از: آیتالله ابراهیم امینی
اهمیت دانشگاه و نقش حساس و سرنوشتساز آن در ترقی و پیشرفت کشورها و ملتها بر کسی پوشیده نیست.
کشورهایی که در علم و صنعت به مقامات عالی رسیدهاند، در ترقیات خود غالباً مرهون دانشگاهها میباشند، و لذا همۀ کشورها و ملتها از وجود دانشگاه استقبال میکنند و در این راه نیروهای انسانی و امکانات اقتصادی فراوانی را به خدمت میگیرند، متأسفانه چنین نیست که دانشگاه در همه جا نتیجۀ مطلوب را داده باشد و اسباب خوشبختی و آسایش ملتها و تعالی و ترقی کشورها را فراهم ساخته باشد، بلکه همین مرکز برکت و خیرات، گاهی وسیلۀ سقوط و تنزل کشور و ملت شده است.
چنانکه در کشورهای جهان سوم و بالاخص کشورهای اسلامی دانشگاهها غالباً بدین صورت در آمده است.
و به همین جهت احساس نیاز میشود که وضع دانشگاه مورد بررسی و تجدیدنظر قرار گیرد و در اصلاح و تکمیل و هدایت آن به سوی هدف مطلوب جدیت کامل به عمل آید.
به نظر رسید که نظرات امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) میتواند در این رابطه مفید باشد و در اصلاح و تکمیل دانشگاهها به ما کمک نماید، زیرا او یک مجتهد و فقیه کامل اسلامی است و بهترین کسی است که به عنوان یک اسلامشناس واقعی، که در شناخت حوادث و موضوعات نیز مهارت دارد، میتواند نظر اسلام را در این رابطه تشریح نماید، به علاوه او رهبریست آگاه و انسانشناس که در مدتی بیش از (25) سال قبل و بعد از پیروزی انقلاب عملاً با دانشگاه و دانشجویانی و اساتید سروکار داشته، و با رهبریهای خود توانسته از این منبع عظیم و نیرومند بهره بگیرد و آنها را در راه مبارزه با استکبار جهانی بسیج نماید، بنابراین به مشکلات دانشگاهها و راهحل آنها وقوف دارد، و نظرهای او به عنوان یک صاحبنظر و اسلامشناس با تجربه، برای اصلاح دانشگاههای جهان سوم بالاخص کشورهای اسلامی مفید خواهد بود.
ما نظرهای امام را در چند بخش مورد بررسی و تشریح قرار میدهیم:
بخش اول ـ نقش دانشگاه در ترقی یا تنزل یک کشور:
حضرت امام دانشگاه را بزرگترین و حساسترین مرکز تعلیم و تربیت میدانند که چگونگی آن در سعادت ملت و ترقی و تعالی کشور، یا در بدبختی و فلاکت مردم و تنزل و سقوط کشور نقش بسزایی خواهد داشت. در این باره سخنان فراوانی دارند که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
دانشگاه مرکز سعادت و در مقابل شقاوت یک ملت است. از دانشگاه باید سرنوشت یک ملت تعیین بشود. دانشگاه خوب یک ملت را سعادتمند میکند و دانشگاه غیر اسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را عقب میزند(1)
و میفرماید:
از دانشگاه است که میتواند کشوری مستقل باشد و از دانشگاه است که میتواند کشوری، کشور وابسته باشد.(2)
در شرایط و اوضاع کنونی جهان، ادارهکنندگان کشورها، غالباً دانشگاهی هستند. روسای جمهور، وزراء و معاونین آنها، نمایندگان، مدیر کلها، اساتید دانشگاهها، درجهداران عالیرتبۀ نظامی و انتظامی، پزشکان، مهندسین، قضات، خلبانان، نویسندگان، روزنامهنگاران، فرهنگیان و مسئولین ادارات و دیگر مسئولین، همه اینها غالباً فارغالتحصیل دانشگاه میباشند، پس معلوم شد که دانشگاهیان هستند که کشور را اداره میکنند.
بنابراین برنامههای تعلیم و تربیت دانشگاهی و چگونه پرورش دادن دانشجویان و جو فکری حاکم بر دانشگاه، و طرز تفکری که به دانشجویان القاء میشود، نسبت به کشور بسیار مهم و سرنوشتساز است. سعادت و عظمت یک ملت باید در محیط دانشگاه برنامهریزی و پیشبینی شود. اگر فارغالتحصیلان دانشگاه افرادی خیرخواه، بزرگوار، دانشمند، وظیفهشناس، مخلص، فداکار، با تدبیر، دیندار، متعهد، جدی و کوشا باشند، کشورشان آباد و ملتشان سربلند و خوشبخت خواهند شد. چون ادارهکنندگان کشور از همین فارغالتحصیلان خواهند بود.
اما اگر فارغالتحصیلان دانشگاه، مادی، سودجو، پر توقع، خودخواه، ریاستطلب، بیتعهد، وظیفهنشناس، آسایشطلب و فرومایه باشند، و منافع شخصی خود را بر همه چیز ترجیح دهند، کشورشان خراب و ویران و ملتشان در بدبختی و فلاکت و ذلت خواهد افتاد.
علاوه بر این، طرز تفکر و رفتار و کردار خوب یا بد طبقۀ حاکم و ادارهکنندۀ کشور، به جامعه و افراد تحت سلطه نیز سرایت خواهد کرد، چون آحاد ملت غالباً در اخلاق و رفتار به بزرگان و روساء خود مینگرند و از آنها پیروی مینمایند.
بنابراین چنانکه حضرت امام (رضوانالله تعالی علیه) فرمودند میتوان گفت که:
دانشگاه مرکز سعادت و در مقابل شقاوت یک ملت است.
بخش دوم ـ نقش استعمار در دانشگاه:
قدرتهای بزرگ و استعمارگر به نقش بسیار مهم و سرنوشتساز دانشگاه کاملاً توجه دارند. به همین جهت آن را به عنوان بزرگترین پایگاه برای استعمارگریها و چپاولگریهای خود قرار میدهند. در کشورهای جهان سوم، برای تاسیس دانشگاه کمک میکنند و بدین وسیله خودشان را خیرخواه ملتها نشان میدهند. برای آنها برنامه تنظیم میکنند، کتاب و استاد میفرستند و به دانشجویان بورس میدهند.
وام و کمکهای بلاعوض در اختیارشان قرار میدهند، دانشجو پرورش میدهند، ولی نه برای اینکه در خدمت کشور و ملتشان باشد، بلکه بدین منظور که در ادامۀ سلطهگریها و چپاولگری خود، از آنها استفاده نمایند. طرز تفکرو فرهنگ خود را به دانشگاهها صادر میکنند. دانشگاهها و دانشجویان را همرنگ و وابسته به خود میگردانند. استقلال فکری را از آنها میگیرند، و به وسیلۀ فارغالتحصیلان همین دانشگاهها، که طبقه ممتاز و ادارهکنندگان کشورها هستند، زمام همۀ امور اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و حتی دینی آن کشورها را در قبضۀ خویش قرار میدهند. و بدین وسیله استعمار آشکار و کهنه را به استعمار نو و مخفی تبدیل نموده ادامه میدهند.
حضرت امام(رضوانالله تعالی علیه) در اینباره میفرماید:
بالاترین چیزی که دشمنان کشورهای مستضعف و کشورهای اسلامی از طرف مخالفین با بشریت انگشت رویش گذاشتند دانشگاه است: برای اینکه آنها خوب میدانند که اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد، یعنی همه کشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است که ادارۀ کشور میکند و دانشگاه است که تربیت نسل آینده و حاضر را میکند، و اگر چنانچه دانشگاه در اختیار چپاولگریهای شرق و غرب باشد در اختیار آنهاست....
این دانشگاه و تربیت دانشگاهی است که جوانهای ما را به طرف غرب میکشد یا طرف شرق میکشد، و آنها را از خودشان تهی میکند، و وجه آنها را متوجه به غرب و شرق میکند.3
همه میدانیم که سرنوشت یک کشور و یک ملت و یک نظام بعد از تودههای مردم در دست طبقۀ تحصیلکرده است و هدف بزرگ استعمار نو، بدست گرفتن مراکز این قشر است. کشور ما در دهههای اخیر هر چه صدمه دیده و رنج کشیده است از دست خائنین این قشر بوده است. وابستگی به شرق و غرب توسط غربزدگان و شرقزدگان و به اصطلاح روشنفکران که از دانشگاهها برخاستهاند.4 این ابرقدرتها، جوانهای ما را میخواهند به تباهی بکشند. دانشگاههای ما را دانشگاههای استعماری قرار بدهند، اقتصاد ما را وابسته کنند، ارتش ما را وابسته کنند. آنها به ایران فقط نظر ندارند، آنها به همۀ بلاد مسلمین، به همۀ بلادی که تحت سلطۀ اسلام باید باشد نظر دارند.5
قدرتهای بزرگ و استعمارگران، برای تسخیر دانشگاهها و جذب دانشجویان و پرورشهای استعماری آنان، طرح و برنامه دقیقی را به اجرا میگذارند که به مهمترین نکات آنها اشاره میشود:
1ـ پرورش مادیگری و سودجویی ـ یکی از کارهای مهم استعمارگران اینست که روح مادیگری و سودجوئی را در بین دانشجویان و اساتید و در محیط دانشگاه تقویت مینمایند. دانشجویان و اساتید را طوری تربیت میکنند که در تحصیلات خود هدفی جز گرفتن مدرک و کسب جاه و مقام و تحصیل مال و ثروت و تمتع از لذایذ مادی ندارند، محیط دانشگاه را که باید محیط علم و دانش و فضیلت و معنویت و اخلاص و آماده شدن برای انجام وظیفه و خدمت به بندگان خدا، و در یک کلام، یک عبادتگاه باشد، از واقعیت خود تهی کرده به صورت یک مرکز مادیگری و سودجویی تبدیل مینمایند.
دانشجویانی که در چنین محیط و با چنین فکری پرورش یابند و از بعد از فراغت از تحصیل وارد اجتماع شوند و ادارۀ کشور را بر عهده بگیرند، در خدمت کشور و مردم نخواهند بود، بلکه در خدمت جلب منافع شخصی و خواستههای استعمارگران خواهند بود. و سرنوشت یک چنین کشور و ملتی روشن است.
(امام رضوان الله تعالی علیه) میفرماید:
آنچه در اسلام مطرح است مادیات نیست معنویات است که باید از دانشگاه به همه اقشار سرایت بکند، این دانشگاه باید مرکز درست کردن انسان باشد....
همه کتب آسمانی برای ساختن انسان آمده است، اگر انسان ساخته بشود همه چیز به صورت معنویت در میآید. یعنی مادیت هم به صورت معنویت در میآید... اگر انسان درست کردید مملکت خودتان را نجات میدهید، اگر انسان متعهد درست کردید، انسان امین، انسان معتقد به یک عالم دیگر، انسان معتقد به خدا، انسان مؤمن به خدا، اگر این انسان در دانشگاههای شما و ما تربیت شد، مملکتتان را نجات میدهد.(6)
جوانهای ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند، یا تربیت شده به تربیت اسلامی نیستند، آنهایی که تحصیل میکنند برای اینست که یک ورقهای به دست بیاورند و بروند و سربار ملت بشوند.(7)
مهم اینست که دانشگاه یک کسی که از آن بیرون میآید بفهمد که من با بودجه این مملکت تحصیل کردم، متخصص شدم، به مقامات عالیه رسیدم و باید برای این مملکت خدمت بکنم و برای استقلال این کشور خدمتگزار باشم... آنهایی که به این ملت علاقه دارند، آنهایی که خودشان وابسته نیستند و خدمتگزار ابرقدرتها نیستند همت کنند به این که دانشگاه را یک مرکزی درست کنند که مرکز علم و تهذیب باشد که همۀ تخصصها در خدمت خود کشور باشد نه اینکه متخصص بشود و با آن تخصص، ما را بدام آمریکا بکشاند، متخصص بشود و با آن تخصص به کشور ما ضربه وارد کند.(8)
2ـ دومین برنامۀ استعمارگران اینست که شخصیت و قدرت روحی و استقلال را از دانشجویان میگیرند و آنها را خودباخته و ناتوان و بیاراده و وابسته به غیر پرورش میدهند، برنامه دانشگاهها را چنان تنظیم میکنند که تنیجهای جز این نخواهد داشت. دانشجویان نمونههایی از صنایع پیشرفته و شگفتآوری را که از دیار غرب به کشورشان صادر شده مشاهده مینمایند، یا در کتابها و مجلات و روزنامهها میخوانند یا از رادیو و تلویزیون میشنوند، یا اخبار آن را از فرنگرفتهها دریافت میکنند یا خود بدان کشورها سفر کرده، مظاهر ترقی و تمدن آنها را بالعیان مشاهده مینمایند، و در برابر قدرت عظیم علم و صنعت و تکنولوژی بهت زده شده سر تعظیم فرود میآورند.
این دانشجویان، در دانشگاه درس میخوانند و با علوم طبیعی و ریاضی و دیگر علوم که منشأ این همه ترقی و تمدن و اختراع و صنعت شده، آشنا میشوند، ولی هر چه درس میخوانند آن توان را در خود نمیبینند که از علوم استفاده نمایند و در صنعت و تکنولوژی قدمی بردارند، بدین جهت خودباخته میشوند و احساس ضعف و حقارت میکنند، و دانشمندان و صنعتگران کشورهای پیشرفته را افرادی ممتاز و نابغه میپندارند و خود و کشورشان را ضعیف تر از آن میدانند که در طریق علم و صنعت وارد عمل شوند و به تحقیق و کنجکاوی و صنعت و اختراع بپردازند.
این دانشگاهها مرکز تحقیق و کنجکاوی و پیشرفت و صنعت و اختراع نخواهد بود، بلکه مرکزی خواهد بود برای گفتن و خواندن و یادداشت کردن علوم و فرضیههایی که از کشورهای استعمارگر وارد میشود. قبلهگاه علوم دانشجویان و فارغالتحصیلان این دانشگاهها شرق یا غرب است. همواره در انتظارند مطلب جدیدی از آن دیار برسد و نشخوار کنند.
هیچگاه آن جرأت و همت را ندارند که خود وارد عمل و تحقیق شوند و بر علوم و صنایع چیزی بیافزایند یا حداقل، صنایع دیگران را خود بسازند و کشور و ملتشان را از وابستگی به استعمارگران نجات دهند.
زمامداران و ادارهکنندگان کشورها هم غالباً از فارغالتحصیلان همین دانشگاهها خواهند بود، با چنین احساس حقارت و طرز تفکری وارد اجتماع میشوند و کشورداری میکنند، و نتیجهای جز این نخواهد داشت که دروازههای کشور را به روی بیگانگان باز کنند، منابع طبیعی و معادن خداداده را با قیمت ناچیز در اختیار آنان قرار دهند، و در عوض مقداری از اجناس لوکس و غیر ضروری را بگیرند، و در اختیار مردم قرار دهند، و کشور خود را در امور اقتصادی و نظامی و فرهنگی و سیاسی وابسته به آنها گردانند. و گاهی برای ادارۀ کشور و تأمین نیازهای مردم، دست طلب به سوی آنان دراز کنند و با هزاران منت وامی بگیرند و سند وابستگی دائم را امضاء کنند.
البته در بین استادان و دانشجویان و مسئولین کشورها افراد خوب و خیرخواه و اصلاحطلب نیز وجود دارند که از اوضاع حاکم بر کشورشان رنج میبرند و درصدد چارهجویی هستند، لیکن چون تعداد آنها چندان زیاد نیست، و تربیتیافتگان همین دانشگاهها میباشند که احساس ضعف و حقارت بر جو عمومی آن حاکم بوده است، خود را در برابر حل این مشکل عظیم، یعنی وابستگی کشور به بیگانگان، ناتوان و عاجز میپندارند.
از اینجا روشن شد که خودباختگی و احساس حقارت و ضعف بزرگترین و خطرناکترین آفت دانشگاهها محسوب میشود که استعمارگران با برنامهای ظریف آن را در دانشگاههای کشورهای جهان سوم پیاده میکنند.
در این رابطه، دانش و دانشگاه و دانشجو و استاد، تقصیری ندارند، تقصیر از استعمارگران است که با هدفهای شوم و نقشههای شیطانی خود این مرکز مقدس را بدین صورت درآورده و استاد و دانشجو را از خود تهی کردهاند.
چاره کار در این است که دانشگاه را در جایگاه واقعی خود قرار دهیم و استاد و دانشجو را با مسئولیت سنگین و سرنوشتساز خود آشنا سازیم، و امکانات لازم را برای تحقیق و آزمایش و ساختن فراهم سازیم و استاد و دانشجو را از محیط گفتن و شنیدن و نوشتن، به محیط عمل و آزمایش و ساختن وارد کنیم، و با روح مادیگری و سود جویی و مدرکپرستی و یأس و خودباختگی و ناتوانی جداً مبارزه کنیم، و ملت و کشورمان را از ذلت وابستگی نجات دهیم، و در مسیر حرکت و تکامل علم و صنعت واقع شویم.
امام(رضوانالله علیه) میفرماید:
آنها کوشش کردند فرهنگ ما را استعماری کنند، تحصیلات را طوری قرار دادند که رشد تحصیل انسانی پیدا نشود، ما همه چیز داریم لیکن آنها ما را چنان کردند که خیال کنیم هیچ چیز نداریم، برادرها جوانها را با اعتماد به نفس و با استقلال نفسانی بار بیاورید(9).
دانشگاه را به صورتی در آوردند که اشخاصی که از آنجا خارج میشوند به درد همان خارجیها بخورند.
آنقدر از غرب و پیشرفت آن تبلیغات کردند که جوانهای ما را در دانشگاه غربی بار آوردند10. باید این اساتید دانشگاه آن چیزهایی که سالهای طولانی، خصوصاً در این پنجاه سال آخر، در مغز این جوانها انباشته کردند و به آنها همچو باورانده بودند که ما خودمان چیزی نیستیم و باید همه چیزمان از آنجا باشد که موجب این شد که مغزهای اینها بکار نیفتاد برای اینکه خودشان یک چیزی ایجاد کنند».
استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشات میگیرد، و سادهاندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است، بیجهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران که در راس تمام اهداف آنان است هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است، اتفاقی نیست که مراکز تربیت و تعلیم کشورها و از جمله ایران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصاً غربیها و اخیراً آمریکا و شوروی قرار گرفت و قلمها و زبانهای غربزدگان و شرقزدگان آگاهانه یا ناآگاهانه و اساتید غربزده و شرقزده دانشگاهها در طول مدت تاسیس دانشگاه و خصوصاً دهههای اخیر این خدمت بزرگ را برای غرب و شرق انجام دادند.12
3- سومین نقشه شوم و خطرناک استعمارگران جدا کردن علماء دین از دانشگاهیان است.
علماء دین و دانشگاهیان دو طبقۀ ممتاز و روشنفکر و محبوب جامعه هستند، و در بین مردم از موقعیت ممتازی برخوردارند. و توان علمی و فکری آن را دارند که امور اجتماعی مردم را بر عهده بگیرند و سعادت و خوشبختی آنان را تامین کنند. اگر این دو قشر ممتاز تعاون و همفکری داشته باشند کشورشان آباد و مستقل و ملتشان سعادتمند و سربلند خواهند بود. و استعمارگران در چنین کشوری نفوذ و سلطه نخواهند داشت، و به همین جهت یکی از نقشههای شوم استعمارگران تفرقهافکنی بین این دو قشر است.
با تبلیغات و نیرنگهای گوناگون دانشگاهیان را نسبت به حوزههای علمیه و علماء دین بدبین میسازند. آنان را خرافی و مرتجع و مخالف علم و دانش و ترقی کشور معرفی میکنند. برای آبروریزی آنها دروغ میگویند، تهمت میزنند، صحنهسازی میکنند. از طرف دیگر، علماء دین و حوزههای علمیه را نسبت به دانشگاه و دانشگاهیان بدبین مینمایند. آنها را بیدین، لاابالی، وطنفروش معرفی میکنند. بدین وسیله علماء دین منزوی میشوند و از دخالت در سیاست کنار میکشند، و در دانشگاه نیز جایگاهی ندارند.
و در نتیجه استعمارگران برای تسخیر دانشگاه و پیاده کردن نقشههای شوم خود و جذب دانشجویان بدون مزاحم میشوند، و در چنین صورتی میتوانند معنویات را از دانشجویان بگیرند و روح مادیگری را پرورش دهند، و در چنین حالی میتوانند دانشگاه را وابسته و دانشجویان را غربزده یا شرقزده پرورش دهند.
حضرت امام (طالب ثراه) در اینباره میفرماید:
بین این دو قشر هم جدایی انداختند. به طوری که روحانیون بدبین بودند به دانشگاهها، و دانشگاهها بدبین بودند به روحانیون. و این نقشهای بود برای اینکه این قشرهای موثر را از هم جدا بکنند و همه را از ملت جدا بکنند تا نتوانند اینها کاری انجام بدهند و آنها بهرهبرداری خودشان را از این کشور بکنند.13
کوششهای زیادی شده است برای تفرقه انداختن بین دو جناحی که اگر دو جناح متحد شوند کارهای کشور اصلاح میشود. و آن جناح روحانی و جناح دانشگاهی است. چقدر کوشش کردند برای تفرقه بین این دو جناح، بطوری که در دانشگاه اسم روحانی را نمیشد بیاوری و در فیضیه اسم دانشگاهی را.14
تا این دو قشر با هم پیوند داشته باشند استقلال کشور شما محفوظ میباشد.15
دانشگاهی که با فیضیه دست بدست هم بدهند و شرق و غرب را کنار بزنند و خودشان برای مصالح کشور خودشان و برای مصالح اسلام عزیز خودشان عمل بکنند و نونهالان عزیز ما را طوری بار بیاورند که نه قبله آنها مسکو باشد و نه قبله آنها لندن باشد و نه قبله آنها واشنگتن، قبله آنها مکه باشد و توجه آنها به خدای تبارک و تعالی باشد و اسلام را در آغوش بگیرند که استقلال آنها، عزت آنها، در سایۀ اسلام است.16
عزیزان دانشگاهی من و عزیزان فیضیه من آگاه باشید که دشمنها درصدند بین شماها تفرقه بیندازند و توجه داشته باشید که اگر دانشگاه و فیضیه اصلاح شود کشور شما استقلال خودش را بیمه میکند.17
4- بزرگترین مشکل دانشگاههای کشورهای جهان سوم این است که بر طبق برنامه و نقشۀ استعمارگران اداره میشوند، برنامهها از آنها گرفته میشود. کتابها از آنجا میآید، رشتههای تحصیلی بر طبق میل آنها تنظیم میشود. اکثر اساتید، تحصیلکردۀ خارج یا خارجی هستند، و در یک کلام دانشگاه بطور مخفی و گاهی علنی زیر نظر استعمارگران و بر طبق میل و ارادۀ آنها اداره میشود و بدین وسیله دانشگاه را تسخیر میکنند و فرهنگ خویش را به آنجا صادر مینمایند، و برنامه آنها را چنین تنظیم میکنند که فارغالتحصیلان آنها در خدمت خودشان باشند نه در خدمت ملت، در تنظیم برنامهها روح مادیگری، سودجویی و مدرکگرایی را در دانشجویان تزریق مینمایند.
خدا را از صحنۀ علوم خارج میسازند. علم را در جایگاه خدا قرار میدهند و دانشجویان را به پرستش و کرنش وادار میکنند، اخلاق انسانی، معارف و معنویات را از صحنه دانشگاه خارج مینمایند.
برنامهها را طوری تنظیم میکنند که اساتید و دانشجویان جز گفتن و شنیدن و از بر کردن و تکرار مکررات کاری را انجام نمیدهند، و هیچگاه جرات تحقیق کردن و آزمایش نمودن و ساختن ندارند، و در نتیجه چنین دانشگاه و کشوری تا ابد باید وابسته به خارج و تامینکنندۀ اهداف شوم استعمارگران باشد.
و این بزرگترین مشکل کشورهای جهان سوم، بالاخص کشورهای اسلامی است که باید برایش چارهای اندیشید، و چارهای جز این نیست که تنظیم برنامهها را دانشمندان روشنفکر دینی و دانشمندان متدین دانشگاهی برعهده بگیرند، و تحول و انقلابی در دانشگاه به وجود آورند. دانشگاهی که برنامهاش را خیراندیشان معتبر طبق نیاز کشور تنظیم کنند در خدمت ملت خواهد بود. نه دانشگاهی که برنامهاش را استعمارگران تنظیم کنند، چنین دانشگاهی در خدمت استعمارگران خواهد بود، چون آنها منافع خودشان را بر منافع ما ترجیح خواهند داد.
حضرت امام (طالب ثراه) در اینباره میفرمایند:
یک ملتی احتیاج به فرهنگ دارد، ملت با فرهنگش میتوانند زندگی سیاسی بکند، ما فرهنگمان یک فرهنگی است که استقلال ندارد، و مربوط به خود مردم نیست، بلکه ادارهاش باید بدست خارجیها باشد و به امر آنها تنظیم بشود برنامهاش، و لهذا یک فرهنگ سالم تحویل نمیدهند، یک فرهنگیهای سالم تحویل به ما نمیدهند.18
آنها کوشش کردند فرهنگ ما را استعماری کنند. تحصیلات را طوری قرار دادند که رشد تحصیل انسانی پیدا نشود، ما همه چیز داریم لیکن آنها ما را چنان کردند که خیال کنیم هیچ چیز نداریم.19
چون در دنیا منعکس بود که دانشگاه را نمیشود بست لذا دانشگاه را باز گذاشتند لکن نه دانشگاهی که به درد یک ملتی بخورد و دردی را از ملت بردارد، دانشگاه را بصورتی درآوردند که اشخاصی که از آنجا خارج میشوند به درد همان خارجیها بخورند.20
یکی از مسائل بسیار مهم در تمام دستگاهها خصوصاً دانشگاهها و دبیرستانها تغییرات بنیادی در برنامههای تحصیلی در آموزش و پرورش است که دستگاه فرهنگ از غربزدگی و از آموزشهای استعماری نجات یابد، بدون تغییرات صحیح بنیادی و تحول فرهنگی و علمی امکان تحول فکری نیست.21
همن دستگاههای مرموز نگذاشتند که طبقه تحصیلکرده به احکام مقدسه اسلام بخصوص قوانین تشکیلاتی و اجتماعی و اقتصادی آن توجه کنند، و با تبلیغات گوناگون وانمود نمودند که اسلام جز احکام عبادی مطلبی ندارد، در صورتیکه قواعد سیاسی و اجتماعی آن بیشتر از مطالب عبادی آنست.22
دانشگاه را مرکزی درست کنید که مرکز علم و تهذیب باشد که همه تخصصها در خدمت کشور باشد.23
ما میخواهیم دانشگاهی داشته باشیم که بعد از چند سال دیگر تمام حوائج خودمان را خودمان تحصیل کنیم.24
بخش سوم ـ اسلامی کردن دانشگاه:
به نظر حضرت امام(طاب ثراه) تنها راهحل مشکلات کشورها، اسلامی شدن دانشگاهها است. تمام بدبختی ملتها از دانشگاهیان سرچشمه میگیرد. سعادت و خوشبختی آنان نیز باید در همان دانشگاه پایهریزی شود، به وسیله اسلامی کردن دانشگاهها. به عقیده حضرت امام اگر دانشگاهها، در تمام ابعاد اسلامی شوند سعادت و خوشبختی ملتها و ترقی و عظمت کشورها را تامین خواهند کرد.
در اینباره چنین میگوید:
دانشگاهها را یک دانشگاه اسلامی کنید.25
دانشگاهها باید تغییر بنیانی کند و باید از نو ساخته شود که جوانان ما را تربیت کنند به تربیتهای اسلامی نه اینکه اینها را تربیت کنند به تربیتهای غربی.26
باید دانشگاه اسلامی بشود تا علومی که در دانشگاه تحصیل میشود در راه ملت و در راه تقویت ملت و با احتیاج ملت همراه باشد.27
معنای اسلامی شدن دانشگاه اینست که استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق جدا کند و یک ملت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم.28
ما که میگوییم دانشگاه اسلامی، ما میخواهیم که یک دانشگاهی داشته باشیم که روی احتیاجاتی که این ملت داشته باشد، کرسی داشته باشد، و برای ملت باشد.29
فرق بین دانشگاههای غربی و دانشگاههای اسلامی باید در آن طرحی باشد که اسلام برای دانشگاهها طرح میکند، دانشگاههای غربی به هر مرتبهای هم که برسند طبیعت را ادارک میکنند، طبیعت را مهار نمیکنند، برای معنویت، اسلام به علوم طبیعی نظر استقلالی ندارد. تمام علوم طبیعی به هر مرتبهای که برسند باز آن چیزی که اسلام میخواهد نیست.
اسلام طبیعت را مهار میکند برای واقعیت و همه را به وحدت و توحید میبرد، فرق بین مکتبهای توحیدی و سایر مکتبها که بزرگترینش اسلام است اینست که اسلام در همین طبیعت یک معنای دیگری دارد، در همین طب یک معنای دیگر میخواهد، در همین ستارهشناسی یک معنای دیگر میخواهد.30
چنانکه ملاحظه میفرمایید حضرت امام دانشگاههای کشورهای اسلامی را بزرگترین پایگاه استعمارگران میدانند که فرهنگ مادیگری خود را در آنجا ترویج مینمایند و با برنامههای بسیار ظریف و دقیق افراد بیشخصیت وخودباخته و سود جویی را در آنجا پرورش میدهند. که اگر به پست و مقامی رسیدند، منافع استعمارگران را خوب تامین کنند و راه را برای ادامه استعمار نو و چپاولگریهای آنها همواره سازند و از ویرانی کشور و غارت شدن منابع طبیعی آن و از فقر و محرومیت ملتشان کوچکترین احساس ناراحتی نکنند.
و به همین جهت تحول فرهنگی و انقلاب دانشگاهی را مهمترین راهحل مشکلات میدانند، اما انقلاب اسلامی نه انقلابی دیگر، امام عقیده دارد که اگر دانشگاهها اسلامی شد اکثر مشکلات کشورهای اسلامی حل میشود، و بدون انقلاب اسلامی در دانشگاهها هرگونه اصلاح اجتماعی بلکه انقلابی به پیروزی نهایی نخواهد رسید. چون ضامن اجراء معتبری ندارد، بنابراین ضرورت اسلامی شدن دانشگاهها بر اندیشمندان و اصلاحطلبان پوشیده نیست لیکن تبیین کامل این مفهوم و تحقق خارجی آن کار آسانی نیست. لیکن اگر فقهاء روشنفکر و اسلامشناس و دانشمندان متدین علوم دانشگاهی تعاون و تفاهم داشته باشند میتوانند برای اسلامی کردن کامل دانشگاهها طرح و برنامه کاملی را تهیه و تدوین نمایند، و به اجرا گذارند.
لیکن خوشبختانه حضرت امام(طالب ثراه) که به این امر بسیار مهم و سرنوشتساز توجه و عنایت داشته در ضمن سخنرانیهای زیادی که در اینباره داشته به نکات بسیار مهم و حساس اشاره نموده که میتواند راهگشا باشد، نگارنده با استفاده از بیانات آن جناب بطور اختصار، دورنمایی از یک دانشگاه اسلامی را ترسیم مینمایم.
دانشگاه اسلامی ـ هدف این دانشگاه پرورش انسانهایی دانشمند، دیندار، متعهد، خیرخواه، نیرومند، خدمتگزار، درستکار و بزرگواری است که علم و تخصص خود را در راه آبادی کشور و تامین سعادت و خوشبختی و رفاه مردم به کار گیرند، و در طریق استقلال و عظمت کشورشان سعی و جدیت نمایند. برنامه این دانشگاه از خارج گرفته نمیشود، بلکه توسط فقهای اسلامشناس و دانشمندان علوم دانشگاهی، و بر طبق نیازهای واقعی مردم، تهیه و تدوین و به اجرا گذارده میشود.
در این برنامه هم جنبههای نفسانی و معنوی انسانها رعایت میشود، هم جنبه جسمانی و زندگی دنیوی آنها. در این برنامه، علوم دینی از علوم دانشگاهی جدا و نامانوس نیستند، بلکه امر واحد و انسجام یافتهای را تشکیل میدهند که دو جنبه واقعی انسان را مورد عنایت قرار داده است. چون دانشجویان قبل از هر چیز مسلمانند و نیاز به اسلامشناسی دارند، یک دوره کامل اسلامشناسی (عقاید، معارف، اخلاق، احکام، موضوعات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی اسلام) برایشان تهیه و تدوین و جزء واحدهای درسی آنها قرار میگیرد لیکن به مقدار ضرورت و نیاز، نه در حد تخصص.
درس اخلاق و تزکیه و تهذیب نفس جزء برنامههای رسمی دانشگاه بلکه در راس آنها قرار دارد، و در تدریس این درس از اساتید با تقوا و مهذب استفاده میشود که برای دانشجویان الگو باشند و از گفتار و رفتارشان سرمشق بگیرند.
آداب زندگی و اخلاق اجتماعی و بالاخص آیین همسرداری و آیین تربیت کودک نیز جزء برنامه درسی خواهد بود.
در این دانشگاه علوم طبیعی از خداشناسی جدا نیست بلکه علومی از قبیل زمینشناسی، زیستشناسی، حیوانشناسی، انسانشناسی، ستارهشناسی، گیاهشناسی، علمپزشکی، فیزیک، شیمی و دیگر علوم طبیعی نیز یکی از بهترین منابع خداشناسی محسوب میشوند. اساتید و دانشجویان این رشتهها در بحث و تحقیق خود دو هدف بسیار مهم را تعقیب مینمایند، هدف اول کشف اسرار و رموزی که در جهان طبیعت نهاده شده، به منظور بهرهگیری از آنها در آباد کردن کشور، تامین نیازهای گوناگون مردم و آسایش و رفاه بیشتر برای آنها. اساتید و دانشجویان با اخلاص و همت عالی اسلامی خود سعی میکنند دانشگاه و کشور را از وابستگی به خارج نجات دهند، دانشگاه را از یک محیط خشک گفتن و شنیدن و یادداشت کردن و امتحان دادن و مدرک گرفتن به یک مرکز فعال بحث و تحقیق و آزمایش و اختراع و صنعت تبدیل مینمایند.
اساتید و دانشجویان به گفتن و شنیدن و تکرار مکررات علومی که از غرب آمده اکتفا نمیکنند، بلکه سعی میکنند با استفاده از نتایج تحقیقات دانشمندان خود نیز صاحب نظر و اهل تحقیق شوند و نتیجه تحقیقات جدید خود را در اختیار مراکز صنعتی کشور قرار دهند و به خودکفایی کشور و قطع وابستگی علمی و صنعتی به کشورهای دیگر کمک نمایند. بدین وسیله نه تنها نواقص گذشته را جبران میکنند و خودشان و کشورشان را به قافله تمدن بشری میرسانند بلکه خود نیز در صف مقدم حرکت میکنند.
هدف دومی را که اساتید و دانشجویان دانشگاه اسلامی تعقیب میکنند اینست که علوم طبیعی را در استخدام خداشناسی قرار میدهند، در بحثها و تحقیقات و آزمایشات خود در جستجوی علائم و آثار آفریدگار جهان نیز هستند، با مطالعه و کشف زیباییها و شگفتیها و اسرار و رموزی که در جهان آفرینش نهاده شده به قدرت و عظمت و حکمت و تدبیر و علم آفریدگار جهان پی میبرند. اگر اساتید و دانشجویان از این دیدگاه، طبایع جهان مادی را مورد بررسی قرار دهند، جهان طبیعت به صورت یکی از بهترین و زیباترین کتابهای خداشناسی تبدیل خواهد شد.
اساتید و دانشجویان این دانشگاه در مطالعه و بررسی رشتههای مختلف علوم انسانی از مطالعه و تحقیق در نظرات اسلام در این زمینهها غفلت نمیکنند بلکه همواره آنها را نیز منظور میدارند.
محیط این دانشگاه محیط بحث و تحقیق، علم و عمل، اخلاص و معنویت و به منزله یک عبادتگاه واقعی است. تعلیم و تعلم را یک وظیفه الهی و از بهترین عبادتها میدانند.
اساتید فقط برای دریافت حقوق درس نمیدهند، بلکه به عنوان یک وظیفه و عبادت انجام وظیفه مینمایند.
دانشجویانی را پرورش میدهند و انسانهای دانشمند و متعهدی را میسازند که در خدمت ملت باشند و کشورشان را از وابستگی نجات دهند و آباد و معمور سازند.
دانشجویان این دانشگاه نیز به قصد مدرک گرفتن و نیل به جاه و مقام و مال و ثروت درس نمیخوانند بلکه به قصد قربت و خدمت به بندگان خدا درس میخوانند. درس خواندن را یک عبادت و کلاس و آزمایشگاه را به منزله مسجد میشمارند، و خود را در حال عبادت میدانند.
درس میخوانند تا دانشمند و محقق بشوند و در اداره کشور اسلامی کاری را بر عهده بگیرند. کشورشان را آباد و ملتشان را سعادتمند و سربلند گردانند، درس میخوانند تا در خدمت مردم باشند و کشورشان را از وابستگی به خارج نجات دهند.
در دانشگاه اسلامی علوم به دو نوع تقسیم نمیشود، علوم قدیم و علوم جدید بلکه هر دو را علم و ارزشمند میدانند، علماء دین و دانشمندان علوم دانشگاهی جدا و به یکدیگر بین نیستند، بلکه هر دو در دانشگاه فعالند و وظیفه خود را انجام میدهند و هر دو یک هدف را تعقیب میکنند و آن عبارتست از پرورش انسانهایی دانشمند، متعهد، وظیفهشناس، خدمتگزار، خوشاخلاق، نیرومند و زحمتکش.
به امید آن روز که با همکاری حوزه و دانشگاه تحولی بنیادی در دانشگاههای کشورهای اسلامی بوجود آید تا به صورت پایگاهی نیرومند در جهت خودکفایی و ترقی و عظمت کشورهای اسلامی گام بردارند.