تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۹:۴۰  ، 
کد خبر : ۲۰۴۰۹۷

خاتمی رفیق دزد یا شریک قافله؟


سعدالله زارعی
سخنان اخیر سید محمد خاتمی در جمع اعضای فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی اگرچه حاوی نکات تازه‌ای نبود و مثل همیشه از شیوه "ابهام‌گویی "،‌ "کلی‌گویی "،‌ "بدون سند یا استناد خاص "، "اتهام پراکنی "، " درست پنداری مواردی که در ابطال آنان تردیدی وجود ندارد "، " برجسته نمائی موضوعات کوچک " و "کوچک نمایی موضوعات بزرگ "، "مسئولیت گریزی در جرائمی که مسئولیت او و همراهانش در آنها اثبات شده "، "‌مسئولیت و مسندخواهی در اموری که مردم او و همراهانش را در آنها فاقد صلاحیت می‌دانند. " "آویختن به امام، مراجع و سایر مقدساتی که او از ریشه به آنان اعتقادی ندارد " و..استفاده کرد. ولی در عین حال بی‌نیاز از تجزیه وتحلیل نیست. این قلم تنها به مواردی از مطالب مطروحه می‌پردازد:
1-خاتمی میگوید: "حرمت نهادن به اراده و خواست مردم، مسئله مهمی است و مجلسی که برآمده از اراده آزاد و تصمیم واقعی مردم باشد، علاوه بر آنکه تدوین‌گر قوانین وسازوکار اداره کشور است و بر تمامی امور نظارت دارد می‌تواند جلوی دیکتاتوری‌ها و انحرافات و بسیاری از مشکلات و کجروی‌ها را بگیرد. "
با آقای خاتمی در اینکه مجلس باید علاوه بر قانونگذاری در مقابل دیکتاتورها، انحرافات و کجروها بایستند کاملا موافقیم و آن را مطالبه نظام، مردم و قانون اساسی کشور می‌دانیم. اما در مورد اینکه واقعا آقای خاتمی و همگنان او با دیکتاتوری، انحراف و کجروی مشکل دارند تردید جدی داریم. اگر خاتمی با دیکتاتوری مخالف بود در مقابل دوستان دیکتاتور خود که در مجلس ششم در مقابل اصول مصرح قانون اساسی ایستادند و حتی مجلس که رکن مهم دموکراسی و از ارکان اصلی نظام بود را به تحصن و تعطیلی کشاندند، می‌ایستاد و صف خود را از آن دیکتاتورها جدا می‌کرد، مگر خود او در دانشگاه شریف با اشاره به رویه همکاران خود نگفته بود: من از این رویه‌ها صدای دیکتاتوری را می‌شنوم. اگر خاتمی با کجروی‌ و انحراف مشکل داشت چرا با انواع کجروی‌های مجلس ششم که بارزترین آن صدور نامه سرگشاده 127 نماینده خطاب به رهبر معظم انقلاب و تقاضای پذیرش بندگی آمریکا بود، همراهی کرد مگر همراه با آن نمایندگان، از وزارت خارجه او سراسیمه نامه‌ای به وزارت خارجه آمریکا ارسال نشد که در آن با صراحت گفته شده بود که : ما حاضریم همه مسائل اختلافی را آنگونه که رضایت شما را جلب کند، حل و فصل کنیم " آیا کجروی از این شدیدتر هم وجود دارد؟
2- خاتمی در بخش دیگری از سخنان خود گفته است: "به خاطر محدودیت‌هایی که در انتخابات ایجاد شد اقلیت مجلس فعلی وظیفه و مسئولیت بخش‌های عظیمی از مردم که از داشتن نامزد مورد نظر و در نتیجه نماینده محروم شدند و نتوانستند در انتخابات شرکت کنند نیز بر عهده دارند، اقلیت مجلس خواست واراده اکثریت معنوی جامعه را نمایندگی می‌کند.. جریان اصلاحات در انتخابات مجلس هشتم از داشتن کاندیدا در تمامی حوزه‌های انتخاباتی محروم شد و تنها توانست به جز تهران104 کاندیدای خود را در معرض رای مردم قرار دهد که بیش از نیمی از این کاندیداها به مجلس راه یافتند. "
اجازه بدهید از کنار عبارت‌های عجیبی نظیر اینکه "اقلیت مجلس معرف اکثریت جامعه است "، "مردم درانتخابات مجلس هشتم از انتخاب نمایندگان واقعی خود محروم شدند " و "نیمی از کاندیداهای اصلاحات رای آوردند. " بگذریم چرا که تناقض این سخنان آشکار است. در انتخابات مجلس هشتم، اصلاح طلبان 192 کاندیدای رسمی که برای آنان رسما تبلیغ می‌کردند و ده‌ها کاندیدای غیررسمی که اصلاح طلبان از آنان حمایت مالی کرده و به طور اعلام نشده برای آنان تبلیغ می‌کردند، داشتند. خاتمی در این سخنان تنها به 134 کاندیدا اعتراف دارد که با جدا کردن تهران آنان را 104 نفر برشمرده است! در کل کشور تنها 30 نفراز کاندیداهای رسمی و 5 نفر کاندیدای غیررسمی آنان به مجلس راه یافت که خاتمی آنان را بیشتر از نیمی از کاندیداهای اصلاح طلبان خوانده است! با کدام محاسبه؟ خاتمی به گونه‌ای وانموده کرده است که گویا با حذف کاندیداهای مجرم اصلاح طلب نیمی از مردم با صندوق قهر کرده و یا به اجبار به کسی رای داداند که به او تمایلی نداشتند. حال آنکه اولا رقم شرکت‌کنندگان در انتخابات مجلس هشتم به حدود 30 میلیون نفر بالغ شده وحال آنکه در انتخابات مجلس ششم که رفقای او اکثریت مجلس را به دست گرفتند، رقم شرکت‌کنندگان کمتر از 27 میلیون نفر بود. در همان مجلس مجموعه آرایی که اصلاح طلبان را به اکثریت مجلس تبدیل کرد از 12میلیون رای فراتر نرفت و حال آنکه مجموعه آرایی که اصولگرایان را به اکثریت مجلس تبدیل کرد از مرز 17 میلیون رای گذشت و حدود 13 میلیون آرا مربوط به کاندیداهایی است که آرایی داشته‌اند ولی به نصاب لازم نرسیده‌اند و یا کاندیداهایی که به طیف اصلاح‌طلبان تعلق داشته و به مجلس راه یافتند. آرا اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری نهم که دولت خاتمی برگزار کننده آن بود هم با وجود جذب بخشی از آرا اصولگراها به حدود 10 میلیون در برابر 17.2 میلیون رای اصولگرایان رسید و خاتمی بارها آن انتخابات را سالم‌ترین و مایه افتخار خود معرفی کرد در انتخابات سال گذشته مجموعه آرا و کاندیدای آنان به حدود 13.5 میلیون در برابر حدود25 میلیون رای رسید و خاتمی در همین جلسه به طور تلویحی ادعای تقلب را رد کرده و بر صحت آن گواهی داده است. با این وصف معنای این سخن خاتمی که اقلیت مجلس هشتم خواست و اراده اکثریت معنوی جامعه را نمایندگی می‌کندچیست؟ و اساسا اکثریت معنوی یعنی چه؟ خاتمی روند و نتیجه انتخابات دوره خود از جمله انتخابات شوراهای دوم، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم را درست ندانسته و درستی آن را با صراحت اعلام کرده است . خب نتیجه این پذیرش پذیرفتن قهری حقوق اکثریتی است که مجلس را شکل داده‌اند پس چرا در این جلسه، خاتمی اقلیت را اکثریت خوانده است؟ آیا این از نظر اخلاقی و قانونی قابل پذیرش است؟ آیا این به آن معنا نیست که آنجاهایی هم که این آقایان علی‌الظاهر نتیجه‌ای را می‌پذیرند در عمل برای بر هم زدن آن تلاش می‌نمایند.
3- خاتمی در بخش دیگری از سخنان خود گفته است: "تاکید ما بر انتخابات سالم، حفظ سلامت در تمامی مراحل انتخابات از مقدمات تا نحوه تشخیص صلاحیت‌ها، حقوق کاندیداها در نظارت بر صندوق‌ها و روند رای‌گیری و شمارش آرا است. خواست ما در گذشته و امروز موارد مشخصی بوده که حتی پس از حوادث انتخابات اخیر کشور نیز بر آن تاکید کردیم. باید شرایط حضور با نشاط مردم و تامین حقوق آنان تضمین شود و باید سازوکاری برای انتخابات کشور تدوین شود که کمترین محدودیت برای آزادی رای مردم و بیشترین فضا برای تحقق خواست و اراده آنان فراهم شود منظور ما از انتخابات ناسالم، فقط امکان وقوع تقلب در رای‌گیری نیست بلکه تاکید ما بر انتخابات سالم، حفظ سلامت در تمام مراحل انتخابات از مقدمات تا نحوه تشخیص صلاحیت‌ها، حقوق کاندیداها در نظارت بر صندوق‌ها و روند رای‌گیری و شمارش آرا است. "
خاتمی در این بخش از سخنان خود وانمود کرده که همه نگرانی او و سایر اصحاب فتنه "در گذشته و حال " حفظ سلامت انتخابات بوده است. در واقع خاتمی می‌داند که رفتار طیفی که او به آنان تعلق دارد و از جمله رفتار خود او در چند انتخابات اخیر به خصوص در انتخابات 88 به هیچ وجه قابل توجیه نیست. و لذا او از کنار آن اقدامات با آوردن عبارات کلی عبور کرده است و حال آنکه این اول بحث است.
خاتمی به طور تلویحی می‌گوید: ما که می‌گفتیم تقلب منظورمان تقلب در رای‌گیری نبود یعنی خود را از داستان پر ماجرای ادعای وقوع 11 میلیون تقلب -که به تعبیر رئیس دفتر او، محمد علی ابطحی رمز آشوب بود- کنار می‌کشد. اما در مورد سلامت انتخابات در مراحل مختلف، قانون اساسی و قانون‌ عادی تکلیف را مشخص کرده و نهادهای تضمین کننده سلامت و روش تحقق سلامت انتخابات مشخص شده‌اند البته ممکن است قوانین اشکالاتی داشته باشند که راه اصلاح آنها نیز در قانون آمده است. قانون اساسی کشور -که خاتمی وانمود می‌کند به همه ابعاد و زوایای آن عقیده‌مند است- وقانون انتخابات نظام این موضوع مهم را مهمل نگذاشته است. عقل و منطق حکم می‌کند که به نهادهای تضمین کننده سلامت انتخابات نظیر شورای نگهبان کمک کنیم تا با قوت بیشتر این جهت را تامین نمایند. چه طور می‌توان از کسی که صلاحیت نهاد قانونی تضمین‌کننده انتخابات را تا سر حد دامن زدن به نافرمانی مدنی و راه انداختن آشوب نفی می‌کند پذیرفت که او نگران سلامت انتخابات است. مگر آنکه سلامت انتخابات به ضد خود تعریف شود که با نفی نهاد ضامن سلامت منافاتی نداشته باشد و ظاهرا آقای خاتمی از این منظر به سلامت انتخابات نگاه می‌کند. خاتمی حسب این سخنان و سخنان دیگر و رویه خود سلامت انتخابات را در این می‌داند که هیچ نظارتی از سوی نظام روی انتخابات نباشد نه شورای نگهبان نه قوه قضائیه، نه وزارت اطلاعات، نه نیروی انتظامی و نه.. کار به سابقه علمی و فکری فرد نداشته باشند. با توجه به جبهه متنوع آنان در آشوب‌های پس از انتخابات و پشتیبانی مستمر اجزا از یکدیگر باید گفت از نظر خاتمی منافقین، سلطنت‌طلب‌ها، نحله‌های استعمار ساخته، محکومین قضایی، وابستگان به سرویس‌های جاسوسی، مرتبطین با صهیونیست‌ها و سایر آدم کشی‌هایی که مسجد لولاگر را به آتش کشیده، پایگاه بسیج را تخریب کردند و ده‌ها شهروند مظلوم را به شهادت رساندند باید بتوانند در انتخابات کاندیدا بشوند و این شرط و علامت سلامت انتخابات است! اگر خاتمی واقعا به قانون اساسی علاقه داشت، محدودیت‌ها و شرایط مطروحه در آن و الزامات و لوازم آن را می‌پذیرفت.
نکته دیگر در این بخش از سخنان خاتمی این است که او وانمود می‌کند مشکل اصلاح طلبان و مخالفان نظام این است که میدان برای حضور آنان در انتخابات باز نیست که اگر باز بود آنان بعنوان "نمایندگان واقعی اکثریت مردم " در مناصب بودند. این درحالی است که مشکل اصلی خاتمی و ...این است که زمینه پذیرش را در میان توده‌های مردم از دست داده‌اند. مگر رفقای او در انتخابات مجلس هشتم و شوراهای سوم ذیل عنوان " یاران خاتمی "‌در انتخابات کاندیدا نبودند چه شد که به مجلس و شورا راه نیافتند. مگر در انتخابات ریاست جمهوری دهم حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی نگفت: "اینک در این انتخابات همه سلیقه‌ها کاندیداها خود را دارند. " چه طور شد که مهمترین کاندیدای آنان که به دروغ داعیه پیروی از امام راحل را یدک می‌کشید و امروز معلوم شده است که محافل خاص 20 سال او را برای چنین روزی آماده کرده بودند، به میدان نیامد و با فاصله بسیار از رقیب خود شکست نخورد؟ پس چرا خاتمی به جای پذیرش واقعیت به دروغ متوسل می‌شود؟
خاتمی می‌گوید: منظور ما از تقلب، تقلب در رای‌گیری نیست. خودخاتمی در نامه‌های متعدد به قوه قضائیه بر ادعاهای موسوی که مدعی بود آرا او به نفع احمدی‌نژاد مصادره شده، صحه می‌گذاشت و در یک هم زبانی خواستار ابطال نتایج انتخابات بود. بقیه دوستان خاتمی هم همین را دنبال می‌کردند. حالا خاتمی می‌گوید منظور ما مقدمات و نحوه تشخیص صلاحیت‌ها و حق نظارت کاندیداها بر روند انتخابات بود. اگر این بود چرا صراحتا نگفتید و تنها یک گزینه را روبروی نظام قرار دادید، ابطال انتخابات! تازه در همین بخش هم خاتمی متوسل به دروغ و دغلکاری شده است.
مگر در معرفی موسوی و کروبی یا هر کس دیگری که این طیف کاندیدا می‌کردند مشکلی وجود داشت؟ مگر مجاری قانونی بدون فوت وقت صلاحیت موسوی را که نگاه به سابقه وی از جمله استعفای او در برهه حساس 67 صلاحیت نداشت، تایید نکردند؟
مگر حدود 47 هزار نماینده موسوی در کنار شعب اخذ رای ودر متن اخذ آراء نبودند ومگر به موسوی اجازه ندادند که هر تعداد صندوقی که او می‌گوید بازشماری شود مگر دوره رسیدگی به شکایت را تمدید نکردند مگر رهبری نمایندگان کاندیداها را برای شنیدن دلایل و رؤیت اسناد به حضور نپذیرفتند و حدود سه ساعت سخنان آنان را که حتی یک سند یا یک دلیل موجه در همه سخنان خود ارائه نکردند، نشنید؟ آیا خاتمی با این همه تشریفات قانونی و فراتر از قانون که برای استیفای حداکثری حقوق کاندیداها اعمال شد و از سعه صدر نظام حکایت می‌کرد، استقبال کرد و یا دیکتاتور ما با نه گفت ما یک حرف بیشتر نداریم و آن "ابطال انتخابات " است؛‌مگر کاندیدای این طیف در جلسه با اعضای کمیسیون سیاست خارجی مجلس با صراحت نگفت "اگر مجددا انتخابات برگزار شود و من رأی نیاورم باز هم می‌گویم انتخابات باید ابطال شود. "
خاتمی در جای جای سخنان خود سنگ "مردم "، "قانون اساسی " و "انتخابات سالم " را به سینه می‌زند و این همه در حالی است که او همواره به آراء مردم در دوم و بیستم خرداد 76 و 80 استناد می‌کرد ولی تا حالا یک بار حاضر نشده است که انتخابات به مراتب باشکوهتر از این دو- انتخابات 40 میلیونی 22 خرداد - را انتخابات مردم بداند. انتخاباتی که حتی هاشمی در آخرین خطبه‌های نماز جمعه‌ی خود گفت: "همه مراحل انتخابات خیلی خوب پیش رفت و مردم حضور بی‌سابقه داشتند " آیا شرط اول صداقت با مردم و دم زدن از حقوقشان این نیست که به رأیی که می‌دهند ولو مخالف ما باشد، احترام بگذاریم؟
4- محمد خاتمی در بخش دیگری از سخنان خود گفته است: "نباید با کج اندیشی و اشتباه،‌فضای داخل نقد و اعتراض را بست و فضای تهمت و دروغ و دغل را گشود و به بهانه آن با فرزندان انقلاب رفتار ناروا داشت. دشمنان عمده انقلاب به روی این نکته متمرکز شده‌اند که انقلاب همین است که با فرزندان خود اینگونه برخورد می‌کند و تحمل حتی اعتراض و انتقاد فرزندان خود را هم ندارد ".
برحسب این سخنان، سید محمد خاتمی آتش زدن مسجد لولاگر، آتش زدن قرآن کریم، ‌کشتن شهروندان، به تعطیلی کشاندن پایتخت، غارت اموال مردم، شکست حریم سید شهیدان، همپالگی شدن با سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه و سفارت‌خانه‌های آنان، جلب پشتیبانی سران استکبار جهانی و صهیونیست‌ها، درخواست تحریم بیشتر ایران و تشدید تهدیدات نظامی علیه کشور، جسارت به اندیشه، راه، میراث و تصویر حضرت امام خیمنی، تهیه خوراک تبلیغاتی برای دشمنان، وارد کردن اتهام شکنجه و تجاوز به نظام مظلوم جمهوری اسلامی را صرفا "نقد و اعتراض داخلی " می‌داند! و کسانی را که با استناد به این همه سند این اقدامات را "براندازانه " و "فتنه‌انگیزانه " می‌دانند را "کج اندیش " به حساب می‌آورد! و از آن سو آشوب طلبان و طراحان و بازوان اغتشاشات را "فرزند انقلاب " می‌داند که بازداشت آنان "رفتار ناروا " است. خب فاصله تصویری که خاتمی ارائه می‌دهد با واقعیت چقدر است به همین میزان خاتمی در این ماجرا نزول و سقوط داشته است.
خاتمی به خوبی می‌داند که در آن دمکراسی‌هایی که او سنگ آنان را به سینه می‌زند و برای پیاده کردن آن همه مقدسات را به قربانگاه می‌برد، یک صدم آنچه در ماههای اول پس از حادثه در تهران اتفاق افتاد را تحمل نمی‌کنند و کمترین حکمی که برای آشوب طلبانی که حاکمیت و ارزش‌های آن را مخدوش کرده‌اند، صادر می‌نمایند، اعدام و حبس ابد است.
اما آیا او واقعا نگران قضاوت دشمنان ایران در حوادث پس از انتخابات است. اگر بود چرا برای ظلم‌های فراوانی که موسوی و کروبی و ... علیه ارزش‌های اصیل نظام روا داشتند، نظیر اینکه در نظام جمهوری اسلامی به زندانیان تجاوز شده است، هیچ سخنی نگفت و به دهان این یاوه‌گویان نکوبید و از حیثیت انقلاب و نظام، اندک دفاعی نکرد؟ او حتی با نامه‌نگاری به قوه قضائیه از این ادعاها پشتیبانی کرد. خاتمی می‌داند بازداشت سر شاخه‌های فتنه که او خواستار آزادی آنان است، نه تنها حیثیت نظام را مخدوش نمی‌کند بلکه نشان می‌دهد که نظام بر بحران آفرینان چیره شده و بر اوضاع مسلط است. خاتمی می‌خواهد این بخش شیرین ماجرا که فتنه‌گران به دام افتاده‌اند را خراب کند و با استفاده از عنوان "رئیس‌جمهور سابق " غرب را دچار توهم نموده و به این گمان بیاندازد که "شکاف درون نظام باقی است " البته تردیدی وجود ندارد که جرائم خاتمی از مجموعه جرائمی که دوستان در بازداشت او مرتکب شده‌اند بیشتر است چرا که ریشه‌های این فتنه در دوره‌ی او و با استفاده از امکانات دولت به وجود آمده و پروریده شده‌اند. با این وصف شفاعت خاتمی از مجرمین فقط می‌تواند از خام‌اندیشی و یا وقاحت او حکایت کند.
محمد خاتمی در بخش دیگری از سخنان خود گفته است: "نمی‌شود به جز یک سلیقه برای همه سلیقه‌ها انواع محدودیت‌ها را ایجاد و انواع اتهامات را ردیف کرد بعد گفت آزادی و مردم سالاری وجود دارد. نمی‌شود کسانی را که در جبهه‌ها بودند و در کنار امام خدمات شایسته‌ای به نظام داشته‌اند را به اتهام دروغ ضدیت با نظام حبس یا حذف کرد. "
جالب این است که آقای خاتمی وقتی در دوم خرداد رأی آورد مخالفان خود را اقلیت می‌خواند اقلیتی که الزاما باید پیام دوم خرداد را درک کنند. حالا هم که طیف او به اقلیت تبدیل شده‌اند و در انتخابات تنها 33 درصد رأی داشته‌اند- که اینک همین رأی را هم از دست داده‌اند- هنوز خود را نماینده "همه سلیقه‌ها " و اکثریت فعلی را که از نحله‌های مختلف شکل گرفته‌اند را "تنها یک سلیقه " خوانده است و بعد می‌گوید همه سلیقه‌ها محدود شده و انواع اتهامات به سوی آنان سرازیر است. واقعا این انواع اتهامات چیست؟ یکی از آنان این است که طیف خاتمی با اعلام پذیرش چارچوب نظام در انتخابات شرکت می‌کنند ولی اگر رأی نیاورند چارچوب شکنی می‌کنند. آیا غیر از این است؟ آنان از انتخابات مهر 69 تا آخرین انتخابات این کار را نکردند؟ مردم می‌گویند شما قانون اساسی و روح اصلی آن "اصل ولایت فقیه " را قبول ندارند و به آن ملتزم نیستند. آیا خاتمی و ... در همین انتخابات اخیر به راه قانون اساسی و توصیه مشفقانه ولی فقیه عمل کردند یا این دو را پشت سر گذاشتند و به آشوب روی آوردند؟ مردم می‌گویند خاتمی و ... امام و راه او را قبول ندارند و اشخاص بی‌ارزشی نظیر "کارل پوپر " و "هابرماس " را به امام ترجیح می‌دهند آیا این همه دعوت جریان فتنه به لیبرالیزم و سکولاریزم معنای دیگری دارد؟ مردم می‌گویند این‌ها به اسلام و لزوم اداره نظام بر اساس برنامه، اصول و روش اسلامی را قبول ندارند و حکومت را مقوله‌ای زمینی - و غیر وحیانی- می‌دانند و از این رو آشوب علیه آن را گناه به حساب نمی‌آورند، مگر غیر از این است؟
مردم می‌گویند برای فتنه‌گران استقلال این مملکت ارزشی ندارد و مطلوب آنان در الحاق ایران به نظام ناعادلانه کنونی جهان است. مگر جلایی‌پور یکی از اعضای تیم و از دوستان خاتمی در سرمقاله "جامعه " ننوشت: "استقلال در این زمانه معنای خود را از دست داده و تأکید بر آن خلاف مصالح ملی است " و مگر در عمل دولت خاتمی تا آخر بر این منهاج نبود؟
مردم می‌گویند خاتمی و دوستانشان اعتقادی به اعتلای کشور ندارند و حفظ رابطه دوستانه با فرانسه و انگلیس و ... را بر اعتلای کشور ترجیح داده و حتی آن را عین اعتلای کشور می‌دانند مگر غیر از این است؟ مگر دبیر شورای امنیت ملی خاتمی - حسن روحانی- در ملاء عام نگفت "افتخار ما این است که برنامه هسته‌ای را تعلیق کردیم ولی نگذاشتیم در شورای امنیت علیه ما قطعنامه صادر شود " و حال انکه هم هسته‌ای کشور را تعلیق کردند و هم آمریکا ایران را محور شرارت معرفی کرد!
مردم می‌گویند فتنه‌گران برای "اخلاق " و "ارزش‌های انسانی " اهمیتی قایل نیستند و به راحتی آب خوردن اصول اخلاقی و انسانی را زیر پا می‌گذارند مگر کلید گناهان "دروغ " نیست و مگر در یک سال اخیر دروغی بزرگتر از "تقلب 11 میلیونی " وجود داشت و مگر فتنه‌گران به پای این دروغ شاخدار دهها شهروند بیگناه را قربانی نکردند؟ مگر یکی از اصحاب فتنه - مهدی کروبی- در نامه‌ای به دبیر کل سازمان ملل ننوشت که "در زندان به پسر من تجاوز شده " و بعد وقیحانه تصاویری از پسرش را برای "بانی کی مون " ارسال کرد. آیا این وقاحت نیست که خاتمی، کروبی و موسوی دوباره بر کرسی اخلاق و ارزشهای انسانی بنشینند. مردم می‌گویند فتنه‌گران بخشی از برنامه آمریکا برای خاورمیانه‌اند و لذا کاری می‌کنند که آمریکا از آنان مطالبه می‌کند. مگر در آشوب‌های پس از انتخابات مواضع فتنه‌گران ذره‌ای با مواضع اوباما، سارکوزی، میلیبند و مرکل تفاوت داشت؟ مگر آنان با صراحت از موسوی، خاتمی و ... حمایت نمی‌کردند و مگر این‌ها از طریق رسانه‌های آنان شهروندان ایرانی را به شورش تشویق نمی‌کردند؟
با این وصف چرا فتنه‌گران از عناوین "رزمنده دفاع مقدس و کنار امام بودن " استفاده می‌کنند مگر نه این است که امام و رزمندگان دفاع مقدس در برابر آمریکا و صهیونیسم " "اشداء " بودند و نسبت به نظام جمهوری اسلامی و مصالح آن "رحماء " بودند؟ آیا خاتمی و همگنانش اینگونه بودند یا دقیقا در نقطه مقابل آن قرار داشتند؟ کسی که در اوج آشوب‌ها که نظام باید صلابت خود را به نمایش بگذارد تا فتنه دفع شود می‌رود در کنار آشوب طلبانی که بازداشت شده‌اند می‌نشیند و به آنها قوت قلب می‌دهد و علیه نظام لجن پراکنی می‌کند آیا او با نظام‌ همان کاری کرده که امام می‌کرد؟ آیا در روزی که آمریکایی‌ها قند در دلشان آب می‌شد و برای حمله نظامی به ایران وسوسه شده بودند، خاتمی یک کلمه در مقابل آمریکا سخن گفت؟
خاتمی در بخش دیگری از سخنان خود گفته است: "من نمی‌گویم که برخی عمدا بنای نادیده گرفتن رای و اراده مردم را دارند و یا می‌خواهند در انتخابات تقلب شود. اگرچه صاحبان این تفکر کم نیستند بلکه می گویم باید آنچه که متناسب با خواست و اراده مردم است و با روح قانون اساسی هماهنگی دارد مبنای کار قرار گیرد تا مردم با آزادی و امنیت در عرصه حضور یابند " این سخنان بیانگر اعتراف خاتمی به عدم وقوع تقلب و حتی بالاتر از آن عدم وجود اراده تقلب در مسئولین فعلی است که البته در عباراتی کاملا در هم تنیده و پرپیچ و تاب بیان کرده است و این نوع از ادبیات مخصوص کسانی است که هیچ راهی به جز اعتراف به حقیقت برایشان باقی نمانده و در همان حال برای آنکه توانایی پذیرش عواقب سنگین اعترافی که ناچارند به آن تن بدهند، ندارند، به گنگ گویی روی می‌آورند. خاتمی عمدا خود را به غفلت زده و دو موضوع "خواست و اراده مردم " و "نتیجه انتخابات " را روی در روی هم قرار داده است این در حالی است که مفهوم و ظرفی ذیل نام "ملت یا مردم ایران " در انتخابات سال گذشته بر خلاف خاتمی با صراحت نظر خود را بیان کرده و اراده خود را اعمال کرده‌اند. مردم ایران در سال گذشته در چارچوب قانون اساسی به پای صندوق‌های رأی آمدند، از مدت‌ها قبل از آنکه به پای صندوق رأی بیایند، فرد مورد نظر خود را انتخاب کرده بودند، دقیقا می‌دانستند رئیس جمهور اسلامی ایران چه مسئولیت‌ها و وظایفی دارد و باید در چه چارچوبی فعالیت کند و روابط او با قوا و مراکز دیگر باید چگونه باشد و در نهایت او به چه میزان در سرنوشت کشور اثرگذار است.
بخشی از این مردم ایران، همان حدود 24 میلیون نفری بودند که به دکتر احمدی‌نژاد رای دادند، بخشی از این مردم ایران، همان حدود 13 میلیون نفری بودند که به موسوی رای دادند و ... "مجموعه مردم " در کشور وقتی نتیجه انتخابات اعلام شد، خوشحال شده و آن را "حماسه افتخار‌آمیز " و یک "رکود انتخاباتی " در سطح بین‌المللی ارزیابی کردند. مجموعه این 25 و این 13 میلیون و این ... برخلاف خاتمی و موسوی و ... خود را شکست خورده ارزیابی نمی‌کردند و از رایی که داده بودند پشیمان نبودند اما زمانی که برخلاف توقع و عرف، "نخبگان شکست خورده " بنای نظام ستیزی، "فتنه‌گری " و هنجارشکنی را گذاشتند صف مردم به سرعت از آنان جدا شد. بخصوص پس از خطبه‌های 29 خرداد و روشن شدن موضع نظام، توده‌های مردم در تهران و ... اطراف فتنه‌گران را خالی کرده و رای خود را پس گرفتند. این خواست و اراده مردم بود که همه از آن خبردارند.
کما اینکه خاتمی به خلق واژه‌ای تحت عنوان "روح قانون اساسی " روی آورده تا ستیز خود و همگنانش را با "متن قانون اساسی " توجیه کند و آن را کمرنگ نماید. البته قانون اساسی روح دارد و بیش از پیکره آن اهمیت دارد اما روح قانون از متن قانون برمی خیزد و چه کسی است که نداند "اسلام مداری "، "ولایت محوری "، "مردم سالاری "، "استکبار ستیزی "، "محروم نوازی "، "آزاد منشی " و "استقلال خواهی " هر کدام وجوهی از روح قانون اساسی است که بر اصول دیگر نظیر اختیارات ریاست جمهوری، اختیارات مجلس و ... احاطه و اولویت دارد. حالا واقعا اگر خاتمی و همگنانش را در این وجوه بارز روح قانون اساسی بسنجیم چه وزنی پیدا می‌کنند آیا او و همگنانش آشکارا علیه همه این‌ها شمشیر نکشیدند؟ او آراء مردم را در دو دوره کسب کرد ولی آیا به میثاقی که با آنان بسته بود پایبند ماند آیا او اسلام و ولایت را به قربانگاه لیبرالیزم نبرد و به آن افتخار نکرد؟ آیا او "انتخاب مردم " در 22 خرداد 88 را پاس داشت؟ آیا او "صداقت " که شرط مروت و جوانمردی در مواجهه با مردم است، به خرج داد؟ اگر حتی اندکی به این مسایل‌ اهتمام ورزیده بود در 9 دی از سوی توده‌هایی که دو بار به او رای داده بودند "رجم " نمی‌شد.
او در بخش دیگری از سخنان خود گفته است: "فضای امروز کشور نه متناسب با شأن جمهوری اسلامی و نه به نفع افراد است. فضای امنیتی، سخت‌گیری‌های عجیب و غریب، اتهام‌زنی‌ها، دروغ‌گویی‌ها که به نام نظام حاکم شده و با این دروغ و دروغ پردازی‌ها برخورد نمی‌شود بلکه احیاناً به عنوان مستند برخی برخوردها مورد توجه قرار می‌گیرد " او در عین حال وقتی بنای رسیدگی به دروغ‌های رفقای خود می‌رسد، موضع متفاوتی اتخاذ می‌کند و می‌گوید: "بخش قابل توجهی از زندانیان سیاسی که منتقد و معترض به وضعیت موجود بودند و حتی اگر اشتباهی داشتند حق نبود که بازداشت و محکوم شوند " و بدون ذکر هیچ سند یا دلیلی و در حالی که وانمود می‌کرد از تهمت زدن ناراحت است، گفت: "چرا با خانواده‌های زندانیان که متقاضی حقوق مسلم شرعی و قانونی زندانیان‌شان هستند، برخورد ناروا می‌شود. "
در خصوص این بخش از سخنان محمد خاتمی نکاتی وجود دارد: الف- خاتمی می‌گوید فضای امروز کشور متناسب با شأن نظام و مسئولان آن نیست. این ادعای به ظاهر دلسوزانه را باید کسی بکند که در فتنه عمیق خارجی و داخلی علیه نظام و رهبری آن وارد نشده و در هنگام "فتنه عظیم " به دفاع از نظام پرداخته است.
از سوی دیگر چرا او گمان می‌کند دنیا به نظامی که به براندازانش ترحم روا می‌دارد، به دیده احترام می‌نگرد، ب- خاتمی در یک‌جا از دروغ ناله می‌کند و در جای دیگر از اینکه نظام تعدادی از دروغگویان را به زندان انداخته به شدت ابراز ناراحتی می‌کند و خود را مؤظف به حمایت از آنها می‌داند بالاخره این تناقض چگونه حل می‌شود؟ در انتخابات اخیر عده‌ای با تهمت تقلب، شکنجه، تجاوز و... به اعتبار این مملکت لطمه زده‌اند، این حیثیت مربوط به همه ملت ایران است حالا نظام این‌ها را بازداشت کرده که به قول آقای رمضا‌ن‌زاده - سخنگوی خاتمی - اگر دوره امام بود همه این‌ها اعلام شده بودند. ما چاره‌ای نداریم جز اینکه بگوییم ناراحتی خاتمی از دروغ خود دروغی بزرگتر است.
فرض کنید همین الان محکمه‌ای تشکیل شود و دادستان - به عنوان مدعی‌العوم - از خاتمی بخواهد مدارک، اسناد و شهود خود را برای آنکه با انتساب دروغ فردی را بازداشت کرده‌اند و یا حقوق مسلم شرعی و قانونی زندانیان و خانواده‌های آنان رعایت نمی‌شود، ارائه کند، خاتمی چه پاسخی خواهد داد؟ در واقع خاتمی، موسوی و... در حلقه‌ای قرار گرفته‌اند که اعضای آن "با انتساب دروغ حکم صادر می‌کنند "، "بدون ترس از قیامت آبروی نظام را می‌برند "، "بدون آنکه حق دفاعی برای شهروند جمهوری اسلامی قایل باشند آنان را در روز روشن و در ملاء عام به شهادت می‌رسانند " پایش برسد به انسانها تجاوز می‌کنند، لازم بدانند افراد را خفه کرده و به درون چاه می‌اندازند... و مگر برای این همه دهها سند قطعی وجود ندارد؟ کاش برای خاتمی‌ها، موسوی‌ها، کرباسچی‌ها، کروبی‌ها و... محکمه‌ای برپا شود و شهود مجالی بیابند و اسناد فرصتی...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات