تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۹:۲۰  ، 
کد خبر : ۱۸۶۷۱۰

هولوکاست نیرنگ بزرگ قرن

مهرداد بهمنی

تا پیش از شروع جنگ جهانی دوم یهودیان زیادی در اروپای شرقی می‌زیستند که بیشتر آنها در لهستان زندگی می‌کردند، در واقع لهستان دومین کشور جهان بود که در آن دوران این تعداد از جمعیت یهودی را در خود جای داده بود. متمرکز شدن یهودیان در این کشور به قرن‌های دوازده و پانزده میلادی که مصاف با جنگ صلیبی و تفتیش عقاید در اروپا بود، باز می‌گردد، زمانی که بسیاری از یهودیان به خاطر ترس از مرگ از کشورهای اروپای غربی گریخته و به دنبال کسب پناهندگی به کشورهای شرق اروپا مهاجرت کردند. در آن دوران دولت لهستان به خاطر تمکن مالی و مهارت یهودیان در کارهای فنی از حضور و مشارکت آنها در کشور استقبال و آنها را در این سرزمین اسکان داد. لذا از آن دوران لهستان به عنوان مرکز مهم اسکان یهودیان در اروپا درآمد.
قرنها بعد با وقوع جنگ جهانی دوم، ادعا می‌شد که شش میلیون نفر از یهودیان در لهستان توسط ارتش هیتلر در اردوگاههای تأسیس شده در لهستان، به قتل رسیدند. رقم شش میلیون کشته یهودی، نخستین بار از سوی خاخام میخائیل داو وایزمندل (1903 ـ 1956) مطرح شد. خاخام یاد شده که آن زمان در اسلواکی مستقر بود، مبتکر اصلی مسأله دروغین آشویتس به حساب می‌آید. او براساس ادعاهای مطرح شده از سوی رودلف وربا و آلفردوتزلر آن را ساخته و پرداخته بود. این رقم شش میلیونی پیش از پایان جنگ، در نوشته‌های یک یهودی روسی به نام ایلیا راهرنبرگ نیز درج شده بود.
شکل‌گیری تفکر صهیونیسم
پیش از وارد شدن به بحث فریبکاری‌های صهیونیسم در این رابطه، نگاهی گذرا به تاریخچه پیدایش و اندیشه این تفکر، ضروری به نظر می‌رسد. صهیون در زبان عبری، به معنای پرآفتاب و نیز نام کوهی در جنوب غربی بیت‌المقدس است. کوه صهیون زادگاه و آرمگاه داود پیامبر(ع) و جایگاه سلیمان(ع) بود. در متون دینی یهود، صهیون به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داود(ع) و سلیمان(ع) و تجدید دولت یهود اشاره دارد؛ به عبارت دیگر صهیون برای یهود، سمبل رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمانروایی بر جهان است؛ از این رو یهودیان خود را فرزندان صهیون می‌دانند.
همچنین صهیونیسم به جنبشی گفته می‌شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است.
واژه‌ی صهیونیسم، نخستین بار از سوی «تئودور هرتصل» به کار رفت و سپس «ناحوم ساکولو» ـ مورخ صهیونیست ـ در کتاب «تاریخ صهیونیست» از آن سخن گفت.
اندیشه صهیونیسم همانند هر پدیده اجتماعی دیگر، در بستر زمان و در پی شکل‌گیری حوادث گوناگون تولد یافت.
یهود در آغاز خواهان مهاجرت یهودیان به فلسطین نبود؛ بلکه به اعتراف «حیم وایزمن»، اوگاندا بیشتر مورد علاقه بازرگانان یهودی بود. در مرحله بعد نیز یهود در پی مهاجرت همه یهودیان به فلسطین نبود؛ بلکه خواهان آن بود که شمار یهودیان به اندازه‌ای کاهش یابد که به رفاه اقتصادی آنان در غرب لطمه‌ای وارد نسازد.
اعلامیه بالفور یا موافقت دولت انگلیس با درخواست صهیونیست‌ها برای تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین، پایه سیاست‌های آینده انگلیس در فلسطین را بنا نهاد. انگلیس در دوران قیومیت با اقدامات مختلف، زمینه اجرای وعده بالفور و تأسیس دولت اسرائیل را فراهم آورد. در جریان جنگ جهانی دوم و به ویژه پس از آن، با ضعف امپراتوری انگلیس،‌حمایت‌های همه جانبه آمریکا، جانشین حمایت‌های انگلیس از صهیونیست شد؛ از این رو آمریکائیان با جانبداری از قطعنامه سازمان ملل متحد درباره تقسیم فلسطین، دست صهیونیست‌ها را برای توسل به زور برای تشکیل دولت یهودی اسرائیل بازگشتند.
اروپا و بحث تنفّر از یهود
مروری بر وضعیت یهودیان در اروپا نشان می‌دهد که اروپائیان به یهودیان با نگاهی منفی می‌نگریستند. از نظر آنان، یهودیان موجوداتی پست، ملتی فرومایه، استثمارگران اصلی اقتصاد اروپا، ناتوان در همسانی با دیگران، نژادی با زاد و ولد فراوان و عناصری فقیر و انگل بودند و به عقیده بالفور، آنان دشمنانی بودند که حضورشان در تمدن غرب به فلاکت آن می‌انجامد؛ بنابراین اروپاییان، تاب تحمل آنها را نداشتند و بر آن شدند تا یهودیان را از اروپا اخراج و در یک سرزمین خارجی مانند فلسطین ساکن کنند. ادعای صهیونیسم مبنی بر این که صهیون در فلسطین است، درست نیست؛ زیرا صهیونیست‌ها تا اوایل قرن بیستم، فلسطین را پس از بررسی و رد مناطقی چون سورینام، کنیا، اوگاندا، قبرس، موزامبیک، آرژانتین، کنگو، آنگولا، طرابلس (لیبی) و صحرای سینا به عنوان مکانی برای تأسیس حکومت یهود برگزیده‌اند. نتیجه این که آنان حتی به اندازه یهودیان در اندیشه فلسطین نبوده‌اند؛ همچنین این که صهیون برای صهیونیست‌ها مهم نبوده، با اعتراف «لئوپنسکر»، صهیونیست مشهور به این که «ما که فقط به قطعه زمینی نیاز داریم که... اعتقاد به خدا و کتاب مقدس... را به آنجا ببریم» روشن‌تر می‌گردد.
فریب قرن
صهیونیست برای دستیابی به اهداف خود نیازمند یک مظلومیت نمایی تاریخی، جهت همراه کردن جهانیان با هداف خود بود. به همین جهت، با استفاده از شیوه‌های مختلف تبلیغاتی که در دست داشت، شروع به ایجاد یک فضای عاطفی در جهان کرد.
سیطره صهیونیسم بر رسانه‌های فراگیر جهان، امروزه دیگر امری انکارناپذیر است. اهدافی را که «راشورون»، خاخام یهودی، در سال 1869 در سخنرانی خود در شهر «پراگ» مبنی بر الزام سیطره کامل یهود بر رسانه‌های جمعی اعلام کرده بود، اکنون محقق شده است.
«راشورون» معتقد بود که پس از طلا، دستگاههای خبررسانی به ویژه مطبوعات ـ که در آن زمان مهمترین ابزار اطلاع‌رسانی در دنیا محسوب می‌شد ـ دومین ابزار صهیونیست برای استیلا بر جهان است؛ بنابراین، از همان آغاز با برنامه‌ریزی‌های دقیق، حساب شده و صرف هزینه‌های کلان، تلاش بی‌وقفه‌ای را برای به دست گرفتن جریان‌های اصلی خبررسانی و مطبوعات در سرتاسر دنیا آغاز کردند.
وابستگی بزرگترین رسانه‌های خبری دنیا، همچون: خبرگزاری رویترز، آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، شبکه‌های .CBS, NBC, ABC و نشریات معتبری همچون: نیویورک تایمز، واشنگتن پست، تایمز، دیلی‌اکسپرس و صدها عنوان نشریه دیگر به لابی‌ صهیونیست‌ها، حاصل همان تلاشهای پیگرانه قوم یهود است.
اختراع سحرانگیز برادران لومیر با آن قدرت تاثیرگذاری خارق‌العاده و ظرفیت‌های فراوانش به عنوان یکی از مهمترین کانال‌های ارتباطی با مردم، صهیونیست افزون‌طلب را بر آن داشت تا در راه تحقق اهداف خود از این ابزار مدرن نیز بهره کامل گیرد. تاثیر صهیونیست‌ها بر صنعت سینما از همان سالهای آغازین با سرمایه‌گذاتری در مشهورترین شرکت‌های تولید فیلم در جهان، به ویژه در آمریکا آشکار بود. وابستگی و تعلق بزرگترین شرکت‌های تولید فیلم آمریکا همچون 20 Centery Fox Metro Golden Mager, WARNerBros، به لابی صهیونیست‌ها شاهدی بر این ادعاست.
سیدنی لویس برنشتاین یهودی که ریاست دایره امور سینمایی وزارت کشور انگلیس را پس از جنگ جهانی دوم برعهده داشت، از آلفردکوک خواست تا از "فجایع نازی‌ها" فیلمی بسازد. تا بوسیله آن رسانه‌های صهیونیستی بتواند به هر شیوه ممکن از این فیلم بهره‌برداری کنند. آنان با پخش تصاویری از اجساد مردگان و نیز بیماران در حال مرگ که بر اثر بیماری تیفوس مثل مرده‌های متحرک بودند، به عنوان قربانیان "طرح کشتار" و "نابودسازی" بهره‌های فراوانی را عاید خود ساختند. توده‌های مردم به آسان‌ترین وجه از طریق تحریفات تصویری فریب داده شدند. پس از این موفقیت کانون‌های صهیونیستی با واگذار کردن این مأموریت مهم به هالیوود، یک سلسله فیلم‌های سینمایی درباره آزادسازی اردوگاه‌های آلمانی تهیه و تولید کردند. آرام‌آرام افکار عمومی به مسیری سوق داده شد که "مرده‌ها"ی مبتلا به بیماری تیفوس را عنوان "مقتول" و کوره‌های ویژه سوزاندن اجساد مردگان مبتلا یه این بیماری مسری و مهلک را به عنوان "اتاق‌های گاز ویژه اعدام"‌و یا "کوره‌های آدم‌سوزی" پذیرفتند.
زمزمه‌های مخالفت
با وجود تبلیغات گسترده‌ای که صهیونیسم در حمایت القائات خود انجام داده است این ادعاها همواره توسط برخی نویسندگان مستقل و سیاستمداران آزاداندیش مورد تردید قرار گرفته است.
پروفسور روبر فوریسون نویسنده و محقق برجسته فرانسوی، متخصص و کارشناس عالی رتبه اسناد و مدارک تاریخی است که چند دهه از عمر خود را وقف مطالعه، بررسی و ارزیابی اسناد و مدارک به جا مانده از جنگ دوم جهانی کرده است. وی نه فقط اردوگاه‌های بازسازی شده جنگ جهانی دوم در آلمان و لهستان و فرانسه را از نزدیک مورد بررسی و ارزیابی کارشناسی قرار داده، بلکه توانسته است به بسیاری از مراکز آرشیوی و اسناد طبقه‌بندی شده مرکز اطلاع‌رسانی معاصر یهود در فرانسه، اسناد دادگاه نورنبرگ و نیز دیگر اسناد بایگانی شده اروپا دسترسی پیدا کند و با سال‌ها صرف وقت، تک‌تک اسناد و مدارک مزبور را به طور دقیق و کارشناسانه مورد تحقیق و ارزیابی قرار دهد.
پروفسور فوریسون برای اولین بار حاصل دستاوردهای تحقیقاتی خود را به طور خلاصه و صریح، طی مقاله‌ای در روزنامه فرانسوی لوموند در سال 1978 منتشر کرد. افشاگری او در این مقاله، آنچنان کانون‌های صهیونیستی غرب را خشمگین و عصبانی کرد که بلافاصله این دانشمند بزرگ را مورد تهاجم تبلیغاتی و حتی فیزیکی قرار دادند.
پروفسور فوریسون می‌نویسد: «در سال 1945، یعنی در آخرین ماه‌های جنگ، یک اپیدمی در اردوگاه "برگن ـ بلسن" شیوع پیدا کرد، به نحوی که آلمانی‌ها نتوانستند آن را مهار کنند، البته در آن زمان اوضاع عممی آلمان بسیار از هم پاشیده و غم‌انگیز بود. هیچ‌گونه مواد غذایی و دارویی به اردوگاه‌های آلمانی نمی‌رسید. نیروی هوایی متفقین از ماه‌ها قبل جاده‌ها و راه‌های زمینی را بمباران می‌کرد. صحنه‌های وحشتناکی که انگلیسی‌ها پس از دستیابی به این اردوگاه دیدند، مربوط به همین شیوع تیفوس بود. عکس‌هایی که از سوی متفقین از اجساد این اردوگاه گرفته شده، مربوط به ضعف و لاغری ناشی از بیماری تیفوس بود و کشتاری در میان نبوده است. انگلیسی‌ها خود نیز در مهار آن دچار مشکلات بسیار شدند، آنچنان که بسیاری از اسیران بر اثر ابتلا به بیماری تیفوس می‌مردند و این تقصیر انگلیسی‌ها هم نبود. پروفسور یهودا ریج، استاد تاریخ معاصر دانشگاه بن‌گورین در شهر نقب نیز اوایل ژوئیه جاری یکی از خطرناک‌ترین کتاب‌های تاریخ اسرائیل را با عنوان «یهودیان در جنگ نازیسم» منتشر کرد که در آن بر دروغ بزرگ و جهانی «ظلم نازیسم علیه یهودیان» یا همان «هولوکاست» (آدم‌سوزی) که اسرائیل آن را ترویج می‌کند، تأکید شده است.
در این کتاب هولوکاست و ظلم و ستم نازیسم در حق یهودیان در جنگ جهانی دوم دستاویزی برای صهیونیست‌ها برای ایجاد دولت یهود در سال 1948 ارزیابی شده است. آن چه باعث هیاهو شده، این است که این کتاب نه به قلم عرب‌ها یا آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها، بلکه به قلم یک استاد دانشگاه اسرائیلی است و این قلم اسرائیلی حقایقی را بیان داشته که «تل‌‌آویو» سال‌ها درصدد پنهان کردن آن است و ادعاهای دروغین و پوچ رژیم صهیونیستی را برملا می‌کند.
دیویداروینگ، نویسنده و مورخ تجدیدنظرطلب بریتانیایی نویسنده دیگری است که براساس قانونی که انکار واقعه قتل عام یهودیان در اتریش را منع می‌کند، در آن کشور تحت بازداشت قرار گرفته است.
وی در کتاب‌هایش استدلال کرده است که در ابعاد کشتار یهودیان به دست نازی‌ها در جنگ جهانی دوم اغراق شده است. او همچنین ادعا کرده است که آدولف هیتلر، پیشوای آلمان نازی، از واقعه قتل عام یهودیان،‌ موسوم به هولوکاست، بی‌خبر بود. وی در سال 2000 همچنین به جمعی در لندن گفت که اردوگاه‌های آشویتس اتاق گاز وجود نداشته است.
ضربه مهلک
اما فرمایشات صریح و کوبنده بنیانگذار نظام اسلام امام(ره) مبنی بر حذف صهیونیست جهانی از نقشه دنیا، مطلع جدیدی در معادلات جهانی ایجاد کرد که تا آن لحظه دنیای غرب به آن توجهی نداشت. بیان چنین نظراتی از سوی انسانی که با همراهی ملتش مهمترین واقعه یک قرن گذشته را رقم زده بود، همچنان که انتظار می‌رفت، با واکنش‌های تند و متفاوتی روبه‌رو بود. صرف میلیاردها دلار پول و به کارگیری هزاران هزار رسانه منطقه‌ای و سراسری برای مسکوت نگاه داشتن این نقطه نظرات از جمله تلاش‌های مذبوحانه‌ای بود که دولت‌های غربی در سالهای گذشته به آن متوسل شدند.
پس از آن حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در 11 بهمن 1380 در مورد افسانه کشتار یهودی‌ها می‌گوید «تجربه اروپا در این مورد، عبرت‌آموز است. دولت آلمان صد و پنجاه میلیارد مارک به عنوان خسارت به یهودی‌ها داد؛ اماخسارت یهودیان از آلمان هنوز تمام نشده است؛ باز هم خسارت طلبکارند و باید به آنها داده شود! آنچه یهودی‌ها به آلمان کردند، کم و بیش با برخی کشورهای اروپایی دیگر ـ مثل اتریش، سوئیس، فرانسه، حتی تا چند سال قبل با واتیکان ـ نیز انجام دادند؛ همه باید خسارت بدهند؛ این خسارت تمام‌شدنی نیست!
در بعد روانی، اسرائیلی‌ها فعالیت‌های بسیار مهمی دارند. همه سیاستمداران خبرنگاران، روشنفکران، کارگزاران و نخبگان غرب باید در مقابل بنای یادبود کوره آدم‌سوزی سر تعظیم فرود بیاورند؛ یعنی همه، داستانی را که اصل صحت آن معلوم نیست، مورد تأکید قرار دهند و خود را بدهکار آن داستان قلمداد کنند؛ اینها روش‌هایی است که در تبلیغ دارند و همه معطوف به «مظلوم‌نمایی» است.»
روبر فریسون، مورخ فرانسوی، سخنان رئیس جمهوری ایران را درباره ادعای فریبکارانه کشتار جمعی یهودیان در جنگ جهانی دوم را که چندی پیش بیان شد ستود و آن را حادثه‌ای شگرف و مهم در تاریخ دانست. این استاد سابق دانشگاه فرانسه همچنین به تشریح دلایل غیرواقعی بودن کشتار یهودیان پرداخته است.
فوریسون بیانات اخیر رئیس جمهوری ایران را برای بازنگران تاریخ بسیار دلگرم کننده و امیدوارکننده دانست و از روشنفکران جهان عرب و مسلمان خواست تا شجاعانه هولوکاست را که یک دروغ تاریخی است و بهانه اصلی اسرائیل است، محکوم کنند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات