پروفسور نادره مهتدی
درست است که دیگر کار از کار گذشته است و شوربختانه نمیتوان زمانه را به عقب برگرداند، چیزی که در روششناسی علوم انسانی اسباب عدم پیشرفتهایی را آنچنان که در علوم دقیق نظیر ریاضی، فیزیک و شیمی و علوم پایه دست یافتنی است، پدید میآورد و به روشنی نشان داد که اگر چنین اتفاقی میافتاد چه میشده است، اما جلوی جولان قوه تخیل را تا آنجایی که به توهم و هذیان نینجامید بلکه برعکس بامختصر استه تیک و زیباشناسی مخصوص آفرینندگیهای ناشی از تخیل، توأم باشد نمیشود گرفت.
اگر چنین میشد هزاران میلیون تومان، طبق تخمین دیوان محاسبات به تاریخ نمیرفت؛ استانداران و فرمانداران پروازی در عرصه مدیریت مملکت سر از آستین درنمیآوردند و قضات و مدیران کل و وزیران هوایی با مدرک دانشگاه هاوایی به جان خزانه مملکت و خراب کردن سرزمین و نام و آوازه آن نمیافتادند.
دیگر کسی پیدا نمیشده است که به مقام والای ریاست جمهوری توهین بیسابقه روا دارد و آنرا با شغل تدارکچی یکی بپندارد هر چند که یک تدارکچی قابل و کاردان بر صدر رئیس جمهرو مخرب و دروغگو و قدرتطلب و ریاکار مرجح است.
این کلمه تدارکچی را اگر بشکافیم هزار معنای دلخراش و بیمارگونه حاکی از کینه و حسادت و به اصطلاح عقده و از این قبیل در آن خواهیم یافت آشکارترین نکتهای که از این ماجرا استخراج کردنی است، آنست که اگر رئیس جمهور به طور سمبولیک و تمثیلی کس دیگریست و او بدون آنکه خودش بخواهد به این شغل تدارکچی تن در داده است پس انسان محترم آزادیخواهی نیست و آنچنان عاشق بیقرار قدرت است که به هر خفت و خواری و تحمیلی برای تکیه به قدرت زدن تن میدهد و اگر بگوید که چند بار برای استعفا تدارکچی قیام کرده است ولیکن آنرا نپذیرفتهاند، دروغی شاخدارتر از این نمیتوان یافت زیرا بار دیگر با هیجان و پشت هماندازیهای بیشتر و جار و جنجال فراوانتر ساعتها وقت مردم را در رسانهها نمیگرفت تا دوباره در همین مقام ابقا شود: مخصوصاً در اینکه در ایران کسی را با خواهش و تمنا رئیس جمهور نمیکنند بلکه تدارکچی و نایب رئیس مجلس یا حتی آبدارچی نمیکنند. برای رئیس جمهور شدن لااقل باید آنقدر به پابوس ملت برویم و به قول فرانسویها پیراهن خود را خیس کنیم که حدی بر آن متصور نیست.
اگر چنین میشد اکنون بازنشستهها به نان و آبی میرسیدند و از خود ناشران قاچاقی که از تصدق سر سانسورهای به ناحق وزارت ارشاد به سوری میرسیدند، دیگر چندان خبری نبود و صاحبان قلم و علم از ریاکاری وزارت ارشاد دلمرده و مأیوس نمیگشتند.
اگر «دکتر احمدینژاد» به جای «حجتالاسلام خاتمی» در هشت سال پیش رئیس جمهور میشد، فساد اداری به این حد نمیرسید و ثروتها به تاراج نمیرفت و وزارت نفت قراردادهای آنچنانی نمیبست و معلمان از مظلومیت اینهمه به خیابانها نمیریختند و میان استانهای ایران تبعیض پدید نمیآمده و مسافرتهای خارجی میان مدیران اجرایی تا به این اندازه رواج نمییافت و خارجیان تا به این حدی در مذاکرات با ماجری و حمله کننده نمیشدند و کلمه اصطلاحطلب دچار چنین افت ارزشی نمیگردید.
آقای خاتمی ریاست جمهوری را از آقای رفسنجانی یاد گرفته بود و آقای رفسنجانی نیز هر آنچه لازم بود طی 8 سال به انجام رسانده بود از قبیل سدسازی و غیره مضافاً بر اینکه قدرت اجتماعی و انقلابی این دو به هیچ روی با هم قابل قیاس نبوده است پس علت وجودی نامزدی آقای خاتمی برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری یا بقول خودش کرسی تدارکچی چه بوده است؟
البته قدرتطلبی دوستان شفیقش نیز شاید در این میانه بیتأثیر نبوده است مثل رئیس دفترش که بعداً به معاونت تغییر شغل داد.
کسی که رئیس جمهور میشود باید صاحب تز و فکربکر ونوین باشد فکر نو و بکر رئیس جمهور قبلی کدام بود؟ مگر فکربکر نوی هم در این دهکده جهانی که ما در آن زندگی میکنیم البته در حوزه سیاست وجود دارد تا هزار نفری که هر چهار سال یکبار نامزد ریاست جمهوری در ایران میشوند، مبتکر آن باشند.
حالا ببنید دولت پیشین چقدر بیابتکار بوده است و مردم چقدر تشنه که آقای احمدینژاد با چند فکر ساده عدالت و مهرورزی و از این قبیل توانست آنهمه رأی از مردم بگیرد. به شرط آنکه محرومان از مقامات پیشین که دچار بهشت گمشده خود شدهاند و فعلاًَ بی. بی. سی را اجاره کردهاند و بیتوجه به اخلاق اسلامی از دکتر احمدینژاد با ترس و لرز انتقاد میکنند زیرا میدانند اگر رئیس جمهور فعلی فهرست مفسدان اقتصادی و سوء استفادهکنندگان از مقام و خزانه در هشت سال گذشته را فاش سازد، چه بلایی به سرشان خواهد آمد، بگذارند.