کاخ کرملین پس از قطع انتقال گاز خود به اوکراین خالق نخستین تحول نظام بینالملل در سال 2006 میلادی بود. مسکو با این حرکت خود نشان داد که در مقطع جدید خواهان ایجاد تحولاتی گسترده در حیات خلوت روسیه، اروپا و آسیای مرکزی است. وقوع انقلاب نارنجی در اوکراین و به قدرت رسیدن "یوشچنکو" که با برکناری "یانو کویچ" از قدرت و دخالت مستقیم غرب و کاخ سفید همراه بود باعث شد تا "کیف" نیز همانند "گرجستان" به جمع حامیان جمهوریخواهان آمریکا بپیوندد. از سوی دیگر افرادی مانند "خاویر سولانا" سعی دارند گسترش ناتو به شرق و طرح "گوام" را تا پیوستن آذربایجان، مولداوی و ازبکستان به ناتو ادامه دهند. در چنین فضایی "ولادیمیر پوتین" و دیگر مقامات روسی تصمیم گرفتهاند با اعمال سیاستهایی جدی و در عین حال محتاطانه از بروز وقایعی مانند آن چه در سالهای اخیر بر کشورهای همسایه کرملین گذشته است جلوگیری کنند. در سال 2005 میلادی و به دنبال کارشکنیهای "میخاییل ساکاشویلی" رییسجمهور گرجستان علیه مسکو، روسها به تفلیس در مورد احتمال مداخله نظامی و بروز جنگی نابرابر در منطقه هشدار دادند. پس از این هشدار ساکاشویلی و دیگر سران کشورهای موجود در نزدیکی روسیه سعی کردند تا وابستگی خود به بوش پسر و دیگر نومحافظهکاران را تا حد ممکن آشکار نسازند.
"ویکتور یوشچنکو" که به نمایندگی از غرب و در راستای مقابله با پیشرفت منطقهای روسیه بر سر کار آمده است، هم اکنون با قدرتی روبهروست که به لحاظ اقتصادی و نظامی بارها نسبت به اوکراین قویتر است. کاخ کرملین در ماههای آخر سال میلادی قبل با آماده سازی زمینههای ایجاد پیوندی استراتژیک با پکن خود را برای مقابله با تحولات سال میلادی جدید آماده ساخته است.
"ولادیمیر پوتین" پیام مستقیم و علنی خود را از طریق قطع گاز مسکو به اوکراین برای واشنگتن و اتحادیه اروپا ارسال کرده است. کاخ کرملین دیگر ظرفیت سکوت در برابر اقدامات و دخالتهای غرب در حیات خلوت خود را ندارد. هم اکنون شهروندان اروپایی که عملاً 20 درصد مصرف گاز خود را در فصل زمستان و با این اقدام روسها از دست رفته دیدهاند در انتظار اقدامات مسئولین خود در این زمینه هستند. اما سوال اصلی این است که آیا نشست اضطراری کشورهای اروپایی در این راستا تعیین کننده خواهد بود؟
اگر اروپاییان از منظر اقتصادی به این مسأله نگریسته و بخواهند ابعاد و جوانب اقدام اخیر کاخ کرملین را از این جهت مورد بررسی قرار دهند مسلماًَ به نتیجه نخواهند رسید. ریشه اصلی اقدام مسکو را باید در به پایان آمدن فصل سکوت پوتین و آغاز فصلی جدیدی در سیاست خارجی کرملین جستجو کرد.
یوشچنکو، ساکاشویلی و دیگر متحدان اروپایی کاخ سفید در اروپا هرگز انتظار بروز چنین رفتاری را از سوی روسیه نداشتند. اما اکنون معادلات روی کاغذ در صحنه عمل کاملاً بر هم ریخته و "سکوت روسیه" به عنوان مهمترین پیش شرط و مقدمهای اساسی در جهت محاصره کرملین توسط غرب از بین رفته است. این نخستین باری است که اتحادیه اروپا با قدرت اصلی و واقعی کرملین در مصاف با سیاستهای خود مواجه شده است و همین امر چگونگی برخورد از سوی سیاستگذاران اروپایی را به معمایی بزرگ و شاید لاینحل تبدیل کرده است. مسلماً این اقدام کاخ کرملین پاسخی هر چند دیر به دخالت غرب در امور مسکو بود. در آغاز سال میلادی ولادیمیر پوتین چهرهای جدید از کاخ کرملین را در مصاف با غرب ترسیم کرده است. شاید این بهترین هدیه بود که روسها میتوانستند به مناسبت آغاز سال جدید میلادی به دستگاه سیاست خارجی اتحادیه اروپا دهند.