تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۷  ، 
کد خبر : ۲۰۹۱۳۲

«دهکده جهانی» و آسیب‌پذیری «فرهنگ‌های بومی»


محمدحسن ملایانی / عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران
امروزه «جهانی شدن» به یک اصطلاح رایج در رسانه‌ها، تجارت، اقتصاد، سیاست و مجامع روشنفکری تبدیل شده است. استفاده گسترده از این واژه در رشته‌های مختلف علوم اجتماعی، تعاریف و تعابیر متفاوتی از آن به دست می‌دهد. ولی نکته اساسی این است که این مفهوم به صورت یکواقعیت اجتناب‌ناپذیر در آمده است و به نظر می‌رسد که گریز از پیامدهای آن ناممکن باشد. از این رو شناخت ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن به ویژه در جامعه ما از ضرورتی حیاتی برخوردار است.
عده‌ای از داشمندان بر جنبه‌های اقتصادی ان تأکید می‌‌ورزند در حالی که مخالفان بر جنبه‌های فرهنگی آن تکیه می‌کنند. به رغم اختلاف نظر موجود، واقعیت این است که «جهانی شدن» نیز مانند بسیاری از تحولات دیگر تاریخی، هم پی‌آمدهای مثبت‌ داد و هم منفی، از این رو باید با بهره‌گیری از دستاوردهای مثبت آن آماده شد.(1)
جنبه منفی روند «جهانی شدن» پیش و بیش از هر مورد دیگر، فرهنگ‌های بومی پیشروی می‌نماید و این وضعیت هشدار است به متولیان امور فرهنگی جامعه که با مجهز شدن به دانش و تکنولوژی روز در پاسداری و نگهداشت فرهنگ ملی از هیچ‌گونه تلاشی خودداری نورزند. هر چیزی خواه مادی، خواه غیرمادی که در مراحل زندگی به وسیله انسان به وجود آمده است، تحت فرهنگ درمی‌آید.(2)
رمز و راز ماندگاری ایران و هضم فرهنگ‌های اقوام مهاجم و حاکمین بیگانه در فرهنگ ایران، در پراکندگی جماعت‌های انسانی در مناطق دور از هم وصعب‌العبور کوهستانی نهفته است که دسترسی به آنها بسیار دشوار و حتی در پاره‌ای موارد غیرممکن بوده است و به همین مناسبت هیچگاه غالبین نتوانسته‌اند بر تمامیت خاک کشور در پروسه تاریخ مسلط شوند ولی در عصر حاضر و شرایط موجود با تخلیه روستاها از سکنه و هجوم بی‌سابقه ده‌نشینان به شهرها و شکل‌گیری شهرهای کلان و در رأس آنها کلان شهر تهران با آن همه مشکلات و معضلات اجتماعی، فرهنگ ملی به شدت مورد تهدید است و گفتنی است که با مهاجرت از نقاط مختلف کشور به شهر تهران، فرهنگی ناهمگون و بی‌تناسب در این شهر حاکم است. با نگاهی نه چندان دقیق در زندگی روزمره مردم، متوجه خواهید شد که فرهنگی ایلیاتی و عشایری که متأثر از اقتصاد معیشتی شبانی و کشاورزی ابتدایی است، در همه زمینه‌ها رخ می‌نمایاند، در رانندگی در خیابان‌های شهر، حرکت متورسواران در پیاده‌روها و خطوط ویژه وسایط نقلیه عمومی، عبور از چراغ قرمز عابرین پیاده، انداختن آب دهان و ته سیگار در معابر عمومی و... همه از خود محوربینی و عدم احترام به حقوق دیگران حکایت دارند.
فرزندان مهاجرین روستایی که در شهرها بزرگ شده و آموزش می‌بینند، بعد از یکی دو نسل آداب و رسوم و روی هم رفته فرهنگ نیاکان خود را به کلی از دست می‌دهند در حالی که از دستیابی به فرهنگ غنی دنیایی پیشرفته نیز بهره‌ای نمی‌برند و این درد بزرگی است که نباید بی‌تفاوت از کنار آن گذشت.
در حال حاضر تقریباً با 5100 گویش در روی کره‌زمین گفت‌وگو می‌شود. درست 99 درصد از آن گویش‌ها ریشه آسیایی و آفریقایی و قاره‌های اقیانوسیه و آمریکا دارند، در حالی که صرفا" یک درصد از آنها به اروپا تعلق دارد. برای مثال 400 گویش در نیجریه یافت شده است و 1682 گویش در هندوستان و حتی در آمریکای مرکزی که از نظر جغرافیایی باریکه بیش نیست 260 گویش وجود دارد. شمار بسیار زیادی از این گویش‌ها به مناطق دوردستی واقع در نقاط جدا افتاده کوهستانی و دره‌های پرت و بیابان‌های غیر قابل دسترس از نظر پنهان هستند.
گویش‌های دیگر در سرتاسر قاره‌ها رایج هستند و مردم متفاوت را در یک دنیای بزرگتر به هم مربوط می‌سازند. توده کثیری از دنیاهای کوچک و بزرگ زبانی همچون لحافی چهل تکه کره‌زمین را پوشانده است. با این وجود شاخص‌های زبانی، گویای این هستند که در یکی- دو نسل چیزی بیشتراز 100 گویش از این بین توان ماندگاری نخواهد داشت.
گویش‌ها به همان سرعتی که گونه‌های زیستی از بین می‌روند، محو و نابود می‌شوند. در شرایطی که در حالت گونه‌های زیستی، گیاهان و حیوانات چنان از تاریخ طبیعت ناپدید می‌شوند که دیگر هرگز دیده نخواهند شد با مرگ گویش‌ها، تمامی فرهنگ‌ها از تاریخ تمدن‌ها محو می‌گردند به طوری که هرگز تجدید حیات نخواهند شد. برای اینکه هر زبانی حاوی راه‌های ویژه خود برای درک انسان و طبیعت، تجربه خوش و ناخوش و دریافت معانی در پیگیری حوادث می‌باشد، دعا کردن، عشق ورزیدن، خواب دیدن، استدلال کردن در زبان فارسی، با آلمانی با زاپوتک، مفاهیم متفاوتی را منتقل می‌کنند.
همچون گیاهان و حیوانات واقعی که مسئولیت نگهداشت اکوسیستم‌های بزرگ را عهده‌دار هستند، زبان‌ها هم اغلب در طول زمان، حامل فرهنگ‌های پیشرفته می‌باشند. هنگامی که گونه‌های زیستی محو می‌شوند، اکوسیستم‌ها فرو می‌ریزند، هنگامی که زبان‌ها نابود می‌شوند. فرهنگ‌ها متزلزل می‌گردند. همراه با زبان‌ها، تمامی مفاهیمی که معنای بشریت را می‌رسانند، از سال 1950 در طی دهه‌های توسعه محو شدند، با این وجود مرگ زبان‌ها تنها غم‌انگیزترین نشان و علامت از بین رفتن فرهنگ‌ها در سطح جهانی است.
رادیوهای ترانزیستوری، مشاوران وپرورش‌دهندگان کشاورزی، برنامه تنظیمی ساعت دیواری و قوانین بازار، ماشه یک حرکت بی‌سابقه را چکاند روی هم رفته نمی‌توان پذیرفت که فراموش شده است که اروپا منزلگاه سواد به عنوان دولت- ملت، صرفا یک درصد از گویش‌ها است. به هر نحو که کسی به آن بنگرد، همانند شدن جهان یا جهانی شدن به خوبی دارد پیش می‌رود. یک حالت تک فرهنگی جهانی همچون یک روغن چرب روان بر سطح کره‌زمین به طور کامل گسترش می‌یابد.
چهل سال توسعه که در یک مدل تک جهانی قالب‌ریزی شده بود. گذشته است ،اگر فریب ظاهر را نخوریم، نتیجه در کل، یک دورنمایی از وحشت است- انسان مدرن برای همیشه در روی کره‌زمین تنها است- ایده‌هایی چون جامعه جهانی» و بازار واحد جهانی، یا حتی «مسئولیت جهانی» را در افکار شرافتمندانه برانگیخته شده گذشته داریم که دوباره برای امروزه بسته‌بندی شده‌اند اگرچه حتی با لحنی جذاب اخلاقی‌تر از چند سال گذشته اما بی‌آزادی آنها در یک دوره محو فرهنگی، حالا از رونق افتاده است.(3)
البته در شرایط امروزی دانش مهم‌ترین عامل تغییر و تحول در همه زمینه‌ها است و بیش از هر زمان دیگری در تاریخ مورد توجه است در طول تاریخ هیچگاه دانش بشری به اندازه امروز مطرح نبوده است، برای مدت بیش از 1700 سال نظریه‌های فلسفی یونان باستان غیرقابل منازعه باقی ماند. فقط در روزگار ما است که علم زیر و رو شده است. در عین حال، بزرگترین مجموعه دانش ذخیره شده جهان یعنی کتابخانه کنگره در واشنگتن، اکنون بیش از 112 میلیون کتاب و سند در قفسه‌هایی به طور[طول] 857 کیلومتر نگهداری می‌کند.(4)
400 سال پیش فرانسیس بیکن فیلسوف و حقوقدان انگلیسی نوشت: (دانایی توانایی است). گفتنی است که حکیم طوس ابوالقاسم فردوسی 1000 سال پیش این مطلب را بیان داشته است: (توانا بود هر که دانا بود) یا ناصرخسرو که سرود: درخت تو گر بار دانش بگیرد/ به زیر آورد چرخ نیلوفری را.
تجمع قدرت در دست مردم از طریق آموزش، حوالی سال 1800 نسخه جدید (قاموس مکالمه افراد تحصیلکرده) که یک کتاب 2000 صفحه‌ای با 2300 سرفصل بود و مردم از طریق آن می‌توانستند مفهوم تمامی دانش انباشته شده بشر تا آن زمان را یاد بگیرند مد روز بود هم اکنون فرهنگ‌های لغت بر روی لوح فشرده‌ای می‌توانند بیش از نیم میلیون مدخل را ذخیره کنند و هر فرد با دسترسی به یک رایانه، می‌تواند در جستجوی دانش از سراسر جهان در اینترنت غور کند.
در کشورهای پیشرفته صنعتی که تولید دانش با شتاب فزاینده‌ای انجام می‌گیرد و اختراعات و نوآوری‌های علمی زندگی اجتماعی را مرتبا" متحول و دگرگون می‌کند به همان سرعت لغاط و اصطلاحات جدیدی ابداع می‌شوند و بر این اساس یک فرانسوی درآستانه هزاره سوم میلادی قادر نیست که یک متن فرانسوی را که 400 سال پیش نوشته شده است بخواند یا بفهمد ولی یک ایرانی متون ادبی 1000 سال پیش را به خوبی می‌خواند و درک می‌کند. از آنجایی که هیچ انسانی پیشرفته‌تر از زمان خود نیست، رودکی، فردوسی، ناصرخسرو و... صرفا توان درک اوضاع و احوال زمان خود را داشته‌اند (البته به میزانی بسیار زیادتر نسبت به سایر افرادر جامعه آن زمان) و اگر امروز زبان آنان را خوب می‌فهمیم این امر دلالت بر این دارد که از نظر ادبی و فرهنگی در آستانه هزاره دوم میلادی هستیم. یعنی در طول این 1000 سال جامعه ما قادر نبوده است که جایگزینی برای آن بزرگان اندیشمند بپروراند.
کلام آخر اینکه امروزه زمان با شتاب هر چه بیشتر از مکان فاصله می‌گیرد. «دانیل بل (5) حذف جغرافیا به عنوان یک «متغیر کنترل کننده را پیش‌بینی کرده است. بازارها به طور فزایند‌ه‌ای از شبکه‌های مبهم به هم پیوسته الکترونیکی تشکیل خواهد شد و در واقع کارکنان نیاز چندانی به گرد آمدن در یک مکان واحد کاری نخواهند داشت. از این رو اقتصاد بین‌المللی در زمان واقعی به هم وابسته خواهد شد نه در مکان.»(6)
جامعه در حال ظهور حول یک محور تک اصول محوری (یعنی استفاده از دانش نظری برای ارائه خدمات) اداره می‌شود و به عنوان تنها اصل ممکن برای سازمان اجتماعی آینده در نظر گرفته می‌شود از این رو تمام جوامع موجود بر روی کره‌زمین به سوی آینده‌ای یعنی جامعه فراصنعتی در حرکت‌‌اند.(7)

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات