تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۱  ، 
کد خبر : ۱۸۸۸۰۸

شرق‌زدگی


امید حلالی
وقتی که در سال 1340 و در جلسه «شورای هدف فرهنگ» سیداحمد فردید اصطلاح خودساخته غربزدگی را عنوان می‌کرد احتمالا می‌دانست که در ضلع دیگر جلسه نویسنده پرشروشور عصبی شتابکاری نشسته است که به سرعت این اصطلاح را می‌قاپد تا آن را خمیرمایه و ماده اولیه کتاب و گفتاری نکند که بیش از چهاردهه اردوگاه روشنفکری - دانشجویی ایران را به خود مشغول می‌دارد.
فردید شاید در آن جلسه آل احمد را برای انتقال این مفهوم انتخاب می‌کند تا لااقل این یک اصطلاح به مدد کتاب مهم جلال (غربزدگی) و شرح و نقد عصبی و در عین حال هنرمندانه‌اش به مانند سایر مصطلحات و برابر نهادهایش در انزوا و مهجوریت نماند. او یعنی همان دکتر فیلسوف رمان «آواز کشتگان رضا براهنی»‌ همچون مرشدی چیره دست به یک اصطلاحی شربار همچون رمزی به امانت گذارده شده تا عرصه جلی شدن فراهم آمدن بر متوقف نوشته‌های آل احمد حلول می‌کند و فصلی مهم را در تاریخ اندیشه ایرانی رقم می‌زند. جلال فارغ از منطق علمی و با اغتشاش بسیار در مفهوم پردازی‌هایش و با ارائه کمترین نمونه‌هایی خود اذعان می‌دارد:‌ من تاریخ‌نویسی نمی‌کنم. استنباط می‌کنم و خیلی هم به سرعت. دلایل و وقایع را خود شما در تاریخ بجویید. این اثر به رغم سطحی‌نگری‌ها و ساده‌گذری و بیان تند ایدئولوژیک و شعاری در فضای پس از شکست در کوتای 28 مرداد و 32 می‌گیرد و خود یکی از پایه‌های تحولات آتی می‌شود.
ایران اما چه آن زمان که غربزدگی نوشته می‌شد چه حالا پس از گذشت بیش از 4 دهه، جهانی میانه است که به نوعی جمع خصوصیات شرق و غرب و در عین حال هسته‌ای مستقل از هر دو دارد. ایران آلیاژی حاصل ترکیب جمع اضداد. نگاه تند جلال موثر واقع می‌افتد و به مدد سایر حوادث تاریخی حداقل دونسل این سرزمین به صرافت مبارزه و مخاصمه با غرب می‌افتند. اما ای کاش جلال که حتی با احتساب گرایشات اسلامی اواخر عمر بیشتر دل در گرو عقاید و نظریات چپ مارکسیستی و توده‌ای داشت در پژوهش خود مقداری هم از گرفتاری‌هایی که این آب و خاک و مردمانش از کعبه آمال او و دیگر روشنفکران هم دوره‌اش کشیدند اشاره می‌کرد. اصولا دوره نخست تاریخ جدید ایران زمین طبق نظر دکتر سید جواد طباطبایی با شکست ایران در جنگ چالدران آغاز و با شکست ایران در مقطع زمانی جنگ‌های ویرانگر با روسیه (1205- 1189 ش) امتداد می‌یابد (نظریه انحطاط ایران). لیکن پس از آن اصلاحات نظامی توسط عباس میرزا (1207 ش) بازسازی سیاسی توسط قائم مقام (1214 ش) متحول کردن و نوسازی توسط امیرکبیر (1250 ش) حرکت تنباکو (1269ش) و جنبش مشروطیت (1284 ش) هر کدام مقاطع و فرآیندهایی مهم به شمار می‌آیند که روشن‌ترین و با دستاوردترین آن‌ها برای ایران زمین حاصل نوعی برخورد الگوگیرانه از غرب بوده است. البته این از بدیهیات است که در هر نوع مواجهه تا تعامل دو فرهنگ یا دو جغرافیا یا دو ایدئولوژی بده بستان های فراوان فکری و نظری و فیزیکی و حتی انسانی صورت می‌گیرد و به گمانم در برخوردهای مجزای ایران زمین با شرق و غرب در تاریخ جدید مجموعا غیر از آنچه در برخورد با هر یک از دو اردوگاه غالب از دست داده‌ایم اما دستاورها و گرفته‌های به درد بخور ما از غرب بسیار بیشتر از شرق بوده است. ذکر این گواهی و مثال بجا و ضروریست که مثلا در دوره پس از انقلاب اگر غرب بطور علنی جانب رژیم متجاوز به ایران در جنگ 8 ساله را می‌گیرد شرق در این هنگامه در بازاری پررونق صرفا به دنبال فروش تسلیحات و اطلاعات نظامی به طرفین بر می‌آید و لیکن چه قبل و چه پس از جنگ تحمیلی موتلف تمام عیار گروه‌های تجزیه طلب داخلی است که اکثرا دارای ایدئولوژی خلقی بوده و هستند. کوتاه سخن این که غرب به شکل علنی از دشمن خارجی حمایت کرد و شرق در پروسه‌ای خطرناک‌تر و البته مخفی در ایدئولوژی محرک و تغذیه کننده دشمنان داخلی گردید.
از طرفی ناجوانمردترین و خائن‌ترین دشمنان این آب و خاک در بیش از دو دهه یعنی منافقین خلق سلاح غربی در دست و ایدئولوژی مارکسیستی شرقی در سر داشته‌اند که این ترکیب نامتناجس بسیار قابل تامل است. در قیاسی کلی‌تر منتهی درجه نظر داشتن غریبان به ایران ترویج لیبرالیسم و ایجاد پایانه‌ای صادراتی و مبدایی جهت تامین انرژی ارزان است که در ساحت اعتقادی نیز خواستار فردی شدن دین و عقب راندن آن از حوزه سیاست و قدرت و اجتماع به حوزه فردیست و اما نگاه شرق بالاخص کشور شوراها با محوریت روسیه علاوه بر سودجویی استعماری و رانت‌طلبی در حوزه انرژی ترویج کمونیسم و دین‌زدایی و تکه پاره کردن و تجریه ایران است.
ایران بر خلاف آنچه جلال و دیگر روشنفکران هم عصر وی می‌پنداشتند و باز برخلاف آنچه در آثاری مانند آسیا در برابر غرب شایستگان یا در برابر فرهنگ غرب نراقی تبلیغ و ترویج شد تیرک خیمه یا ستون فقرات مشرق زمین نبوده و نیست. ایران جهانی میانه‌ست که حتی شاید به ساحت غرب نیز نزدیک‌تر و همگن‌تر باشد. نظری به جمعیت ایرانیان مقیم در خارج از کشور نیز مبین آن است که قریب 6 میلیون ایرانی در غرب ساکن‌اند لیکن کمتر از 100 هزار نفر در بلوک شرق ماوا دارند. در پایان توجه به این نکته ضروری است که ره‌یافت غرب ستیزی افراطی و در عین حال توجه و اعتقاد به اردوگاه شرق از منظر تاریخی به صلاح ما نبوده و موقع آن است که از شرق‌زدگی نیز غافل نشد و تاثیراتش را از فکر و فرهنگ ایرانی زدود. ایران به مثابه یکی قدرت منطقه‌ای در تفکیک منطقی و واقع‌گرایانه از دو اردوگاه شرق و غرب معنا می‌یابد و اینجاست که عظمت و عمق آرمان: نه شرقی ونه غربی نمود می‌یابد. در این میان غرب ستیزی در عین تکیه و اعتقاد به شرق ضامن حیات بالنده ایران زمین نیست و بهترین رهیافت در این مقطع تنظیم روابط با دو اردوگاه در عین بی‌طرفی و استقلال است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات