تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۹:۰۱  ، 
کد خبر : ۲۰۰۵۲۲
امپریالیسم قدیم در قالب چهره‌ای جدید

نقاب اوباما کنار رفته است


 مترجم: محمد جعفری
بعد از تمام آن امیدها و وعده وعیدها سیاست خارجی اوباما چیزی نبود جز آینه ای از زشتی سالهای بوش.
انتخاب باراک اوباما، این مرد دموکرات چند نژادی که سوگند خورد زخم های آمریکا را در خانه درمان و شهرت آن را احیا خواهد کرد، با موجی از شادی و سرور آرمانی همراه شد، نشاطی که از زمان «کندی» دیده نشده بود. دوران کبر و خودستایی، جرم و جنایت شرم آور جمهوری خواهان به پایان رسیده بود. جورج بوش و «دیک چینی» تسلسل رهبری چند جانبه آمریکایی را که در سرتاسر دوران جنگ سرد و بعد از حاکم بود را شکسته بودند. باراک اوباما می خواست آن را احیا کند.
کمتر پیش می آید که ساده لوحی یک شخص و یا تفکر افسانه ای فردی از این زودتر به بن بست برسد. میان سیاست خارجی بوش و اوباما هیچ تفاوت اساسی نمی توان یافت. اهداف استراتژیک و زورگویی های آمریکایی به همان شکل سابق خویش وجود دارد و همچنین در اصول و ابزاری که برای رسیدن به اهداف خود استفاده می شد تغییر دیده نمی شود.
خط مشی اوباما حتی پیش از ورود به دفتر ریاست جمهوری نیز واضح و روشن بود. نیروهای اسرائیلی در 17ام دسامبر سال 2008 دست به یک حمله و یا تجاوز کامل آسمانی و زمینی علیه مردم غزه زدند. به مدت 22 روز و بدون توقف به بمباران، سوزاندن و کشتار خویش ادامه دادند و در تمام این مدت رئیس جمهوری که انتخاب شده اما هنوز بطور رسمی وارد دفتر کار خویش نشده بود حتی یک کلمه و یا یک حرف الفبا دم از مخالفت و انتقاد علیه این همه کشتار نزد. درست چند ساعت پیش از سخنرانی اوباما در بیستم ژوئن سال 2009، تل آویو با قرار قبلی و بطور هماهنگ حملات خود را متوقف کرد تا به حزب اوباما لطمه وارد نشود. پس از جابجا شدن باراک اوباما نیز همانند رئیس جمهوران دیگر آمریکا صلح میان دو طرف سرزمین مقدس را امری ضروری دانست و باز هم همانند پیشینیان خویش از فلسطینیان خواست تا (رژیم) اسرائیل را به رسمیت بشناسند و از (رژیم) اسرائیل نیز خواست تا عملیات شهرک سازی در قلمروهایی که در سال 1967 غصب کرده بود را متوقف کند. با گذشت یک هفته از سخنرانی اوباما در قاهره و اعلام مخالفت با ادامه شهرک سازی، ائتلاف حاکم نتانیاهو بدون هیچ اعتنایی همچنان مشغول وسعت بخشیدن به دارائی ها و املاک یهودیان در بیت المقدس شرقی بود.
مناطق جنگی خاورمیانه بیش از هر چیزی مورد توجه است. باراک اوباما در سال 2002 برای بالا رفتن از نردبان سیاسی خویش بعنوان یک سناتور رده پایین در ایلی نویز حمله به عراق را مورد انتقاد قرار داد، به لحاظ سیاسی انجام اینکار هزینه چندانی نداشت. پس از انتخاب بعنوان رئیس جمهور اولین اقدام او حفظ رابرت گیتس، وزیر دفاع بوش، کارگذار کهنه کار CIA و سرباز قدیمی ماجرای ایران- کنترا (معامله تسلیحاتی ایران و آمریکا) در پنتاگون است. از این واضح تر نمی شد تفکر سیاسی و جنگجویانه بوش را دنبال کرد.اوباما پیش از انتخاب خویش قول داد پس از ورود به دفتر ریاست خویش تمام نیروهای جنگی آمریکا را در مدت 16 ماه از عراق بازمی گرداند. این تفکر اضطراب آور وجود دارد که جنگجویان در عراق که دیروز قادر بود چنین آسیبی را به ماشین نظامی آمریکا وارد سازد ممکن است به کمین نشسته و منتظر فرصت مناسبی باشد تا فردا تمام خسارات سنگینی را که متحمل شده است بر سر همدستان تلافی کند، پس آیا باید آمریکا بطور کامل عراق را ترک کند. برای اطمینان از جانب چنین خطری واشنگتن به فکر قلعه نظامی صلیبیان قدیم افتاده است البته چیزی بزرگ تر و مهیب تر از آنها.
در مورد ایران باید از طرح های صلح بین دو کشور صرف نظر می شد. با توجه به دوقطبی شدن ایران محاسبات خوشایند از آب در نیامدند. فرصتی که برای گرفتن ژست آرمانی برای اوباما پیش آمد آنقدر بزرگ بود که او توان مقابله با آن را نداشت. در نمایشی بی مثال باراک اوباما اقدام به مقدس نمایی کرد و با دو چشم خیس از اندوه! برای مرگ یکی از معترضان در تهران ابراز تأسف کرد و این در حالی بود که در همان زمان هواپیماهای جنگی بدون سرنشین وی به روستایی در پاکستان حمله و 60روستایی، که اغلب آنها زن و بچه بودند را به قتل رساندند.
دولت دموکرات هم اکنون به خط سابق پیشینیان خویش بازگشته است و سعی دارد با ترغیب و همراه ساختن کشورهای چین و روسیه اقدام به تحریم اقتصادی ایران کند تا شاید با این کار آنقدر کشور ایران را تحت فشار قرار دهد تا سران آن از قدرت کناره گیری و یا با آمریکا سازش کنند.
اوباما در مقابل فلسطین، عراق و ایران همچون مدیری برای اجرای دستورات امپراطوری آمریکا ایفای نقش کرده است و برای نیل به اهداف پیشینیان خویش از همان ابزار استفاده می کند اما با زبانی نرم تر!
هنگامی که او بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد، بیش از هفت سال از اشغال خاک افغانستان زیر پوتین سربازان آمریکایی می گذشت. در طی دوران مبارزات انتخاباتی خویش اوباما که مصمم بود بهتر از بوش استراتژی «فقط جنگ» را دنبال کند، قول داد که برای درهم کوبیدن مقاومت افغانستان نیروی نظامی و تسلیحات بیشتری را بکار بندد و برای پایان دادن به حمایت پاکستان از افغانستان این کشور را بسوزاند و مورد تاخت و تاز و حملات هوایی خویش قرار دهد. این تنها قولی بود که اوباما به آن عمل کرد. نیویورک تایمز در مطلبی با عنوان «آماری که کاخ سفید آن را فاش نکرده است» به خوانندگان خویش این موضوع را به اطلاع رساند که «تعداد حملات هواپیماهای شکاری به پاکستان از زمان ورود آقای اوباما به دفتر ریاست جمهوری بیش از هشت سال ریاست جمهوری بوش بوده است.»
اوباما که از اعلام پیروزی استراتژی «فقط جنگ» ناکام گشته بود حجم بزرگ تری از نیروهای نظامی را اعزام کرد و جنگ را به کشور همسایه کشاند، جایی که احتمال می داد به دشمنش کمک می کنند. پس از آن اعلام کردند که پاکستان و افغانستان یک منطقه جنگی متحد محسوب می شوند با نام «افپاک».
اگر برای به تصویر کشاندن پیوستگی سیاست خارجی دولت های آمریکا و بیهودگی تلاش های احمقانه ای که برای ترمیم سالهای دیک چینی تا بوش صورت گرفته، نیازمند یک کتاب مصور باشیم، دوره ریاست جمهوری اوباما این کتاب است و آن را بطور رایگان در اختیار ما قرار داده است! از این سوی خاورمیانه تا آن سو تنها تغییر مهمی که به دستان مبارک او رقم خورده است تسریع فرآیند «جنگ علیه تروریسم! و یا علیه «شیطان»- بعبارت او- است که هم اکنون یمن را بعنوان هدف بعدی خویش قرار داده است.
هنوز زود است که بگوییم هیچ تغییری رخ نداده است. هیچ دولتی دقیقا شبیه به دولت سابق نمی تواند باشد و هر رئیس جمهوری یادگاری از خود بر جای می گذارد. در دوران اوباما حکومت امپراطوری ایالات متحده به مقدار بسیار کم و نامحسوسی تغییر کرد. اما تبلیغات، خبر از پیشرفت مهمی می دهند. در قاهره، در دانشکده افسری آمریکا معروف به وست پوینت و در اسلو (نروژ)، جهان مفتخر به شنیدن سخنرانی های رده بالایی بوده است. سخنرانی هایی که یکی پس از دیگری خبر از مأموریت طلایی آمریکا در جهان و احساس مسئولیت در انجام آن می دهند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات