باران هستهای در هیروشیما
ساعت 15/8 صبح روز ششم اوت 1945، به وقت محلی، یک هواپیمای بمبافکن آمریکایی از نوع «بی 29» بر فراز شهر هیروشیما، در ژاپن ظاهر شد و اولین بمب هستهای بر شهر هیروشیما فرو افتاد و جهانیان با چشمانی حیرتزده جهنم هستهای به وجود آمده را مشاهده کردند. یک هفته بعد، شهر ناکازاکی مورد اصابت بمب اتمی دیگری قرار گرفت. از آن هنگام صفحه جدیدی در تاریخ تقابلها و همکاریها در روابط بینالمللی گشوده شد.
فیزیک در خدمت سلاح هستهای
در دهه 1930، سالها قبل از شروع جنگ جهانی دوم و انفجار اولین بمب اتمی در شهر هیروشیما، کشف رادیو اکتیویته مصنوعی تحولی در فیزیک هستهای به وجود آورد. نخستین بار یک فیزیکدان ایتالیایی به نام انریکو فرمی (Enrico Fermi) توانست با به کارگیری نوترون کم سرعت، بیش از 400 ماده رادیو اکتیو جدید به دست آورد. اما این مواد رادیواکتیو ایزوتوپهای همان عناصر آزمایش شده بودند و اگر چه وزن اتمی آنها متفاوت بود، خواص و ویژگیهای شیمیایی عنصر اولیه در آنها باقی مانده بود. اما هنگامی که توریوم و اورانیوم مورد استفاده قرار گرفتند، عناصر رادیواکتیو جدید ایزوتوپ عناصر اولیه نبودند بلکه عناصری با خواص شیمیایی جدید به دست آمدند. فرمی، این عناصر جدید را در انتهای جدول عناصر شیمیایی با شمارههای 92، 93و 94 قرار داد. در سال 1938 در همان زمانی که فرمی جایزه نوبل را به خاطر کشف بسیار مهم خود دریافت میکرد، دو شیمیدان آلمانی به نامهای اتوهان (Otto Hahn) و فریتس استراسمن (Strassman Fritz) پدیده «شکاف یا تجزیه هستهای (Fission Nuclear)» را کشف کردند.
هستهای اتم عناصر شیمیایی، عموماً در شرایط معین ممکن است به دو قطعه با جرم مساوی تقسیم شوند و همزمان انرژی عظیمی را رها کنند. اما شکاف در هستهای یک اتم سنگین، نظیر اورانیوم به دو عنصر جدید، به نامهای باریم و کریپتون با وزن اتمی متفاوت تبدیل میگردد، اگر چه جمع وزن اتمی دو عنصر جدید، باریم و کریپتون، دقیقاً برابر وزن اتمی اورانیوم میباشد.
در ژانویه سال 1939 یک پژوهشگر دانمارکی به نام نیل بوهر (Neil Bohr)، که از آمریکا دیدن میکرد، اطلاعاتی را که دو فیزیکدان اتریشی مهاجر درباره پدیده شکاف یا تجزیه هستهای در اختیار او گذاشته بودند، به فیزیکدانان آمریکایی منتقل ساخت. این اطلاعات موجب آغاز یک سلسله آزمایشهای متعدد و گسترده در مراکز پژوهشی در آمریکا گردید و در نهایت فکر تولید بمب هستهای با قدرت تخریبی باور نکردنی، از طریق واکنشهای زنجیرهای سریع (یکی از انواع فرایندهای تجزیه هستهای اتم)، مطرح گردید و در دستور کار فیزیکدان قرار گرفت.
آلبرت اینشتین، که از طریق همکاران فیزیکدان آلمانیاش از برنامهها و از امکان تولید بمب هستهای توسط آلمان نازی مطلع شده بود، اطلاعات خود را با رئیسجمهور وقت آمریکا، فرانکلین روزولت مطرح ساخت و این سرآغاز برنامهریزی و کار جدی آمریکا در زمینه تولید سلاح هستهای گردید. به دستور رئیسجمهور، کمیسیون مشورتی ویژهی اورانیوم تشکیل و مراکز هستهای در دانشگاههای بزرگ و مجهز آمریکا، نظیر کلمبیا (در نیویورک)، کالیفرنیا در برکلی، دانشگاه شیکاگو، شروع به فعالیت کردند و به زودی نتایج رضایتبخشی را گزارش دادند. در اوایل سال 1941 به دستور روزولت «دفتر پژوهش و توسعه هستهای» تأسیس شد. در سال 1941 آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد و به متفقین پیوست و به برنامه تولید سلاح هستهای اولویت داده شد و سپاه مهندسان ارتش آمریکا نیز به این فعالیتها پیوستند. چندین شهر پنهان برای کار در این راستا به وجود آمدند. یکی از معروفترین این مراکز در شهر لوسالمو در ایالت نیومکزیکو زیر نظر فیزیکدان برجسته آمریکایی به نام روبرت بدمن هایمر، برای اجرای طرحی به نام «طرح وای (Y Project) به وجود آمد.
در انتخابات ریاست جمهوری 1944 هری ترومن جای روزولت را گرفت. در آوریل 1045 ترومن پروژه ساخت سلاح هستهای از پلوتونیوم را مرور و بر ادامه و تسریع آن تأکید کرد. در همان سال مقدار پلوتونیوم 239 تهیه شده در این آزمایشگاها به حدی رسید که آزمایش اولین انفجار هستهای را ممکن ساخت. همزمان چندین هواپیمای مخصوص به نام بی 29 برای حمل بمبهای اتمی ساخته و آماده شدند. اولین بمب هستهای در 16 جولای 1945 در جزیره ماریانا در 1500 مایلی ژاپن آزمایش شد. کارشناسان فیزیک هستهای پیشبینی کرده بودند که انرژی حاصل از انفجار بمب ساخته شده معادل 1000 تا 5000 تن ماده انفجاری تی.ان.تی خواهد بود. اما انرژی آزاد شده در این انفجار معادل 20000 تن تی.ان.تی بود. بعد از این انفجار آزمایشی، سه بمب هستهای دیگر ساخته و آماده استفاده شد. تولید موفقیتآمیز بمب هستهای آزمایشی مصادف شد با هنگامی که جنگ در اروپا در حال اتمام بود. ولی با ژاپن، هنوز ادامه داشت، بنابراین نحوست استفاده از اولین بمب هستهای گریبانگیر ژاپنیها شد. پرتاب اولین بمب اتمی بر هیروشیما به خاطر موقعیت استراتژیک نظامی و صنعتی آن، دو سوم شهر را به کلی نابود ساخت. بمب دوم قرار بود هفته بعد بر شهر کوکورا پرتاب شود، اما هنگامی که هواپیمای بی29 حامل بمب نتوانست به دلیل وضعیت جوی بمب خود را بر سر شهر کوکورا فرو ریزد، به هدف دوم شهر ناکازاکی پرتاب نمود. 50درصد شهر به کلی نابود شد.
روز بعد دولت ژاپن شرایط تسلیم به دولت آمریکا را پذیرفت.
استفاده از بمب هستهای در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی اولیه تجربه علمی و واقعی و در عین حال وحشتناک جامعه بشری با سلاحهای هستهای محسوب میشود. آثار تخریبی بمبهای اتمی محدود به از بین بردن کامل یا نسبی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی نبود. انفجار اتمی با رهاسازی مقادیر عظیمی از مواد رادیواکتیویته همراه میباشد. این مواد بدون استثناء سرطانزا و کشنده میباشند. علاوه بر هزاران نفر از مردم این شهرها، که بلافاصله به طرز فجیعی کشته شدند، دهها هزار نفر دیگر سالها رنجور این بیماریها بودند. هزاران کودک با بیماریهای مادرزادی ناشی از تأثیر رادیواکتیو بر ماده ژنتیک به دنیا آمدند. فضای آلوده به مواد رادیواکتیو در این شهرها، زندگی در آنها را برای سالها غیرقابل تحمل و به شدت ناسالم ساخت.
مراکز بهداشتی متعددی در سرتاسر جهان، برای بررسی عوارض ناشی از این انفجارات به وجود آمدند و صدها مقاله علمی پیرامون این اثرات در مجلات علمی جهان منتشر شد.
بدین ترتیب، بعد از اختراع دینامیت توسط نوبل و استفاده از آن برای تأمین مقاصد جنگطلبانه، فناوری فیزیک هستهای، مخربترین سلاحهای جنگی را در اختیار قدرتهای نظامی جنگطلب قرار داد.
توسعه ساخت سلاحهای هستهای
پیشرفت فناوری هستهای و برنامهی ساخت سلاحهای هستهای در انحصار آمریکا نماند. در طول جنگ جهانی دوم پژوهشگران چندین کشور اروپایی برای ساخت سلاح اتمی فعالیت میکردند. فرانسویها پیشرفت خوبی داشتند. هنگامی که در سال 1940 فرانسه مورد تجاوز ارتش آلمان قرار گرفت و اشغال شد، بسیاری از دانشمندان فرانسوی همراه با 400 تن آب سنگین تولید شده به انگلیس پناه بردند. فعالیت انگلیس برای ساخت سلاح اتمی در همین سال آغاز شد. در آن زمان انگلیس در دانش و فناوری هستهای از آمریکا جلوتر بود. شاید به همین دلیل بود که وقتی در 1941 آمریکا به انگلیس پیشنهاد همکاری مشترک هستهای را داد، انگلیس به سردی جواب داد و حاضر به همکاری نشد، یک سال بعد، که انگلیسها اعلام آمادگی کردند، آمریکاییها آن قدر پیشرفت کرده بودند که این بار آنها حاضر به همکاری نشدند. در همین زمان بود که عدهای از دانشمندان انگلیسی به آمریکا مهاجرت کردند و به گروه پژوهشگران متمرکز در شهر پنهانی لوسآلمو پیوستند. به طوری که دو سال بعد انگلیس تحقیقات هستهای خود را متوقف ساخت.
علمای فرانسوی، که به خارج گریخته بودند، بعد از جنگ جهانی به کشورشان برگشتند و فعالیتهای هستهای خود را در «کمیسیون انرژی اتمی فرانسه» شکل دادند. اما فرانسویها بیشتر به ساخت «نیروگاه اتمی» علاقمند بودند و کار میکردند. با وجود این علاقه نظامیان فرانسه به ساخت سلاحهای هستهای که از 1945 آغاز شده بود موجب گردید که فرانسه نخستین آزمایش بمب هستهای خود را در 1960 انجام دهد. این در حالی بود که اولین راکتور اتمی فرانسه در 1956 به بهرهبرداری رسید.
در شوروی فعالیت هستهای از 1940 با فعالیت فیزیکدان معروف روسی ایگور خورچاتف در لنینگراد سابق (سنت پطرزبورگ فعلی) آغاز شد. اما با حمله آلمان به شوروی این فعالیتها را موقتاً متوقف ساخت.
در 1942 یکی از همکاران ایگور خورچاتف در نامهای به سران کرملین و فرماندهان نظامی، ضرورت ادامه مطالعات و پژوهشهای هستهای شوروی را مطرح و آنان را به ادامهی برنامهی ساخت سلاح هستهای دعوت کرد. در پاسخ به این نامه، «انستیتوی اورانیوم» با همکاری چندین گروه از فیزیکدانان روسی به وجود آمد. محور اصلی توجهات در ابتدا ساخت راکتور اتمی و موشکهای قارهپیما با کلاهکهای هستهای بود، اما به زودی به ساخت بمب اتمی روی آوردند. با همکاری برخی از فیزیکدانان هستهای آلمان که بعد از جنگ به شوروی برده شده بودند نخستین آزمایش بمب اتمی شوروی در 1949 انجام شد. به این ترتیب ساخت سلاحهای هستهای از انحصار آمریکا به درآمد.
توسعهی دانش هستهای، امکان ساخت بمبهای هستهای بزرگتر و مخربتر، نظیر بمب هیدروژنی را، بر اساس «حرارات هستهای» فراهم ساخت.
بمب «حرارت هستهای» یا (Thermonuclear) بر اساس الگوی تولید حرارت در خورشید ساخته شده است. در سال 1942 فرمی، فیزیکدان برجسته ایتالیایی پیشنهاد کرد که گدازش یا Fusion اتم عناصر شیمیایی موجب ایجاد حرارت بسیار زیاد میشوند و میتوان بر اساس آن بمبهای حرارتی ایجاد کرد. این پیشنهاد در مرکز فیزیک هستهای دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، تحت عنوان «پروژه سوپر» مورد مطالعه جدی قرار گرفت و در نهایت توانستند از لیتیوم، ایزوتوپ جدیدی از هیدروژن، با وزن اتمی سه برابر آن یا3 H به نام تریتیوم بسازند. اما بنا به دلایلی پروژه متوقف شد. هنگامی که شوروی در 1949 اولین بمب هستهای خود را مورد آزمایش قرار داد، پروژه «سوپر آمریکا» مجدداً فعال شد. اما این بار، با توجه به آنچه در هیروشیما و ناکازاکی مشاهده شده بود، بسیاری از دانشمندان آمریکایی از جمله اکثریت اعضای کمیسیون انرژی اتمی آمریکا، با فعال شدن این پروژه مخالفت کردند. اما بعد از جروبحثها و جدالهای فراوان، در نهایت ترومن، رئیسجمهور وقت آمریکا آن را تأیید کرد و با دستور او فعالیت از سرگرفته شد. در نوامبر 1952 اولین آزمایش بمب هیدروژنی در آمریکا با موفقیت انجام گرفت. یک سال بعد در روسیه و در می 1957 انگلیس نیز اولین بمبهای هیدروژنی خود را مورد آزمایش قرار دادند. در 1961 روسها، چندین آزمایش با بمبهای سنگینتر انجام دادند.
چین برنامه هستهای خود را در 1958 با همکاری شوروی و یک راکتور اورانیوم غنی شده، که از جمله کمکهای هستهای شوروی به چین بود، آغاز کرد. هنگامی که همکاریهای هستهای شوروی و چین، به دلیل اختلاف میان مائوتسهدنگ و استالین قطع شد، چین به فعالیتهای اتمی خود ادامه داد. چین جدید، که به شدت تحت محاصرهی غربیها قرار داشت و همکاری شوروی را هم از دست داده بود، برای توسعه صنعتی و از جمله دستیابی به دانش هستهای دست به ابتکارات متعددی زد. از آن جمله، یک دفتر فرهنگی در آمریکا ایجاد کردند که کارش صرفاً تهیه کلیهی مجلات علمی آمریکا، در تمام رشتهها و منتقل ساختن آنها به چین بود. علاوه بر این، چینیهای مقیم آمریکا که با چین همکاری علمی فرهنگی میکردند، با مراجعه به مرکز اسناد و کتابخانه کنگره و دفاتر ثبت اختراعات، از اسناد مورد نظر عکسبرداری میکردند و به چین میفرستادند. چین، که خود را موظف به رعایت قانون ثبت اختراعات نمیدانست، بسیاری از این وسایل را ساخت و وارد بازار نمود. به این ترتیب چین توانست برخلاف انتظار غربیها و شوروی سطح کیفی و کمی فعالیتهای صنعتی علمی و از جمله فعالیت هستهای خود را بدون همکاری شوروی ادامه بدهد. اگرچه محافل غربی پیشبینی میکردند که چین اولین بمب اتمی خود را در 1970 آزمایش نماید. چین آن را در 1964 انجام داد. علاوه بر این چین تا سال 1970 موفق به ساخت و راهاندازی 5 راکتور اتمی نیز گردید.
بعد از چین، اسرائیل توانست به دانش سلاحهای هستهای دست یابد. کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل و فرانسه یک راکتور اتمی 24 مگاواتی در دیمونه، در صحرای نقب در جنوب اسرائیل به راه انداختند. از همان زمان، اسرائیل فعالیت محرمانهی خود را برای ساخت سلاحهای هستهای آغاز کرد. فیزیکدانان یهودی آمریکا و غرب، کمکهای محرمانهی زیادی کردند. علاوه بر این، موساد اطلاعات محرمانهی هستهای کشورهای دیگر را میدزدید و به اسرائیل منتقل میساخت. محرمانه بودن فعالیتهای هستهای اسرائیل تا آنجا بود که در سال 1960 بازرسان آمریکا نتوانستند به وجود مراکز پنهانی فعالیت هستهای اسرائیل پی ببرند. دستیابی اسرائیل به سلاحهای هستهای تا مدتها مخفی نگاه داشته میشد. بعدها یکی از یهودیانی که در این مراکز کار میکرده است. و اطلاعات فراوانی از امکانات سلاحهای اتمی اسرائیل در دست داشت و با سیاستهای اسرائیل دربارهی فلسطینیان موافق نبود، به غرب گریخت و اسرار را فاش ساخت. موساد در یک عملیات ویژه این یهودی اسرائیلی را از یک کشتی تفریحی در مدیترانه ربود و به اسرائیل باز گردانید، که محاکمه و محکوم شد.
اسرائیل تنها کشور خاورمیانه است که دارای سلاحهای هستهای است. در جنگ رمضان 1973 اسرائیل که خود را در معرض شکست حتمی در برابر مصر و سوریه میدید، استفاده از بمب اتمی، به عنوان آخرین گزینهی نظامی اسرائیل مطرح گردید و به دستور اشکول نخست وزیر وقت 13 بمب اتمی 20 هزار تنی، آماده استفاده شدند. اما در حالی که ارتش اسرائیل در جنگ رمضان مجبور شد با دادن تلفات بسیار سنگین از صحرای سینا عقبنشینی نماید، نتوانست از این سلاحها استفاده کند.
هند دومین کشور آسیایی بعد از چین است که از امکانات هستهای خود برای ساخت بمب اتمی استفاده کرد. در این برنامه اسرائیل با هند، به عنوان کشوری غیراسلامی که با پاکستان در تقابل میباشد همکاری محرمانه داشته است.
پاکستان آخرین کشور آسیایی، و نخستین کشور مسلمان است که اولین بمب هستهای خود را، با وجود مخالفتهای جهانی در چند سال قبل آزمایش نمود. چین، به دلیل اختلافات مرزی شدیدی که با هندوستان دارد، پاکستان را در ساخت سلاحهای هستهای همراهی نمود.
جهان در آستانهی نابودی
توسعهی دانش هستهای و دستیابی کشورهای مختلف به سلاحهای هستهای مناسبات جهانی را تحت تأثیر شدید خود قرار داد. بعد از جنگ جهانی دوم، رقابت شدید میان دو بلوک شرق یعنی کشورهای سوسیالیستی به رهبری شوروی و کشورهای سرمایهداری به رهبری آمریکا، به اوج خود رسید. بلوک شرق، برنامههای راهبردی خود را برای محو و نابودی «امپریالیسم» با صراحت اعلام و با تمام قوا آن را پیگیری مینمود، بلکه غرب برای جلوگیری از توسعه کمونیزم و تجاوز به کشورهای پیرامونی، بر اساس «دکترین بازدارنده (Doctorine of Deterrence )» پیمانهای نظامی منطقهای را در سرتاسر کشورهای همسایهی بلوک شرق، از اروپا تا آسیای دور به وجود آورد. اساس این دکترین در طی دههی 1950 انتقام همه جانبه و تمام عیار (Massive Retaliation) بود. این راهبرد در دهه 1970 با «پیمانهای بازدارندهی دو جانبه (Mutual Deterrence) که میان آمریکا و کشورهای مختلف منعقد گردید، تکمیل شد. هواپیماهای دور پرواز و سریعالسیر که بتوانند فاصله طولانی از پایگاههای اصلی در قارهی آمریکا را به شوروی به سرعت طی کنند ساخته شدند. ساخت موشکهای قارهپیما با کلاهکهای هستهای[(ICBM) Intercontinental Ballistic Missle ]، موشکهایی که مرتباً از حیث نوع سوخت، هدایت از راه دور، سرعت و ظرفیت کلاهک پیچیدهتر و کاملتر میشد رقابت تسلیحاتی هستهای را تندتر و خطرناکتر ساخت. همزمان زیردریاییهای هستهای به زرادخانه اتمی جهان افزوده شد.
این رقابت پایانناپذیر تسلیحات مخرب هستهای، نگرانیهایی را که از همان سالهای بعد از جنگ دوم به وجود آمده بود، شدت بخشید. جهان با این واقعیت سخت روبرو شد که جنگ هستهای برندهای ندارد. در چنان جنگی همه بازنده خواهند بود؛ دنیا نابود خواهد شد. روبرو شدن با چنین واقعیتی سرآغاز فرآیند تنشزدایی (detente) در صحنههای بینالمللی و مذاکرات بین سران بلوک شرق و غرب برای کنترل و مهار ساخت و استفاده از سلاحهای هستهای، به خصوص موشکهای قارهپیمای هستهای و امضای سالت 1 و 2 گردید.
اتم برای صلح
در دسامبر 1953 ایزنهاور رئیسجمهوری وقت آمریکا تأسیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی را پیشنهاد داد. او سپس طرحی را برای استفادههای صلحآمیز از انرژی اتمی آمریکا، مصوب 1946 ارائه داد. این حرکت آمریکا مورد استقبال شش کشور عضو بازار مشترک اروپا و «مجتمع اروپایی انرژی اتمی (European Atomic Energy Community)» قرار گرفت و نمایندگانی از آلمان (غربی)، فرانسه و ایتالیا در 1957 از آمریکا دیدن کردند و برنامهی همکاری فعالیتهای هستهای اروپا و آمریکا را مورد بررسی قرار دادند و در نهایت بر سر برنامه مشترکی برای تولید 15 میلیون کیلووات برق از نیروگاههای اتمی طی 10 سال توافق کردند. کشورهای صنعتی اروپای غربی، به شدت وابسته به نفت و زغال سنگ بودند. بحرانهای پی در پی در خاورمیانه، به خصوص بسته شدن کانال سوئز، و قطع جریان نفت خاورمیانه ضرورت استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز را نشان داد. در واقع تأسیس آژانس یا انجمن بینالمللی انرژی اتمی Energy Association International Atomic در سال 1957 اولین گام اساسی در راستای استفاده از انرژی اتمی برای مقاصد صلحآمیز محسوب میشود. در اهداف آژانس بینالمللی اتمی چنین آمده است:
1-کمک به کشورهای فاقد این فناوری به منظور آموزش آنها جهت استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای برای تولید برق و مصارف پزشکی و کشاورزی.
2- ایفای نقش واسط بین کشورهای برخوردار از دانش و فناوری هستهای و انتقال تجهیزات و تکنولوژی به کشورهای فاقد آن.
3- کمک به مبادله علمی و آموزش کادرهای فنی کشورهای در حال توسعه و تعیین مقررات ایمنی کار با مواد هستهای و نظارت بر آن، مبادله دانشمندان و کارشناسان، همکاری برای حفظ سلامت و ایمنی.
4- بازرسی و کنترل دقیق فعالیتهای هستهای برای اطمینان از استفادهی صلحآمیز از تکنولوژی هستهای و عدم استفاده برای مقاصد نظامی و ساخت سلاحهای هستهای.
از آن پس، ساخت نیروگاههای اتمی در دستور کار بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی قرار گرفت. راکتورهای اتمی دستگاههایی هستند که قادرند شکاف یا انفجار هستهای را مهار شده انجام دهند و انرژی حاصل از آن را به طور آرام رها سازند تا بتوان از آن برای ایجاد حرارت، تولید برق، ایزوتوپهای رادیواکتیو یا سایر خدمات مفید استفاده نمود.
هنگامی که یک اتم قابل انفجار مورد اصابت ذرات نوترون قرار میگیرد به دو اتم متفاوت تقسیم و انرژی زیادی ایجاد میشود.
فرآیند انفجار اتم همراه با تولید ذرات نوترون جدید میباشد، که آنها به نوبه خود اتمهای عنصر مورد نظر را بمباران مینمایند. به این ترتیب زنجیرهای از واکنشها شکل میگیرد. در بمب هستهای، این فرآیند ناگهانی و کنترل نشده است، اما در راکتورهای اتمی این فرآیند به شدت و به دقت مهار شده است.؟
حرارتی که بر اثر انفجار اتم ایجاد میشود بسیار زیاد است. مثلاً اگر تمام اتمهای موجود در 450 گرم اورانیوم 235 منفجر شوند، حرارتی معادل سوخت 1.500.000 کیلوگرم زغال سنگ تولید میشود. کنترل و مهار انفجار اتمی و رهاسازی تدریجی چنین انرژی عظیمی کارکردهای فراوان و بسیار مفید دارد. علاوه بر این هر زمان که یک انفجار اتمی صورت میگیرد، ممکن است پرتوهای گاما، با قدرت نفوذ بسیار بالایی و پرتوهای با قابلیت نفوذ کمتر به نام بتا، تولید شوند. این پرتوها هر کدام دارای کارکردهای بسیار متنوع و مثبتی در خدمات پزشکی و کشاورزی و صنایع داروسازی و غذایی میباشند.
پس از تشکیل آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همکاری جدی میان کشورهای صنعتی پیشرفته، ساخت نیروگاههای هستهای به سرعت افزایش یافت.
تنها در آمریکا تا سال 1971، بیست نیروگاه هستهای با ظرفیت بیش از هشت میلیون کیووات ساخته شد و برنامهای برای ساخت 55 نیروگاه دیگر به ظرفیت 46 میلیون کیلووات تنظیم و اعلام گردید. هم اکنون بیش از 230 نیروگاه هستهای در آمریکا در حال بهرهبرداری است. این راکتورها شامل نیروگاههای ایجاد برق، راکتورهای آموزشی و پژوهشی و نیروگاههای متعلق به نیروی دریایی میباشند. هماکنون صدها نیروگاه اتمی در کشورهای مختلف جهان ساخته شده است که میلیونها کیلووات برق تولید میکنند.
استفادهی صلحآمیز از انرژی اتمی منحصر به تولید برق نیست. از انرژی اتمی منحصر به تولید برق نیست. از انرژی اتمی برای بینمک کردن آبهای شور دریاها (Desalinization)، در کشتیرانی، در کشتیهای قارهپیما و نیز ... استفاده میشود.
منع گسترش سلاحهای هستهای
پس از تشکیل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، مذاکرات چندجانبه میان کشورهای دارنده سلاحهای هستهای به منظور جلوگیری از توسعه ساخت سلاحهای هستهای، به قرارداد منع آزمایشهای هستهای در سال 1965 منجر گردید. در 1966 اولین گام برای کنترل ساخت سلاحهای هستهای برداشته شد و کمیتهای با عضویت 18 کشور معروف به ENDC یا (Disarrnement Committee Eighteen Nation) تشکیل شد.
در 1968 دو دولت شوروی و آمریکا نخستین پیشنویس قرارداد منع گسترش سلاحهای هستهای (Non- Proliferation of Nuclear Weapons Treaty on the) معروف به NPT به شورای ENDC ارائه گردید. در همان سال سه کشور شوروی، آمریکا و انگلیس آن را امضا کردند. در سال 1970 این قرارداد با امضا چهل کشور رسمیت نهایی پیدا کرد. به موجب NPT کشورهای صاحب سلاحهای هستهای متعهد شدهاند که به هیچ وجه به هیچ کشوری در تولید سلاح اتمی کمک نکنند. همزمان این کشورها متعهد شدهاند که به هیچ وجه به کشوری در تولید سلاح اتمی کمک نکنند. همزمان این کشورها متعهد شدهاند که با کشورهای دیگر برای استفاده از انرژی اتمی در مقاصد صلحآمیز همکاری نمایند. کشورهای فاقد سلاحهای هستهای امضاکننده پیمان NPT متعهد شدند که به دنبال ساخت سلاح هستهای نروند و اجازه بدهند فعالیتهای هستهای، راکتورها و مراکز تولید مواد هستهای آنها مورد بازرسی ادواری بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار گیرد.
چین، فرانسه، اسرائیل، هند، ژاپن، آفریقای جنوبی (در زمان آپارتاید) و اسپانیا، پیمان NPT را امضا نکردند. برخی از این کشورها، شوروی و آمریکا را متهم کردند که میخواهند بمب اتمی تنها در انحصار خود آنها باقی بماند.
هنگامی که در 1968 پیشنویس NPT مطرح گردید، کشورها به سه گروه تقسیم شده بودند:
1- کشورهای دارنده بمب اتمی، نظیر آمریکا، شوروی و انگلیس 2- دولتهای پیگیری ساخت این نوع سلاحها، نظیر چین و فرانسه 3- کشورهایی که در آستانه دستیابی به این نوع سلاحها بودند، نظیر هند، آفریقای جنوبی، اسرائیل و برزیل.
این کشورها قرارداد را امضا نکردند؛ از این کشورها، فرانسه، چین و اسرائیل نهایتاً به ساخت سلاح اتمی موفق شدند. آفریقای جنوبی بعد از پایان آپارتاید برنامه ساخت بمبهای اتمی را متوقف ساخت. وقتی چین با موفقیت اولین بمب اتمی خود را آزمایش نمود، هند که مورد تهدید دائم آن بود، حاضر به امضای NPT نشد و بنا به دلایلی هنوز هم آن را امضا نکرده است.یکی از مفاد پیمان NPT تعهد کشورهای امضاکننده به رعایت مقررات ایمنی در کار با مواد هستهای معروف به پادمان Safeguard است که در همان سال 1970 تدوین گردید.
راکتورهای هستهای بمب نیستند و خطرات یک بمب را ندارند، اما ساخت مواد هستهای و کار با مواد رادیواکتیو برای کسانی که با این مواد کار میکنند و برای محیط زیست بسیار خطرآفرین است. علاوه بر این، بعضی از محصولات انفجار اتمی به عنوان منشأ مواد رادیواکتیو قابل استفاده هستند، نظیر پلاتونیوم که از آن به عنوان سوخت هستهای استفاده میشود. اما برخی دیگر از مواد ایجاد شده «زبانه هستهای» و غیرقابل استفاده هستند. چگونگی دفن زبانههای اتمی تابع مقررات خاصی است که عدم رعایت آنها موجب آلودگی شدید محیط به مواد رادیواکتیو و تهدید جدی سلامت موجودات زنده، اعم از انسان یا سایر موجودات است. بنابراین جابهجایی و ساخت مواد هستهای دارای پیچیدگیهای خاصی است. به موجب مقررات پادمان Safeguards هرگونه فعل و انفعال مواد هستهای بر اساس پیمان NPT باید به اطلاع آژانس بینالمللی انرژی اتمی برسد و بازرسان آژانس بر انجام این فعل و انفعالها نظارت دقیق و مستمر داشته باشد.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر اساس پیمان NPT و اساسنامه خود وظیفه دارد نسبت به اعمال مقررات ایمنی توسط کشورهایی که فعالیت هستهای دارند، نظارت و پیگیری دائمی و دقیق نمایند.
ایران و انرژی هستهای
ایران از همان سال 1953 که آیزنهاور تأسیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی را پیشنهاد داد، نسبت به استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای اظهار علاقه و تمایل کرد. اما کار جدی در این راستا از حدود سال 1970 آغاز گردید. ایران یکی از اولین کشورهایی بود که در همان سال پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را امضا کرد.
برنامه هستهای ایران تا قبل از انقلاب سه محور اساسی داشت. محور اول سرمایهگذاری در یک معدن اورانیوم در آفریقای جنوبی، با یک شرکت انگلیسی، محور دوم خرید ده درصد سهام شرکت ارودیف فرانسه، که تخصص اصلیاش تغلیظ سنگ معدن اورانیوم است. محور سوم، ساخت نیروگاه هستهای بوشهر بود که طی قراردادی به شرکتهای آلمانی واگذار شده بود. هدف از خرید سهام شرکت انگلیسی در آفریقای جنوبی، دسترسی به سنگ معدن مرغوب اورانیوم بود هدف از خرید سهام شرکت فرانسوی این بود که ایران بتواند سهم سنگ معدن اورانیوم خود را از شرکت انگلیسی در فرانسه تغلیظ نماید. بهترین سنگ معدن اورانیوم جهان که در ایالات کاتانگای جمهوری کنگو و کانادا یافت شده است، بین 1 تا 4 درصد اورانیوم دارد. سنگ معدن اورانیوم مرغوب کاتانگای کنگو یکی از علل اصلی جنگهای داخلی در دهه 1960 در کنگو و قتل پاتریس لوموبیا، رهبر ملی مردم کنگو محسوب میشود. سایر سنگ معدنهای اورانیوم معمولاً بین 5/0 تا 1/0 درصد اورانیوم دارند. اورانیوم در سنگ معدن به شکل اکسید اورانیوم (Ho6) است، تغلیظ یا پالایش (Purification) و تبدیل آن به ترکیب شیمیایی هگزافلوراید اورانیل (UF6)، یکی از فرایندهای اساسی در فناوری هستهای محسوب میشود. غنیسازی اورانیوم (Enrichment Of Uranium) فرآیند جداسازی ایزوتوپهای 832-U و 532-U از یکدیگر است که از نظر شیمیایی یکی هستند، ولی جرم اتمی اولی، کمی بیشتر از جرم اتمی دومی میباشد؛ سنگ معدن اورانیوم آفریقای جنوبی از نوع مرغوب محسوب میشود.
البته دولت ایران برای جلب موافقت دولت فرانسه با فروش 10 درصد سهام ارودیف به مبلغ 240 میلیون دلار، یک میلیارد دلار وام با بهرهای حدود 4 درصد و یک میلیارد دلار وام بدون بهره، به سازمان انرژی اتمی فرانسه پرداخت کرده بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سیاست دولت موقت نگهداری سهام ایران در شرکت انگلیسی معدن اورانیوم در آفریقای جنوبی و شرکت اردودیف فرانسه بود. دولت موقت بر این باور بود که قدرتهای هستهای جهان به علت روابط ویژهای که با محمدرضا شاه داشتند، با برنامههای هستهای ایران موافقت کرده بودند، بعد از انقلاب، ایران با حفظ سهام خود در شرکتهای نامبرده میتوانست همچنان در بازار اورانیوم جهان باقی بماند.
اما در مورد نیروگاه اتمی بوشهر کارشناسان مورد اعتماد دولت موقت، با ادامه کار ساخت نیروگاه مخالف کردند. البته شرکتهای آلمانی هم علاقهای به ادامه کار خود نشان ندادند. استدلال کارشناسان دولت موقت این بود که ساخت نیروگاههای اتمی در کشورهایی که فاقد منابع طبیعی نفت و گاز هستند قابل توجیه است. اما برای کشوری که صاحب یکی از غنیترین منابع نفت و گاز طبیعی میباشد، استفاده از انرژی هستهای بسیار گران و فاقد توجیه اقتصادی و صنعتی است.
علاوه بر این، فعالیت بهینه نیروگاه هستهای و به دلیل پیچیدگی صنعتی و علمی متکی به منابع خارجی، اعم از سوخت و غیره است؛ در حالی که فنآوری استخراج و پالایش و مصرف نفت و گاز طبیعی نه پیچیدگی فنآوری هستهای را دارد و نه وابستگی به منابع خارجی.
اما دولت موقت نه تنها با توسعه فناوری هستهای و راکتورهای اتمی برای مصارف پزشکی، کشاورزی و صنعتی و آموزشی مخالفت نداشت، بلکه تکمیل و توسعه امکانات را ضروری برای ایران میدانست.
پس از دولت موقت، از اوایل دهه 1370 مقامات دولت ایران علاقه و توجه خود را به توسعه فناوری هستهای نشان دادند. ادامه ساخت نیروگاه اتمی بوشهر به روسها واگذار شد و این در حالی است که صنعت ساخت نیروگاههای اتمی در روسیه نتوانسته بود به سطح توسعه و پیشرفت فناوری اتمی در غرب برسد. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و امکان گردش آزادانه اطلاعات در روسیه، گزارشهای متعددی از وضع بهم ریخته صنایع هستهای روسیه و آلودگی شدید محیط زیست در رسانهها منتشر شد. حادثه انفجار نیروگاه اتمی چرنوبیل، این عقبماندگی را نشان داد؛ به طوری که دولت روسیه برای مهار نیروگاه اتمی چرنوبیل و سایر مراکز هستهای خود به غرب، به خصوص آمریکا متوسل شد. این که چرا دولت ایران با وجود عقبماندگی روسها در فناوری هستهای تأسیس مجدد نیروگاه اتمی بوشهر را به روسها واگذار کردند، اگرچه قابل فهم است، اما به همان اندازه هم قابل احتجاج و انتقاد است.
علاوه بر شروع مجدد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر، دولت ایران تأسیسات هستهای جدیدی در مراکز دیگری، نظیر اصفهان، اراک، نظنز و ... راهاندازی کرده و ضمناً از امکانات بعضی از کارخانجات و نیروگاه نظیر شرکت کالای برق نیز برای فعالیتهای هستهای استفاده نموده است.
اگرچه ایران هم نظیر هر کشوری حق دارد در چارچوب NPT از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز استفاده نماید، اما ساخت نیروگاههای اتمی به منظور ایجاد نیروی برق برای کشوری مثل ایران مسئلهای است که باید از جهات اقتصادی مورد توجه و بررسی جدی قرار گیرد.
ایران و پروتکل الحاقی
ایران با وجود امضای پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای و موافقتنامه پادمان، حاضر به امضای پروتکل الحاقی نشد. امتناع مصرانه ایران از امضای پروتکل الحاقی جو عدم اعتماد به اهداف و برنامههای هستهای ایران در جامعه جهانی را تشدید کرد. دولت آمریکا سالهاست فعالیتهای هستهای ایران را زیر نظر دقیق دارد و آنها را پیگیری میکند. به طوری که از تجهیزات تا مواد هستهای که ایران از یک کشور ثالث و یا از به اصطلاح بازار آزاد خریداری کرده است اطلاع دارد و میداند هر یک از این تجهیزات و مواد هستهای برای چه برنامهای قابل استفاده هستند. ایران تصور میکند اگر وسایلی را به طور محرمانه از کشوری مثل آرژانتین یا پاکستان خریداری کند، از دید سازمانهای اطلاعاتی آمریکا پنهان خواهد ماند. سازمانهای اطلاعاتی این کشورها همکاریهای گستردهای با آمریکا دارند. منافع حاکمان این کشورها با آمریکا گره خورد است. بنابراین آنها ضمن فروش این تجهیزات دست دوم و قدیمی خود به ایران آن هم به قیمتهای گزاف، اطلاعات آن را به آمریکا میدهند. آمریکا هم در حالی که ایران را به ساخت سلاحهای کشتار جمعی متهم میکرد، مستندات خود را از ارائه نمیداد. ایران، در برابر، مرتباً هر نوع اقدام در راستای دستیابی به سلاح هستهای یا کشتار جمعی را انکار میکرده است. اما امتناع ایران از امضای پروتکل الحاقی عدم اعتماد به ایران در جامعه جهانی را به نفع آمریکا و به ضرر ایران تقویت نمود. در نتیجه جامعه جهانی، به خصوص اتحادیه اروپا، هم صدا با آمریکا، ایران را به تبعیت در مقررات NPT دعوت میکرده است.
در چنین شرایطی، آمریکاییها که از فعالیتهای هستهای ایران و وجود تأسیسات جدید هستهای در بعضی نقاط مثل اراک، نطنز و اصفهان و ... اطلاع داشتند در یک فرصت مناسبی، وجود مراکز جدید را با عکسبرداری هوایی از ماهوارهها به اطلاع آژانس بینالمللی رساندند که عکسها و اخبار آن در رسانههای جهانی منتشر شد. انتشار این اخبار حاکی از آن بود که ایران برخلاف تعهداتش در NPT، ساخت مراکز هستهای جدید و فعالیتهای مربوط را به آژانس بینالمللی اطلاع نداده است. از آنجا صفحه تازهای در بحران بینالمللی علیه ایران آغاز گردید؛ آژانس از ایران توضیح خواست. ایران که کاملاً غافلگیر شده بود، ضمن تأیید این اخبار و قبول فعالیتهای هستهای با دیدار و بازرسی نمایندگان آژانس بینالمللی از این مراکز موافقت کرد. بازرسان آژانس نه تنها نصب و راهاندازی تجهیزات هستهای برای غنیسازی اورانیوم، تولید پلاتونیوم و آب سنگین در این مراکز، بلکه وجود مقادیر قابل ملاحظهای از این مواد هستهای (از جمله 6UF، 4UF و 2UO ) را گزارش کردند. ایران در واکنش، ضمن اعتراف به اینکه ساخت این مراکز و نصب تجهیزات و فعالیتها را در موعد معین به اطلاع نرسانیده است، در توجیه وجود اورانیوم غنی شده دچار تناقضگویی شد. رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، با غیر مهم جلوه دادن اورانیوم غنی شده، ادعا کرد که مقدار کمی از بازارهای سیاه جهان برای آزمایشهای محدودی خریداری کردهاند!! وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی گفت: «پیدا شدن نمونههای اورانیوم غنی شده در ایران به همه اندازهای که برای آژانس بینالمللی انرژی اتمی شگفتانگیز بود، برای خود ما نیز شگفتانگیز بود»!! او اضافه کرد که :«ایران برنامهای برای غنیسازی اورانیوم ندارد.» رادیواکتیویته کشف شده توسط بازرسان آژانس مربوط است به آلودگی وسایل و تجهیزات دست دومی که ایران خریداری کرده است!! نماینده ایران در آژانس بینالمللی ضمن تأکید بر اینکه ایران برنامهای برای غنیسازی اورانیوم ندارد، اظهار داشت که: «اورانیومی که در شرکت کلای الکتریک (برق) در غرب تهران و نیروگاه نظنز کشف شده بقایای مواد وارداتی صنعتی از کشورهای خارجی بوده است.»
او سپس اضافه میکند که: «مسأله غنیسازی اورانیوم به صورت علمی زمان زیادی میبرد و به همین لحاظ به هیچ وجه امکان ندارد که این مسئله در داخل ایران روی داده باشد و در این باره حتی مقامات آژانس با ما اتفاق نظر دارند.»
اما وزیر امور خارجه مطلب را طور دیگری عنوان کرد: «برنامه غنیسازی اورانیوم موضوعی است که ما بر سر آن مصالحه نمیکنیم. اگر امضای پروتکل مشکلات ما را بر طرف کند و ما بتوانیم به فعالیت قانونیمان، از جمله غنیسازی ادامه بدهیم، در اصل با امضای پروتکل الحاقی مشکلی نداریم.»
روشن است که رفتار ایران، امتناع ضد و نقیض از امضای پروتکل و عدم اطلاع از تأسیس مراکز، تجهیزات و فعالیتهای جدید هستهای به آژانس و توضیحات مسئولان امور هیچ کدام برای آژانس قانعکننده نبود. این رفتارها نه تنها جو بیاعتمادی به ایران را در جامعه جهان کاهش نداد، بلکه بر ابعاد آن بسی بیفزود و زمینه و بهانه را برای اعمال فشار بر ایران را فراهم ساخت.
گزارش آژانس بینالمللی
گزارش آژانس به شورای حکام در مورد فعالیتهای هستهای ایران شامل 7 سرفصل و 35 بند است، سرفصلها عبارتند از: مقدمه، پیشرفتهای جدید، اجرای مقررات ایمنی، مواد هستهای وارداتی، برنامه غنیسازی اورانیوم، طرح تولید آب سنگین و اطلاعات و ارزیابیهای اولیه. در این گزارش آمده است که رئیس سازمان انرژی اتمی ایران وجود برخی از این تأسیسات جدید و ماهیت فعالیتهای هستهای آنها را برای اولین بار در فوریه 2003 در دیدار رئیس آژانس به اطلاع وی رسانید و اجازه بازدید از آنها را داده است. ایران پذیرفته است که از سال 1991 ترکیبات شیمیایی اورانیوم طبیعی به مقدار 1800 کیلوگرم خریداری کرده است، ولی به آژانس اطلاع نداده است. به عنوان مثال تأسیس و فعالیت آزمایشگاه جابربن حیان را به اطلاع آژانس نرسانیده است. ایران در خواست آژانس را برای بازرسی از کارخانه تولید قطعات سانتریفوژ و نمونهبرداری از مواد هستهای را فوراً رد کرد؛ اما بعداً ایران اجازه نمونهبرداری را داد؛ در همین زمان ایران طرح آغاز ساخت نیروگاه تولید سوخت هستهای در اصفهان را طی نامهای به آژانس اطلاع داد. در تهیه مواد هستهای، آژانس ایران را متهم کرده است که برخلاف موافقتنامه ایمنی (پادمان)، خرید و استفاده از این مواد را به آژانس اطلاع نداده است.
در مورد برنامه غنیسازی اورانیوم در گزارش آمده است که رئیس آژانس در دیدار خود از ایران در فوریه 2003 مطلع شده است که ایران 100 دستگاه از 1000 دستگاه سانتریفوژهای طراحی شده برای غنیسازی اورانیوم را نصب و راهاندازی نموده است و تا پایان سال بقیه نیز نصب خواهند شد. ایران مدعی است که کار توسعه و تحقیقات هستهای و غنیسازی اورانیوم را از 1997 آغاز نموده است (برخی از منابع غربی میگویند ایران این برنامه را از 1997 بلکه از 1985 آغاز کرده است.) گزارش آژانس، فعالیت ایران برای تولید آب سنگین به منظور تولید رادیو ایزوتوپها و آموزش تأیید کرده است. در ارزیابی اولیه در گزارش آمده است: «ایران نتوانسته است وظایف خود تحت قرارداد الحاقی حفظ ایمنی را در مورد مواد هستهای پروسههای بعدی و استفاده از آنها و نیز اعلام نیروگاههایی که در آنها مواد هستهای ذخیره و بازیافت میشوند، انجام دهد.» در این گزارش موارد نقض و عدم انجام تعهدات ایران در 5 بند به تفصیل شرح داده شده است. جمعبندی رئیس آژانس در گزارش چنین است:
«رئیس آژانس مکرر ایران را تشویق به پذیرش پروتکل الحاقی کرده است. بدون وجود چنین پروتکلهایی توانایی آژانس برای ابراز اطمینان از عدم وجود فعالیتهای هستهای اعلام نشده محدود میشود. این مسئله با توجه به فعالیت هستهای گسترده برخی کشورها مانند ایران مهم است. ... موافقت ایران با ایجاد چنین پروتکلی گام مهمی به سمت جلو به شمار میرود.
قطعنامهی شورای حکام
اولین واکنش بیاعتمادی جهان به ایران به صورت قطعنامهی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران با لحنی تند و التیماتوم مانند بود. تخلفات ایران در تعهداتی که به عنوان عضو NTP و موافقتنامه پادمان به عهده گرفته است، و گزارش رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای حکام، موجب شد که شورای حکام چنین موضع تندی را علیه ایران اتخاذ نماید.
خروج نماینده ایران از اجلاس شورای حکام به هنگام طرح قطعنامه علیه ایران موجب شد، با ابتکار نماینده آمریکا، در سند نهایی پاسخ و توضیحات ایران منعکس نگردد. در حالی که میتوانست به عنوان یک سند رسمی در آژانس باقی بماند.
در صدور قطعنامه علیه ایران در میان کشورهای عضو اتحادیه ارو پا، آسیای دور، آمریکا و کانادا اتفاق نظر وجود داشت. بیتردید در صدور این قطعنامه ملاحظات سیاسی تأثیرگذار بوده است؛ پیشنویس قطعنامه توسط سه کشور کانادا، ژاپن و استرالیا تهیه شده بود و این هنگامی بود که خانم زهرا کاظمی، خبرنگار و عکاس ایرانی تبعه کانادا، به طرز فجیعی در بازداشتگاه کشته میشود و مقامات ایرانی پاسخها و عکسالعملهای ضد و نقیض ابراز نمودند. این جنایت، که بعضاً بوی تعمد و توطئه از آن استشمام میشود، موجب واکنش کانادا و سایر کشورها گردید. ایران در مورد رعایت مفاد بیانیه جهانی حقوق بشر، منشور سازمان ملل متحد و معاهدات حقوق اجتماعی و سیاسی، که امضا کرده و متعهد شده است، کارنامهای غیرقابل قبول دارد. اتحادیه اروپا به کرات در مورد بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران به مقامات ایرانی تذکر داده است. مواضع خصمانه دولتهای آمریکا و انگلیس علیه ایران نیز روشن است. چین و ژاپن، اگرچه علیالاصول مایل به همکاری نزدیک با ایران هستند، اما منافع ملی آنان به همکاری اقتصادی با آمریکا پیوند راهبردی خورده است. روسیه، اگرچه بر ادامه همکاری هستهای، در محور ساخت نیروگاه اتمی بوشهر تأکید مینماید، اما ایران را به رعایت مقررات ایمنی و پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای دعوت کرده است. پوتین بعد از دیدارش با بوش در واشنگتن، ضمن اعلام ادامه برنامه ساخت نیروگاه بوشهر، اظهار داشت که برنامه را با تأمل و دقت بیشتر ادامه خواهد داد. بنابراین صدور قطعنامه انعکاس اجماع نظر جامعه جهانی علیه ایران بود. واکنش ایران به این قطعنامه در مرحله اول نفی و انکار و رجز خوانی بود. جناح و جریانهای راست افراطی که به طور دائم در صدد ایجاد بحران در روابط خارجی و تلاطمهای داخلی هستند، کشورهای عضو شورای حکام را به شدت مورد حمله قرار دادند. برخی از آنها قطع روابط و اخراج شورای سه کشور استرالیا، ژاپن و کانادا خواستار شدند. عناصری از گروههای فشار شناخته شده به سفارت انگلیس و منازل کارکنان سفارت حمله و تیراندازی کردند. سخنگویان این جناح، مدعی شدند قبول پروتکل خیانت و سرآغاز براندازی نظام جمهوری اسلامی است و ایران راه به خروج از NPT دعوت کردند.
بیتردید در قطعنامهی شورای حکام نکاتی وجود دارد که با اصل قبول شده حاکمیت ملی در تعارض است. قطعنامه، ایران را به توقف فعالیتهای هستهای، امضای فوری و بلاقید و شرط پروتکل الحاقی فرا میخواند. این در حالی است که به موجب پروتکل الحاقی، هر کشور امضا کننده حق دارد شرایط خود را برای امضا به اطلاع آژانس برساند. ایراد اساسی و جدی به دولت ایران در همین است که چرا ایران، از همان ابتدا، آمادگی خود را برای امضای پروتکل اعلام ننمود و شرایط مورد نظری را به اطلاع آژانس نرسانید. قطعنامه این حق را از ایران سلب کرده است. درخواست امضای فوری پروتکل، در تعارض با برخی از مواد پروتکل و مقررات قانونی بعضی از کشورها، از جمله ایران است. در پروتکل آمده که کشور امضا کننده، موظف است پروتکل الحاقی را به تصویب نهایی مجلس قانونگذاری و سایر نهادهای قانونی برساند. قطعنامه طی این فرایند را مختل میسازد. پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، حق دستیابی کشورهای امضا کننده پیمان را به دانش و فناوری هستهای به رسمیت شناخته است، ولی قطعنامه این حق را از ایران سلب نموده است.
ایران بر سر دو راهی
با تصویب قطعنامه، ایران بر سر دوراهی حساس و سرنوشتسازی قرار گرفت. همه شواهد، اظهارات و موضعگیریهای آژانس و مقامات کشورهای مختلف، حاکی از آن بود که اگر ایران پروتکل را تا تاریخ معین شده (آخر اکتبر 2003) امضا نکند، مسئله به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع خواهد شد. با توجه به اتفاق نظر اتحادیه اروپا، آمریکا و روسیه و چین و ژاپن در مورد فعالیتهای هستهای ایران، تصویب قطعنامه علیه ایران و مجازاتهای اقتصادی، از جمله تحریم نفت قطعی و مسلم بود. با توجه به اتفاق نظر در جامعه جهانی علیه ایران، تحریم اقتصادی، به خصوص نفت ایران میتوانست بسیار جدی و کارساز باشد. تحریم نفت ایران قبل از ورود نفت عراق و لیبی به بازارهای جهان، نمیتوانست چندان موفقیتآمیز باشد. کاهش عرضه نفت در بازار موجب بالا رفتن قیمت نفت و ضرر طرفهای تجارتی ایران، کشورهای صنعتی اروپا و آسیایی دور است، اما با ورود نفت عراق و لیبی به بازارهای جهانی، قطع نفت ایران تأثیر چندانی در قیمت نفت ندارد؛ تنها تأثیرش، کاهش قدرت خرید ایران به ضرر کشورهای اروپایی و ژاپن میباشد. اما عدم نفع این کشورها از تجارت با ایران با مشارکت دادن آنها در بازار چند صد میلیارد دلاری عراق قابل جبران است.اما به هر حال اتحادیه اروپا، روسیه، چین و ژاپن اگر چه با آمریکا و سایر کشورهای عضو شورای حکام هم نظر و رأی بودند، اما بنا به ملاحظات ویژهای مایل نبودند مسئله به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع گردد، بلکه میخواستند ایران پروتکل الحاقی را امضا کند. سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس در نامه مشترکی به ایران پیشنهاد کردند اگر ایران پروتکل الحاقی را امضا کند، آنها به همکاری برای توسعه دانش و فناوری ایران متعهد میشوند. اما روشن نشد که آیا ایران به این نامه جواب داد و واکنش ایران چه بود؟ همزمان چهار کشور عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد یعنی فرانسه، روسیه، چین و انگلیس با تأیید و حمایت از حق ایران در برخورداری از فناوری هستهای برای تولید انرژی و مقاصد صلحجویانه دیگر، سه شرط برای حمایت خود ارائه دادند:
1- ایران پروتکل الحاقی را امضا کند.
2- ایران به طور شفاف و کامل اطلاعات، مدارک و حقایق مربوط به برنامههای هستهای را در اختیار آژانس قرار بدهد.
3- ایران فعالیت غنیسازی اورانیوم را متوقف کند. زیرا غنیسازی زمینه ساخت بمب هستهای است.
دولت آلمان و سایر دولتهای اروپایی این موضع را تأکید کردند. با توجه به مجموعه شرایط بینالمللی و عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داخل، حاکمان ایران چارهای نداشتند جز اینکه با سفر وزرای امور خارجه سه کشور موافقت کنند و هم پروتکل الحاقی را امضا کنند و هم برنامه غنیسازی اورانیوم را تعطیل نمایند.
از طرف دیگر با توجه به جوسازیها و اقدامات ناسالم جریانهای راست طرح موضوع در شورای عالی امنیت ملی کشورمان و اتخاذ تصمیم برای امضای پروتکل الحاقی اجتنابناپذیر بود. با توجه به ترکیب شورا و اینکه مصوبات شورا باید به تأیید مقام رهبری برسد، اتخاذ این تصمیم حاکی از اتفاقنظر در میان تمامی نهادها و مقامات، در مورد تصویب پروتکل الحاقی میباشد.
اما داستان هنوز به پایان نرسیده است و دو نکته باید روشن شود، نکته اول اینکه آیا شورای حکام در اجلاس آینده خود، اعلام آمادگی ایران برای امضای پروتکل و توقف برنامههای غنیسازی را پاسخ کافی به قطعنامهی خود خواهد دانست یا خیر؟
همچنین به نظر نمیرسد در اجلاس آینده شورای حکام، اتفاق نظر علیه ایران وجود داشته باشد، تا این مسئله به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع گردد.
نکته دوم اینکه، به موجب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، پروتکل الحاقی باید برای تصویب نهایی به مجلس شورای اسلامی برود. آیا اراده ارجاع آن به مجلس در مقامات ایرانی وجود دارد؟ و آیا شورای حکام مصوبه شورای عالی امنیت ملی ایران را کافی خواهد دانست یا نه؟ اینها نکاتی است که هنوز روشن نیستند.
اما در هر حال تصمیم شورای عالی امنیت ملی ایران، گامی مهم در جهت کاهش تهدیدهای خارجی علیه ایران محسوب میشود، ولی نه منتفی شدن بحرانها.
اتحادیه اروپا در یکی از آخرین قطعنامههای خود تصریح کرده است که هرگونه مذاکرهی آینده برای توسعه روابط با ایران منوط است با رعایت سه نکته:
1- امضای بدون قید و شرط پروتکل الحاقی
2- رعایت حقوق بشر و تضمین آزادیهای اساسی ملت
3- تغییر موضع ایران در قبال جریان صلح خاورمیانه
ریاست دورهای اتحادیه اروپا، فرانکو فراتینی اخیراً اظهار داشت که:
«کشورهای اروپایی خواهان یک گفتوگوی حیاتی، اما بیپرده در موضوعهای مختلف با ایران هستند. گفتوگو بین اتحادیه اروپا و ایران در مورد حقوق بشر در ماه اکتبر در بروکسل انجام خواهد شد.»
در شرایط کنونی جهان بدون تحقق همه جانبه حاکمیت ملت، نظام جمهوری اسلامی ایران قادر به حفظ اعتبار لازم در جامه جهانی نخواهد بود.
آیا حاکمان ایران آمادگی قبول تغییرات در این محور را دارند یا نه؟