تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۳۹۰ - ۱۲:۵۳  ، 
کد خبر : ۲۲۲۲۹۲

فرانسه و تحولات اروپای شرقی؛ شکاف در خط «ماژینو»


دو ابرقدرت در وین مذاکره می‌کنند. اروپای جدید اتحادیه‌های نظامی را در هم می‌ریزد. پاریس چه می‌کند؟ عجالتا کار مهمی انجام نمی‌دهد اما بزودی هنگام تجدیدنظر در برنامه‌های تسلیحاتی، سیاست بازدارندگی فرانسه و خدمت نظام متناسب با تحولات کنونی فرا خواهد رسید.
«دفاع؟ دفاع چه؟ علیه کی؟»
این فریادها که از ته دل یکی از نزدیکترین مشاوران «فرانسوا میتران» برمی‌خیزد انعکاسی از آشفتگی شدیدی است که تکان‌های اروپای شرقی در چند ماه اخیر در اوضاع سیاسی و نظامی فرانسه پدید آورده است.
یک حقیقت تلخ برای میتران، که می‌بینید بنائی که از 10 سال پیش با دقت تمام ساخته و پرداخته، با گذشتن روزها شکاف برداشته است.
فرانسه سوسیالیست تاکنون در آسایش زندگی می‌کرد؛ یک بلوک شرق، یک بلوک غرب، یک اتحادیه نظامی بی‌ارزش غرب، اما پایدار، یک رهبری فرانسه در اروپا و یک محور استوار پاریس - بن.
اما فروپاشی دیوار برلن کافی بود که ظرف چند ماه «خط ماژینوی» دیپلماسی فرانسه شکافته شود!
خاکریز استحکامات اروپای شرقی پیاپی فرو می‌ریزد. آلمان مراحل وحدت را با سرعت می‌پیماید، «ناتو» علت وجودی خود را از دست می‌دهد.
آمریکا و شوروی درباره عقب کشیدن تدریجی نیروهای‌شان از اروپا سازش می‌کنند. در همه جا از مسکو گرفته تا واشنگتن، در بن، لندن، ورشو و پراگ «خلع سلاح» و رد زبان مسئولان کشورهاست و در پاریس؟ در پایتخت فرانسه از هر سو صداهای ناموزون به گوش می‌رسد.
«پیرموروا» نخست‌وزیر پیشین فرانسه روز 14 دسامبر با یک لحن جدی و خشن گفت: هنگام کاهش هزینه‌های دفاعی فرا رسیده است. دیگر نمی‌توان به افزایش هزینه‌های نظامی ادامه داد.
از آن پس دبیرکل حزب سوسیالیست فرانسه با پشت گرمی به اکثریت افکار عمومی که انتظار دارد همچون کشورهای همسایه سهم خود را از صلح دریافت کند، پیوسته و به طور خستگی‌ناپذیر این مطلب را تکرار می‌کند.
«ژان پیر شونمان» وزیر دفاع پاسخ زننده‌ای به موروا داده و «خوش‌بینی تغییرناپذیر» او را تقبیح می‌کند.
وزیر دفاع فرانسه در صحبت‌های خصوصی وضع روحی خود را آشکارا بیان می‌کند و می‌گوید: فرانسه در خطر است. یکپارچگی اروپا و برتری آلمان متحد کشور ما را تهدید می‌کند ژنرال دوگل حق داشته است. کشور ما باید برای دفاع از خود از هر طرف که باشد از جمله از جانب آلمان نیروی مستقل داشته باشد.
او با صرفه‌جوئی در اعتبارهای نظامی موافق است، اما می‌گوید: «این کار وقت خواهد گرفت». برخی دیگر از کارشناسان سوسیالیست از یک «وقت موزون» برای کاهش هزینه‌ها سخن می‌گویند: «ژرار فوش» دبیر ملی حزب سوسیالیست و «ژان میشل بوشرون» رئیس کمیسیون دفاع ملی پارلمان هر دو معتقدند که ماده 3/49 قانون برنامه‌ریزی نظامی که شش ماه پیش به تصویب رسید، باید در جهت کاهش هزینه‌ها اصلاح شود.
«میشل روکار» نخست‌وزیر که در پائیز سال گذشته شخصا این بحث را پیش کشیده می‌گوید: «هیچ بودجه‌ای «تابو» و تغییرناپذیر نیست حتی بودجه دفاع ملی.»
یک مشاجره شدید، بازتاب یک خلاء واقعی که تحولات ماه‌های اخیر، در قاره اروپا به وجود آورده است.
جهت‌گیری در شرایط کنونی و در میان این همه خطرات احتمالی کار ساده‌ای نیست وحدت آلمان، محور پاریس - بن را که 25 سال پیش به وجود آمده و حتی پایه‌های اتحادیه آتلانتیک شمالی را که 40 سال پیش برای «حفاظت» آلمان تشکیل شده، به لرزه در آورده است. دوستی فرانسه - آلمان، ساختار اروپا، همبستگی غرب در برابر وسوسه «آلمان بزرگ» برای زمامداران «آنسوی رن» در درجه دوم اهمیت قرار گرفته است. یک مشاور رئیس‌جمهوری فرانسه می‌گوید: آلمان از هم اکنون دست به «شانتاژ» می‌زند و این برای آینده اروپا مشکل بزرگی به وجود می‌آورد.
در کاخ الیزه دو «سناریو» برای وحدت آلمان وجود دارد: یک «تحول کندوآرام» که اتحادیه‌های اروپا را نجات می‌دهد و یک «تحول سریع» که شوروی‌ها را به وحشت خواهد انداخت و خواستار اتم‌‌زدائی در آلمان و غیرنظامی شدن کشور جدید خواهند شد.
یک مشاور «ریچارد چنی» وزیر جنگ آمریکا چنین اظهار عقیده می‌کند: آلمان متحد باید بین «وسوسه بیطرفی» و «دفاع از آزادی» یکی را انتخاب کند. قرارداد خلع سلاح غیرهسته‌ای که اکنون در وین مورد مذاکره قرار گرفته یک عدم موازنه خطرناک در اروپا به وجود خواهد آورد.
در این قراردادها محدودیت شدید تسلیحات جنگی در دو سوی پرده آهنین سابق بین اقیانوس اطلس و اورال پیش‌بینی شده است. برای هر یک از دو طرف 20 هزار تانک، 18 هزار عراده توپ، 1600 هلیکوپتر جنگی، 28 هزار خودرو زرهی و حدود پنج هزار هواپیما در نظر گرفته شده است.
اما کیفیت سلاح‌های شوروی، کمیت آنها را جبران خواهد کرد. به این ترتیب که تانک‌های تکامل یافته مدرن تی 80 جای تانک‌های قدیمی تی 54 و تی 62 را خواهند گرفت.
در نیروی هوائی آخرین مدل هواپیماهای «سوخوی 27» و میگ 29 جایگزین هواپیماهای قدیمی خواهند شد. شعاع پرواز این هواپیماها برای رسیدن به هدف‌های غرب، از خاک شوروی کاملاً کفایت می‌کند.
کوتاه سخن اینکه شوروی نخستین قدرت نظامی جهان در برابر یک آمریکای دوردست باقی خواهد ماند.
آمریکا می‌خواهد شمار سربازان مقیم اروپا را در برابر یک «ژست مشابه» شوروی از 305 هزار به 195 هزار کاهش می‌دهد. حتی «ماکس کاپلمن» کارشناس خلع سلاح «رونالد ریگان» پیش‌بینی می‌کند که بر اثر فشار کنگره آمریکا ممکن است شمار سربازان آمریکایی مقیم اروپا تا چند سال دیگر به شصت هزار نفر کاهش یابد.
چشم‌انداز وحشتناک برای اروپائیان:
فاصله چهار میلیون سرباز ارتش سرخ از هدف (اروپای غربی) بیش از ششصد کیلومتر نخواهد بود، در حالی که نیروهای آمریکائی (با شمار دو برابر کمتر) در فاصله شش هزار کیلومتری هدف قرار می‌گیرد.
آینده میخائیل گورباچف و «پرسترویکا» هنوز مبهم است. به گفته یک مشاور کاخ الیزه، فرانسوا میتران نسبت به شوروی و دوام حکومت مرد شماره یک آن تحلیل نگران‌کننده‌ای دارد.
کشوری به نیرومندی اتحاد شوروی که به تجزیه تهدید می‌شود، عملا خطرناک است. خطر ارتش سرخ. اما خطر در درجه اول متوجه خود میخائیل گورباچف است. ارتش سرخ از هنگام روی کار آمدن گورباچف در سال 1985 پیوسته خود را تقویت کرده است: «کریس دانلی» بهترین کارشناس غرب در مسایل دفاعی شوروی تاکید می‌کند: «تمامی کشور یک ماشین جنگی شده است».
براساس آخرین ارزیابی «ناتو» شوروی سال گذشته 250 میلیارد دلار - هشت برابر بودجه فرانسه - یعنی 12 درصد تولید ناخالص خود را برای دفاع اختصاص داده و چهل و دو درصد این مبلغ صرف خرید تسلیحات شده است.
«دانلی» ادامه می‌دهد: اگر گورباچف آنطور که تاکید کرده است بخواهد ارتش را بر پایه‌های دفاعی تجدید سازمان کند، باید مبالغ هنگفتی از هزینه‌های نظامی بکاهد.» آیا نظامیان به این کار تن در خواهند داد؟ خطر در اینجاست! مارشال‌های قدیمی از کرملین سخت ناراضی هستند. گزارش سازمان‌های اطلاعاتی غرب این مطلب را تائید می‌کند. اولا نظامیان نمی‌خواهند جنگ‌افزارهای عادی جای سلاح‌های بازدارنده هسته‌ای را بگیرند، زیرا به نظر آنها این کار از نفوذ سیاسی شوروی در جهان می‌کاهد. دیگر اینکه افسران بلندپایه ارتش سرخ مخالف وحدت آلمان هستند، اتحاد دو آلمان نظامیان را بیشتر به تشویق می‌اندازد تا از دست دادن قزاقستان یا لیتوانی.
ترس دیگر نظامیان از آشفتگی شدیدی است که پرسترویکا به وجود آورده و ممکن است روزی آنها را ناچار کند که برای «نجات کشور» از پادگان‌های‌شان خارج شوند و برای جلوگیری از چنین پیش‌آمدی، ظاهرا پنهانی در جستجوی جانشین برای گورباچف هستند.
اروپا به کجا می‌رود؟
«ماکس کاپلمن» - پنج سال بی‌ثباتی و ناپایداری را برای آینده پیش‌بینی می‌کند.
اما فرانسه؟ فرانسه در این اوضاع آشفته «دست به عصا راه می‌رود» یکی از مشاوران میتران می‌گوید، باید مراقب بود که انهدام اتحادیه‌های نظامی به اتمی شدن کشورهای اروپای مرکزی منجر نشود و بنابراین باید با هوشیاری دوره انتقالی کنونی را پیمود و قرارداد «وین» که حضور یکصد هزار آمریکایی و یکصد هزار سرباز شوروی در اروپا را (شاید برای ده سال دیگر) تضمین می‌کند هر چه زودتر امضاء شود.
در پاریس مسئولان مربوطه درباره تغییر و تحولاتی که در سازمان‌های نظامی فرانسه داده خواهد شد، توضیحی نمی‌دهد. قانون برنامه‌ریزی نظامی فرانسه که در آستانه آشفتگی اوضاع شرق اروپا تصویب شده در شرایط کنونی مثل این است که به یک عصر دیگر تعلق دارد.
در این برنامه چهارصد و سی و پنج میلیارد فرانک (1993-1990) برای تهیه تانک‌های «لکلرک» شکاری‌های «رافال» موشک‌های «هادس» اختصاص داده شده است. تهیه‌کنندگان این برنامه خطر درگیری یک جنگ احتمالی در اروپای مرکزی را در نظر داشته‌اند. اما اکنون جبهه عقب‌تر رفته و از سلاح‌های فرانسوی فقط می‌توان برای ضربت زدن به دموکراسی‌های جدید که از زیر خرابه‌های پیمان ورشو سر در آورده‌اند، استفاده کرد.
«فرانسوا هیسبورگ» مشاور سابق «شارل ارئو» وزیر دفاع پیشین فرانسه که اکنون ریاست انستیتوی بین‌المللی مطالعات استراتژیک را در لندن برعهده دارد، می‌گوید: وجود این برنامه در شرایط کنونی معقول نیست و باید جرات متوقف کردن آن را داشته باشیم و حتی می‌توان برنامه‌هایی را که اجرای آنها آغاز شده به تعویق انداخت، تا متحمل یک دوره بی‌تکلیفی طولانی و هزینه‌های سنگین نشویم.
از سوی دیگر قبولاندن این تلاش عظیم نظامی برای افکار عمومی فرانسه بسیار دشوار است. مگر نه این است که فرانسه امروز تنها کشور بزرگ غربی است که هزینه‌های نظامی‌اش پیوسته افزایش می‌یابد، در حالی که آمریکا و انگلیس از سال 1985 ده درصد از هزینه‌های نظامی خود را کاسته‌اند و در بودجه دفاعی آلمان غربی از ده سال پیش هیچ‌گونه تغییری روی نداده است؟ کارشناسان نظامی می‌گویند که فرانسه تاکنون کار مهمی انجام نداده است و قرارداد کاهش سلاح‌های غیرهسته‌ای که امسال امضا می‌شود، فقط شامل چند فروند هلیکوپتر جنگی خواهد شد. اما دومین قرارداد مربوط به کاهش تسلیحات غیرهسته‌ای (در صورت امضا شدن) فرانسه را غافلگیر خواهد کرد و ناگهان شمار تانک‌ها از 1300 «لکلرک» به 850 و شمار هواپیماهای جنگنده از 450 به 336 لشگر زرهی به چهار لشکر کاهش خواهد یافت. شمار سربازان ارتش زمینی نیز از 280 هزار نفر به 200 هزار نفر خواهد رسید. در این شرایط خواه ناخواه مسئله خدمت نظام وظیفه پیش خواهد آمد.
در حال حاضر همه ساله از 420 هزار مشمول 170 هزار نفرشان از طریق قرعه‌کشی از خدمت نظام معاف می‌شوند. با برنامه‌ای که «ژان_پیرشونمان» در دست تهیه دارد، ارتش به بیش از 180 هزار سرباز وظیفه نیاز نخواهد داشت و اگر براساس دومین قرارداد که خلع سلاح «وین» نیروهای فرانسه باز هم کاهش پیدا کند «اسطوره» خدمت نظام وظیفه عمومی قابل دفاع نخواهد بود.
«فرانسوا هیسبورگ» می‌گوید: اگر شمار نیروهای ما آنطور که مثلاً سوسیالیست‌های آلمان پیش‌بینی می‌کنند 50 درصد کاهش یابد، سیستم نظام وظیفه اجباری دیگر پابرجا نخواهد ماند و پیشنهاد جدید وزیر دفاع (خدمت انتخابی) مشکل را حل نخواهد کرد در ستاد ارتش‌ها صحبت از این است که از هر خانواده فقط یک نفر به خدمت زیر پرچم فرا خوانده شود. اما ارتش حرفه‌ای نه تنها متناسب با رژیم جمهوری نیست که نگهداری آن برای دولت‌ گران‌تر تمام می‌شود. از نظر سوسیالیست‌ها بسیار گران است. مثلاً چقدر؟
«فرانسوا هولند» گزارشگر ویژه کمیسیون بودجه پارلمان فرانسه هزینه نگهداری یک ارتش حرفه‌ای را به 20 میلیارد فرانک برآورد کرده است، در حالی که رقم پیش‌بینی «کمیسیون ارتش‌های جوان» تقریباً دو برابر این مبلغ است. دولت باید تصمیم بگیرد. چه باید کرد؟ آیا دومین قرارداد وین در رابطه با سلاح‌های غیرهسته‌ای (را در صورتی که مذاکرات به نتیجه برسد) باید رد کرد. آیا اتخاذ چنین تصمیمی امکان‌پذیر است؟
«هیسبورگ» در این باره به زمامداران فرانسه هشدار می‌دهد و می‌گوید: اگر بخواهیم ارتش مشمولان متلاشی نشود، نباید پیوسته دم از رد کردن دومین قرارداد خلع سلاح وین بزنیم. باید مسئله را به دقت مورد بررسی قرار داد و دوستانمان را قانع کنیم.
یکی از کارشناسان وزارت دفاع نظریه هیسبورگ را چنین تعبیر می‌کند: «یعنی که فرانسوا میتران و شونمان یک بمب حقیقی را در دست دارند.»
مشکل به این زودی حل نمی‌شود. کاهش نیروها مسلماً قدرت مداخله فرانسه در خارج از کشور را در هنگامی که خطرهای جدیدی جهان غرب را تهدید می‌کند، تضعیف می‌کند.
مگر نه این است که ده کشور جهان سوم فعالانه در راه تولید و توسعه موشک‌های بالیستیک با برد یکهزار تا دو هزار و پانصد کیلومتر قدم گذارده به سلاح‌های شیمیایی، میکروبی دست یافته‌اند و فردا نیز به سلاح‌های هسته‌ای دسترسی پیدا خواهند کرد؟ وقتی که این گونه سلاح‌ها در آن سوی مدیترانه مستقر شوند، فرانسه چه عکس‌العملی نشان خواهد داد؟
یک مشاور میتران می‌گوید: لشگرهای شرق فرانسه در برابر «جنوب» قرار نخواهند گرفت. اما چه؟ تاکنون بارها حدود ناتوانی غرب سنجیده شده است. مثلا در سال 1986 و آن هنگامی بود که انتقال موشک‌های «هاوک» و «رلاند» از آلمان غربی برای حفاظت از مدیترانه در برابر یک حمله هوایی احتمالی قذافی ضرورت پیدا کرد.
یکی از روسای سابق مرکز تحقیقات و پیش‌بینی‌ها در وزارت خارجه فرانسه بتازگی این سئوال را مطرح کرده است:
آیا سفیدپوستان در معرض خطر قرار گرفته‌اند؟
البته فرانسه یک نیروی ضربتی واکنش سریع 45 هزار نفری در اختیار دارد، اما برای مقابله با تهدیدهای جنوب و به ویژه برای دفاع از منابع نفتی فرانسه در خاورمیانه باید امکانات و هواپیماهای بیشتری برای حمل کماندوها در اختیار این نیروها گذاشته شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات