تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۲:۰۵  ، 
کد خبر : ۲۱۹۵۳۰

برکات خیزش اسلامی در منطقه


جعفر بلوری
امسال نیز خاورمیانه شاهد تحولات سرنوشت سازی شده است. با این تفاوت که سرعت تحولات سال جاری از چنان شتاب فزاینده ای برخوردار است که باعث غافلگیری بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران شده است. در شروع این تحولات که جرقه ابتدایی آن با خودسوزی یک جوان جویای کار تونسی زده شد، کسی تصور نمی کرد حادثه ای که هرازچندگاهی در گوشه و کنار دنیا روی می دهد، سرمنشا حرکتی شود که دودمان دیکتاتورهای منطقه و حامیان غربی آنها را به باد دهد.
خودسوزی این جوان بیکار ابتدا تنها به عنوان یک خبر «حوادث» آن هم در رسانه های تونسی انتشار یافت؛ اما به دنبال مرگ این جوان، ابتدا مردم تونس و پس از آن مردم کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا یکی یکی علیه حکومت های دیکتاتور و فاسد که عموما از متحدان کلیدی آمریکا هستند قیام کرده و در حال سرنگونی آنها هستند. شواهد نشان می دهد دومینوی مرگ نظام استبدادی و دیکتاتوری به این زودی ها توقف نخواهد داشت و مسلمانان انقلابی نیز قصد بازگشت به دوران گذشته را ندارند؛ حتی اگر در این راه کشته شوند.
حکمرانان فاسد منطقه و آمریکا بزرگترین بازندگان این بیداری به شمار می روند و به نظر می رسد تلاش های آمریکا که عموما با رنگ و لعاب دموکراسی خواهی صورت می گیرد این بار راه به جایی نبرد. موج حاصل از این بیداری ها به حدی است که آمریکا و همپیمانانش را مجبور به اتخاذ مواضعی همچون لزوم اجرای اصلاحات جدی سیاسی در کشورهای منطقه کرده و حتی در مورد «لیبی»، وارد جنگی تمام عیار با قذافی بشوند. شاید بتوان تغییرات گسترده در تیم امنیتی «اوباما»،را نیز در سایه همین تحولات ارزیابی کرد.
اکنون حاکمان یمن، بحرین، عربستان سعودی، اردن، عمان، اوگاندا، لیبی و... به شدت نگران هستند که دچار سرنوشت «بن علی» و «حسنی مبارک» شوند و اقدامات شتابزده، دوگانه و رسوای غرب در برخورد با این بیداری ها نیز نشان از وجود همین نگرانی دارد.
بررسی رفتارهای چندگانه غرب به خصوص آمریکا دربرخورد با خیزش های اسلامی و همچنین تحلیل نوع انقلاب های منطقه و آفریقا مواردی است که در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت.
حضور گسترده مردمی در خیابان ها، برگزاری نماز جماعت، گرفتن قرآن به دست، تقاضا برای سقوط و محاکمه دیکتاتورهای حاکم، درخواست برگزاری انتخابات عادلانه، بهبود شرایط اقتصادی معیشتی و سیاسی و همچنین تأکید بر اجرای قوانین اسلامی در اداره کشور، از جمله درخواست هایی است که تقریبا همه روزه از سوی مسلمانان انقلابی منطقه تکرار می شود. به عبارت دیگر، تقریبا تمام کشورهای درگیر، دارای حرکات و درخواست های مشابهی هستند پس بالطبع، نوع برخورد و رفتار آمریکا و غرب با آنها نیز باید تا حدود بسیار زیادی شبیه به هم باشد. اما یک مرور سطحی بر خبرها کافی است تا به عمق دوگانگی رفتار آمریکا و متحدانش در برخورد با این خیزش ها پی برد. این دوگانگی در رفتار بیش از هر جا در کشورهای بحرین و سوریه، موج می زند. گویا غرب به تنها چیزی که نمی اندیشد، منافع و درخواست های مردم منطقه است. «جلوگیری از به خطر افتادن منافع آن هم به هر قیمتی که شده»، شاید بهترین تعبیر در تفسیر نوع عملکرد غرب در مواجهه با حوادث امروز منطقه باشد.
«بحرین» شاید مهمترین مصداق این دوگانگی در رفتار باشد. «بحرین» کشور کوچکی است که جمعیت آن کمتر از یک میلیون نفر است. اکثر مردم این کشور را شیعیان تشکیل می دهند و این دقیقا همان دلیلی است که آمریکایی ها به خاطر آن ترجیح داده اند حتی به قیمت بی حیثیت شدنشان با روشی کاملا متفاوت با آن برخورد کنند. گویا وحشت از روی کار آمدن حکومتی همچون حکومت جمهوری اسلامی ایران، آمریکا و متحدانش را وادار به دست زدن به هر جنایتی در این کشور کرده است. سرکوب وحشیانه مردم این کشور از سوی حکومت «آل خلیفه» درست یک روز پس از سفر وزیر دفاع آمریکا به این کشور شروع شد و در کمال ناباوری عربستان سعودی و چند کشور عربی و حتی پاکستان نیز با اعزام نیرو به این کشور شروع به سرکوب تظاهرات آرام مسلمانان کردند که این رویکرد همچنان ادامه دارد. آتش زدن قرآن، تخریب حسینیه ها و مساجد، حمله به مدارس و دانشگاه ها و بیمارستان ها، دستگیری پزشکان و پرستارانی که اقدام به مداوای مجروحان می کنند، شکنجه و قتل، تجاوز به زنان و دختران و حتی مورد هدف قراردادن تظاهرکنندگان با سلاح های سنگین نیز تا کنون نتوانسته حمایت های آشکار و پنهان آمریکا از «آل خلیفه» را متوقف کند. «بحرین باید به حرف مردم خود گوش دهد و زندانیان را نباید اعدام کند» چکیده تمام اظهارات و اقداماتی است که غرب به سرکردگی آمریکا در واکنش به جنایات «آل خلیفه» از خود نشان داده است؛ آل خلیفه ای که بدون چراغ سبز آمریکا قادر به انجام کاری نیست.
همان طور که گفته شد، به نظر می رسد علت متفاوت بودن رفتار آمریکا در قبال انقلاب بحرین، به رغم مشابهت درخواست مردم این کشور با مردمان سایر کشورهای منطقه، در شیعه بودن آنهاست. به عبارتی، شیعه بودن، تنها جرم مردم بحرین است.
سوریه، کشوری است که همواره با دفاع از مردم مظلوم فلسطین و حزب الله لبنان به مقابله با رژیم اشغالگر صهیونیستی رفته است. همین امر برای آمریکا و غرب کافی است تا در برخورد با ناآرامی های این کشور، به شیوه ای بسیار متفاوت عمل کند. تهدید به تحریم گسترده، بلو که کردن دارائی های این کشور، تهدید به حمله نظامی، اجیرکردن مزدور و تجهیز آنها برای قتل عام مردم و مسئولان و... از جمله واکنش ها و اقداماتی است که آمریکا هرگز در عربستان سعودی، بحرین، مصر، اردن، عمان و... از خود نشان نداده و هیچگاه نیز نشان نخواهد داد.
با توجه به وجود منافع بسیار غرب در ناآرام بودن سوریه، اظهارات مقامات سوری مبنی بر دستگیری گروه های تروریستی مسلح که با قتل عام مردم سعی در ناآرام کردن این کشور دارند، قابل توجه به نظر می رسد. بنا به اعلام رسانه های رسمی سوریه، بسیاری از تروریست ها پس از شناسایی و دستگیری به دریافت پول از برخی کشورهای خارجی برای کشتار مردم اعتراف کرده اند. براساس این گزارش، سوریه اکنون هزینه مخالفت های خود با آمریکا و اسراییل را می پردازد.
برای درک بهتر این دوگانگی در رفتار موارد بسیار دیگری می توان یافت، کافی است نوع عملکرد آمریکا در حوادث پس از انتخابات سال 1388 جمهوری اسلامی ایران را نیز مرور کرده و با نوع واکنش این کشور درمقابله با خیزش ها در کشورهای عربی منطقه مقایسه کنید.
یکی دیگر از نمونه های این گونه رفتارها، عملکرد این کشور در برخورد با موضوع حمله نیروهای رژیم صهیونیستی به کشتی آزادی است که سال گذشته روی داد. در این رویداد به رغم کشته شدن شماری از مردم بی دفاع حاضر در کشتی که حامل کمک های بشردوستانه به مردم غزه بودند، آمریکا کوچک ترین انتقادی را متوجه رژیم صهیونیستی نکرد. کشته شدن 9 نفر از سرنشینان این کشتی در حالی با حمایت های آمریکا به وقوع پیوست که این اقدام با محکومیت های بین المللی روبه رو شده بود.
انقلاب نان یا انقلاب اسلامی
تلاش برای مصادره انقلاب های منطقه به اشکال مختلف، از دیگر اقدامات آمریکا و متحدان غربی و عربی اش است که همچنان ادامه دارد.
«شورش» نامیدن بیداری ها و اعلام اینکه مردم «هدفی جز کسب نان» ندارند، جزو نخستین اظهارات مقامات آمریکایی و غربی و رسانه های به ظاهر مستقل آنها بود. شاید هنگامی که تنها تونس درگیر این حوادث بود، وضعیت بد اقتصادی و معیشتی این کشور، بسیاری را بر باور این تحلیل مجاب می کرد اما با ورود موج این بیداری به عربستان سعودی و دیگر کشورهای ثروتمند عربی، این تحلیل خیلی زود رنگ باخت. مروری بر شاخص های رفاه اجتماعی برخی از این کشورهای عربی (مثل عربستان سعودی، امارات یا اردن) یعنی میزان تورم، ضریب جینی، نرخ بیکاری، تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه نشان می دهد، سطح رفاه اجتماعی در این کشورها آن قدر وخیم نیست که باعث اصطلاحا «شورش» یا «کودتا» شده باشد. پس چگونه می توان این بیداری را انقلاب برای «نان» نامید؟
تحمیل اختلافات مذهبی یا قومی برای معرفی ریشه اصلی این ناآرامی ها به خصوص در کشور بحرین نیز از دیگر ترفندهای دشمنان مسلمانان بود که با بیداری مردم و هشدارهای رهبران آنها خیلی زود ابتر ماند.
تمام تلاش های آمریکا و اروپا و نخبگان سیاسی این کشورها برای مدیریت حرکت عظیم مردم مسلمان و تقلیل آن به یک اعتراض محدود، کودتا و یا تغییر دولت با وجود علائم فراوانی که نشان می دهد تحولات اخیر انقلاب هایی اساسی هستند، نقش بر آب شده است.
در برخی از این کشورها، مردم با شرکت در راهپیمایی های بعضا میلیونی و نمایش خشم خود شاید نارضایتی ازشرایط اقتصادی، فقر، فساد و تبعیض را نیز نشان بدهند، اما از دیگر سو به صراحت بیزاری از استبداد و انزجار خویش از نظام های دیکتاتوری و حامیان غربی شان را نیز بارها فریاد زده اند. اگر نبود این انزجار از استکبار، پس دلیل این همه دستپاچگی و تلاش غرب در منطقه چیست؟
در واقع استبداد و انسداد سیاسی در کشورهای عربی خاورمیانه است که مردم را به خیابان ها کشانده است. وابستگی شدید نظام های عربی حاکم بر منطقه و برخی کشورهای آفریقا به آمریکا، کوتاهی در پیگیری منافع و مصالح امت مسلمان و درمقابل پیروی بی چون و چرا از سیاست های دیکته شده آمریکا، دنبال کردن سیاست بی نتیجه سازش با رژیم صهیونیستی و از همه مهم تر تحقیر مسلمانان در مقابل تجاوزات مکرر و زیاده خواهی های رژیم غاصب اسراییل، از دیگر عواملی است که موجب انسجام و قوت در صفوف انقلابیون در کشورهای منطقه شده است. نشانه های فراوانی در حرکات، شعارها، خواست ها و گروه بندی های معترضان وجود دارد که نشان می دهد اعتراضات موجود بدون تردید در چارچوب بیداری اسلامی یا به عبارت بهتر انقلاب اسلامی قرار دارد.
به هرحال مسلم است، بیداری مسلمانان عرب از خواب غفلت، برکاتی به همراه خواهد داشت که برخی از زوایای آن از هم اکنون مشهود است. همانطور که سرنگونی «حسنی مبارک»، کلیدی ترین متحد منطقه ای رژیم صهیونیستی، امضای توافقنامه مهم آشتی بین فتح و حماس، بازگشایی قریب الوقوع گذرگاه رفح، نجات مردم مظلوم محاصره شده در غزه و در یک کلام سقوط هژمونی آمریکا در منطقه را درپی داشته ، قطعا سقوط «آل خلیفه» در بحرین، «علی عبدالله صالح» در یمن، «قذافی» در لیبی، «ملک عبدالله» در عربستان سعودی و... نیز برکات فراوان دیگری برای مردم منطقه دربرخواهد داشت. البته در صورتی که مسلمانان فریب غرب را نخورند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات