* ملت ما: یکی از نگرانیهایی که درباره تحولات مصر مطرح شده، این است که جنبش مردم مصر از طرف امریکاییها مصادره شده است و دورنمای روشنی برای موفقیتهای ساختاری جنبش مردمی در مصر دیده نمیشود. نظر شما در این باره چیست ؟
** جعفر قنادباشی: این موضوع را باید در چارچوب تجربه انقلابهای دیگر بررسی کنیم، چه انقلابهایی که مشهورند مثل انقلاب اسلامی ایران، انقلاب فرانسه و چین و چه دیگر حرکتهای مردمی که در عصر حاضراتفاق افتاده است. در همه این حرکتها اینطور نبوده که مردم پیوسته و هرروز این حرکت را ادامه بدهند. انقلاب اسلامی ایران در 15 خرداد سال 42 آغاز میشود بعد تا 9 دی سال 56، هیچ خبر جدی نیست تا اینکه بعد از آن در روز چهلم مردم تبریز شروع میکنند.
دوباره چهل روز ساکت است و شما هیچ حرکتی نمیبینید ولی زیر صحنه لایههای اجتماعی دارند کار خودشان را انجام میدهند. دوباره بعد از چهل روز بیخبری مسائل جهرم و یزد اتفاق میافتد. بعد دوباره مردم در صحنه نیستند. ولی شما ببینید 17 شهریور که اتفاق میافتد تا 22 بهمن باز فواصلی است که مردم به صحنه میآیند. تاسوعا و عاشورا هست که مردم به صحنه میآیند که مصادف با آذرماه است، 26 دی ماه شاه. باز خیابانها هیچ خبری نیست و مردم زندگی روزمرهشان را انجام میدهند تا 12 بهمن که امام تشریف میآورند. باز دوباره میبینید که اتفاقی نمیافتد و مردم به خانههایشان میروند فقط خانه امام شلوغ است و هیچ اعتراض خیابانی نمیبینید.
شب 21 بهمن حکومت نظامی شروع میشود و مردم به خیابان میآیند. انقلابهای دیگر هم همین است. اگر شما انقلاب روسیه را هم بررسی کنید همینگونه بوده است. مردم مصر که 18 روز پشت سر هم در خیابان بودند در دنیا بینظیر است. البته کاری که کرده بودند و جالب بود تقسیمبندی کرده بودند. مثلا جوانان و دانشآموزان صبحها بیایند تا ساعت یک بعدازظهر، بعدازظهر کسان دیگری بیایند. اینطور نبود که همه بطور 24 ساعته آنجا باشند. چون به هرحال موادغذایی لازم است و امکاناتی نیاز داشت. لذا نباید با آمدن یک حکومت نظامی و خلوت شدن میدان التحریر به معنای پایان یافتن آن خیز مردمی باشد. این پتانسیل را مصر با عصبانیتی که در گفتارشان هستند مشخص میکند که وجود دارد. دوما اینکه دولتها هم توان پاسخگویی به تمام خواستهها را ندارند.
یعنی در شرایطی نیستند که فورا رضایت عمومی را جلب بکنند. چه در عرصه سیاسی، اقتصادی و سیاستخارجی نارضایتیها به قوت خودش باقی است. به اعتقاد من این 18 روز مردم قاهره استثنایی در کل تاریخ انقلابات است. این یک پتانسیل خیلی قوی را نشان میدهد. آنها همچنین تصوری نداشتند و فکر میکردند مردم خسته میشوند و قصدشان این بود که مردم در خیابان باشند و خسته شوند، آنها را به این کار تشویق میکردند. بالاخره این قیام بزرگ که تبدیل به انقلاب شد نیاز به استراحت داشت. حالا ممکن است هرکسی آن را جنبش بداند اما به نظر من به معنای واقعی یک قیام و انقلاب است. ببینید انقلاب را عصیان یک مردم میدانند که از وضع موجود ناراحتند و یک وضع مطلوبی را طلب میکنند. لذا الان این اتفاق افتاده است. یعنی عصیان است. همه قوانین موجود را نادیده گرفتند. این یعنی عصیان و طغیان.
* ملت ما: جناب آقای هانی زاده، ارزیابی شما درباره تحولات مصر چیست ؟ شما هم اعتقاد دارید این جنبش ادامه خواهد داشت و هنوز توسط امریکاییها مصادره نشده است ؟
** حسن هانیزاده: من میخواهم عرض کنم که انقلاب مردم مصر و تونس انقلابی است که برآیند یک سری دادههای داخلی و یکسری دادههای بیرونی است. به این مفهوم که امریکاییها در دهه 70 و 60 از قرن گذشته میلادی سیاستشان بر این بود که یک سری دیکتاتورهایی را برای اهداف خودشان بر سر قدرت میآوردند در کشورهای عربی. زمانی کیسینجر وزیر خارجه اسبق امریکا که یک یهودی آلمانیالاصل هم بود و هست. در پاسخ به سوال یکی از روشنفکران جهان عرب که شما چرا در کشورهای عربی دموکراسی برقرار نمیکنید پاسخ داد که ما مگر عقلمان را از دست دادیم که در جهان عرب دموکراسی ایجاد کنیم. ما یک دیکتاتور را با یک کودتا برسر قدرت میآوریم و هر وقت کاری داشته باشیم با یک تلفن دستور میدهیم و آن هم اجرا میکند. نه پارلمانی، نه شورای نگهبانی، نه مجلس خبرگانی و هیچ یک از نهادهای مدنی نیاز نیست. طبیعی است که زمانی امریکاییها سیاستشان اقتضا میکرد که دیکتاتوری باشد. الان آنها دیدند که دیکتاتوری برایشان هزینه سنگینی دارد. هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ اقتصادی. لذا به نظر میآید که یک سری اصلاحاتی را از سالها پیش فشار آوردند که در جهان عرب اجرا شود اما ظاهرا دیکتاتورهای عرب احساس کردند که به همین شکل جامعه خودشان را نگهدارند به نفع ایشان است. با سرکوب و سانسور و دستگیری مبارزین سعی کردند مقابل خواستهای مردم خود بیاستند.
ظاهرا امریکاییها صدای ملتها را خیلی زود دریافت و تفسیر کردند اما دیکتاتورها نتوانستند این کار را بکنند. لذا الان با یک حرکتی روبهرو شدیم که شاید بتوان آن را طغیان مردمی گفت. دقیقا واژه انقلاب را میشود برای آن به کار برد اما این حرکت آنقدر دینامیکی و سریع بود که امریکاییها را هم غافلگیر کرد. چرا که اینها انتقال قدرت را به صورت سیال، آرام و در یک فرآیند زمانی نسبتا درازی احساس میکردند باید صورت بگیرد اما مردم دیگر نتوانستند تحمل کنند. در مورد مردم تونس شما میبینید که یک جوانی در یک شهر تقریبا دور افتادهیی مثل سیدبوزی خودش را آتش میزند و این جرقهیی میشود که ملت تونس قیام کنند و در فاصله کمتر از یک ماه زینالعابدین بن علی که یک دیکتاتور ناحقی هم بود بیرون کردند. خب این دومینو و سونامی سریع به سایر ملتها سرایت کردند. الان تونس الگو شده برای مصر و مصر هم برای سایر ملتها الگو شده است. این سونامی دیر یا زود به همه کشورهای عربی سرایت خواهد کرد. جنوب خلیج فارس، یمن و عربستان را خواهد گرفت و یک ساختار جدیدی را در خاورمیانه ایجاد خواهد کرد. خاورمیانهیی که بر اساس بازتعریف ملتها و براساس فرمول ملتها شکل خواهد گرفت. این فرمول که در آن امریکا، اسراییل و دیکتاتورهای عرب حضور نخواهند داشت. یعنی ملتها الان دارند یک نقشه راه جدیدی را برای این منطقه ترسیم میکنند که در آینده نقش امریکا و اسراییل و نقش فرادستی اروپاییها بسیار کمرنگ خواهد بود. دیکتاتورها هم جایی نخواهند داشت. الان قیامها از جایی شروع شد که چسبندگی دیکتاتورها به امریکا و اسراییل بیش از جاهای دیگر است. یعنی وقتی شما ملاحظه میکنید که آقای مبارک میآید و مردم غزه را محاصره میکند در حالی که اسراییل انواع بمبارانها را علیه ساکنان این شهر اعمال میکند. خب ارتش مصر یک ارتشی است که ساختار بسیار غربی دارد. شاید بتوان گفت که ارتش زمان شاه را با ارتش مصر مقایسه کرد.
ردههای بالا وابسته به حاکمیت هستند و ردههای پایین نگاه و زیرساختها و صبغه اسلامی هستند. زمانی که انور سادات به بیتالمقدس رفت و بعد قرارداد کمپ دیوید را امضا کرد بلافاصله افراد و بدنه ارتش و افسران رده پایین فتوایی را گرفتند که در اکتبر 1981 ما شاهد بودیم که انور سادات ترور شد. مصر که در خط مقدم جبهه پایداری بود و سالها علیه استعمار مبارزه کرده و جنگ 1948، 1956، 1967 و 1973 را به نمایندگی از اعراب هدایت کرده بود، به عنوان نگهبان و امین اسراییل عمل میکند و به همین دلیل انور سادات کشته شد. حسنی مبارک آمد و همان سیاق را ادامه داد و دیدیم که این قیام علیه او راهاندازی و سازماندهی شد و جوانها الان در میدان هستند. چرا احزاب کنار کشیدند؟ و چرا جوانها آمدند. الان شما بیانیههایی که از سوی جوانان ششم اکتبر میبینید وقتی مطالعه دقیق میکنید میبینید که سیاستمدارترین افراد همین جوانهای 25-20 سالهیی هستند که در میدان هستند. به قدری دقیق و حسابشده این بیانیهها هستند من بعید میدانم که یک جوان 30 ساله آنقدر قدرت تحلیلش بالا باشد که بگوید آقای محمدحسین طنطاوی که الان شدی رییس شورای نظامی و مملکت را اداره میکنی امید ما را به ناامیدی تبدیل کردی.
ما روی شما حساب میکردیم. چرا؟ برای اینکه ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی بلافاصله تماس گرفت با طنطاوی و به او تبریک گفت. بلافاصله جوانان بیانیه میدهند که ما انتظار داشتیم که تو با اسماعیل هنیه تماس بگیری و بگویی که این ملت مصر با تو خواهد بود اما ما میبینیم که ایهود باراک با شما تماس میگیرد و در رابطه با قرارداد کمپ دیوید سئوال میکند. پس آن شخص تو نیستی که ما دنبال او هستیم. خواستههای جوانان عبارتند از: انحلال حزب حاکم سابق. آزادی تمام زندانیان سیاسی، تغییر قانون اساسی، مطبوعات آزاد، احزاب آزاد و همه اینها را در یک پکیجی قرار دادند گفته میشود که این انقلاب سر ندارد یا رهبر ندارد درست است. همه جوانهایی که در میدان التحریر بودند هر کدام یک رهبر هستند. جوانهایی که در مصر و تونس قیام کردند تجربهیی کردند از احزاب که به هرحال اینها در یک بدهبستان سیاسی قرار میگیرند و منافع ملی را در واقع قربانی میکنند. لذا الان آنچه را که میخواهم عرض کنم این است که خاورمیانه در آستانه تحول بسیار بزرگ و عجیبی است که در طول یکسال اخیر بیسابقه بوده. صدسالی که انگلیسیها و امریکاییها نفوذ عجیبی بر آنها داشتند، نفتشان را میبردند و خیلی آرام جنگها را بر آنها تحمیل میکردند و دیکتاتورها را میآوردند و بر سر ملتها حاکم میکردند.
* ملت ما: آقای قنادباشی نکتهیی که اینجا مطرح میشود این است که مواضع اوباما در قبال تحولات مصر، انقلابیتر از انقلابیهای مصر بود ولی اینکه باور کنیم آقای اوباما برای مصر دلسوزی کرده سخت است. احساس من این است که غرب و امریکا برای اینکه اجازه ندهد امور مصر بطور کامل به دست مردم بیفتد، شعارهای تند علیه مبارک دادند تا بعد از حذف مبارک بتوانند ساختاری را حفظ کنند که حافظ منافع امریکا و اسراییل باشند با این وجود باز هم شما معتقدید که امریکا در تحولات مصر دست بالا را نگرفته است.
** قناد باشی: چرا ؟ فرمایش شما درست است. من آن قاعده اصلی قیامها را گفتم که استراحت میکنند و بعد دوباره میآیند. پس نمیتوانیم بگوییم که باعث ناامیدی شده و همهچیز تمام شده است. این یک مساله جدی است که ما آن را پایان یافته نبینیم اما از آن طرف دو مساله بسیار مهم را میگویم که تاکنون در هیچجا نگفتم. امریکاییها در حدود سال 2004 طرحی بنام خاورمیانه بزرگ دادند. امریکاییها میگفتند ما میخواهیم طرح «خاورمیانه بزرگ» را اجرا کنیم. خاورمیانه از لحاظ جغرافیایی بزرگ یا کوچک نمیشود. چرا این را میگویند طرح خاورمیانه بزرگ؟ به دلیل اینکه میخواستند با شمال آفریقا جمع بزنند و بعد زمانی که شما خاورمیانه را با شمال آفریقا جمع میزنید میبینید که جهان اسلام است. در واقع طرح خاورمیانه بزرگ، طرح جهان اسلام است. جهان اسلام خاورمیانه است و شما آفریقا. بوش میگفت که این منطقه مشکلاتی دارد که سبب پرورش تروریست میشود که میآید تا امریکا. ما باید این منطقه را طوری بسازیم که پرورش تروریست نشود. چند ویژگی این منطقه داشت. یکی این بود که در این منطقه ایدئولوژی نفرت در آن ترویج میشود. منظورش همان فکر جهادی جهان اسلام بود. شما میبینید که بعد از 11 سپتامبر کشورهای عربی را مجبور کردند که بحث جهاد را در کتابهای درسی مدارس حذف کنند. هم امریکاییها و هم بلر آن زمان گفتند ما 60 سال نسبت به خاورمیانه بیتفاوت بودیم و نادیده گرفتیم و گذاشتیم دیکتاتوری باشد از این به بعد دیگر نمیگذاریم باشد. دیکتاتوری یعنی فشار به مردم و فشار به مردم هم باعث میشود که این منطقه تروریست خیز شود.
یک چیز دیگر هم میگفتند و آن اینکه اقتصاد اینجا خراب است. اقتصادش را باید بازسازی کنیم که بیکاری و فقر باعث نشود تروریسم پرورش یابد. پس اقتصادش هم باید بازسازی شود. طرح خاورمیانه بزرگ آمد. هیچ کس هم در ایران بلند نشد و بگوید خاورمیانه که کوچک نمیشود چرا میگویید بزرگ؟ میخواستند بگویند جهان اسلام، اسم رویش گذاشتند که حساسیتهای جهان اسلام و علمای اسلام را تحریک نکنند. این طرح دو جا علامت داد. یکی درباره حماس در سال 2005 یکی درباره مصر. گفتند فضا را باز کنید. مبارک گفت نمیتوانم، گفتند باید باز کنید. باز که کردند 88 نفر از اخوانالمسلمین رفتند در مجلس و حماس هم در فلسطین پیروز شد. شارون گفت اگر ما اجازه بدهیم مردم میآیند و به آنها رای میدهند. امریکا گفت نه. رایس آمد و 24 ساعت در اسراییل ماند. اینکه میگویم مستند است. امریکاییها فکر میکردند که باز شدن فضا باعث آمدن تکنوکراتها میشود. تکنوکراتها حزببازی و پارلمانبازی را خوب میدانند. امریکاییها فکر نمیکردند که الان حماس و اخوان المسلمین هم این بازی را یاد بگیرند. لذا امریکا بعد از پیروزی اخوان المسلمین و حماس دیگر یک کلمه درباره طرح خاورمیانه بزرگ صحبت نکرد. این طرح متوقف شد.
نکته مهم دیگر این است که در ارتش یک فشنگ مساوی کل ارتش است. اگر یک فشنگ در ارتش گم شود، سرباز بگوید این یک فشنگ را خریداری میکنم و پس میدهم. میگوید نه. این فشنگ را میگذارند در یک تفنگی که دستشان است. یک نفر را خلع سلاح میکنند و تفنگ را بر میدارند میروند انبار اسلحه را باز میکنند میشود کل ارتش. پس یک فشنگ مساوی است با کل ارتش. اگر حوزه مدیترانه یک کشورش حکومت مردمی داشته باشد میشود لانه زنبور. در آفریقا هم ما اینطور مسالهیی را داشتیم. آنجا همه به تدریج مستقل شدند. هر کشوری که مستقل میشد مرکز فعالیت همه گروههای آزادیبخش بود. مثلا تانزانیا آزاد شده بود، گروههای موزامبیکی در آنجا بودند. گروههای زامبیا آنجا بودند. زامبیا مستقل شد به مرکز گروههای آفریقای جنوبی و نلسون ماندلا تبدیل شد. لذا امریکاییها الان فقط تحولات منطقه را به صورت اضطراری مدیریت میکنند. منطقه مثل ساختمانی است که امریکاییها مطمئنا هستند در حال آتش است. بارها هم گفتهاند که باید سیمکشی آن ساختمان را عوض کنید، لولهکشی جدید بگذارید. نوسازی کنید ولی نتوانستند. حالا طبیعتا دارند با قدرت تمام کنترل میکنند.
نتیجه این میشود که هم در تونس و هم در مصر مهرهچینیها عوض شده است اما حق دادنی نیست حق گرفتنی است.
* ملت ما: درباره بحث امریکا تقریبا موضوع مشخص شد. یعنی دو میهمان محترم بر این باورند که امریکا تلاش میکند بحران را مدیریت کند اما الزاما به این معنا نیست که انقلاب به دست امریکاییها مصادره شده است. اگر امریکا را به عنوان یک بازیگر موثر در قضایای مصر بدانیم برای موفقیت جنبش باید فاکتورهای داخلی را نیز بررسی کنیم. یکی از این فاکتورها گروههای سیاسی داخل مصر است. بویژه اخوان المسلمین. این اواخر راجع به اخوان المسلمین حرفهای زیادی گفته میشود.
بعضا گفته میشود که گروه خیلی تشکیلاتی است و به حکومت اسلامی تمایل دارد ولی احتیاط به خرج میدهد تا این دوران گذر را بگذراند. برخیها میگویند که اینها رفتند در خارج تحصیل کردند و آدمهایی هستند که استحاله شده و با اخوانالمسلمین سالهای پیش بسیار تفاوت دارند، اصلا هم دنبال حکومت اسلامی نیستند و یکسری خواستههای مذهبی و شبه مذهبی دارند. ارزیابی شما با توجه به شناختی که از اخوانالمسلمین دارید و با اعضای آن نشست و برخاست داشتهاید چیست؟
** هانیزاده: اخوانالمسلمین یک تشکیلات بسیار پیچیده و سیاسی و یک حزب ریشهدار که در 6 مارس 1928 در شهر اسکندریه توسط حسن البنا و شخصیتهایی مثل حسن الحزیدی و محمود عبد الطیف، یوسف حیض و دیگران که در آن زمان یکی از استراتژیهای آنها تشکیل خلافت اسلامی نه تنها در مصر که در کل جهان و خاورمیانه بود. این نسل اول اخوانالمسلمین تشکیل حکومت اسلامی، قانون اساسی قرآن و یک خلیفه به صورت شورایی انتخاب خواهد شد و قوانین قوانینی اسلامی باشد غربیها هم دخالت نکنند. چنین قانونی که قانون اساسی آن زمان که حسن البنا و بعدها سید قطب و محمود عبدالطیف که بعدا اعدام شد و حسن الحزیدی و مامون الحزیدی بود که اینها رده اول و نسل اول اخوانالمسلمین بودند که دنبال خلافت اسلامی بودند. نسل دوم که آمدند نسل مبارز بودند. یعنی گفتند که ما در کنار کارهای عامالمنفعه که انجام میدهیم مثل ساختن بیمارستان، درمانگاه و کمکهایی به مردم مستضعف با نظام حاکم هم مبارزه مسلحانه میکنیم. ما دیدیم در زمان عبدالناصر و انورسادات اوج مبارزات مسلحانه اخوان المسلمین شکل گرفت که برآیندش ترور انورسادات بود.
نسل سومی که روی کار آمدند خیلی دنبال خلافت اسلامی نیستند. اینها تلفیقی از خلافت اسلامی با ارزشهای حاکم در جامعه و لایههای پایین جامعه و یک نظام دموکراتیک است. این راهبرد نسل سوم اخوانالمسلمین مثل آقای حسام علیان، محمد غدیر، محمدمهدی عاکف و ابوالفتوح است. اما چه نقشی ا ینها در انقلاب مصر دارند؟ تمام حرکتها و خط و خطوط را اخوانالمسلمین هدایت میکنند. پشتسر جوانها قرار گرفتند و دارند به این سمت هدایت میکنند. یعنی قطب نمای سیاسی که الان دست جوانها است از سوی اخوانالمسلمین تنظیم شده است اما چرا اینکار را میکنند؟ برای اینکه اخوان المسلمین احساس میکنند اگر در صحنه باشند حساسیتهای زیادی برانگیخته میشود. همین آمدن شورای نظامی نتیجه ترس امریکا و اسراییل و غرب از حضور اخوانالمسلمین است. آنها اعلام کردند که ما نه دنبال انتخابات هستیم و نه دنبال ریاستجمهوری و حکومت. ما نظام دموکراتیک میخواهیم. یکی از خواستههای اینها نظام دموکراتیک است. چرا نظام دموکراتیک را میخواهند برای اینکه چرخش قدرت در آن هست. چرخش قدرت که در آن هست در یک فرآیند زمانی حکومت و قدرت دست اخوانالمسلمین خواهد افتاد.
الان امریکاییها حس میکنند که اگر انتقال قدرت از حسنی مبارک بطور مستقیم بیاید دست البرادعی، یا دست عمرو موسی یا دیگرانی که لیبرال و امریکایی هستند. اینها آدمهای خیلی دیکتاتوری نیستند. بنابراین اینها را سریع اخوانالمسلمین بیرون میکنند و خودشان سرکار میآیند. الان این شورای نظامی که امریکا پشت سرش ایستاده قرار است بیایند در یک مدت زمان 6 ماهه قانون اساسی را تغییر بدهد و یک قانون اساسی ایجاد کند و در عین حال یک انتخابات مهار شده و کنترل شده را برگزار کنند. امریکاییها هم رصد میکنند که اخوانالمسلمین در انتخابات نباشد اما پارلمان آینده دست اخوانالمسلمین خواهد بود. وقتی پارلمانها دست اخوانالمسلمین باشد رییسجمهور هم در اختیارشان خواهد بود. تجربه اخوانالمسلمین از حماس همین است. حماس در انتخابات شرکت کرد و برنده شد و از کرسیهای 130 نفره پارلمان فلسطین 78 کرسی را به دست آورد و دولت تشکیل دادند. دموکراسی همین است دیگر. یعنی حکومت اکثریت بر اقلیت. این همان چیزی است که غربیها تعریف کردند. چطور حالا که به حماس و حزبالله رسید این قاعده برهم میخورد؟
* ملت ما: چندی پیش سخنی به نقل از محمود حسین یکی از رهبران اخوان المسلمین منتشر شد مبنی بر اینکه اینها به تعهدات مصر در قبال اسراییل هم پایبند هستند آیا این حرف تحریف شده بود یا اینکه نه، اخوان المسلمین تا این اندازه انعطاف نشان داده است ؟
** هانیزاده: این موضوع تازگی دارد. تمام اخوانالمسلمین از دشمنان اصلی قرارداد کمپدیوید است. الان اینها یک چهره لیبرالی از خودشان نشان میدهند که به هرحال ترس امریکا بریزد و قدرت را به تدریج در اختیار بگیرند. اخوانالمسلمین نسل جدیدشان و آقای بدیع (دبیرکل اخوان) یک نسل بسیار روشن هستند که از مسائل روز دنیا آگاهی کامل دارند. اینها نمیخواهند یکدفعه وارد میدان بشوند و در انزوا قرار بگیرند. تجربه حماس را دارند. ما الان تجربه لبنان را هم داریم. الان حزبالله و فراکسیون 8 مارس در لبنان موفقیتهای زیادی کسب کردند. یکی از دلایل موفقیت حزبالله ائتلاف آنها با مسیحیان است. حزبالله میشل عون را آوردند که ویترین 8 مارس باشد. الان این تجربه را اخوانالمسلمین دارد تجربه میکند. اخوانالمسلمین با چهرههای جدیدی میآید و شاید نه به عنوان اخوانالمسلمین و در اساس افرادی هستند که مورد تایید اخوانالمسلمین هستند که بیایند، پارلمانها، استانداریها و شوراهای شهر و روستا را در اختیار بگیرند و در آن صورت حکومت در اختیار آنها باشد.
* ملت ما: چند مورد درباره اخوانالمسلمین هست. یکی اینکه اخوانالمسلمین گفته میشود چهره کاریزمایی ندارد تا بتواند رهبری کند، البته بعضیها میگویند نوریالمالکی هم کاریزما ندارد اما جا افتاد. نکته دوم اینکه برخی رسانههای غربی گفتند که اینها رای زیادی ندارند. این را چطور میبینید؟
** هانیزاده: اولا الان میدانید که اخوانالمسلمین تشکیلاتش به گونهیی است که اینها به صورت فردی عمل نمیکنند. یعنی مرشد دارند که مرشد فعلی آقای محمد بدیع است و قبلش محمدمهدی عاکف بود. الان اینها شورایی دارند. و یک مجلس، مجلسشان از 80 نفر تشکیل میشود و شورای آنها هم از 14 نفر. اینها مرشد یا رهبر تعیین میکنند و تصمیماتشان هم جمعی است. یعنی چهره کاریزما نمیتواند آنجا داشته باشد و بروز بکند. بنابراین یک تصمیمات شورایی است و یک نیمچه دولتی هم اینها دارند. الان شما میبینید بیمارستانهایی که در مناطق فقیرنشین قاهره است عمدتا از سوی اخوان المسلمین ساخته شده است. شمال قاهره بخش المنصور است آدمهای فقیر در آنجا مینشینند بیشتر بیمارستانها متعلق به اخوانالمسلمین است. 18 میلیون نفر عضو رسمی در قاهره و در مصر 80 میلیون دارند. در جهان اسلام هم 80 میلیون نفر عضو دارند. عضو هستههای فعال و نیمه فعال دارند. حتی اینها در اروپا و امریکا هم دفتر دارند. بنابراین اخوانالمسلمین تشکیلاتی هستند که در حد یک دولت کوچکی هستند که عمل میکنند. الان کمیتههایی دارند در خود آن مجلسان که کمیتههای تخصصی، بهداشتی، صنعتی، اینها از نظر تجربه، تجربه بالایی دارند. منتها الان نمیخواهند قدرت را در دست بگیرند. میخواهند ارزشهای اسلامی را در جامعه خودشان نهادینه بکنند و بعد به تدریج بیایند و به سمت دولت و نهادهای مدنی بیایند.
* «ملت ما»: در خبرها هست که آمریکاییها در حال میدان دادن به گروههایی غیر از اخوانالمسلمین هستند که سکولارتر و لیبرالترند. چقدر این جریان نخبهسازی میتواند موفق باشد؟
** قنادباشی: نظام غرب الان نظامیها را جلو آوردند تا آرایش انقلابیون و صفوف مردم را تغییر دهند اما انقلابها معمولا شخصیتها را غربال میکنند.
طبیعتا هر چقدر انقلاب تعمیق پیدا کند گروههای مردمی و اخوانالمسلمین بیشتر سر کار میآیند.
اتفاقی که در جهان افتاد و بسیار مهم است این است که مخالفان غرب فرمول دموکراسی را یاد گرفتند. زمانی جهان غرب شعار دموکراسی را سر میداد که تکنوکراتها فقط بلد بودند. چون مردم نمیدانستند که چطور تبلیغات باید انجام دهند، رای جمع کنند، جنگ روانی کنند. تبلیغات رسانهیی به راه بیندازند. بدینترتیب گروههای انقلابی و مردمی در پروسه دموکراتیک روی کار خواهند آمد. در این واقعیت نباید تردید کرد.
* «ملت ما»: آیا این خطر وجود ندارد که در پروسه دموکراتیک گروههای تندروی اسلامی مثلا شبیه القاعده در مصر قدرت بگیرند؟
** قنادباشی: این خطر همیشه وجود دارد ولی مصر جامعه، افغانستان نیست. اجبارهای جامعه مصر گروهها و گرایشهای سیاسی را تعدیل میکند. یعنی خود تحصیلکردگان، اخوان، مسیحیها و دیگران اجازه عرض اندام به افراطیون مذهبی نخواهند داد. ما چهرهها را که میبینیم چهرههای اسلامی است نه افراطی. البته یکی از پیشبینیهایی که من میکنم و در شبکه خبر هم گفتم اینکه اخوانالمسلمین دستخوش انقلاب داخلی شود. اگر مردم ببینند که این گروه سازشکار است با او همراهی نخواهند کرد.
* «ملت ما»: ارزیابی شما درباره ادامه این تحولات چیست؟ آیا تمرکز اعتراضات، خاورمیانه خواهد بود یا شمال آفریقا؟
** هانیزاده: در تقسیمبندیهای ساکس فیکو در سال 1916 دو ابرقدرت آن زمان انگلیس و فرانسه آمدند براساس این طرح ساکس فیکو خاورمیانه و شمال آفریقا را تقسیم کردند. از بد حادثه نفت خاورمیانه نصیب انگلیسیها شد، برای اینکه انگلیسیها دنبال نفت بودند. فرانسویها هم دنبال منابع زیرزمینی مثل اورانیوم، منگنز و آهن و... بودند. شمال آفریقا سهم فرانسه شد. خاورمیانه هم سهم انگلیس شد.
انگلیس پیر بعد از جنگ دوم جهانی دیگر آمریکای جوان را وارد کرد. آمریکای جوان خط و ربطهای اصلی از انگلیس میگیرند و آنها آمریکاییها را میاندازند جلو، کشته میدهند و تصرف میکنند بعد بهرهبرداری آن را انگلیسیها میکنند. در واقع الان خاورمیانه را از شمال آفریقا به لحاظ جغرافیایی باید جدا کرد. چون هر کدام وضع جداگانهیی دارند. حوادثی که در خاورمیانه اتفاق خواهد افتاد مربوط به کشورهای عربی است. البته شمال آفریقا را هم در نظر بگیرید مثل لیبی، مغرب و الجزایر که دستخوش تحول خواهند شد.
اعتراضات جهت مشخصی ندارد. همه منطقه را شامل خواهد شد. حرکت مثل یک آتش است. ممکن است همین اطراف را بسوزاند یا جای دیگر را. الان شما میبینید پادشاه بحرین بیانیهیی داد که ما 2650 دلار به هر خانواده میدهیم. این شخص مردم خودش را اصلا آدم حساب نمیکرد.
علی عبدالله صالح گفت نه من و نه پسرم اصلا نمیخواهیم. الان تحولات را همین جوانهای فیسبوک رقم میزنند، آمریکاییها هم مدیریت میکنند. با توجه به مجموع اتفاقات بنظرم در آینده حتی دوباره حماس سر کار خواهد بود. منتهی حماسی که با جهان و با اسرائیل هم براساس معیارهای خودش تعامل خواهد داشت و حق خودش را خواهد گرفت.
مساله فلسطین که دست حماس بیفتد و حکومت تشکیل بدهد اینها در سپتامبر انتخاباتی خواهند داشت و دیگر تشکیلات خودگردانی نخواهد بود. اسلامگراها بار دیگر میآیند. منتهی اشتباهی که آمریکاییها مرتکب شدند و حماس را محاصره کردند دیگر نخواهند کرد.
* «ملت ما»: برخی میگویند قضایای مصر به تشکیل دولت فلسطینی کمک خواهد کرد.
** هانیزاده: بله درست است در آینده هر حکومتی خواه تکنوکراتها، یا مهرههای آمریکایی مثل البرادعی، عمروموسی که وضع بهتری دارد هر کسی که روی کار بیاید هم به نفع فلسطین است هم به نفع ما خواهد بود.
به هر حال الان آنچه که دارد رقم میخورد به عنوان خاورمیانه جدید خاورمیانهیی است که براساس واقعیتهای موجود است. الان شما ممکن است ملتی را به زور زندانی، شکنجه و سرکوب بکنید، یک سال، دو سال، 10 سال یا بیست سال جواب میدهد اما در درازمدت جواب نمیدهند. آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که فریب این دیکتاتورها را خوردند که به اینها سالها باج دادند و ملتهای خودشان را سرکوب کردند و یک نسلی روی کار آمد که نسل ضدآمریکایی است.
این نسلی که از حسنی مبارک شکنجه و تحقیر شده، میدانند که آمریکا پشت سر او بودهاند. بنابراین، این نسلی که امروز هست نسلی ضدآمریکایی است. من چیزی که الان میخواهم اینجا بگویم این است که تمام دستاوردهای منطقهیی جامعه مصر و تونس، یک دستاورد بسیار جالب و مشخص که کمتر کسی از او صحبت میکند رو شدن مواضع واقعی آمریکا در قضایای دیگر کشورهاست. اینها دستاورد خیلی بزرگی است. ما در عصر رسانه هستیم که همه رسانهها چنان کار کردند که خودباوری ایجاد شده و این یعنی شکستن همه کوششها و باطل کردن همه کوششهایی که غرب را یک چیز قشنگ و زیبا جلوه میداد.