تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۸۹ - ۰۹:۰۳  ، 
کد خبر : ۱۸۸۵۳۶

29 بهمن تبریز در یک نگاه

پژوهشگر: رحیم نیکبخت، صمد اسمعیل‌زاده اشاره: با روی کار آمدن کارتر و تغییر و تحولاتی که در فراسوی مرزهای ایران روی داد، هیات حاکمه وابسته ایران نیز دچار تغییراتی شد. سیاست فضای باز سیاسی که شاه پس از روی کار آمدن دموکرات‌ها در پیش گرفت، در واقع سوپاپی بود برای پیشگیری از انفجاری که آمریکایی‌ها وقوع آن را به سبب اختناق حاکم بر ایران نزدیک می‌دیدند با سیاست فضای باز سیاسی که تا حدودی از فشار و اختناق کاسته شد، جلسات هفتگی روضه منزل آقای قاضی که در واقع جلسات سیاسی بود، گسترده‌تر شد و هر هفته بر تعداد شرکت کنندگان آن اضافه می‌شد؛ ضمن آن که با رهبر، که دور از وطن به سر می‌بردند نیز همچنان رابطه داشتند.

دانشگاه تبریز هم پشتوانه‌ای دیگر برای جریان طرفدار نهضت امام در تبریز بود. دانشجویان مذهبی که به فعالیتهای سیاسی علاقه‌مند بودند، اغلب با آیت‌الله قاضی رابطه برقرار می‌کردند و در نمازهای جماعت او در مسجد شعبان حاضر می‌شدند. در این اوضاع و احوال بود که خبر شهادت فرزند بزرگ رهبر دور از وطن، نهضت ایران را در اندوه و ماتم فرو برد. یکی از نزدیکان آقای قاضی می‌گوید: «آقای قاضی علاقه خاصی به حضرت امام داشتند. شاید من کمتر نظیر آن را دیده‌ام. در رحلت آیت الله سید مصطفی خمینی هم ایشان بسیار ناراحت و دلگیر [شدند] حتی به من گفتند اگر یکی از فرزندان من و یا همه‌شان در می‌گذشتند، من این چنین ناراحت نمی‌شدم که از رحلت آیت الله مصطفی خمینی ناراحت شدم.» آیت الله قاضی و مریدان امام در تکاپو و تلاش بودند که به هر طریق مجلس ختمی منعقد نمایند. حسین علایی از دانشجویان دانشگاه تبریز در آن مقطع می‌گوید: «ما که آمدیم تبریز رفتیم خدمت آیت الله قاضی طباطبایی که نماینده امام بودند در آنجا و آقایان دیگر. از آقای قاضی خواهش کردیم شما بیایید مجلس بگیرید برای حاج آقا مصطفی خمینی‌... ما خواهش کردیم از آقای قاضی که شما بیایید اطلاعیه بدهید برای رحلت و شما مجلس بگیرید. البته گروه‌های دیگر هم بودند، خودشان هم مصمم بودند نه این که حالا مثلا ما رفته باشیم. ...» سرانجام در 12 آبان 1356 از طرف آیت الله قاضی با مجلس دارای مرحوم حاج مهدی فهیمی در مسجد آیت الله بادکوبه‌ای مجلس بزرگداشتی از ساعت 4 تا 6 بعدازظهر منعقد شد.
سخنرانی توسط آقای فهیمی با وسیله شخصی از تهران آورده شده بود. همه چیز برای ذکر نام امام آماده شده بود. سیداحمد حسینی همدانی، حدود یک ساعت درباره مسایل مذهبی و رحلت فرزند امام و تجلیل از مقام علمی و فقهی او سخن گفت و چند بار نام امام خمینی را بر زبان راند. حضور گسترده مردم تبریز در این مجلس بزرگداشت، قوت قلبی برای آقای قاضی و مبارزان مسلمان بود و نشان از این داشت که مردم بدون توجه به فشارهای رژیم، در پی راهی برای نشان دادن اعتراضات بحق خود هستند. نقشی که دانشجویان در این روز ایفا کردند، بسیار جالب بود. اعلامیه‌های ضدرژیم را در آن مجلس پخش کردند و شب تعدادی از آنها به اتهام پخش اعلامیه در کوی ولیعصر دستگیر شدند. آقای قاضی هم با ارسال نامه‌ای توسط پیک، این ضایعه را به محضر امام تسلیت گفت. امام نیز به آن نامه پاسخ دادند که موجود است.
تبریز در آستانه قیام 19 دی قم
اندک اندک دوران تدارک صبورانه نهضت به سر می‌آمد. ایام محرم، خصوصا روزهای تاسوعا و عاشورا، موقعیت مناسبی برای ابراز مخالفت با رژیم بود. در این دو روز آیت الله قاضی در مسجد مقبره در حضور هزاران عزادار حسینی به منبر رفت و به انتقاد از عملکرد رژیم و نهادهای آن پرداخت. او در مورد حجاب گفت: «دروغ به این بزرگی می شود با وجود شش، هفت آیه در مورد حجاب، جلوی چشم شما می‌نویسند نه در اسلام حجاب است و نه در قرآن ... این آیه حجاب نیست، بی‌حیا چرا می‌نویسی؟ اگر مسلمان هستید، چرا می‌نویسید؟ اگر مسلمان نیستید، با زنان مسلمان چکار دارید؟ می‌خواهید که دوران‌های گذشته را مجددا درست کنید. 17 دی‌ها را تکرار کنید. از زنان مسلمان چرا آزادی سلب شود؟ «اوقاف نهاد دیگری بود که مورد حمله شدید او قرار گرفت. دوازدهم محرم هم در سخنرانی شدیداللحنی رژیم را مورد حمله قرار داد و گفت: «خدایا چگونه است، در این مملکت یک نفر نیست داد و فریاد بکند و حرفش را بزند. وقتی هم حرفی بگویی، آن مسایل تکرار می‌شود [دستگیری، زندان، تبعید].
مرتب بر می‌دارید در روزنامه‌ها می‌نویسید در قم فلانی صحبت کرد. خوب صحبت کرده است روحانی حقیقی اوست. ... چه خواهد شد. داد و فریاد آدم جایی نمی‌رسد! آخر به این نحو که نمی‌شود، این جوان‌هایی که داد و فریاد می‌کنند، این جوان‌ها چه می‌گویند؟ به این‌ها رسیدگی نمی‌کنند، نمی‌گویند چرا چنین می‌کنید، چرا می‌زنید شیشه‌ها را می‌شکنید؟ این‌ها را صدا می‌کنند رسیدگی می‌کنند. ... جای دعوا و معرکه نیست که، همه افراد یک کشور هستید. ... آدم صدا می‌کند می‌گوید پسرم چه می‌گویی؟ ببینید دردش چیست؟ در جواب این را می‌گوید این گونه قوانین را دلیل می‌گوید! ما که نیستیم ما را خفه کنید، این که نمی‌شود خفه کرد، با سرکوب و اختناق نمی‌شود. ...» رژیم در مخمصه عجیبی درمانده بود. آنها مختصر فضای باز سیاسی، در حالی ایجاد شده بود که شهادت فرزند رهبر مخالفان، تمام اذهان را متوجه امام خمینی کرده بود؛ چیزی که خواست رژیم نبود. رژیم خود را ناچار از آن می‌دید که اقداماتی برای خنثی کردن مقبولیت روزافزون او داشته باشد. انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در 17 دی، سالروز کشف حجاب توسط رضاشاه، جواب رژیم در مقابل این محبوبیت رویه گسترش عمومی بود. اهانت علنی به مرجعی دور از وطن، درست بعد از آن تجلیل گسترده بی‌سابقه پس از درگذشت فرزندش به ویژه در قم، انفجاری ایجاد کرد که در وهله اول طلاب به راه افتادند و تظاهرات کردند و ماموران هم با تیراندازی تعدادی را به شهادت رساندند با اولین قطره‌های خونی که از بدن فرزندان امام صادق و فرزندان امام در قم ریخته شد نهضت اوج گرفت. با روی کار آمدن جمشید آموزگار در سال 1356، سیاست رژیم در قبال روحانیان محافظه کار عوض شد.
بعد از این وقایع و تغییر سیاست دولت جدید، آنها زبان به انتقاد از رژیم باز کردند. این هم موضوع مهمی درآن شرایط بود. با این وضعیت برنامه‌هایی که آیت الله قاضی در تبریز با صبر و حوصله تدارک می‌دید، قدرت و عمق بیشتری می‌یافت؛ چه زمینه به گونه‌ای فراهم شده بود که دیگ سنگی تبریز شرایط لازم برای جوشیدن پیدا کند.
تبریز حماسه می‌آفریند
در طی این دوران (1342 تا 1356) آیت الله قاضی بیکار ننشسته بود؛ در ادارات، کارخانجات خصوصا کارخانه تراکتورسازی و حتی در خود ادارات افرادی را جذب کرده بود. تدارک گسترده‌ای در جریان بود که از این فرصت ایجاد شده چیزی را که سال‌ها در انتظارش بود به نحو احسن به اجرا در آورد. در 18 بهمن 1356 (28 صفر) در مسجد معتبره گفت: «ما نخواستیم یک سری حادثه‌ای که در آنجا (قم) کردند، در اینجا پیش بیاورند. بعضی از آقایان متوجه نیستند؛ ما نخواستیم آن بحران در اینجا اتفاق بیفتد. یک عده از خود آنها جلو افتاده‌اند که ایجاد بلوا و غوغا کنند. از آن روست که می‌گویم با سکوت و آرامش، اصلا هیچ تظاهری نکنید. برای کسانی که به دنبال بهانه‌ای هستند، آرام و ساکت باشید. ما منطقی، قانونی و دینی حرف می‌زنیم، با چیز دیگری کار نداریم. ...» در ظاهر چنین بود، اما برنامه‌هایی در خفا در حال طرح بود که تا قبل از زمان اجرای آن، هیچ کس نباید از آن مطلع می‌شد.
جلساتی با دانشجویان که در این مقطع نقش مهمی ایفا کردند، برگزار شد. برنامه طرح شده، این بود که پس از برگزاری مراسم ختم، مردم به هدایت دانشجویان در خیابان‌های اصلی تبریز به تظاهرات بپردازند.
آیت‌الله قاضی از دانشجویان خواسته بود در جریان قیام از حمله به اماکن دولتی و عمومی و مردمی جلوگیری کنند، در غیر این صورت او تایید نخواهد کرد. تدارکات گسترده‌ای هم برای مقابله با نیروهای ساواک و شهربانی صورت گرفته بود، از جمله قرار بود در چند نقطه حساس شهر، کامیون‌های آجر خالی کنند. با تلاش آقای قاضی، روز پنج شنبه 27 بهمن، اعلامیه‌ای به امضای روحانیون تبریز صادر شد که از مردم تبریز می‌خواست روز شنبه، ضمن تعطیل عمومی، از ساعت 10 الی 12 صبح در مسجد حاجی میرزا یوسف، واقع در سربازار، برای سوگواری حضور یابند. تمام اقشار مختلف مردم، کارگران، بازاریان و دانشجویان در تدارک برگزاری چهلم شهدای قم بودند. شب 29 بهمن، اعلامیه‌ای به امضای آیت الله قاضی در خصوص تعطیلی بازار تبریز در روز 29 بهمن تهیه و در سطح شهر تبریز توزیع شد. همان شب، شبکه مخفی مبارزان تبریزی، یک آتش‌سوزی عمدی در کارخانه تراکتور سازی ترتیب دادند.
با به آتش کشیدن چوب‌های بی‌مصرف در محوطه کارخانه، که از تمام نقاط شهر تبریز رؤیت شد، پیامی برای مردم و مبارزان اعلام شد که فردا صبح چه باید بکنند. شرایط، همه دست به دست هم داده بودند تا بار دیگر نام تبریز در تاریخ ایران به اهمیت و بزرگی ثبت شود. طلوع خورشید روز سرد زمستانی شنبه 29 بهمن، خبر از رخدادی عظیم داشت. مردم از آغاز صبح در تب و تاب برگزاری مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهدای قم بودند. با تعطیلی عمومی بازار در این روز، چند ساعت قبل از شروع زمان مجلس ختم، مردم راهی مسجد قزللی شدند. به دستور استاندار آذربایجان، در مسجد بسته بود. در حالی که شب 29 بهمن جلیل آقا از طرف آیت الله قاضی خادم مسجد قزللی مراجعه کرده و گفته بود فردا مراسم اربعین شهدای قم برگزار می‌شود و دستور داده بود که صبح زود مسجد را برای مراسم آماده کند. نیمه شب، آقای قاضی توسط دکتر صدری -شهردار وقت تبریز- از دستور بسته بودن درب مساجد، به ویژه این مسجد، آگاه شد، هر لحظه بر انبوه مردم گرد آمده در بازار تبریز افزوده می‌شد. شهربانی از باز کردن مسجد ممانعت کرده بود.
حق شناس- رییس کلانتری 6 تبریز (کلانتری بازار)- با تعدادی از نیروهای تحت امرش برای متفرق کردن مردم وارد عمل شد. ضمن فحاشی به مراجع تقلید، اعلامیه‌ای را که روی در مسجد زده بودند، پاره کرد و با تهدید به مردم گفت: «در طویله بسته است، به دنبال کارتان بروید.» این برخورد گستاخانه، بر غیرتمندان تبریزی بسیار گران بود. اهانت به امام خمینی و آیت الله شریعتمداری و اهانت به خانه خدا، چیز کمی نبود. جوانی از جوانان غیور تبریزی به نام «محمد تجلا»، از سخنان او عصبانی شد و به سروان مزبور اعتراض شد. حق شناس با اسلحه‌ای که در دست داشت به سمت محمد حمله کرد، سینه او را هدف قرار داد و شلیک کرد. گلوله تفنگ حق‌شناس، سینه محمد را شکافت. این آغاز قیام بود. مردم جسد غرق در خون محمد تجلا، اولین شهید قیام خود، را بر دست گرفته و به راه افتادند. خون به ناحق ریخته این شهیدان بود که تا بهمن سال دیگر، رژیم پهلوی را سرنگون کرد. به قول صائب تبریزی: دیدی که خون ناحق پروانه شمع را چندان امان نداد که شب را سحر کند.
یکی از شاهدان عینی می‌نویسد: «نخست هزاران نفر بودند، ساعت 9 صبح به ده‌ها هزار تن رسیدند و ساعتی بعد، این جنگل روینده انسانی روی تمام شهر سایه انداخت، شکوه قیام و نبرد، شعارهای تند و آتشین بود. اکثر آنها بر دیکتاتور و دیکتاتوری می‌تاخت. مردم، مجازات قاتلان شهدای قم را می‌خواستند. آزادی زندانیان سیاسی را آواز می‌داد و بازگشت آیت الله خمینی را- به مثابه سمبل مبارزه جویی مذهب مترقی با دار و دسته استبدادی- می‌طلبیدند. پلیس به دلیل انبوه تظاهرکنندگان بی‌پروا در دقایق نخستین، جرات هجوم به آنها را نداشت، اما پس از آن که کامیون‌های لبریز از پلیس به اصطلاح ضد اغتشاش و گرازهای تربیت شده اونیفورم پوش سر رسیدند، حمله به تظاهرکنندگان آغاز شد. همین که صدای گلوله‌ها در شهر طنین انداخت، هزاران تن از مردم با چوب و چماق و سنگ به حمله متقابل دست زدند. ...»
قیام شورانگیز سازمان یافته مردم تبریز به رهبری آیت الله قاضی شروع شد. دیگ سنگی تبریز می‌جوشید و تا فرو کشیده نظام شاهنشاهی از جوشش نیفتاد. در اولین ساعات قیام، نیروهای پلیس و شهربانی با گستردگی غیرقابل تصور از کنترل اوضاع عاجز شدند. تمامی مراکز فساد و فحشا و مراکزی که مروج فرهنگ منحط غربی بودند. در خشم انقلابی مردم سوختند. سینماها، مشروب‌ فروشیها، هر آنچه تداعی‌گر سلطه شاهنشاهی بود، پایگاه حزب رستاخیر، کاخ جوانان، بانک صادرات، بانک‌های ایران و انگلیس، ایران و آمریکا و ... همه مورد حمله واقع شدند. شعارهای مردم بسیار جالب بود. یاشاسین خمینی (زنده باد خمینی)، صلوات، مرگ بر دیکتاتور، بیز بوشاهی اسیته مروخ والسلام (این شاه را نمی‌خواهیم والسلام).با وجود قهر آمیز بودن قیام مردم، نظم خاصی بر حرکت توفنده مردم حاکم بود. آیت الله قاضی از دانشجویان مبارز خواسته بود کنترل قیام را در دست بگیرند، و نگذارند به مدارس، بیمارستان‌ها، مهدکودک‌ها، و اموال مردم آسیبی وارد شود. از این‌رو دانشجویان در هدایت و سازماندهی به این خیزش مردمی نقش حساسی ایفا کردند. عوامل متعددی در گسترش قیام موثر بود. ظهر، مدارس شهر تعطیل شد و جوانان نیز به قیام پیوستند.
اوضاع وخیم‌تر از آن بود که تصور می‌شد. شاه شخصا دستورات موکدی در خصوص سرکوبی‌ قیام صادر کرد: «الف- فرمان همایونی که در ساعت 11 به وسیله تیمسار سپهبد جعفری --- جانشین ریاست --- به استاندار ابلاغ گردیده بود به شرح زیر قرائت گردید: 1- در نظام امور و وظایف محوله، به هیج وجه سستی به کار برده نشود. 2- دستگیر شدگان و زخمیها بازجویی و شناسایی شوند. 3- کسانی که مغازه‌ها را بسته‌اند، نهایت شدت عمل به آنها اعمال شود. 4- مامورین درباره بانک‌هایی که به آنها خسارت وارد شده، گزرش تهیه کرده و مشخصات متهمین به دادگاه داده شوند، تا خسارت وارده جبران گردد. ب- نتیجه مکالمه تلفن تیمسار استاندار آذربایجان شرقی با نخست وزیر هم به شرح زیر مطرح گردید: 1- استاندار آذربایجان شرقی، با نهایت قدرت عمل نماید. 2- دستگیر شدگان بازجویی شوند. 3- در صورت مقاومت سرکوب گردند. 4- تیم فیلمبرداری از تهران اعزام می‌گردد. مامورین در انجام ماموریت آنان، جهت فیلمبرداری از اماکن و تاسیسات خسارت دیده تسهیلات لازم فراهم نمایند. 5- بنا به اوامر مطاع مبارک شاهنشاه آریامهر، کلیه پمپ بنزین‌ها و مخازن نفت و بنزین و کارخانجات باید تحت مراقبت شدید قرار گیرند. 6-تیمسار استاندار با آقای قاضی واعظ شهر تماس تلفنی حاصل نموده و مقرر گردید که همراه چند نفر از روحانیان در مساجد مختلف شهر تبریز مردم را به رعایت نظم و آرامش دعوت نمایند.»
در پی این اقدام‌ها، ساعت 16 نیز جلسه‌ای با حضور مقامات مسؤل آذربایجان شرقی برای رسیدگی و ارزیابی این قیام تشکیل شد. با مقاومت‌هایی که در پادگان تبریز برای سرکوبی مردم صورت گرفته بود، امکان استفاده از نیروهای این پادگان برای رژیم فراهم نشد. از این‌رو از پادگان‌های شهر عجب‌شیر و مراغه و مرند درخواست کمک کردند. آیت الله قاضی وقتی از عزیمت این نیروها اطلاع پیدا کرد، تلاش کرد هیجان‌های مردم را کنترل کند تا مبادا با ورود نیروهای تازه نفس، این قیام به یک قتل عام عمومی تبدیل شود. تظاهرات مردم از ساعت 10 صبح تا ساعت 30/17 ادامه داشت و از ساعت 6 بعد از ظهر، دیگر آرامش برقرار شد و نیروهای رژیم به وسیله جرثقیل‌های ارتشی، خودروهای سوخته را از خیابان‌های جمع آوری کردند.
روز بعد هم تظاهرات‌های پراکنده‌ای روی داد. چند روز پس از قیام، هیات عالیرتبه‌ای به ریاست ارتشبد جعفر شفقت، مامور رسیدگی به این قیام شدند و جلساتی متعدد با حضور ریش سفیدان تبریز برگزار کردند. در یکی از این جلسات، حاج مصیب چاروقچی با صراحت تمام به سخنرانی پرداخت. علمای آذربایجان هم از طریق اعلامیه‌ای علل و انگیزه‌های این قیام را به اطلاع هیات بازرس و مردم رساندند. آیت الله قاضی طباطبایی زیر آن اعلامیه نوشت:
بسمه تعالی
عین مضمون متن نامه‌ای است که حضرات آیات عظام و علمای اعلام و خطبای گرام تبریز به هیات اعزامی رسانیده‌اند و نظر بر این که مطالب مندرجه و خطاب در این نامه وارونه نشود و جلوگیری از هرگونه شایعه سازی و اکاذیب پردازی گردد، برای اطلاع عموم افراد و طبقات محترم نشر گردد.
سید محمد علی قاضی طباطبایی
ضربه‌ای که رژیم شاه از این قیام خورد بسیار موثر و غیرمنتظره بود؛ به طوری که محمدرضا پهلوی در اول اسفند ماه در جلسه شورای اقتصاد، درباره این حوادث مطالبی گفت که از بزرگی واقعه حکایت داشت: «در اینجا یکی از حاضرین جلسه که زنجانی است، می‌گوید: قربان! به طور کلی تبریزی‌ها خیلی وطن پرست هستند و 99 درصد آنها شاه دوست می‌باشند؛ ولی در میانشان گاه‌گاهی اتفاق می‌افتد که یک عده‌ای مخرب پیدا می‌شوند و مطالبی را ... (شاه با عصبانیت پاسخ می‌دهد:) پس عرق وطن پرستی شما چی؟ پس چرا جواب این‌ها را نمی‌دهند؟ من نمی‌فهمم بعد از این وقایع، آن هم آذربایجانی که اشغال خارجی در رژیم دموکرات و پیشه‌وری و تمام آن اوضاع ناامنی را کشیده، آخر این خمینی چه کار کرده برای مملکت که می‌رود به نفع خمینی شعار می‌دهد! چطور ممکن است، حالا اگر فقط تر‌ک‌ها می‌گفتند که می‌دانستم به شما چه بگویم؛ ولی چون جاهای دیگر می‌گویند، من می‌گویم این ایرانی است؟! این احساسات ایرانی دارد؟!»
اولین واکنشی که رژیم پس از اعلام حکومت نظامی در تبریز نشان داد، آغاز موج دستگیری بعضی از مردم، به ویژه دانشجویان مظنون به شرکت در قیام بود. شاه دستور داد مامورانی را که در پیش بینی و جلوگیری از واقعه تبریز قصور کرده‌اند، تنبیه شوند. سپهبد اسکندر آزموده --- استاندار آذربایجان --- به تهران احضار شد و رییس شهربانی هم تسلیم کمیسیون بررسی واقعه شد. کلماتی نظیر کمونیست‌ها، مارکسیست‌های اسلامی و مزدوران خارجی، مرتب از سوی عوامل بلندپایه رژیم تکرار می‌شد. این ادعا چنان بی‌اساس بودکه حتی آمریکایی‌ها نیز آن را قبول نداشتند. «به رغم اعلامیه‌های رسمی که جمعیت را مارکسیست‌های اسلامی معرفی می‌‌کرد، در محل، نظرات غیررسمی حاکی از این بود که این اصطلاح هیچ گونه معنا و مفهومی درباره آنچه در آذربایجان اتفاق افتاد ندارد.» اظهارنظرهایی که از سوی شاه و وابستگان رژیم صورت می‌گرفت، این واقعه را بی‌اهمیت جلوه می‌دادند، در حالی که چنین نبود.
به قول امام خمینی: «کشتار بیرحمانه قم، ایران را به هیجان آورد و تبریز را به قیام همگانی مردانه در قبال ظلم و بیدادگری نشاند و کشتار دسته جمعی تبریز، ملت غیور ایران را چنان تکان داد که در آستانه انفجار است.» چهلم شهدای تبریز نزدیک می شد. گرچه مقامات امنیتی --- انتظامی آذربایجان از برگزاری مراسم چهلم در تبریز ممانعت کردند، اما نهضت قدم‌های خود را دیگر برخلاف خواست رژیم بر می‌داشت. این بار نوبت یزد قهرمان بود و آیت الله محمد صدوقی، مرید با اخلاص امام، که بین او و آیت الله قاضی آشنایی و روابط دوستانه‌ای برقرار بود. «کشتاری که در تبریز صورت گرفت، فرصت را برای برگزاری مراسم چهلمین روز در گذشت کشته شدگان مهیا ساخت و این مراسم دست کم در چهل و پنج شهر کوچک و بزرگ برگزار شد.» امام خمینی به عنوان مظهر و سمبل مقاومت و مخالفت با رژیم پهلوی، کسی که این قیام و قیام 19 دی قم در پی اهانت به او شکل گرفته بود، شاهد و ناظر این وقایع بود.
ایشان در 17 اسفند پیامی سراسر امید در تایید قیام مردم تبریز و جایگاه رفیع آن در مبارزات ضدرژیم صادر کرد. در قسمتی از آن آمده است: «... زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز که با نهضت عظیم خود مشت محکم بر دهان یاوه گویانی زدند که با بوق‌های تبلیغاتی، انقلاب خونین استعمار را، که ملت شریف ایران با آن صددرصد مخالف است، انقلاب سفید شاه و ملت می‌نامند و این نوکر اجانب و خودباخته مستعمرین را نجات دهنده کشور می‌شمارند. ...» در این مدت آیت الله قاضی در تکاپوی تحریم عید نوروز بود. سرانجام اعلام کرد عید نوروز در تبریز گرفته  نشود و پول‌هایی که برای مراسم عید مصرف می‌شود را جمع‌آوری کنند و برای کمک به جنگ زدگان لبنانی بفرستند. چهلم شهدای تبریز فرا رسید. آقای قاضی با نشانه چهلم شهدای تبریز و اعلام عزای عمومی نماز جماعت را تعطیل کرد.
رژیم برای جبران شکست 29 بهمن، بر آن شد تامیتینگی با حضور جمشید آموزگار در تبریز برپا کند. ساواک در تدارک آوردن مردم روستاهای اطراف، به تبریز بود، از این‌رو آقای قاضی تلاش همه جانبه‌ای برای خنثی کردن اقدامات رژیم انجام داد. افرادی را به روستاها و شهرستان‌های اطراف تبریز اعزام کرد تا مردم را از شرکت منصرف کند. اجتماعی که طرفداران رژیم با حضور جمشید آموزگار --- نخست وزیر و مسئول حزب رستاخیز --- تشکیل دادند، نه تنها توفیقی نیافت، بلکه درنهایت به ضرر رژیم هم تمام شد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات