تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۶  ، 
کد خبر : ۲۰۹۷۸۰
متن کامل میزگرد جنبش زنان و انتخابات هفتم

سهم‌خواهی زنان از قدرت

کیوان مهرگان مقدمه: زمان: چند ماه مانده به خرداد 76 جناح راست از پیروزی کاندیدای «ریش‌سفید» خود مطمئن و با استفاده از دستگاه تبلیغاتی رقیب خود فریاد «حریف می‌طلبم» را سر می‌دهد. در آن سو مهندس میرحسین موسوی «تنها امید جناح چپ» برای رقابت با ناطق نوری در یک هوای بارانی انصراف خود را اعلام می‌کند. آوردگاه جناح منزویان از قدرت دچار التهاب شده است. برخی نگاه‌ها به طرف حسن حبیبی می‌رود، برخی دیگر از حسن روحانی سخن به میان می‌آوردند، اما یک نفر به یاد یک شوخی قدیمی می‌افتد، این یک نفر در یک مهمانی خصوصی به سیدمحمد خاتمی روحانی شیک‌پوشی که همیشه چهره‌اش به تبسمی ملیح آراسته است، پیشنهاد می‌کند که کاندیدای ریاست جمهوری شود! رفته رفته این شوخی به عنوان یک گمانه جدی از سوی چپ‌های جوان که سودای بازگشت به قدرت را دارند به‌طور جدی دنبال می‌شود. و بالاخره زعمای قوم، روحانی شیک‌پوش کنج کتابخانه ملی را متقاعد می‌کنند که فقط برای محک زدن وزنه این جناح پا به این عرصه نابرابر بگذارد. اما خاتمی می‌داند که ایران برای برون رفت از بن‌بستی که با آن مواجه است باید «زنان» را وارد عرصه کند، باید آنها را به بازی گرفت و در پست‌هایی که قطعاً توانایی ‌اداره آن را دارند آنها را به کار گماشت و بدون هیچگونه دغدغه‌ای مسئولیت را به آنان سپرد. خاتمی به برابری زن و مرد معتقد است. خاتمی می‌داند که زنان ایران همگام با مردان در عرصه‌های مختلف چه زحمات طاقت‌فرسایی و چه رنج‌های سختی متحمل شده‌اند. خاتمی می‌داند، که زنان علی‌رغم شایستگی و لیاقتی که دارند هیچ‌وقت به منزلتی متناسب با این شایستگی و لیاقتی دست نیافته‌اند. خاتمی می‌داند که باید به زنان منفعل ایران بها داد و آنها را باور کرد و مهمتر از همه حس خودباوری را در نهاد آنان تقویت کرد. خاتمی می‌داند... و خاتمی سوار بر مرکب سفیدش به هر کوی و برزنی که سر می‌زند از زنان سخن می‌راند و از اهتمام دولت آینده نسبت به افزایش سهم زنان در کابینه سخن می‌گوید. وی هرگاه در جمع زنان و دخترانی که برای استماع سخنان وی آمده‌اند حاضر می‌شود برایشان دست تکان می‌دهد و به آنها می‌باوراند که می‌خواهد فردایی بهتر برای ایران را با همکاری، همفکری و همگامی آنها رقم بزند. امیدها از زیر خاکستر شعله می‌کشند و... زمان: خرداد 76، دوم خرداد و روزهای بعد شور و شعفی در زیر پوست ایران جاری است. ارکستر یکدست و هماهنگ اصلاح‌طلبان ایران چنان هنرمندانه آهنگ اصلاحات را می‌نوازد که فردا زبان در کام تمام تحلیلگران سیاسی و آینده نگران این عرصه بی‌قاعده خشک می‌شود. زنان در یک اتحاد نامرئی با جوانان، روحانی شیک‌پوش را تا کاخ ریاست جمهوری بدرقه کردند و این چنین فصلی تازه به همراه امیدهای فراوان از تاریخ مملکت ما آغاز می‌شود. زنان وفادارانه برادری خود را را به حرف‌های صادقانه خاتمی نشان دادند و حالا چشم به راه مواریث این اعتقاد و وفاداری هستند. زمان: فردا، انتخابات هفتم مجلس هیچ کس نمی‌داند چه اتفاقی می‌افتد، هیچ تحلیلگری قدرت پیش‌بینی اوضاع را ندارد. اما زنان جور دیگری به قضایا نگاه می‌کنند. آنان اصلاحات را نه برای قدرت که برای اصلاحات قبول دارند، آنان ظرافت‌های خود را به آنچه ایمان دارند تعمیم داده‌اند، آنان به این امیدوارند که اصلاحات را از بن‌بست خارج کنند، آنان زنان صبور خانه‌دار دیروز و فعالان اصلاح‌طلب امروز هستند. آینده ایران در اذهان زنان ایران است. بار دیگر ایران و کلیه ناظران تحولات سیاسی اجتماعی ایران غافلگیر خواهند شد. برای همین امر بود که وقتی بحث درباره انتخابات هفتم پیش آمد اسامی زنان اصلاح‌طلب که آمادگی کامل برای بیان نظرات، دیدگاه‌ها و تحلیل‌هایشان دارند بیشتر به جلوی چشم می‌آمد و کلیه کسانی که در جریان این میزگرد بودند این ادعا را تأیید کردند. همه آمدند الاّ یک نفر که بیمار بود. دکتر جمیله کدیور بانوی تازه نفسی که صبور است و آرام. روزنامه‌نگاری که تحصیلاتش را در رشته علوم سیاسی تا مقطع دکترا پی گرفته است او هم‌اکنون علاوه بر نمایندگی مجلس دبیرکل انجمن روزنامه‌نگاران زن ایران است. دکتر کدیور در انتخابات ششم در ردیف دوم برگزیدگان تهرانی قرار گرفت. دکتر الهه کولایی بانوی نجیب سیاست ایران. کسانی که وی را از نزدیک می‌شناسند و با او آشنایی جزیی دارند بر این امر صحه می‌گذارند. او نیز دکترای علوم سیاسی و روابط بین‌الملل است. دکتر کولایی استاد دانشگاه علوم سیاسی تهران و مخبر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس است. شهربانو امانی، نماینده‌ای که از ارومیه آمده است. او برای اصحاب جراید و خبرنگاران احترام زیادی قایل است. تنها کسی است که تا خودت را معرفی می‌کنی که خبرنگاری سیل محبت‌هاست که از سوی این نماینده محترم نثارت می‌شود. او بدون هیچگونه اتلاف وقتی دعوت گروه سیاسی را برای این میزگرد پذیرفت و اما فریبا سادات داوودی مهاجر تهرانی زنی که بی‌گمان به تناسب دوندگی‌هایش و لیاقتش البته و آگاهی‌اش به آنچه خواسته نرسیده است. داوودی مهاجر، فوق لیسانس علوم سیاسی است. یکبار مورد غضب جناح مخالف اصلاحات قرار گرفت و مدتی را در زندان بسر برد اما بعدها حکم وی یکی از عجیب‌ترین احکام سیاسی بود که در تاریخ قضایی ایران صادر شد. داوودی مهاجر یکی از زنانی است که نامش در ردیف مؤسسین حزب زنان ایران آمده است. این میزگرد با حضور زنان و دختران مشتاقی در سالن کنفرانس روزنامه اعتماد برگزار شد. که اینک کلیه مطالب مطروحه در این نشست تقدیم خوانندگان می‌شود.

اعتماد: امروزه اهمیت نقش زنان بر هیچکدام از گروه‌های سیاسی و سایر نهادهای مدنی پوشیده نیست. جنبش زنان ایران علی‌رغم اینکه دارای نقش پررنگی در مقاطع مختلف سیاسی ـ اجتماعی کشور بوده است فاقد تاریخچه مشخصی است که بتوان به آن رجوع کرد، کامیابیها و ناکامی‌های آن را بیرون کشید و براساس تحلیل نقاط ضعف و قوت آن راه این حرکت را به پیش برد. نکته‌ای که نباید از آن غفلت کرد این است که نگرش‌های متفاوت به مسأله زنان تحلیل جنبش زنان ایران را کمی غامض کرده است.
به هرحال کسانی هستند که حرکت زنان را در حد و قواره یک «جنبش» ارزیابی نمی‌کنند. برخی جریانات فکری و سیاسی هستند که بشدت جنبش زنان را و مسأله حضور زنان را با تهدیداتی مواجه می‌کنند.
به عنوان نخستین سؤال، مهم‌ترین دغدغه جنبش زنان ایران چیست؟ زنان از فعالیت‌های اجتماعی به دنبال چه هستند و مهم‌تر این که چگونه می‌خواهند به آن دست پیدا کنند؟ اگر انتخابات را یکی از مقاطع مهم برای زنان و راه رسیدن آنان به قدرت بدانیم ـ البته نه نخستین و آخرین مقطع ـ پیروزی چشمگیر زنان که منجر به افزایش نفرات نماینده شود چه کمکی می‌کند که دستیابی به این دغدغه تسریع یابد؟
جمیله کدیور:
موضوع این جلسه «جنبش زنان ایران» و انتخابات هفتم است. طبیعتاً در چارچوب این موضوع باید نسبت و ارتباط دو محور، موضوع را در نظر بگیریم، یعنی در حقیقت از یک سو تأثیر جنبش زنان بر انتخابات مجلس هفتم چه خواهد بود و از طرف دیگر انتظارات جنبش زنان از مجلس هفتم چیست؟ و اینکه مجلس هفتم برای جنبش زنان چه آثاری را می‌تواند در پی داشته باشد که پاسخگوی این انتظارات باشد. اجازه می‌خواهم در آغاز یک بحث مفهومی و معنایی را پیشاپیش انجام بدهم و آن اینکه اصولاً ما جنبشی تحت عنوان، جنبش زنان داریم یا نداریم؟ و مطرح کنیم نسبت جنبش زنان ایران با انتخابات هفتم چه خواهد بود؟ خیلی از آقایان که تبحری در مباحث جامعه‌شناسی سیاسی در کشور ما دارند، این تلقی را برای حرکت زنان قبول ندارند و عناوین دیگری به کار می‌برند، پویش زنان، مسأله زنان و ... این حرکت را تحت عنوان «جنبش زنان» قبول ندارند به این دلیل که بعضاً آن نگاه حداکثری و مطلق‌نگرانه هم به جنبش‌های اجتماعی دارند و آن تعریفی که از جنبش‌های اجتماعی می‌دهند، جنبش زنان را ذیل آن تعریف قرار نمی‌دهند، برای جنبش‌های اجتماعی، جامعه‌شناسان سیاسی، مؤلفه‌ها و شاخص‌های مختلفی را در نظر گرفته‌اند در حقیقت این شاخص‌ها یا مؤلفه‌ها از داشتن رهبری مشخص، تئوری خاص خود، سازماندهی و برنامه داشتن یک هویت نمادین و خودجوش بودن را شامل می‌شود که هرکدام از جامعه‌شناس‌ها از منظر خودش به مسأله نگاه می‌کند. منتهی می‌خواهم به کسانی پاسخ بدهم که قایل به حرکت زنان تحت عنوان جنبش اجتماعی زنان نیستند و آن را به عنوان جنبش قبول ندارند. من معتقدم اگر قایل به این نباشیم که این اقداماتی که زنان در کشور سالها است انجام می‌دهند، به عنوان «جنبش» زنان قابل تعریف و معرفی شدن نباشد قطعاً نمی‌توانیم، هیچ حرکت دیگری را در جامعه تحت عنوان جنبش تلقی کنیم. نه جنبش دانشجویی خواهیم داشت، نه جنبش اصلاحی و نه جنبش طرفدار محیط زیست خواهیم داشت و نه خیلی مسائل دیگر که تحت عنوان جنبش‌های اجتماعی ممکن است مورد توجه این افراد باشد.
به دلیل همان مؤلفه‌هایی که مد نظرشان هست. حال از تئوری داشتن گرفته که به جرأت می‌توان گفت هیچکدام از این جنبش‌ها تئوری و استراتژی خاصی ندارند و یا برنامه ندارند یا سازماندهی ندارند یا رهبری مشخص ندارند. بنابراین اگر ایرادی می‌گیرند نسبت به جنبش زنان من فکر می‌کنم که سایر جنبش‌های مطرح نیز این مؤلفه‌ها را ندارند و ذیل این تعریف جامعه‌شناختی سیاسی قرار نمی‌گیرند به همین دلیل هم من قایل به این هستم که اگر این تعریف را قبول دارند نه جنبش دانشجویی داریم، نه جنبش اصلاح‌طلبانه، نه جنبش جوانان و نه سایر جنبش‌های مطرح، بر این اساس معتقد هستم که این آقایان با یک نگاه مطلق‌نگارانه نگاه می‌کنند. در مباحث جامعه‌شناختی مفهومی داریم تحت عنوان idealtype یا نمونه مثالی، نمونه نمادین که در عالم واقع آنچه وجود دارد با آنچه در عرصه نظریه‌پردازی و تئوری وجود دارد، تطابق کامل وجود ندارد، یا نسبت کمی دارد. بنابراین نمونه مثالی جنبش اجتماعی تعریف مشخص با چند ویژگی کلی در عالم نظر مطرح می‌شود که در عالم واقع ممکن است آن ویژگی‌ها محقق نشود. با توجه به آنچه گفته شد خود من به شخصه معتقد هستم که ما جنبش زنان داریم. در جامعه ما حرکت‌هایی که زنان در سال گذشته داشتند و آثار و پیامدهای مثبتی که در پی خودش داشته است نشان دهنده این است که ما جنبش زنان داریم و این جنبش در تحولات سال‌های گذشته کشور اثرگذار بوده است. اما تعریف و مؤلفه‌هایی که شخصاً برای جنبش زنان قایل به آن هستم بر این اساس است که معتقدم این جنبش حرکتی است در بین زنان علیه هرگونه تبعیض جنسیتی و وضعیت فرودستی که زنان در طول تاریخ احساس کرده‌اند در مورد آنها اعمال شده و وجود دارد و شیوه خود را با یک اعتراض نسبت به وضع موجود سیاست‌های مردسالارانه و سلطه‌گرانه‌ای که خود را در لایه‌های جامعه، حالا اعم از خانواده تا سطوح میانی و کلان جامعه به عینه نشان دهد، سعی کرده‌اند حرکت‌های خود را سازماندهی کنند و به منصه ظهور برسانند، این هم در عرصه تئوریک وجود دارد که در عرصه کتاب، سینما، مطبوعات، نشست‌ها، میزگردهای متعددی که برگزار می‌شود مباحث تئوریک را می‌بینیم که جنبش زنان سعی کرده قابلیت خودش را نشان بدهد و درخواست‌های خودش را سازماندهی کند و در حیطه عمل هم، طی سال‌های گذشته شاهد بودیم حرکت‌های اعتراضی به وضع موجود مشهود است. حالا این حرکت‌ها هم می‌تواند جنبه ایجابی و مثبت داشته باشد، فرض کنید ما می‌بینیم دختران ما حضورشان در دانشگاه‌ها روز به روز گسترده‌تر می‌شود و میزان قبولی آنها هم افزایش پیدا می‌کند، من فکر می‌کنم این مؤلفه و شاخصی است از جنبش زنان، آنان می‌خواهند هویت خود را با تحمیل بیشتر و ارتقای وضعیت تحصیلی خودشان نشان بدهند. البته جنبه‌های اعتراض منفی هم ممکن است داشته باشد که قابل تأیید نیست به این معنا که زنان یا دخترانی نیستند که هرگونه ظلم و یا زوری را بپذیرند و تحت هر شرایطی حاضر باشند آن فضای بسته‌ای را که برای آنها بوجود آمده، تحمل کنند. به‌گونه‌ای اعتراض خود را نشان دهند که تحت عنوان برخی آسیب‌های اجتماعی قابل مطالعه است. با توجه به این مقدمه باید دید این حرکت رو به رشد زنان چه جایگاهی و چه وزنی در انتخابات مجلس هفتم خواهد داشت و از این وزن و حضور خود تا چه حد می‌تواند در جریان انتخابات برای ورود کاندیداهای مورد نظر خود استفاده می‌کند و از طرف دیگر به چه میزان می‌تواند خواسته‌های خود را جهت احقاق حقوق تاریخی زنان از مجلس آینده استفاد کند. مشکلی که خصوصاً طی سال‌های گذشته بیشتر به چشم می‌خورد آن است که تمام احزاب و گروه‌ها به جایگاه و رأی زنان در انتخابات وقوف پیدا کرده‌اند ولی کمتر حاضرند در توزیع و تقسیم عادلانه کرسی‌های قدرت اقدام عملی و جدی به عمل آورند و همچنان زنان در لیست‌های انتخاباتی یک حضور حداقلی که تناسب چندانی با وزن جمعیتی آنها ندارند را به خود تخصیص داده‌اند. به نظرم جنبش اجتماعی زنان همان‌گونه که فراکسیون زنان نیز پیشنهاد کرده باید خواست خود را به احزاب و گروه‌های درگیر در امر انتخابات با درخواست کسب حداقل 30 درصد لیست‌های انتخاباتی تحمیل کند. حضور پررنگ‌تر زنان در امر انتخابات و طبعاً تعداد بیشتر آنان در مجلس می‌تواند آثار نسبی بر کسب حقوق تضییع شده آنها داشته باشد. قطعاً مجلس هفتم از هر گرایش که اکثریت را تشکیل دهد نمی‌تواند گام‌های کندتری نسبت به مجلس ششم که با فعالیت فراکسیون زنان پیشتاز حرکت‌های زنان در کشور محسوب می‌شود، در دفاع از حقوق زنان بردارد. به همین دلیل به نظرم این دو یعنی جنبش اجتماعی زنان و مجلس می‌توانند تأثیر متقابل بر یکدیگر داشته باشند.
الهه کولایی: ضمن تشکر از پرداختن به یکی از مباحث بسیار اثرگذار و مهمی که در جامعه ما مطرح است. لازم به ذکر است که در واقع ارتباط بین جنبش زنان و انتخابات مجلس هفتم و اساساً نقشی که مجلس شورای اسلامی می‌تواند در تأمین نیازها و خواسته‌های زنان ایفا کند. تصور من این است که مجموعه انباشت شده‌ای از مطالبات و تقاضاها در جامعه ما در بین زنان وجود دارد که فارغ از نامگذاری که صورت می‌گیرد، به دنبال مجاری مناسب برای پیدا کردن پاسخ مناسب در حال حرکت هست. با وجود موانع تاریخی که فرا روی رسیدن به پاسخ‌های مناسب این مطالبات وجود داشته من کاملاً با نظر خانم دکتر کدیور موافقم که در کنار نفی یا مقاومت در برابر پذیرش چنین انباشتی با هر مبنای تئوریک و توجیه فلسفی که ما شاهدش هستیم تصور من این است که نوعی ناباوری نسبت به شکل‌گیری چنین انباشتی در جامعه ما هست این جنبش وجود دارد و رو به بالندگی دارد و در مقاطع مختلف آثار خودش را نشان داده به‌ویژه با استفاده از فرصتی که در جامعه ما ایجاد شده است. تصور من هم همین است که مسائل مربوط به این نیازها و تقاضاهایی که در بخش زنان ما به آن می‌پردازیم جدا از روند کلی و عمومی تغییرات اجتماعی در جامعه نیست. آن مجموعه مطالبات و تقاضاهای متراکمی که به دلایل مختلف فرصت پرداختن به آنها نیست، نتوانسته پاسخ خود را پیدا کند. و به حجم متراکمی از تقاضا تبدیل شده است، زنان هم به عنوان یک گروه اجتماعی به حرکت در آمده تا در کنار دیگر اقشار اجتماعی مطالبات خاص خودشان را جست‌وجو کنند. شواهد زیادی از این حرکت و این پتانسیل انباشته شده وجود دارد. اگر برگردیم و به تجربه دو دهه گذشته نگاه کنیم می‌بینیم نقش زنان در انقلاب اسلامی، نقش زنان در دفاع از نظام و این آب و خاک، نقش زنان در تحمل پرداختن هزینه‌های ویرانی جنگ و ناکامی‌ها و محرومیت‌هایی که در طول سالهای متمادی همواره شکل گرفته در این ایام برجسته و بارز بوده، اما طبق یک قاعده که در همه جا وجود داشته، آنجا که قدرت وجود دارد با غیبت زنان مواجه بوده‌ایم و هر چند تغییراتی در این عرصه شکل گرفته اما این یک واقعیت ملموس است که در کشورهای مختلف جهان عمومیت دارد. در کشورها به لحاظ توسعه نیافتگی سیاسی و اجتماعی بارزتر و ملموس‌تر بوده و مجلس به عنوان یک نهاد انتخابی، یک نهاد برخاسته از متن جامعه و نهادی که ارتباط مستقیم با رفتار رأی دادن مردم پیدا می‌کند، در واقع نهادی است که با بسیج جامعه با تذکر به جامعه با متوجه کردن گروههایی از جامعه که اینجا مسأله زنان مورد توجه ما هست در استفاده از فرصت راه یافتن به عرصه قدرت برای تأثیر گذاشتن بر زندگی زنان به نظر می‌رسد ارتباط اثرگذار و گسترده بین این دو مسأله ایجاد کرد. یعنی زنان همیشه از دسترسی به قدرت محروم بوده‌اند. (این همیشه به این معناست که نسبتش دیده می‌شود) انتخابات مجلس فرصتی است تا زنان با ایفای نقش مؤثرشان این محرومیت را کاهش بدهند. لذا یک ارتباط مستقیم وجود دارد و البته همه می‌دانیم مجلس طبیعتاً ایفای وظیفه قانونگذاری و ایفای وظیفه نظارتی را به عهده دارد. طبیعتاً ما در هر دو وجه دچار مشکل جدی هستیم. که تحت تأثیر میراث فرهنگی و تاریخی جامعه ما است طبعاً فکر هم نمی‌کنیم صرف قانونگذاری مشکلات را رفع کند اما حضور متشکل زنان می‌تواند به رفع بخشهایی از این ناهنجاری‌ها کمک کند لذا تصورم این است که ارایه تصویر واقعی و نه مخدوش در چارچوب ملاحظات سیاسی که امروز با آن مواجه هستیم از نقشی که زنان می‌توانند در قانونگذاری و در اصلاح قوانین و بهبود قوانین به نفع زنان، مبارزه با تبعیض علیه زنان می‌تواند در کاهش نادیده گرفتن حقوق زنان که مصادیق زیادی از آن را می‌توان ارایه کرد.
این فرصت، فرصت بسیار مناسبی است که فراتر از ساختارهای متصلب فرهنگی و اجتماعی که زنان مجال حضور در عرصه‌های قدرت و اعمال نظارت بر دستگاههای مختلف برای جلوگیری از تضییع حقوق آنها را بویژه در عرصه تأمین حقوق مدنی آنها فراهم کند تا بتوانند اثرگذار باشند بنابراین با توجه به شرایط جامعه ما اگر تصویر روشنی از این حضور و تأثیر این حضور بر زندگی روزمره زنان و نه فقط در نگاههای وسیع و کلان بلکه در لحظات و جزء به جزء شبانه‌روز با آن مواجه هستند، ارایه کنیم و این تأثیر را تبیین کنیم و جامعه را متوجه کنیم که در کنار دیگر مسائل این حضور چقدر می‌تواند اثرگذار باشد و به تغییر در رفتارها کمک می‌کند و تسریع بدهد، حتماً قادر خواهیم بود پاسخ قابل قبولی به این مطالبات انباشته شده، ارایه کنیم. مضافاً اینکه به نظر می‌رسد برای رفع دغدغه‌ها یا پاسخ دادن به دغدغه‌هایی که زنان در جامعه ما با آن مواجه هستند، در رأس آنها پذیرش هویت انسانی زنان است و این که جامعه با هر نگاه و تحلیل، قرن‌ها تحت حاکمیت نگاه مرد محور قرار داشته، انسان بودن زن را و پیامدها و توالی آن را بپذیریم که فکر می‌کنم برداشتن گام بسیار بلندی در جامعه ما خواهد بود، بگذریم از تکریم‌های بسیار طولانی و حجیمی که از زنان، نقش و جایگاه و هویت آنان شده است. مقصود بیشتر، ما به ازای این ادبیات است. این مناسب‌ترین راه و مؤثرترین راهی است که می‌تواند زنان در جامعه ما را در ساختارهای کنونی اجتماعی ـ سیاسی و در رسیدن به این خواسته‌ها کمک کند. در کنار آن باید نهادینه شدن این مطالبات، سازماندهی شود که خوشبختانه گام‌های خوبی در این زمینه برداشته شده متشکل شدن تقاضاها و مطالبات زنان را می‌توانیم از رشد قابل توجه سازمان‌های غیردولتی در سال‌های اخیر و در میان گروه‌های مختلف زنان را مبین این حرکت بدانیم. نگاه کلانی از این تحولات می‌تواند ارتباط مثبتی بین انتخابات مجلس هفتم و ارتقای جنبش زنان در جامعه ارایه کند.
شهربانو امانی: همان‌گونه که در بخش‌هایی از سخنان همکارانم آمد، علت اینکه زنان تاریخچه مشخصی از آغاز فعالیت‌های خود ندارند به این برنمی‌گردد که زنان فعال نبوده‌اند و یقیناً چون خود آنها در نگارش تاریخ نقش نداشته‌اند فعالیت‌ها و تلاش‌های آنها منعکس نشده است. کلیه شواهد و قراین حاکی از آن است که تمام فعالیت‌های اجتماعی و تاریخی که در کشور ما به وقوع پیوسته با فعالیت زنان عجین است. حال اگر بخواهیم از انقلاب مشروطه که یک نمادهای روشنی در اختیار ما است، بحث کنیم زنان وظیفه خود را در قبل کشور انجام داده‌اند. ولی با توجه به اینکه اولویت‌هایی در کشور حادث بوده، طبیعتاً سعی کرده‌اند اولویت ملی و نوعدوستی را ترجیح بدهند بر خواسته‌های شخصی خودشان در مجلس پنجم قبل از انقلاب زنان مجلس را از «بحران» نجات دادند و این نشانگر این است که همیشه حضور داشته‌اند یا نقش زنان در انقلاب نقش پررنگی بوده است.
آنجا که حضرت امام(ره) می‌فرماید زنان اگر در این نهضت نقش بیشتری نداشتند، نقش کمتری نداشتند. اما زنان همیشه با توجه به اولویت‌هایی که برای خود قایل بوده‌اند سعی بر آن داشته‌اند که اولویت‌هایی غیر از اولویت‌های مردان به دنبال آن بوده و هستند. مثلاً سعی کرده‌اند در عرصه‌های اجتماعی بیشتر وارد شوند. بیش از مردان سعی کرده‌اند نقش خود را در مناصبت اجتماعی و آموزشی ایفا کنند تا اینکه به دنبال تکیه زدن بر اریکه قدرت باشند. هم نتوانسته‌اند و البته هم نخواسته‌اند، چون حق گرفتنی است و همواره عرصه برای استیفای حقوق زنان تنگ بوده است، اما در دوم خرداد زنان بیش از گذشته اعتماد کردند. چون فکر می‌کردند مطالباتشان در کنار مطالبات اجتماعی و سیاسی پیگیری می‌شود. لذا این مسأله که خودشان به مجلس راه یابند یا اینکه مردان را برای پیگیری مطالباتشان به مجلس بفرستند برای زنان بی‌اهمیت شد. همچنین در کابینه نیز همین‌طور است. ولی به یقین می‌بینیم که عقبه این جنبش امروز با وجود توزیع ناعادلانه امکانات، خصوصاً در بخش آموزش دختران برای راه یافتن به دانشگاه در حال پیشی گرفتن از هم هستند. چرا؟ زیرا می‌خواهند علمی وارد شوند و مسئولان را وادار به پاسخگویی کنند. حال که برخی قایل به جنبش برای زنان نیستند می‌خواهم به آمار زنان شرکت‌کننده در انتخابات به عنوان کاندیدا نگاه کنند که در دورترین روستاها خود را در چنان اوج اعتماد به نفسی دیده که پا به عرصه می‌گذارد و جالب این است که افکار عمومی را با خود همراه می‌کند. این مسائل به مثابه یک زنجیر به هم وصل شده بدون سازماندهی مناسب و رهبری واحد عمل می‌کند. من شخصاً همه این مسائل را نشان‌دهنده این می‌دانم که جنبش زنان آهسته و پیوسته کار خودش را انجام داده است. با توجه به این مباحث اگر به دنبال این هستیم که روش‌ها و راهبردها را برای حضور بیشتر زنان در انتخابات مجلس هفتم ارزیابی کنیم باید نقش رسانه‌ها خصوصاً مطبوعات را نادیده بگیریم، تبلیغات در تبیین این مسأله که حضور زنان در مهمترین نهاد نظام چه آثار مطلوبی می‌تواند داشته باشد نقش مهمی ایفا می‌کند.
فریبا داودی مهاجر: شما به دو نکته مهم اشاره کردید، با توجه به مباحث دیگری که دوستان مطرح کردند من لازم می‌بینم که به این دو نکته پاسخ گویم که چرا جنبش زنان تاریخچه ندارد و اساساً مهمترین دغدغه زنان چیست؟ اولاً اینکه جنبش زنان بسان دیگر اتفاقاتی که برای زنان رخ می‌دهد در یک نگاه مرد محورانه در این تاریخ هم حذف شده است زنان اصولاً از تاریخ حذف شده‌اند. از فلسفه حذف شده‌اند. از علم حذف شده‌اند که یکی از این عرصه‌ها هم عرصه «تاریخ» است که باید خیلی کنکاش کنیم که رد پای زنان را در تاریخ خصوصاً تاریخ ایران ببینیم، خیلی نگذشته که «سعید شوشتری» در حضرت عبدالعظیم بست نشست و زنان را بخاطر اینکه در صدد تأسیس مدارس دخترانه بودند تکفیر کرد. جالب آنکه این شخص اعلامیه‌های خودش را به یک شاهی در حضرت عبدالعظیم می‌فروخت و خیلی نگذشته از زمانی که «جنبش غیبی نسوان» که اولین جنبش یا اولین انجمن سیاسی زنان است در ایران تأسیس شد اما هیچ‌کس متوجه نشد که اسامی این افراد چه بود حتی بعدها خودشان اسامی خودشان را افشا نکردند اما درخواستی را به مجلس وقت ارایه کردند که فعالیت انجمن‌های زنان رسمی شود اما شرح مذاکرات مجلس درباره این درخواست تنها شرح مذاکراتی است که در مجلس حذف شده است. در همان جلسه آقایان صحبت‌هایی کرده‌اند به عنوان مثال یک نفر از آقایان به نام «علی نقی‌خان» که دماوندی بود می‌گوید: ما می‌دانیم که این زنان دنبال چه «مفسده‌یی» هستند و ما فکر می‌کنیم نباید در این‌باره صحبت شود ولی در نهایت این طرح رد شد و هیچ‌وقت دیگر هم مطرح نشد.
علی‌رغم همه تکفیرها و طردها همین زنان، اجتماعی را تشکیل دادند و قرار گذاشتند که تمام پول جهزیه دخترانشان را صرف تأسیس مدارس کنند. ظرف سه سال 63 مدرسه دخترانه در ایران تأسیس شد که لیست این مدارس در روزنامه شکوفه که توسط یک خانم تأسیس و اداره می‌شد موجود است و می‌توان به آن مراجعه کرد. خانم‌ها وقتی اراده کردند ظرف سه سال با همه موانعی که سر راهشان بود توانستند 63 مدرسه دخترانه تأسیس کنند. به هر حال این حرکتی که در زنان به وجود آمد روی یک اندیشه که سه دوره و سه مرحله را طی کرد کم‌کم کمرنگ شد. اندیشه‌ای که آن زمان در بین روحانیون وجود داشت و تا دهه چهل نیز ادامه داشت، فکری بود که در چند فاکتور تجلی می‌یافت اول اینکه «زنان در آفرینش با مردان برابر نیستند.» دوم؛ «زنان در حقوق و تکالیف با مردان برابر نیستند» سوم؛ زنان برای مشارکت اجتماعی هیچ جوازی از سوی آن تفکری که در آن زمان وجود داشت نداشتند که یک فرد با نام تهرانی علمدار این تفکر بود که یک جمله «جالبی» دارد که در رسانه نکاحیه‌اش می‌گوید: «برای زنان بهتر این است که یا باردار باشند یا بچه شیر بدهند.»
این تفکر وجود داشت و تا دهه چهل گفتمان مسلط بود و ادعا هم داشتند که دلیل آن تعبدی است و نباید نگاه شک و شبهه داشته باشید. باید کامل و مطلق این را بپذیرد. در همان زمان رساله‌ای نوشته می‌شود تحت عنوان رساله تأدیب نسوان که به شدت زنان را مورد تهاجم قرار می‌دهد.
«بی‌بی خانم اصغرآبادی» به این رساله پاسخ می‌دهد. وی در رساله‌ای با عنوان «معایب‌الرجال» می‌گوید: «مردان هر جوری که به خودشان نگاه می‌کنند به دنیا نگاه می‌کنند. این تفکر از دهه چهل به بعد تغییر می‌کند تا دهه هفتاد که علمدار این تغییر مرحوم امام(ره)، دکتر شریعتی، علامه طباطبایی بودند و تغییری را که در این زمینه ایجاد می‌کنند اعتقاد این افراد برعکس اعتقادات افرادی که در دهه چهل فعالیت می‌کردند که بیشتر روایی بود اعتقاد این افراد بیشتر «قرآنی» است که می‌گوید: زنان و مردان در آفرینش برابرند، زنان حق مشارکت اجتماعی دارند اما در مقوله سوم که حقوق و تکالیف است یک مسائلی را داشتند، خود این گفتمان بعد از دهه هفتاد توسط روحانیون دیگری تغییر می‌کند ما هم می‌توانیم تجدیدنظر کنیم در متون، با توجه به زمان و تحرکاتی که امروز می‌بینیم نمی‌توانیم بگوییم که تأثیر نداشته قطعاً آن اندیشه‌ها بر رواج یک عمل تأثیر داشته و مطالبات هم بر گسترش این اندیشه مؤثر بوده است. اما در پاسخ به پرسش دوم که زنان از جنبش اجتماعی چه می‌خواهند؟ گفتمان زنان در ایران گفتمان برابری‌خواهی است، گفتمان برابری‌خواهی در چهار حوزه «منزلت، قدرت، ثروت و اطلاعات». واقعیت این است که زنان ما در طول تاریخ از این چهار محور دور بوده‌اند یعنی برابری نه در قدرت داشتن نه در ثروت و نه در منزلت اجتماعی و نه در اطلاعات که اگر این چهار مفهوم را در حوزه‌های اجتماعی مورد بحث قرار بدهیم و درباره آنها گفت‌وگو کنیم به تفکیک فکر می‌کنم گام‌های مؤثری می‌توانیم برداریم. جنبش یک حرکت و یا یک پوشش است با یکسری اهداف خاص و یکسری افراد خاص. آن اشتباهی که در ایران همواره تکرار می‌شود این است که جنبش‌های مدرن را با جنبش‌های متعارف اشتباه می‌گیریم. فکر می‌کنیم ما جنبش زنان نداریم بخاطر اینکه ما خودمان را با جنبش‌های متعارف مقایسه می‌کنیم. جنبش‌های جدید چهار فاکتور دارند. اول شرایط باید کاملاً تبعیض‌آمیز باشد که در ایران هست یعنی یک شکاف عمیق اجتماعی مابین زنان و مردان وجود داشته باشد که در ایران این شکاف خیلی عمیق است. دوم اینکه سازمان‌های غیردولتی و دولتی، احزاب و سازمان‌ها همه در این‌باره باید فعال باشند که در توضیح این پارامتر لازم است این نکته را توضیح بدهم که جنبش مدرن جنبشی است که مابین جنبش انقلابی و جنبش بوروکراتیک قرار می‌گیرد نه آنقدر انقلابی است و نه آنقدر اداری، خشک و بسته است که قدرت فعالیت افراد را کنترل کند، جنبش‌های مدرن، جنبش‌هایی هستند که شما هدف دارید اما خیلی شورشی نیستید. جنبش اجتماعی اینگونه پدید می‌آید. ما نمی‌توانیم بگوییم که فقط یک حزب می‌تواند آن را به وجود بیاورد یا سازمان‌های غیردولتی آفریننده آن هستند. مجموعه اینها در پیدایش یک جنبش اجتماعی مؤثر است، که ورود به آن و خروج از آن بسیار آسان است. برعکس جنبش‌های متعارف که انقلابی و مخفی است برای همین است که ما به جنبش اصلاحات به عنوان یک جنبش مادر، جنبشی شفاف می‌گوییم. ما همه چیز را علنی بیان می‌کنیم. البته باید به این نکته هم اذعان کنم که جنبش اصلاحات به نه خرده جنبش نیازمند است و اگر آن نه خرده جنبش فعال نشوند ما نمی‌توانیم جنبش مادر فعالی داشته باشیم. پرسشی که اساساً مطرح می‌شود این است که چرا جنبش اصلاحات کم انرژی شده است. یکی از دلایل اصلی آن این است که ما خرده جنبش‌های خودمان را تقویت نکرده‌ایم یا به چشم رقیب به آن نگاه کرده‌ایم. یعنی فکر کرده‌ایم که جنبش دانشجویی یا عین ما باشد یا نباشد، جنبش زنان در تملک ما باشد یا نباشد و همین نگاه باعث تضعیف خرده جنبش‌ها شده و این خود به خود باعث شده که جنبش مادر را منهای مسائل بیرونی که جنبش اصلاحات را تحت تأثیر خودش قرار داده تقویت کنند. اما خصلت سومی که باید داشته باشند گفتمان گسترده‌ای است که تحت عنوان گفتمان فمینیستی است و راههای برون رفت خوبی را در مورد مسأله زنان به ما می‌دهد و چهارمین پارامتر این است که آمادگی وجود داشته باشد. این افراد باید آماده باشند که صدای اعتراض خود را به گوش حاکمیت برسانند. چنانچه این آمادگی به تمامی فراهم نباشد جنبش زنان به شکل عملگرای غیرآشکار از درون منازل و به شکل گستره آماده است تا صدای اعتراض خود را به گوش حاکمان و مسئولان نظام برساند. اینکه چقدر بتواند از مطبوعات استفاده کند یا افکار عمومی را جلب کند که بحث دیگری است.
اعتماد: شمه‌ای از تاریخ شفاهی جنبش زنان بیان شده اما دستیابی به منزلت اجتماعی، قدرت، ثروت و اطلاعات به عنوان فوری‌ترین نیاز زنان و ارتباط این چهار با انتخابات هفتم پیوندی بجا بود. اما سؤالی که همواره مطرح است این بود که آن جریان و تفکری که اساساً از پایه و اساس با فعالیت زنان مخالف است و قایل به سپردن قدرت به دست زنان نیست به خوبی از کلیه امکاناتی که در اختیار دارد می‌تواند علیه زنان استفاده کند اما با وجود اینکه زنان به خواسته‌ها و اهدافی که دنبال می‌کنند وفادار و متعهد هستند، قدرت سازماندهی هواداران خود را برای مقابله با این بسیج امکانات جریان مخالف ندارند، ما در عرصه‌های مختلف فکری و عملی و در حوزه‌های متعدد اعم از دانشگاه و مجامع علمی هنری، کانون‌های ادبی، سازمان‌های غیردولتی، احزاب و گروه‌ها دارای زنان توانمندی هستیم اما در این حوزه‌ها و با وجود این پتانسیل‌ها جنبش زنان ایران دارای ضعف است. برای فهم بهتر مطلب، اگر لایحه کنوانسیون رفع اشکال تبعیض علیه زنان را مثال بزنیم جناحی که مخالف تصویب این لایحه بود، کلیه امکانات انسانی و رسانه‌ای خود را بسیج کرد تا از تصویب این لایحه در مجلس و نیز تأیید آن در شورای نگهبان جلوگیری کند. اما در مقابل هیچ واکنشی به غیر از چند یادداشت و مصاحبه در مطبوعات، ما از زنان فعالیت دیگری ندیدیم. سؤال این است چرا با توجه به اینکه زنان در همه عرصه‌ها و زمینه‌هایی که ذکر آنها رفت، فعال هستند چرا نمی‌توانند خود را برای یک هدف واحد که دربرگیرنده همه زنان است، بسیج کنند.
جمیله کدیور:
من این بخش از سخنان شما که زنان قدرت سازماندهی ندارند را نمی‌پذیرم. چرا که تعداد زیاد NGOها و سازمان‌های غیردولتی که زنان سازماندهی آنها را به عهده داشته‌اند، در حال حاضر مشغول فعالیتند و در حوزه‌های مختلف اثرگذارند و همین مبین این است که زنان این دغدغه را دارند و سعی کرده‌اند حول یکسری محورهای مشخص برنامه بدهند. سازماندهی کنند و اهداف خودشان را پیگیری کنند که شامل مباحث متعددی اعم از مسائل زیست محیطی، عام‌المنفعه، مسائل سیاسی و فرهنگی، مباحث مطبوعاتی، مبارزه با آسیب‌های اجتماعی، حمایت از حقوق کودکان و زنان و... را نیز در بر می‌گیرد. اینها در حقیقت شاخص‌هایی هستند که نشان‌دهنده این است که زنان هم قدرت سازماندهی دارند و هم توانسته‌اند آن اهداف خودشان را در قالب سازمانها پیگیری کنند. مسأله این است که چرا حرکت آنها بروز و نمود چندانی ندارد؟ و ما باید این مسأله را علت‌یابی کنیم. اول اینکه زنان در جامعه ما دغدغه‌ها و نقش‌های مختلفی دارند، یک زن باید همزمان با اینکه فعال اجتماعی است. یک همسر با یک مادر خوب هم باشد. به حیث این نقش‌های مختلفی که دارد ناگریز است که وقت خود را توزیع کند بین فعالیت‌های مختلف خود. در حالی که شما این انتظارات را از یک فعال اجتماعی مرد ندارید. آقایان بیشتر وقت خود را مصروف به دغدغه‌ای می‌کنند که در حوزه عمومی با آن سر و کار دارند. برای همین ارزیابی‌هایی که می‌شود بر همین اساس است و باید این را به عنوان یک عامل اساسی در نظر بگیریم. در عین حال امکاناتی که در اختیار خانم‌ها هست، بسیار محدود است. همین منابع چهارگانه قدرت که به آن اشاره شد، یعنی دسترسی به قدرت، اطلاعات، ثروت و منزلت، چیز اندکی نیست. خانم‌هایی که از این چهار مؤلفه بی‌بهره یا کم‌بهره هستند. طبیعی است نمی‌توانند در یک رقابت عادلانه بهره‌مند شوند. مثل این است که در یک مسابقه دو، دست و پای یکی از شرکت کنندگان را ببنیدیم و انتظار داشته باشیم که او برنده این مسابقه ناعادلانه شود؟ پس برای همین است که تلاش‌هایشان نمود خیلی کمرنگی نسبت به تلاشی که آقایان دارند از طرف دیگر نبود. ابزار رسانه‌ای مناسب با جهت‌گیری غیر مردسالارانه نیز مزید بر علت شده است و همین حرکت‌های زنان را تحت پوشش رسانه‌ای قرار نمی‌دهد و این نشان می‌دهد که رسانه‌ها معمولاً نسبت به عملکرد خانمهای فعال بی‌توجه‌تر هستند. به عبارتی حوزه مسائل زنان در انتهای اولویت‌های مطبوعات قرار می‌گیرد. اگر بگوییم خیلی از مطبوعات اصلاً توجهی به این قضیه ندارند، این هم به دلیل نگاهی است که مدیران مسئول به این مباحث دارند. اصلاً نسبت به مسائل زنان حساسیت چندانی ندارند. در ثانی معمولاً به چهره‌های فعال خانم‌ها این نگاه مضاعف می‌شود. شما اگر یک خانم فعال اجتماعی باشید و با یک مرد فعال اجتماعی یک حرف را بزنید، قطعاً آن کسی که اولویت دارد در درج مطالبش آن مرد است. این هم یکی از مشکلاتی است حتی اگر نهادها و سازمان‌های فعال زنان وجود داشته باشند، نوعاً حرکت‌ها و فعالیت‌هایشان با لطف و مهر و نه از طرف ارگانهای دولتی بلکه از سوی نهادهای جامعه مدنی ما موجه نمی‌شود. این هم شامل مطبوعات می‌شود، هم شامل احزاب و گروه‌های سیاسی، البته این امر هم برمی‌گردد به اینکه زنان در سطوح بالای سیاستگذاری رسانه‌ها و مطبوعات و احزاب حضور ندارند که از هم‌جنسان خود دفاع مقتضی به عمل آورند. بنابراین فکر می‌کنم هم اینها دخیل هستند به علاوه حالا که بحث کنوانسیون را مطرح کردید، در مورد این قضیه پیش آمده مسأله دیگری هم وجود دارد، علاوه بر مسائل پیش گفته بین نوع نگرشی که باز تولید شده در جامعه ما و جزیی از فرهنگ سیاسی ما شده است نوعاً از طریق خانم‌ها ایجاد شده، فرزندان در همین خانواده‌ها رشد می‌کنند، زمینه‌های یکسری تفکرات در ذهنشان ایجاد می‌شود. اگر ما می‌بینیم یکی از محورهای اساسی و قدرتمندی که مخالفت می‌کند با کنوانسیون رفع تبعیض، یک عده از خانم‌ها هستند این را ما نباید به اصطلاح تعجب کنیم. این نوع نگرشی که ممانعت می‌کند از رشد و ارتقای زنان بعضاً ریشه‌اش ممکن است در ذهنیت خیلی از خانم‌هایی باشد که این نگرش را دارند و این نگرش را باز تولید می‌کنند و از کانالهای مختلف ممکن است به سایر اعضای خانواده و جامعه منتقلش کنند. این نگرش هم در قالب ضدیت با کنوانسیون نمود پیدا می‌کند. هم در برخی مواضع متحجرانه که اصولاً حضور و فعالیت زنان را در عرصه عمومی برنمی‌تابد و هم...
الهه کولایی: ما باید واقعیت‌های جامعه‌مان را بیش از آن چیزی که دوست داریم وجود داشته باشد در تحلیل وضعیتی که با آن مواجه هستیم توجه کنیم یعنی این درست است تفکری که مخالف حضور همه‌جانبه زنان یا در واقع پذیرش نقش‌های جدید از سوی زنان هست در برابر این تمایل بشدت مقاومت می‌کند از طرف دیگر ما از یک تمایل و خواسته و یک آرزو به شکل انباشته شده صحبت می‌کنیم ولی به ساز و کار بالفعل شدنش و واقعیت شدنش کمتر توجه می‌کنیم. ما از گسترش نهادهای اجتماعی در حوزه زنان صحبت می‌کنیم ولی در کلیت جامعه و کلان جامعه ما چه سهمی دارند؟ این نهادها و فعالان این نهادها چه درصدی از جامعه ما را تشکیل می‌دهند؟ من فکر می‌کنم به دلیل سیطره نظام آموزشی و نظام تربیتی که زنان را همواره به ایفای نقش‌هایی در خدمت مردان توصیه می‌کند و در واقع نقش دست پایین‌تر و مادون‌تری را برای زنان تجویز می‌کند از محتوای کتاب‌های درسی می‌توانید شروع کنید تا به تصویری که از زنان در صدا و سیمای جمهوری اسلامی عرضه می‌شود با آرمانهای انقلاب اسلامی چقدر مطابقت دارد؟ ما با یک معضل باز تولید ناهنجاریها و نارسایی‌ها مواجه هستیم که یکی از عواملش خود زنان هستند. زنان به عنوان موجوداتی که تحت تأثیر نظام موجود تربیتی و فرهنگی جامعه هستند، نظامی که به باز تولید ناباوری‌ها نسبت به توانایی‌های زنان کمک می‌کند. نظامی که شکل‌گیری اعتماد به نفس در زنان را با دشواری مواجه می‌کند و بطور طبیعی شرایطی که در جامعه ما وجود دارد و به دلیل نابالغ و نورس بودن نهادهای مدنی، درست است که ما یک روند قابل توجهی از رشد نهادهای مدنی را مورد توجه قرار می‌دهیم ولی برای اینکه منشأ تغییرات جدی در جامعه ما قرار بگیرد هنوز نیازمند تلاش پیگیری و مداومت هستند، این کاری است که به نظر من بخوبی شروع شده و بخوبی هم پیش می‌رود و اگر ما بتوانیم این را تقویت کنیم و گسترش بدهیم حتماً خواهیم توانست به بالفعل شدن این استعدادها و توانمندی‌های زنان برسیم. اما اگر بخواهیم یک ارزیابی غیر واقع‌بینانه از آن داشته باشیم تصورم این است که کمکی به ما نخواهد کرد، نظام هنجارپذیر موجود در جامعه ما که اشاره کردم به ما کمک نمی‌کند در جهت اصلاح وضع موجود و همانطور که توجه دارید ما نیازمند تغییر در نگرش‌ها و باورها هم در زنان نسبت به خودشان و هم در مردان نسبت به زنان هستیم. اما فکر می‌کنم برنامه‌ریزی برای محقق شدن این هدف کمتر صورت گرفته است و بیشتر در سطح شعار، حرف و بایدهای کلامی متوقف بودیم با برنامه‌ریزی‌های عملی و اجرایی، شاید مهمترین کاری که در این زمینه باید انجام می‌شد از طریق آموزش و پرورش بود که حداقل در دورانی که جنبش اصلاحات گسترش پیدا کرده غفلت اساسی از این وجود داشته، درست است که برخی نهادها اساساً در اختیار اصلاح‌طلبان نبود تا چنین تغییری برایش برنامه‌ریزی کنند ولی نهادهایی هم که به‌ گونه‌ای در اختیار این جریان قرار داشته در این جهت از آن استفاده نشده و من فکر می‌کنم با توجه به باورهای انقلاب اسلامی و آنچه ما در واقع این حرکت را در چارچوب این نگرش‌ها تجربه کردیم تغییر انسان، تغییر نگرش‌ها و باورهای انسان نسبت به خودش، نسبت به دیگران و جهان و این پدیده مغفول باقی مانده و لذا آنچه بیشتر تصور می‌کنیم ما در تحلیل وضع موجود در رابطه زنان مشاهده کنیم بیشتر حرف و شعار است تا ما به ازای عملی. لذا در پاسخ به این پرسش که چگونه است زنانی که چهره‌های درخشانی از خود در عرصه‌های مختلف داشته‌اند در زمینه به نتیجه رسیدن تغییرات عملی و اجرایی آنگونه که باید و شاید نتوانسته‌اند منشأ تأثیر باشند علت این است که ما کمتر به مبانی پرداخته‌ایم و تغییرات جامعه را در جهت خواست سیاسی و از تأثیر بر بنیادها، زیرساخت‌ها و مبانی فرهنگی برای رسیدن به این اهداف شاید به نوعی باز مانده‌ایم. یا از آن غفلت کرده‌ایم لذا برای اینکه این استعدادها، ظرفیت‌ها و توانمندی‌های زنان را بتوانیم ساماندهی و سازماندهی کنیم قبل از هر چیز نیازمند عزمی در کلان سیستم در عمل نه در شعار چون در طول 24 سال گذشته انبانی از بیانات شیوا و زیبا نثار زنان شده اما زنان هنوز از اثبات حقوق اولیه و انسانی خودشان بازمانده‌اند علوم تغییر و مقاومت در برابر تغییرات در قانون مدنی ما این ادعا را اثبات می‌کند که ما از تغییرات جدی و اساسی برای برابری انسانی زنان و مردان اگر نگویم بازمانده‌ایم اما می‌توان گفت به نتایج قابل قبول دست پیدا نکرده‌ایم این علتش را برمی‌گردانم به اینکه به لوازم و ابزارهای موردنیاز کمتر توجه کرده‌ایم. یعنی همانگونه که اشاره کردم روند جامعه‌پذیری، روند انتقال هنجارها، روند یادگیری و کسب ارزشها متأسفانه در جامعه ما دست‌نخورده باقی مانده، علی‌رغم تحولات سیاسی این مبانی و این زیرساخت‌ها توجه لازم را دریافت نکرده‌اند، لذا از مسائلی صحبت می‌کنیم که کمتر به لوازمش توجه می‌کنیم به همین دلیل است که ما در واقع نتوانستیم از این امکان عظیم انسانی و گروههای زنان وجود داشته به درستی استفاده کنیم. اگر بتوانیم ارزیابی دقیقی از علل این مسأله داشته باشیم می‌توانیم آن را جبران کنیم و این میسر نمی‌شود جز با سازمان دادن زنان در نهادهای اجتماعی اعم از سیاسی و غیرسیاسی البته در کنارش هم باید عزم حاکم بر دستگاه اجرایی برای رفع این نارسایی‌ها و این عقب ماندگی‌ها و شرایط غیرقابل قبولی که با اندیشه‌های انقلاب اسلامی و دیدگاهی که امام خمینی درباره زنان و ضرورت حضور زنان که منطبق بر همان مطالبی است که در بحث‌های توسعه تاکید می‌شود که نیمی از ظرفیت انسان جامعه را زنان در خدمت اهداف توسعه سازماندهی شود و به کار گرفته شود.
اینها را در عرصه عمل ببینیم، مشکل ما این است که در سیاست خارجی و سیاست داخلی و در همه عرصه‌ها و منجمله عرصه مسائل زنان وجود دارد که فکر می‌کنیم صرف کلمه زیبا دردی را درمان می‌کند و مشکلی را حل می‌کند انتقال بدهد.
شهربانو امانی: بحث در این حوزه بود که اگر چنانچه جنبش زنان وجود دارد که همه دوستان هم اتفاق‌نظر داشتند که دارد و پیشینه آن را شفاف کردند پس چه شد که توان سازماندهی خود را ندارند، من فکر می‌کنم اگر چنانچه ریشه‌یی به موضوع نگاه کنیم و در واقع از بحث نخبگان جامعه مقداری گسترده‌تر کنیم و برگردیم به باورهای عمومی و سوال مهمی که چرا عده‌یی در یک زمان‌هایی مخالف حضور زنان هستند، اندیشه، اعتقاد و حتی آیه و حدیث هم می‌آورند و وقتی که می‌خواهند زنان حضور داشته باشند دوباره حدیث و آیه می‌آورند؟
سوال این است که یک زمان می‌گفتند حجابی که بر سر زنان است موجب عقب ماندگی کشور است شخصی به نام رضاخان پیدا می‌شود و کشف حجاب می‌کند و به اصطلاح آزادی به زنان اعطا می‌کند تا کشور مسیر توسعه را پیدا کند. پنجاه سال آن الگوها را تقریباً می‌پذیرند اما علی‌رغم پذیرش نسبی این الگو از سوی زنان، توسعه‌یی شاهد نبودیم. بعد از انقلاب اسلامی علی‌رغم اینکه زنان به حجاب اعتقاد داشتند دوباره فشار آمد که اگر زنان حجاب نداشته باشند کشور مسیر توسعه را پیدا نمی‌کند و الان شاهد یک تضاد بین نسلهای مختلف هستیم در واقع این یکی از چالش‌های مهم کشور است. عرض این است باورهای ریشه ما چیست؟ باورهای فرهنگی ما چیست؟ علی‌رغم توسعه ارتباطی هنوز هستند افرادی که دختران را به عنوان کالا به دیگران هدیه می‌دهند. در دوره پنجم وقتی طرحی را درباره زنان به مجلس ارایه می‌کردیم بیش از آنچه فحش و ناسزا می‌شنیدیم برخی از نمایندگان تهران ادعا می‌کردند که اگر شما زنان را با حقوق خودشان آشنا کنید، اینها تحمل نمی‌کنند. یعنی جامعه یاد گرفته برای اینکه حداقل‌ها را از دست ندهد برای اینکه پایش به دادگاه کشیده نشود زن باید «تحمل» کند. در جامعه‌یی که زنان امنیت جانی ندارند و اتکا می‌کنند به برخی احادیث و عقاید که باورهای آقایان است خب جنبش زنان اگر هست نمی‌تواند مساله را با یک روز اعلام کردن میلیون‌ها زن ایرانی را برای مطالبه حقشان به صحنه بکشاند. آیا با این باورها که برادرزاده از عموی خود ارث می‌برد چون فرد ذکور است اما دختر هیچ سهمی از ارث پدر خود ندارد فقط چون مونث است. با این حال چرا سازمان‌های غیردولتی، زنان اندیشمند، نمایندگان و سایر اقشار فعال نتوانسته‌اند اندیشه‌های خود را به سطح پایین هرم جامعه بکشانند. خصوصا در این مرحله گذار ظلم مضاعف بر زنان نرود. به نظر من قوانین ما باید از چنان استحکامی برخوردار باشد که قانون باید حد و مرزها را مشخص کند نه باورهای عرفی یک جامعه.
اغلب گفته می‌شود که زنان خودشان را باور ندارند اما معتقدم که زنان خودشان را باور دارند اما چون پشتیبانی نمی‌شوند از حق خودشان به خاطر کیان خانواده می‌گذرند. اگر بخواهم مثالی بزنم براساس آمار فائو بیش از 70 درصد محصولات کشاورزی را زنان تولید می‌کنند، چند درصد دستاورد و دسترنج زن متعلق به خودش است؟
فریبا داودی مهاجر: کمتر از یک درصد طبق آمار جهانی داریم.
شهربانو امانی: اما در ارتباط با کنوانسیون که بیان شد یک عده از زنان به این باور رسیدند که خودشان، خودشان را محکوم کنند. بخاطر دارم دوره پنجم مجلس وقتی بحث بر سر احتساب مهریه به نرخ روز بسیار داغ بود در یک مجلس قرآنی خانمی که مفسر قرآن بود گفت: اگر ؟؟ اسلام بر ما ظلم می‌کند، ما این ظلم را می‌پذیریم. این در حالی است که اسلام دین عدل است. این دیدگاه کسانی است که اهل قرآن هستند. از طرفی دختر 15 ساله‌یی که بخواهد به ازدواج با یک مرد پنجاه ساله جواب رد بدهد کدام کانون است که او را زیر چتر حمایت خود بگیرد؟ در مرحله گذار بخش عظیمی از تصمیم‌گیرانی که باید بسترسازی کنند آقایان هستند. با تمام باورهایی که همه ما داشتیم نتوانستیم یک وزیر زن به کابینه بفرستیم چون از حربه‌های دیگر استفاده می‌شود. آقایان این ریسک‌پذیری را ندارند. در انتخابات مجلس ششم راست و چپ نداریم باور و اعتقادمان در تهران با عنوان پایتخت سیاسی اجتماعی و قدرتی کشور جریان اصلاحات چند درصد به حضور زنان در مجلس اعتقاد داشتند، گفتند فرق نمی‌کند. زنان هر طرحی را بیاورند رأی می‌آورد این در صورتی است که در اقلیت بسر می‌بردند در صورتی که حضورشان در کمیسیون‌ها پررنگ باشد می‌توانند بر تلطیف فضا اضافه کنند. راست و چپ در لیست هر کدام شش نفر بود حتی یک سوم هم نبود این انتقاد بر هر دو جناح وارد است.
فریبا داودی مهاجر: سوال این بود که چرا زنان ما قدرت سازماندهی خود را ندارند؟ سازماندهی مثل خیلی از مسائل دیگر پارامترهایی دارد، ابزار، عوامل و منابع روی این مفاهیم خیلی دقیق نمی‌شویم. یکی از عوامل جدی برای سازماندهی زنان، مشارکت زنان است. بعد تفکر پدر و مردسالارانه در جامعه موجب می‌شود که این پویایی و تحرک اجتماعی که برای شرکت زنان در جامعه باید وجود داشته باشد از بین می‌رود. تفکر مردسالارانه یا پدرسالارانه منظور یک جنس نیست. منظور یک تفکر اقتدارگراست. وقتی تفکر اقتدارگرایانه داشته باشی حال چه زن باشی و چه مرد، این تفکر سالارانه در جامعه باز تولید می‌شود. از خانواده شروع می‌شود و کل نهادهای اقتصادی و سیاسی جامعه را در بر می‌گیرد. ما با یک نوع تفکر و نگرش است که مخالفیم نه با یک جنس، حال چه در زن متجلی شود، چه در مرد. هیچ تفاوتی نمی‌کند.
اما عوامل کاهش مشارکت زنان به اضافه مسائلی که دوستان به آن اشاره کردند، یکی موانع مشارکت فرهنگی است ما برای حضور زنان موانع جدی مشارکت فرهنگی داریم. آداب، عادات، رسوم، سنت‌ها، قبیله‌گرایی، قوم‌گرایی، تعصبات فامیلی، روحیه برترجویی که کم‌کم در این جنس موجب شده که ساختار فرهنگی ما آنچنان متصلب باشد که اجازه شرکت گسترده زنان در جامعه وجود نداشته باشد. مگر اینکه یکسری خانم‌هایی که در عرصه حاضر می‌شوند، ساختارشکنی می‌کنند که البته این خیلی مهم است.
«اعتماد» سوال این بود که چرا زنان ما با وجود توانمندی‌هایی که در عرصه‌های مختلف دارند قدرت بسیج نیروهایشان را ندارند؟
فریبا داودی مهاجر:
هیچ پدیده‌یی یک سببی نیست، همه پدیده‌های اجتماعی چند سببی هستند. یکی از آن موانعی که مدنظر شماست قطعاًٌ ساختار فرهنگی جامعه است، پدری که اجازه نمی‌دهد، برادر همسر که اجازه نمی‌دهد. همه ناشی از اعمال قدرت مردانه است. حالا این چگونه اتفاق می‌افتد. قدرت اصولا با سه ابزار اعمال می‌شود. قدرت تنبیهی، قدرت تشویقی و شرطی شدن در قوانین مدنی ما هم قدرت تشویقی، هم قدرت تنبیهی، هم شرطی شدن در اختیار مردان است.
وقتی در «ماده 1117» حق کار کردن به عهده مرد است و اگر مرد تشخیص بدهد که زنش نباید کار کند، قاضی موظف است که کارفرما را ملزم کند به اخراج زن از کار، یعنی زن توان دستیابی به قدرت اقتصادی ندارد. زنان ما به لحاظ اقتصادی به مردان وابسته‌اند و همین وابستگی باعث شده که پویایی نسلی پیدا نکنند. قشربندی زنان تغییر نمی‌کند و هر قشری که داشته باشد مرد تابع آن قشر است مگر اینکه زن ساختارشکنی کند. درباره لیست‌هایی که خانم امانی به آن اشاره کردند در تهران لیست رای می‌آورد. این مردم نیستند که به زنان رویکردی ندارند. این افراد دیگری هستند که لیست‌ها را می‌بندند و زنان کمتری را در لیست می‌گنجانند و در واقع زنان را از تصمیم‌سازی دور می‌کنند. چون وقتی زنان قدرت تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی نداشته باشند، مشارکت معنایش این نیست که چند درصد زنان در بدنه اجتماع فعال هستند بلکه معنایش این است که چند درصد زنان قدرت تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی دارند و مثلاٌ مدیریت‌های ارشد و مدیریت‌های میانی، این خیلی برای ما ارزش دارد که ما حضوری از خانمها را نمی‌بینیم مثلاٌ چند درصد خانمها در شورای سردبیری حضور دارند. در مقابل چند درصد خانم‌ها در بدنه روزنامه فعال هستند. این زنی که تصمیم‌ می‌گیرد تیتر چه بزند و آن مردی که تصمیم می‌گیرد کدام خبر را حذف کند، این مهم است. بحث در ساختارها یکی از موانع جدی مشارکت زنان در ساختار اقتصادی است. زنی که می‌داند سقف روی سرش و نان شبش با اجازه مرد قطع می‌شود معمولاٌ هرجا که مرد اجازه بدهد می‌رود، اما یکی از ساختارهای جدی در جامعه که باعث محدود شدن مشارکت زنان می‌شود، ساختار سیاسی است. ساختار سیاسی در کشورهای جهان سوم به گونه‌یی است که از مشارکت همه جانبه آحاد مردم ناراضی است و دلخوشی به آن ندارد، به اضافه زنان!!
وقتی که یک زن می‌خواهد در لیست یک حزب جهت شرکت در انتخابات قرار بگیرد، باید چند برابر مردان تلاش کند آن هم به دلیل صف طولانی مردان است و نیز لابی‌های مردان قوی است و مناسبات اقتصادی قوی دارند که راه عبور بر زنان کاملاٌ بسته مانده است. شما فکر می‌کنید چرا زنان نتوانستند به وزارت راه بیایند، یکی به خاطر همین صف طولانی آقایان است. اما شکستن، ساختار سیاسی برای زنان به مراتب مشکل‌تر است. چون زنان باید با قدرت برتر و آن قدرت برتر و آن قدرت متمرکز درگیر شوند و هم با قدرت مردانه‌های میانی و نمی‌توانند از این ساختار عبور کنند و مانع دیگری که وجود دارد مانعی است که در آگاهی بخش عمومی خودش را نشان می‌دهد، در بحث آموزش همگانی همه می‌گویند همه خانم‌ها می‌توانند مدرسه بروند اما وقتی ورود می‌کنید به نحوه کتابهای درسی که بسته می‌شود و در کتابهای دوران دبستان چندبار چهره یک مرد نقاشی شده، چند بار چهره مرد در صحنه مشارکت‌های اجتماعی نشان داده شده است؟ همیشه چهره زن در حال آشپزی، خیاطی و در حال سبزی پاک کردن است.
حالا طبق آمار در سال 45، 7/9 درصد از کل شاغلین، زن بوده‌اند از سال 45 تا سال 55 آمار به 7/12 درصد می‌رسد و در سال 57 تا 65 این آمار به 9/4 درصد تنزل پیدا می‌کند. تمام رسانه‌ها، از دبیرستان، دانشگاه، تبلیغ می‌کنند برای نقش مادری، من نمی‌گویم نقش مادری بد است اما نه نقش مادری که مردان برا ما نوشته باشند، یک جمله معروفی از سارگرین است که «زنان از روز اول زن متولد نمی‌شوند بلکه زن تربیت می‌شوند» آن چیز عین است که ما در جامعه می‌بینیم و آن جامعه‌پذیری که دوستان به آن اشاره کردند موانعش به دست مردان است باز تاکید موانعش به دست مردان است باز تاکید می‌کنم و حتی از مرد حرف می‌زنیم، مراد تفکر اقتدارگرایی است که به دلایل مختلف مایل نیست که زنان مشارکت گسترده داشته باشند. حتی فمینیست‌هایی که بسا ساختارگرا شده‌اند مثل اری‌گاری آن هم می‌گوید: که نخستین چیزی که در جامعه‌پذیری مهم است زبان است. شما زبان رایج ما را ببینید متحول است از واژه‌هایی که تایید دارد بر عنصر مردانه. قول مردانه، عمل مردانه، حمام زنانه یا واژه‌هایی مثل عجوزه یا خاله زنک یعنی حتی در ادبیات و محاوره ما چگونه با زن برخورد می‌کنند. یکی از آن عوامل سازماندهی این چهارتاست. در بخش آگاهی بخشی عمومی نیز از عناصر مهم تبلیغات است. تبلیغات موثر است چون می‌تواند تابو ایجاد کند. می‌تواند تابو بشکند. توان ایجاد خط قرمز را دارد و قدرت برداشتن خط قرمز را هم دارد. تبلیغات باز در جامعه با چه میزان در اختیار خانم‌هاست؟ اعم از تبلیغات روزنامه‌ها، صدا و سیما و تبلیغات عمومی کشور، ما اگر صحبت از تغییر می‌کنیم برای تغییر به این چهار فاکتور نیاز داریم یعنی تغییر در ابزار، تغییر در عوامل، تغییر در متابع و من خود اعتقاد دارم تغییر در کارگزاران؛ تا زمانی که اکثریت کارگزاران سیاسی ما مردها هستند طبیعی است که قدرت در دست مردان باقی بماند. من اعتقاد جدی دارم که موضوع اصلی مشارکت زنان در حال حاضر در ایران قدرت است یعنی برای خود من کسب قدرت است، قدرت به معنای «تحمیل اراده» اگر ما نتوانیم اراده خودمان را تحمیل کنیم نمی‌توانیم حقی ار قدرت و مشارکت عمومی داشته باشیم. من باید به عنوان یک زن قدرتم را بر مردان تحمیل کنم و هیچ چاره‌یی هم ندارم جز اینکه مشارکت گسترده داشته باشم و باز هیچ چاره‌یی ندارم جز آنکه ساختارها را در قسمت‌های مختلفش بشکنم! تغییر در باورها. تغییر در قوانین، تغییر در سازمان‌ها و تغییر در قشربندی‌های اجتماعی که ما باید مستمر، مداوم، عمقی و دایمی ادامه بدهیم، حرف زدن مقطعی جز بحران سازی چیزی در پی ندارد با برنامه‌ریزی مدون و زمان‌بندی شده می‌توانیم پیش برویم و اما یکی از موضوعاتی که در دنیا مورد توجه است و سازمان ملل متحد هم روی آن سرمایه‌گذاری کرده ایجاد بزرگراههای اطلاعاتی است ما در ایران فاقد بزرگراه اطلاعاتی برای مسائل زنان هستیم در حالی در فیلیپین در سریلانکا، در مالزی، بزرگراههای اطلاعاتی، قوی وجود دارد که من امیدوارم سازمانهای غیردولتی کم‌کم با تشکیل این بزرگراههای اطلاعاتی، بتوانند قدرت خود را فزاینده کنند.
اعتماد: بحث ما جنبش زنان و انتخابات هفتم بود درباره انتخابات هفتم و نحوه مشارکت مردم بحث بسیار زیاد است. هیچکدام از سیاستمداران باهوش و ذکاوت ما قادر به پیش‌بینی درست انتخابات و میزان مشارکت مردم نیستند. اما با توجه به مباحث مطروحه در این میزگرد و نیز اصرار و پافشاری به حقوق آنها با توجه به کلیت و کیفیت زنان در انتخابات ما نمی‌توانیم زنان را نادیده بگیریم. تجربه دوم خرداد 76 و سایر عرصه‌ها نشان داده اگر رویکر مبتنی به زنان داشته باشیم زنان از این رویکرد استقبال می‌کنند و از سوی دیگر نیاز دستیابی به اهداف جنبش زنان ایجاب می‌کند که زنان از کنار قدرت به سادگی نگذرند.
در کنار سایر عوامل پیش‌بنی و فکر می‌کنید چه از نظر انتخاب کننده و چه از منظر انتخاب شونده چه واکنشی نشان می‌دهند؟
جمیله کدیور:
مشارکت مردم به صورت عام و مشارکت زنان به صورت خاص به عنوان انتخاب‌کننده و چه به عنوان انتخاب‌شونده منوط به این است که بدانیم از حضورشان چه تاثیری عاید خواهد شد. اگر مردم احساس کنند وجودشان تاثیرگذار است در پای صندوق‌های رای مثل انتخابات گذشته حضور قابل ملاحظه‌یی خواهند داشت. اما اگر احساس این حضور، حضور لغو و بی‌فایده‌یی است و علی‌رغم حضور، آنچه باید انجام شود، نمی‌شود و دقیقاٌ عکس خواسته‌های آنها اتفاق می‌افتد. من فکر می‌کنم آثار و نتیجه‌اش را در پای صندوق‌های رای شاهد خواهیم بود. در رابطه با کاندیداها هم به همین ترتیب اگر افرادی که قصد کاندیداتوری دارند، احساس کنند بود و نبودشان در دستگاه قانونگذاری یکسان است و نمی‌توانند خواست‌ها و برنامه‌های خود را محقق سازند، از کاندیداشدن اجتناب خواهند کرد و عرصه را برای کسانی که جایگاه چندانی هم ندارند باز می‌کنند، آنچه ما مشهود می‌بینیم یکی یاس همگانی است هم در عرصه حضور مردم به عنوان انتخاب‌کنندگان و چه در بین نخبگان سیاسی، روشنفکران و چه به عنوان گروه‌های مرجعی که مردم معمولاٌ به آنها رجوع می‌کنند و چه کسانی که قصد کاندیدا شدن در انتخابات را دارند. این مساله در رابطه با زنان بیشتر صدق می‌کند، چرا که احساس می‌کنند در هر انتخاباتی از حضور آنها استفاده ابزاری شده، بدون آنکه در عمل نتیجه حضور و رای خود را به عینه و مشهود در زندگی روزمره خود ببینند. به عبارتی آنچه از فرآیند و پروسه قانونگذاری (یعنی مجموع عملکرد مجلس + شورای نگهبان + مجمع تشخیص مصلحت نظام در می‌آید.)
چیزی نیست که تامین‌کننده نظر زنان از هر قشر و گروهی باشد. نه نظر زنان تحصیلکرده، روشنفکر و آگاه به حقوق خود را تامین می‌کند و نه نظر زنان مظلومی که از بدیهی‌ترین حقوق و خواسته‌های خود در قبال سایر اعضای خانواده بی‌بهره‌اند.
به عبارتی حتی تلاش نمایندگان مجلس که معمولاٌ با سد و مانع شورای نگهبان ابتر مانده است، نیز نمی‌تواند عامل و محرکی برای ترغیب بیشتر حضور زنان باشد، چرا که مردم این مجموعه را با هم می‌بینید و خواهان یک نتیجه ملموس در زندگی خود هستند، اتفاقی که طی سالهای گذشته افتاده و متاسفانه تحت عنوان قرائت خامی از اسلام، هر طرح و اقدام مثبتی که به نفع زنان صورت گیرد را به عنوان عملی مغایر با اسلام رد می‌کند، نه فقط موجب یاس به مجموعه حاکمیت شده بلکه نوعی بدبینی نسبت به دین در جامعه خصوصاٌ در بین دختران جوان ایجاد می‌کند به عبارتی یکی از دلایل اساسی برخی آسیبهای اجتماعی را اصولا باید در نوع نگاه این مجموعه نسبت به باورهای دینی دانست که با دفاع نامناسب از دین، موجب تسری و توسعه گرایشهای غیردینی و نمادهای غیرمذهبی در جامعه خصوصاٌ در بین جوانان شده‌اند در یک جمله مشارکت به معنی آن است که افراد احساس تاثیرگذاری خود را در عرصه سرنوشت کشور و مقدرات عمومی جامعه داشته باشند اما اگر این احساس بخاطر بی‌درایتی و سوءتدبیر جمعی اندک از حاکمیت مخدوش شد که باید برای آن فکری اندیشید.
شهربانو امانی: زنان در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری توجه ویژه‌یی را هم به خود معطوف کردند و تاثیر شگرفی در کثرت آرای آقای خاتمی داشتند. این نشان‌دهنده این است که زنان هرگاه فرصت را مناسب دیده‌اند که توانایی عملی کردن مطالبات خود را دارند با یک عزم و یک اراده جدی وارد عرصه شده‌اند. اگر امکان شکست سکوت 28 میلیونی مردم در انتخابات شوراها با پیش‌بینی پرداخت هزینه‌هایی که شکست این سکوت به همراه دارد، انجام شود و زنان هم اگر بتوانند با برنامه‌ریزی حرکت کنند! بسترهای مناسبی برای این حضور فراهم شود، از حیث حضور زنان در انتخابات چه به عنوان کاندیدا و چه به عنوان انتخاب‌کننده امیدواری بسیاری زیاد است. جای امیدواریست.
اما نکته‌یی که نباید از آن غفلت کرد این است که در تهران لیست است که رای می‌آورد در انتخابات مجلس ششم ممکن است در انتخابات هفتم مولفه‌هایی جابه‌جا شود اما به هر حال زنان برای حضور و رقابت باید آماده پرداخت هزینه‌های سنگینی باشند. با توجه به حضوری که از زنان در انتخابات شوراها دیدیم تصور من این است که در انتخابات هفتم زنان مجددا بتوانند حمایت و همراهی جامعه را به دنبال خود بکشند. البته مشروط به اینکه آن نشاط سابق در انتخابات حکمفرما شود. اما همانطور که قبلا گفتم زنان باید متحمل پرداخت هزینه‌های سیاسی گزافی شوند. با توجه به این اگر زنانی که به عنوان کاندیدا در این عرصه حضور می‌یابند، موفق نشوند لطمات سنگین اقتصادی می‌بینند، وظیفه سازمان‌های غیردولتی زنان و دیگر نهادهای مدنی سنگین می‌شوند و می‌توانند رل مهمی در این زمینه بازی کنند. از سوی دیگر احزاب با گنجاندن تعداد بیشتری از زنان در لیست‌های خود موضع خود را نسبت به حضور زنان در عرصه قدرت بطور شفاف بیان کنند. از سوی دیگر جنبش زنان هم می‌توانند به عنوان یک آیتم به لیست احزاب که به چه میزان زنان را در لیست خود گنجانده‌اند توجه کنند و همین می‌تواند گواه صادق و شفافی از سوی گروه‌های سیاسی باشد. نکته دیگری که مهم است این است که نخبگان فکری، سیاسی، فرهنگی جامعه در قبال زنان فعال اما گمنامی که در شهرستان‌ها فعالیت می‌کنند بی‌تفاوت نباشند تا در انتخابات هفتم شاهد یک حماسه دیگر با حضور زنان باشیم.
فریبا داودی مهاجر: ما عادت کرده‌ایم که در تحلیل مسائل‌مان همه چیز را با توهم توطئه ببینیم. یعنی هر اتفاقی برای ما شکل می‌گیرد وقتی می‌خواهیم از زیر با مسوولیت آن شانه خالی کنیم منتسبش می‌کنیم به روبرو، این روبرو ممکن است آمریکا باشد، ممکن است جناج راست باشد ممکن است مردان باشند، ما همیشه به این وسیله از زیربار مسئولیت شانه خالی کرده‌ایم در همین نظریه توهم توطئه یکی از مسائل انقلاب را همین می‌دانند. وقتی می‌خواهند انقلاب را آسیب شناسی کنند یکی از دلایل آن را توطئه‌های خارجی می‌دانند و کمتر به مسائل داخلی بازگشت داده می‌شود.
من نمی‌خواهم بگویم عملکرد جناح راست به گونه‌یی بوده تا مردم را به نقطه‌یی برساند که از جناج چپ ناامید شوند. این تاثیرات قطعا وجود داشته و به نظر من هنر جناح راست همین بوده اگر توانسته این کار را بکند. در مسائل سیاسی این بسیار طبیعی است ما نباید انتظار داشته باشیم که این جناح دست روی دست بگذارد و شیرینی مسائل سیاسی به همین برد و باخت‌هایی است که دارند اما فی‌الواقع آنچه مردم را ناراحت کرده از طرف جناج راست نیست اگر چه نمی‌توان نقش آنها را هم نادیده گرفت بخصوص در بخش حقوق انسانی که آزادیهای عمومی را زیرپا می‌گذارد. مردم بیشتر از عملکرد جناح اصلاح‌طلب ناراحت هستند و این عملکرد جناح اصلاح‌طلب به معنی ناامیدی از اصلاحات نیست. به معنای ناامیدی از عملکرد بخشی از اصلاح‌طلبان است. چون اصلاح‌طلبان را می‌توان به دسته‌های مختلف واقعی، منفعت‌طلب، ترسو تقسیم کرد داریم همه جور داریم قصد اسائه ادب ندارم اما نمی‌توان موج‌سواری برخی را هم نادیده گرفت که اعمال اینگونه افراد موجب می‌شود فرصت‌های تاریخی که برای یک ملت پدید می‌آید دیگر تکرار نشود. این اشتباه است که فکر کنیم ماشین اصلاحات عقب‌نشینی نمی‌کند وقایع تاریخی تکرارپذیر نیست و ممکن است ما با موانع جدی برای تغییرات سیاسی اجتماعی روبرو باشیم به همین دلیل مردم می‌خواهند بدانند که برنامه استراتژی - تاکتیک و حتی لجستیک جناج چپ و اصلاح‌طلبان برای مقابله با بن‌بست ایجاد شده به معنی (تفکر تکثرگرا) چه می‌باشد. ما به دنبال چه می‌رویم؟ جامعه شناسان معتقدند که شما برای هر تغییری به پیش‌شرط نقد برسید. اگر به نقد نرسید هیچ اتفاقی نمی‌افتد. این نقد هم در عملکرد و هم در اندیشه و هم در رفتار است. اگر من رهبر اصلاح‌طلب هستم باید رفتار خودم را با مردم و صداقتم را با قول‌هایی که به مردم دادم، نقد کنم. مردم ایران همسان مردم نجیبی هستند که از اشتباهات کارگزاران چشم‌پوشی می‌کنند. اما نه پذیرش اشتباه در پشت درهای بسته.
اگر ما دنبال تکرار حماسه هستیم نیازمند پارامترهایی هستیم که نخستین این پارامترها بازگشت به خودمان و نقد خود و عملکردمان است. وگرنه ما به جایی نخواهیم رسید. ما باید یک منظر روشن‌تری از خودمان به مردم نشان بدهیم. در حال حاضر یک فرض سیاسی مطرح است که باید روی آن کار کرد. احساس می‌کنم خطای بزرگ اصلاح‌طلبان و خطای بزرگ کسانی که نتوانستند اصلاحات را بهتر پیش ببرند، در این است که نتوانستند پیوند مناسب بین صاحبان فکر و نخبگان فکری جامعه ایجاد کنند. یعنی اگر ما برویم به این سمت و سو که جامعه‌شناسان روی این مسأله و فرض حساس شوند شاید من به عنوان یک حزب سیاسی صاحب قدرت فکر کنم که نیازی به فکر ندارم، نیازی به اساتید دانشگاه ندارم. بیست میلیون رای پشت سر خود دارم اما وای به آن روزی که همین نخبگان سیاسی بطور پراکنده با ما نباشند. چون همیشه نخبگان و روشنفکران حلقه میانی بین طبقات مختلف اجتماعی با راس هستند. اگر ما در بحث زنان نمی‌توانیم آن را عمومی کنیم یکی از دلایلش همین است. اگر نخبگان ما در این مسأله فعال شوند و نقش واسطه‌گری خودشان را بین بالا و پایین درست عمل کنند، یک آگاهی بخشی عمومی پدید می‌آید. نه در بحث اصلاحات بلکه توسعه جهانی رمز عقب‌ماندگی ما در عدم پیوند با نخبگان است. من چون «السابقون السابقونم» در انقلاب بوده‌ام. دیگر نیازی ندارم که صاحبان فکر در دیگر زمینه‌ها چگونه می‌اندیشند. به نظر نقاط شکست ما همین جاهاست. نکته دیگر اینکه ما باید اعتمادسازی کنیم. طبق فرمایش امام صادق (ع) «مملکت با کفر می‌ماند اما با ظلم نمی‌ماند.» اصلاح‌طلبان باید مساله شکاف طبقاتی را مورد توجه قرار بدهند. فاصله بسیار عمیق غنی و فقیر که چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد. نخستین محصول ظلم ستیزی و عدات از بین بردن همین فاصله طبقاتی است. مردم اگر به جناح اصلاح‌طلب روی آوردند بخاط این بود که به دنبال یک حکومت رفاهی بودند. دنبال حکومتی بودند که رفاه را برای طبقات مختلف اجتماعی محقق کنند. ما باید به مردم و عدالت اجتماعی بیشتر توجه کنیم.
استراتژیست‌ها می‌گویند ما هر چقدر فکر کنیم اما حوادث، استراتژییست‌ها می‌گویند ما هر چقدر فکر کنیم. استراتژیست‌ها می‌گویند ما هر چقدر فکر کنیم اما حوادث، استراتژی را تغییر می‌دهد به دنبال این حوادث باشیم حوادث به وجود می‌آید. هابرماس وقتی مورد پرسش خبرنگار ایتالیی قرار می‌گیرد که آینده ایران را چگونه می‌بینی، در پاسخ به خبرنگار ایتالیایی می‌گوید: «آینده ایران را در اذهان زنان ایران جست‌و‌جو کنید» یعنی یک راه برون رفت از بن‌بست موجود.
الهه کولایی: مساله حضور زنان در انتخابات و اهمیت آن به تبع بحثهای انجام گرفته و نقش کمرنگ زنان در عرصه‌های قدرت از اهمیت بیشتر برخوردار است. شرکت زنان در انتخابات از آن‌رو اهمیت می‌یابد که در شرایط تحولات جاری در کشور که امکان گزینش زنان توانمند و فعالی که در اصلاح قوانین ناکارآمد و نامرتبط با شرایط کنونی زنان در جامعه ما بتوانند ایفای نقش کنند و در اعمال نظارت بر دستگاههای مختلف جهت احقاق حقوق تضییع شده زنان بتوانند وظایف خود را بیش از پیش انجام بدهند، عرصه انتخابات فرصت مناسبی است تا زنان ایرانی با حضور آگاهانه خود زنان و مردانی را برگزینند و به نهاد قانونگذاری بفرستند که بتوانند در دفاع از حقوق پایمال شده آنان نقش موثری بر عهده بگیرند. بویژه در شرایط کنونی جامعه ما و با توجه به تجارب قابل تاملی که در دوره‌های پیشین مجلس در مجلس ششم و عملکرد فراکسیون زنان و یکپارچگی و انسجام بر آن ظاهر شده که بحث در خصوص این مساله را به فرصت دیگری واگذار می‌کنیم. ادامه این مسیر یعنی تقویت تلاشهای اصلاحی برای دفاع از حقوق زنان اهمیت بیشتری می‌یابد با در نظر گرفتن این واقعیت که زنان در برپایی انقلاب اسلامی، نقش تعیین‌کننده داشته‌اند و در دفاع از آن نیز در عرصه‌های جنگ و بازسازی همه جانبه پیوسته نقش تعیین‌کننده داشته است در جنبش اصلاحات زنان نیز نقش پررنگی عهده‌دار بوده‌اند. حال برای تداوم بخشیدن به این تلاشها و بهره‌برداری لازم از کوششهای به عمل آمده راهی جز ادامه مسیرهای طی شده و تقویت دستاوردهای آن نیست. این میسر نمی‌شود جز از طریق حضور فعال و موثر و البته آگاهانه در عرصه انتخابات بویژه آنکه نهادهای مدنی، تخصصی و متمرکز بر مسائل زنان رشد کلی و کیفی قابل توجهی داشته‌اند و این تشکلها می‌توانند بر سطح رفتارها و شکل‌گیری اقدامات مناسب یاری‌رسان باشند با توجه به اینکه از نحوه فعالیت‌های افراد شناخته شده قدرت تمییز نیز فراهم آمده و باید از این فرصت برای تقویت جریان مدافع حقوق انسانی زنان و اصلاح قوانین تبعیض‌آمیز و اعمال نظارت دقیق و موشکافانه بر عملکرد کلیه نهادهای حکومتی و دستگاه‌های اجرایی برای استیفای حقوق زنان بهره گرفت.
لذا با توجه به اهمیت تداوم جنبش اصلاحی که تنها مسیر پیش‌روی زنان مانند دیگر آحاد جامعه برای دفاع از حقوق انسانی آنان است در چارچوب انتخابات مورد بهره‌برداری قرار گیرد. به نظر می‌رسد چنانچه زنان ما آگاهانه و با سنجش دقیق و براساس ارزیابی و عملکردهای موجود، این حضور را تقویت کنند و نیز افراد لایق را گزینش کنند بتوانند به خوبی از شرایط پیش‌رو برای ارتقای وضعیت خود در ابعاد مختلف بهره گیرند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات