جای احزاب واقعی نقش آفرین شدند. در این دوران بود که به دلیل عدم وجود احزاب مردمی، از دهه ۴۰ به بعد کنشگران سیاسی در قالب تشکیلات و انجمن های مخفی و زیرزمینی برای سقوط نظام سیاسی فعال شدند و نتیجه آن بی ثباتی سیاسی و سقوط رژیم پهلوی بود.
ج- موانع تحقق احزاب سیاسی در ایران
مهمترین عامل عدم شکل گیری و عدم تداوم فعالیت های سیاسی، نبود فضای سیاسی مناسب است. همان گونه که اشاره کردم حاکمیت تفکر انحصارگرایانه (Exclusivism) و اشتراک پذیری (Inclusivism) مانع از شکل گیری احزاب و تداوم آنها است. احزاب نیازمند تفکر کثرت گرا (Pluralism) هستند. بنابراین در نظام های انحصارطلب و توده گرا (Popolism) جایی برای تحقق حزب باقی نمی ماند. از دیگر موارد حائز اهمیت فرهنگ سیاسی نخبگان و آحاد جامعه است. روح مدارا، تساهل و تحمل سیاسی، انعطاف پذیری، جمع گرایی، آزادمنشی، جایگزینی تعقل و آگاهی به جای تعصب و ذهنی گرایی از مسائل مهم و پیش شرط های لازم هستند.
در واقع دیواره سیاست دیواره ای انعطافی و اسنفجی دیدن است نه دیواره ای سخت و شکننده.شکاف های قومی، قبیله ای و منطقه ای نیز مانع از تحقق احزاب سیاسی است. لازمه احزاب سیاسی ارتقای تقابل های منطقه ای، قومی و قبیله ای به رقابت های سیاسی و فکری است. تمرکز گرایی اداری و سیاسی نیز از دیگر موانع تحقق احزاب است. یکی از پیش زمینه های لازم تمرکززدایی است. تمرکززدایی طولی و عرضی و واگذاری امور به مدیران منطقه ای و محلی و از طرف دیگر واگذاری امور به مردم می تواند زمینه و بستری برای گسترش دموکراسی فراهم آورد.
ذهنیت منفی مردم و نخبگان نسبت به مقوله حزب، به ویژه اینکه برخی از احزاب سیاسی وابسته به قدرت های خارجی بوده اند و همین طور سوء استفاده از حزب توسط رهبران حزبی و صرفاً استفاده ابزاری از آن برای کسب قدرت و رهایی حزب می تواند از دیگر موانع حزب تلقی شود.هزینه های حزبی نسبت به منافع آن در کشورهای توسعه نیافته را هم باید به مجموعه فوق افزود.
و وارداتی بودن حزب و انجام کارویژه های حزبی توسط برخی نهادهای مدنی از جمله مطبوعات، دانشگاه ها، حوزه های علمیه، مساجد و تکایا و... نیز یک نوع عدم نیاز به فعالیت های حزبی را به وجود می آورد. مجموعه عوامل فوق باعث شده است نظام حزبی آن گونه که شاید و باید در ایران شکل نگرفته و کارویژه های خود را به انجام نرساند.
د ـ چگونگی تبیین جایگاه احزاب و تشکل های سیاسی
برای شناسایی و تبیین جایگاه احزاب و تشکل های سیاسی، شاخص های متفاوت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می تواند مدنظر قرار گیرد. برای مثال اگر دو متغیر عمده تاثیرگذار یعنی متغیرهای سیاسی و اقتصادی را مدنظر قرار دهیم، از نحوه تعامل این دو شاخص با یکدیگر چهار نوع گرایش و حزب سیاسی پدیدار خواهد شد.
بدین معنی که اگر در حوزه سیاست دو جریان سیاسی اقتدارگرا و دموکراتیک و در حوزه اقتصاد نیز دو جریان چپ و راست را با هم تعامل دهیم، به ترتیب شاهد احزاب و گرایش های چهارگانه راست اقتدارگرا ، چپ اقتدارگرا، لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی خواهیم بود. مثلاً جریانی که از نظر اقتصادی راست و از نظر سیاسی دموکراتیک باشد حزبی لیبرال دموکرات خواهد شد و جریانی که از نظر سیاسی دموکراتیک، اما از نظر اقتصادی به چپ گرایش داشته باشد، به وجود آورنده حزب سوسیال دموکراسی است.
هـ ـ احزاب در دوره فرامدرن
پیش بینی می شود در موج سوم دموکراسی، احزاب سیاسی در مسیر انحطاط قرار گیرند. ذهنیت منفی مردم نسبت به احزاب و تشکل های سیاسی و رهبران حزبی باعث شده است مردم به جای حضور و فعالیت در احزاب سیاسی به NGOها روی آورند؛ سازمان های داوطلبانه خیریه متعددی که وجود دارند و هر کس به فراخور سلیقه و علاقه ای که دارد، در یکی از این گروه ها فعال می‌شود.
کسانی در حوزه بهداشت محله یا شهرستان، محیط زیست، فعالیت های ورزشی، اوقات فراغت دانش آموزان و دانشجویان، آموزش های بهداشتی، آموزش های عقیدتی و... فعال می شوند. تمایل و استقبال مردم به این گروه های جامعه مدنی باعث شده است که سیاستمداران و فعالان سیاسی و حزبی به این گروه ها توجه داشته باشند تا بتوانند آرای خود را از طریق پایگاه های اجتماعی این گروه ها کسب کنند، لذا به نظر می رسد در آینده، احزاب سیاسی تحت الشعاع سازمان های غیرحکومتی (NGO) قرار گیرند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات