تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۴:۳۸  ، 
کد خبر : ۲۲۰۶۶۳

بررسی نظریه ولایت فقیه (بخش شانزدهم)


سیدمحمدمهدی توسلی
در ادامه مبحث قبلی باید گفت بسیار بعید است که منظور اسحاق‌ بن یعقوب، احکام شرعی و همین مسائلی که امروز معمولا در رساله‌های عملیه نوشته می‌شود، باشد زیرا برای شیعیان معلوم بوده که در اینگونه مسائل باید به علمای دین و کسانی که با اخبار و روایات پیامبر(ص) و ائمه(ع) آشنایی دارند، مراجعه کنند و نیازی به سوال نداشته است، همانگونه که در زمان حضور ائمه معصومین(ع) به علت مشکلاتی نظیر دوری مسافت و امثال آنها که وجود داشته امامان شیعه مردم را درباره مسائل شرعی به افرادی نظیر یونس بن عبدالرحمن، زکریا بن آدم و امثال آنها ارجاع می‌دادند. همچنین نواب اربعه در زمان غیبت صغرای امام زمان(عج) گواه روشنی بر این مطلبند، به هر حال این مساله برای شیعه موضوع تازه‌ای نبوده و تعبیر حوادث واقعه درباره احکام شرعی به هیچ‌وجه معمول و متداول نبوده است. از سوی دیگر اصولا دلالت الفاظ، تابع وضع آنهاست و کلمه «حوادث واقعه» به هیچ‌وجه از نظر لغت و دلالت وضعی به معنای احکام شرعی نیست بلکه همانطور که گفته شد معنای بسیار وسیع‌تری دارد که شامل مسائل و مشکلات و رخدادهای اجتماعی نیز می‌شود. حضرت امام خمینی(ره) نیز در کتاب «البیع» درباره مقصود از «الحوادث واقعه» چنین می‌فرماید: «مراد از «اما الحوادث الواقعه» احکام آنها نیست بلکه خود حوادث است. علاوه بر آنکه در عصر غیبت رجوع به فقها درباره احکام از سوی یاران امامان(ع) از واضحات نزد شیعه است و بعید است درباره آن سوال نشود».
اما درباره مقصود از «رواهًْ الحدیث»، صرفا ناقلان حدیث نیستند بلکه مقصود کسانی هستند که بتوانند حقیقت گفتار ائمه را بازگو کنند که همان مفاد روایت امام صادق(ع) است که به نام مقبوله عمر بن حنظله شهرت یافته بود. همانطور که در مطلب پیشین اشاره شد در مفاد حدیث مقبوله عمر بن حنظله راویان حدیث چنین معرفی می‌شوند: «روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا؛ راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحبنظر باشد و احکام ما را بشناسد». همچنین با اندکی دقت و توجه در روایت معلوم می‌شود نظر امام(ع) صرفا کسی نیست که احادیث کتاب‌های روایی مثل اصول کافی یا وسایل شیعه را نقل کند زیرا کسی که در زمان ما می‌خواهد از قول پیامبر(ص) یا امام صادق(ع) و دیگر ائمه(ع) حدیث و روایتی را نقل کند باید به طریقی احراز کرده باشد که این حدیث واقعا از پیامبر یا امام صادق یا سایر امامان معصوم علیهم‌السلام است. در غیر این صورت حق ندارد و نمی‌تواند بگوید امام صادق چنین فرموده است. اگر آن حدیث و روایت را به هیچ طریق معتبری نتواند ثابت کند و آن را به امام معصوم(ع) نسبت دهد از مصادیق کذب و افترای بر پیامبر و امامان خواهد بود که گناهی بزرگ است.
به عبارت دیگر اگر کسی بخواهد حدیثی را از پیامبر یا امامی نقل کند حتما باید بتواند بر اساس یک حجت و دلیل شرعی معتبر آن را به امام معصوم(ع) نسبت دهد و واضح است که اینگونه نقل حدیث نیاز به تخصص دارد و تخصص آن هم مربوط به علم پزشکی، مهندسی یا دیگر علوم نیست بلکه مربوط به علم فقه است و همانطور که در مباحث پیشین نیز اشاره شد «فقیه» به کسی گفته می‌شود که از چنین تخصصی برخوردار است. و اگر کسی تامل و تفقه را نداشته باشد، نمی‌تواند مرجع رسیدگی به مشکلات مردم باشد. از این رو «رواهًْ حدیث» به کسانی اطلاق می‌شود که امروز اصطلاحا آنها را فقها می‌نامیم. در بخش دیگری از توقیع شریف، امام زمان(عج) چنین می‌فرمایند: «فانهم حجتی علیکم و انا حجهًْ‌الله علیهم؛ آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنها هستم.» که امام خمینی(ره) با اشاره به این قسمت از روایت مقصود امام زمان(عج) را از راویان حدیث چنین بیان می‌فرمایند: «اگر رسول اکرم(ص) فرموده بود که من می‌روم و امیرالمومنین حجت من بر شماست، شما از این می‌فهمیدید که حضرت رفتند، کارها همه تعطیل شد. فقط مساله‌گویی مانده که آن هم به حضرت امیر(ع) واگذار شده است. یا اینکه... خدا او را تعیین کرده تا در همه کارها به او رجوع کنند، فقها هم مسؤول امور و مرجع عام توده‌های مردم هستند».
بنابراین با توجه به توضیحی که درباره 2 واژه «حوادث واقعه» و «رواهًْ حدیث» داده شد، می‌توان گفت معنای توقیع شریف آن است که امام زمان(عج) فرموده‌اند درباره مسائل و مشکلات و رخدادهای اجتماعی که در زمان غیبت من در جامعه اسلامی پیش می‌آید به فقها و علمای دین مراجعه کنید زیرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنها هستم و دلالت چنین جمله‌ای بر ولایت فقیه در زمان غیبت بسیار روشن و واضح است. البته برجسته‌سازی شرط فقاهت و ویژگی تسلط بر احکام شرع درباره حاکمان دوران غیبت برای اعلام روح حاکم بر همه شئون حکومت دینی است اما پرواضح است که چنین تاکیدی به معنای نادیده گرفتن صفات اجتناب‌ناپذیر دیگر از جمله «عدالت» و «تقوا» نیست. کسی که مطیع هوس است و در واقع اسیر هوای نفس است، هیچگاه صلاحیت ولایت و هدایت امت را ندارد، لذا در توصیه‌های حکومت‌داری مولا علی(ع) به مالک اشتر تلاش در صیانت از نفس و رعایت حریم الهی در همه احوال از جمله سفارشات اساسی است.
در بخشی از نامه 53 نهج‌البلاغه امیرمومنان علی(ع)، مالک را به تقوای الهی فرمان می‌دهند و می‌فرمایند: اطاعت خدا را بر دیگر کارها مقدم بدار و آنچه در کتاب خدا آمده را پیروی کنید. حضرت امیر(ع) به مالک فرمان می‌دهند در مواقع شهوات من خویش را بشکند و هنگام سرکشی رامش کند. سپس حضرت علی(ع) در ادامه می‌فرمایند: نیکوترین اندوخته تو باید عمل صالح باشد و در این راستا هوای نفس را در اختیار گیر و از آنچه حلال نیست خویشتنداری کن که چنین خودستیزی عین انصاف باشد... مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی و به خوبی‌های خود اطمینان کنی و ستایش را دوست داشته باشی که اینها همه از بهترین فرصت‌های شیطان برای هجوم آوردن به تو است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات