تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۸:۳۷  ، 
کد خبر : ۲۲۰۰۱۱
گزارش تحلیلی «جوان» از مواضع لیدر جریان انحرافی

گفتمان فکری یا پارادوکس گفتمانی


حبیب ترکاشوند
یکی از موضوعاتی که از اواخر دولت نهم و بعد دولت دهم ذهن دلسوزان نظام اسلامی را به خود مشغول کرده، ماجرای جریان انحرافی و خصوصاً مواضع خاص لیدر این جریان است. هر‌چند نقطه آغاز تولد این جریان را باید از سال 83 یعنی زمانی که هنوز وی در سازمان فرهنگی- هنری شهرداری بود دانست اما همگان اعتراف می‌کنند که در آن زمان کسی این جریان را خیلی جدی نمی‌گرفت چرا که اولاً در گفتمان خدمت و انقلاب دولت نهم جای پای مستحکمی نداشت و در ثانی هنوز وی به معنای واقعی حساسیت‌زا نشده بود.
خطر این جریان وقتی کاملاً حس شد که وی به عنوان معاون اول دولت مطرح شد، آن‌ هم جایگزین مردی فاضل و مکتبی به نام دکتر داودی که یک استاد مسلم اقتصاد اسلامی و از سابقون انقلاب است.
روزنامه جوان از همان روزهای ابتدایی، وی و یارانش را «جریان انحرافی اصولگرایان» نامید و می‌بینیم که این واژه اکنون توسط تمامی نخبگان اصولگرا درباره این جریان به کار برده می‌شود اما سؤالی که همیشه بین نخبگان و حتی مردم مطرح است اینکه آیا این فرد و حامیانش یک جریان و مکتب فکری هستند یا خیر و تناسب آنان با گفتمان ریاست دولت چیست؟
وقتی می‌توان یک گروه را «جریانی فکری» دانست که از گفتمان مستقل و ثابتی بهره گیرد اما آیا این گروه نیز اینگونه‌اند. برای بررسی این امر باید مروری بر مواضع این جریان داشته باشیم تا به نتیجه مورد نظر برسیم.
ترویج اسلام ناب یا پایان اسلامگرایی
مشایی در همان سال 83 که از پایان دوران اسلامگرایی سخن می‌گوید و عنوان می‌کند: ‌«روند توسعه در دنیا رو به این سمت می‌رود که حتماً نباید بشر مسلمان بشود تا به حقانیت برسد، این دوره رو به پایان است!، هر مسیحی، یهودی، ‌زرتشتی، بودایی، ‌برهمایی و... نباید لزوماً مسلمان بشوند تا به حقانیت برسند!» در مراسمی دیگر اظهار می‌دارد: در جهان که داعیه رهبری و هدایت فکری‏ امریکا با شکست مواجه شده است، بهترین مجال برای ترویج مفاهیمِ نابِ مکتب‏ نجات بخش اسلام فراهم آمده است.»
نکته اینجاست که اختلاف زمانی برای این دو موضع مطرح نیست چرا که هر دو این مواضع در سال 83 و در زمان تصدیگری سازمان فرهنگی هنری لحاظ شده است.
فرهنگ قرآن و اهل بیت یا اومانیسم
فردی که در مراسم افتتاحیه یک نمایشگاه فرهنگی عنوان می‌کند «هدایت انسان در سایه هماهنگی و همراهی قرآن‏ و عترت مسیر می‌شود» و برهه کنونی را بهترین‏ فرصت برای شناساندن فرهنگ فاطمی به جهانیان معرفی می‌کند و همچنین مسئولیت فرهنگی ما را تحقق حاکمیت اسلام ناب‏ می‌داند، در یک مراسم دیگر سخن خود را اینگونه آغاز می‌کند: «به نام خدا، به نام زیبایی‌ها، به نام جانشین خدا، به نام انسان...» که تداعی‌گر ادبیات مروجان ماتریالیسم و اومانیسم در مقابل موحدان است. چگونه کسی که سخن خود را با نام انسان به جای خالق انسان آغاز می‌کند و در جای دیگر می‌گوید به تعداد انسان‌ها خدا داریم، خواستار حاکمیت دین اسلام که مروج توحید ناب است، می‌شود. کدام عالم اسلامی تاکنون مخلوق را در ردیف خالق آورده و به جای بسم الله، به نام انسان گفته است.
صدور انقلاب با مکتب ایرانی!
فردی که سال 86 از لزوم صدور انقلاب به جهان سخن می‌گوید و معتقد است: «انقلاب اسلامی با‏ حمایت و رهبری امام راحل یک انفجار نور بوده است و امروز جغرافیای انقلاب‏ اسلامی فرامرزی شده است» و در ادامه عنوان می‌کند: «امروز سخن‏ امام راحل که باید انقلاب را صادر کنیم در حال تحقق است»، چند صباحی دیگر با عنوان اینکه «من اصرار دارم بر مکتب ایران، بعضی‌ها ممکن است بر من خرده بگیرند که تو چرا نمی‌گویی مکتب اسلام؟ مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی از آن وجود دارد، دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام، مکتب ایران است. باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم» دیواری از بی‌اعتمادی میان ایران اسلامی و سایر مسلمین می‌کشد و دهان معاندان انقلاب برای تخطئه نظام اسلامی را باز می‌کند.
استکبار‌ستیزی یا التماس برای رابطه
رحیم مشایی در یک سخنرانی اینگونه از استکبارستیزی نظام دفاع می‌کند که: «امروز مردم جهان درپی منجی هستند تا آنان را از چنگال ظلم و ستم‏ بیرون کند و این نجات دهنده را در مکتب خمینی و انقلاب اسلامی جست‌وجو‏ می‌کنند» اما همین فرد در جایی دیگر از دوستی مردم ایران با ملت اسرائیل سخن می‌گوید و فرهنگ مردم امریکا ‌را از بالاترین فرهنگ‌های جهانی می‌داند. اخیراً نیز برخی رسانه‌های غربی از پیام‌های متعدد این فرد به مقامات امریکایی جهت ایجاد رابطه خبر می‌دهند.
از ولایتمداری تا ترویج اسلام منهای روحانیت
طی مصاحبه دو سه روز قبل و پس از آنکه هجمه‌ها به وی و جریانش فزونی یافت، سعی کرد با تظاهر به ولایتمداری و اینکه « ما زندگی در سایه ولایت فقیه را تمرین زندگی در حکومت جهانی امام زمان(عج) می‌دانیم و تبعیت از ولی فقیه از لوازم اعتقاد به غیبت امام عصر(عج) است» تا اینگونه مدعی ولایتمداری شود، اما کیست که نداند وی و جریان تحت رهبری‌اش بارها عنوان کرده‌اند که برای بهره گیری از فیض ولایت نیاز به واسطه نیست و علاوه بر رد مسئله ولایت فقیه، حتی ارزشی برای توصیه‌های علما و مراجع قائل نیستند. ‏
از مدیریت ظهور تا اباحه‌گری
فردی که مدعی است ما باید ظهور حضرت را مدیریت کنیم از طرف دیگر حامی جریانات فرهنگی زاویه‌دار با نظام شده و با حمایت کامل از اباحه‌گری در فرهنگ، آنان را «سرآمدان فرهنگی» کشور معرفی می‌کند.
چنانچه فساد اقتصادی، تمامیت خواهی و حذف تمام رقبا و پاکسازی دولت از نیروهای مؤمن و متعهد، ارتباط‌گیری با جریان فتنه و اصلاح طلبان تا پیام فرستادن برای دول استکباری را به موارد فوق بیفزاییم ، نشان دهنده این است که این فرقه نه یک جریان فکری بلکه گفتمانی پارادوکسی است که از همه ابزارهای لازم برای کسب قدرت بهره می‌گیرد و در این راه برای خود مانع وخط قرمزی نمی‌شناسد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات