تاریخ انتشار : ۰۷ آبان ۱۳۹۱ - ۱۳:۴۵  ، 
کد خبر : ۲۱۲۰۷۸

جنگ روانی در کجا سازماندهی می‌شود (بخش دوم)

بیژن مقدم اشاره: روزگذشته در بررسی شباهتها و تفاوتهای مربوط به جنگ روانی و تبلیغات پدید آمده در پی حادثه قتلهای زنجیره‌ای و ترور حجاریان به محورهایی نظیر - جناحی کردن موضوع - فتوای قتلها، حمله به صدا و سیما و تریبونهای نماز جمعه، پروژه سرهم‌بندی کردن پرونده و محدودیت اختیارات رئیس‌جمهور اشاره کردیم و امروز دومین قسمت مقاله تقدیم می‌شود.

پروژه عالیجنابان یا حربه فشار؟
از نظر طراحان جنگ روانی باید نگاه جامعه را همواره به نقطه‌ای دور خیره نگهداشت و سرابی را در ذهنها به تصویر کشید که با نزدیک شدن به واقعیت دوباره در نقطه‌ای دورتر خود را نمایان سازد. در قتلهای زنجیره‌ای علیرغم آنکه بیش از چهار تن از عوامل اصلی قتلها دستگیر شدند و حتی وابستگی برخی آنان از نظر فکری به جبهه دوم خرداد مسجل شد اما عناصری سعی کردند تا با طرح سوژه‌های خیالی به خلق داستان‌پردازیهای پلیسی خود بپردازند.
واژه‌هایی نظیر، «عالیجنابان سرخ‌پوش و خاکستری»، باند مافیایی قدرت، و... در این مقطع شکل گرفت. بی‌آنکه سازندگان این واژه‌ها بتوانند کوچکترین حقیقتی را از این رهگذر بدست آورند. هدف آنها تنها متهم کردن شخصیتهای موجه، نهادهای انقلابی و مسئولان نظام بود. آنان که برای اثبات مدعای خود هیچ دلیلی نداشتند سعی کردند از طریق نوعی فرهنگ‌سازی، تنها با بکار بردن چند واژه با فرار از عواقب حقوقی اتهام؛ خود را در حاشیه‌ای امن قرار دهند.
بی‌تردید اگر از امثال اکبر گنجی در مصاحبه‌ای بپرسیم این عالیجنابان شما چه کسانی هستند و چرا نام آنها را نمی‌برید؟ و چرا این اطلاعات ذیقیمت!! را در اختیار رئیس‌جمهور و مقامات مورد اعتماد و احزاب همفکر نمی‌گذارید؟ حتماً پاسخ خواهند داد: «مردم شاه کلید پرونده را به خوبی می‌شناسند(1).» و اگر منصف باشد همچون همکارش علوی‌تبار صادقانه اعتراف می‌کند که «ما معتقدیم عاملین قتلها کسانی را بالاتر از سطح سعید امامی داشتند، اما ما برای بخش عمده‌ای از این ادعاهایی که در مطبوعات می‌شود، سند دادگاه‌پسند نداریم.
و قبول داریم که درست است اما در هیچ دادگاهی قادر به اثبات این مطلب نیستیم. به همین دلیل ما در واقع به عنوان یک اهرم فشار از آنها استفاده می‌کنیم... والا اینها عمدتاً تحلیلی است و یا براساس اطلاعات شفاهی است و این حربه‌ای است که اگر از ما گرفته شود و یا به دادگاه کشیده شود دیگر قادر به اثباتش نیستیم(2)»
البته خوانندگان محترم باید بدانند این اعترافات نه در ایران بلکه در جلسه‌ای در پاریس و با حضور جمعی از ایرانیان و نمایندگان گروههای ضدانقلاب مطرح شده و از آنجا که متأسفانه به دلیل ضعف دستگاه قضایی و اطلاعاتی و استبداد رسانه‌ای حاکم بر جامعه این حربه از دست دروغ‌سازان و شایعه‌پردازان گرفته نشد، مجدداً از آن در ماجرای ترور حجاریان بهره گرفتند و همان تعابیر و واژه‌های مشابه جدیدی را خلق کردند.
عالیجنابان همواره نقش اصلی را دارند و در هر فرض حضور دارند. به عنوان مثال در ماجرای ترور حجاریان اگر این گروه دستگیر شده واقعاً همانهایی باشند که حجاریان را ترور کرده‌اند باید نتیجه‌گیری کنیم که «عالیجنابان خاکستری، پروژه ترور را به این گروه سفارش داده و آنها عملی کرده‌اند(3)».
اگر این گروه دستگیر شده حجاریان را ترور نکرده باشند باز باید به این نکته برسیم که: «عالیجنابان خاکستری ضمن توجیه آنها و شرط نادیده گرفتن اقدامات قبلی آنها و ذکر اینکه حجاریان زنده مانده و لذا اشد مجازات در کار نخواهد بود، آنها را وادار به قبول ترور حجاریان کرده و آنها نیز رسماً این اقدام جنایتکارانه را پذیرفته‌اند(4)» می‌بینیم عالیجناب خاکستری شاه کلیدی است که امثال گنجی از آن برای تحلیل تمام مسائل ارضی و سماوی می‌توانند استفاده کنند.
همین جناب گنجی در ماجرای قتلهای زنجیره‌ای نیز به دروغ اعلام کرد «افرادی پیشنهاد کرده‌اند که چند نفر قاچاقچی مواد مخدر را به عنوان عاملان جنایت اعلام کنید و قال قضیه را بکنید»(5) روحانیون مبارز نیز در چنین دامی گرفتار شده و در بیانیه رسمی خود اعلام کردند:
«سناریویی در زمینه قتلهای زنجیره‌ای اخیر تهیه شده مبنی بر اینکه چند نفر مسئولیت این قتلها را بپذیرند و به قضیه خاتمه داده شود(6)».
بعد از دستگیری متهمان ترور حجاریان همین سناریو در حال تکرار است، و سخنان گنجی پرده‌های اول همین پروژه بود. در روزهای اول که عوامل ترور با تلاش قابل ستایش سپاه دستگیر شدند، تبلیغات حول این محور بود که سپاه درصدد است تا جای متهمان اصلی را با افراد دیگری پر کند و به سپاه حمله می‌کردند که چرا متهمان را تحویل وزارت اطلاعات نمی‌دهد و می‌خواهند پرونده‌ای ابتر و ناقص را تحویل دهند و یا حتی برخی عوامل تحویل وزارت اطلاعات نشده‌اند(7).
در مقطعی بعد خبر از خروج برخی عوامل از طریق هواپیمائی که در تاریخ 24/12/78 به دلیل نقص فنی مجبور به فرود در کراچی شد دادند به اشاراتی بیان کردند که عوامل اصلی ترور حجاریان از این طریق از مرز گریخته‌اند و حتی دلایل فنی این فرود را نیز دلیلی بر این معنا گرفتند(8).
- تلاش بعد برای جا انداختن دروغهای پیش‌ساخته این بود که بگویند اصلا این دستگیر شده‌ها همان تروریستها نیستند. روزنامه فتح نوشت:
«تیم اجرای ترور از افراد زبده انتخاب می‌شود و سعید عسگر جوانی کارآزموده برای چنین عملیات مهمی نیست(9)»
و یا نوشتند تصویر چهره‌نگاری شده با تصویر واقعی تطبیق نمی‌کند(10)
و همه اینها به علاوه تلاشهای پشت‌پرده مقدمه‌ای شد برای نامه پدر سعید عسگر که خطاب به رئیس‌جمهور نوشت: «هنگام ترور، سعید عسگر در خانه بود».
و البته در ادامه نامه با فراموش کردن مقددمه فوق‌الذکر می‌نویسد:
در صورتی که سعید نقشی در این واقعه داشته باشد بعید می‌باشد که شخصاً به این نتیجه رسیده باشد(11)»
معلوم نیست اگر سعید عسگر در ساعت ترور، در خانه بوده چگونه ممکن است فریب خورده و در این ماجرا نقشی داشته باشد. به ویژه آنکه او ضارب است و متهم اصلی.
عاملان قتلها شکست‌خوردگان انتخاباتند
قتلهای زنجیره‌ای که در پائیز 77 با قتل 4 نفر شکل گرفت، با دستگیری عوامل پایان یافت، اما همین قتلها محملی شد در دست جبهه دوم خرداد تا رقیب سیاسی خود را با انتساب به قتلها از میدان خارج کند.
- به ویژه آنکه لازم بود زمینه‌های حذف رقیب جدی در مجلس ششم از همین رهگذر فراهم گردد. کما اینکه رادیو فرانسه از جنگ روانی طراحی شده توسط جبهه دوم خرداد اینگونه یاد کرد:
«ما به یک نشاط و طراوت احتیاج داریم که جامعه ما بتواند در انتخابات مجلس ششم انحصارطلبان را در اقلیت قرار دهد(12)»
از همین‌رو انگشت اشاره قتلها به سوی کسانی دراز شد که همواره به روشهای رقابت سالم پایبند بوده و با احترام به آراء مردم حمایت از دولت و رئیس‌جمهور را بر خود فرض دانسته و دلسوزانه انتقادات خود را نیز با صراحت بیان داشته‌اند. اما در راستای تحلیل رادیوهای بیگانه جریان حاکم، در چی ماجرای قتلهای زنجیره‌ای اعلام کرد:
«ملت ایران این‌بار نیز با هوشیاری نوک پیکان اتهام را به سوی متهمین واقعی که همانا شکست‌خوردگان دوم خرداد و مخالفین جامعه مدنی‌اند نشانه خواهند رفت(13)»
و در پی ترور حجاریان بلافاصله موضوع شکست‌خوردگان انتخابات مجلس ششم در 29 بهمن مطرح شد:
«شکست‌خوردگان 29 بهممن عاقبت خود را بازنده نهایی ترور 22 اسفند نیز خواهند یافت(14)»
عزت‌الله سحابی نیز همین خط تبلیغاتی را پی گرفت و در روزنامه مشارکت 4/1/79 همین اتهامات را متوجه جریان مقابل نمود.
تکثیر مقتولین سیاسی
وقتی ماجرای قتلهای زنجیره‌ای که تنها 4 مقتول بیشتر نداشت بر ملا شد برخی روزنامه‌ها با عطش خاصی به منظور افزایش تیراژ و انگیزه‌های سیاسی سعی داشتند با افزودن بر تعداد قربانیان - ماجرا را شیرین‌تر!! کنند. لذا با بازگشت به عقب هر کس را که سکته کرده بود و یا در اثر تصادف جان باخته بود به فهرست قتلهای زنجیره‌ای افزودند به نحوی که تنها در یک مقاله عمادالدین باقی از 18 نفر نام می‌برد و آنان را در کنار فروهر، همسرش، مختاری و پوینده ردیف می‌کند(15)
و اکبر گنجی بعدها این رقم را تا 120 نفر افزایش می‌دهد بی‌آنکه بتواند نامی از آنان آورده و دلیلی برای ادعای خود ذکر کند(16)
اما در ماجرای ترور حجاریان و دستگیری تیم ترور آشکار شد که آنان تاکنون عملیات 2 ترور در منطقه شهر ری (کاوه و شفیعی) و حجاریان در تهران را برعهده داشته و نسبت به آن نیز اعتراف کرده‌اند. اما همچون قتلهای زنجیره‌ای برخی سعی دارند هر قتل و جنایتی را با رنگ و بوی سیاسی و مذهبی آغشته کرده و آنان را عامل آن معرفی می‌کنند و البته نقش روزنامه دولتی ایران در پروژه «تکثیر مقتولین سیاسی» پررنگتر از دیگران است و تاکنون توانسته 11 ترور را در پرونده خودساخته خود ثبت کند. کافی است به روزنامه ایران 16 و 17 فروردین 79 با تیتر «افشای ترورهای پیش از حجاریان» نگاه کنید.          ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات