تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۸:۵۳  ، 
کد خبر : ۲۰۴۲۶۸

مبنای قدرت در نظام مردمسالاری دینی


محمدرضا متانت
در تحلیل ها و ارزیابی های متفکرین غربی از حکومت جمهوری اسلامی و همچنین برخی از صاحب نظران غربزده علوم سیاسی در کشور، یک موضوع اساسی کاملا مشترک است و آن عدم درک حقیقی از مبانی قدرت و چگونگی توزیع آن در حکومت دینی جمهوری اسلامی ایران است. در ابتدای اغلب کتب اندیشه سیاسی، اولین مبحثی که صاحب نظران به آن می پردازند مفهوم "قدرت" است. در واقع علم سیاست علم شناخت قدرت و چگونگی بهره گیری از آن است.در نگاه بسیاری از اندیشمندان غربی حداقل پس از رنسانس ، قدرت، مبنا و معنایی اومانیستی پیدا کرده است به نحوی که اساس مبنای قدرت انسان است و هدف از بهره گیری از این قدرت نیز دستیابی به حداکثر خواست ها و تمایلات نفسانی است.
با این حال ضرورت ایجاد می کند که برای جلوگیری از تصادم و تداخل حقوق افراد، مکانیسمی پدید آید که در آن افراد حداقل به برخی از حقوق دیگران تجاوز و تعدی نکنند.اما باید دانست که مبانی قدرت ،نحوه توزیع و از همه مهمتر دلیل در اختیار گرفتن قدرت در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران با آنچه که هم اکنون در غرب مرسوم است کاملا متفاوت است . در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) قدرت و ملک تنها از آن خداوند است. اوست که جهان از نور وجودش موجودیت و حضور پیدامی کند و از این رو و به دلیل آنکه هستی عالم از آن اوست علی القاعده فرمانروایی نیز متعلق به خداوند می باشد. با این حال ذات احدیت در یک سلسله قدرت خویش را به صالحان واگذار کرده است تا بدین وسیله خلیفه الله در زمین درصدد هدایت بشر برآید. البته پرواضح است که منظور ما از واگذاری قدرت به معنای کنار گذاشتن خداوند نیست بلکه حضرت باری تعالی به تقدیر خویش قدرت خود را به پیامبر و پس از آن امامان و مومنین اعطا نموده است تا بدین وسیله راهی برای ایجاد حکومت مبتنی بر عدل پدید آید. چرا که اگر چنین فرضی وجود نداشته باشد آن گاه هیچ کس نمی تواند ادعای فرمانروایی کند چرا که حکمرانی خود شقی از خالقیت است و لذا وقتی شخصی خالق نیست پس حق حکمرانی نیز ندارد. با این حال جامعه انسانی به دلیل آنکه نیازمند زندگانی اجتماعی است پس نیازمند حکومت نیز هست. پس باید پاسخی جامع و مانع به این پرسش اساسی که حکومت متعلق به چه کسانی است داده شود .در نظام حکومت دینی اصل حکومت به پیامبر (ص) و پس از آن 12 امام معصوم (ع) تعلق دارد .اما به دلیل غیبت امام عصر (عج) حکومت به ولی فقیه واگذار می گردد و ایشان نیز با تنفیذ قدرت به رئیس جمهور که نماینده اصلح مردم برای دردست گرفتن قدرت است حکمرانی راکه ودیعه ای از سوی خداوند است به وی اعطا می کند.حال اگر دیدگاه ما نسبت به حکومت و قدرت چنین فرضی باشد جایگاه روحانیت در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران به خوبی مشخص می گردد. قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) کسانی را شایسته دستیابی به قدرت می داند که از همه متقی تر و خداترس تر باشند چرا که در این صورت صاحبان قدرت ، قدرت را در ذیل اهداف متعالی و برای دستیابی حداکثری بشر به کمال به کار می برند، در حالی که اگر قدرت بدون توجه به چنین شاخص هایی توزیع گردد آن گاه متکبران زمام امور را دردست می گیرند و به استثمار و استعمار جامعه می پردازند . امری که نمود آن به خوبی امروز در غرب مشخص شده است. اما متاسفانه با وجود چنین منطق مبین و مبرهنی عده ای همچنان درصدند تا نظام اسلامی را نوعی آریستوکراسی دینمدارانه معرفی کنند. آنان معتقدند که قدرت تنها نباید در دست طبقه روحانی!!! در ایران باشد .
در حالی که طی سه دهه گذشته در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران همواره مردم حضوری پرشور در تصمیم گیری های سیاسی داشته اند و سرانجام نیز آنان مشخص کننده صاحبان قدرت بوده اند! به نحوی که ریاست جمهوری ، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها ، اعضای مجلس خبرگان رهبری و...همگی به صورت مستقیم از سوی مردم انتخاب می گردند .نهاد روحانیت در نظام جمهوری اسلامی همچون میزانی است که مانع از به خطا رفتن صاحبان قدرت و چپاول مردم می شود و این درست در برابر اتهاماتی است که عده ای از روی جهل و یا تجاهل به نظام مقدس اسلامی واردمی سازند. آنان در واقع درصدند با تضعیف جایگاه روحانیت در نظام سیاسی به آرزوهای خویش برسند و قدرت را برای امور دنیوی خویش مصروف دارند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات