تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۰  ، 
کد خبر : ۱۹۲۹۱۸

بازیچه بازیگران

یاسر مرادی مقدمه: هفدهم دی ماه هزار و سیصد و پنجاه شش وقتی روزنامه اطلاعات بر روی باجه ها آمد، مقاله ای از فردی با امضای مستعار رشیدی مطلق در حالیکه سراسر اهانت به حضرت امام بود چاپ شد و منجر به مقام خونین مردم قم در نوزدهم همان ماه گردید. صاحب این امضاء کسی نبود جز داریوش همایون سردبیر روزنامه آیندگان و وزیر پهلوی دوم کسی که سمپات بزرگی برای اسرائیل در منطقه محسوب می شد و حالا پس از اینکه سال ها از تلاش این شخص در رهبری جریان ضدانقلاب در خارج از کشور می گذرد با ادعای طراحی جدید او در باره «طرح برگزاری رفراندوم» روبرو هستیم. مدتی پیش یک سایت اینترنتی در یک فراخوان عمومی از بازدید کنندگان خود که به این سایت مراجعه می کنند می خواهد که با ذکر نام و نام خانوادگی و ای میل خویش در محل مقرر «کلیک» کنند و به امضاءکنندگان «فراخوان ملی برگزاری رفراندوم» بپیوندند.البته وارد کردن شبهات و هنجارشکنی های مختلف از سوی برخی اصلاح طلبان که امروز نیز به طور عجیبی مقابل دوستان خود ایستاده و از بدترین توهین ها به آنها خودداری نمی کنند، موجب شد این افراد این جرأت و جسارت را به خود بدهند که به ارائه طرح های اینچنینی بپردازند. با انتشار فراخوان هشت تن از فعالان سیاسی اپوزیسیون که هسته مرکزی آنان را اعضای افراطی دفتر تحکیم وحدت تشکیل می دهند، بحث رفراندوم که مدتی فروکش کرده بود، دوباره بر سر زبان ها افتاد. در این میان هر چند بسیاری از مردم از این امر بی خبرند و بعد از حدود ۲۰ روز از راه اندازی این فراخوان صرفاً ۲۰ هزار نفر به این فراخوان پیوستند وقضیه تاحدی فروکش کرد اما مطرح شدن این موضوع باعث شد تا ناهماهنگی و اختلافات داخلی بسیاری از گروه های اپوزیسیون و برخی گروه های سیاسی داخلی که از آنها حمایت می کنند بیش از پیش نمایان شود. علی رضا رجایی، سعید حجاریان، عیسی سحرخیز و محمدرضا خاتمی از سرشناسان دوم خردادی از جمله مخالفان سرشناس این طرح اند. محسن سازگارا از عناصر سابق نهضت آزادی که همواره از موضع اپوزیسیون ساختارشکن سخن گفته است و اکنون نیز خارج از کشور زندگی می کند و مهرانگیز کار (همسر سیامک پورزند) که در دوره رژیم گذشته سینمایی نویس و از مبلغین فرهنگی رژیم در مجلاتی چون زن روز بود را می توان از موافقان فعال طرح معرفی کرد.

تاریخچه رفراندوم
از اسپانیا آغاز کنیم که در آن،سوارز وزیر فرانکو و اولین نخست وزیر گذاربه دموکراسی، مجلس به جای مانده از دوران گذشته را واداشت تا قانون اصلاحات سیاسی، مبنی بر رای مستقیم مردم برای تعیین حکومتگران و تأسیس دو مجلس، یکی با نمایندگان تماماً انتخابی و دیگری با نمایندگان هم انتخابی و هم انتصابی، را به تصویب برساند. مردم هم طی رفراندومی، در دسامبر ،۱۹۷۶ این قانون را تایید کردند. یعنی نخست آزادیخواهان فرادست شدند تا آن جا که مجلس به جای مانده از زمان فرانکو را مجبور به پذیرش قوانین دموکراتیک کردند و تنها پس از آن مردم را به همه پرسی نمادینی فراخواندند. تازه از این تغییر قانون اساسی بازهم مدت ها گذشت.
بدین ترتیب که در ژوئن ،۱۹۷۷ نخستین انتخابات آزاد پس از جنگ داخلی اسپانیا در سال ،۱۹۳۶ با همان قانون اساسی پیشین انجام شد و در طی آن حزب اتحاد معتدلین دموکرات ، به رهبری سوارز، نیمی از کرسی های مجلس را تصاحب کرد.پس از این که دولت سوارز از نخستین نمایندگان منتخب ملت اسپانیا رای اعتماد گرفت، به عنوان یکی از نخستین کارهای خود، قانون اساسی جدیدی را به مجلس پیشنهاد کرد که بر مبنای آن، سلطنت مشروطه و پادشاه به عنوان رئیس حکومت و نماد وحدت ملی، همچون اصول اساسی نظام جدید معرفی شدند. مجلس در سال ،۱۹۷۸ این قانون اساسی را تصویب کرد. به عبارت دیگر، قانون اساسی جدید اسپانیا، سه سال پس از چیرگی نیروی آزادیخواهان بر زور مستبدین به تصویب رسید.
رفراندوم در ایران
به دنبال وقوع انقلاب اسلامی در سال ،۵۷ و تصویب قانون اساسی اصل ۵۹ این قانون تأکید دارد «در مسایل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم و آراء مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان برسد.» اصل ۱۱۰ هم تاکید دارد که فرمان همه پرسی جزو وظایف و اختیارات رهبر می باشد. همه پرسی تا به حال سه بار بعد از انقلاب اتفاق افتاده است ؛مرتبه اول دوازدهم فروردین سال ۵۸ در مورد نظام جمهوری اسلامی بود، مرتبه بعدی برای تصویب قانون اساسی بود و آخرین بار نیز برای تغییر قانون اساسی بود که در سال ۶۸ اتفاق افتاد.بعد از دوم خرداد نیز بحثی که زیاد بر سرزبان ها افتاد بحث رفراندوم بود که از رضا پهلوی و تشکل های سیاسی طرفدار وی گرفته تا نیروهای سیاسی داخل کشور سخن از رفراندوم را به زبان آوردند، اما اخیراً و پس از انتشار طرح« فراخوان ملی برگزاری رفراندوم »جنب و جوش صد چندان شد. سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) نیز، درست با همان مضمون و در همان تاریخ بیانیه ای مشابه منتشر کرد.اما نحوه برخورد مختلف جریان هایی که همگی زمانی موافق و حتی سردمدار رفراندوم و حتی خروج از حاکمیت بوده اند با این فراخوان و نزاع های سیاسی میان آنان بسیار جالب توجه است. لذا مروری به مهم ترین وقایع و مکاتبات بین این جریانات یعنی موافقان و مخالفان رفراندوم که البته هر دوی آنها منتقد روند حاکم بر جامعه می باشند داریم تا اشتباهات و عدم درک صحیح هر دو جریان از واقعیات اجتماعی کشورمان مشخص شود.
ماجرا از کجا آغاز شد
به دنبال آغاز به کار اعضای کمیته فراخوان طرح رفراندوم که اکثراً از اعضای دفتر تحکیم وحدت می باشند، سعید حجاریان که از وی با نام تئوریسین جبهه اصلاحات نام برده می شود و خود بارها بر ضرورت انجام رفراندوم تأکید داشته در یادداشتی در روزنامه شرق، اقدام کمیته مذکور را به فعالیت های آقای هخا (اهورا) تشبیه کرد و آن را مضحک دانست. وی در ادامه گفته است که« طرح هایی شبه اهورایی که معلوم نیست از کجا سبز شده اند بعد از پنجاه سال از واقعه ۱۶ آذر و در هفتادمین سالگرد تأسیس دانشگاه تهران چه معنایی می تواند داشته باشد و آیا این پس رفت در جنبش دانشجویی تلقی نمی شود.» وی تأکید کرده یادم نمی آید قبل از انقلاب دانشجویان بحثی در باره رفراندوم در قانون اساسی و اصلاح آن کرده باشند.
به دنبال این اظهار نظر حجاریان، دوستان همفکر سیاسی وی چه از جنبش دانشجویی و چه از سایر تشکل های سیاسی به مخالفت با وی پرداخته و حتی از تخریب شخصیت وی نیز فروگذار نکردند.
مهرانگیز کار یکی از فعالان سیاسی که در کنفرانس برلین نیز حضور داشت این اظهارات حجاریان را لودگی سیاسی دانست و افزود:« گمان می بردم پرچم داران اصلاحات در جای «ظرفیت حقیقی» دوم خرداد می توانند کاستی های قانون اساسی جمهوری اسلامی یعنی «ظرفیت حقوقی» آن را تا حدودی بالا ببرند اما چنین نشد. اینک شرایط تغییر کرده و شما (اصلاح طلبان) به دلایلی که بعدها تاریخ نگاران آن برمی شمارند و تحلیل می کنند، نیروی رأی مردم را از دست داده اید.» وی می افزاید:« امروز ۱۶ آذر ماه سال ،۱۳۸۳ حضرتعالی از شیوه سعید عسکر پیروی کردید و با شلیک کلام و پیام مضحکه آمیز با هدف سرکوب یک اندیشه سیاسی که توسط جمعی از فعالان و مردم در یک سایت اینترنتی با عنوان رفراندوم تبیین شده است، به گمان خود باب یک بحث را که آینده ایران در گرو گسترش گفتمان مربوط به آن است بسته اید.» مهرانگیز کار در ادامه به ماهیت واحد رفراندوم خواهان با حجاریان اشاره کرده و می افزاید:« آن وقت که بیش از بیست و دو میلیون رای پشتوانه این خواسته بود کاری از پیش نبردید. فرصت ها را از دست دادید. حال که صحنه از مردم خالی شده است،چگونه می خواهید عمل کنید؟ آیا طی هشت سال اخیر اصول ابتدایی بازی را توانستید به طرف مقابل بیاموزید؟ خاطرتان را به ناچار با این سخن می آزارم که«بازی را باخته اید » اگر بخواهم منصفانه تر سخن بگویم، درست تر آن که بگویم:«بازی را باخته ایم »خوب بیندیشیم به این که مردم در محل تحصن نمایندگان مجلس ششم (که بنده نسبت به آنها ارادت و احترام دارم) حاضر نشدند و آنها را تنها گذاشتند. نمایندگان با کدام هدف تحصن گزیده بودند؟ با هدف استفاده از ظرفیت های همین قانون اساسی موجود. چرا مردم از این خواسته جانبداری نکردند؟ به لحاظ آن که اصلاح طلبان را فاقد«ظرفیت حقیقی »لازم برای استفاده از« ظرفیت های حقوقی » موجود می شناسند، هم از این رو وارد میدان نشدند.به دنبال مخالفت حجاریان با طرح رفراندوم برخی دیگر از فعالان سیاسی داخل کشور نیز به مخالفت با این اقدام پرداختند. محمدرضا خاتمی دبیر کل حزب مشارکت در این زمینه گفته که«ارائه کنندگان چنین پیشنهادهایی هم زحمت خود را زیاد می کنند و هم دست اندازها و چاله های مسیر اصلاحات را بیشتر می کنند.»
عیسی سحرخیز از چهره های مطرح جبهه دوم خرداد نیز گفته:« از نظر من پشت این داستان جریان سلطنت طلب یا مشروطه خواه قرار دارد.»
علیرضا رجایی از نیروهای ملی مذهبی تأکید کرده:«جنبش دانشجویی بخش رادیکال طبقه متوسط است و هانتینگتون می گوید: تنها راه علاج راهکارهای رادیکال، سرکوب است.»
حاتم قادری، استاد دانشگاه تربیت مدرس و از روشنفکران عرفی و سکولار نیز در مخالفت با این طرح گفته است که این طرح جز ایجاد مشکلات بیشتر ثمره ای برای جنبش دانشجویی دربرنخواهد داشت.
وی در جلسه بررسی «آسیب های جنبش دانشجویی» که از سوی انجمن اسلامی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد با اشاره به فراخوان اخیر دفتر تحکیم وحدت در خصوص رفراندوم قانون اساسی گفت:«غالباً این گونه حرکت ها را در جامعه ما حرکت های وطن فروشانه و مزدورانه می خوانند.» وی در ادامه گفت:«ما ملتی منجی طلب هستیم و همواره منتظر کسی هستیم که بیاید و ما را نجات دهد. توسل ما به خارجی ها برای مسئله ای نظیر دموکراسی خواهی و عدالت طلبی به این معنی است که می خواهیم هزینه کاری را که خود حاضر به پرداخت آن نیستیم، به دیگران تحمیل کنیم.»
طراحان طرح رفراندوم چه می گویند؟
اما در پاسخ به اظهارات مخالفان رفراندوم، طراحان این طرح نیز به مخالفت جدی با اصلاح طلبان فعلی و نظرات آنان پرداختند و اهداف خود را در این راستا تبیین نمودند. عبدالله مؤمنی عضو دفتر تحکیم وحدت در این زمینه می گوید:«اصلاح طلبان در همراهی با خواستهای مردم ناتوان مانده و در نتیجه نارضایتی و یأس وسیع مردم را سبب شدند. با توجه به فشارهای وارد آمده بر نیروهای تحول خواه و همچنین ناتوانی اصلاح طلبان در جهت ایجاد تحول، بی اعتمادی مردم نسبت به روش های آنها به هیچ وجه تعجب برانگیز نبوده و طبیعی می نماید.»عطری که دوستانش را در دو انتخاب اخیر کشور شکست خورده یافته در ادامه می افزاید: «از مدتها پیش به ویژه پس از انتخابات شوراها و مجلس هفتم، ما به این نتیجه رسیدیم که راهکارهای اصلاح طلبان حکومتی دیگر نمی تواند کارساز باشد. پس ایده رفراندوم در کنار راهکارهای دیگر که می توانند وجود داشته باشند شکل گرفت. ما همواره معتقد بوده و هستیم که برای عملی شدن هر راهکاری علاوه بر درست بودن راهکار، باید یک اجماع وسیع میان نیروها و نخبگان سیاسی جامعه در مورد آن شکل بگیرد.»
علی افشاری عضو شورای دفتر تحکیم نیز درمورد نظرات منتقدان این طرح می گوید: در مورد آقای حجاریان نکته ای که در ابتدا به چشم می خورد نوع برخورد او است. این برخورد نه در شأن او و نه در شأن هیچ نیرویی است که ادعای فعالیت سیاسی و اجتماعی دارد. فعالیت سیاسی ادب و نزاکت و ادبیات خاص خود را می طلبد.
افشاری در ادامه می گوید:«در مورد انتقادات آقای سحرخیز بگویم که مستقل از این که ما سلطنت طلب و مشروطه خواه نیستیم؛ ما از مردم دعوت کرده ایم به بحث رفراندوم در بعد شکلی و صرفنظر از مباحث محتوایی بپیوندند و این مسئله به معنای همسویی یا ائتلاف دیدگاه ها و سلایق سیاسی گوناگون و متعارض نیست.»
اکبر عطری دیگر عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم با حمله شدید به اصلاح طلبان می گوید:«حال که راهکارهای ارائه شده از طرف آنها برای تغییر در چارچوب ساختارهای موجود در عمل به شکست انجامیده است، حتی اگر فرض را بر صداقت آنها بگذاریم که واقعاً می خواسته اند، حقیقت این است که عملاً نتوانسته اند، پس باید راهکار جدیدی ارائه نمایند.اگر این آقایان در گفته ها و کرده هایشان صداقت داشته باشند اعتراف می کنند (که برخی از آنها کردند) که سیاست هایشان ره به جایی نمی برد. چرا همچنان سیاست ۸ سال اخیر را دنبال می کنند و راه جدیدی نشان نمی دهند. مگر خودشان بحث خروج از حاکمیت را طرح نکردند؟به عقیده من آنها شرایط دوران اصلاحات را به نفع خود برای بازگشت به قدرت مصادره کردند. حال نکته اینجاست که اگر بحث رفراندوم به گفتمان عمومی تبدیل شود آنها باید پاسخگوی گذشته نیز باشند. سالها به مردم گفتند؛ بیایید به ما رأی بدهید و سپس به خانه هایتان بروید و بقیه کار را به ما بسپارید. مردم این کار را کردند. اما دستاورد آ نها برای مردم چه بود؟ اصلاح طلبان باید پاسخگو باشند که در کدام عرصه برای مردم گشایش ایجاد کردند؟»وی می افزاید:«حجاریان که تا چندی پیش بر سکوی سخنرانی می رفت خطر لومپنیسم را گوشزد می کرد اما امروز خود از جایگاه لومپنیسم سخن می گوید.»
ماجرا از چه قرار است
در اظهارات فعالان دانشجویی نکته ای جالب به نظر می رسد. آنان گفته اند که آقای حجاریان و همفکرانشان در جبهه مشارکت بارها در سالیان گذشته روش رفراندوم را مطرح کرده اند، حال چگونه است که در این شرایط با آن مخالفت می ورزند. شاید ذهن های مردم هنوز سال ۷۸ را فراموش نکرده، زمانی که عباس عبدی در روزنامه مشارکت اولین بار شعار «خروج از حاکمیت» را مطرح کرد و این جریان ادامه داشت تا دو روز قبل از سومین کنگره سراسری حزب مشارکت در سال ۸۱ روزنامه انتخاب ۲۵ تیرماه به نقل از رئیس فراکسیون مشارکت یعنی محمد نعیمی پور خبر از نقشه ها و برنامه های این حزب برای فروپاشی اجتماعی داد. وی در جلسه جبهه مشارکت شرق تهران گفته بود که «ما در اصلاحات به جاهای باریکی رسیده ایم» سپس برنامه خروج از حاکمیت در صورت بن بست در راهکارهای قانونی درون نظام در برنامه های این حزب قرار گرفت اما عملاً هیچ گاه محقق نشد تا وقتی که مردم خود افراطیون جبهه دوم خرداد را در انتخابات مجلس هفتم از عرصه سیاست کنار زدند.
این گروه همچنین در سال سوم فعالیت خود در مجلس سعی کردند در طرح هایی مقدمات برگزاری رفراندوم را فراهم کنند که با مخالفت شورای نگهبان روبه رو شدند. آنان همچنین در برگه های نظرسنجی از نمایندگان خواستند برای ادامه فعالیت های سیاسی یکی از سه گزینه «خروج از حاکمیت» ، «رفراندوم» و یا «قهر سیاسی» را برگزینند، اما چه شده که تئوریسین های این جریان پس از چند سال به بدترین شکل به رفراندوم و رفراندوم خواهان حمله می کنند.
هرچند که دو جریان مذکور بر سر برگزاری رفراندوم اختلاف دارند ولی چنین به نظر می رسد که اشتراک عقیده هر دو جریان در باطن است. هر دو طیف شناخت کمی از جامعه و سیاست ایران دارند و صرفاً داعیه سیاست ورزی را دارند.مسلم است که در کشورهایی که دموکراسی نهادینه شده است برای هر بحثی دست به رفراندوم نمی زنند و روش های آسان تری را که در جوامع مردم سالار تعریف شده است پیش می گیرند. اشتباه این دو گروه از دو بخش نشأت می گیرد.اولاً آنان بر این باورند که چارچوبهای قانونی کشور مانع از فعالیت های بدون دردسر جناحهای سیاسی است و لذا نمی توان آرای واقعی مردم را به کرسی نشاند. لکن تجربه انتخابات شوراهای سال ۸۱ مهر باطلی بر ادعای آنان زد؛ چرا که این انتخابات بدون رد صلاحیت هیچ کاندیدایی و بدون حضور شورای نگهبان صورت گرفت اما مخالفان نظام هیچ جایگاهی را کسب نکردند. اگر هم ادعا شود مردم قهر کرده و از مشارکت وسیع در انتخابات سر باز زدند باید پرسید که مردم از چه کسی قهر کردند و جریان حاکم بر شوراها که موجب قهر مردم شد کدام جریان بود؟
اشتباه دوم آنان ناشی از دیدگاه سکولار برخی از آنان می باشد که اعتقاد دارند مردم بدون تمسک به دین در عرصه های اجتماعی موفق تر خواهند بود. در صورتی که باورهای دینی ریشه در اعتقادات مردم ما دارد و امری تفکیک ناپذیر از زندگی آنان است. این مردم بارها در ۲۵سال گذشته در برخورد با حوادث مهم ثابت کرده اند که راه حل برون رفت از مشکلات را در سیاست دینی می دانند و به اندیشه های سکولار اقبالی نشان نمی دهند. حجاریان و دوستان او راه رفراندوم را چند سال پیش امتحان کرده اند و خوب می دانند که رفراندوم و بحث های تغییر قانون اساسی فایده عملی سیاسی برای مردم ما ندارد، ولی تأسف بار است که برخی اعضای جنبش دانشجویی ما مانند اعضای مرکزی دفتر تحکیم وحدت هم صدا با افرادی مثل داریوش همایون که با سوابق ننگین صهیونیستی و مدیر روزنامه طرفدار اسرائیل آیندگان در زمان پهلوی ووزیر اطلاعات این رژیم که جریان نامه توهین آمیز روزنامه اطلاعات در مورد امام خمینی(ره) دست پخت او بود شده اند.
خاتمی چه گفت؟
خاتمی در مراسم ۱۶ آذر به این که دانشجویان بازیچه این افراد نشوند اشاره کرد، وی در پنجمین همایش حاکمیت قانون اساسی با اشاره به طرح بحث هایی در خصوص تغییر قانون اساسی گفت: در قانون اساسی چارچوب های دقیقی در جهت حاکمیت اراده مردم پیش بینی شده و نقص اصلی در عدم اجرا یا سوءاستفاده از آن است.
خاتمی تنها راه ایجاد ثبات معقول در جامعه را در عین تنوع افکار و ایده ها تن دادن و وفاداری به قانون اساسی دانست و گفت: اگر معتقد به اسلام هستیم و این باور را داریم که اسلام می تواند و باید در عرصه حیات اجتماعی دخالت کند قانون اساسی چارچوبی دارد که نظامی سازگار با مبانی اسلامی را محقق کند.خاتمی ادامه داد: اگر معتقد به ولایت فقیه هستیم، قانون اساسی این اصل را نیز در نظر گرفته است. اگر قانون اساسی را نپذیریم ولایت فقیه در حد یک نظریه فقهی می شود که در برابر سایر نظریه های دیگر تنزل می کند. ولی وقتی در قانون اساسی ولایت فقیه به عنوان پایه و رکن نظام آمده از ارکان نظام هم می شود لذا معتقدان به ولایت فقیه باید قانون اساسی و ولایت فقیه را در چارچوب این قانون بپذیرند.
رئیس جمهوری در ادامه سخنان خود گفت: دموکراسی می تواند اشکال دیگری منطبق با فرهنگ دیگر کشورها نیز داشته باشد و لذا خواسته غرب مبنی بر این که همه باید فکر آنها را اجرا کنند چون آخرین فکر بشر است خودخواهی است و گفت: اگر مایه دموکراسی حاکمیت مردم است که هست و نهاد قدرت ناشی از اراده و رأی آزادانه مردم است در قانون اساسی ما نیز آمده که حاکمیت مطلق از آن خداست و همو است که انسان را بر سرنوشت خویش حاکم کرده است. یعنی این حق را خدا به انسانها داده است. خاتمی با اشاره به این که حکومت مطلوب دینی با رأی مردم نافذ می شود مشروعیت حکومت را جدای از مسائل شرعی دانست و گفت: رأی مردم تعیین کننده حق و باطل نیست اما رأی آنها تعیین کننده این که چه حکومتی بر مردم حاکم شود هست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات