تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۶  ، 
کد خبر : ۱۹۳۶۴۶

افول اخلاقی در آمریکا


نویسنده : آدام بورسوا
یکی از آزاردهنده ترین معضلات پیش روی ایالات متحده در حال حاضر , بحران اخلاقی است . این معضل با بسیاری از معضلات اجتماعی مرتبط است . بحران اخلاقی رابطه ای اساسی با نرخ رو به رشد جرایم , اعتیاد به مواد مخدر , و روندهای رو به افزایش مسئولیت ناپذیری و بی بند وباری جنسی دارد. اگر ما آمریکایی ها به زودی راه حلی برای این بیماری اخلاقی پیدا نکنیم , بروز هرج و مرج و بحران , قریب الوقوع خواهد بود.
بحران اخلاقی از جمله معضلات اساسی پیش روی جوامع غربی به خصوص ایالات متحده آمریکاست , هرج و مرج اخلاقی و از دست رفتن ملاک های درست , محصول افول خانواده , عملکرد رسانه ها به ویژه تلویزیون و نیز بی بند و باری و مسئولیت ناپذیری جنسی است . عامل اساسی و مهمی که در ورای این عوامل تاثیر اساسی دارد , رویکرد به مسائل غیر اخلاقی در جامعه است . اصلاح این رویکرد مهم ترین پیش شرط برای از میان بردن سه عامل موثر و جلوگیری از تبدیل بحران اخلاقی موجود به یک آشوب خانمان برانداز است .
یکی از آزار دهنده ترین معضلات پیش روی ایالات متحده در حال حاضر , بحران اخلاقی است . این معضل با بسیاری از معضلات اجتماعی مرتبط است . بحران اخلاقی رابطه ای اساسی با نرخ رو به رشد جرایم , اعتیاد به مواد مخدر , و روندهای رو به افزایش مسئولیت ناپذیری و بی بندباری جنسی دارد. اگر ما آمریکایی ها به زودی راه حلی برای این بیماری اخلاقی پیدا نکنیم , بروز هرج و مرج و بحران , قریب الوقوع خواهد بود. اما برای یافتن راه حل این معضل , همانند همه مشکلات دیگر , ابتدا باید عوامل دخیل در بروز آن را پیدا کنیم . یکی از اساسی ترین علل بروز این بحران , تساهل نسبت به اموری است که غیر اخلاقی هستند. کارهای غیر اخلاقی به هر چیز که ضوابط اخلاقی جامعه را دچار انحطاط و وخامت نماید و احترام و شایستگی و خلوص را از بین ببرد , گفته می شود. در حال حاضر , جامعه ما جامعه ای است که این خصوصیت را می پذیرد. تساهل نسبت به موسیقی و تلویزیون که از لحاظ اخلاقی قابل مناقشه و سوال برانگیز هستند و به طور کلی پذیرش جامعه نسبت به روند رو به افزایش بی بندوباری و مسئولیت ناپذیری جنسی , از جمله خصوصیات جامعه ماست که در این بحران نقش اساسی دارد. این عوامل , نقشی مهم در ایجاد این افول بازی کرده اند و در برابر اصلاح وضع موجود , اشکال ایجاد می کنند. پادزهر این مشکل , تغییر رویکرد آمریکایی ها نسبت به مسائل غیر اخلاقی است .
علت دیگری که می توان به آن اشاره کرد , افول خانواده در ایالات متحده است . راه حل مقابله با معضل افول خانواده که عاملی در ایجاد بحران اخلاقی بوده است , ترویج خانواده سنتی و ترغیب افراد به مسئولیت پذیری جنسی است . عامل سومی که در ایجاد زمینه برای بحران اخلاقی موثر بوده است , رسانه ها هستند که رفته رفته به نمایشگاهی از بدترین و نامناسب ترین ناهنجاری های اخلاقی ایالات متحده تبدیل شده اند راه مقابله با این معضل نیز ایجاد قواعد و ساختارهای نظام مندتر و معین تر و سانسور بیشتر رسانه هاست .
رویکرد گذشته آمریکایی ها به این مسائل , خود مروج اخلاقیاتی قوی و مستحکم بوده است . هر چند در گذشته آمریکا دچار ضد اخلاقیات مانند نژاد پرستی بود اما کمدین های تلویزیونی , برای تفریح مردم از گویش های مستهجن استفاده نمی کردند و فیلم ها , مسائل جنسی به مخاطبان ارائه نمی کردند. در حال حاضر , رسانه های تبدیل به هیولایی شده اند که خشونت , بی بندوباری جنسی و ناهنجاری تولید می کنند. با این همه , این نهادهای مبتذل , جاذبه فراوانی برای جلب مخاطبین در جامعه ما دارند. در حال حاضر , جامعه ما دیگر از این ابتذال و ناهنجاری احساس انزجار نمی کند , بلکه به آن می خندد; چرا که مطابق رویکردی که جامعه ما در پیش گرفته است , این مسائل مضر تشخیص داده نمی شود. چند تن از کمدین های درجه اول جامعه ما صرفا با تکیه بر زبان جنسی و یا دشنام و ... کار می کنند. در گذشته , چنین کمدین هایی باید راه های بهتری برای اجرای برنامه های خود می یافتند; چرا که جامعه ما تا این حد نسبت به ناهنجاری های اخلاقی برخورد نمی کرد. در گذشته , محتوای برنامه های طنز و کمدی باید علاوه بر سرگرمی , به نوعی خنده آور نیز بودند و مانند امروز صرفا بر هیجان زده کردن و شوکه کردن مخاطب تکیه نمی شد. فیلم ها نیز موظف به داشتن داستان بودند و باید از اخلاق هنری پیروی می کردند , اما امروزه از خشونت و سکس برای جمع کردن مخاطب سو استفاده می شود. اکنون خلاقیت غنی و پرباری که در گذشته سرگرم کنندگان از آن برای جلب مخاطب استفاده می کردند , جای خود را به هرزه نگاری و هرزه گویی داده است .
راه حل , بازگشت به راه های گذشته و پیروی از شیوه های قدیمی است . ما باید نگاه نقادانه و اخلاقی به تفریحات خود را از سر بگیریم , باید به بی نزاکتی هایی که رفته رفته اخلاق و هنجارهای ما را تغییر داده است , توجه کنیم و اثر این بی نزاکتی ها را به کودکان تاثیر پذیر و حساس خود مورد توجه قرار دهیم و صدمات و نتایج مخرب این امر را بر آنان بررسی کنیم . ما باید تقاضا و الزامات بیشتری برای صنایع تفریحی کشور ایجاد کنیم . ما باید این رویکرد مبتنی بر تساهل اخلاقی را تغییر دهیم ; چرا که مهم ترین و اصلی ترین عامل فروپاشی و افول اخلاقی جامعه ماست .
در حال حاضر , در جامعه ما (ایالات متحده ) به جوانان و نوجوانان توصیه می کنند که رابطه جنسی سالم (با جلوگیری از بارداری و انتقال بیماری های واگیردار) داشته باشند. امروزه در دبییرستان های ما , آموزشی که در مورد مسئولیت پذیری جنسی به جوانان می دهند. استفاده از ابزارهای پیشگیری از حاملگی و بیماری است . خود این امر , چراغ سبزی به جوانان است که بیرون بروید و رابطه جنسی داشته باشید و این خود نوعی تساهل است که در نهایت , منجر به رواج بی بندوباری جنسی و مسئولیت ناپذیری اخلاقی در میان جوانان می شود; حال آن که ترویج مسئولیت پذیری جنسی از راه تبلیغ خویشتن داری و پرهیز از رابطه های این گونه , ساده تر و موفق تر است . ما باید این رویکرد را در میان جوانان خود ترویج کنیم که داشتن رابطه جنسی پیش از ازدواج غلط است و آنان را که دست به چنین کاری می زنند , ملامت کنیم . ما باید دوباره این هنجارها اخلاقی و رویکرد را در جامعه مان بازسازی کنیم که رابطه جنسی پیش از ازدواج و غیر رسمی و اتفاقی , غلط و نادرست است . اگر در چنین جهتی گام برداریم با ایجاد ساختارهای مفید , سنتی و کارآی گذشته , مشکلات فعلی ما در مورد بیماری های واگیردار مقاربتی و حاملگی ناخواسته نوجوانان ازدواج ناکرده پایان می یابد.
استدلالی که پشت این کار مطرح می شود این است که در هر حال , جوانان بدون توجه به هر چیز دیگری , به دنبال رابطه جنسی هستند و بنابراین بهترین کاری که ما می توانیم بکنیم این است که امکانات را برای آن ها فراهم آوریم . این استدلالی صحیح نیست , چرا که نباید این پیش فرض را داشته باشیم که جوانان همواره به دنبال رابطه جنسی و سکس هستند. اگر این رویکرد را در همه معضلات دیگری که وجود دارد نیز به کار گیریم , اشتباه بودن آن به خوبی روشن می شود. مثلا در مورد آدم کشی , اگر این استدلال را به کار گیریم , چنین می شود که خوب , در هر صورت انسان ها دست به جنایت و آدم کشی می زنند , پس بهتر است به جای سرزنش قاتل و سعی در جلوگیری از آن ها , بیاییم شرایط را به گونه ای فراهم کنیم که قاتل با کمترین ترس و ناراحتی برای مقتول بتواند او را به قتل برساند. ما می توانیم صرفا روپوشی بر روی همه مشکلات بیندازیم ; در این صورت باید منتظر هرج و مرج و شورش باشیم .
شکست و اضمحلال خانواده آمریکایی , منبع دیگری برای این تباهی اخلاقی است . خانواده جایی است که کودکان خوب و بد را در آن از هم تمیز می دهند و هنجار و ناهنجار را آموزش می بینند. در چارچوب خانواده است که کودک می آموزد , همگرایی , اتحاد و اخلاق یعنی چه . هیچ ساختار و نهاد اجتماعی , مسئولیت مدنی بزرگتری از خانواده بر عهده ندارد. ما برای رشد اخلاقی و بزرگ کردن کودکانمان با هنجارهای اخلاقی , صرفا نیازمند خانواده سنتی نیستیم بلکه باید خانواده هایی مستحکم ایجاد کنیم ; خانواده ای که در طول حیات کودک تداوم داشته باشد. چنین خانواده ای به نحو طبیعی به کودک آموزش می دهد که چه چیز درست است و چه چیز غلط و اخلاق را در او نهادینه می کند. برای پاداش دادن به کارهای نیک کودک و ایجاد قواعد و قوانین لازم , زمانی که کودک از راه صحیح قدم به بیرون می گذارد , نیازمند وجود چنین خانواده ای هستیم .
در حال حاضر , خانواده های سنتی بر لبه پرتگاه اضمحلال قرار گرفته اند. به عنوان واقعیتی که شدت این بحران را توضیح می دهد و البته خود عاملی در ایجاد این بحران است , می توان به این نکته اشاره کرد که در همه تحقیقات اجتماعی صورت گرفته در کالیفرنیا و تگزاس که به صورت متن منتشر شده اند , هیچ ارجاعی به ازدواج به عنوان راهی برای زندگی مشترک وجود ندارد. این بدان معنی است که اصلا برای ازدواج اهمیتی قائل نشده اند; حال آن که ازدواج باید مبنای زندگی مشترک و خانوادگی قرار گیرد , چرا که ساختاری مستحکم تر و قابل اعتمادتر نسبت به روش های جدید زندگی مشترک ایجاد می کند. خانواده های امروزی که بدون ازدواج ایجاد می شوند , منبع و ریشه قوی ای برای شکل دهی به فرزندان ندارند و نمی توانند وجدان اخلاقی کودک را به خوبی شکل دهند. این خانواده ها رو به تلاش و اضمحلال هستند. جوکی که اکنون در آمریکا در این زمینه مطرح است , به خوبی گویای این امر است . این طنز که به صورت معما مطرح می شود , به این صورت است که می پرسد : آیا می دانی چگونه می توان تعداد افراد طلاق گرفته از هم را در آمریکا تعیین کرد ... تعداد افراد ازدواج کرده را به دست آورده و آن را بر یک تقسیم کن ...!!
وضعیت آزار دهنده ای است که خانواده های فعلی ما دارای ساختار مناسب نیستند.
امروز 32 درصد از بچه ها نامشروع به دنیا می آیند , در حالی که در سال 1970 , این تعداد 11 درصد بود . خانواده های تک والدی همواره یک معضل هستند , در این خانواده ها , پدر یا مادر به تنهایی باید همه دقت خود را به کودکان اختصاص دهد و در اکثر موارد , چنین کاری برای او ممکن نیست . این پدر یا مادر آن قدر نگران تامین مالی خانواده و دیگر مشکلات است که نمی تواند خود را کاملا وقف فرزند کند. در گذشته , وقتی خانواده ها فرزنددار می شدند , یکی از والدین خود را کاملا به بچه ها اختصاص می داد و دیگری برای کودکان به بیرون می رفت . به همین دلیل , همیشه یک نفر مراقب آنچه بچه ها می آموختند , بود. حال آن که در خانواده های تک والدی این امر ناممکن و یا غیر ممکن است . علاوه بر این , خانواده هایی که پدر و مادر , هر دو نفر در آن کار می کنند نیز همین مشکل را دارند.
راه حل این مشکل این است که هیچ یک از پدر و مادر به تنهایی مسئولیت فرزند را برعهده نگیرند و خانواده تک والدی وجود نداشته باشد. برای حل این معضل , باید فرزنددار شدن خارج از چارچوب امن خانواده ممنوع شود. همچنین خانواده هایی که توان مالی حمایت از فرزند و اختصاص وقت کافی به او را ندارند از فرزنددار شدن خودداری کنند. البته این بدان معنی نیست که فقط پولدارها باید فرزنددار شوند و یا فقط آن هایی حق تولید مثل دارند که می توانند مراقبت دائمی برای بچه خود فراهم کنند , بلکه صحیح آن است که برنامه ریزی بهتری برای خانواده ها صورت گیرد و ابتدا همه برنامه ریزی ها از لحاظ اقتصادی و مراقبت از کودک انجام شود و آن گاه که مطمئن شدیم که ساختار خانوادگی مستحکم و خوبی برای ترتیب و آموزش کودک وجود دارد , فرزنددار شویم . فرزندی که دارای این چنین خانواده ای باشد , به گونه ای بزرگ می شود که فرق میان درست و غلط را می فهمد و اغلب از نظام خوبی بهره مند است .
در اینجا می توان این سوال را مطرح کرد که ساختار مستحکم خانوادگی چیست ساختار مذکور هنگامی فراهم می شود که حداقل یکی از والدین مراقبت و ترتیب کودکان را برعهده گیرد و مطمئن شود که کودک به نحو صحیحی تربیت می شود. چنین ساختاری شامل بسیاری از خانواده های مدرن نمی شود و چون این خانواده های مدرن در تربیت دائمی فرزندان خود و آموزش اخلاقی آن ها نمی کوشند , پس در اضمحلال اخلاقی جامعه ما نقش دارند.
سومین عامل فروپاشی اخلاقی ما رسانه های غیر اخلاقی و مزخرف هستند. این امر شامل فیلم ها و موسیقی هایی است که در آن هرزگی فکری و گویشی به نحوی وحشیانه وجود دارد. وحشیانه اصطلاحی ناراحت کننده است , اما رسانه های ما به راستی گرفتار سبعیت هستند هنگامی که کودکان ما به موسیقی ای گوش می کنند که از کشتن و روابط جنسی نامشروع تجلیل می کند , این رسانه وحشیانه است . فرزندان ما در معرض تلویزیونی که می بینند و موسیقی ای که می شنوند , هستند و هیچ کس به فکر این نیست که با این دریافت ها , عکس العمل و خروجی کودکان ما چه خواهد بود. کودکان ما به طور مداوم دریافت کننده هرزگی های رسانه ها هستند.
متذکر شدیم که با وجود این عوامل از جمله رسانه ها , اگر شرایط و رویکردهای خود را تغییر ندهیم , نتیجه ای جز فروپاشی نخواهیم داشت . اما اکنون باید گفت که خود رسانه ها را هم باید تغییر داد. وقتی که ما به رسانه هایمان اجازه می دهیم که چنین موسیقی هایی را پخش کنند و به تلویزیون اجازه می دهیم که کشتار و هرزگی جنسی را تبلیغ کند , فرزندان ما فکر خواهند که از نظر ما چنین چیزها و رفتارهایی پذیرفتنی است . ما باید رسانه هایی را که فرزندانمان در معرض آن قرار دارند , قانونمند و سانسور کنیم . سانسور باید تا حدی ادامه یابد که مطمئن شویم , هیچ برنامه تلویزیونی و هیچ آوازی از رادیو , انحراف را تبلیغ نمی کند. اگر به این رویکرد برسیم که این مزخرفات ضرورتی ندارند , آن گاه می توانیم خود را قانونمند سازیم , اما تا آن زمان که به این نتیجه نرسیده ایم , باید به شدت به واسطه حکومت قانونمند شویم .
مخالفان معتقدند که سانسور خلاقیت هنری را از میان می برد; اما به نظر من , این خلاقیت هنری نیست که در مورد کشتن انسان ها آواز بخوانیم ـ همان گونه که بسیاری از خوانندگان پاپ گروه رپ این را موضوع آوازهای خود قرار داده اند ـ این هم سوالی جدی است که آیا خوانندگی در مورد سکس و روابط نامشروع جنسی , تفکری خلاقانه است سانسور صرفا چیزهایی را که باید جلوگیری شوند , متوقف می کند و به هر خلاقیت هنری تا جایی که به اخلاقیات صدمه نزند , اجازه بروز می دهد. ما باید صنایع تفریحی و سرگرمی خود را به مسئولیت پذیری بیشتر ملزم کنیم .
هرج و مرج اخلاقی موجود در وضعیت فعلی ایالات متحده , یکی از عوامل مشکل زای فعلی است که به بسیاری دیگر از معضلات اجتماعی مرتبط است . عوامل این هرج و مرج اخلاقی قابل برطرف کردن هستند و اگر ما خواهان رشد تمدن خود هستیم , باید این وضعیت را تغییر دهیم . خانواده های ما اکنون هدایت و ساختار اخلاقی را که در گذشته فراهم می کردند , ایجاد نمی کنند. این امر یک معضل است که می توان آن را با ترویج مسئولیت پذیری جنسی و برنامه ریزی بهتر خانوادگی حل کرد. رسانه های ما نه تنها به نمایشگاه زشت ترین خصوصیات اخلاقی تبدیل شده اند , بلکه خود در بزرگ کردن این معضلات نقش اساسی دارند. این امر حقیقتی اثبات شده است که رسانه های ما با پخش بی پروای مسائل غیر اخلاقی , در ترویج عدم پای بندی به اخلاقیات نقش دارند. اگر رسانه ها نمی توانند خودشان را قانونمند کنند , پس باید آن ها را به نحوی سانسور کرد که همه مطالب مضر اخلاقی ممنوع شوند , اما مهم تر از همه این است که ما باید رویکردهای خود را تغییر دهیم.
در حال حاضر , ما در برابر مسائل غیر اخلاقی دچار تساهل و رواداری شده ایم , حتی اگر ما خود انسانی غیر اخلاقی نباشیم , اما پذیرفته ایم که این امور بدون اعتراض ما صورت بگیرد. ما در شرایطی این صدمات را پذیرفته ایم که این روند انحراف می رود تا به آشوبی بزرگ تبدیل شود. شالوده های اخلاقی جامعه ما به گونه ای است که تمدن و بهبود فرهنگی ما را در کنار هم دارد. ما باید از این شالوده های اخلاقی محافظت کنیم ; و گرنه باید منتظر عواقب هرج و مرج اخلاقی که در حال به وجود آمدن است باشیم . شما هم به خود زحمت بدهید و سعی کنید که رویکرد خود را از رویکرد تساهل محور آسیب زا به رویکرد آرمانی طالب قدرت و استحکام تغییر دهید.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات