مقدمه
غناء از جمله بحثهای فقهی است که به دلیل موضوع خاص آن سؤالات مختلفی پیرامون آن مطرح میشود؛ از قبیل اینکه آیا بر هر صورت موزون و زیبا، غناء اطلاق میشود؟ و آیا غناء در اسلام مطلقاً حرام است؟ یا مطلقاً جایز است؟ یا اینکه قسم خاصی از آن حرام بوده و بقیۀ مصادیق آن جایز میباشد؟ و به تبع آن، نظریات مختلفی نیز در این باب وجود دارد. برای روشن شدن حقیقت مطلب، ابتدا باید مشخص شود که غناء چه معنایی دارد؟ و ملاک حرمت آن چیست؟ تا پس از بررسی روایات مختلف در این زمینه، بتوان به یک نتیجۀ کلی دست یافت.
معنای لغوی غناء
برای دستیابی به معنای موضوع له هر کلمه و معنای حقیقی هر شیء، نمیتوان به قول و نظر علمای اهل لغت استناد کرد و قول آنها در این باب حجت نمیباشد؛ چرا که معمولاً ملاک لغویون استعمال لغات در اشعار، سخنان و اقوال مردم میباشد و در استعمال نیز مسائل مختلفی از جمله استعاره، مجاز، تناسب حکم با موضوع، تناسب جلسه، تناسب گوینده و موارد دیگر در نظر گرفته میشود که در آینده ممکن است بر اثر کثرت استعمال، این واژه برای معنای دیگری تعیّن پیدا کند.
به عنوان نمونه اگر به متون اسلامی رجوع کنیم، در مییابیم که برای معنای ترور، از کلمه «اغتیال» یا «فتک» استفاده میشده است و شاهد مثال در این زمینه روایتی از پیغمبر اکرم(ص) است که حضرت فرمودند: «المسلم قیدالفتک» یعنی مسلمان هیچگاه ترور نمیکند. این روایتی بود که حضرت مسلم آن را به عنوان دلیل عدم حمله به ابن زیاد در خانۀ هانی، بیان کرد و به آن تمسک نمود.
اما امروزه در الفاظ جدید عرب از کلمه «ارهاب» از ریشه رهب به معنای ترس، برای مفهوم ترور استفاده میشود. به گونهای که برای تروریستها، واژۀ «ارهابیون» به کار میرود. در حالی که این کلمه با کلمۀ زمان صدور روایت تفاوت میکند.
معنای اصطلاحی غناء
از آنجایی که استعمال لفظ غناء در اشعار عرب در معانی متفاوتی بوده، لذا برداشتهای مختلفی نیز از این واژه صورت گرفته است و هرکس با توجه به ذوق و سلیقه و برداشت خود از این اشعار، غناء را به صور مختلفی معنی کرده است. از جمله اینکه، غنا همان صوت است، یا غنا ترجیع صوت است یا غناء ترجیع صوت مطلوب میباشد و یا اینکه غناء همان صوت مرجع مطرب حسن است.
اما کدام یک از این معانی مدنظر شارع مقدس بوده و کدام یک را مورد نهی قرار داده است؟ برای دستیابی به این مطلب باید ببینیم که شرع مقدس، غناء را چگونه معنا کرده است و چه ملاکها و مناطهایی را شرط حرمت آن قرار داده است؟ همچنین غناء در عرف چگونه تعریف میشود؟
اقسام غناء
لفظ غناء طبق مفهوم عرفی، به معنای آواز و صدای موزون معادل واژۀ «موسیقی» و کلمهای یونانی است. این صدای موزون گاه به واسطۀ فعل انسان از آلاتی که از جمادات هستند خارج میشود و گاه از حنجرۀ انسان و گاه از حنجرۀ حیواناتی همچون بلبل و قناری.
قبل از بررسی روایات با مراجعه به عقل سلیم و فطرت پاک، مشخص میشود که هر صدای موزون و زیبا، در اسلام حرام نمیباشد؛ چرا که قوانین دین اسلام طبق مصالح و مفاسد واقعی و طبق فطرت بنا شده است و هیچگونه حکم تحمیلی بر انسانها ندارد. اینگونه نیست که هر لذت و خوشی، ممنوع و حرام باشد. شیعه معتقد به حسن و قبح عقلی بوده و قائل است که شرع مقدس هیچ چیزی را حلال و حرام نمیکند مگر آنکه مصلحت یا مفسدۀ ملزمهای در آن نهفته باشد و این مسأله در علم کلام با دلیل و برهان به اثبات رسیده است. از جمله مواردی که خداوند تبارک و تعالی به دلیل مفسدۀ ملزمه، چیزی را حرام کرده، شرب خمر میباشد چرا که نوشیدن آن سبب خروج از حالت تعادل، زوال عقل، میل به فساد و بروز جنبۀ حیوانیت در انسان میشود. مسألۀ غناء نیز همینگونه است. مسلما غنایی که مفسدهبرانگیز باشد، مورد حرمت قرار میگیرد. پس میتوان گفت که غناء بر دو قسم است: 1. غنای محلل؛ 2. غنای محرم.
در غنای محلل، خود صدای موزون فی نفسه مد نظر قرار میگیرد که امری مباح است؛ اما اگر این صدای موزون و این آواز با چیزی ترکیب شود و بعد از ترکیب با آن شیء دارای مفسدۀ ملزمه گردد، غنای محرم نامیده میشود. این قسم از غناء دارای یکسری ویژگیهای خاص میباشد.
ویژگیهای غنای محرم
در تعاریفی که از غناء مطرح گردید به یکسری از قیود اشاره شد از جمله ترجیع صوت و مطرب بودن اما این دو ویژگی، شرط کافی برای حرمت غناء نمیباشند. و از نظر نگارنده ماده و محتوای اشعار نیز مهم است که به بررسی هر کدام از آنها میپردازیم:
الف: ترجیع صوت:
در مورد ترجیع صوت، سؤالات گوناگونی مطرح میشود. از جمله اینکه آیا ترجیع صوت، اختصاص به انسان دارد یا اینکه صدای برخی از پرندگان از جمله بلبل و قناری یا برخی از چهارپایان از جمله حمار که در آن ترجیع و کشش وجود دارد نیز غناء محسوب میشود و استماع آن اشکال دارد؟
مضافا آیا هر ترجیعی حرام است؟ آیا صرف کشش و زیبا کردن صورت، سبب حرمت آن میشود؟ میدانیم که به طور کلی زیبایی هر چیزی به موزون بودن آن است و موزون بودن هر چیزی با مقیاس خودش سنجیده میشود. مثلاً زیبایی خط به موزون بودن حروفی است که در نوشتار به کار رفته است. اما موزون و زیبا بودن صدا به کشش مناسب صوت و رعایت کوتاهی و بلندی آن است.
آیا به صرف اینکه این صدا دارای ترجیع و کشش میباشد و طبع انسان از آن لذت میبرد، باید آن را تحریم کرد؟ آیا احکام شریعت اسلام برخلاف فطرت انسانها میباشد؟
طبق مطالب گفته شده، چون احکام اسلام تابع مصالح و مفاسد واقعی است و از طرفی برخلاف فطرت انسانها نیز نمیباشد لذا هرگونه ترجیع و کشش صوت، به تنهایی سبب حرمت غناء نمیشود.
ب. طرب:
در مورد طرب این مسأله مطرح میشود که اولا مفهوم آن چیست؟ و آیا هر لذت و خوشی، طرب نامیده میشود؟ و آیا هرگونه احساس خوشایند، ملازمه با حرمت دارد؟ و اصولا به چه غنائی، مطرب گفته میشود؟ به طور مسلم ایجاد هرگونه لذت و احساس خوشایند در انسان، ممنوع نیست و به آن طرب هم گفته نمیشود. چرا که فطرت انسان، طالب زیبایی و کمال است و از آنجایی که عشق به کمال و جمال مطلق دارد، لذا در خود احساس کشش و تمایل به سمت زیبایی پیدا میکند. از هوای خوب، غذای خوب، صدای خوب و... خوشش میآید و لذت میبرد. چون شارع مقدس برخلاف فطرت انسانها، حکمی را تشریع نمیکند در نتیجه هر لذت و خوشی به نظر او حرام نیست. حتی از آنجایی که صورت نیکو، سیمای نیکو، خلق نیکو و سایر ویژگیهای حسن، موجب جذب انسانها میشود؛ خداوند متعال از این خصلت انسانها استفاده کرده و پیامبرانش را با این ویژگیها به سوی بشر فرستاده است تا در دعوت به سوی خود موفقتر باشند. از این مطلب مشخص میشود که خوش صدا بودن یعنی کلام موزون را از حنجره بیرون آوردن، فی نفسه امری نیکو است و شارع مقدس خوشآمدنی را حرام اعلام میکند که موجب زوال عقل و خروج از حالت تعادل در انسان و سوق به سمت فساد و فراموشی و غفلت یاد خدا شود که این از نظر عقلا نیز ناپسند میباشد.
در نفس ناطقۀ انسان یکسری مقتضیاتی وجود دارد که تحت تأثیر عوامل خارجی از قوه به فعل در میآید؛ و البته این اختصاص به انسانها ندارد و در حیوانات نیز دیده میشود. از جمله عوامل خارجی که در آن اثر میگذارد، صدا و صوت میباشد که میتواند انسان را از حالت طبیعی خارج کند. کمااینکه نواختن موسیقی سبب بروز حرکات موزونی در برخی از مارها میشود، و در صورتی در انسان خروج از تعادل حرام میباشد که منجر به مفسده شود و گرنه هر خروجی از تعادل حرام نیست. چون گاهی شنیدن یا خواندن صوتی از قرآن به قدری در انسان تاثیر میگذارد که گویی از عالم ناسوت خارج شده و در ملکوت سیر میکند. اگر خروج از تعادل و زوال عقل به واسطۀ شهوت صورت میگیرد، که انسان در آن لحظه ذکر و یاد خدا را از یاد برده و از فطرت اولیهاش دور میشود و به سمت وادی انحراف سوق پیدا میکند؛ بدین جهت مورد نهی شریعت قرار میگیرد.
بنابراین، شنیدن صدای بلبل یا قناری یا خزان برگ، به صرف اینکه احساس خوشایندی در انسان ایجاد میکند، ممنوع نیست. چون که موجب ازالۀ عقل و اندیشۀ انسان نمیگردد و خوشایندی نسبت به آن، طبق فطرت زیباییطلب انسان میباشد. لذا غنا در صورتی مطرب شمرده میشود و حرام است که استماع صدا، مشیر شهوت گردد و فرد را از تعادل روحی و روانی خارج کند و تعلقش را زایل نماید و حالتی همچون حالت سکر در او پدید بیاورد که مسلماً این حالت متتبع مفاسد دیگری هم خواهد بود.
ج. محتوای ناپسند اشعار: علاوه بر ترجیع و طرب، عامل دیگری که در حرام شدن غناء تاثیر دارد، محتوا و الفاظ اشعار میباشد. چرا که ماده و لفظ میتواند سبب دگرگون شدن حالت انسان و خروج از تعادل گردد. کمااینکه محتوای اشعار ادبی، سبب دگرگون شدن حال برخی از عاشقان ادبیات میشود یا مطالب عرفانی، سبب تحول برخی از عرفا میگردد. در حالی که ممکن است همین مطلب و همین لفظ در فرد دیگری که با مفهوم آن آشنایی ندارد، هیچگونه تاثیری نداشته باشد.
بنابراین نفس صورت موزون با قطع نظر از مقارنات و عوارض آن، امری مباح میباشد؛ اما همین صدای موزون در ضمن کلمات شعر، حکم حرمت یا حلیت پیدا میکند. به عبارت دیگر، ترکیب و اتحاد صدای موزون با کلمات، همچون اتحاد عرض و معروض و بلکه بالاتر، عینیت عرض و معروض میباشد. به گونهای که عرض وقتی که عارض بر معروض میشود نه تنها از اطوار آن بلکه عین معروض میشود.
بنابراین در تعاریف غناء میتوان گفت که: غناء عبارت است از صورت همراه با ترجیع و طرب مشیر شهوت با الفاظ ناپسند که به طور مجموع سبب زوال عقل شده و در نهایت انسان را به سمت انحراف سوق داده و موجب فراموشی یاد خدا و غفلت از او میشود.
نظر فیض کاشانی در مورد غناء
مرحوم فیض در کتاب «وافی» میگوید: «الذی یظهر من مجموع الاخبار اختصاص حرمۀ الغناء و ما یتعلق به من الاجر و التعلیم و الاستماع و البیع و الشراء کله بما کان علی نحو المتعارف فی زمن بنی امیه و بنی العباس...» او معتقد است که خود غناء فی نفسه حرمت ندارد، بلکه علت حرمت آن، به دلیل مقارناتش میباشد. به عبارتی ایشان غنای محرم ذکر شده در روایات ائمه معصومین را خاص مجالسی همچون مجالس لهو و لعب زمان بنی امیه و بنی عباس میداند که در این مجالس، علاوه بر غناء، افغان محرم دیگری همچون اختلاط زن و مرد نامحرم، رقص، سگبازی، قمار و شرب خمر و... انجام میشده که کل مجلس را تبدیل به مجلس معصیت میکرده است. علت حرمت غناء، حرمت مجلس آن میباشد کمااینکه در متن روایات نیز به عبارت «مجلس غناء» اشاره میشود.
لذا ایشان میفرماید که غنای محرم مربوط به غنائی است که در مجالس زمان بنیامیه و بنی عباس خوانده میشده؛ چرا که کل مجالس آنها به دلیل سایر افعال و مقارنات غناء، حرام میگردید. از جمله ورود مردان بر زنان، خوانده شدن اشعار باطل، ساز زدن زنان، ... که کل جلسه را حرام میکرد؛ ولی اگر غناء و شعر متضمن یاد آخرت، بهشت و جهنم، صفات باریتعالی، ترغیب به کارهای خیر و فانی بودن دنیا باشد و منجر به مقارنات حرامی نگردد هیچ اشکالی ندارد و حلال میباشد.
بررسی روایات
روایات در باب غناء متفاوت است. برخی از روایات، غناء را جایز دانستهاند و کسب حاصل از آن را حلال و برخی دیگر بر قرائت قرآن با صدای نیکو و موزون تاکیده کردهاند و دستهای دیگر نیز دلالت بر حرمت غناء و کسب حاصله از آن میکنند. حال چگونه میتوان این روایات را با هم جمع کرد؟
نکتۀ مهمی که در بررسی روایات باید مورد توجه قرار داد، آن است که قبل از بررسی صحت و سقم سند روایت و عمل اصحاب به آن، بهتر است متن روایت و محتوای آن را بررسی کنیم. اگر متن حدیث با شأن و مقام انسان کامل سنخیتی نداشت و خلاف عقل، اخلاق، مروت و انصاف بود، حدیث جای تامل دارد، ولو آنکه سند آن صحیحه باشد؛ چرا که روایات بسیاری در دین ما وارد شده که صحیحه بوده ولی جزء «اسرائیلیات» است. روایات وارد شده در باب غناء نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد. حال به بررسی روایات مختلف باب غناء میپردازیم.
الف. روایات وارد شده در باب کسب حاصل از غناء
1. عن ابی بصیر قال: سالت ابا عبدالله(ع) عن کسب المغنیات، فقال، «التی یدخل علیها الرجال حرام، و التی تدعی الی الاعراس لیس به باس و هو قول الله عزوجل: و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله»[حر عاملی1403 ج12 باب 84:15 روایت]1
این روایت موثقه بوده و در سه کتاب از کتب اربعه یعنی «کافی»، «تهذیب» و «استبصار» نقل شده است. در این روایت از امام صادق(ع) در مورد کسب زنان آوازهخوانی که آواز خواندن شغل آنها بوده سئوال شده است. حضرت در پاسخ فرمودند: «اگر مردان بر آنها وارد شوند، کسبشان حرام است؛ اما در صورتی که به مجالس عروسی دعوت شوند و در آنجا بخوانند، اشکالی ندارد.»
از اینکه حضرت فرمودند: «در مجالس عروسی، کسبشان اشکالی ندارد» مشخص میشود که در این مجالس مردان حضور نداشتهاند؛ چرا که در فقرۀ قبل، علت حرمت کسب آنها را ورود مردان ذکر کرده است؛ لذا از این روایت بر میآید که تغنی و کسب از راه آن حرمت ذاتی ندارد و امری مباح و جایز است، مگر آنکه منجر به مفسدهای شود. از طرفی چون احکام اسلام مبتنی بر مصالح و مفاسد است، اگر چیزی فی نفسه مفسده داشته و مبغوض شارع مقدس باشد، در همه زمانها و مکانها حرام خواهد بود و بین مجلس عروسی و غیر آن تفاوتی نمیباشد. به عنوان مثال اگر شرب خمر حرام است، در همه جا حرمت دارد و این طور نیست که در حطیم یعنی بین حجرالاسود و مقام ابراهیم، شرب آن جایز باشد؛ لذا این روایت، دلالت بر آن دارد که غناء و کسب از راه آن به طور مطلق حرام نمیباشد.
2. عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله(ع) قال: «المغنیه التی تزف العرائس لاباس بکسبها.» [حر عاملی 1403 ج 12 باب 84:15 روایت 2]
این روایت را نیز کلینی در «کافی» و شیخ طوسی در «تهذیب» و «استبصار» نقل میکند. در اینجا نیز حضرت کسب زن آوازهخوان را در مجالس عروسی، بیاشکال میداند. نه تنها خواندن او را نهی نکردند که بالاتر از آن، کسبش را هم جایز دانستهاند.
3. عن ابی بصیر قال: قال ابو عبدالله(ع): «اجر المغنیه التی تزف العرائس لیس به باس. و لیست بالتی یدخل علیها الرجال.» [حر عاملی 1403 ج 12 باب 85:15 روایت 3]
این روایت را کلینی در کافی و صدوق در من لا یحضره الفقیه نقل میکند. حضرت میفرماید که: «زن آوازهخوانی که در مجالس عروسی میخواند، مالک اجرتش شده و کسب او حلال میباشد»، البته تاکید میکنند: «در صورتی که مردان بر او وارد نشوند.» در این حدیث شریف نیز، حضرت خود آواز خواندن را حرام نمیدانند، بلکه با آوردن قید «لیست بالتی یدخل علیها الرجال» به ما میفهمانند که چون ورود مردان به این مجالس، ملازمه با فسق و فجور دارد، لذا تغنی در این فرض مورد نهی شارع مقدس قرار میگیرد.
4. عن نضر بن قابوس، فقال: سمعت ابا عبدالله(ع) یقول: «المغنیه ملعونه، ملعون من اکل کسبها» [حر عاملی 1403 ج 12 باب 85:15 روایت 4]
این روایت را کلینی در کافی و شیخ در تهذیب و استبصار نقل میکند. در این حدیث شریف، برخلاف احادیث گذشته ظاهراً حضرت به طور مطلق زن مغنیه را در مورد لعن قرار داده و کسب او را حلال نمیکنند؛ اما در حقیقت، این روایت نه تنها با روایات گذشته تعارضی ندارد، بلکه با آنها قابل جمع نیز میباشد. منظور امام، زن مغنیه و آوازهخوانی است که در مجالس فسق و فجور بخواند و هرکس را هم که اجر و مزد او استفاده کند، مورد لعن قرار میدهد؛ اما طبق روایات دیگر، اگر در مجالس عروسی که معمولاً مردان وارد نمیشوند تغنی صورت گیرد، هم عمل او جایز بوده و هم اجر و مزد او حلال میباشد.
5. علی بن جعفر، عن اخیه قال: «سالته عن الغناء هل یصلح فی الفطر و الاضحی و الفرج؟» قال: «لا باس به مالم یعص به.» [حر عاملی 1403 ج 12 باب 85:15 روایت 5]
از حضرت امام موسی بن جعفر(ع) که «آیا آواز خواندن در عید فطر و عید قربان و یا هر مجلس جشن و سروری (اعم از مجلس عروسی، بچهدار شدن، از سفر برگشتن و...) جایز است یا نه؟» ایشان فرمودند: «تا وقتی که عصیان امر خدا نشود و فعل حرامی در آن مجلس صورت نگیرد، تغنی اشکالی ندارد». از اینکه حضرت، تغنی در اعیاد مذهبی از جمله عید فطر و قربان را جایز میداند، مشخص میشود که صرف آواز خواندن مغنیه و کسب درآمد از این راه، حرمت ندارد و بلکه برعکس، تغنی در این ایام نه تنها مفسده ندارد که مودت را هم بیشتر میکند. مثلاً وقتی که پیامبر اکرم(ص) میخواستند وارد مدینه شوند، زنان مدینه دف میزدند و پاهایشان را بر زمین میکوبیدند و اشعاری را در مدح حضرت میخواندند: «طلعت البدر علینا عن سنیات الوداعی وجب الشکر علینا ما دعا لله داع». این عمل آنها در واقع تجلیل از نبی اکرم(ص) و سبب تقویت اسلام بوده است.
و اینکه زنان پیامبر(ص) در شب عروسی حضرت زهرا(س) اشعاری را در وضو گرفتن حضرت میخواندند و حضرت، این کار زنان را نهی نکردند، از این عمل برداشت میشود که حتی صرف ورود مردان بر زنان هم موجب حرمت غنا نمیشود، بلکه منظور جلساتی است که مردان حضور دارند ولی جلسه، جلسۀ فسق و فجور است. اگر چیزی ذاتاً ناپسند باشد، بین عید و غیر عید هیچ فرقی وجود ندارد. اگر ربا ناپسند است، این طور نیست که در مکه حلال باشد و در سایر مکانها حرام، بلکه در همه شرایط و زمانها و مکانها ناپسند است. مضافاً اینکه اگر چیزی مبغوض شارع مقدس باشد، قبیح است که بگوییم در اعیادی مثل عید فطر، انجام آن اشکالی ندارد.
6. عن عبدالله بن الحسن الدینوی قال: قلت لابی الحسن(ع): «جعلت فداک، ما تقول فی النصرانیۀ اشتریها و ابیعها من النصرانی؟» فقال: «اشتر و بع» قلت: «فانکح؟» فسکت عن ذلک قلیلاً ثم نظر الی و قال شبه الاخفاء: «هی لک حلال»، قال: «قلت جعلت فداک فاشتری المغنیۀ او الجاریۀ التی تحسن او تغنی ارید بها الرزق لا سوی ذلک»، قال: «اشتر و بع» (حر عاملی 1403 ج 12 باب 86:16 روایت 1]
شیخ این روایت را در تهذیب نقل میکند. فردی از امام(ع) سؤال میکند که: «من جاریهای نصرانی را میخرم و به یک نصرانی میفروشم. آیا این خرید و فروش جایز است؟» حضرت فرمودند: «بله» سپس در مورد جواز نکاح با او سؤال میکند. حضرت در پاسخ سکوت کردند و سپس به آهستگی فرمودند: «بله، حلال است.» آنگاه در مورد زن نصرانیهای که آوازهخوان و خوش صدا هم باشد و از طریق خواندن او بخواهد پولی را بدست آورده و امرار معاش کند، پرسش مینماید. امام خرید و فروش این مغنیه را هم جایز دانستند. ادامه مطلب شنبه آینده