تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۹:۰۴  ، 
کد خبر : ۲۱۸۲۵۹

ناگفته‌های کنفرانس برلین

مقدمه: پخش تصاویر غیرمتعارف رقصیدن یک زن و لخت شدن یک مرد از سیمای جمهوری اسلامی ایران در فروردین سال 79، به یکباره افکار عمومی در داخل کشور را به سمت برگزاری کنفرانس سه روزه با عنوان «ایران پس از انتخابات» در کشور آلمان جلب کرد.انجام راهپیمایی های عظیم مردمی و موضع گیری شدید مراجع و شخصیت های مختلف کشور نیز موجب ایجاد حس انزجار از دولت آلمان و نیز شرکت کنندگان ایرانی این کنفرانس شد به حدی که دولت اصلاحات درپی این ماجرا بخش قابل توجهی از پایگاه مردمی خود را از دست داد.با گذشت حدود 10 سال از ماجراهای این کنفرانس و واکنش ها و حواشی پس از آن، مرتضی غرقی خبرنگار اسبق واحد مرکزی خبر در آلمان به عنوان تنها نماینده جمهوری اسلامی ایران که فیلم این کنفرانس را تهیه و به تهران فرستاد، در گفت وگو با خبرگزاری فارس به بیان خاطرات و ناگفته هایی از این ماجرا که در افکار عمومی ایران به نام «کنفرانس برلین» شناخته می شود، پرداخت.

 هدف آلمان‌ها از برگزاری کنفرانس برلین
من به عنوان خبرنگار درکشورهای خارجی اولین کاری که می کنم ارتباط با بخش مطبوعاتی وابسته به وزارت خارجه آن کشور است تا بتوانم ازطریق آنها با سوژه های مختلف مرتبط باشم. به همین خاطر وقتی به عنوان خبرنگار واحد مرکزی خبر در برلین بودم، ارتباط خوبی با مسئول بخش مطبوعات خاورمیانه وزارت خارجه آلمان داشتم.
در همین ارتباط بود که یک روز عصر، مسئول بخش مطبوعات خاورمیانه وزارت خارجه آلمان تلفن کرد و از من خواست تا برای کاری به دفتر او بروم. در آن زمان ما تازه دفتر خود را از بن به برلین منتقل کرده بودیم.
من معمولا در مقاطع مختلف نشست هایی با او داشتم و سعی می کردم که ارتباط خودم را با دفتر او حفظ کنم. او در آن دیدار به من گفت که قراراست نشستی با عنوان «ایران پس از انتخابات» در برلین برگزار شود.
هدف از برگزاری این نشست این بود که این گونه القا کنند که مردم در ایران بعد از انتخابات سال 76 با توجه به آغاز دوره اصلاحات از حکومت مذهبی بیزار شده و یک رفرمی را برای تغییر حکومت به سوی سکولاریسم آغاز کرده اند.
 به آلمان‌ها گفتم این مهمانان نماینده ملت ایران نیستند
در آن زمان وزارت خارجه آلمان تحت کنترل حزب سبز بود چرا که این حزب توانسته بود بخشی از قدرت در حاکمیت را به دست بگیرد.
من از او خواستم تا لیست مهمانان را به من نشان بدهد. وقتی چینش میهمان ها را دیدم فهمیدم که مسیر سیاسی که آنها در پیش گرفتند با توجه به نوع سیاست های حزب سبز چیست. میهمان هایی که برای کنفرانس برلین دعوت شده بودند عموما از چهره های ملی، ملی-مذهبی و اصلاح طلبان تندرو بودند.
به همین خاطر به او گفتم این مهمانان شما همه حرف ملت ایران را نمی زنند و شما اگر می خواهید تحلیل درستی از اوضاع داخلی ایران داشته باشید، باید از نمایندگان احزاب و جناح های دیگر نیز دعوت کنید و یک سری اسم به او دادم. اما آن شخص گفت لیستی که ازطرف وزارت خارجه تهیه شده، بسته شده و دیگر نمی شود کسی را دعوت کرد.
البته من هم قصد نداشتم به آلمان ها اطلاعات بدهم فقط می خواستم به آنها بفهمانم این مسیری که در پیش گرفته اید غلط است و واقعیت ایران با این نگاه شما تطابق ندارد و در واقع همین دید غلط بود که باعث شد تا آلمان ها و در کل غربی ها در دوره اصلاحات به اشتباه بیفتند و راهی را درپیش بگیرند که درست نبود.
 به فیلمبردار گفتم مراقب باش از پشت با چاقو ما را نزنند
به هرحال کنفرانس برلین در 17فروردین 79 برگزارشد و همان روز اول همه حاضرین در سالن من را به دید خصمانه نگاه می کردند چرا که من خبرنگار جمهوری اسلامی بودم. اکثریت حاضرین را هم چریک های فدایی خلق، توده ای ها، منافقین و گروههای ملی- مذهبی و کسانی که از ایران فرار کرده و علیه نظام جمهوری اسلامی فعالیت می کردند، تشکیل می دادند.
دقایقی به شروع کنفرانس مانده بود. من در یکی از اتاق های همان سالن رفتم و به فیلمبردار گفتم دوربین را در سالن مستقر کند. حدود 20 دقیقه طول کشید تا حاضرین در سالن همایش که ظرفیتی درحدود800 نفر داشت، مستقر شدند. چراغ های سالن خاموش شد و تنها روی سن روشن بود.
درهمین حین بود که من رفتم و زیر سه پایه دوربین کنار فیلمبردار خود نشستم. درحالی که تعداد زیادی از فیلمبرداران و خبرنگاران خارجی هم آنجا حضور داشتند. اوضاع سالن آن قدر آشفته بود که من به فیلمبردارگفتم: مواظب باش کسی از پشت ما را با چاقو نزند یا اتفاقی از این دست نیفتد! چرا که به دلیل آشفتگی زیاد، پلیس هیچ حاکمیتی در سالن نداشت و فضا بسیار متشنج بود.
 شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و مقامات نظام در کنفرانس برلین
دقایقی بعد آقای دولت آبادی که میان اصلاح طلبان آدم تندی نیست، پشت تریبون رفت. به محض اینکه خواست صحبتش را آغاز کند، حاضران در سالن شروع به شعار «مرگ بر جمهوری اسلامی» کرده و علیه مقامات نظام و حتی رئیس جمهور (خاتمی) شعار می دادند.
دولت آبادی ابتدا سعی کرد آنها را آرام کند. به آنها گفت پیش من صحبت از مرگ نکنید؛ صحبت از زندگی کنید. صحبت از مرگ نکنید؛ صحبت از آرامش کنید. صحبت از مرگ نکنید؛ صحبت از هم زیستی مسالمت آمیز بکنید و از این حرف ها، اما به هر حال حاضران در سالن نگذاشتند او صحبت کند.
بعد اکبر گنجی آمد. گنجی در کنفرانس برلین زیاد علیه جمهوری اسلامی منفی صحبت نکرد. بلکه صحبت های او بیشتر جناحی بود. در حین سخنرانی گنجی هم دوباره همان شعارها سرداده شد. عده ای از کردهای حاضر در همایش به گنجی گفتند که: تو خودت مزدوری و در کردستان آدم کشتی بنابراین حق صحبت ندارید. گنجی گفت: همانهایی که این شعارها را در برلین می دهند در تهران هم نمی گذارند ما صحبت کنیم. شما خشونت طلبید و...
به هر حال گنجی هم نتوانست صحبت خود را ادامه دهد و جلسه به هم ریخت. همزمان یک آقا که از چریک های فدایی خلق بود و طرف چپ من قرار داشت، بلند شد و لباس های خود را درآورد.لخت مادرزاد به میان جمعیت رفت و یک زخم بزرگی که روی بدنش بود که معلوم نبود این زخم بر اثر چه بوده را نشان داد و گفت که جمهوری اسلامی من را شکنجه کرده است. همزمان در طرف دیگر سالن یک گروه که متعلق به حزب کمونیست کارگری بودند، زن رقاصه ای را آوردند که شروع به رقصیدن کرد و همزمان در کناراو ویولون هم می زدند. این در حالی بود که سخنران هم برای خودش سخنرانی می کرد. اینها همان صحنه هایی است که از تلویزیون پخش شد.
حوالی ظهر روز اول بود که کنفرانس به هم خورد
این قضایا ادامه داشت تا اینکه خانم کدیور (همسر آقای مهاجرانی) با بچه ای در بغل در حالی که چادر به سر داشت وارد شد. جمعیت با دیدن او شروع به فحش دادن کردند و یک دفعه به سمت سن حمله کردند که در این لحظه پلیس از حمله آنها جلوگیری کرد. اما اوضاع آن قدر آشفته شد که پلیس هم کنترل اوضاع را از دست داد و حوالی ظهر بود که کنفرانس به هم خورد و قرار شد ادامه آن فردا برگزار شود.
فردای آن روز مقررات خاصی برقرار کردند و کسانی را که روز گذشته در به هم زدن همایش نقش داشتند، از ورود به سالن همایش منع کردند. اما در روز دوم هم همان مسائل تکرار شد و کنفرانس چند بار به تشنج کشید ولی در یک مقطع آرام شد.
آقای یوسفی اشکوری پشت تریبون در حال سخنرانی بود که یک خانم از بالای سالن راه افتاد رفت بالای سن کنار سخنران ایستاد و لباس های خود را یکی یکی درآورد و بعد از آن یک مانوری روی سن داد و دوباره به انتهای سالن برگشت و یوسفی اشکوری همچنان داشت سخنرانی می کرد و مردم هم آن خانم را تشویق می کردند.
 گنجی سخنان جنجالی خود را همان شب در مصاحبه با روزنامه آلمانی گفت
همان طور که گفتم اکبر گنجی در کنفرانس برلین زیاد علیه جمهوری اسلامی منفی صحبت نکرد اما همان شب بود که در مصاحبه با یکی از روزنامه های آلمان گفته بود که باید دیدگاه امام خمینی(ره) به موزه برود و دیگر کاربرد ندارد.
من یک دفعه دیدم در تهران جنجال شده و روزنامه کیهان روی این موضوع خیلی مانور کرده. از تهران با من تماس گرفتند و خواستند که فیلم کنفرانس را برایشان بفرستم. از سفارت و جاهای دیگر هم به من زنگ زدند تا بدانند در کنفرانس برلین چه گذشته. چون تنها من از جمهوری اسلامی در این کنفرانس حضور داشتم.
فیلم را بعد از گرفتن کپی، برای تهران فرستادم.
 پوشش کامل کنفرانس برلین توسط بی‌بی‌سی با 4دوربین و 12خبرنگار
برگزارکنندگان کنفرانس برلین برای پوشش کامل این مراسم، حدود 20شبکه خبری مهم دنیا را دعوت کرده بودند و یادم هست که فقط شبکه BBC با 4 دوربین و 10 تا 12 خبرنگار در این کنفرانس حضور داشت.
من با نماینده BBC در آلمان که یک ایرانی بود، دوست بودم و او به من گفت که BBC به شدت سعی می کند تا این کنفرانس را پوشش کامل خبری بدهد.
 آلمان با راهپیمایی‌های عظیم مردم علیه کنفرانس برلین به اشتباه خود پی برد.
یک هفته بعد پس از آنکه تصاویر کنفرانس برلین از تلویزیون پخش شد، همان مسئول مطبوعات خاورمیانه وزارت خارجه آلمان به من تلفن کرد و گفت: شما فیلم کنفرانس را برای تهران فرستادید؟ من گفتم: نه. چون دوست نداشتم ارتباطم با او به هم بخورد. او گفت: اما گفته اند که شما این کار را کرده اید. من گفتم: خیلی ها خیلی چیزها می گویند مگر فقط من آنجا بودم. شاید رسانه های دیگر فرستاده باشند. مجددا از من پرسید: به ما گفته اند که شما این فیلم را فرستادی. من گفتم: اولا من نباید به شما توضیح بدهم. من یک خبرنگار هستم و کار حرفه ای ام این است که اگر هر اتفاقی در مورد ایران اینجا بیفتد باید از آن فیلم بگیرم و به تهران بفرستم. این وظیفه من است. ولی در عین حال من این کار را نکردم و او هم قبول کرد.
سه روز بعد مجددا با من تماس گرفت و خواست به دفتر او بروم. این دفعه به من گفت: ما مشورت شما را گوش نکردیم. حق با شما بود. اینها نماینده ملت ایران نبودند. در واقع آلمان ها بعد از آنکه راهپیمایی های عظیم مردم ایران علیه کنفرانس برلین را دیده بودند، به این نتیجه رسیدند.
من هم به او گفتم: مردم ایران نظام مذهبی خودشان را دوست دارند و اگر شما می خواهید واقعا ملت ما را بشناسید باید راهپیمایی 22 بهمن را ببینید که در آن هر ساله میلیون ها نفر مهر تأییدی بر نظام مذهبی خود می زنند.
خلاصه برای او منبر رفتم و گفتم مسیر اتحادیه اروپا در قبال ایران غیرعقلانی است و مردم ما از همکاری با غرب خاطرات خوبی ندارند و...
 منافقین پشت پرده صحنه‌گردان اصلی کنفرانس برلین بودند
در حقیقت گردانندگان اصلی ماجراهای کنفرانس برلین منافقین بودند اما خودشان به صحنه نیامدند و چریک های فدایی خلق و حزب کمونیست کارگری را جلو انداختند.
قرار بود چندماه بعد آقای خاتمی به آلمان بیاید و منافقین می خواستند برای برهم زدن مراسم سفر آقای خاتمی خودشان را خرج کنند. بنابراین به قول معروف در آب نمک خوابیده بودند.
دولت آلمان با تجربه ای که از کنفرانس برلین داشت چند روز قبل از سفر آقای خاتمی، به هیچ یک از ایرانی های ساکن اروپا که می خواستند برای راهپیمایی به آلمان بیایند و اکثراً منافق یا سلطنت طلب بودند ویزا نداد و همزمان تمام رهبران منافقین را در آلمان دستگیر کرد. چرا که آنها تبلیغات زیادی در برلین کرده بودند. بنابراین تمام نقشه های آنها خنثی شد.
 ماجراهای کنفرانس برلین وقیح‌تر از آن چیزی بود که از سیما پخش شد
درکنفرانس برلین (اگر اشتباه نکنم) وقتی که آقای کردوانی مشغول سخنرانی بود، پشت تریبون گفت: «من می خواهم یک سری حرف ها بزنم.» بعد با دست به سمت من اشاره کرد و گفت: «البته نماینده جام جم هم اینجاست و نمی دانم می خواهد این حرفها را منعکس کند یا نه.
این را که گفت تمام جمعیت به سمت من برگشتند و شعارها و فحاشی ها شروع شد و می گفتند مزدورها و آشغال ها هم به کنفرانس آمدند و باز هم اوضاع به هم ریخت و کنفرانس بی نتیجه ماند.
ماجراهای کنفرانس برلین آن قدر منفی بود که اگر فیلم آن را بدون مونتاژ هم پخش می کردند تاثیر خود را داشت. در حقیقت با مونتاژ از شدت وخامت آن کم شد. درحالی که بسیار وقیح تر بود و شعار مرگ بر جمهوری اسلامی یک لحظه در سالن قطع نمی شد و متأسفانه تمام مدعوین و سخنرانان هم می دانستند این کنفرانس با چه هدفی برگزار می شود.
 از دفتر خاتمی به من گفتند دیگر حق نداری به کنفرانس‌های رئیس‌جمهور بیایی
وقتی به تهران آمدم منفور جناح اصلاح طلب شدم. درحالی که من خبرنگار بودم. آدم جناحی نیستم و برای کشورم کار می کنم و به عنوان خبرنگار تنها وظیفه ام را انجام می دهم . اما درتهران و در کنفرانس خبری آقای خاتمی که من خبرنگار حوزه ریاست جمهوری بودم. مسئول روابط عمومی ریاست جمهوری آمد و گفت که مدیر بالاترش یعنی برادر آقای خاتمی گفته که: دیگر فلانی را در کنفرانس ریاست جمهوری راه ندهید چرا که او کنفرانس برلین را پوشش داده است.
من به او گفتم: چه ربطی دارد؟ من وظیفه حرفه ای ام را انجام دادم و برای این کار باید تشویق شوم. اینکه پخش این فیلم چه تاثیری درجامعه داشته به من مربوط نیست. اما گفتند به هرحال این تصمیمی است که گرفته شده. من هم ازیک طرف حوصله درگیری نداشتم از طرف دیگر نمی خواستم عامل ایجاد یک تشنج جدید درکشور باشم. حتی این موضوع را روی تلکس خبری هم قرار ندادم چون می دانستم درجامعه ایجاد تنش خواهد کرد.
اینها نشان می دهد کسانی که دم از اصلاحات می زدند به هیچ وجه تحمل حرف حق را ندارند. بارها در سفر آقای خاتمی درکنفرانس خبری که من سؤال می کردم از پشت به من می زدند و می گفتند: این چه حرفی است که می زنی؟ می خواهی ادای خبرنگاران غربی را در آوری و من سکوت می کردم.
 از توهین دوستان در داخل تا تهدید منافقین درخارج به دلیل پوشش کنفرانس
درخارج ازکشور هم بعد از ماجرای برلین بود که تلفن ها از داخل و خارج شروع شد. داخلی ها برخی که عمدتا دولتی هم بودند البته نه از مقامات عالی، به من رنگ می زدند و بعضا توهین آمیز می گفتند: توخجالت نمی کشی؟ تو خودت روشنفکری، چرا علیه اصلاحات کار کردی؟ درحالی که من خبرنگار بودم و کاری به مسائل سیاسی نداشتم. این وظیفه ام بود که کنفرانس را گزارش کنم که حتی قضاوت نکردم و فیلم را به صورت خام فرستادم.
از طرفی برخی تلفن ها عمدتا از سوی حزب کمونیست کارگری و منافقین به صورت تهدیدآمیز زده می شد و در آن من، فرزند و همسرم را به روش های مختلف تهدید می کردند. دفتر ما در برلین دفتر اروپای مرکزی بود و من می بایست اتفاقات کشورهای اطراف را هم پوشش می دادم. وقتی می رفتم خانمم از ترس تلفن را می کشید.
چون تلفن های تهدیدآمیز بسیارزیاد بود و من نمی دانستم چه کار کنم. بنابراین گفتم: هیچ پاسخی ندهید!
از آن به بعد یک مهری برما زدند که فلانی کنفرانس برلینی است و متاسفانه برخوردهای خوبی با من نشد.
 غربی‌ها تمام توان خود را برای زدن ولایت، سپاه و بسیج متمرکز کردند.
غربی ها در قبال ایران به صورت عمده روی سه محور ولایت فقیه، سپاه و بسیج خیلی حساس هستند و تمام تمرکزشان را برای زدن این سه محور به کار می گیرند اما درکنفرانس برلین محور حملات، ولایت فقیه است.
من معتقدم درهر کشور باید یک محور و یک فصل الخطاب وجود داشته باشد درکشورهای غربی هم مثلاً درآلمان دادگاه قانون اساسی و درآمریکا دادستان کل این وظیفه را به عهده دارد. از طرف دیگر در بسیاری از اتفاقات کشور درمقاطع مختلف نیز این شخص رهبری بود که مقتدرانه ایستاد.
مثلا بعد از دادگاه عمومی میکونوس که غربی ها سفرای خود را از ایران بردند تنها کسی که مقابل آنها مقتدرانه ایستاد رهبری بود و یا درماجرای حمله آمریکا به افغانستان که رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد کشورهای دیگر یا با ما هستند یا با تروریست ها، شاهد بودیم که کشورهای اروپایی و حتی روسیه همگی مقابل آمریکا جا زدند و در داخل ایران نیز برخی مقامات ترسیده بودند اما تنها کسی که ایستاد و به آمریکایی ها گفت ما نه با شما هستیم و نه با تروریست ها و خودمان هستیم رهبر معظم انقلاب بود که بعد همین غربی ها از ایران خط گرفتند و دیدیم که فرانسه و روسیه علیه آمریکا موضع گیری کردند و همین باعث شکست هیمنه آمریکا شد.
درماجرای 18تیر و یا همین حوادث اخیر نیز مردم به امر ولی فقیه به صحنه آمدند و کسانی که با ولایت فقیه مشکل دارند، باید بگویند چه جایگزینی برای آن خواهند داشت. من معتقدم امروز هیچ کس درایران لایق تر، شجاع تر، باسوادتر، متقی تر و پرنفوذتر از رهبری نیست.
همین ایشان است که دعواهای بین جناح ها را جمع می کنند و حتی یهودیان، مسیحیان و زرتشتی ها هم اگر به امنیت ملی ایران و منافع ملی اعتقاد دارند ،باید از ولایت فقیه حمایت کنند. اما متاسفانه درکنفرانس برلین شاهد بودیم که این کنفرانس با محوریت زدن ولایت فقیه برگزارشد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات