* به تازگی یادداشتی از شما منتشر گردید که در آن به بررسی روابط مسئولان نظام در طول تاریخ جمهوری اسلامی پرداخته بودید، اگر ممکن است در ابتدا به فرازی از آن دیدگاه اشاره نمایید.
** درنظام اسلامی محور وحدت مسئولان با یکدیگر وفصلل مشترک اعتماد مردم با مسئولان،اصل ولایت فقیه است.بدون حضور وی فقیه امکان تدارک بستر کاروهمکاری قوا بایکدیگر تاکنون حتی قابل تصور هم نبوده و هرروز در هر مرحله ای این حقیقت آشکارترمیشود.در عین حال رابطه سران قوا، بویژه روسای قوه مجریه بامقام ولایت فقیه در طول تاریخ کوتاه مدت جمهوری اسلامی ایران، رابطه ای پر فراز و فرود و عبرت آموز است،به نحوی که انگاراحساس میشود،آنان که از نردبان نظام بالامیروندوهرکدامدر شاخه ای از این درخت تناورمستقر میشوندتاشاخه مربوطه رابارورسازند،غالبا همه بر سر شاخ بن میبرند الا، ولایتمداران ثابت قدم و دوراندیش. این موضوع دلایل فراوانی دارد از آن جمله آنکه معمولاً سران قوا در موارد زیادی برای اعمال مدیریت و پیگیری سیاستهای خود با یکدیگر در تعارض قرار گرفته و با هم به توافق نمی رسند، چرا که فقط به مسؤلیتها و اختیارات خود توجه میکنند.
همچنین هر کدام از سران قوا در حیطه ماموریت و محدودیت های قانونی خویش از حقوقی صریح یا ضمنی در قانون اساسی برخوردار میباشد که به طور طبیعی انجام تکالیف قانونی خود را در گرو بهره گیری از آن اختیارات قانونی میبیند.
سران قوا گاهی که در اعمال سیاست ها و اجرای ماموریت ها، خود را در تنگنا میبینند، تلاش میکنند تا از طریق رایزنی و ارتباطات انسانی با دیگر قوا و یا با کمک نهاد هماهنگ کننده قوا، امتیازاتی را برای خود کسب کرده و سهمی از اختیارات دیگر قوا یا فراتر از اختیارات قانونی خویش به دست آورند، این امر ممکن است به رقابت تخریبی منجر شود و موجب مظلومیت یکی از سران قوا در برابر دیگران بشود.
معمولاً بیت رهبری نیز برای برقراری ارتباطات و هماهنگی قوا و پیگیری مطالبات و نیازمندی های هر یک از قوا، نقشی موثر و برجسته داشته است. مرحوم حاج احمد آقا محور هر نوع ارتباط و هماهنگی با امام خمینی (ره) بود و افراد دیگری مانند آقایان توسلی، انصاری ها، رسولی محلاتی و دیگران هر کدام نقش آفرینی خاص خود را داشتهاند.البته در دوران امامت امام خامنه ای باتوجه به اشراف و ارتباطات مستقیم و متنوعی که شخص رهبری دارند، تأثیر گذاری عناصر بیت ایشان بسیار ناچیز به نظر میرسد.
* آیا مقایسه ای از روسای جمهوردوران امام خمینی وعصر امام خامنه ای دارید؟
** در دوره امامت امام خمینی (ره)، رئیس جمهور، هم رئیس قوه مجریه، هم مسئول اجرای قانون اساسی و هم تنظیم کننده روابط سه قوه و در عین حال تنها در برابر ملت مسئول و پاسخگو بود و حق انتخاب نخست وزیر و تأیید هر یک از وزرا جزو اختیارات قانونی رئیس جمهور بود.
نخستین رئیس جمهور اسلامی ایران دقیقاً با تکیه بر همین اختیارات و مسئولیت های مصرح در قانون اساسی، اما بدون در نظر گرفتن مصالح بالاتر، تمام مدت ریاست جمهوری ناتمام خود را به کشمکش و اصرار بر حقوق قانونی خود هدر داد. البته وی ابتدا برای نزدیکی بیشتر به امام خمینی و تقویت جایگاه ریاست جمهوری خود در برابر سایر قوا، مرحوم حاج احمد آقا را به عنوان نخست وزیر پیشنهاد داد که امام راحل مانع این کار شدند. رئیس جمهور وقت تصور میکردبا توجه به شرایط بحرانی کشور و گستردگی جنگ تحمیلی ،بالاخره امام خمینی مجبور به پذیرش مطالبات وی ودادن امتیاز به ایشان خواهد شد بنی صدر که طبق اصل 122 قانون اساسی (سابق) تنها در برابر ملت ایران مسئول بود ،به قول خودش نمی خواست از اجرای اصول قانون اساسی عدول و به ملت ایران خیانت کند. لیکن با سماجت و لجاجت -که آنرا صلابت و قاطعیت مینامید- هر روز با سر مقاله های روزنامه "انقلاب اسلامی" خود به تشویش اذهان و تحریک افکار عمومی ورادکالیزه کردن اختلافات و جمع آوری مخالفان رهبری به دور خود اقدام کرد و لاجرم جو کشور را متشنج و دشمن بیرونی را تشویق به تهاجم کرده و گروه های توطئه و ترور را حمایت نمود و در نهایت هم معزول شد و به بیگانگان پناه برد؛ و چه ضربه سهمگینی با خیانت خود در شرایط جنگ تحمیلی به نظام، کشور و ملت ایران وارد کرد.
مرحوم شهید رجائی دومین رئیس جمهور اسلامی ایران، از همان آغاز کار، خود را مقلد و مطیع امام خمینی معرفی کرد و تمام مشروعیت خود و دیگر مسئولان نظام را از منشاء ولایت فقیه اعلام کرد.اتفاقا همان ملتی که بنی صدر به بهانه عدم خیانت به آنها در برابر ولی فقیه ایستاد، به مرحوم رجایی 20 درصد بالاتر از بنی صدر رای دادند و او را الگوی حکومت گران اصیل نظام اسلامی قرار دادند. افسوس که همان مدعیان مردم گرایی (بنی صدر و منافقین ) بیش از یک ماه ریاست جمهوری وی و نخست وزیر دانشمند و ولایتمدارش را تحمل نکردندو آن بزرگواران را به شهادت رساندند.
اما دوران سومین و چهارمین دوره ریاست جمهوری یکی از درس آموزترین دوره های مدیریتی نظام جمهوری اسلامی است. از نظر اغماض از حقوق شخصی و عدم امکان بهره گیری از اختیارات قانونی خود و صبر در برابر زورگویی های بعضی گروه های فشار و افراد جاه طلب و رفتار ولایی خاص امام خمینی با ایشان که در برخی مقاطع که ظاهر سلب اختیارات ریاست جمهوری تلقی میشد ولی در حقیقت آزمون های متوالی ولایت پذیری بود، بارها بهانه هایی برای جو سازی فراهم میشد که همواره با متانت و ادب و ولایت مداری رئیس جمهور خنثی میگردید.
پس از آن شانزده سال روشنگری، هدایت، بصیرت افزایی عمومی و مدیریت حکیمانه و کریمانه نسبت به روسای جمهوری که هر کدام ساز خود را میزدند و راه خود میرفتند همراه بود با خنثی سازی دهها توطئه و فتنه داخلی و خارجی توسط رهبری الهی نظام، بالاخره تلاشهای امام خامنه ای و پیروان صادق و مخلص و فداکار ایشان ثمر داد و در ماراتن انتخاباتی سال 84، دکتر محمود احمدی نژاد تمام رقبای ریز و درشت خود را در دو مرحله پشت سر گذاشت و به عنوان یک شخصیت حزب الهی، بسیجی و ولایتمدار با هزاران هزار نذر و نیاز ملت مومن و انقلابی ایران، به ریاست جمهوری اسلامی برگزیده شد. سوم تیر ماه سال 84 نقطه عطفی در انقلاب و سرآغاز اعمال ولایت فقیه برای اقتدار روز افزون نظام و رشد و پیشرفت و عدالت در سرتاسر میهن اسلامی ما بود.
در این مرحله تکاملی نظام اسلامی که شعار ”دولت اسلامی“ مطرح و بسیاری از آرمانهای انقلاب احیا شد، مجدداً اعمال ولایت فقیه تا اندازه ای بعد از رحلت امام خمینی میسر گردید. تبعیت مخلصانه و آگاهانه رئیس جمهور از رهبری ، موفقیت های کم نظیری در داخل و خارج برای مملکت ما و عزت روزافزون مسلمانان فراهم آورد و همه جا دشمن را به عقب راند. طبیعی است که برای انحراف این مسیر و جلوگیری از روند عزت آفرین اسلامی ، دشمنان خارجی و داخلی بیکار ننشسته و به طرق مختلف تلاش کرده اند تا به رابطه قانونی، اسلامی و با برکت رئیس جمهور با رهبر انقلاب آسیب برسانند.
مثلاً یکی از سوال های خبرنگاران غربی از دکتر احمدی نژاد این بوده است که ”در ایران چه کسی تصمیم گیرنده و قدرت نهایی است: رئیس جمهور یا رهبر؟“ و اینگونه القاء های منفی و شیطنت آمیز را همواره به اطرافیان و حامیان رئیس جمهور هم مطرح میکردند. از طرف دیگر عناصر چاپلوس و فریبکار هم یا با انگیزه شخصی و یا با ماموریت مشخص برای تحریک رئیس جمهور به مقاومت و استقلال عمل در برابر امام امت - مثل دوره های قبل- نزدیک میشدند، که البته با هوشمندی و ذکاوت دکتر احمدی نژاد بحمدالله همه توطئه های خناسان تاکنون خنثی شده است. ضمنأ فراموش نکنیم که بعضی از مخالفان و رقبای غیر منصف رییس جمهورباواسطه های مختلف از سوی رقبای سابق و خناسان دوست نما در تخریب شخصیت و تضعیف روحیه رییس جمهور، جنگ روانی و عملیات پیچیده ای را برای ایجاد تشدید اختلافات و وادار ساختن ایشان به مقابله و مقاومت، به منظور حذف رئیس جمهور انجام داده اند که حقیقتأ ناجوانمردانه است.
* چه شرایطی سبب به وجود آمدن مشکلاتی در این سطوح گردیده است؟
** در همه دوره ها ،رهبری نظام برحسب جایگاه مدیریت کلان خویش و بر اساس ضرورت ها و شرایط موجود، دستورالعمل هایی به هر یک از سران قوا داده و خواهند داد که خواه ناخواه پذیرش همین دستورات موجب انسجام نظام و پیشرفت امور کشور خواهد شد. اما مدیران اجرایی کشور، نه فقط روسای جمهور- که با رای کم یا زیاد- مقبول و منتخب مردم بوده اند، بلکه حتی مهندس مهدی بازرگان که مستقیماً منصوب شخص امام خمینی بود، همیشه تصور کرده اند که اگر اختیارات بیشتری داشته باشند، بهتر میتوانند مدیریت کنند و لذا از هر محدودیتی که قانون اساسی یا قوانین مصوب مجلس یا دستورات رهبری برایشان ایجاد کند، گریزان و گله مند بوده اند و هر محدودیت ضروری را دخالت در حوزه مدیریتی خود قلمداد کرده اند، همین احساس در رابطه مصدق با آیت الله کاشانی هم وجود داشت و منجر به فاجعه 28 مرداد 32 شد.
* چرا گاهی اوقات رهبری فرزانه انقلاب از یک مسئول به ظاهر در برابر سایر مسئولان بیشتر حمایت کردند؟
** تعاملات پشت پرده گاهی اتحاد نانوشته ای را میان برخی مسئولان با یکدیگر در برابر یک مسئول دیگر رقم زده است، این تعاملات گاهی مثبت و مفید بوده اند و گاهی هم منفی و مضر. مانند رابطه سازنده شهید بهشتی و نخست وزیر وقت (شهید رجایی) در برابر استبداد بنی صدر یا رابطه خاتمی (رئیس جمهور سابق) با کروبی (رئیس مجلس اسبق) در برابر هاشمی شاهرودی (رئیس قبلی قوه قضائیه) در این میان باید دید که چه کسی برای حفظ انسجام و اقتدار نظام و پیشرفت کشور و خدمت رسانی به مردم فداکاری بیشتری میکند و به نوعی در نقش دستیار اصلی رهبر انقلاب فراتر از مسئولیت یک قوه، به ماموریت جهانشمول کل نظام و رسالت نائب امام زمان (عج) یاری میرساند؟ در یک نگاه بلند، هیچ یک از هم پیمانیها برای مملکت اسلامی و حتی سعادت و عاقبت بخیری خود افراد مفید نبوده است.در شرایط مختلف برای نیل به اهداف متعالی و تامین مصالح کلان مملکت گاهی رهبری حکیم نظام مواضعی را در حمایت از یک طرف اتخاذ کرده اند که این امر اصلا به مفهوم تضعیف طرف دیگر نبوده بلکه صرفابرای پیشرفت امور کشور ضروری تشخیص داده شده است. این موضوع در آینده نیز بر همین منوال خواهد بود .البته تمکین به احکام حکومتی ولایت که موجب تقویت جایگاه ولایت فقیه در عرصه ملی و فراملی میشود، از عهده کسانی بر میآید که اهل صبر و یقین، بصیرت و اخلاص، بلندنظری و فداکاری باشند . وگرنه آدم های کم ظرفیت و شکننده به قهر یا طغیان یا افسردگی گرفتار میشوند.
ولایتمداری که علامت دینداری و بندگی خداست، نشانه هایی دارد. ازجمله پذیرش و رحجان نظر ولایت بر نظر خویش که عامل رشد و شکوفایی ظرفیت های وجودی انسان و تعالی شخصیت او به سوی کمال میشود . توفیق در آزمون ولایتمداری، توفیقات الهی بعدی را به همراه دارد.
* به نظر شما در مواردی که آزمون تمکین پدید آمده است، چه پیامدهایی داشته است؟
** مردم هر زمان و آیندگان میبینند و قضاوت میکنند و در اسناد تاریخ ثبت خواهند کرد که چه کسی در مناصب بزرگ ، بزرگواری میکند و چه کسی کودکانه قهر و لجاجت میکند. تاریخ فراموش نمی کند که [آیت الله] سید علی خامنهای مایل بود که نخست وزیرش کس دیگری باشد، ولی بنابر توصیه امام خمینی که ضرورت اداره کشور بود، یک فرد مخالف خودش را هشت سال به عنوان نخست وزیر پذیرفت و در حالیکه امام خمینی بنابر تشخیص مقتضیات و ظرفیت روحی اشخاص، حتی یک بار به آقایان میرحسین موسوی ، هاشمی رفسنجانی و منتظری و ... چیزی را تحمیل نکردند . براستی آن تحمیل و تحمل ها چه کسی را بالا برد و چه کسانی را ساقط کرد ؟ اگر آن روز صبر جمیل رییس جمهوروقت به اعمال ولایت امام خمینی کمک نمی کرد ، انقلاب و نظام به دست نااهلان قبضه میشد و ضربه جبران ناپذیری به مملکت اسلامی مان وارد میآمد.
* معمولا هر رییس جمهوری پس از اتمام دو دوره ریاست جمهوری خود ،یا به فکر آینده خویش افتاده ویا دغدغه دارجانشینی برای خودش بوده . نظر شما چیست؟
** هاشمی رفسنجانی و خاتمی در سالهای پایانی ریاست جمهوری خود، دغدغه دار پایان هشت سال ریاست جمهوریشان بودند و هر کدام اقداماتی را انجام دادند که یا خودشان در مسند ریاست مستدام باشند و یا کسی را بعد از خود به ریاست برسانند که ادامه دهنده راه و کارشان باشد. خلاف این افراد در ماه های پایانی چهارمین دوره ریاست جمهوری،[آیت الله] سید علی خامنهای تمایل خویش را برای ادامه زندگی طلبگی یا پذیرش هر ماموریتی هر چند دور افتاده و ناچیز –که از سوی ولایت امر به ایشان ابلاغ شود - اعلام کردند و نتیجه این اخلاص و توکل، رسیدن به مقام امامت امت به نیابت از امام عصر (عج) شد، اما حاصل آن تلاش ها و تقلاهای خود محورانه دیگران چه شد ؟!
البته دغدغه آینده نظام که از مسئولیت های اصلی مقام رهبری است، اگر در مشورت ها و برنامهریزیها با محوریت معظم له پیگیری شود، هم ضروری و هم مفید خواهد بود. در چنین حالتی دیگر این موضوع یک دغدغه شخصی تلقی نشده و به عنوان ” دغدغه نظام “ مورد قبول امام امت و حمایت جامعه و رضایت پروردگار خواهد بود.به نظر بنده امام خامنه ای به عنوان یک اصل مردمسالاری دینی جلوی اقدامات هاشمی و خاتمی را برای استمرار دولتهایشان طبق قانون اساسی گرفتند ودر آینده نیزقطعا با همین شیوه عمل خواهند کرد .
* در شرایط کنونی پیشنهاد شما مشخصا برای عبور از مسائل مطرح شده کنونی چیست ؟
** البته اگر آن روز دکتر احمدی نژاد طبق اصل 57 قانون اساسی به توصیه امام خامنه ای از یار صمیمی و همکار نزدیک خود صرف نظر میکرد و امروزهم وزیری راکه مخالف رای می داند تحمل کند، خداوند حتما برای ایشان جبران خواهد کرد.زیرا گنجینه الطاف الهی سرشار از نعمت ها و فرصت های برتر در عالم است.اینگونه امور که طبق قانون اساسی راه حل روشنی دارند،نباید مسئولان بلند مرتبه نظام مارا درگیر داخل کرده واز پرداختن به سرنوشت مسلمانان جهان غافل سازد باید برای مدیریت جهانی مهیا شویم. نیل به مراتب بالاترو ورود به عرصه های بزرگتر ، پذیرش آزمون های نو به نو را میطلبد. و امروز که جهان – بویژه امت اسلامی – حوادث عجیب و غریبی را تجربه میکند و همگان در انتظار حادثه ای عظیم به سر میبرند، تبعیت از امام عصر(عج) را باید از تبعیت نایب آن حضرت آغاز کنیم تا در صداقت مدعای خویش ، پایدار بمانیم.
در غیر این صورت، اگر در اوج انسجام حکومت و ضرورت اقتدار جهانی ولایت نایب امام زمان (عج) و در بحبوحه قیام سراسری مسلمانان علیه مستکبران و مرتجعان ،جبهه مقابله با گردنکشان جهانی و مزدورانشان در کشورهای اسلامی را به جبهه مقابله با ولایت فقیه تبدیل کنیم و یا میدان خدمت و حضور در صحنه ملی و عرصه جهانی را به رقبا و دشمنان واگذار کنیم ، پاسخ ما به جامعه و تاریخ و شهداو امام زمان (عج) و در روز جزا به حضرت حق تعالی چه خواهد بود ؟
پس اینک برای اخذ هر تصمیمی به نتایج ملی و آثار جهانی آن و نیز جبهه ای که در آن قرار میگیریم، تأملی دوباره کنیم !
* با این وصف در مقطع فعلی وظیفه خواص چیست؟
** عبارت "خواص" را به کسانی اطلاق میکنیم که دارای بینش عمیق و بصیرت جامعی باشند و بتوانند وقتی مشکلی پدید آمد، بهجای تبدیل آن به یک بحران، به دنبال یافتن راهحل برای رفع آن مسئله باشند. از نظر من اینگونه افراد، خواص هستند، وگرنه کسانی که بهگونهای دیگر عمل میکنند و بهجای اینکه بحران را کوچکسازی کنندو آن را به یک مسئله تبدیل و سپس آن را حل کنند، برعکس عمل نمایند و به یک مسئله بسیار ساده که به تعبیر امام خامنهای موضوع مهمی هم نبوده، دامن بزنند و آن را وسیلهای برای انتقامجوئی و عقدهگشائی قرار میدهند، خواص نیستند.
در چنین شرایطی باید اول صورت مسئله را دقیقاً روشن کنیم، چون خود روشنشدن مسئله و بررسی همهجانبه آن، ما را در پاسخگوئی و ارائه راهحل کمک میکند.
مسئله این است که آقای رئیسجمهور در طی 6 سال گذشته، مورد تهاجمات همهجانبه کسانی بوده که بعضاً خودشان را در جمع اصولگرایان اعلام میکنند. این مسئله بهصورت یک نگرانی و ناراحتی برای آقای رئیسجمهور ـهر چند ناگفتهـ در آمده و این تهاجمات که در بسیاری از موارد غیرمنصفانه و غیرمنطقی و غیردوستانه بوده، باعث شده که برای آقای رئیسجمهور این سئوال بیپاسخ مطرح شود که اگر همه این جریانها واقعاً خیرخواه جامعه و دوستدار رشد و پیشرفت کشور هستند، به چه دلیل تمام زحمات و خدمترسانیهای ایشان را نادیده میگیرند و مدام به دنبال تخریب و تضعیف و تحقیر و توهین به ریاست جمهوری هستند. این واقعاً سئوال بیپاسخی است که باید در باره آن بررسی و علت یابی شود.
مطلب دوم این است که آقای رئیسجمهور بهطور طبیعی انتظار دارند که از سوی افرادی که وابسته و علاقهمند به رهبری هستند، چه شخصیتهای روحانی، چه شخصیتهای مختلف در نهادهای مختلف، برنامهها و اقدامات ایشان که مورد حمایت رهبری هستند، مورد حمایت قرار بگیرد. این یک امر طبیعی است و نباید احساسی منتقل بشود که گویا برخی که انتظار حمایت و محبت از آنها میرود، با کملطفی و گاهی اوقات با کلمات تند و توهینآمیز و بعضاً با برخی عملکردهای تضعیفکننده، آقای رئیسجمهور را مورد بیمهری خود قرار میدهند، بالاخره انسان در جمع خودیها از بُعد عاطفی نیازمند محبت و عطوفت برادرانه هست و این کمبود، ضعفی است که بعضاً در روابط دیگر اصولگرایان با آقای رئیسجمهور مشاهده میشود. ما باید بپذیریم که انسان علاوه بر عقلانیت و بُعد مادی خود، بُعد عاطفی و احساسی هم دارد که ما نباید بیخود و بیجهت، آن را نادیده بگیریم وشخصی را مدام مورد سرکوب و تهاجم قرار بدهیم، چون به این ترتیب بالاخره انسان در یک جائی خسته و بیحوصله میشود و بهنهایت میرسد. در چنین شرایطی به نظرم میرسد که خواص از میان علما، برجستگان، سیاسیون، انسانهای خیرخواه، انسانهای دوراندیش، انسانهای ولایتمدار باید الان به سراغ آقای رئیسجمهور بروند و از خدمات ارزشمند ایشان قدرشناسی کنند. برای 6 سال جانفشانی و خدمترسانی به مردم و رشد و پیشرفت کشور و همچنین برای جانفشانیهای فراوانی که برای احقاق حقوق ملّت در برابر مستکبران انجام داده اند ، از ایشان قدرشناسی کنند. این یک وظیفه اخلاقی، اسلامی و انسانی است.
از طرف دیگر اگر کسی حرکتی خلاف قانون یا یک حرکت سیاسی خلاف مصالح عمومی انجام بدهد، بهطور طبیعی میتوان از راههای قانونی وابزار سیاسی استفاده کرد، در عین حال که رهنمودهای رهبری برای همگان راهگشاست.
گاهی اوقات از منظر خواص، علما، دانشمندان تحلیلی به دست میآید که نشاندهنده انحراف فکری در یک مقوله خاص است. آقایان علما و بزرگان دین باید از سر عطوفت و محبت و با زبانی نرم و دنشین و همچنین با قدرت بیان حکمت آمیزو موعظه شایسته ،مخاطب را به تحم و باز اندیشی دعوت کند . برترین آموزههای دینی ما، سنّت رسولالله(ص) است که ایشان طبیب دوّار بطبه قد احکم مراهمه و احمی مواسمه بوده، یعنی به دنبال نیازمند میگشته که به سراغ او برود و او را تسلی بدهد، مداوا کند و کمک برساند. این آموزه دینی ما الان هم میتواند از سوی بزرگان و علمای دین جاری بشود و با دیدارهای صمیمانه می توان یک ذهن مشتبه را روشن سازند و به نجات واصلاح یک انسان کمک کنند ، نه با حالتهایی که شکل مؤاخذه و توبیخ و تحکم داشته باشد، بلکه یک باور و برداشتی است که انسان با منطق، در عین صمیمیت و محبت میتواند بیان کند که کارگشا باشد و یک ذهن دقیق را باز کند و به نجات و فلاح یک انسان کمک کند.
به نظر من باید این مسائل از یکدیگر تفکیک شوند تا صورتمسئله روشن شود. خواص آن کسانی هستند که در چنین مواردی، سادهانگاری و عقدهگشائی نمیکنند و به دنبال انتقامگیری سیاسی نیستند، بلکه بهعنوان یک تحلیلگر جامعالاطراف، موضوعی را بررسی میکنند و بعد به دنبال آن از در خیرخواهی درصدد ارائه طریق برمیآیند.
* از آنجا که امام خامنه ای همگان را به پرهیز از دامن زدن به اختلافات دعوت کردهاند، نمیخواهم وارد بحثهای چالشی شوم، منتهی در اینجا سئوالی برای من مطرح شده است. از نظر حضرتعالی دیدارهایی که آیتالله جنتی، آیتالله یزدی و ... داشتند و تذکراتی دادند و یا عملکرد چهرههای شاخصی همچون آقایان دکتر ولایتی و دکتر حدادعادل و استاد عسگراولادی که پیگیر وحدت اصولگرایان هستند ، . مشفقانه نبوده و تحکمآمیز بوده است؟
** صحبت من تنها متوجه موارد آسیبزا بودو قطعا از همه علمای پرهیزکار و سیاسیون فرهیخته که مشفقانه و حکیمانه در این موارد عم کردند و میکنند جز تقدیر چیز دیگری نمی توان گفت. ودر اینجا موضع بنده، موضعی است که وظائف و انتظار از دیگران را مطرح میکند، نه موضع دفتر رئیسجمهور را. الان زمانی نیست که بخواهیم رئیسجمهور را توبیخ کنیم و بگوییم چنین و چنان است. میخواهم بگویم ما بهجای اینکه این موضوع را سیاسی کنیم، اگر آن را از بُعد انسانی و عاطفی بررسی کنیم، بهتر به نتیجه میرسیم.
مثلاً من میدانم که ایشان از صحبت برخی بزرگان خیلی دلخور و دلشکسته هستند، با وجود حرمت بالائی که برای آنها قائل هستند. میپرسند اگر قرار باشد من چنین و چنان باشم، پس دیگر چه اعتمادی را میتوانم فراهم کنم و دیگر چه کاری از دستم برای این مملکت برخواهد آمد.
* وظیفه اطرافیان رئیسجمهور چیست؟
** اطرافیان رئیسجمهور برحسب رسالت و مسئولیتی که در یاریرسانی به رئیسجمهور دارند، موظف هستند که با ارزیابی درست شرایط و اطلاع رسانی دقیق و جامع از عوارض و عواقب یک خطای عمده سیاسی به یاری رئیسجمهور بشتابند و با دادن تحلیلهای منطقی، عقلانی و دوراندیشانه مسائل را برای ایشان بازگو کنند و ایشان را در اتخاذ تصمیمات سیاسی بر اساس وظیفه شرعی و قانون اساسی خود کمک کنند. مصالح ملی و خیر و صلاح شخص رئیسجمهور را باید در نظر بگیرند و مسائل را بر این اساس منتقل کنند و در واقع امانتدار و خیرخواه آقای رئیسجمهور باشند و هرگز اجازه ندهند که یک نوع نگاه احساسی و هیجانی بر تصمیمات فاقد عقلانیت و حکمت چیره شود.
در عین حال ما باید در موضوع ولایتپذیری مراقب باشیم که همه بهطور یکسویه فقط از آقای احمدینژاد، ولایتپذیری را مطالبه نکنیم، بلکه همه کارگزاران حکومت موظف به این ولایتپذیری هستند، بنابراین ما نباید در برابر ولایتگریزی دیگران سکوت کنیم و بیتفاوت باشیم، اما صرفاً از آقای رئیسجمهور انتظار داشته باشیم که به وظیفه قانونی خود عمل کند.هر چند عموم طرفداران رییس جمهور انتظار دارند اگر حتی هیچ کس ولایت مدار نباشد ،شخصیت عزیزی مثل محمود احمدی نژاد ،آموزگار ولایت مداری برای جامعه وبلکه جهان اسلام باشند. مگر شهید رجایی و امام خامنه ای در دوران ریاست جمهوری خود ، این درست را به همگان نیاموختند؟
* با توجه به اینکه امام خامنهای صراحتاً از رسانهها خواستند که آرامش را حفظ کنند، چرا باز برخی رسانهها که خود را در خط ولایت میدانند فضای جامعه را مغشوش میکنند؟
** در دوره مسئولیت بنده در معاونت مطبوعاتی، با این گونه عمکرد برخی از رسانهها آشنا بودم و با آنها برخورد میکردم. این برخورد قانونی بنده، مورد حمایت دیگرنهادها قرار نگرفت و بعضاً به کمک رسانهها آمدند و با حمایت خودشان باعث تشجیع اینگونه رسانههای متخلّف شدند. اینکه الان خود رهبری وارد این عرصه بشوند و به رسانهها تذکر بدهند، به نظرم یک ضعف جدی در مدیریت رسانههاست که هم قوه قضائیه و هم مجلس و هم معاونت مطبوعاتی باید در این زمینه اقدام جدی داشته باشند.
* شما چهرهای هستید که سابقه رفاقت طولانی با آقای احمدینژاد دارید و با خلقیات ایشان آشنا هستید. اغلب حزباللهیها نگران هستند که عاقبت شرایط فعلی سیاسی چه میشود. ارزیابی شما از آینده چیست؟
** همه ما در این چند روز نگران این موضوع بودیم، اما بنده قلباً این توکل را به خداوند و این اعتماد را به شخص آقای احمدینژاد دارم که ایشان با ذکاوت و هوشمندی، میتوانند سرانجام این موضوع را با شیوهای در جهت اسلامی نظام و استحکام روابط قانونی جامعه و حفظ مصالح عمومی مسلمین ، مدیریت کنند و با تبعیت محض از امام خامنهای به عنوان نائب امام زمان(عج) هم در پیشگاه امام زمان(عج) سربلند باشند و هم در محضر امّت اسلامی به عنوان یک سرباز درستکار، صادق و امین ملّت، به ولی امر مسلمین کمک کنند که مسلمانان در این شرایط بحرانی در برابر مستکبران تنها نمانند و از طرف دیگر هم با عملکرد مثبت خود در ولایتپذیری، الگوئی شوند برای همه کارگزارانی که در نظام اسلامی هستند و یا خواهند بود.این نکته البته پیش بینی و انتظار منطقی امثال بنده است و هم آرزوی صمیمانه و دعای خیر امثال حقیر میباشد،زیرا هر نوع غفلت و اشتباهی در این زمینه گرچه صدمات بزرگی به ما خواهد زد وی قبل از همه یک انسان زحمت کش ،مستعد و ارزشمند را پس از یک عمر تلاش و مجاهدت نابود خواهد کرد و واین چیزی است که هیچ مسلمانی نبایدآنرا آرزو کند .