تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۰۹:۴۷  ، 
کد خبر : ۲۱۷۰۲۴
دکتر علی‌اکیر صاحلی، وزیر امور خارجه در گفت‌وگوی 2 ساعته با «ایران»:،،

موازی‌کاری در سیاست خارجی وجود ندارد

اشاره: دکترعلی‌اکبر صالحی اگرچه چند ماهی بیش نیست که بر مصدر وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران نشسته اما تجربه سال‌ها فعالیت در عرصه دانشگاهی، نمایندگی ایران در آژانس انرژی اتمی و ریاست سازمان انرژی اتمی و همچنین معاونت دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی، او را تبدیل به دیپلماتی شناخته شده و معتبر کرده است. شاید به همین خاطر است که او در لابه‌لای سخنانش از عبارات عربی و انگلیسی استفاده می‌کند و در برابر برخی سؤالات ترجیح می‌دهد که بسرعت عبور کند. با وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در بازگشت از ژنو اولین سفر او به مقر اروپایی سازمان ملل متحد در هواپیما به گفت‌وگو نشستیم. خستگی سفر باعث نشد تا صالحی به همه سؤالات «ایران» در طول 120 دقیقه پاسخ ندهد. از وزیر خارجه دولت دهم در مورد فرایندی که منجر به نشستن او به کرسی وزارت خارجه شد، اختلافاتش با تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای دولت اصلاحات، روابط با آفریقا، مذاکرات ایران و غرب، تحولات منطقه و تحول در وزارت خارجه پرسیدیم و او با صبر و حوصله پاسخ گفت.

* شما اوایل انقلاب رئیس دانشگاه صنعتی شریف بودید چه شد که از ریاست یک دانشگاه به نمایندگی ایران در آژانس انرژی اتمی رسیدید؟
** من اوایل دهه 60 ریاست دانشگاه صنعتی شریف رابرعهده داشتم. خب آن زمان وزارت علوم معاونتی به نام بین‌الملل داشت.
در ایام جنگ این معاونت مسئول انتخاب نماینده در یونسکو بود. بنده به عنوان رئیس دانشگاه با وزارت علوم در تعامل بودم و فرصتی پدید آمد تا کمکی به این معاونت بین‌المللی کنیم و از همان جا پای ما به یونسکو باز شد و به واسطه مأموریتم سفرهای متعددی به یونسکو داشتم که عمده مسئولیت‌ها دفاع از حقوق ایران در مقابل تبلیغات جهانی بود که قصد مقصر دانستن ایران در جنگ را داشت. به واقع در آن ایام ما مظلومیت ایران را با گوشت و پوست خود درک کردیم.
در تعدادی از این سفرها ما همراه دوستانی از جمله آقای محمد جواد لاریجانی بودیم که از همانجا ما در عرصه‌های بین‌المللی فعال شدیم تا این‌‌که جناب آقای خاتمی رئیس‌جمهور شدند و با شناخت قبلی که وجود داشت بنا به توصیه ایشان بنده برای نمایندگی ایران در آژانس کاندیدا شدم، به هر حال جناب آقای خاتمی با عنایتی که به بنده داشتند این افتخار را به من دادند. در آن ایام سال‌ها از کار ما در وزارت علوم گذشته بود. در وین عملاً کار سیاسی ما شروع شد.
در 2 سال اول خبری نبود و ما کارهای معمول آژانس و سازمان انرژی اتمی را انجام می‌دادیم اما سه سال آخر موضوع هسته‌ای تبدیل به یکی از مسائل اصلی کشور شد که تجربه بسیار خوبی برای ما در عرصه سیاسی به وجود آورد.
در آژانس طبیعتاً باید مسائل فنی مطرح شود اما با طرح موضوع ایران و کره شمالی آژانس حال و هوای سیاسی به خود گرفت.
* سال 83 شما از نمایندگی ایران در آژانس کناره‌گیری کردید، علت این امر چه بود؟ آیا با تیم هسته‌ای وقت مشکلی داشتید یا موضوع دیگری مطرح بود؟
** همان‌طور که گفتم من از 98 تا 2003 وین بودم، معمول مأموریت‌های خارج کشور 3 ساله است اما من با حضور 5 ساله خود 2 سال هم بیشتر ماندم، این ماندن هم بنا به توصیه آقای خاتمی بود و قرار بود آقای زیاران جانشین بنده در وین شود.
زیاران هم‌اکنون در CTBT استخدام شده است. به هر حال انعکاس آن در روزنامه‌ها به گونه‌ای انتشار ‌یافت که گویا مرا کنار گذاشته‌اند ولیکن اینطور نبوده. من آن ایام به خاطر انجام مصاحبه با شبکه الجزیره در قطر بودم که با من تماس گرفتند و گفتند شنیده‌ایم شما را برکنار کرده‌اند، آقای البرادعی و رئیس شورای حکام هم تماس گرفتند و من همانجا به آنها گفتم مأموریت من به پایان رسیده و کنار گذاشتنی در کار نبوده. متأسفانه آن زمان فضای سلبی به وجود آمد. البته این به معنی نبود اختلاف در بین مسئولان پرونده اتمی نیست، آن ایام دوستان خوبی با ما همکاری می‌کردند تا این‌که پرونده به صورت کامل به تیم آقای روحانی واگذار شد والا در 2 سال اول تمام کارها به عهده ما بود. من به یاد دارم که یکی از سفرای ما در خارج کشور با من تماس گرفت و گفت قرار است با من مصاحبه بکنند خب اصلاً غنی‌سازی یعنی چه؟ هسته‌ای چیه؟
هیچ کس مسائل تخصصی را آن زمان نمی‌دانست اما حالا بچه‌های دبیرستانی هم اینها را می‌فهمند. بازتاب برکناری من منفی بود و برای همین دوستان دولت نسبت به وزارت خارجه گلایه کردند که چرا اینجور شد.
بعد دوستان وزارت‌خارجه احساس کردند که ظلمی در حق من شده و اعتبارم مخدوش شده است. برای جبران دوباره خواستند من را به خارج اعزام کنند. من می‌خواستم در دانشگاه شریف باقی بمانم ولی در اثر اصرار دوستان گفتم من دیگر حاضر به رفتن به کشورهای غربی نیستم و دوست دارم به کشوری اسلامی بروم. یک روز آقای (کمال) خرازی تماس گرفت و از من زندگینامه‌ام را خواست تا من را به عنوان معاون دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی در اجلاس استانبول معرفی کنند.
ما را معرفی کردند و خداوند لطفی را در حق من کرد که من خواب آن را هم نمی‌دیدم و من 4 سال در جده به عنوان معاون دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی بودم. این بالاترین مقامی بود که ایران در سازمان‌های بین‌المللی تا به امروز کسب کرده است. کار خوبی بود از آن جهت که می‌توانستیم تجربیات خود را در اختیار جهان اسلام قرار دهیم و از سوی دیگر هر وقت دلمان می‌گرفت عرض ارادت به خالق هستی و پیامبر اعظم می‌کردیم.
* شما در دوران مسئولیت‌تان در وین با تیم مذاکره‌کننده مشکلی هم داشتید؟
** اینجور نیست که اختلاف داشتیم چون وقتی تصمیمی گرفته می‌شد طبیعتاً نظرات مختلفی مطرح می‌شد و این امر عادی بود. اما من در چند مورد احساس کردم مواردی در حال از دست رفتن است و تبدیل به دو نظر بنده و دوستان شده بود.
منطق ما به نظر استوارتر می‌رسید اما اختلافی وجود نداشت که از بیرون اینطور به نظر می‌رسید.
* شما موافق قرارداد سعدآباد و پاریس بودید؟
** ما تا قرارداد سعدآباد همراهی داشتیم و از پاریس به بعد جدا شدیم، در سعدآباد شرایط این‌گونه بود که اجماع جهانی علیه کشور در حال تشکیل و قرار بود پرونده ما به شورای امنیت فرستاده شود و این تازه اول کار بود.
آن زمان یک راهی باید اندیشیده می‌شد که بحث سعد‌آباد به وجود آمد. من در مذاکرات آقای روحانی حضور داشتم. بحث این بود که آنها می‌گفتند اگر پروتکل الحاقی را حتی به صورت موقت امضا کنید باعث اعتماد‌زایی خواهد شد و ایران می‌تواند بعد از کسب اعتماد فعالیت‌های خود را از سرگیرد. قرار بود ما پروتکل را به صورت داوطلبانه 6 ماهه اجرا و فعالیت‌های خود را تعلیق کنیم و بعد از 6 ماه برگردیم به حال اول، اما غربی‌ها بعد از گذشت 6 ماه دست به زیاده‌خواهی زدند و 6 ماه به 2 ساله کشید و ما راه به جایی نبردیم و تنها پرونده به شورای امنیت نرفت. جمهوری اسلامی بدین سان تصمیم گرفت تعلیق را بشکند و فعالیت خود را از سر بگیرد. این امر با ورود آقای احمدی‌نژاد و قاطعیت ایشان و حضرت آقا همزمان شد.
آقای دکتر احمدی‌نژاد هم در مدت فعالیت خود نه تنها عقب‌افتادگی 30 ماهه ما را جبران کردند بلکه فراتر از آن جلو رفتند. اختلاف ما در پاریس بود. آنجا آنها عملاً می‌خواستند اراده‌شان را به ما تحمیل کنند. آنجا غربی‌ها پیشنهاداتی داده بودند که عزیزان (تیم مذاکره‌کننده دولت اصلاحات) فکر می‌کردند این پیشنهادهای فنی خوبی هست در حالی که دقیقاً این پیشنهادات برخلاف مصالح ملی بود.
آنجا اختلاف ما شروع شد من گفتم اروپایی‌ها با تیم 50 یا 60 نفره به مذاکرات می‌آیند. بعد شما 3 نفر چگونه می‌خواهید کار را پیش ببرید. ما هم باید از هر قسمتی کارشناس مورد نظر را همراه بیاوریم.
* چه شد که شما رئیس سازمان انرژی اتمی شدید؟
** در سال 84 تازه یک ماه بود که به عنوان (معاون دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی) به جده رسیده بودم که آقای دکتر احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور منتخب شدند. از دفتر ایشان با من تماس گرفتند که ایشان می‌خواهند شما را ببینند بحث روی وزارت خارجه و وزارت علوم بود که من به ایشان گفتم من تازه حیات طیبه را فهمیده‌ام. اواخر تیرماه 88 بعد از مأموریت جده من به دانشگاه شریف رفتم و خواستم درس بگیرم تا برای سال تحصیلی جدید آماده شوم. مجدداً آقای دکتر احمدی‌نژاد تماس گرفتند و تأکید داشتند که حتماً شما باید مسئولیتی را بپذیرید. خب رئیس‌جمهور در حکم پدر جامعه است و جمله‌ای که ایشان گفتند و مرا تسلیم کرد آن بود که «این فرصت الهی است از دست نده».
در یک سال و 8 ماهی که در سازمان انرژی اتمی بودم دستاوردهای خوبی حاصل شد.
* ارتباط شما با شهید دکتر شهریاری چگونه بود؟
** در این مدت تمام دانشمندان و دانشگاه‌ها را فعال کردیم و برای نمونه ما از شهید شهریاری درخواست همکاری کردیم که ایشان در فرصت کمی دستاوردهای خوبی داشتند.
ایشان بدون آن‌که ریالی از ما بگیرند کمک کردند. علی‌رغم اصرار ما حتی یک‌ریال نگرفت و ایشان برای کاری که یک کارشناس خارجی صدها میلیون می‌گیرد از ما هیچ نگرفت مثلاً سوخت 20‌درصد و... از نتایج زحمات ایشان بود. شهادت ایشان موجب از دست رفتن سرمایه‌بزرگی از ملت ایران شد. شهید شهریاری دانشجوی خود من بود. این فرد دانشمند در عالم عرفان غرق بود و شور این مرد در عبادت، زبانزد بود. نماز شب‌های وی، کرامت، لطف، مهربانی، بزرگ منشی او در زبان نمی‌گنجد. وی همه مراحل را به سرعت طی می‌کرد شهریاری لیسانس برق را از دانشگاه امیرکبیر گرفت و فوق‌لیسانس فیزیک هسته‌ای را از دانشگاه صنعتی شریف با من گرفت. وقتی وی فارغ‌التحصیل شد در کوتاه‌ترین مدت استادیار و دانشیار شد.
یاد وی به واقع جاودان باشد.
به هر حال بوشهر و نطنز نسل‌های جدید سانتریفیوژ در تکمیل سرعت خوبی گرفت و سازمان انرژی اتمی سامان خوبی گرفت.
* شما دکتر احمدی‌نژاد را از چه زمانی و چگونه می‌شناختید؟
** آقای دکتر در دانشگاه علم و‌صنعت بودند و من در شریف. زمانی که آقای هاشمی گلپایگانی وزیر علوم بودند من معاون آموزشی ایشان بودم و آقای دکتر احمدی‌نژاد مشاور فرهنگی آقای هاشمی گلپایگانی بودند البته هیچ‌وقت فرصت همکلامی با ایشان را نداشتم اما همدیگر را می‌شناختیم. فردی با هوش، فعال و زبانزد بودند.
* شما یکی از اولویت‌های خود را تحول در وزارت‌خارجه اعلام کرده‌اید. برای این منظور چه برنامه‌ای دارید؟
** من بعد از 33 سال کار در کشورم در عمل به این نتیجه رسیدم که برای مناصب یک سیستم کارآمد باید افراد کاردان را در جای مناسب خودشان قرار داد. به قول معروف «فرد مناسب در جای مناسب» نیازی نیست کتاب‌های مدیریت را مرور کرد 90 درصد کار همین هست که به شما گفتم.
یکی از دلایل موفقیت دانشگاه صنعتی شریف پیاده کردن این اصل مهم است. مثلاً بعد از جنگ که شرایط کشور شرایط خاصی بود و دانشگاه‌ها نتوانسته بودند آزمایشگاه‌های خود را به روز کنند ما با یک مدیریت مناسب توانستیم از خارج یک وام 10 میلیون دلاری بگیریم و آزمایشگاه‌ها را بازسازی کنیم.
آن زمان وام گرفتن از یک کشور خارجی امری عجیب بود مخصوصاً آن‌که برای یک دانشگاه این امر رخ دهد.
امیدواریم که در وزارت خارجه نیز همین کار را انجام دهیم یعنی فرد مناسب را در جای مناسب قرار دهیم.
اگر من این کار را بتوانم انجام دهم وزارت خارجه روی ریل پیشرفت می‌افتد و دیگر نیازی به کتاب نوشتن نیست. بعضی از دوستان می‌گویند برنامه بنویس؛ می‌گویم مگر سند چشم‌انداز و برنامه توسعه برنامه نیست؟!
چند تا برنامه مگر می‌شود نوشت؟ ما باید ساختار را درست کنیم تا مأموریت‌ها به‌خوبی به پیش برود، وزارت خارجه باید وزارتی مأموریت گرا شود. یعنی برای خود مأموریتی تعریف کند و آن را به سرانجام برساند نه این‌که وظیفه گرا باشد، صبح ساعت 8 به اداره بیایند و 3 به خانه بروند این کار نشد؛ باید به کار علاقه داشته و نتیجه گرا باشیم. اینطور تکلیف همه مشخص است. امروز ایران در حال تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ در عالم است ما نیز بارها به صراحت اعلام کرده‌ایم که جمهوری اسلامی خواهان صلح، عدالت، مهرورزی، ثبات وتعامل است و برای آن برنامه داریم.
* عده‌ای معتقدند در سیاست خارجی دولت کارهای موازی رخ می‌دهد، آیا واقعاً اینگونه است؟
** هر سازمان و تشکیلاتی مأموریت خاص خود را دارد. این تشکیلات مختلف باید در تعامل با یکدیگر باشند و هم افزایی کنند، اگر قرار باشد این هم‌افزایی به دخالت تبدیل شود قطعاً امر مطلوبی نیست، زیرا راه به جایی نمی‌برد و کندی در اجرای امور را ایجاد می‌کند و عملاً عدم دسترسی به نتیجه مطلوب را باعث می‌شود. اما اگر هم افزایی به درستی انجام گیرد می‌تواند کمک باشد. بطور مثال ببینید در مجلس شورای اسلامی، اعضای کمیسیون امنیت ملی همه دارای تجارب فراوان در امور سیاسی هستند. اگر این کمیسیون بتواند به وزارت امور خارجه در پیشبرد اهداف وزارتخانه کمک کند کارایی بیشتر می‌شود. نه این‌‌که بخشی از مسئولیت‌های وزارتخانه را خود عهده دار شود که اگر بدین صورت باشد قطعاً کسی موافق نیست. حال اگر در راستای هم باشند یعنی وزارت‌خارجه در چارچوب مأموریت‌های تعریف شده و سایر مسئولیت‌های مشخص شده برای این وزارتخانه بتواند از سایر تشکیلات و گروه‌ها کمک بگیرد اشکالی نیست و کسی هم به این مطلب اشکال نمی‌گیرد. اما اگر خلاف این باشد یعنی ما که کارهای کنسولی در وزارت امور خارجه انجام می‌دهیم اگر تشکیلات یا شخصی بیاید و بخواهد کارهای کنسولی انجام دهد؛ خب این کار که نمی‌شود.
لذا ما با تداخل در وظایف مخالفیم اما در هم‌افزایی برای کمک در تسریع و بهتر انجام شدن کار مخالفتی نداریم. به همین خاطر در مواردی مثلاً با یکی از نمایندگان محترم مشورت می‌کنیم. نظر می‌دهند و نظر می‌گیریم. این دخالت نیست، یا مواردی مانند این‌که رئیس‌جمهور یکی از نمایندگان مجلس را مأمور می‌کند تا پیام ایشان را به رئیس‌جمهور کشوری منتقل کند. اما تداخل قطعاً امر مقبولی نیست و فکر نمی‌کنم کسی این مطلب را قبول داشته باشد.
* یعنی اکنون وزارت خارجه استقلال کاری خود را دارد؟
** بله، ببینید برخی از فعالیت‌های امور خارجه بنا به دلایلی توسط نظام اتخاذ می‌شود و بخش عمده کار در جای دیگری صورت می‌گیرد، مانند پرونده هسته‌ای که به شورای عالی امنیت ملی محول شد.
بحث پرونده هسته‌ای در زمان آقای خرازی شروع شد و قبل از رفتن به شورای امنیت ملی در وزارت امور خارجه پیگیری می‌شد. ما نماینده جمهوری اسلامی ایران در وین بودیم، با وزیر و معاونت وزارت امور خارجه کار می‌شد تا این پرونده را مدیریت کنیم. طبیعی هم همین است زمانی که 1+5 حاضر می‌شوند همه‌شان افرادی هستند که از وزارت‌خارجه کشورشان می‌آیند یعنی آنها نمایندگان وزارت‌خارجه شان هستند. بطور کلی در اینجا نیز وزارت خارجه باید عهده دار این مسئولیت باشد ولی جناب آقای خرازی به این نتیجه رسید که این کار را به شورای عالی امنیت ملی واگذار کند. حال چون این تصمیم نظام است ما این را دخالت تلقی نمی‌کنیم. الآن کار بخوبی انجام می‌گیرد. کمک‌های لازم انجام می‌شود و هم وزارت خارجه و هم شورای عالی امنیت ملی در این زمینه با هم همکاری دارند یعنی این‌گونه نیست که وزارت خارجه در این امر هیچ‌گونه جایگاهی نداشته باشد.
* شما مشکلی با مشاوران رئیس‌جمهور در سیاست خارجی ندارید؟
** نه، من باید حقیقت را بگویم واقعاً در این سه ماه هیچ‌گونه دخالتی را ندیدم یعنی بعد از آن برداشت‌های متفاوت الآن هیچ دخالتی وجود ندارد. الآن برخی شایعات را که می‌شنویم واقعاً تعجب می‌کنیم. ما حقایق را می‌دانیم و در دل حقایق هستیم؛ این شایعات برای ما واقعاً خنده‌دار است. یک روز بنده به‌عنوان مسئول دانشگاه صنعتی‌شریف از شهید بهشتی دعوت کردم به دانشگاه بیاید و برای دانشجویان صحبت کند. ایشان خیلی مورد هجمه قرار گرفتند و هرچه می‌گفتیم این‌گونه نیست و این مطلب شایعات است، چرا این حرف‌ها را می‌زنید؟ برخی باور نمی‌کردند برخی‌ها واقعاً باور کرده بودند که اگر ایشان پول‌های خود را از بانک‌های سوئیس خارج کند سوئیس دچار یک ورشکستگی اقتصادی می‌شود. ببینید شایعات واقعاً تا چه حد پیش رفته بود. در حال حاضر هم از این شایعات در خیلی از موارد وجود دارد.
در مورد بحث دخالت نماینده رئیس جمهور بگویم که تاکنون نشده که مثلاً کسی به‌بنده زنگ بزند بگوید آقای صالحی مثلاً چرا این‌کار را کردی یا فلان کار را بکن، البته‌بنده وظیفه دارم در مواردی تصمیمی را بگیرم که تصمیمی اساسی است از رئیس خود یا مقام معظم رهبری استفسار بگیرم بنده درنگ نمی‌کنم. در خیلی از موارد باید از مسئولین بالادست خود استفسار کنم، یعنی ببینم نظر آنها چیست. ولی در کارهای روزمره و کارهای معمولی تصمیم (تصمیمات بزرگ که همیشه نیست) مواردی است که جزو موارد استراتژیک است و فکر می‌کنید حساس و مهم است از مقام معظم رهبری و رئیس جمهور استفسار می‌کنید. اما موارد دیگر مانند این‌که نماینده رئیس‌جمهور به‌بنده مواردی را بگوید یا زنگ بزند ما واقعاً چنین چیزی را ندیده‌ایم.
* مذاکرات استانبول را چگونه دیدید، آیا مذاکرات شکست خورد و آیا این مذاکرات ادامه دارد؟
** وقتی ما حرف از مذاکره می‌زنیم، در مذاکره نمی‌توانیم بگوییم شکست یا پیروزی. شما یک زمانی به تفاهم می‌رسید و یک زمانی می‌بینید زمان تفاهم نرسیده است. مذاکره یعنی پیدا کردن راه وسطی که نه خواسته‌های ایده آل و صد‌درصد شما محقق می‌شود نه خواسته صد‌درصد طرف مقابل. اینجا مذاکره باید به گونه‌ای مدیریت شود که حداکثر منافع با توجه به شرایط زمان، مکان، محدودیت‌ها به‌دست آمده باشد و‌الا هر طرف مذاکره بخواهد بگوید صد‌درصد منافع برای ما باشد این دیگر مذاکره نیست و تبدیل به جنگ می‌شود. در این حالت هر کس پیروز شد می‌شود غالب. لذا مذاکره استانبول را اینگونه ارزیابی نمی‌کنم که بگویم شکست یا نه. این مذاکره‌ای است مانند چند مذاکره قبلی.
* مگر مذاکرات قبلی چه بود؟
** این را این‌گونه نمی‌شود ارزیابی کرد، اینها واژگان درستی نیست، اینجا چیزی که می‌شود گفت این است که ما باید یک مقدار صبر و حوصله داشته باشیم، مذاکره صبر و حوصله، تدبیر، فراست، کیاست و همه اینها را می‌طلبد.
طرف مقابل هم باهوش و زرنگ است و در مذاکره باید این مطلب را درک بکنیم که حداقل به اندازه ما باهوش و باتجربه است، یعنی به گونه‌ای فکر نکنیم که طرف مقابل خالی از اطلاعات و تجربه لازم است. بنده احساس می‌کنم مذاکرات تا به امروز نافع بوده و یقیناً این مذاکرات ادامه خواهد داشت و ما هم پیرو مکتبی هستیم که می‌گوید: «تفاعلوا بالخیر تجدوا» یعنی تفعل به خیر کنید، پیدایش می‌کنید.
یعنی ما هیچ‌وقت به صورت یأس‌آمیز با مسائل روبه‌رو نمی‌شویم. ما صبوریم. «ان‌الله مع الصابرین» و از حقوق ملی خود دفاع می‌کنیم و منافع ملی را در نظر می‌گیریم، اصول حکمت، عزت و مصلحت را درنظر می‌گیریم، مصلحت یعنی چه؟ یعنی جایی که شما 100 درصد چیزی را نگیرید، ولی منافع خود را حداکثر برده‌اید.
سیره حضرت رسول‌(ص) را که می‌خوانید، خیلی از این نمونه‌ها در آن وجود دارد و در طول تاریخ خیلی از این موضوعات برای دو طرف وجود داشته و دو طرف به مذاکره نشسته و مشکلات را حل و فصل کرده‌اند. ما باید از همه این تجربیات استفاده کنیم، یعنی از زمان حضرت رسول‌(ص) ببینیم ایشان در مسائل سیاسی چگونه عمل می‌کردند. باید اینها را بخوانیم، جنگ‌های فراوان و صلح‌های فراوان داشتند، دیپلماسی فراوان داشتند که باید آنها را بدانیم و عمل کنیم.
* در ژنو نیکلاس برنز معاون وزیر امور خارجه امریکا از آقای جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی چند بار تقاضای ملاقات داشت اما آقای جلیلی رد کردند، نظر شما در این باره چیست؟
** بنده نمی‌توانم جای ایشان پاسخ دهم، ولی به‌عنوان کارشناس می‌گویم به فرض که ملاقات انجام می‌شد، این ملاقات مانند هر ملاقاتی نیست. بنده احساس می‌کنم آقای جلیلی فرض کردند که آنان از این ملاقات دنبال چه هستند و چه عوایدی برای ما دارد. اگر بخواهد این ملاقات هیچ سودی برای ما نداشته باشد و فقط بخواهند بهره‌برداری سیاسی از این ملاقات داشته باشند، پس برای چه باید این ملاقات صورت بگیرد؟ قبل ملاقات باید پیام‌های مثبتی هم بیاید، قبل از ملاقات می‌بینید انواع فشارها و تحریم یکطرفه و بستن حساب‌ها و غیره به‌وجود می‌آورند، بعد می‌گویند می‌خواهیم مذاکره کنیم. آقای جلیلی معتقد به این‌گونه ملاقات‌ها نیست، من نمی‌خواهم جای ایشان جواب بدهم، یک زمان می‌خواهیم با فرانسه مذاکره کنیم، یک وقت می‌خواهیم با امریکایی‌ها مذاکره کنیم که 32 سال است با آنها قطع رابطه کرده بودیم، بعد آنها تقاضای ملاقات می‌کنند، خب آنها از ملاقات چه می‌خواهند و به دنبال چه چیزی هستند.
* در ملاقات اخیرتان با خانم کاترین اشتون در ژنو چه مسائلی مطرح شد؟
** خانم اشتون تقریباً وزیر امور خارجه اروپا به حساب می‌آید. ما در این ظرفیت با هم صحبت کردیم. همین قدر می‌توانم بگویم که گفت‌وگوی بسیار سازنده‌ای داشتیم.
* آقای دکتر تحولات اخیر خاورمیانه را چگونه می‌بینید؟ آیا ماهیت این جنبش‌ها ضدامریکایی و ضدصهیونیستی است؟
** قطعاً این جنبش‌ها در خلأ رخ نداده، مردم خواب‌نما نشده‌اند که علیه حکومت به یکباره قیام کردند، این تراکم عصبانیت و عدم رضایت به حدی زیاد شد تا خود را نشان داد. هم‌اکنون تحلیل‌هایی می‌شنویم که این حرکت‌ها مدیریت شده هستند. این تحلیل‌ها غلط و نادرست هستند، این حرکت‌های اصیل مردمی است، نارضایتی به حداکثر خود رسیده و مردم روزنه‌ای از امید را در الگویی دیگر مشاهده کردند، این شعار نیست که بگویم مقاومت مردم ایران، لبنان و غزه به مردم منطقه امید داد و آنها را تشویق به قیام کرد.
جا دارد که اینجا ترجمه این شعر زیبای عربی را در وصف این حرکت بگوییم که «اگر ملتی اراده کند که استقلال و حیات طیبه داشته باشد، قطعاً دست تقدیر یاری‌اش می‌کند.»
مجموعه اینها به مردم امید داد که اگر قیام کنند، می‌توانند به مطالباتشان برسند و واقعاً این امر معجزه الهی بود.
اگر از کارشناسان منطقه یا من، قبل از این وقایع می‌پرسیدی که قرار است در کشورهای عربی قیامی رخ دهد و شما کدام کشور را برای شروع این حرکت مناسب می‌بینید؟ آن زمان من قطعاً از تونس نام نمی‌بردم، من اینجا دست تقدیر الهی را می‌بینم، الآن همه ترس مردم از نظام امنیتی از بین رفته، شما اگر در زمان مبارک به مصر می‌رفتید، نه تنها جو و فضای امنیتی را می‌دیدید، بلکه آن را به معنای واقعی حس می‌کردید. اما امروز این ترس‌ها فرو‌ریخته و حرکت مدیریت شده از بالا نیست. قطعاً آینده‌ای روشن و بهتر از گذشته به‌وجود خواهد آمد. ممکن است دولت‌های آینده منطقه در چارچوب آرمانی ما نباشند، اما یقیناً این حکومت‌ها بهتر از گذشته خواهند بود. تعاملات ما هم قطعاً بهتر از گذشته خواهد بود، چرا که تا قبل از سقوط این دولت‌ها و نظام‌ها، عموم مردم علاقه‌مند به ایران بودند، خب طبیعتاً دولتی که برآمده از مردم باشد، علاقه‌مند به جمهوری اسلامی خواهد بود.
* آیا سفارت ما در مصر افتتاح خواهد شد؟
** حتماً، ان‌شاء‌الله، مصر از جایگاه ویژه‌ای در جهان اسلام و عرب برخوردار است و ما امید داریم با مستقر شدن حکومت منتخب مردم با انتخابات و برپایی مجلس منتخب و قانون اساسی جدید، مصر کرامت خود را بازیابد، مصری‌ها اکثراً به دنبال کرامت گمشده خود بودند نه به دنبال نان بیشتر. عملکرد مبارک و برخورد وی در محاصره غزه همانند اسرائیلی‌ها کرامت مصری‌ها را لکه‌دار کرد و آنان به شایستگی این کرامت را احیا کردند.
* آیا تحولات منطقه را ضداسرائیلی، ضدامریکایی و ضدامپریالیستی می‌دانید؟
** یقیناً، مگر می‌تواند در کشورهای اسلامی حرکتی برای نزدیکی با اسرائیل و امریکا صورت گیرد. مردم منطقه از جایی الگو گرفتند اما مسلماً از امریکا الگو نگرفتند چرا که سال‌ها تحت حاکمیت و نظر امریکا بودند. قیام‌های اخیر در خلأ رخ نداده بلکه مردمی و ناشی از انقلاب اسلامی ایران است. امریکا زمانی هیبتی داشت اما امروز این هیبت در اثر اتفاقات عراق و افغانستان از دست رفته است. آنها فکر می‌کنند با بیان‌های خشن و تندی می‌توانند هیبت امریکا را بازگردانند در صورتی که چنانچه امریکا با عقلانیت به پیش برود بهتر می‌تواند مشکلات داخلی و خارجی خود را حل کند. امیدوارم عقلای امریکا بر افراطیون این کشور غلبه کنند.
* دولت‌های غربی نظیر امریکا در ابتدا از مبارک حمایت کردند ولی به فاصله کوتاهی حمایت‌های خود را پس گرفتند و مبارک را فروختند. چرا؟
** این آشفتگی حکایت از آن دارد که این تحولات مدیریت شده نیست. بعضی‌ها می‌گویند شاید نظم نوین جهانی و خاورمیانه جدید امریکا موجب این تحولات شده اما این تحلیل صحیحی نیست.
آنها خاورمیانه جدید را در راستای نزدیک شدن به اسرائیل طراحی کرده بودند اما دقیقاً برخلاف خواسته آنها حرکت شد و مکر آنها به خودشان رسید. جالب آن که حالا می‌خواهند این قیام‌ها را به سود خود مصادره کنند. گویا مردم منطقه را ابله فرض کردند چرا که همین امریکا سال‌ها از همین دولت‌های دیکتاتور حمایت می‌کرد. مردم به این زودی حمایت‌های امریکا از دیکتاتورها را فراموش نمی‌کنند. ما در اصول سیاست خارجی خود عدم دخالت در مسائل داخلی دیگران را لحاظ کرده‌ایم، ما با کشورها رابطه برقرار می‌کنیم نمی‌توانیم بگوییم چون حکومت شما مطابق آرمان‌های ما نیست، ما با شما رابطه برقرار نمی‌کنیم. ما با همه کشورها می‌خواهیم رابطه داشته باشیم بجز رژیم صهیونیستی. البته برای ایجاد رابطه با کشورها شأنیت ایران باید حفظ شود. ما از کشورهای متخاصم انتظار حرف دوستانه نداریم و آنجایی که لازم باشد پاسخ آنان را خواهیم داد. ما از فرو ریختن حکومت مبارک در مصر خوشحال هستیم ما با بسیاری از نقاط دیگر دنیا هم رابطه داریم آیا حکومت آنها از نظر ما آرمانی است؟!
یکی از برنامه‌های ما در وزارت‌خارجه استفاده از سازمان‌های مردم‌نهاد برای پیشبرد اهدافمان است. ما می‌خواهیم بحث سیاست خارجی را به دل مردم ببریم؛ یعنی این که اگر اجلاسی داریم، تنها اجلاس در تهران نباشد. دیدار با وزرای خارجه فقط در تهران نباشد به دانشگاه‌ها و شهرهای مختلف کشور هم برود.
* یکی از کشورهای آفریقایی اخیراً با ما قطع رابطه کرد. دلیلش چه بود؟
** کشورهای آفریقایی شرایط خاصی از نظر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، مدنی و فرهنگی دارند. ما باید با درک این واقعیت‌ها روابط خود را با آنها تنظیم کنیم و این رفتارها را درک کنیم باید با آنها همراهی کنیم، نگاه ما به آفریقا نگاهی خاص و تابع قانون اساسی کشور برمبنای حمایت از مظلوم و کمک به مستضعفین است؛ حال مشکلات و ناهمواری هم رخ می‌دهد ولی باید صبور بود و مسئله را به بن‌بست نکشاند. مانع در سر راه وجود دارد ولی ما باید مانع را دور بزنیم.
* دیپلماسی سال 1390 ایران چگونه است؟
** برنامه ما گسترش جبهه تعاملات بین‌المللی جمهوری اسلامی در همه زمینه‌ها است.
* حرف آخر؟
** هر مخلوقی باید لحظه به لحظه شاکر خداوند خویش باشد. بنده نیز به عنوان یک مخلوق باید لحظه به لحظه شاکر درگاه الهی باشم اما در این بین سه شکر جایگاه ویژه‌ای دارد؛ نخست آن که الحمدلله که مسلمان هستم، دوم آن که ایرانی هستم و به آن افتخار می‌ورزم کشوری که آینده‌ای روشن دارد، سومین شکرم این است که خدمتگزار باشم تنها از ملت می‌خواهم من را دعا کنند تا این مأموریت را به نکویی انجام دهم. عید نوروز را هم به ملت ایران تبریک می‌گویم و امیدوارم سالی پر از نعمت و برکت برای مردم جهان و مردم کشورم باشد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات