تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۱  ، 
کد خبر : ۲۲۰۷۱۵

راه و بیراهه (بخش سوم)


"بینش سیاسی" نعمتی است که نباید آن را کوچک پنداشت و ارزش آن را نشناخت. کجا می توان، جریان شناسی "حق و باطل را که خاستگاه آن بینش و آگاهی‌های بالای سیاسی می‌باشد ناچیز دانست و از آثار بزرگی که می‌آفریند غفلت ورزید؟ مگر می‌شود عمق اندیشی و ژرف نگری در رخدادهای اجتماعی و حوادث سیاسی و آمد و شد دولت‌ها و نقد عملکرد آنها را به وسیله بینش سیاسی، اندک به شمار آورد؟
بینش سیاسی در بستر سیاست و با حضور در عرصه فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی به دست می‌آید و تازمانی که مطالعات سیاسی و تجزیه و تحلیل پدیده‌ها و وقایع و نقادی افکار و عملکرد افراد و گروه‌ها به صورت تلاش‌های فکری و عملی در دنیای سیاست چهره ظاهر نکند، چه جای انتظار ظهور بینش‌های بالای سیاسی باقی‌می‌ماند و چگونه می‌توان فردی یا مرکزی و گروهی را سائس و عمق اندیش پنداشت؟
آشنایی با سیاست و دست یابی به بینش سیاسی و توانمندی در جریان شناسی و تجزیه و تحلیل عملکردها، امری است لازم و حیاتی برای همه افراد و مراکز، لکن برای مراکز حوزوی و علما و روحانیون لازم‌تر و حیاتی‌تر. این ضرورت از آنجا ناشی می‌شود که حوزه و روحانیت در جایگاه رفیع انتقال فرهنگ قرآن به مردم و تبیین ابعاد گوناگون قوانین اسلام و راهبرد جامعه می‌باشند.
درست است که روزگاری در اثر دسیسه‌های استعمار و فعالیت عوامل وابسته به آنان که در پوشش اسلام و کسوت مسلمانی در می‌آیند، ورود حوزه و روحانیت در سیاست به شدت مذموم و نکوهیده شمرده می‌شد و "آخوند سیاسی" دشنامی بود که به روحانیون حاضر در عرصه سیاست می‌دادند، لکن امروز به برکت حرکت بزرگ حضرت امام خمینی و نهضت و انقلاب پر شوری که بنیان نهاد و منجر به احیای دین گردید و نظام سیاسی اسلام را در قالب حکومت اسلامی مستقر گرداند، ورود در عرصه فعالیت‌های سیاسی و کسب بینش‌های سیاسی وطی مراحل مختلف دانش سیاسی و سیاستمداری اسلامی برای پذیرش مسئولیت‌های گوناگون در سطح مدیریت کلان، به صورت "اصل" و ارزش" و "ضرورت حیاتی" چهره ظاهر ساخته است.
ورود در عرصه سیاست و دست یابی به بینش‌های سیاسی وتعامل با افراد و جریان‌ها و جناح‌های سیاسی، امری سهل نیست و به همان میزان که آشنایی با سیاست در همه ابعاد لازم وحیاتی می‌باشد، عمل کردن به معیارهای اصیل سیاسی در نگاه دین، اسیر نشدن در دام‌هایی که گروه‌های سیاسی ماجراجو بر سر راه‌ها می‌گسترند و خودداری از وارد کردن نفسانیت‌های فردی و گروهی در سیاسی اندیشیدن‌ها و سیاسی عمل کردن‌ها، بسیار مهم و حیاتی می‌باشد و به همین دلیل است که وقتی به این اصل قطعی رسیدیم که امروز و هر روز به "حوزه سیاسی" نیاز داریم، باید بدانیم که "سیاست حوزوی" هم ضروری و حیاتی می‌باشد و هر سیاستی را نمی‌توان سالم و منزه دانست و به آن متعهد و متعامل گردید.
قبل از هر چیز باید این موضوع مهم را مورد توجه قرار دهیم که "سیاست" به مفهوم رایج آن در جهان معاصر و در مکتب‌های فکری و سیاسی غرب، با آنچه در اسلام آمده است تفاوت آشکار دارد و این دو در نقطه مقابل و در تعارض با هم می‌باشند.
همچنین آنچه از "سیاست" مایه می‌گیرد و در واقع شاخه‌ها و فروع آن می‌باشد همچون "اخلاق سیاسی" و "اخلاق مدیریت" و "اخلاق کارگزاران"، در اسلام و دنیای غرب متضاد هستند و در نفی یکدیگر قرار دارند.
در فرهنگ و تفکر اسلامی، سیاست یعنی تدبیر امور جامعه به نحو احسن(1) و طبیعی است که این سیاست، مجموعه‌ای زیبا و فراهم آمده از ارزش‌های والا و پاکی است که در فکر و عملکرد رهبران و زعمای اسلامی و زمامداران متجلی می‌گردد.
در کلام ذیل از رهبر و پیشوای بزرگ اسلام حضرت امام علی‌بن ابیطالب(ع) دو نمونه از این ارزش‌ها در سیاست اسلامی معرفی می‌شود:
"جمال السیاسه العدل فی الامره، والعفو مع القدره"
"زیبایی سیاست به "عدالت" در زمامداری و "عفو و گذشت" با داشتن قدرت است."(2)
و نیز در این کلام حضرت امیرالمومنین(ع) یکی دیگر از ارزش‌های اسلامی که با سیاست اسلامی در هم می‌آمیزد، معرفی می‌شود:
"راس السیاسیه استعمال الرفق"
"اساس سیاست، نرمش و مدارا کردن است." (3)
بنابراین "سیاست اسلامی" با ارزش‌های پاک و والا امتزاج می‌یابد و به صورت خالص و زلال در خدمت تدبیر امور جامعه در می‌آید، حال آن که در دنیای غرب هیچ پیوند و تعاملی بین سیاست و ارزش‌های پاک وانسانی وجود ندارد و آنان به آنچه پایبند نیستند، هر فکر و روش و عملی است که با خدا پیوند می‌یابد و به رشد و کمال و سعادت مردم نظر دارد و این همان واقعیت تلخی است که ماکیاولیسم نام دارد و با دموکراسی غربی در هم می‌آمیزد و در مسیر نفی ارزش‌ها و زنجیرهای نامرئی بردست و پای اندیشه و دل و جان مردم افکندن و تعقیب مقاصد شوم حرکت می‌کند.
متاسفانه این روش سیاسی خطرناک و ناسالم جای پایی در میان برخی از جریان‌های سیاسی داخلی نیز باز کرده است.(4)
در فرهنگ و تفکر اسلامی، "اطاعت و پیروی" از حکومت و حاکمان زمانی ضرورت می‌یابد و تکلیف شرعی می‌شود که روش سیاسی زعیم و زمامدار، نیکو و پاک و منطبق بر معیارهای سیاست اسلامی باشد، چنان که حضرت امام المتقین علی(ع) می‌فرمایند:
"من حسنت سیاسته و جبت طاعته"
"کسی که سیاستش پاک و نیکو باشد، اطاعتش لازم است."(5)
در اندیشه سیاسی امام خمینی، درباره مفهوم و کاربرد "سیاست" به معنای صحیح اسلامی آن، رهنمودهای بسیار عمیق و آگاهی بخشی می‌یابیم.
حضرت امام خمینی درباره آنچه به نام سیاست اسلامی باید به حیطه عمل و رفتار درآید، می‌فرماید:
"سیاست یک حقیقتی است. سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره می‌کند... اسلام، اسلام سیاست است، حقیقت سیاست است."(6)
در این کلام امام خمینی عمیق شویم تا مفهوم سیاست اسلامی را فهم و درک کنیم. امام سیاست را ابزار و اهرم اداره کشور می‌داند و به دلیل همین نقش حیاتی و ضروری است که از آن به عنوان یک حقیقت یاد می‌کند، یعنی چیزی که حق و صحیح و لازم است و دارای آثار نیک در تدبیر امور مردم جامعه و ایجاد زمینه‌های مناسب برای سعادت و رشد و کمال آنهاست. وقتی "سیاست" دارای چنین مفهوم و نقشی باشد، طبیعی است که اسلام، دین سیاست، و حقیقت سیاست است.
حضرت امام خمینی در رهنمودی دیگر در این باره چنین می‌فرمایند:
"سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد، و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و این‌ها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست."(7)
حضرت امام خمینی با توجه به نقش سالم و کاربرد سازنده سیاست در اسلام است که خطاب به علمای اسلام اعلام می‌کردند:
"روحانیین باید در صحنه باشند... علمای اسلام نباید بروند کنار بنشینند تا مقدرات آنها در آمریکا تدوین بشود و یا در شوروی تدوین بشود... ما مکلفیم به اینکه در امور دخالت کنیم. ما مکلفیم در امور سیاسی دخالت کنیم، مکلفیم شرعا،همان‌طور که پیغمبر می‌کرد، همان‌طور که حضرت امیر می‌کرد.")8)
با توجه به توضیحات ضروری و مهمی که از نظر گذشت، مقصود از "حوزه سیاسی" آن است که مراکز حوزوی و علما و روحانیون باید با کسب آگاهی و بینش‌های سیاسی در مراتب بالا، در سیاست دخالت کنند و عملکرد زمامداران را زیر نظر بگیرند و از انتقاد سازنده غفلت نورزند و از ارائه "راه" به دولتمردان ومنع از گام نهادن در "بیراهه" باز نمانند تا "سیاست اسلامی ناب" که همان "سیاست حوزوی" می‌باشد به مرحله عمل در آید.
ورود در سیاست با داشتن معرفت‌های سیاسی و توانمندی جریان شناسی در سیاست داخلی و خارجی، هم باید در فکر و عمل مراجع و فقها و مجتهدان متجلی شودو هم باید در سایر علما و اندیشمندان اسلامی تسری یابد. گروه اول رهبری و هدایت در سطح کلان کشور و حتی در خارج از مرزها را به عهده دارند، همچنان که در طول تاریخ برخی از مراجع و رهبران دینی با حکم و فتواهای خود جنبش و نهضت‌های ضد استعماری و رهایی بخش اسلامی را نه در محدوده سرزمین و محل سکونت خویش، که در سایر سرزمین‌های اسلامی نیز گسترش دادند.(9)
گروه دوم که علما و اندیشمندان اسلامی می‌باشند هم در نقش گسترش دهنده دایره مدیریت‌ها و رهبری‌های سیاسی مراجع و رهبران دینی، و هم در مسئولیت مرزبانی فکری و اعتقادی و تشریح فرهنگ دینی و مبارزه با ظلم و جور وقدرت‌های جائر، ظاهر شده و می‌شود.
حضرت امام خمینی درباره ضرورت ورود در سیاست و دست‌یابی به مراتب بالای بینش سیاسی توسط مراجع و فقها و مجتهدین به صورت خاص، و علمای مبارز و اندیشمند به طور عام، رهنمودهایی دارند که نمونه ذیل یکی از آنها‌ست:
"آشنایی به روش برخورد با حیله‌ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست‌ها و حتی سیاسیون و فرمول‌های دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه‌داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می‌کنند، از ویژگی‌های یک "مجتهد جامع" است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است واقعا مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظام? و فرهنگی است. فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است."(10)
حضرت امام اینگونه چهره "سیاست اصیل حوزوی" را که خاستگاه آن تعالیم و قوانین اسلام است ترسیم می‌کند و این مرکز بزرگ وابسته به تشیع را به مسئولیت‌های سیاسی امروز خود که در صورت تحقق آن ادامه دهنده تلاش‌های علمی خستگی‌ناپذیر حضرت امام جعفر صادق(ع) در تدوین و تنظیم علوم اسلامی به ویژه "فقه" در ابعاد فقه عبادی، فقه اقتصادی و فقه سیاسی می‌باشد، واقف و هشیار می‌کند.
حضرت امام خمینی علما و روحانیون را نسبت به ضرورت انجام مسئولیت‌های ناشی از سیاست اصیل و ناب حوزوی این گونه هشدار می‌دهند:
"مادامی که فقه در کتاب‌ها و سینه علما مستور بماند، ضرری متوجه جهانخواران نیست. حوزه‌ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس‌العمل مناسب باشند... "(11)
با توجه به اصل "حوزه سیاسی" که خاستگاه آن اسلام و فقه سیاسی آن می‌باشد و باید مراکز حوزوی در سیاست دخالت و بر عملکرد زمامداران نظارت کنند،‌ دولت و دولتمردان در هر دوره،‌ نمی‌توانند انتظار داشته باشند که مراجع و فقها و علمای اسلام در تفکرات و تصمیمات و عملکردهای مسئولان دقت روا ندارند و موارد خطا و اشتباه را شناسایی نکنند.
متاسفانه کم ندیده‌ایم موارد و نمونه‌هایی که برخی از دولتمردان و کارگزاران از انتقادات مراجع و علمای دین برآشفته شده‌اند و در اقدامی غیر مشروع و نامعقول، واکنش منفی نشان داده و از فقها و علما خواسته‌اند که اظهار نظر نکنند و از نظارت و انتقاد اجتناب ورزند و این در حالی است که "نظارت" اصلی است عمومی و همه مردم نسبت به دولتمردان حق نظارت و انتقاد دارند و طبیعی است این اصل و وظیفه در مرتبه‌ای بالا و در حوزه‌ها و برای مراجع و علمای اسلام به صورت یک مسئولیت بزرگ و حیاتی وجوب و ضرورت شرعی پیدا می‌کند.
موضوع دیگر اینکه هیچ جریانی در درون حوزه‌ها و دولت‌ها نمی‌تواند سیاست‌ورزی حوزه را به تبعیت از سیاست‌‌های دولتی وادار کند، که اگر این اتفاق بیفتد بر استقلال سیاسی حوزه ضربه وارد می‌شود و این مرکز به صورت تابعی از حکومت و دولت، از وظایف تاریخی و حیاتی خویش در نظارت و انتقاد و جلوگیری از خطا و بیراهه روی در مسئولان و دولتمردان باز می‌ماند و در واقع به حاشیه می‌رود و منزوی می‌شود و اگر چنین شود و سکوت بر حوزه عارض شود مراجع و فقها و علما و روحانیون مسئول می‌باشند و باید در پیشگاه خداوند پاسخ دهند.
با توجه به آنچه از نظر گذشت مشخص می‌شود که هم "حوزه سیاسی" و هم "سیاست حوزوی" در متن فرهنگ و معارف اسلامی ریشه دارند و همچنان که هیچ جریان و دولتی نمی‌تواند برای "حوزه سیاسی" وظیفه و حدود تعیین کند، هیچ جریان دولتی هم قادر نیست درباره "سیاست ناب حوزوی" "اگر" و "اما" بیاورد و بخواهد نوع سیاست‌ورزی حوزه و روحانیت را که خاستگاه اسلامی دارد با سیاست‌ورزی دولت و جریان و گروهی خاص انطباق دهد و فقط عین خط مشی سیاسی خود را از مراجع و علمای اسلام درخواست کند و غیر از آن را نپذیرد و نفی کند و نقادی آزاداندیشان حوزوی را برنتابد و مهر توطئه و عناد بر آن بزند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات