تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۳:۱۸  ، 
کد خبر : ۲۱۸۷۷۵
بازخوانی نقش‌آفرینان انقلاب فرهنگی

تسخیر دژ مارکسیست‌ها و تعطیلی دانشگاه‌ها


اولین اتفاق مهم سال 1359، تعطیلی دانشگاه ها به دلیل انقلاب فرهنگی دانشجویان مسلمان بود. دانشجویانی که بعدها نیز بسیار خبرساز بودند.
از فردای پیروزی انقلاب، دانشگاه‌ها در تسخیر و تسلط نیروهای ضد انقلابی قرار گرفته، چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق (منافقین) دانشگاه را تبدیل به دژی تسخیر ناپذیر کرده‌اند ودر دفاتر گروه‌های دانشجویی انواع سلاح‌های جنگی یافت می‌شود. دانشجویان هوادار سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، دانشگاه‌ها را سنگربندی کرده بودند. اما موضوع مهمتر دگرگونی جوانانی است که پای به دانشگاه می‌گذارند، ورود به دانشگاه مترادف است با داخل شدن در مرکز هیاهو و تبلیغات سیاسی گروه‌های سیاسی- نظامی‌که جز شعارها و تحلیل‌های عاطفی و احساسی، چیزی برای عرضه ندارند.
درحقیقت، دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی (بویژه دانشگاه تهران) به ستاد مرکزی فعالیت و خوراک سازی فکری و تبلیغاتی برای گروه‌های معاند تبدیل شده و این موضوعی نبود که بر رهبران انقلاب پوشیده بماند. در یکی از جلسات شورای انقلاب پیش از شروع سال تحصیلی دکتر بهشتی معتقد بود: «گروه‌های مخالف مسیر انقلاب، ممکن است از تجمع در دانشگاه‌ها و مدارس در جهت اهداف خود، بهره‌برداری کنند، طبعاً باید پیش‌بینی لازم در این امر را داشت.» اما بنی‌صدر مخالفت می کند و در پاسخ می‌گوید:«اگر دانشگاه تعطیل شود، عملاً در دست چپی‌ها قرار می‌گیرد.»
سپس قطب زاده چنین می‌گوید: «چپی‌ها، طرح وسیعی را برای دانشگاه‌ها و مدارس دارند و می‌خواهند در هفته اول شروع سال درسی، همه را به اعتصاب و شورش بکشانند.»
هاشمی‌رفسنجانی هم می‌گوید: جلوی شلوغی دانشگاه‌ها را می‌توان گرفت فقط کافی است عده زیادی از بچه مسلمان‌ها تهران باشند، آنگاه از انقلاب دفاع خواهند کرد. اکثریت اعضای شورای انقلاب، اعتقاد دارند دانشگاه کاملاً در دست گروهک‌ها قرار گرفته و وضع به مرحله خطرناکی رسیده است.هاشمی‌مستقیماً به سراغ نظر اصلی خود، یعنی جلوگیری فوری از آشوب‌ها و اصلاح ساختاری دانشگاه می‌رود: ... بگذارید آنها شلوغ کنند... آن وقت جلوی مردم آنها را تخطئه می‌کنیم.جلوگیری از کار گروهک‌ها کاملاً ممکن است، می‌شود از شلوغی جلوگیری کرد. ما هم که از خشونت نمی‌ترسیم. امروز شروع شود، بهتر از سه ماه دیگر است.
پس از تسخیر سفارت امریکا در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام که خود جمع انجمن اسلامی دانشگاه‌های تهران، شریف، پلی تکنیک و ملی (شهید بهشتی) بودند، فضای دانشگاه‌های تهران بیش از پیش در اختیار گروه‌های چپ و مارکسیست قرار می گیرد. علی رضا علوی تبار فضای دانشگاه‌ها بخصوص دانشگاه تهران را این گونه شرح می دهد: دانشجویان پیشگام که طرفدار چریک‌های فدایی بودند ، تا پیش از انقلاب معتقد بودند که انقلاب را باید از جنگل‌های شمال شروع کرد، بعد که انقلاب پیروز شد به این نتیجه رسیدند که می‌توانند از کردستان این کار را شروع کنند. به همین دلیل رفته بودند در کردستان پایگاه زده بودند و نیروهای آنها دانشجویان پیشگام در دانشگاه‌ها بودند. کارشان این بود که عضوگیری می‌کردند، تدارکات می کردند و تأمین مالی می کردند. در واقع گروه دانشجویان پیشگام پوشش ارتباطی و تدارکاتی برای جنگ با نیروهای انقلاب در کردستان بود. سر چهارراه ولی عصر روبه‌روی پارک دانشجو یک چادر زده بودند دانشجویان طرفدار سازمان پیکار داد می زدند: حمله پیشمرگان کرد به جاسوسان پاسدار! ماجرا هم این بود که یک جیپ جهاد سازندگی رفته بود آنجا برای ساختن مدرسه و آنها حمله کرده بودند به آن جیپ و بچه‌های داخل آن را تیرباران کرده بودند. بعد در تهران سر چهارراه ولی عصر تبلیغش را می کردند. اطلاعیه کومله را پخش می کردند و عکس بچه‌های شهید جهاد را!
در همین دانشگاه تهران یک میزی گذاشته بودند برای کمک به خلق ترکمن. لباس و تدارکات برای کسانی که به قول خودشان در مقابل هجوم ارتجاع در ترکمن صحرا می جنگیدند. یا این که در کردستان یک عملیات انجام می گرفت و کومله و ضد انقلاب به یک پادگان حمله می کردند . قبلش یک تظاهرات راه‌اندازی می شد در خیابان‌های نزدیک پادگان سنندج، تظاهراتی بود به طرفداری از اصلاحات ارضی در منطقه. اوایل نیروهای انقلاب متوجه نمی شد چرا درست روزی که راهپیمایی اصلاحات ارضی هست آنجا حمله به پادگان صورت می گیرد؟
بعد معلوم شد که در پوشش جمعیتی که آنجا می آیند اینها تدارکات خود را می آورندنزدیک پادگان و در مقرهایی که از قبل آماده کرده‌اند مستقر می کنند که بعد به پادگان حمله کنند. همه نیروها به فکر می افتند که یک دفعه این همه خمپاره از کجا زده شد؟این جمعیت که می آمد در شلوغی، خمپاره را می آورند. بعد معلوم می شود که این تظاهرات و حمله به پادگان نقشه اش در دانشگاه تهران ریخته شده. اینها از دانشگاه یک پوشش خوب ساخته بودند که نیروهای امنیتی به آن دسترسی نداشتند. اگر به خانه تیمی می رفتند به راحتی شناسایی می شدند اما در دانشگاه به همراه جمعیت می آمدند ، هیچ کس هم او را نمی شناخت، آنجا جلسه اش را دفتر گروهک‌ها می گذاشتند و هیچ کس هم خبردار نمی شد.
سید صادق محصولی ، عضو شورای مرکزی آن زمان انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت هم در این باره می گوید: در آن شرایطی که ضد انقلاب می‌رفت در گنبد ، بلوچستان و... در اهواز به عنوان خلق عرب، در کردستان به عنوان خلق کرد، در گنبد به اسم خلق ترکمن علیه نظام و انقلاب که هنوز کاملاً تثبیت نشده بود می‌جنگید و بعد برای درمانش از امکانات بهداری دانشگاه استفاده می‌کرد، از اتاق‌های دانشگاه به عنوان ستادش استفاده می‌کرد یعنی جو سیاسی این چنین بودکه دانشگاه یک مأمنی برای گروه‌های مخالف انقلاب شده بود که به راحتی می‌آمدند و می‌رفتند و سلاح می‌آوردند . زمانی که انقلاب فرهنگی صورت گرفت از دفاتر این گروه‌ها و طرفداران مجاهدین خلق یعنی منافقین در دانشگاه‌ها کلی اسلحه پیدا شد.
درگیری های پراکنده از مشهد شروع شد در مقابل این فضا دانشجویان مسلمان نیز سکوت نکردند و درگیری‌های پراکنده در دانشگاهها در نیمه دوم سال ۵۸ ادامه داشت.
دانشگاه مشهد یکی از اولین دانشگاه‌هایی بود که متشنج شد. در اوایل اسفند 58 درگیری شورای دانشجویان دانشگاه مشهد که به سازمان منافقین نزدیک بودند با دانشجویان مجمع احیای تفکرات شیعی که از سوی شهید عبدالحمید دیالمه راه‌اندازی شده بود منجر به گروگانگیری و جرح تعدادی از دانشجویان شد و دانشگاه چند روز تعطیل شد.
در تمام روزهای بهمن و اسفند 58 درگیری‌های شدید در دانشگاه تهران ادامه داشت. در روز دوم اسفند این درگیری‌ها به اوج رسید . گروه‌هایی از خارج دانشگاه ، به طرفداری و یا مخالفت گروه‌های درگیر وارد دانشگاه شدند و به درگیری‌ها‌ دامن می زدند.محمد ملکی رئیس شورای سرپرستی دانشگاه تهران خواستار تأمین امنیت دانشگاه تهران شد و تهدید کرد چنانچه خواسته اش مورد توجه قرار نگیرد استعفا خواهد کرد. آن اتفاقات سبب بروز درگیری شدید بین ملکی و بنی صدر شد و بنی صدر، ملکی را بی شهامت خواند و در پی آن ملکی در یک کنفرانس خبری در اعتراض به بنی صدر که تازه رئیس جمهور شده بود، استعفا کرد.
اما برنامه‌ریزی‌های دانشجویان مسلمان برای اصلاح وضعیت دانشگاه‌ها فراتر از این درگیری‌ها بود. ابراهیم سیدنژاد عضو وقت شورای مرکزی تحکیم وحدت در این باره می گوید: بعد از شکل‌گیری تحکیم در مهرماه 58، کار فرهنگی را در مجموعه تحکیم شروع کرده بودیم. مثلاً روشنفکران مشروطه مثل آخوندزاده و طالبوف را نقد می‌کردیم و کار پژوهشی انجام می‌دادیم. برخی افراد هم مسئول شده بودند تا روی انقلاب فرهنگی چین کار کنند. کتاب‌هایی هم گمان می‌کنم در خصوص انقلاب فرهنگی چین منتشر شد.براساس همین مطالعات به بحث انقلاب فرهنگی در ایران پرداختیم. مقرر شد ایده‌مان را با مسئولان کشور همچون اعضای شورای انقلاب در میان بگذاریم. دولت موقت سقوط کرده بود و ما در همین فاصله تا فروردین 59 جلساتی را برگزار کردیم. 20 تا 30 نفر بودیم که برای بررسی این موضوع جلسه می‌گذاشتیم در دانشگاه تربیت معلم.
وی درباره افرادی که در این جلسات شرکت می‌کردند، از محمود احمدی نژاد به عنوان یکی از رهبران اصلی نام می برد و می گوید:سید مجتبی‌ثمره هاشمی، رحیمی مدیرسابق سازمان سنجش و‌ هاشم آغاجری و فضل‌الله موسوی و افراد دیگری هم بودند. محدودیتی هم برای حضور وجود نداشت و بنابراین جمع گسترده‌ای شده بود.
عباس عبدی از اعضای وقت انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر هم از پیشرو بودن دانشجویان علم وصنعت در ماجرای انقلاب فرهنگی می‌گوید و اضافه می‌کند که‌هاشم آغاجری با علم و صنعتی‌ها همراه نبود و برای گلایه از این مسئله به دانشجویان در لانه مراجعه کرده بود!
سید نژاد درباره ایده انقلاب فرهنگی هم می گوید: بعد از تصرف سفارت، ‌ ما به دنبال تشکیل جلسه مجمع عمومی دفتر تحکیم وحدت رفتیم. در جلسه مجمع عمومی بود که دیدگاه‌های مختلفی درباره تسخیر سفارت مطرح شد و بحث‌ها به انقلاب فرهنگی رسید.بیشتر من و آقای احمدی‌نژاد این ایده را مطرح و در خصوص ضرورت آن صحبت کردیم.بعد از اینکه مجمع عمومی یک گروه کاری مشخص کرد، این ایده تبدیل به پروژه شد.
انقلاب فرهنگی محصول علم و صنعت بود
صادق محصولی ایده انقلاب فرهنگی را محصول شورای انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت می داند و می گوید: کل دوستان یکی از دلواپسی‌هایشان این بود که بالاخره چه کار می‌شود کرد. هر روز این قضیه تشدید می‌شد و عرصه برای بچه‌های طرفدار انقلاب در دانشگاه‌ها تنگ تر می‌شد و روز به روز هم قضایا به شکلی پیش می‌رفت که در واقع گروه‌های مخالف انقلاب دائماً به اسم یک حزب جدید می‌آمدند و از دانشگاه به عنوان مرکز ستادشان اتاق یا سالن می‌گرفتند و این داشت به صورت قانون می‌شد. یک قانون نانوشته که هر کسی یک حزب اعلام کرد می‌تواند یک دفتر از دانشگاه بگیرد و همین طور بدون هیچ کنترلی پیش می‌رفتند. یعنی یک نوع حاکمیت گروه‌ها بر دانشگاهها بود، نه حاکمیت انقلاب بر دانشگاه‌ها. برای اینکه این حاکمیت تغییر کند و به حاکمیت انقلاب بر دانشگاه تبدیل شود، مستلزم این بود که یک توقفی در وضعیت موجود ایجاد شود تا از یک طرف ، به لحاظ آموزشی که عرض کردم تمام متون ، سیستم و روش‌ها، با آن محورهایی که آنها دنبال می‌کردند تغییر کند و از طرف دیگر به دنبال این بودیم که یک جو مناسب برای کار آموزشی پیش آید، یعنی دانشگاه از حالت سیاست زده صرف و آن هم مرکزی علیه انقلاب نه در جهت انقلاب، تبدیل شود به یک مرکز آموزشی در خدمت انقلاب. سیاست بازی‌های مخالف نظام آن هم از نوع مسلحانه اش یعنی چریکی‌های فدایی مسلحانه با نظام می‌جنگیدند، منافقین مسلحانه می‌جنگیدند، خلق ترکمن، خلق عرب، خلق فلان و... اینها مردم ترکمن و مردم عرب که نبودند، اینها گروهک‌هایی بودند که با سوء استفاده از عنوان خلق ترکمن و خلق عرب و خلق بلوچ و خلق کرد، علیه نظام جنگ می‌کردند و در دانشگاه هم که می‌آمدند کار سیاسی، عملیاتی و حتی پشتیبانی درمانی خودشان را می‌کردند و از امکانات دانشگاه استفاده می‌بردند. خب هر عقل سلیمی‌اجازه این بهره‌برداری را نمی‌دهد و اگر خود دانشجوهای انقلابی به فکر نباشند، چه کسی باید کاری انجام دهد؟ پس از ایده‌پردازی اولیه قرار می شود تا طرح انقلاب فرهنگی با مقامات ارشد نظام در میان گذاشته شود. جانمایه بحث موافقت یا عدم موافقت آنها با تعطیلی دانشگاه‌ها بود. محمد علی رجایی و دکتر سید محمد بهشتی و محمد جوادباهنر در جریان کار قرار گرفتند. به گفته سیدنژاد، رجایی محکم حمایت می کند و می گوید: شهید رجایی حتی بحث تعطیلی مدارس را مطرح کرد و گفت که من اگر می‌توانستم مدارس را هم تعطیل می‌کردم ولی چه کنیم که – به تعبیر ایشان – معلمان‌ های بچه‌های مردم هستند و خانواده‌ها مطمئن‌اند که یک بزرگتری بالای سر بچه‌هاست و اگر مدارس تعطیل شود، ‌ خانواده‌ها اذیت می‌شوند. از نظر آقای رجایی مدارس هم بهره‌وری‌ نداشتند.
دانشجویان مستقر در لانه مخالف بودند
دانشجویان پیرو خط امام که در لانه جاسوسی مستقر بودند نیز طرف مشورت دانشجویان قرار می گیرند، اما سران دانشجویان مستقر درلانه موافقتی با جمعبندی دانشجویان درگیر در دانشگاه‌ها ندارند. سیدنژاد از مذاکره اش با ابراهیم اصغرزاده در لانه می گوید: من در چارچوب رایزنی‌هایم به سفارت هم رفتم و با آقای اصغرزاده مذاکره کردم. با آقای اصغرزاده یک ساعتی صحبت کردم. گزارشی دادم و گفتم که انقلاب فرهنگی یک ضرورت است و برای انجام آن هم باید دانشگاه‌ها تعطیل شوند. آقای اصغرزاده خیلی روشن گفت که من صددرصد مخالف هستم چون هر چه ما در تصرف سفارت داشته‌ایم، شما پنبه خواهید کرد. میلیشیای مجاهدین شب و صبح پشت در سفارت تجمع داشت و تسخیر سفارت به کانون وحدت گروه‌های چپ تبدیل شده بود. آقای اصغرزاده گفت که این حرکت شما درست عکس حرکت لانه است و تفرقه ایجاد می‌کند و وحدت گروه‌ها را از بین می‌برد. گفت که امریکا مترصد چنین فرصتی است تابراساس فضای آشوب داخلی، عملیاتی نظامی انجام دهد. در نهایت هم ایشان گفت که انقلاب فرهنگی بهترین هدیه به امریکاست و محکم مخالفت کرد.
عباس عبدی هم این نظر را تأیید می کند و می گوید: روحیه ضدچپ آنها(علم و صنعتی‌ها) چندان به مذاق بچه‌‌‌های لانه خوش نمی‌آمد. ولی چپی‌ها هم در آن زمان دانشگاه را به ستاد جنگ تبدیل کرده بودند. البته فراموش نکنیم که «انقلاب فرهنگی» در بادی امر یک ایده اجرا شده در چین بود و کمونیست‌ها تصور نمی‌کردند که زمانی این ایده به دست بچه مسلمان‌ها و علیه خودشان به کار گرفته شود. تصفیه اساتید را هم اول همین چپی‌ها آغاز کردند. قبل از انقلاب فرهنگی، در خود دانشگاه‌ها، من و آقای میردامادی، مخالف اخراج آقای دکتر سیروس شفیقی، رئیس دانشگاه بودیم. ولی چپی‌ها به شدت ایشان را محکوم می‌کردند و کسی هم در آن فضا مخالفتش به نتیجه ای نمی رسید و حتی مورد اتهام واقع می شد.
اما عباس عبدی هم علی رغم تمام اختلافات بر اقدام انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها صحه می گذارد و می گوید: وضعیت دانشگاه‌ها اصلا قابل قبول نبود و باید به نحوی قضیه جمع می شد. یک اتفاقی بود که افتاده بود. نمی‌توانستیم کار دیگری بکنیم. البته در آنجا بحث من دفاع از انقلاب فرهنگی هم نبود. بحث آن بود که چرا دانشگاه‌ها به اینجا کشیده شده است. شرایط عادی، حاکم نبود. در آن زمان اختلاف ما با راست‌ها دیگر موضوعیتی نداشت. تقابل دو جریان طرفدار تسخیر سفارت و انقلاب فرهنگی در این زمان دیگر بی‌معنی بود. شاید اختلاف ما با راست‌های مذهبی شدیدتر هم شده بود اما در برابر چنان بحرانی، این اختلافات رنگ می‌باخت.
صادق محصولی هم دلیل مخالفت دانشجویان مستقر در لانه جاسوسی را این گونه شرح می دهد: بعضی از دوستان دفتر تحکیم که بیشتر فکر می‌کردند که این لانه جاسوسی می‌بایست به صورت مرکزی برای ادامه کار سیاسی آنها ادامه داشته باشد حاضر نمی‌شدند بپذیرند و با انقلاب فرهنگی مخالفت می‌کردند. علت این مخالفت‌ها برای ما روشن بود، آنها فکر می‌کردند که با راه‌اندازی این تز که یک حرکت انقلابی و دانشجویی جدید به نام انقلاب فرهنگی بود، دیگر دکان لانه جاسوسی بسته خواهدشد. زیرا بهره برداری سیاسی از آن می‌شد. اما از نظر ما انقلاب فرهنگی در واقع نه تنها معارض حرکت تسخیر لانه جاسوسی نبود بلکه مکمل آن هم محسوب می‌شد .آن نتیجه ای را که انقلاب می‌خواست از تسخیر لانه جاسوسی گرفته شده بود، اما بقیه گروه‌ها وشخصیت‌ها داشتند سوء استفاده شخصی می‌کردند و طبیعی است زمانی که قضیه انقلاب فرهنگی مطرح شد مخالفت‌هایی صورت گرفت و هر چقدر صحبت کردیم نتوانستیم اجماع را بدست آوریم و در آخر زمانی که نتیجه گرفته نشد، دوستان دانشگاه‌های مختلف با هم تماس گرفتند و اینگونه یادم است که گفتند اگر شما شروع کنید ما به دنبال شما می‌آییم و این کار را شروع کردیم و دانشگاه‌های دیگر هم یکی پس از دیگری به انقلاب فرهنگی پیوستند.برنامه‌ها و جلسات در دانشگاه علم و صنعت و پلی تکنیک در زمستان 58 ادامه می یابد. علی شکوری راد عضو منتخب دانشجویان دانشگاه تهران در جلسات هماهنگی می گوید: در اولین جلسه‌ای که در اتاق شورای دانشگاه پلی‌تکنیک برگزار شد و نمایندگان انجمن‌ها در آن شرکت داشتند گرداننده جلسه اعلام کرد وزارت علوم در حال تهیه لایحه استقلال دانشگاه‌هاست و سازمان ملی دانشگاهیان طرحی را بدین منظور تهیه و ارائه کرده است و خوب است ما نیز به عنوان دانشجویان طرفدار انقلاب اسلامی‌و پیرو خط امام طرحی تهیه کنیم و به وزارت علوم بدهیم.آن جلسات هر هفته در دانشگاه‌ پلی‌تکنیک برگزار می‌شد و مباحث مختلفی در باب مفهوم استقلال دانشگاه و چگونگی تعامل آن با دولت و حاکمیت مورد بحث قرار می‌گرفت. با نزدیک شدن پایان سال و تنگنای زمانی جهت ارائه طرح پیشنهادی به وزارت علوم قرار شد ادامه کار به صورت فشرده در ایام تعطیلات نوروزی سال 59 انجام شود.با ورود به سال 59 و پیام نوروزی امام جلسات روند سریعتری به خود می گیردو در ایام تعطیلات نوروزی جلسات تعطیل نمی شود. امام خمینی در بند 11 پیام شان بر ضرورت ایجاد «انقلاب اساسی در دانشگاه‏‌های سراسر کشور»، «تصفیه اساتید مرتبط با شرق و غرب» و «تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدوین علوم عالی اسلامی» تأکید کردند.
نقشه از دفتر تحکیم وحدت به سرقت رفت
اما یک اتفاق ناگهانی در روزهای پس از نوروز برنامه دانشجویان را جلو می‌اندازد. گروه ویژه دانشجویان طرحی جهت تعطیلی موقت دانشگاه‌ها با عنوان انقلاب فرهنگی تهیه کرده‌اند و به شورای دفتر تحکیم وحدت ارائه می دهند و دفتر تحکیم ضمن پذیرش آن در حال آماده‌سازی و هماهنگی انجمن‌ها به منظور انجام آن می شود. در این فاصله رایزنی‌هایی نیز با برخی بزرگان سیاسی در حال انجام بود که بعضاً موافقت یا مخالفت می‌کردند و هنوز تصمیم قطعی بر اجرای طرح حاصل نشده بود. روزهای پایانی فروردین‌ 59 هماهنگی‌های لازم بین انجمن‌ها انجام شده بود و حالت انتظاری برای اعضای انجمن‌ها جهت اجرای طرح ایجاد شده بود اما مرکزیت تحکیم وحدت تصمیم به اجرا نمی‌گیرد و به نظر می‌رسید تردیدی به وجود آمده است. گفته می شود شورای مرکزی تحکیم وحدت قصد داشت در تابستان و پس از تعطیلی دانشگاه‌ها اقداماتش را آغاز کند. در این فاصله و به دنبال این تاخیر، نسخه‌ای از طرح مکتوب دفتر تحکیم توسط یکی از هواداران سازمان مجاهدین خلق از دفتر مرکزی تازه‌ تأسیس دفتر تحکیم به سرقت می رود و یک روز صبح توسط آنها این طرح چند صفحه‌ای به حالت افشاگرانه در دانشگاه‌‌ها توزیع و بر دیوارها نصب می شود. به دنبال آن دانشگاه‌ها متشنج می شود و کلاس‌های درس اکثراً تعطیل می شود.
بیست و ششم فروردین ۵۹‌هاشمی‌رفسنجانی در تالار اجتماعات دانشکده پزشکی حضور می یابد و برای دانشجویان، مبحثی ایدئولوژیک درباره مبانی فکری اسلامی‌پیش ارائه می کند اما به ناگاه گروهی از دانشجویان هوادار مجاهدین و کمونیست‌ها به طرح مسائلی در مخالفت با سخنان‌هاشمی‌و انتقاد از انقلاب پرداخته و با سر دادن شعارهایی، جلسه را به تشنج کشیدند. درگیری دانشجویان انجمن اسلامی‌و زد و خورد آنان باعث شکسته شدن درهای تالار سخنرانی شد و‌هاشمی‌را مجبور کرد که سخنرانی خود را قطع و از تالار اجتماعات خارج شد. این برخورد تعرض آمیز دامنه وسیعی داشت. نخست روحانیون و مردم تبریز آن را محکوم کردند. حتی بخشی از بازار تبریز در اعتراض به این درگیری تعطیل شد.
موج‌های انتقادات و مخالفت با گروهک‌ها در دانشگاه تبریز و خارج از آن ادامه یافت. راهپیمایی‌هایی اعتراض آمیز صورت پذیرفت و طی روزهای بعد وضع در دانشگاه تبریز دگرگون شد. ساختمان مرکزی دانشگاه تبریز توسط انجمن اسلامی‌دانشجویان تصرف شد. متصرفان طی اعلامیه ای ضمن اعتراض به وقایع اخیر، خواستار تصفیه و پاکسازی دانشگاه شدند. مردم تبریز نیز از این خواسته‌ها حمایت کردند در نتیجه کلاسهای دانشگاه تعطیل شد. شهید دکتر باهنر، عضو شورای انقلاب، ضمن گفت وگویی با اعلام حمایت از متصرفان گفت: «.... در نتیجه دانشجویان اسلامی‌در برابر این رفتار ضد آزادی و ضد نظم که گروه‌های مخالف به وجود آورده بودند، تظاهرات و اقدام به گرفتن دانشگاه کرده‌اند.» شهید دکتر باهنر در زمینه تعطیلی دانشگاه‌ها به طور کلی اظهار داشت:«... زمزمه‌هایی بوده مبنی بر این که گروه‌های اسلامی‌دانشگاه‌ها معتقدند که دانشگاه‌ها باید متناسب با نیازهای انقلاب اسلامی‌تغییر کند و نظام و سیستم تازه ای در آنجا پیاده شود. در این مدت تغییر چشمگیری در سیستم دانشگاه‌ها داده نشده و این هدف را به دنبال پیام امام تعقیب می‌کنند و هدف این است که نظام دانشگاه‌ها را مطابق با انقلاب اسلامی‌عوض کنند...»
سنگین‌ترین درگیری‌ها در تربیت معلم
در تهران نیز دانشجویان مسلمان دانشگاه علم و صنعت پیشگام می شوند. روز بیست و هشتم فروردین علم و صنعت میان دانشجویان مسلمان و گروهک‌ها چندبار دست به دست می شود اما غلبه نهایی با دانشجویان مسلمان است. سنگین ترین درگیری‌ها آن روز در دانشگاه تربیت معلم رخ می دهد. این درگیری‌ها منجر به کشته شدن فردی به نام پرویز ستاری شد. تحقیقات، چریک‌های فدایی خلق را مسئول این قتل معرفی می‌کرد.
در دانشگاه مشهد هم درگیری‌ها گسترده می شود. دکتر سید حسن فیروزآبادی در این باره می گوید: در مشهد ‌ سرسختی‌ دشمنان‌ کم‌ نبود به طوری‌ که‌ آن‌قدر تهاجم‌ و جنگ‌ روانی‌ دشمن‌ و گروهک‌ها علیه‌ حرکت‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ دانشجویان‌ سنگین‌ بود که‌ تا ظهر روز اول‌ تقریباً غالب‌ اعضایی‌ که‌ در حرکت‌ اولیه‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ شرکت‌ کرده‌ بودند بریده‌ بودند. بخصوص‌ این‌که‌ بنی‌صدر ‌ نیز با یک‌ پیامی‌که‌ داده‌ بود این‌ کار را محکوم‌ کرد و دلایلی‌ بر رد آن‌ آورده‌ بود.
فیروزآبادی با یادآوری این که سمت سخنگویی انقلاب فرهنگی در مشهد بر عهده وی بوده، می افزاید: بنده‌ به‌ عنوان‌ سخنگوی‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ تکلیف‌ سنگینی‌ بر عهده‌ داشتم‌، بلندگویی‌ تهیه‌ کردم‌ و بالای‌ سردرِ دانشکده‌ پزشکی‌ مشهد رفتم‌ آن‌جا ایستادم‌، افراد را فراخوانی‌ کردیم‌ و من‌ برای‌ ایشان‌ سخنرانی‌ کردم‌. تحلیلی‌ راجع‌ به‌ ضرورت‌ انقلاب‌ فرهنگی‌، پیام‌ حضرت‌ امام(ره‌)، جملات‌ و سفارش‌های‌ ایشان‌ آوردم‌ و به‌ افراد در صحنه‌ گفتم‌ که‌ با اطمینان‌ به‌ تکلیف‌ خود ادامه‌ بدهید، این‌ کار باید‌ به‌ خوبی‌ ان‌شاءالله ادامه‌ پیدا بکند و محصول‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ است‌ که‌ برای‌ ملت‌ انقلابی‌ و مسلمان‌ ما شیرین‌ است‌. دکتر فیروزآبادی می افزاید که تمام‌ خیابان‌ها و کوچه‌های منتهی‌ به‌ دانشگاه‌ مملو از جمعیت‌ مردمی‌بود که‌ پس‌ از اطلاع‌ از انقلاب‌ فرهنگی‌ به‌ حمایت‌ از دانشجویان‌ آمده‌ بودند. از جمله‌ کانون‌هایی‌ که‌ ما نگران‌ آن‌ بودیم‌ که‌ علیه‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ حرکتی‌ سازمان‌ یافته‌ انجام‌ بدهد، مرکز جنبش‌ منافقین‌ بود؛ که‌ در یکی‌ از خیابان‌های‌ اطراف‌ دانشگاه‌ قرار داشت‌.سپس پیاده‌ به‌ آن‌ منطقه‌ رفتم‌ و از فاصله‌ چند ده‌ متری‌ آنجا را زیر نظر گرفتم‌. با توجه‌ به‌ این‌که‌ عناصر زیادی‌ از آنان‌ در باشگاه‌ دانشگاه‌ و بیرون‌ دانشکده‌ها با مردم‌ و دانشجویان‌ درگیر بودند، دیدم‌ که‌ یکی‌ از افراد درجه‌ یک‌ منافقین‌ بیرون‌ در با پوشش‌ ایستاده‌ و مراقبت‌ می‌کند. در درون‌ ساختمان‌ هم‌ افراد آن‌ها ساکت‌ و آرام‌ بودند و از آن‌جایی که‌ این‌ مرکز برای‌ عموم‌ مردم‌ شناخته‌ شده‌ نبود، از بیرون‌ هم‌ هیچ‌گونه‌ تهدیدی‌ علیه‌ آن‌ مرکز وجود نداشت‌. در همان‌ ساعات‌ و لحظات‌ که‌ ما آنجا حضور داشتیم‌ اعلان‌ شد که‌ افراد مسلح کمیته‌ انقلاب‌ اسلامی‌به‌ مقر منافقین‌ حمله‌ کرده و یک‌ نفر از به‌ اصطلاح‌ مجاهدین‌ در داخل‌ آنجا کشته‌ شده‌ است‌ در حالی‌که‌ ما آنجا حضور داشتیم‌ شاهد هیچگونه‌ اتفاقی‌ نبودیم‌ و وقتی‌ منابع‌ آنها از بین‌ دانشجویان‌ دیدند که‌ گفته‌ می‌شود ما چیزی‌ ندیدیم‌ و نشنیدیم‌ بلافاصله‌ اعلام‌ کردند از ساختمان‌ مجاور و با سلاح‌ مخصوص‌ تیراندازی‌ شده‌ است‌!
در ۲۹ فروردین امام خمینی حرکت دانشجویان مسلمان را تایید می کند و می فرماید که ما از محاصره اقتصادی و تجاوز نظامی نمی‌هراسیم. ما از دانشگاه‌های استعماری می‌هراسیم. در این روز شورای انقلاب در پی دیدار با امام خمینی مهلتی سه روزه به گروه‌ها و احزاب سیاسی برای تعطیلی دفاتر خود در دانشگاه‌های سراسر کشور داده می شود. شورای انقلاب همچنین سه روز تمامی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی را تعطیل می کند. در پی اطلاعیه شورای انقلاب، در این روز درگیری‌های گسترده‌ای میان انجمن‌های اسلامی و دیگر گروهکها در مراکز آموزش عالی در تهران، شیراز، مشهد، بابلسر، کرج و جهرم رخ می دهد. نمازگزاران جمعه به کمک دانشجویان مسلمان در شیراز می روند و دانشکده مهندسی و ادبیات پس از چند ساعت مقاومت گروهکها به تصرف دانشجویان مسلمان در می آید.
سه روز درگیری در دانشگاه تهران
با ورود به ماه اردیبهشت دانشکده‌های علوم اداری و بازرگانی و دانشگاه ملی بدون مقاومت دفاترشان را ترک می کنند اما در دانشگاه تهران سنگین ترین درگیری بعد از انقلاب رخ می دهد. سازمان دانشجویان پیشگام وابسته به چریک‌های فدایی خلق اعلام می کند که حاضر نیست ستادش را در خیابان 16 آذر جمع کند. روز یکشنبه 31 فروردین از عصر تا نزدیک سحر درگیری‌های پراکنده بین دانشجویان مسلمان و ضدانقلاب ادامه دارد. پس از دو ساعت آرامش دانشجویان پیشگام که از سوی میلیشیای سازمان منافقین همراهی می شدندبا چماق و سنگ به مقابله با دانشجویان مسلمان که از طرف سپاه پاسداران حمایت می شدند می پردازند. دور تادور دانشگاه تهران درگیری‌های گسترده است. سیصد نفر زخمی و دو نفر کشته می شوند. زخمی‌ها در میان باران سنگ به بیمارستان شریعتی و امام خمینی منتقل می شوند. پس از دوازده ساعت درگیری گروهک دانشجویان پیشگاه اعلام می کند که ستادش رابه شورای دانشگاه می سپارد اما درگیری‌ها تا ساعت 7 صبح سه شنبه 2 اردیبهشت ادامه می یابد. ساعت 8 صبح دانشگاه در اختیار دانشجویان مسلمان است. در این ماجرا 700 نفر زخمی و 5 نفر کشته شدند. رادیو مردم را به دانشگاه تهران فرامی خواند و از ساعت 9 ده‌ها هزار نفر با شعار «ارتش بیست میلیونی آماده جهاد است فدایی فدایی این آخرین پیام است» ، «راه ما راه علی است برو گم شو کمونیست» ، «فرهنگ امریکایی نابود باید گردد دانشگاه اسلامی ایجاد باید گردد». بنی صدر هم ساعاتی بعد وارد دانشگاه می شود و می گوید که امروز روز بزرگی در تاریخ ماست که حاکمیت مردم از طریق شورای انقلاب به کرسی می نشیند.
بعدها وقتی از بنی صدر پرسیدند که او خود یکی از مجریان تعطیلی دانشگاه‌ها بوده چرا آن را مورد انتقاد و استهزا قرار می دهد، گفت: به من گفته بودند دانشگاه فقط دو روز بسته خواهد ماند!
شورای انقلاب روز ۱۵ خرداد را به عنوان پایان نیمسال دوم تحصیلی اعلام می نماید . پس از تعطیلی دانشگاه‌ها در این روز، فرصتی ایجاد شد تا تغییرات لازم در دانشگاه‌ها انجام شود. مدتی بعد نیز تخلیه خوابگاه‌های دانشجویی آغاز شد که آن هم با بروز درگیری‌هایی همراه بود.
با روشن شدن وضعیت دانشگاه‌ها، اظهارنظرها و ارائه تحلیل درباره دانشگاه‌ها شروع شد.جنبش مسلمانان مبارز ضمن انتقاد از نحوه اشغال دانشگاه، در بیانیه ای اعلام کرد: «اقدامات اخیر در دانشگاه‌ها در جهت یک انقلاب مکتبی سیر نخواهد کرد.»
حزب جمهوری اسلامی‌نیز اطلاعیه ای در تأیید عمل دانشجویان صادر نمود: «نظام دانشگاهی ما باید فرهنگ ‌های وابسته حاکم بر محیط فعلی دانشگاه‌ها و وابستگان به این فرهنگ را از دانشگاه‌ها ریشه کن کند.در پی رهنمودهای امام، بار دیگر دانشجویان مسلمان دانشگاه‌ها به پاخاستند تا با یاری توده‌های روشن بین و بیدار امت، برقراری این نظام اسلامی‌را در دانشگاه‌ها به مستضعفان جهان، بشارت دهند و برماست که چون همیشه به یاریشان بشتابیم.»جاما یا جنبش انقلابی مردم ایران به رهبری دکتر سامی‌حمله به دانشگاه را محکوم کرد. از سوی دیگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی‌و جامعه روحانیت مبارز از انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها حمایت کردند.محمدتقی شریعتی، طاهر احمدزاده و شیخ علی تهرانی نیز با صدور اعلامیه مشترکی، اشغال دانشگاه‌ها از سوی دانشجویان مسلمان را محکوم کردند.پس از اعلام نظر و تبلیغات گسترده برله و علیه اشغال دانشگاه‌ها توسط انجمن‌های اسلامی‌و تخلیه دانشگاه‌ها از ستادها و دفاتر گروهک‌ها، امام خمینی به ابراز نظر پرداختند و صریحاً از جریانات تصفیه در دانشگاه حمایت می نماید. آخرین حرکت تاریخی، در امور مربوط به دانشگاه‌ها با فرمان مهم امام خمینی مبنی بر تشکیل «شورای انقلاب فرهنگی» محقق شد. این شورا موظف بود زمینه‌های تحول و اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها را ایجاد نماید. نتیجه فعالیت‌های شورا، می‌باید برای همیشه مشکل سیاسی به نام دانشگاه‌ها را از میان بردارد و صورتی علمی‌و پژوهشی، در زیر سایه ترین و اسلامیت بدان بدهد.
در این فرمان نخستین اعضای شورای انقلاب فرهنگی تعیین شدند، این افراد عبارت بودند از حجت الاسلام ربانی املشی، دکتر محمد جواد باهنر، جلال الدین فارسی، شمس آل احمد، دکتر حسن حبیبی، دکتر عبدالکریم سروش و دکتر علی شریعتمداری.
در این زمینه امام خمینی(ره) «معیارهای روشن و دقیقی برای تعیین استاد و دانشجو» به ستاد انقلاب فرهنگی داده و لذا دیگر عذری باقی نمانده بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات