تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۰۹:۰۲  ، 
کد خبر : ۲۱۶۷۳۴

صهیونیسم در ادبیات جهان (بخش هفدهم)


نویسنده: مجتبی حبیبی
دوره دوم : 9

درباره رمان " هرتزوگ " سال بلو ، برنده جایزه نوبل ، برگردان : فرشته داوران - نشر پیکان ، سال بلو ( 1915 ... ) روسی الاصل - آمریکایی ،‌ چاپ اول 1379 نشر پیکان - بیش از آن به ترجمه مهداد ایرانی طلب نشر مهد مینا چاپ شده است. 520 صفحه که در ابتدای کتاب مصاحبه با نویسنده هم ضمیمه کتاب است.
سال بلو برنده سه جایزه ملی کتاب 1953 ، 1964 ، 1970 است. جایزه جهانی ادبی در سال 1965 ، صلیب شوالیه هنر و ادبیات فرانسه در سال 1968 ، برنده جایزه پولیترز در سال 1957 و سرانجام جایزه نوبل در سال 1976 است. چاپ اول رمان هرتزوگ در سال 1964 انجام گرفته است. شخصیت مرکزی ( موزس هرتزوگ - نجیب‌زاده یهودی الاصل که روسیه را ترک گفته است ) به نوعی زندگی نامه داستانی سال بلو و تجربه‌های شخصی وی می‌باشد که بعد از روسیه ابتدا به کانادا و بعد به آمریکا رفته است.
مشخصات رمان : رمان هرتزوگ بیانیه‌ای سیاسی - ایده ئولوژیک و ادعای تاریخی به اصطلاح ستم کشیدگی قوم یهود است. در کل رمان که در عرض زمانی حدود یک سال اتفاق می‌افتد ، طول زمانی مقطع جنگ جهانی دوم ، جنگ جهانی اول و انقلاب شوروی ، قرن هفدهم تا بیستم نظریه پردازی های نخبگان یهودی را شامل می‌شود. شخصیت اصلی ( موزس آلکانا هرتزوگ ) آمیزه‌های کامل منتسب به روان فرا جمعی یهودی ، مظلوم نمایی تاریخی ، نخبگی در حکمت و فلسفه‌های بشری " هرتزوگ استاد دانشگاه ، نویسنده و صاحب نظر در فلسفه هنر است " را داراست. دارای به اصطلاح زمینه‌های ستم تاریخی و زخم‌های حاصل از آن است . برای نفس زیستن و تنازع بقأ و تولید مثل هر تجربه اخلاقی و ضد اخلاقی ، فرهنگی و ضد فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی و ضد آنها را به کار می‌بندد. در دوره‌ای که با زن اولش ( دیزی ) زندگی می‌کرد معشوقه ژاپنی داشته و در دوره زن دومش ( مادینی ) کسی دیگر. انواع ستم‌های رفته بر هرتزوگ و خاندان و تبار او و یهودیان دیگر کشورها که به نوعی با او سر و کار پیدا می‌کنند‌ :
1 - پدر هرتزوگ در روسیه دهه‌های پایانی قرن نوزدهم دست به هر تلاشی زده تا سه پسر و یک دختر و زنش را حفظ کرده آنان را به تحصیلات عالیه برساند. در زمانی که از تجارت پیاز از مصر به رفاه و آرامش دست می‌یابد توسط پلیس و دادگاه تزاری تحت تعقیب قرار می‌گیرد و با خانواده به کانادا می‌گریزد و در آنجا به انواع مشاغل اخلاقی و ضد اخلاقی دست می‌زند.
2 - هرتزوگ شانزده ساله مادرش را در شرایط فقر و تنگدستی از دست می‌‌دهد در حالی که تا آن زمان با همه معلومات فلسفی و فرهنگی و تاریخی آشنایی پیدا کرده است. پدرش نامادری ( تاوبه ) بیوه را به خانه می‌آورد تا از امکانات او بچه‌هایش را به سامان برساند. هرتزوگ در جنگ جهانی دوم داوطلب حضور در جبهه می‌شود اما به خاطر داشتن آسم از آن محروم شده به مخابرات و بر روی ناوگان انتقال داده می‌شود. دوست وکیل او ( سیملین ) در آن زمان با همه کوتاهی قدش در جبهه‌ها جنگیده و مصدوم شده به خانه برمی‌گردد. پدر هرتزوگ نیز در روسیه به خدمت نظام رفته بوده و با رشادت آن دوران را سپری کرده بوده است.
3 - جامعه مسیحیت در عرض کره زمین ( در روسیه ،‌ کانادا ، آمریکا ، لهستان و ... ) پیوسته در سرکوب یهودیان بوده‌اند. حتی عامل بدبختی و گسیخته شدن خانواده هرتزوگ ( طلاق گرفتن مادلینی که دخترشان جوان را هم با خود می‌برد ) کشیشی است که مادلینی را فریفته و او را غسل تعمید داده است.
4 - در کل رمان انواع یهودیان حضور دارند. پزشکان روان کاو و امراض عمومی ، وکلا ، اندیشمندان همه و همه یهودی هستند. این یهودیان به سبب گسیختگی در محیط‌های زندگی‌شان همیشه رنجور و پریشان و خطا کاراند. والنیتن‌گر تباخ یهودی زن هرتزوگ را از چنگ‌اش در آورده است. پدر لوا زن نکمن یهودی وی را از خانه نکمن برده است. پدر زن و مادرزن اولی هرتزوگ ( اولیأ دیزی ) وی را از هرتزوگ جدا می‌کنند. در کل هر یهودی با هر درجه‌ای از نبوغ دارای احساسات سرکوب شده و تباه شده است و خلاف‌هایی که انجام می‌دهد معصومانه بی‌گناه است چرا که در همیشه تاریخ ، سرکوب شده‌اند و یا در اردوگاه‌ها بسر برده‌اند.
5 - پلیس و دستگاه قضایی که همه مسیحی‌اند یهودیان را با انواع آزارها روبرو می‌سازند. در پتزبورگ ، در نیویورک ، لهستان و ...
6 - خباثت انگلیسی‌ها نسبت به یهودیان حتی اگر یهودی انگلیسی هم باشد اعمال می‌شود. مادلین پورتیز یهودی دارای تبار انگلیسی است. شپیرو ادیب نیز انگلیسی است.
7 - بنابراین هرتزوگ با آن وضع بزرگ شدن در انواع نا امنی‌ها و کوچه‌ها مجبور به انجام گناه است. او در جبهه فرهنگی علیه مسیحیت در رد " دن کیشوت " مسیحی با نام " رمانتی سیزم و مسیحیت " و " الگوها " کتاب‌ها نوشته ، سخنرانی‌ها انجام داده و بر سر کلاس‌های درس دانشگاه مدام سخنرانی کرده و سوال های دانشجویانش را پاسخ گفته است. بنابراین هرتزوگ از زن و فرزندانش دور افتاده در نتیجه لغزش‌هایی هم خود نسبت به زنان دیگر ( رمونا ) (سوکواکی) ولینی انجام داده است. همچنین این سرگرمی‌ها و غور در ذهن باعث شده است که علاوه بر از دست دادن زن و فرزندش ارثیه پدری هم بر سر آن باخته است. پدر هرتزوگ به روی او هفت تیر کشیده بود چون هرتزوگ سر و وضع مسیحی پیدا کرده بود و شایعاتی هم بود که او نیز همانند زنش مادلین مسیحی کاتولیک شده است.
8 - آثار رنج کشیدگی تاریخ و فرهنگ بر عملکرد هر یک از یهودیان به رغم داشتن مشاغل گوناگون ، دانش گوناگون ، سن و جنسیت گوناگون هویدا است. دکتر ادو یک روان پزشک ، وکیل سیمیکین ، بردار میلیونرش ( رشوا ) و دیگر برادر برج سازش ( ویلی ) و حتی موزیسین موفق ( خواهرش هلن ) ، عمه زیلدا ، آسفالتر متخصص علوم آزمایشگاهی و ... همانند " اسپینوزا " فیلسوف یهودی اسیر تأثیرات مخرب محیطی انسانی هستند.
9 - طلب کاری از تاریخ ، ادیان ، ملت‌ها و دولت‌ها یکی از وجوه مشخصه یهودیت است. این طلب کاری را در انواع هنرهای یهودی ، روان شناسی‌ها فروید و فروم و ... فلسفه‌های اسپینوزا و مارکس و ... می‌بینیم. این همه به نام " ملت برگزیده بودن " توجیه شده و می‌شود و موضوع هلوکاست نیز این طلب‌کاری را مضاعف تر می‌سازد.
10 - به رغم تبلیغ هنر برای هنر به دیگر ملت‌ها ، یهودیان ایدئولوژیک‌ترین آثار ادبی و هنری را ارائه می‌دهند. سال بلو در یک رمان " هرتزوگ " به موارد یاد شده بالا و موارد دیگر پرداخته است. با اینکه به ظاهر موضوع رمان زندگی موزس هرتزوگ و طلاق گرفتن زنش مادلین از وی در دهه شصت میلادی قرن بیستم است. نویسنده از انواع تدابیر بهره می‌برد تا همه سرمشق‌های طلب کارانه را برای یهودیت رقم بزند. به مواردی از صفحه‌های مختلف برای آشنایی بیشتر با اهداف نویسنده از متن کتاب می‌پردازیم :
1 - مقایسه و برتری دادن یهودیت به مسیحیت در توصیف الیاس عموی هرتزوگ : " ... و کلاه شاپوی حصیری ، شبیه همین کلاه موزنتن ، بر سری با همین مو می‌گذاشت ، همان مویی که پدر بزرگ هرتزوگ - خاخام سندور آلکساندر هرتزوگ - هم داشت. همچنین ریش قشنگ ، ریش براق و پهن رشته به رشته‌ای که خطوط چانه‌اش و نیز یقه ابریشمی کت فراکش را پنهان می‌کرد. مادر هرتزوگ برای یهودی‌هایی که ریش زیبایی داشتند، جانش در می‌رفت. در خانواده او هم تمام بزرگترها ریش‌های پهن و پر پشتی داشتند که از مذهب انباشته بود. مادرش می‌خواست که او خاخام بشود و حالا موزس در آن لباس شنا و کلاه حصیری ، با صورتی عمیقاً غمگین و حسرت احمقانه شدیدی که زندگی مذهبی می‌توانست او را از آن بری سازد ، به طرز رعب آوری خود را متفاوت با یک خاخام می‌دید. آن دهان ! .... سرشار از اشتیاق و خشم بی‌پایان بینی کشیده و گاه عبوس ، چشمان تیره ! و اندامش ! - رگهای بلندی که در بازوها پیچ می‌خورند و در دستهای آویزان جمع می‌شدند ، دستگاهی باستانی که قدمتی بیش از قوم یهود داشت. کلاه پهن - پوششی از حصیر - نوار سفید و قرمزی داشت که به کت می‌آمد. موزس از آستین کت زرورق‌ها را در آورد و آن را به تن کرد. خطوط راه راه باد کرد. با پای برهنه شبیه هندوها شده بود. به خاطر می‌آورد : در سوسنهای چمن تأمل کنید. نه محنت می‌کشند و نه می‌ریسند لیکن سلیمان هم با همه جلال خود ... وقتی که این حرف‌ها را یاد گرفت ، هشت سال داشت و در رنجش کودکان بیمارستان رویال ویکتوریا بستری بود. یک بانوی مسیحی هفته‌ای یک بار می‌آمد و او را وا می‌داشت که بلند بلند از روی کتاب مقدس بخواند : بدهید تا به شما داده شود . زیرا پیمانه‌ی نیکوی افشرده و جنبانیده و لبریز شده را در دامن شما خواهند گذاشت " انجیل لوقا
38 : 6 صفحه 54 و 55 " تحمیل دین مسیحی که در مادلینی مؤثر واقع می‌شود و اما هرتزوگ هرگز تحت تأثیر آن قرار نمی‌گیرد.
2 - نویسنده با بهانه‌ای به هولوکاست تبلیغاتی هم می‌پردازد و از آنجایی که موزس هرتزوگ از آمریکا به اروپا سفر کرده است ، نویسنده زیادی نمی‌تواند در این مورد قلمفر سایه کند : " … با این حال ، لهستان ملال انگیز دایم در خاطرش بود ، لهستان یخزده کسالت بار ، به رنگ خاکستری مایل به قرمز که سنگ‌هایش هنوز بوی جنایات زمان جنگ را می‌داد. احساس می‌کرد که بوی خون به مشامش می‌خورد. چند بار به دیدن خرابه‌های محلات یهودی نشین رفت. واندا راهنمایش بود ... صفحه‌های 59 و 60 " یا : " ... منظورم را می‌فهمی. شاید هم چیزی که به دردت می‌خورد ، دختری باشد که از اردوگاه کار اجباری قسر در رفته باشد تا قدر خانه خوب را بداند. آن وقت من و تو حسابی زندگی می‌کنیم. به حمام روسی خیابان نورت می‌رویم ... صفحه 160 "
3 - جای انداختن یهودی ستم کشیده تاریخی که محوریت عمده رمان بر آن است : " ... روایچ در خانه هرتزوگ‌ها در خیابان ناپلئون پانسیون بود. در سال 1922 مثل یک هنر پیشه نقش‌های تراژدی صحنه تئاتر ییدیش ، با دماغ صاف مست وار و کلاه کاسکتی که رگهای پیشانی را می‌فشرد ، روایچ پیش بند را می‌بست و در مغازه میوه فروشی نزدیک خیابان ریچل کار می‌کرد. در بازار ، در هوای یخ بندان ، غبار مخلوطی از برف و خاک اره در جارو می‌زد. پنجره از پیچکهای بزرگ یخزده پوشیده بود و پشت پنجره ، توده ای از پرتقال‌های تو سرخ و سیب‌های قرمز به آن فشار می‌آورد. و این روایچ غمزده بود ، سرخ از مشروب سرما. نقشه زندگیش این بود که زن و دو بچه‌اش را که در دوران انقلاب مفقود شده بودند. هر از گاهی ، در هشیاری ، خود را مرتب می‌کرد و به جامعه همکاری مهاجران یهودی می‌رفت تا سوالاتی کند. ولی هیچ وقت خبری نمی‌شد. تمام دستمزدش را مشروب می‌نوشید ، یک دایم الخمر بود. هیچ کس درباره خود از او سخت‌تر قضاوت نمی‌کرد. وقتی که از بار بیرون می‌آمد در خیابان تلو تلو می‌خورد ، ترافیک را راهنمایی می‌کرد و در میان کامیون‌ها و اسب‌ها روی برفاب گل آلود می‌افتاد. پلیس از زندانی کردن او خسته شده بود. آنها راویچ را به خانه ، به ایوان خانه هرتزوگ می‌آورند و به داخل هلش می‌دادند. راویچ شب دیر وقت ، روی پله‌های یخزده و با هق هق گریه ، آواز می‌خواند : تنها ، تنها ، تنها ، تنها . می‌کس مثل یک سنگ / باده انگشتم ، تنها. صفحه 225 " یا : " ... هرتزوگ می‌اندیشید ، گمان می‌کنم این داستان هرتزوگ‌ها را سالی ده دفعه می‌شنیدیم. گاهی مادرم آن را تعریف می‌کرد و گاهی پدرم.
به این ترتیب ما پرورش خوبی در مکتب اندوه یافتیم. من هنوز هم این فریادهای روح را می‌شناسم. آنها در سینه و در گلو جای دارند. دهان می‌خواهد باز شود و بیرونشان بریزد. ولی همه این‌ها متعلق به عهد عتیق است، عتیقه یهودی که از کتاب مقدس سرچشمه می‌گیرد و در معنای توراتی تجربه و سرنوشت شخصی تجلی می‌کند. آنچه زمان معیارهای جدیدی از سبعیت زندگی می‌کنیم ، معیارهای نهایی که به افراد بی‌اعتناست ... صفحه 245 " یا : " ... چیزی که اذیتش می‌کرد این بود که رمونا او را آمریکایی نمی‌دانست. اگر آمریکایی نبود چه چیز دیگری بود ؟ در خدمت نظام نیز ، همدوره‌ای هایش او را خارجی می‌دانستند. شیکاگوییها با کنجکاوی از او سوالاتی می‌کردند " تقاطع استیت و لیک کجاست ؟ خیابان آوستین کجای غرب است ؟ " به نظر می‌رسید که اغلب آنها از حرفه نشینان بودند. موزس شهر را بهتر از آنان می‌شناخت ، ولی حتی این موضوع هم بر ضدش استفاده می‌شد " آهان ، پس فقط چیزها را حفظی. تو جاسوسی. معلوم شد. از اون یهودی‌های باهوش. راست بگو ، موز خیال دارن با چتر نجات پایین بندازنت. درسته ؟ " صفحه 262 " " ... او می‌دانست که باورهای آمریکاییش به قاعده‌اند. خندان ، ولی در عین حال رنجیده به خاطر آورد که یک استوار آلا با مایی از او پرسید : " انگلیزی رو کجا بلت شدی ؟ تو مدرسه بویلیتز ؟ " صفحه 263 "
نویسنده ( سال بلو ) سعی می‌کند هر حکم صادر کردن تاریخی قومی خود را در لابلای صحنه‌ها و جریان‌های مربوط به هرتزوگ به تدریج در ذهن خواننده جای بیندازد. هرتزوگ در هیأت تمساح و اشک ریزی معروفش در حالی که خیانت می‌بیند ، خیانت می‌کند و به رغم لیبراب منشی‌های خود ، طلب کاری ویژه یهودی را به کار ببرد : " ... من هم حقی دارم .... بسیار خوب ، برای مدتی طولانی یهودیها برای دنیا بیگانه بودند ، حالا دنیا برای یهودیان بیگانه است صفحه 279 " چنانچه ملاحظه می‌شود نویسنده چنان شخصیتی ارائه کرده است که تجسم کلی تبلیغی قومی باشد : " ... شعارها و اظهار وجودها. مرگ بر گلدواتر و جهودها ... صفحه 287 " هرتزوگ این شعارها را بر دیوارهای مترو نیویورک می‌بیند.
4 - نویسنده هر آنچه در تاریخ به نام حقوق قضایی ، حقوق شهروندی ، حقوق ملی و انسانی را به زیان یهودیان تفسیر می‌کند و نمونه‌های ادعایی خود را ارائه می‌کند : " ... هرتزوگ از هارولد سیمکین می‌فهمد که با گرفتن یک وکیل غیر یهودی می‌تواند گرتباخ و مادلین را به جرم عمل زنا در برابر بچه محکوم کند ( نقل به مضمون صفحه‌های 333 تا 340 ) " نویسنده برای سرپوش گذاشتن به قانون گذاری‌های یهودیان در قرن بیستم ( ملل متحد بعد از جنگ جهانی اول ، سازمان ملل بعد از جنگ جهانی دوم و سازمان‌های وابسته به آن و صندوق‌های جهانی پول ، حقوق بشر ، آکادمی اسکار و نوبل و ... همه زیر نظر یهودیان ایجاد شده است ) یهودی را در هر موقعیتی [ قربانی ] توصیف می‌کند : " ... دیزرائیلی تصور می‌کرد که می‌تواند روحیه انگلیسی‌ها را درک و آنان را رهبری کند ، ولی کاملاً در اشتباه بود. بهتر بود که من به سرنوشت خود رضا بدهم. من یک یهودی ، یک بازمانده - همان طور که مارمولک‌ها بازماندگان دوران عصمت خزندگانند - ممکن بود بتوانم از راه نامشروع ، با کلاهبرداری‌ها از کافرها ( گله زحمتکش تمدنی که تضعیف و نابود شده بود ) پولدار بشوم ... اما در آمریکای مدرن پس از ... پس از مسیحیت چه چیزی برای دعا کردن مانده بود ؟ عدالت - عدالت و شفقت ؟ و دعا ... صفحه 376 "
5 - قوم پرستی طلب کارانه درباره هنرینز به شکل مبالغه آمیز طرح شده است : " ... بعد از یکی از سخنرانی‌هایش در کلاس ، کارمند جوانی که به سرعت خود را به او رسانده بود گفت : " استاد هنر مال یهودی‌هاست " هرتزوگ با دیدن این اندام باریک و بلوند و خشن در مقابل خود ، تنها سرش را تکان داد و گفت : قبلاً ( ربا خواری این طور بود ) با پیچش ناگهانی ، هرتزوگ فکر کرد این رئالیسم نو است " مرسی کوک ، من سر ساعت چهار اینجا هستم. حالا نرو تمام روز را غصه بخور .... صفحه 425 " یا : " حماقت‌های هرتزوگ ، بنای یادگاری بلاهت صمیمانه و عاشقانه اش ، بنای یادگاری خباثت‌های ناشناخته شخصیتش ، نماد مبارزه یهودیش در یافتن جای پای محکمی در میان آمریکای سفید انگلوساکسون پروتستان ( همان طور که آن پیرمرد حکیم در روز سوگند ریاست جمهوری گفته بود : " پیش از آنکه ما از آن زمین شویم ، زمین از آن ما بود ( نظر رابرت فراست در مراسم سوگند یاد کردن جان اف کندی برای ریاست جمهوری ) هرتزوگ با خود اندیشید : من هم به اندازه خودم ترقی کرده‌ام. با وجود آمریکاییهای سفید پوست انگلوساکسونی که چون دولت قسمت بزرگی از این قاره را به شرکت راه آهن داد ، در حدود سال 1880 از پختن صابون خود دست کشیدند و به سفرهای اروپایی رفتند و از دست این " اسپانیایی‌ها " و " ایرلندی‌ها " و " جهودها " شروع به شکایت کردند. و چه مبارزه‌ای من کردم. ... صفحه 474 "
6 - تعابیر کلیدی فلسفه ، هنر ، روان شناسی و معرفت و حکمت از زبان هرتزوگ و یا نامه‌هایی که می‌نویسد همه به زبان ییدیش آورده شده است تا ضمن انتقال آنها به خواننده ، یادآوری تأثیر گذار هم از یهودیان اشکنازی داشته باشد. یهودیانی که به قول آرتور کوستیلر قوم سیزدهم هستند. تاکید بر هنر تئاتر و موسیقی و ادبیات و به طبع سینما نیز ویژه ییدیش زبانان هم تلاشی در این جهت است.
7 - آوردن دیدگاه‌های ( دانای کل - نویسنده ) و به تناوب از شخصیت اصلی ( موزس هرتزوگ ) اثر را به گونه‌ای مستند و شبه گزارش می‌نمایاند که از رمان صرف کارایی بیشتری دارد. همچنین تشریح دروینات شخصیت اول برای خواننده دارای جذابیت و همذات پنداری است.         ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات