تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۳  ، 
کد خبر : ۱۸۶۷۵۰
علی پایا:

مسؤولیت‌پذیری اجتماعی روزنامه‌نگاران

مقدمه: علی پایا اندیشمند برجستۀ ایرانی و استاد دانشگاه وست مینستر انگلیس، چندی پیش در میان جمعی از روزنامه‌نگاران حاضر شد. موضوع سخنرانی وی مسؤولیت روزنامه‌نگاران در قرن بیست و یکم بود. این جلسه روز پس از سقوط از هواپیما سی- 130 ارتش که حامل تعدادی روزنامه‌نگاران و خبرنگاران بود، برپا شد. پایا در این سخنرانی موضوعات بدیع و جالبی را مطرح کرد که به نظر می‌رسد شاید از این پس باید در بسیاری از آموزه‌های علوم اجتماعی و رسانه‌ای کشور تجدیدنظر کرد. خلاصه‌ای از این سخنرانی در صدمین شماره روزنامه چاپ شده تا شاید گامی در جهت دستیابی به اهداف مطبوعه و رسالت روزنامه‌نگاری برداشته باشیم در پی می‌آید. موضوع بحث من مسؤولیت روزنامه‌نگاران در قرن بیست و یکم است.

اصطلاح روزنامه‌نگار و ژورنالیست را به صورت ژنریک و به معنی تمام کسانی که در رسانه‌های خبری و یا به طور کلی وظیفۀ‌ اطلاع‌رسانی به حیطۀ عمومی را در معنای وسیع این واژه به عهده دارند به کار می‌برم. واژه مسؤولیت را عمداً بدون هیچ توصیفی ذکر کردم تا ابهامی بین مسؤولیت معرفتی و مسؤولیت اخلاقی و مسؤولیت اجتماعی و سیاسی باشد.
برای کاوش در عرصه‌های معرفتی و عمل در قلمرو اخلاق و اجتماع مدل‌های مختلفی ارایه شده که پذیرش هر یک از آن‌ها می‌تواند شخص را نظراً و عملاً در مسیرهای متفاوتی به پیش براند و مسؤولیت را در این شرایط و جامعه به انحای خاص و مدل‌های متفاوت برای او بیان کند. روزنامه‌نگاران می‌گویند ما Fact را گزارش می‌کنیم، Fact در فارسی به امور واقع ترجمه شده است. اما معنای دقیق Fact برای خیلی‌ها روشن نیست. من این پرسش را مطرح می‌کنم که به طور مثال افتادن یک درخت در جنگل که کسی شاهد آن نباشد، آیا یک حادثه است یا یک خبر و یا یک عمل. واقعاً آن چیست و یا مثلاً اگر یک سیاه‌چاله در گوشه‌ای از کهکشان منفجر شود و کسی هم شاهد آن نباشد، این اتفاق چه نام دارد؟ آیا یک رویداد است، یک خبر است و یا یک واقعه؟
مدل‌های مختلفی که افراد در حوزه‌های معرفتی، اخلاقی و عمل اجتماعی اختیار می‌کنند مسؤولیت را به انحنای مختلف برای آن‌ها تعریف می‌کند. سپس محصول آن مسؤولیت‌پذیری به شیوه‌های مختلف در بیرون ظاهر می‌شود.
فیلسوفان یونانی از دوران باستان بر سر این که کدام نظام تربیتی برای آموزش جامعه مناسب‌تر است، مشاجره و بحث داشتند. افلاطون به این که مبانی عمل و آموزه‌های تربیت را بهتر تعیین می‌کند تا آموزه‌های فلاسفه را. اما کار که به روزنامه‌نگاران می‌رسد مشکل دو چندان می‌شود. نخست‌وزیر انگلیس در دهۀ 1930 عبارتی دارد که می‌گوید: روزنامه‌نگارها حامل قدرت هستند اما مسؤولیت ندارند. ابزار بسیار قوی در دست‌شان است.
فیلسوف دانمارکی و اگزیستانسیالیست مشهور در قرن 19 در یک رساله تحت عنوان عصر جدید و عصر حاضر می‌نویسد: یکی از ویژگی‌های عصر جدید این است که مردم کنجکاوانه به هر چیز علاقه نشان می‌دهند، اما خود را به هیچ چیز پایبند و متعهد نمی‌کنند. برخی دیگر نیز بر این باورند که ازدیاد کنجکاوی مردم و عدم تمیز میان امور مهم و پیش پا افتاده و فقدان تعهد در میان آن‌ها، ناشی از نقش مطبوعات است. یعنی آن‌ها روزنامه‌نگاران را متهم می‌کنند. براساس این باور توزیع بخش اعظم اطلاعاتی که جایگاه آن به درستی مشخص نیست، افراد را به نظاره‌گران بی‌نام و نشان تبدیل کرده که تعهدی به چیزی ندارند. در این تحلیل مطبوعات سبب شده‌اند که مردم توان تمیز میان امور ارزشمند و غیر ارزشمند را از دست بدهند. این استدلالی است که در میانه قرن 19 مطرح شده است. در قرن 21 یک فیلسوف بسیار برجسته که به قلمرو فلسفه اروپایی هم تعلق خاطر دارد رسالۀ مشهوری در باب اینترنت دارد.
او می‌گوید: همان معنایی که برای مطبوعات در قرن 19 ارایه می‌شد به نحو گسترده‌تری در مورد اینترنت هم صادق است. به گفتۀ وی اینترنت سبب می‌شود امور از حیث ارزش همه در یک تراز قرار گیرند و دو ملاک ربط و اهمیت ناپدید شوند. هیچ موضوعی آنقدر بی‌اهمیت نیست که روی شبکه وب جای نگیرد و در عین حال هیچ موضوعی آنقدر حایز اهمیت نیست که جای خاصی برای آن در نظر گرفته شود.
با این مقدمه من به این پرسش نزدیک می‌شوم که در شرایط امروز مسؤولیت روزنامه‌نگاران را چگونه می‌فهمیم.
به نظر من مسؤولیت روزنامه‌نگاران یک شبکۀ مفهومی است. هر شبکۀ مفهومی تعدادی گره و تعدادی بازو دارد. البته شبکه‌ها انواع خاص خود را دارند. آن شبکه خاصی که مدنظر من است شبکه با مقیاس آزاد است. در شبکه‌های تصادفی تعداد بازوهایی که به هر گره متصل می‌شود مساوی است اما در شبکه‌های با مقیاس آزاد این گونه نیست. در بخش‌هایی از شبکه برخی از گره‌ها ترافیک سنگین دارند و تعداد بازوهایی هم که به آن چند گره می‌رسد بسیار زیاد است. اما در بقیۀ شبکه این طور نیست. این گره‌ها معانی اصلی هستند. می‌خواهم این را مطرح کنم که این گره‌ها که شبکۀ مسؤولیت یک روزنامه‌نگار را نیز تشکیل می‌دهند چه مضمونی دارند. در زمانی جوانی ما، مرحوم آل‌احمد رساله‌ای تحت عنوان رسالۀ پولوس رسول به کاتبان نوشته بود و در آنجا اهل قلم هشدار می‌دهد. البته رساله‌ای است که خود او برخاسته است و می‌گوید هر چه را می‌فروشید اشکالی ندارد اما قلم را نباید بفروشید. پس یکی از مسؤولیت‌هایی که او برای اهل قلم و رونامه‌نگارها قایل می‌شود این است که حق ندارید قلم خود را بفروشید. یکی دیگر از نودها یا گره‌های این شبکه وظیفه دفاع از حقوق کسانی است که توانایی دفاع از خود را ندارند. روزنامه‌نگارها در این عصر چنین رسالتی نیز دارند. یک وظیفۀ دیگر ارایه اطلاعات به گونه‌ای است که منطبق با واقعیت باشد. یک مضمون دیگر آن گزارش کردن Fact است و به عنوان مثال وظیفه‌ رسانه‌ها در گزارش کردن موارد پنهان نگه داشته شده نقض حقوق بشر که یک مورد آن همین داستان زندان‌های مخفی آمریکا در کشورهای اروپایی است.
این همت روزنامه‌نگارها بود که داستان را روشن کردند. در واقع هرگاه که نهادهای رسمی نتوانند یا نخواهند وظایف خود را انجام دهند یک سری معادل کارکرد برای آنها در جامعه بیدار می‌شود که آن کارها را انجام دهند. گزارشگران بدون مرز یک چنین نمونه‌ای است. اینها وقتی وارد صحنه می‌شوند که نهادهای رسمی بین‌المللی کارشان را درست انجام نمی‌دهند. یک وظیفه دیگر در آن شبکه، وظیفۀ ارزیابی تاثیر انتشار اطلاعات در سطوح فردی و جمعی است. روزنامه‌نگار مسؤولیت ارزیابی اطلاعاتی را که در اختیارش است، دارد. یک تفاوت بین محتوای اطلاعات و ارزش اطلاعات از حیث امکان دسترسی وجود دارد. یک خبر می‌تواند محتوای اطلاعاتی خیلی زیاد داشته باشد، اما ارزش اطلاعاتی آن کم باشد. ارزش اطلاعاتی یک خبر به میزان وقت و انرژی و سرمایه‌ای است که مخاطب برای بازیافت و بهره‌گیری از آن صرفه‌جویی می‌کند. یک مثال ساده توضیح بیشتر می‌زنم. تقریباً همه مردم با قوانین نیوتن آشنا هستند. سه قانون حرکت و یک قانون جاذبۀ آن. محتوای اطلاعاتی این چهار معادله بسیار زیاد است و با همین چهار معادلۀ ساده می‌توان کیهان را توضیح داد. حال یک کتابچه را در نظر بگیرید که در آن جداولی وجود دارد که موقعیت‌های نجومی زمین، ماه و خورشید را تا یک سال آینده توضیح داده است. این جدول‌ها از حیث اطلاعاتی چیزی بیش از آن چهار معادله ندارد. اما ارزش اطلاعاتی آن از حیث سهولت دستیابی مخاطب به اطلاعات مورد نظر به مراتب بیشتر از آن چهار معادله نیوتن است. بنابراین در برخورد با یک خبر اولاً این نکته که واجد اطلاعات هست یا نه و ثانیاً این که آیا این اطلاعات به گونه‌ای وجود دارد که مخاطب به سهولت بتواند به آن دسترسی داشته باشد یا نه، تمییزی است که باید برای آن قائل بود. به نکته اول عمق منطقی می‌گویند. مضامینی که اطلاعات عمیقی در آن درج شده است یعنی هاله‌های معنایی غنی و ظرفیت‌های معنایی بسیار پیچیده‌ای دارد که در نگاه اول مشخص نیست. این 2 اخبار، اخبار حایز ارزشی هستند. زمانی که خودم را برای این بحث آماده می‌کردم، بیانیه وظایف روزنامه‌نگاران را در اینترنت دیدم که روزنامه‌نگاران سوییسی چند سال پیش آن را تدوین کردند. یکی از سرفصل‌های آن، این بود که روزنامه‌نگاران به دنبال دستیابی به حقیقت هستند و به حق مردم برای دانستن احترام می‌گذارند. دوم، روزنامه‌نگاران از آزادی اطلاعات و حق اظهارنظر و انتقاد دفاع می‌کنند. سوم، روزنامه‌نگاران اطلاعاتی را انتشار می‌دهند که به صحت آن‌ها باور دارند. برای همین است که اطلاعات مشکوک یا غیر موثق را به همین عنوان غیرموثق و مشکوک مورد توجه قرار می‌دهند. یعنی تاکید می‌کنند که این مشکوک است. چهارم، روزنامه‌نگاران از ابزار ناشایست برای دستیابی به اطلاعات استفاده نمی‌کنند و اطلاعات را تحریف نکرده و به انتحار و ثبت اطلاعات دیگران به نام خود نیز مبادرت نمی‌کنند. پنجم، اشتباهات خود را بلافاصله بعد از اطلاع از آن تصحیح کرده و افکار عمومی را در جریان آن قرار می‌دهند. ششم، روزنامه‌نگاران حرمت و ناشناس ماندن منابع خبری خود را محترم می‌شمارند. هفتم، روزنامه‌نگاران به حریم خصوصی مردم احترام می‌گذارند مگر در مواردی که منافع و خبر عمومی خلاف این رویه اقتضا کند. هشتم، آن‌ها خود را از مواضع توهم دور نگه می‌دارند و به این ترتیب آزادی عمل حرفه‌ای خود را محفوظ می‌دارند. در ادامه این بیانیه، یک بیانیه هم در مورد حقوق روزنامه‌نگاران ارایه شده که من فقط به یک بند آن اشاره می‌کنم. آن‌ها خواستار این شدند که روزنامه‌نگاران در هر جای دنیا که هستند حق دسترسی آزادانه به اطلاعات و اخبار و انتشار آزادانه آن‌ها را برای کمک به منافع و خیر عمومی داشته باشند. سپس توضیح دادند روزنامه‌نگاران می‌توانند با توجه به مسایل و مقتضیات ناظر به خیر عمومی در صورتی که برای آن‌ها استدلال‌های قانع‌کننده عرضه شود و البته به شرطی که آن استدلال از سنخ‌ برهان قاطع نباشد، قبول می‌کنند که برای مدتی از عرضۀ اطلاعات خود، خودداری کنند. ولی برای این داستان یک زمان بگذارند. برگردیم به بحث مربوط به مسؤولیت‌های روزنامه‌نگاران در پر کردن آن شبکه معنایی. من در یادداشت‌هایم نوشته‌ام که یکی دیگر از وظایف روزنامه‌نگاران در همۀ جای دنیا کمک به بسط دموکراسی است.
یکی دیگر از وظایف آن‌ها کمک به پرورش شهروند مسؤول و جامعۀ مدنی قدرتمند است. یک مضمون دیگر که در این شبکه معنایی مطرح می‌شود نکته‌ای است که در کاوش‌های جامعه‌شناسان در اواخر قرن بیستم مطرح شد. برخی از جامعه‌شناسان مفهوم جامعۀ هم آغوش خطر را مطرح کرده‌اند و توضیح می‌دهند که جامعه جدید، جامعۀ هم آغوش با خطر است. خطر به معنای سادۀ کلمه در گذشته هم بوده و تمام جوامع با آن آشنا هستند؛ اما یک جامعۀ هم‌آغوش با خطر یک بر ساختۀ کاملاً جدید است و سنخ خطر در جوامع جدید متفاوت با گذشته شده است. شاید سقوط هوایپمای سی-130 که حامل تعداد زیادی از خبرنگاران بود، برای این مثال خوب باشد. واقعیت این است که در دنیای امروز جوامع همواره به لحاظ کمی و کیفی بیش از گذشته هم آغوش با خطر هستند، هم افراد و هم جوامع. جامعه‌شناسان توضیح می‌دهند که با این جوامع هم‌آغوش با خطر چه باید کرد؟ سربند آن تحقیقات مضمونی در قلمرو روزنامه‌نگاران ارایه می‌دهد. توضیح دادن دربارۀ جوامع هم آغوش با خطر کار خبرنگاها و روزنامه‌نگاران و کاری کاملاً تخصصی است. این که خبرنگارها بتوانند راجع به جوامع هم‌آغوش با خطر، ابعاد و زوایای آن اطلاع‌رسانی دقیق کنند مستلزم واجد بودن ویژگی‌های متنوعی است. یکی از آن‌ها علاوه بر توانایی‌های حرفه‌ای، آشنایی دقیق با آدم‌هایی است که می‌خواهند راجع به آن، اطلاع‌رسانی کنند. از جمله نکات دیگر ارتباط با مسؤولان برای کسب اطلاع و ارتباط با حیطۀ عمومی است. در جهان مدرن از جمله امور دیگری که اهمیت محوری پیدا کرده و در جامعۀ ما نیز جای آن کم کم در حال باز شدن است، نقشی است که علم و تکنولوژی ایفا می‌کند. در کشورهای پیشرفته حدود 20 سال است به این نکته توجۀ جدی کرده‌اند و با سرعت به این سمت رفتند که برای مواجهه با خطری که جوامع را همواره تهدید می‌کند چه چاره‌ای بیندیشند؟ در این 20 سال آن چاره‌ها تا حد زیادی میوه داده است. در 20 سال پیش جوامع پیشرفته متوجه شدند که فاصلۀ بین پیشتازان علم و تکنولوژی باید نه جامعه‌ که این بدنه از جمله تصمیم‌گیرندگان سیاسی هم بودند به شدت زیاد شده است. به گونه‌ای که به هیچ وجه امکان همزبانی بین آن‌ها وجود ندارد. عقلای قوم فهمیدند که اگر همزبانی در عرصۀ تکنولوژی و علم از بین نرود، خطری که ثبات جامعه را تهدید می‌کند به مراتب بیشتر از وجود شکاف طبقاتی اقتصادی است. بنابراین خود را با سرعت در راستای حل مساله جهت دادند و مضامینی با عناوین زیر طرح کردند: ترویج علم در حیطۀ عمومی، انتقال دانش و تکنولوژی و در نهایت مسؤول شمردن تکنولوژی. آنچه که 20 سال پیش به عنوان یک ایده مطرح شد در حال حاضر در تراز دانشگاهی و در تراز نهادهای دولتی از آن بهره‌ گرفته می‌شود، محصول آن ارتقای کاملاً محسوس حیطۀ عمومی بود. مقصود از حیطۀ عمومی نیز هم عامه جامعه و هم متخصصان است.
به مسؤولیت‌ها برمی‌گردیم. برای این که آن شبکه معنایی فهم شده و خوب عمل شود مساله توانایی حرفه‌ای روزنامه‌نگارها اهمیت دارد. توانایی آن‌ها در ارزیابی‌ و سنجش موقعیت هم اهمیت دارد. من امیدوارم بتوانم به طور خلاصه در مورد مدلی که نام آن مدل منطق موقعیت است توضیح دهم. منطق موقعیت را من نوشتم که بعدها به صورت کتاب در اختیارتان قرار خواهد گرفت. به طور خیلی خلاصه منطق موقعیت یک ابزار متدولوژیک است برای همه دست‌اندرکاران در حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی. همه کسانی که قصد ازریابی‌های دقیق و نقادانه دارند، این ابزار به آن‌ها کمک می‌کند. نکتۀ دیگر این که روزنامه‌نگاران باید توانایی لازم را برای ارزیابی‌های اخلاقی نیز داشته باشند. در واقع غیر از سپهر اخلاقی به جز سپهر معرفتی هم برای ارزیابی اخلاقی خود توانا باشند. امکانات صنفی اهمیت دارد.
برگردیم به نکته‌ای که با آن شروع کردم. یعنی جنبه‌های معرفتی. پس ما تلاش کردیم یک شبکۀ معنایی بسازیم. آن شبکه تعدادی گره و بازو دارد. مضمون اصلی شبکه‌ معنایی مسؤولیت روزنامه‌نگار بود. در قلمروهای مختلف اخلاقی، اجتماعی و... با این سؤال از شما شروع کردم که اصلی‌ترین وظیفۀ خود را انعکاس Fact می‌دانید که بعد رویداد، حادثه و خبر نیز به آن اضافه شد.
Fact، رویداد و news و تمام این‌ها بر ساخته‌های اجتماعی هستند. یعنی اموری هستند که در جامعه انسانی ایجاد شده‌اند. اگر جهانی باشد که انسان در آن نباشد مثلاً کره مریخ، Fact، و news حادثه دیگر وجود ندارد. اگر چه آن‌ها یک‌سری واقعیات آنجا هستند. اما Fact نیستند. فاعل شناسایی در Fact کردن Fact نقش ایفا می‌کند. تا فاعلان شناسایی به امری توجه نکنند Fact پیدا نمی‌شود. آنچه که هست یک توده از واقعیت است. البته واقعیت دارند، اما تا ما چتر خاص مفهومی روی آن نیندازیم آن توده خاص اسم Fact خاص به خود نمی‌گیرد. این نکته سبب شده خیلی از افراد به اشتباه بیافتند. یعنی کسانی تصور کنند که ما بر سازنده‌های Fact اجتماعی هستیم، بر سازنده واقعیت‌ها هم هستیم. این معنا نیاز به توضیح دارد و مهم است. چون اگر این نکته معرفتی خوب فهم نشود، این بنا تا ثریا کج می‌رود. معرفت‌شناسان و کسانی که از یک مبنای رئالیستی شروع می‌کنند، که معنای رئالیستی از این جهت اهمیت دارد که سطح شما را از سطح انتریالیست‌ها و ایده‌آلیست‌ها جدا می‌کند. همۀ این سطح‌بندی‌ها اهمیت معرفتی دارد. این طور نیست که ایده‌آلیست باشید و این در عمل شما ظاهر نشود. رئالیست‌ها در قلمرو معرفتی از این زاویه شروع می‌کنند که اموری در عالم وجود دارد که ما آن‌ها را نساخته‌ایم. چیزی به نام الکترون هست که ما آن را بر نساخته‌ایم. اما می‌توانیم توان علی الکترون را کشف کنیم. در تعامل با آنچه که رئالیست‌ها اسم آن را جهان یک می‌گذارند یعنی جهان واقعیات فیزیکی که ما آن را بر نساخته‌ایم، جهان دیگری به نام جهان دوم هست. به نام جهان ذهنیات تک تک ما. هر کدام از ما یک جهانی هستیم. ایستاده گوشه‌ای با مجموعه‌ای از ذهنیات که فقط برای خود ماست و فقط خودمان به آن دسترسی داریم. تعامل جهان یک و جهان دو منجر به ایجاد جهانی به نام جهان سه می‌شود که جهان بر ساخته‌های ماست. همین سخنرانی من سرشار از مفاهیمی است که ما هم مشترک هستیم. خود مفهوم یکی از آن مفاهیمی است که شما می‌فهمید. این نوشته‌ای که من الان از روی آن می‌خوانم در جهان سوم است. این نوشته محصول تعامل ذهنی من با جهان یک بوده است. اما وقتی خلق شد از من مستقل می‌شود. حالا می‌توانید در جهان سوم به نحو مستقل مضامین این بحث را ارزیابی کرده، نقد کنید و چیزی به آن اضافه کنید. محصول کار شما، یعنی خبری که به مخاطب انتقال می‌دهید، همان جهان سوم است. در جهان سه یک سری اطلاعات موجود است، شما در ارتباط با جهان یک دست به گزینش می‌زنید. مثلاً دیروز هواپیمایی سقوط کرد. هواپیما بر ساخته ماست، سقوط بر ساخته بشری است و مرگ در قلمرو انسانی معنا می‌دهد. شما تصمیم می‌گیرد به این حادثه توجه کنید. در همین بحثی که قبل از صحبت من شروع شد به این نکته به خوبی اشاره‌ شد شما چون اعضای خانواده خودتان، خانوادۀ بزرگ روزنامه‌نگاران هم در این واقعه بودند احساس همبستگی شدیدتری دارید تا کسی که در آمریکای جنوبی این خبر را از سی‌ان‌ان شنیده است. حال شما با این حساسیت بیشتر وقتی سعی می‌کنید این مطلب را گزینش کنید، عناصری در این گزینش قرار می‌گیرد که با عناصر گزینشگر دیگر متفاوت است. در واقع Fact شما که عرضه می‌شود با دیگری متفاوت است. حال سؤال مهمی که مطرح می‌شود این است که قرار بود Fact را واقع‌نمایانه یعنی گزارش حقیقت کنیم. آیا امکان دارد که ما در این شرایط بتوانیم گزارش حقیقت کنیم. حقیقت با واقعیت فرق دارد و این بسیار مهم است. حقیقت یک ساختار زبانی است. شان و گزاره‌های ما کاذب و یا صادق است. شان آن‌ها حقیقی و یا غیرحقیقی است پس حقیقت‌ شان گزاره‌هاست. واقعیت شان چیزی است که در بیرون است. گزارش‌های شما می‌توانند حقیقی باشد. یعنی مجموعه‌ای از گزاره‌هایی باشد که صادق‌اند و گزاره‌هایی که کاذب‌اند. اما صادق و کاذب یعنی چه؟ فلاسفه رئالیست تاکید می‌کنند که حقیقت یعنی انطباق یک گزاره با وقعیت، اگر من بگویم الان یک کارد پلاستیکی در برابر من قرار دارد این گزاره حقیقت دارد. چون با این واقعیت مطابقت دارد. اما اگر بگویم یک فیل خاکستری روی این میز حضور دارد. این یک گزاره کاذب است. چون منطبق با واقعیت نیست. اما در حوزه بر ساخته‌های اجتماعی کار دشوارتر است. دیدیم که Fact به گزینش گزینشگران بستگی دارد. من سؤالم را دوباره تکرار می‌کنم. چگونه مطمئن هستید Fact که شما گزارش می‌کنید، حقیقت دارد و واقع‌نماست. خلاصه می‌کنم در این قلمروهای معرفتی انواع مدل‌ها وجود دارد. هر مدلی راجع به این سؤال اساسی که من از شما پرسیدم پاسخی می‌دهد. یک مدل که الان خیلی رواج پیدا کرده مدلی است که فلاسفه پست مدرنیسم و پراکماتیست‌ها از آن سخن می‌گویند. پراگماتیست‌ها می‌گویند حقیقت آنجایی است که بیشترین کارکرد اجتماعی را داشته باشد. اگر سخن در مورد بالاترین کارکرد اجتماعی باشد، حقیقت است. عدۀ دیگر از فلاسفه و کسانی که رهیافت هرمنوتیکی را دنبال می‌کنند، می‌گویند همه عالم یک متن است. این متن اجزای یک نوشتار است که نوشتار با هم ارتباط دارد. حقیقت در این نوشتار در جایی است که ما گزاره‌ای را بیان کنیم که با بقیۀ اجزای این متن هماهنگی داشته باشد. آدمی را در نظر بگیرید که سر آن کوچک ولی بازوهایش 2 متر است. بین اجزای این آدم هماهنگی وجود ندارد. اجزایش موزون نیست از نظر هرمنوتیست‌ها گزاره‌های ما وقتی حقیقی هستند که در آن شبکه متن با بقیه گزاره یک ارتباط موزون داشته باشند و با هیچ یک از گزاره‌ها نیز تعارض منطقی نداشته باشند. نگاه فلاسفه پوزتیویست منطقی می‌گوید که حقیقت همان چیزی است که بتوان مشاهده کرد. امور حقیقی امور قابل مشاهده هستند. اما فلاسفۀ رئالیست به همان تعریف اولیه وفادار مانده‌اند. یعنی حقایق چیزهایی هستند که با واقعیت تناظر داشته باشند. در قلمرو امور اجتماعی واقعیات محصول تعامل ماست. همین که ما در اینجا دور هم جمع شده و این تعامل اتفاق می‌افتد یک واقعیت اجتماعی است که جلوه‌های تازه‌ای از خود ظاهر می‌کند. من از شما می‌پرسم همین واقعیت اجتماعی حضور ما در این جلسه و گفت‌وگو با هم چند وجه دارد.
تعداد وجوه آن بی‌نهایت است آن هم نه از سنخ بی‌نهایت عادی، از آن بی‌نهایتی که کانتور می‌گوید که بی‌نهایت به توان بی‌نهایت به توان بی‌نهایت است. حال از این که همه بی‌نهایت گزاره، شما با کدام وجه ارتباط برقرار می‌کنید. وضعیت شما به عنوان گزارشگران امور واقع از این سنخ است، من دوباره پرسشم را تکرار می‌کنم که چگونه می‌توانید مطمئن باشید آنچه که به عنوان مهم‌ترین مسؤولیت حرفه‌ایتان انتقال می‌دهید امری است که می‌تواند بر سر آن قسم حضرت عباس بخورید و باورتان بر این است که مخاطب خود را دچار اشتباه نکرده‌اید.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات